.گردش وجه نقد(نوامبر1977 شماره5 بخشc)
نتایج وملاحظات شیوه ی کاری در نظر گرفته شده درنوزدهمین نظر شورای قواعد حسابداری درمورد مانده های هفت حساب، پیرامون آماده سازی صورت حساب تغییرات وضعیت مالی با استفاده از مفهوم حساب وجه نقد به صورت زیراست:
1-حساب های دریافتی تجاری به عنوان نتیجه ای ازفروش های اعتباری به وجودآمده اند ومانده ی حساب های دریافتی تجاری نشان دهنده میزان فروش می باشد،و با میزان وجه نقدی مشخص نمیشود . افزایش در، مانده ی حساب های دریافتی تجاری نشان دهنده این است که، پول نقد واقعی تولید شده از افزایش موجود در مانده ی حساب های دریافتی تجاری جداست، و برابر با میزان فروش گزارش شده در صورتحساب حاصل از درآمداست. و بر عکس کاهش خالص در، مانده ی حسابهای دریافتی باید به میزان فروش گزارش شده در صورتحساب های درآمدی اضافه شود، تا به وجه نقدی به وجود آمده برسیم.در آماده کردن یک صورتحساب از تغییرات وضعیت مالی افزایش(کاهش)به وجود آمده دراین مانده ی حساب بین دو دوره مقدار استفاده ازوجه نقد (منابع نقد )را نشان میدهد.
2- موجودیها یک بخش سازنده قیمت تمام شده کالاهای فروخته شده می باشند . به طوری که یک تغییرخالص در موجودی ها ،پول نقداستفاده شده برای قیمت تمام شده کالاهای فروخته نشد را تحت تاثیر قرار می دهد. و ظهور یک افزایش درموجودی های پایان دوره نسبت به موجودیهای اول دوره باعث کاهش قیمت تمام شده کالاهای فروخته شده می شود . بهرحال وجه نقد را اینگونه فرض کردیم که برای افزایش مانده ی موجودیها استفاده شد. وقتی در، مانده ی موجودی ها یک افزایش ایجاد شود، وجه نقد استفاده شده برای بهای تمام شده کالای فروخته شده همان قیمت تمام شده کالاهای فروخته شده می باشد که درصورتحساب فعلی به صورت یک افزایش در مانده ی موجودی ها ظاهر شده.یک تحلیل مشابه به این نتیجه منجر شد که به وجود آمدن یک کاهش در، مانده ی موجودی های پایان دوره با توجه به موجودی های ابتدای دوره، همان طور که در صورتحساب کنونی نشان داده شد،باعث ایجاد رشد در افزایش خالص هزینه های کالا فروخته شده می شود، امادر حالیکه یک کاهش دروجه نقد مورد استفاده قرار گرفته است .
3- هزینه استهلاک نشان دهنده تخصیص سیستماتیک هزینه های دارایی های ثابت به دوره های سود دهی حاصل ازدارایی ثابت است. فرایند تشخیص استهلاک روی وجه نقد تاثیر نمی گذارد. و با استفاده از هزینه استهلاک به عنوان یک هزینه می توان سود حاصل از فعالیت عملیاتی راتعیین کرد،بنابراین در تشخیص وجه نقد حاصل از فعالیت عملیاتی بایستی استهلاک را به سود حاصل اضافه نمود.
4-مالیات های درآمدی انتقالی به دوره های آتی تفاوت میان مالیات های تطبیق داده شده با سودهاومقدار پول پرداخت شده در دوره است. برای مثال اگرمابین دو دوره مانده ی قسط های مالیتهای در آمد منتقل شده به دوره های بعدی افزایش یابد،مبلغ مالیات درآمد پرداخت شده کمتر از هزینه مالیات درآمد مشخص شده می باشد.و بنابراین یک افزایش در قسط های مالیات در آمد منتقل شده به دوره های بعدی هزینه ای را نشان می دهد که نیازمند پول نقد نیست وبایدبه روشی مشابه با (استهلاک)به درآمد خالص اضافه شود. وبرعکس اگر قسط های مالیات درآمد منتقل شده کاهش یابند، مبلغ پرداخت شده بیشتر از هزینه مالیات بر درآمد است و استفاده از وجه نقد را نشان می دهد.
5-خرید ساختمان با صدور وام های بلند مدت نیازمند استفاده از بودجه به معنای پول نقدنیست، بهر حال نوزدهمین نظر شورایAPB آشکار ساختن تمام تغییرات مهم را در وضعیت اقتصادی ضروری می داند. وخرید ساختمان باید به عنوان استفاده ای از وجوه نقد و صدور وام های بلند مدت نیز باید به عنوان منبع وجه نقد نشان داده شود.
6-پرداخت بخشی از بدهی های جاری با استفاده از مفهوم نقدی بودجه ها یک استفاده از وجه نقد رانمایش می دهد.
7-در فروش یک دارایی ثابت دو بخش مهم وجود دارند که باید درمعامله مد نظر قرار داد،(1)بازیابی ارزش دفتری (2)سود یا ضرر نهایی در معامله. سود و ضرر نهایی فقط در درآمد های خالص منعکس می شود، و نتیجه فعالیت های معمولی برای تغییرات درصورتحساب اهداف وضعیت مالی نیست(اگر چه بخشی از فعالیت های معمولی برای صورتحساب اهداف درآمدی است). سود(ضرر)باید از درآمد خالص کسر (اضافه) شود،و تمام اقدامات فروش باید به عنوان منبع پول نقد مشخص شوند.درشیوه های رایج نتیجه درآمدها در سمت چپ مبلغ در آمدهای خالص قراردارد و تنها بارزش دفتری به عنوان منبعی از وجه نقد به این مبلغ اضافه می شود.
4.سخت افزار اریک ریتیل(نوامبر1972 .شماره سوم)
الف."مبنای نقدی" واژه ایست که برای افراد متفاوت معانی متفاوتی را می دهد.اما در وسیع ترین مفهوم آن، وقتی یک شرکت تجاری از مبنای نقدی استفاده می کند و پول نقدی را از منابع دیگر به جز فعالیت های تجاری بدست می آورد بایدهزینه هایی را بپردازد،و وقتی برای اهدافی غیر از فعالیت های تجاری پرداخت های نقدی انجام می دهد.یک سری هزینه های را نیز متحمل می شود. به عبارت دیگر درآمد بر مبنا نقدی، پول نقد حاصل از فعالیت های تجاری است.
اگرچه درآمد وهزینه ها به سادگی وبی هیچ غرضی اندازه گیری می شوند، این رویکرد دارای ارزش مفهومی کمتریست زیرا که قادر نیست درآمد را با هزینه ها تطابق دهد. وبنا براین درآمد بر مبنای نقدی در یک دوره ممکن است اندازه گیری ضعیفی از میزان عملکرد آن دوره باشد، وترازنامه (بیلان)مالی در صورتی که شرکت تجاری اقدام به گرفتن وام نموده باشد، پول نقد را به اضافه، حقوق صاحبان سهام و بدهی ها آشکار می سازد.ودر صورتی که شرکت تجاری مقادیر عظیمی از دارایی ها و بدهی ها را داشته باشد، این قبیل گزارشات(بررسی ها ) بسیار ناکافی خواهد بود.
نظر وبررسی حسابداران نسبت به مبنای نقدی نوعی از بررسی های تعدیل یافته است، که در آن موجودی ها ، دارایی های ثابت، بدهی های مربوطه وهمچنین حقوق صاحبان سهام تشخیص داده میشوند ، و برای مبنای تعهدی محاسبه می شوند.
وبنابراین این رویکرد ارزش مفهومی تری را داراست، زیرا حداقل یک تطبیق نسبی ما بین هزینه ها و درآمد ها وجود دارد.ودر نتیجه درآمد بدست آمده می تواند یک اندازه گیری منطقی از فعالیت تجاری را به ما بدهد. و از آنجایی که موجودی ها ودارایی های ثابت شرکت(کارخانه) بخش عظیمی از سرمایه یک شرکت را تشکیل می دهند،نسبت به دیگر اقلام مادی آشکارتر خواهند بود.
دیدگاه(نظر) دیگر حسابداران نسبت به مبنای نقدی این گونه است، که زمانی درآمد ها شناسایی شوند که پول نقد دریافت شده باشد. هزینه برای مبنای تعهدی محاسبه شوند. وچون این رویکرد تطابق بهتری را میان هزینه و درآمد به وجود می آورد ومنجر به یک تشخیص بهترو کامل تری از دارایی های ثابت وبدهی ها می شود ، نسبت به رویکرد هایی که قبلا بحث کردیم بهتر می باشد. این رویکرد مانند روش محاسبه اقساط،یک روش قابل قبول در محاسبه درآمد، آن هم زمانی که مجموع ارزش فروش کاملا تضمین نشده مورد توجه قرار گرفت.
ب.1.تفاوت بهره ناخالص بریک پایه نادرست محاسبه می شود.
واز این اطلاعات ارائه شده، تفاوت بهره ناخالص بر مبنای نقدی در سال 1970 به صورت زیر است:
پول نقد دریافت شده 164000 دلار
پول نقد پرداخت شده برای خرید کالاهای تجاری:
حسابهای پرداختی 1 ژانویه1970 13000 دلار +
خریدهای انجام شده درسال 1970 102000 دلار
115000 دلار
حساب های پرداختی 31 دسامبر1970 20000 دلار
95000 دلار
مازاد(اضافه) رسید های دریافت شده نقدی در پرداخت های انجام شده برای کالاهای تجاری
69000 دلار
تفاوت بهره ناخالص موجود در پول نقد تعدیل یافته،و مبنا (پایه)پول نقدی وصول شده به صورت زیر است:
پول نقد دریافت شده 164000 دلار
بهای کالای فروخته شده (164000*6. ) 98400 دلار
حاشیه فروش 65600 دلار
محاسبه نسبت میانگین ارزش کالاهای فروخته شده
فروش های نقدی 147000 دلار
فروشهای نسیه 18000 دلار
مجموعه فروش کلی 165000 دلار
بهای کالاهای فروخته شده:
موجودی ابتدا دوره (11000+13000+5000 دلار) 19000 دلار
خریدها 102000 دلار
ارزش کالاهای موجود برای فروش 121000 دلار
موجودی پایان دوره (8000+20000+6000 دلار) 22000 دلار
بهای کالاهای فروخته شده 99000 دلار
بهای کالاهای فروخته شده
مجموعه فروش ها
نسبت= = 0.6
رویکرد حاشیه سود آقای اریک با ایجاد تعدیل های مستقیم و ساده به یک مبنای نقدی خالص قابل تبدیل نخواهد بود.و درعوض پرداخت های نقدی بایستی با تجدید حساب های پرداختی مانند آنچه که در بالا بیان شد، محاسبه شود.
اما رویکرد حاشیه سود آقای اریک با ایجاد دو اصلاح ساده به یک مجموعه نقدی ویا مبنای نقدی تعدیل یافته تبدیل می شود،ابتدا مانده های حساب های پرداختی در ابتدا وانتهای هر دوره بایستی به مبلغ موجودی اضافه شوند، دوم حاشیه سود منعکس شده در مانده حسابهای دریافتی در ابتدا وانتهای هر دوره بایستی کسر شود. بنابراین مبالغ ابتدای دوره و انتهای دوره موجودیها به بهای تاریخی ارزیابی می شود.
از سال 1970 این رویکرد اینگونه محاسبه می شود:
محاسبه موجودیها وحساب های دریافتی در بهای تمام شده :
31 دسامبر 1970 1 ژانویه 1970
موجودی (خالص ) 8000 دلار 11000 دلار
به اضافه مانده حسابهای پرداختنی 20000 دلار 13000 دلار
کسر می شود : حاشیه سود در مانده حسابهای دریافتنی 28000 دلار 24000 دلار
2400 دلار 2000 دلار
25600 دلار 22000 دلار
محاسبه حاشیه سود در سال 1970
پول نقد دریافت شده 164000 دلار
بهای تمام شده کالاهای فروخته شده:
موجودی اول دوره به اضافه حساب های دریافتنی
اول ژانویه 22000 دلار
خریدها 102000 دلار
هزینه کالا 124000 دلار
موجودی های پایان دمسامبر به اضافه حساب های در یافتنی
31 دسامبر 25600 دلار 98400دلار
تفاوت حاشیه سود 65600 دلار
تبدیل حاشیه سود آقای اریک به یک مبنای فروش نیازمند این است که، فروش های این دوره را که برای آنها پول نقدی وصول نشده به پول نقد دریافت شده برای فروش های این دوره اضافه شود. وهمچنین قیمت تمام شده کالای فروخته شده که مبنای پول نقد وصول شده محاسبه شده است ، تعدیل یابد. بنابراین مانده حساب های دریافتی از حساب موجودیها کسر می شود، و نتیجه حاصل شده برابر با آنچه را که در بالا محاسبه شد می باشد،تحت عنوان محاسبه نسبت میانگین قیمت فروش کالاها.
2.حاشیه سود ارائه شده بخاطر روش محاسبه نادرست، کاهش های به وجود آمده در طول فروش و هم چنین افزایش رسید های نقدی را آشکار می سازد.
و اگر آقای اریک بخواهد محاسبه حاشیه سود را روی مبنای نقدی تعدیل یافته ویا مبنای وصول شده نقدی انجام دهد.افزایش مانده حساب های دریافتی تنها با تاثیر مبلغ یکی از عناصر سود ،که 40درصد قیمت فروش است،منجر به یک هزینه بسیار بزرگتر از مقدار واقعی می شود. و آقای اریک نتوانست نتایج عنصر سود را کسر کند. من الجمله در یک صورتحساب بیش از حد واقعی، که در آن هزینه کلی کالای موجود در کنار کالای فروخته شده به مشتریان در مانده ی حساب های دریافتی در ابتدا وانتهای دوره منعکس شده بود ، نتوانست نتایج حاصل از بخش سود را کسر نماید. واگر مانده حساب های در یافتی ثابت باشد بخاطر این مشکل یک اختلال کوچک در حاشیه سود به وجود می آید.
بیشترین اختلال حاصل از کسر نمودن مانده های حساب های پرداختنی برای رسیدن به مبالغ خالص فهرست موجودیهاست. افزایش مانده ها در اینجا حاصل از مبالغ نزولی موجودی اند، وبه عنوان یک نتیجه بیش از حد واقعی از قیمت فروش کالاهاست.
اگر آقای اریک بخواهد حاشیه سود بر مبنای نقدی ویژه محاسبه کند او می باید، میزان پول نقدپرداخت شده برای کالای تجاری در یک دوره را تعیین کند، وبرای این کار باید حساب، حساب های پرداختنی برای یک دوره را همانند آنچه را که در بخش b.1 بیان شد، بازسازی کند.وکسر نمودن مانده حسابهای پرداختنی حساب ها اشتباه است، زیرا که این روش ارتباط میان حساب ها را آشکار نمی کند.
5- سود حسابداری در مقایسه با سود اقتصادی
پاسخ به اینگونه مسائل از موضوعی(عنوانی) شبیه همین مسائل نتیجه می شود. مانند مفاهیم سود ، حسابداری واقتصادی دیوید سولومونز.
a .این غیر ممکن است که بگوییم یک سرمایه دار موفق تر از دیگریست، به گونه ای که مثلا یکی از آنها به عنوان سود حسابداری، سودی برابر با 1000 دلار داشته ودیگری اصلا هیچ سودی حسابداری نداشته.
b .این" نتیجه نا معقول توسط آقای سیدنی الکساندر بیان شد..........که با توجه به تغییرات در دارایی های مشهود (فقط یک بخش از آن)در حالیکه سرقفلی را نادیده بگیریم سود حسابداری با نسبت غیر معقولی از موفقیت مدیریتی به وجود می آید. از دیگر روش های بیان این موضوع این است که فرض کنیم، اگر افزایش سود یک هدف تجاری باشد، در صورتی منطقی است که سود به معنای سود اقتصادی باشد نه سود حسابداری."