پادشاه ماد نام یکی از اقوام ایرانی تبار که در صده ۱۷ پیش از میلاد در سرزمینی که بعدها به نام ماد شناختهشد، نشیمن گزید.
بسیاری از مورخان باستان، به صراحت، مادها را «آریایی» خواندهاند.
واژگان بازمانده از گویش مادی [مانند: Farnah (= فر)؛ Paradayda (= پردیس)؛ Vazraka (= بزرگ)؛ Vispa (= همه)؛ Spaka (= سگ)؛ Mitra (= مهر)؛ Xshayathia (= شاه)] در زبان پارسی باستان، و نیز تصریح «استرابون» به «آریایی» بودن زبان مادها و پیوند و همسانی آن با زبانهای پارس و بلخ و سغد و سکاهاو نیز کلام داریوش بزرگ که زبان مادها و پارسها را در یک گروه قرار میدهد نشانه از «آریایی» بودن زبان مادهاست.
بناهای مذهبی (معابد) یافته شده در سکونتگاههای مادها و نیز نامهای خاص مادی که با اسامی دینی آریایی ترکیب شدهاند (مانند: Mazdakku، Bagparna، Auraparnu، Artasiraru، Bagdatti، Bagmashda) به آشکارا تعلق مذهبی قوم ماد را به اندیشهها و آیینهای دینی هندوایرانی (آریایی) و شاید زرتشتی، نشان میدهد.
نام شاهان و سرداران ماد که در متون آشوری و یونانی و پارسیباستان ذکر گردیدهاند (مانند: فْرَوَرتی، اوُوَخْشَترَ، اَرشْتْیوَییگَ، شیدیرپَرنَ، تَخمَسپادَ و…) همگی به آشکارا «آریایی» هستند..
برخی مدعی هستند بر پایه نظریه "حضور دیرین مردم آریایی در خاور نزدیک و میانه" که توسط جمعی از تاریخدانان به ویژه جهانشاه درخشانی ارائه شدهاست، واژه "مَدَه" در نوشتارهای میانرودان به نادرست به معنای عام سرزمین ترجمه شدهاست که با برخی از اسناد باستانی سازگار نمیباشد.
بر پایه این نظریه دست کم از هزاره سوم پیش از میلاد مادها در بخشهای غربی ایران حضور داشتهاند.
بر پایه برخی منابع مادها میان قرون ۹ تا ۷ پیش از میلاد حکومتی یکپارچه برای سرزمینهای مادی تشکیل ندادند و در این رابطه برخی معتقدند که به نظر میرسد آن چه در باره نهادهای تمدنی و حکومتی مادها در متون تاریخی (هردوت و پس از وی) روایت شدهاست، تصویری متعلق به هخامنشیان و پارسها باشد که سپس به تن و قامت مادهایی که روزگارشان گذشته بود، پوشانده و بازسازی شدهاست.آن چه از متون آشوری - که اسنادی معاصر با دوران مادها هستند - برمیآید، آن است که مادها از سده نهم تا هفتم پ.
م.
نتوانسته بودند چنان پیشرفتی بیابند که سبب همگرایی و اتحاد و سازمانیافتگی قبایل و طوایف پراکنده ماد بر محور یک رهبر و فرمانروای برتر و واحد - که بتوان وی را پادشاه کل سرزمینهای مادنشین نامید؛ آن گونه که هرودوت، دیاکو را چنین مینماید، شده باشد.[ پادشاهان آشور در ضمن لشکرکشیهای پرشمار خود به قلمرو سکونت مادها، همواره با شمار فراوانی از «شاهان محلی» (حاکمان مستقل شهرهای مختلف) روبهرو بودهاند و نه یک پادشاه واحد حاکم بر کل سرزمینهای مادنشین.
تاریخ ایران شاهنشاهی ماد در زمان هووخشتره به بزرگترین پادشاهی غرب آسیا حکومت میکرد و سراسر ایران را آن چنان که در نقشه سرزمین ماد هویدا است برای نخستین بار در تاریخ به زیر یک پرچم آورد.
هوخشتره بنیانگذار اولین قدرت ایرانی بود.
پایه گذاری دولت ماد به عنوان نخستین دولت بر پایه وحدت اقوام مختلف ساکن فلات ایران با مشترکات و پیوندهای فرهنگی را باید به عنوان مهمترین رویداد در تاریخ ایران به شمارآورد.
مجموعه لشکرکشیهای آشور به سرزمین ماد در قرن هشتم پ.
و خطر حمله از غرب بهوسیله دولت زورمند آشور، نیاز تشکیل یک دولت متمرکز را برای مادها که جدیدترین مهاجران به زاگرس بودند بوجود آورد.
هرودوت مینویسد: آشوریها در آسیا پانصد سال حکومت کردند، اول مردمی که سر از اطاعت آنها پیچیدند، مادها بودند.
اینان برای آزادگی جنگیدند، رشادتها کردند و از قید بندگی رستند.
منابع و مآخذ تاریخ دوران ماد نخستین اشاره به قوم ماد در کتیبهای است که گزارش حمله شلمانسر سوم به سرزمین موسوم به پارسوا، در کوههای کردستان، (سال ۸۳۷ ق م) بر آن ثبت شده.
مادها از نژاد هند و اروپایی به شمار میروند و محتمل است که در تاریخ هزار سال قبل از میلاد از کنارههای دریای خزر به آسیای باختری آمده باشند.
اکنون با کاوش در مناطق غرب ایران از مادها آثاری در تپه هگمتانه در دست است.
تپه هگمتانه تپهای تاریخی با پیشینهای متعلق به دوران ماد است[.
روایات مورخین یونانی نیز حاکی است که این شهر در دوره مادها (از اواخر قرن هشتم تا نیمه اول قرن ششم قبل از میلاد)، مدتها مرکز امپراتوری مادها بودهاست و پس از انقراض آنها نیز به عنوان یکی از پایتختهای هخامنشی (پایتخت تابستانی) به شمار میرفتهاست.
گفتههای هرودوت مورخ یونانی، در قرن پنجم قبل از میلاد، مهمترین ماخذ تاریخی در این مورد است.
در حقیقت برای نوشتن تاریخ سلسله ماد اولین بار در نیمه دوم قرن پنجم قبل از میلاد هرودوت مورخ یونانی کوشش کردهاست.
در کتیبههای تیگلتپیلسر سوم که در قرن هشتم پیش از میلاد نوشته شدهاست، و سناخریب و اسرحدون و شلمانسر سوم نیز به ناحیه ماد اشاره کردهاند.
از برخی از مطالب تورات نیز برای اطلاع از تاریخ ماد، میتوان استفاده کرد.
لیکن در حقیقت برای نوشتن تاریخ سلسله ماد اولین بار در نیمه دوم قرن پنجم قبل از میلاد هرودوت مورخ یونانی کوشش کردهاست.
سرزمین ماد سرزمین ماد ۶۷۵ پ.
ماد نام سرزمینی بود که تیره ایرانی مادها در آن ساکن بودند.
این سرزمین دربرگیرنده بخش غربی فلات ایران بود.
سرزمین آذربایجان فعلی در شمال غربی فلات ایران را با نام ماد کوچک و ناحیه امروزی کردستان، تهران (ری)، حوزه شمال غربی کویر مرکزی و همدان را با نام ماد بزرگ میشناختند.
پایتخت ماد در گذشته هگمتانه نام داشت که بعدها به اکباتان تغییر نام داد.
این قوم، در کوههایی که به عنوان جایگاه خود در ایران انتخاب کرده بودند، مس، آهن، سرب، سیم و زر، سنگ مرمر، و سنگهای گرانبها بدست آوردند و چون زندگی ساده داشتند، به کشاورزی بر دشتها و دامنه تپههای منزلگاه خود پرداختند.
طوایف ماد سرزمین ماد ۶۰۰ پ.
مطابق منابع کهن آشوری و یونانی و ایرانی در مجموع معلوم میگردد که سه طایفه از شش طایفه تشکیل دهندهً اتحاد مادها یعنی بوسیان، ستروخاتیان و بودیان بوده و سه طایفهٔ مادی دیگر عبارت بودهاند از، آریزانتیان و مغها و سرانجام پارتاکانیان.[۲۱][۲۲] مطابق منابع یونانی، در سرزمین کمنداندازان ساگارتی (زاکروتی، ساگرتی) مادیهای ساگارتی میزیستهاند که شکل بابلی - یونانی شدهً نام خود یعنی زاگروس (زاکروتی، ساگرتی) را به کوهستان غرب فلات ایران دادهاند.
نام همین طوایف است که در اتحاد طوایف پارس نیز موجود است و خط پیوند خونی طوایف ماد و پارس منجمله از منشا همین طایفه ساگارتیها (زاکروتی، ساگرتی) است، طوایف پارس قبل از حرکت به سوی جنوب دورانی طولانی را در مناطق مادها بوده و بعدها رو به جنوب رفتهاند.
جنگهای آشور و ماد مجموعه لشکرکشیهای آشور به سرزمین ماد در قرن هشتم پ.
نتوانست قدرت مادها را در هم بشکند و بیشتر حملات غارتگرانه بودند.
دولت ماننا اتحادیه طوایف ماننایی منطقه و خود، از گذشته جزیی از سازمانهای حکومتی لولوبیان و گوتیان بودند.
دولت ماننا در سده هفتم ق.
جزیی از دولت بزرگ ماد به شمار میرفت.
اخرین لشکرکشی اشور به ماد در سال ۷۰۲ پ.
بود.
خطر حمله از غرب بهوسیله دولت زورمند آشور، نیاز تشکیل یک دولت متمرکز را برای مادها که جدیدترین مهاجران به زاگرس بودهاند بوجود آوردهاست.
مادها پایههای نخستین شاهنشاهی آریاییتباران (۷۲۸-۵۵۰ پ.
م.) را در ایران بنیاد نهادند.
ظهور پادشاهی ماد به گفته مورخین یونانی، پس از حملات شدید و خونین آشوریان به مناطق مادنشین، در حدود سال ۷۰۸ قبل از میلاد، رهبر یکی از قبایل مادی دیاکو بهوسیله مجلس اتحادیه، به عنوان رهبر قبایل مادی انتخاب شده و وظیفه تشکیل یک دولت مرکزی به عهده وی گذاشته میشود.
این رهبر، دیاکو (دیوکس در یونانی) با متحد کردن قبایل پراکنده مادی و برقراری قوانین مختلف، به عنوان اولین رهبر ماد شناخته میشود و اوست که پایتخت خود را در همدان امروز (هنگمتان، همریشه با هنگمن و انجمن، به معنای محل جمع شدن) قرار میدهد.
یکی از کتیبههای آشوری از شخصی به نام دیاکو، بیست سال قبل از تاریخ انتخابش به عنوان شاه مادها، نام میبرد.
این شخص آغاز کننده چند شورش برعلیه دولت آشور است که برای خواباندن آنها، حضور شخص امپراتور آشور سارگن دوم لازم است.
دیاکو و تمام اعضای خانواده اش به تبعید محکوم میشوند و نام او در کتیبهها دیگر نمیآید.
بیست سال بعد، دیاکو به عنوان شاه ماد انتخاب میشود و با پایه گذاری دولت ماد، به عنوان یک دشمن متمرکز آشور، دوباره به صحنه تاریخ بازمی گردد.
شاهان ماد دیاکو (دیوکس) پسر فراارت بنام دیاکو اولین کسی است که مادها به سلطنت اختیار کردند.
پایتخت او اکباتان (همدان) بود.
دیوکس موفق شد مادها را متحد سازد و تشکیل ملتی دهد.
مدت سلطنت او ۵۳ سال بود.(۷۰۸ تا۶۵۵ قبل از میلاد) دیاکو در (۷۲۸ پ.
م.) به شاهی رسید و شهر همدان (هگمتانه آنروزگار) را پایتخت خویش قرار داد.
وی دستور ساخت هفت دیوار تودرتو و استوار را در همدان داد که درون این دیوارها باغ و بیشه و بوستان فراوانی پدید آوردند.
این سازه شگفتانگیز پایتخت ایران آن روزگار بود.
دیاکو ۵۳ سال پادشاهی کرد.
مدت زمانی پس از شکست دیاکو از سارگن دوم شاه آشور، فرزند و جانشین او، فرورتیش، قدرت رهبری رابه دست گرفت و در برابر آشوریها به پا خاست.
فرورتیش پس از دیاکو، فرورتیش ۲۲ سال (دوره حکومت: ۶۷۵-۶۵۳ پ.
م.) حکومت کرد و قبائل ایرانی را به اطاعت کشید.
انگاه وارد جنگ (۶۷۲ یا ۶۷۳ ق.
م.) با دولت آشور شد ولی در برابر آشوریها شکست یافت و کشته گردید.
فرورتیش بر سرزمین ماد از حدود ری تا اصفهان و آذربایجان و کرمانشاه و کردستان و همدان سلطنت میکردهاست.
بیشتر حکومت فرورتیش به نظم دادن به قبایل مادی و جنگیدن با دشمنان خارجی گذشت.
مدارک آشوری و بابلی به خطراتی که مادها از شرق خود احساس میکردند اشاره نمیکند، اما قبایل شمال دولت ماد (سکاها و کیمریها)، از اهمیت خاصی برای مادها و آشوریها برخوردار بودند.
پس از شکست دیاکو از سارگن دوم شاه آشور، فرورتیش در سال (۶۷۲ یا ۶۷۳ ق.
م.) در برابر آشوریها به پا خاست.
در حدود اوایل قرن هفتم قبل از میلاد، در اوایل حکومت فرورتیش، قبایل کیمریها که از صحرانشینان دشتهای جنوبی دریای سیاه بودند، به ماد و آشور حمله کردند.
امکان ایرانی بودن قبایل کیمریها، احتمالاً دلیل اصلی آنها برای تشکیل یک اتحادیه با مادها برعلیه دولت آشور بود.
حملات کیمری به آشور ضرباتی به آن دولت وارد کرد، اما در شکست دادن کامل آشور و پادشاه بزرگ آن، اسرحدون، ناموفق بود.
هووخشتره پس از فرورتیش رهبری مادها را خشتریته (دوره حکومت: ۶۵۳-۶۲۵ پ.
م.) در دست گرفت.
خشتریته اولین پادشاهی است که پادشاهی ماد را در غرب فلات ایران تشکیل داد.
به دنبال حمله مجدد اشور به مادها خشتریته برای پایان دادن به حملات اشور با ماننا و سکاها پیمان دوستی بست و عملاً با اشور وارد جنگ شد.
داستان سلطنت سکاها در ماد خطا است دولت ماد در این فاصله قدرت خود را مستحکم کرد.
خشتریته در سال ۶۲۵ پ.
در گذشت.
هووخشتره پس از خشتریته، پسر ش هووخشتره (کی آخسارو) (کیخسرو را صورت افسانهای هووخشتره فرمانروای بی نظیر وبی مرگ اوستا و شاهنامه میدانند (دوره حکومت: ۶۲۵ تا ۵۸۵ پ.
م.) به شاهی رسید.
هووخشتره اولین پادشاهی است که یک سلطنت سراسری را در ایران تشکیل داد و ایران را به عنوان یک قدرت مهم جهان آن زمان مطرح کرد.
ایشتوویگو ایشتوویگو (دوره حکومت: ۵۸۵ تا ۵۵۰ پ.
م) واپسین پادشاه ماد و جانشین هووخشتره بود.
در مورد حکومت او اطلاعات زیادی در دست نیست و بیشتر روایات یونانی و پارسی، به اواخر سلطنت او و نابودی حکومت ماد به دست کورش بزرگ اشاره میکنند.
لوحه «سالنامه نبونید» در حال حاضر در بریتیش میوزیوم لندن نگهداری میشود.
متن لوحه سالنامه نابونید سال به سال حکومت نبونید (۵۳۹ – ۵۵۶ ق.
م) آخرین پادشاه بابل نو را شرح میدهد.
درسال ششم سلطنت او یعنی ۵۵۰ ق.
م نویسنده سالنامه، به جنگی در چند صد کیلومتری جنوب شرقی بابل اشاره میکند و مینویسد: «شاه اشتومه گو، لشکر خود را برای جنگ با کورش، شاه انشان، فرستاد ولی لشکر بر او شورید، او را به زنجیر کشیده و تحویل کورش دادند».
ظاهرا این «ایشتو مه گ و» همانست که هرودوت او را آزدیاک مینامد.
ایشتوویگو متهم به ترجیح دادن شکوه و راحتی دربار آشور به زندگی سخت و ارتشی مادی شدهاست و انحطاط قدرت ماد را بیشتر به او نسبت میدهند.
در صورت قبول، میتوان تصور کرد که بیشتر آثار باقی مانده از دوران مادها، بخصوص آثار بجای مانده در تپه نوشی جان .به دوران سلطنت ایشتوویگو بر میگردد.
همچنین، راحتیهایی که در دوران هخامنشی به عنوان «تنپروری مادی» در سلطنت ایشتوویگو خوانده شده را، شاید به جای دوران انحطاط ماد، زمان انتقال زندگی قبایل ایرانی از طرز زندگی صحرانشینی به شهرنشینی بنامیم و آنرا آغاز واقعی تمدن ساکن قبایل ایرانی بدانیم.
آموزش و پرورش در زمان مادها مدارک موجود درباره تمدن و فرهنگ مادها آن چنان اندک است که امکان اظهار نظر قطعی را درباره اوضاع فرهنگی مادها دشوار میسازد.
در واقع راجع به معارف مادها اطلاعاتی در دست نمیباشد زیرا که نه سنگ نبشتهای از آنان تاکنون کشف شده است تا مدرک قرار داده شود و نه از یونانیها و یا ملل دگر در این زمینه اطلاعات جامعی به دست آمده است.
حتی تاکنون هیچ مدرک مستقیمی که دال بر آشنایی مادها با خط و کتابت باشد به دست نیامده است ؛ لیکن تا حدی تعلیم و تربیت اجتماعی مادها را میتوان از کیفیت تعلیم و تربیت عصر هخامنشی حدس زد، زیرا که پارسها در بادی امر از حیث تمدن و معارف در رتبهای پایین تر از مادها قرار داشتند، لیکن همنژاد و همکیش و همزبان آنان بودند و وقتی که پارسیان بر آنان سلطه یافتند تمدن آنان را نیز اخذ نمودند (با توجه به این که تمدن هخامنشی از تمامی تمدنهای تابع از جمله تمدن ایلامی جهت رشد خویش استفاده نموده است).
به هر تقدیر مادها مطمئناً دارای خط و کتابت بودند و این خط احتمالاً مشابه همانی بوده است که امروزه خط باستانی پارسی خوانده میشود.
زیرا این نکته مسلماً غیر محتمل است که پادشاهی بزرگ ماد فاقد خط و کتابت بوده باشد و پارسیان واجد خط باشند.
البته شواهدی نیز بر اثبات این امر دلالت دارد زیرا با توجه به مطالب کتاب دانیال در این که مادها صاحب خط بودهاند و نوشتههایی به زبان مادی وجود داشته است جای تردید باقی نمیماند.
حتا ظاهراً خواندن و نوشتن تا حدی در میان مردمان معمولی نیز مرسوم بوده است و فقط منحصر به مغها و روحانیان و اشراف نبوده است.
زیرا بر طبق آن چه که از تواریخ بر میآید مردم عرایض خود را به شاه مینگاشته اند و شاه عرایض را میخواند و هر حکم را نوشته و به آنان بازپس میفرستاد .
گذشته از این، نگارنده تاریخ ماد نظریه دیگری نیز ابراز میدارد : « ...
خط میخی پارسی باستانی با خط میخی بابلی و ایلامی تفاوت بسیار دارد و با این که محتملاً با دیگر خطوط میخی آسیای مقدم منشأ مشترکی دارد ولی آن را نمی توان مستقیماً مأخوذ از آنها شمرد.
تعبیر کلام آن است که چند حلقه فاصل بر ما مجهول است و بیشتر گمان میرود که خط میخی ماد جزء این حلقههای فاصل و مجهول بوده است، به عبارتی پارسیان خط میخی را از مادها اخذ کردند...
» جالب است که استرابون جغرافیادان دنیای باستان نیز اذعان میدارد که روش تعلیم و تربیت معروف پارسها از مادها اقتباس گشته بود.
از سوی دگر ذکر وجود کتاب « تاریخ شاهان ماد و پارس» در کتب مختلف نظیر کتاب استر، احتمال وجود ادبیات را در میان مادها نشان می دهد.
مادها برای امور اداری و لشگری خویش مطمئناً دفاتری به مانند پارسیان داشتهاند لیکن واضح و مبرهن است که تشکیلات آنان بدان اندازه پیشرفته و پیچیده نبود که نیاز به گروهی انبوه از دبیران احساس گردد بنابراین به احتمال زیاد آموزش این فنون در انحصار مغان بود که البته لازم به ذکر است شواهدی نیز مبنی بر وجود سازمانها و دفاتری جهت اداره کارهای مربوط به امور مالی و حسابداری با توجه به پیشرفت و رونق اقتصاد مادها به خصوص در زمینه زراعت و دامداری وجود دارد.
علاوه بر این، بنا به نظر دیاکونوف تعالیم زرتشتی به وسیله کاهنان و مبلغان قبیله ماد که به مغان موسوم بودند اشاعه یافت و به عبارتی تعالیم مغان مورد پشتیبانی جدی شاهان ماد قرار گرفته بود و حتا تعالیم مزبور تا حدی عنفاً به مردم تحمیل میشد.
دیاکونوف را حتا اعتقاد بر این است که سرزمین ماد در قرون هفت و هشت پیش از میلاد از کانونهایی بوده که از آن جا مفهومات دینی و فلسفی انتشار یافته است.
به هرحال آن چه که از کیفیات زندگی مادها] و با توجه به کمبود مدارک [میتوان استنباط نمود این است که آنان مطمئناً دارای ساختار و یا سازمانهایی جهت تعلیم و تربیت بوده اند.
هرچند مشخص نمیباشد که چنین سازمانهایی دارای چه درجهای از پیشرفت و توسعه تمدنی بودهاند.
لیکن به احتمال قریب به یقین نسبت به همسایگان خویش در بین النهرین از حیث دانش و فرهنگ در مرحله پستتری قرار داشتند.
دولت لیدی که بود؟
لیدی دولتی نیرومند بود، مردمی جنگجو و رشید داشت و از هنگامی که یکی از اعضای دودمان مرمناد (Mermenad) به نام آلیاتس (Allyattes) به پادشاهی رسیده بود، کشور مزبور از جمله ممالک بزرگ آسیای صغیر شناخته میشد.
با وجود پادشاه نیرومندی چون آلیاتس، دولت ماد آهنگ لشکرکشی به لیدی از نداشت.
اما به موجب افسانهی شگفتانگیز زیر، سیاگزار چنین سودایی را در سر میپخت: «سیاگزار گروهی از سکائیان را که به فنون نظامی آشنا بودند، به عنوان قراولان ویژهی سلطنتی در زمرهی سپاهیان خود در آورده پرورش گروهی از جوانان را - برای دمیده شدن روح سلحشوری در آنان - به سکائیان مزبور سپرد.
اما از آنجا که مربیان با جوانان تحت تربیت خود درشتی میکردند، پادشاه آنان را مورد عتاب قرار داد.
سکائیان به تلافی این رفتار، یکی از جوانان را به قتل رساندند و طی ضیافتی گوشت وی را به شاه خورانده، به لیدی گریختند و به خدمت آلیاتس درآمدند.
سیاگزار برای استرداد آنان کوشش فراوان به کار برد، ولی شاه لیدی از تسلیم آنان خودداری کرد، و همین پیشامد موجب بروز جنگهایی بین ماد و لیدی شد.
جنگ ماد و لیدی - پیشگویی طالس ماد از جهت شمار سپاهیان بر لیدی برتری داشت.
اما این افراد از لحاظ شایستگی با سواران لیدی و سربازان یونانی که آلیاتس به خدمت گرفته بود، قابل مقایسه نبودند.
این امر سبب شد که جنگهای بین ماد و لیدی و دشمنی بین دو طرف نبرد شش سال به طول انجامد.
در سال 585 پیش از میلاد که با هفتمین سال نبرد مقارن بود، برابر پیشگویی منجمی به نام طالس ملطی (Tales De Milet) کسوفی روی داد.
دو طرف که از این پدیدار به ترس و وحشت دچار آمده بودند، دست از جنگ کشیدند.
برابر پیشنهاد دولت بابل، رودخانهی هالیس مرزبین دو دولت ما دو لیدی شناخته شد و نبردهای دراز مدت آنان بدین ترتیب پایان پذیرفت.
مرگ سیاگزار به سال 584 پیش از میلاد سیاگزار درگذشت.
وی مردی پرکار، نیرومند، با تدبیر و از شایستگی فراوان برخوردار بود.
سپاهیانی کار آزموده و تعلیم دیده فراهم کرد و در این راه چنان کاردانی و تدبیری از خود نشان داد که علیرغم شکستی که در آغاز سلطنت از آشوریان و سکائیان خورده بود، بالاخره توانست سکائیان را از خاک ماد بیرون براند، نینوا را فتح کند و بر بیش از نیمی از آسیای صغیر تسلط یابد.
هرودوت میگوید: پیش از سیاگزار، در نبردها کمانداران و سواره نظام ماد به صورت دست جمعی و بدون مراعات نظم و ترتیب با دشمنان خود روبهرو میشدند.
ولی سیاگزار صنف ویژهی سواره نظام را از کمانداران جدا کرد و هر یک از دو قسمت را به کار ویژهای برگماشت.
آستیاگ یا آژدی هاک (Astyages) پس از مرگ سیاگزار، ایختوویگو (Ikhtuvegu) و به قول هرودوت، آستیاگ به پادشاهی رسید.
وی در حدود بیست و چهار سال سلطنت کرد و در این مدت کشور ماد از آرامش و سکون برخوردار بود.
آستیاگ به تقلید پادشاهان آشور درباری ترتیب داد و در آن گروه زیادی را به کارهای گوناگون برگماشت.
در باریان جامههای رنگارنگ در بر میکردند و در مراسم و تشریفات، زنجیرها و گردنبندهای زرین برگردن میآویختند.
شکار حیوانات یکی از تفریحات شاه و درباریان او را تشکیل میداد.
اما مردم ماد از عیش و خوشگذرانی آنان دلخوش و راضی نبودند.
این نکته از آنجا معلوم میشود که وقتی پارسیان به ماد حمله کردند، رعایا شاه و در باریان را ترک گفته به دشمن پیوستند.
آستیاگ تا سال 550 پیش از میلاد سلطنت و کشور را با درایت و کاردانی اداره کرد، ولی چندان علاقهای به رفاه و آسایش مردم نداشت و همین امر سبب شد که در اواخر دورهی پادشاهی وی، بیشتر مردم از او ناخشنود باشند.
در دوران سلطنت آستیاگ رویداد تاریخی مهم و قابل ذکری به وقوع نپیوست.
ره آوردهای تمدّن ماد چنان که پیش از این اشاره رفت، کشور ماد در دوران سیاگزار گسترش فراوان یافته، حدود آن از شمال به رود ارس، از جنوب به خوزستان، از خاور به بلخ و از باختر به رود هالیس یعنی قزل ایرماق امروزی رسید.
این منطقهی وسیع، بخش مهمی از آسیای صغیر و نواحی آذربایجان و کردستان و همدان و اراک وری و دامغان و فارس و خراسان و بلخ، قسمتی از خوزستان و تمام مازندران را در بر میگرفت بناها، حجاریها و کتیبههای مهمی که از این دوران به جای مانده، بدین شرح است: 1- دخمهی کوچک برجستهای در ده اسحق آوند در نزدیکی کرمانشاه، که یک نفر را در حال پرستش نشان میدهد.
2- دخمهی بزرگی در نزدیکی میاندوآب.
3- یک دخمه در سر پل لرستان معروف به اتاق فرهاد.
4- دخمهای با علامت فرشتهی بالدار در صحنه.
5- دخمهای به نام دکان داود بین کرمانشاه و قصر شیرین.
این دخمه صورت حجاری شدهی مرد ایستادهای را در حال عبادت نشان میدهد که برسمی در دست دارد (برسم یا برسوم دستهای از ترکهی چوبین بود که آنها را با الیاف درخت خرما به هم میبستند و آن را به هنگام پرستش و عبادت در دست میگرفتند.
پژوهشها و کشفیات مربوط به مادها، نخستین بار به وسیلهی دمورگان (Demorgan) فرانسوی انجام پذیرفت و پس از وی گروه دیگری از اروپاییان، از جمله هرتسفلد (Herzfeld) آلمانی، گدار (Godart) فرانسوی، و در این اواخر گیرشمن فرانسوی در این راه به نتایجی دست یافتند، و آن کشفیات و حفریات سقز و لرستان است.
اخیراً بعضی از روستاییان از گورهای واقع در هرسین، الشتر و خرمآباد لرستان ابزارهایی چون شمشیر، خنجر، کلنگ و تیرآهنی و مفرغی به دست آوردهاند که چگونگی صنایع اقوام ساکن نواحی مزبور را تا حدودی روشن میسازد.
گورهای مورد اشاره گودالهاییست که قطعه سنگهای بزرگی بر روی آنها قرار دادهاند.
به نظر میرسد که این گورها متعلق به افراد جنگجویی بوده که در محل ویژهای سکونت نداشته پیوسته از نقطهای به نقطهی دیگر میرفتهاند و پس از مرگ آنها، ادواتی را که همواره به همراهشان بوده است، در گورشان قرار میدادهاند.
مصنوعات مزبور نمونهای از آثار تمدنی است که از اختلاط تمدنهای اقوام آشوری، آسیایی و سکائی به وجود آمده، زمانی نیز در صنایع خود از آنها تقلید کرده و با ذوق و سلیقهی خود دگرگونیهایی در آنها پدید آورده است.
اشیاء مورد اشاره و نیز یک دوری سیمین و لوحهی زرینی که به دست آمده است مسلماً با قرون هشتم و هفتم پیش از میلاد ارتباط دارد و از آن چنین استنباط میشود که از هنر و صنعت سکائی و آشوری الهام گرفته است.
هرودوت مادها را به شش طبقهی بوزها (Bouses) ، پارتاسنها (Paretesenes) ، استروخاتها (Strukhates) ، اریزانتها (Arizantes) ، بودینها (Boudiens) و مغها (Moges) تقسیم کرده میگوید: این طوایف مردمی چوپان بوده به تربیت گاو و گوسفند و بز و اسب و حتّی سگ گله و محافظ میپرداختند.
آنان برای نقل و انتقالات خویش از ارابههایی استفاده میکردند که چرخهایشان از تنهی درخت درست شده بود.
پدر در خانوادهی ماد دارای قدرت و اختیار تام بود و یک مرد چند زن است.
مادها طلا و الکتروم Electrum) = مخلوط زر و سیم ) را میشناختند، اما نمیتوانستند دو فلز مزبور را از یکدیگر جدا سازند.
آنها همچنین با مفرغ سر و کار داشتند.
اشیایی که با این نوع فلزات ساخته میشد، ساده و ابتدایی بود.
آنان پس از سکونت در یک محل، به کارهای کشاورزی اشتغال میورزیدند.
اقوام مختلف ماد در آغاز با یکدیگر آمیزش نداشته و جدا از هم زندگی میکردند.
اما به هنگام بروز خطر دور یکدیگر گرد آمده اتحاد و همبستگی خویش را اعلام میداشتند.
دارمستتر فرانسوی حتّی عقیده دارد که زبان اوستایی همان زبان مادها بوده است.
از سوی دیگر این نکته مسلم است که مادها و پارسها به سبب تعلق به نژاد آریایی و زندگی کردن در کنار یکدیگر، دارای زبانی یکسان بوده و از لحاظ ابزار سخن تفاوت چندانی با یکدیگر نداشتهاند.
اما اگر عقیدهی دارمستتر در مورد زبان مادها درست باشد، مسلماً این شباهت در قسمتهای جدیدتر و تازهتر اوستا مشاهده میگردید، زیرا که کتب پنجگانهی اوستا در یک زمان و یک دورهی ویژه تدوین نشده و گاتها یعنی سرودهای زرتشتی نسبت به سایر قسمتها از قدمت بیشتری برخوردار است.
پادشاهان ماد حکومت مطلقه داشتند: کارهای کشور همه زیر نظر شاه بود و هیچ یک از درباریان حق چون و چرا نداشت.
بطوری که اشاره رفت، سیاگزار پادشاه بزرگ این دودمان نیروی مرتب و منظمی از سواره نظام و کمانداران تشکیل داده و به برکت هنر نظامی ایشان بر متصرفات خویش افزوده بود.
اما مادها پس از کسب قدرت و نیروی زیاد، در اثر ازدیاد ثروت و رفاه و آسایش و ناز و نعمتی که از آن ناشی شده بود.
به تن پروری و تنبلی خو گرفتند و ویژگی ذاتی خویش را از دست دادند.
این مسئله و نیز هزینههای گزاف و تجمل فراوان دربار - که مآلاً به ازدیاد مالیات، تحمیل آن بر طبقات و ستم و بیداد مأموران دولتی نسبت به مردم کشیده میشد - موجبات ضعف و انقراض سریع دولت بزرگ ماد را فراهم آورد.
روی کارآمدن دولت آریایی ماد و گسترش متصرفات آن تا دوردستترین نقاط و شهرهای آسیایی صغیر، مردم سامینژاد آن خطه را تضعیف کرد.
دولتی ایرانی به نام ماد جای دولت آشور را گرفت، و این امر در تاریخ دنیای کهن از اهمیت زیادی برخوردار بود.
فرهنگ و زندگی مادها همچنان که در تاریخ ماد، دو دورهی متفاوت - پیش از پادشاهی بزرگ ماد و بعد از آن - وجود دارد.
تاریخ و فرهنگ ماد را نیز میتوان به دو دوره تقسیم کرد: 1- دوران متقدم ماد و پیش از استقرار سلطهی کیش مغان 2- دورهی پس از سلطهی آن طبقه.
مرز میان این دو دوره، پایان قرن هفتم پیش از میلاد است.
با حفریاتی که صورت گرفته است، تاکنون خانهی مادی - که از خشت خام ساخته میشد - کشف نگردیده است، ولی میتوان احتمال داد که در آن عهد همان خصوصیات ساختمانی را داشته که در دورانهای بعدی واجد آن بوده است.
ویژگیهای مزبور در قبوری که در صخرهها حفر شده است نیز مشاهده میگردد، و آن عبارتست از ساختمان یک طبقهی قائم الزاویه، و در اکثر موارد دارای بام مسطح و دامنهای بر روی جلوخان، که بر ستونهای چوبی یا سنگی تکیه دارد.
اینگونه بناها در نواح کوهستانی آسیای مقدم بسیار معمول و متداول بوده است.
اما ظاهراً زندگی مردم نقاط دوردست غربی (جبال زاگرس) تحت تأثیر رسوم بابلیان قرار داشته است.
مثلاً در سمت شرقی کوههای مزبور لباسهایی پوشیده میشد که در هزارهی سوم پیش از میلاد در بین لولوبیان معمول بود.
روی نیمتنه و پیراهن آستین کوتاهی که تا زانو میرسید، پوستی افکنده آن را بر شانهی چپ استوار میساختند.
گاهی هم پوست را از زیر کمربند رد میکردند.
ثروتمندان در این مورد از پوست یوزپلنگ و مستمندان از پوست گوسفند استفاده میکردند.
لباس مادیها و قبایل اتحادیهی ماد و مانتائیان بدینگونه بود.
رسم افکندن پوست گوسفند بر شانه، تا امروز نیز در میان شبانان مناطق کوهستانی آذربایجان محفوظ مانده است.
موها را با نوار سرخی میبستند و ریش را میتراشیدند.
در نگارههای آشوری کلاه بلند نمدی با تاج که به زبان لاتینی تیاز نامیده میشد و مخصوص ساکنان ماد بود، دیده نمیشود.
ولی از آنجا که کلاه مزبور در هزارهی سوم پیش از میلاد و در دوران هخامنشیان (سدههای 6 تا 4 پیش از میلاد) تداول داشته، بیشک در دوران موردنظر نیز مرسوم بوده است، پایافزار ویژهی ایشان، موزههایی نرم و نوک برگشته بود.
یونانیان از این لباس مادیها خبر نداشته آن را مخصوص کاسیان میدانستند و پوشش دیگری را که با تصاویر آشوری متفاوتست (لباس مادی) میخواندند، و آن عبارت بود از پیراهن گشاد (ساراپیس) آستین بلند، شلوار گشاد و چیندار - که در واقع دامن درازی بود که میان دو پا جمع میشد - و بالاپوش کوتاه از پارچهی رنگارنگ یا پشم.
با شلق که بر سرکشیده میشد، این نوع لباس را تکمیل میکرد.
ظاهراً این لباس مربوط به سواران آریزانتی بود.
ساکنان اصلی ماد غربی و مرکزی در نیمهی سدهی اول پیش از میلاد از این لباس استفاده نمیکردند.
ولی پوشش مزبور از قدیم معمول بود، و این موضوع از یک مهر قدیمی مادی استنباط میشود که در مدفن تپهی سیالک کاشان به دست آمده است.
این لباس ظاهراً در قرن هفتم پیش از میلاد، همزمان و همگام با رواج کیش قبایل شرقی ماد و زبان رسمی ایرانی در سراسر خاک ماد متداول شد و در قرن ششم پیش از میلاد پارسیان نیز آن را پذیرفتند.
در آغاز هزارهی اول پیش از میلاد نیزه و سپر جز و سلاحهای عادی و معمولی مادها بود.
بعدها در اسلحهی ایشان تنوعی نسبی به وجود آمد و از جمله خنجر و شمشیر کوتاه (اسکیتی) که آن را آکیناک مینامیدند.
بر دیگر سلاحهای ایشان افزوده شد.
چنان که میدانیم، در آن روزگار اسب ثروت عمده و مهم قبایل به شمار میرفت.
هنوز از زین و لگام اطلاعی نداشتند و سوار بر چیزی مینشست که به غاشیه میمانست.
زین و برگ کاسیان و مادیان از ویژگیهایی برخوردار بود.
آنان حتّی در پایان هزارهی سوم پیش از میلاد از خیش و گاو آهن و بستن آن بر پشت دو گاو، آگاهی داشتند.
در قسمت پیشهها، هنرنمایی بر مفرغ و آهن به مرحلهی عالی رسیده بود (مصنوعات هنری مفرغی آنان به ویژه بسیار زیبا بود) سنگ تراشی، سفالسازی و محتملاً نساجی نیز به پیشرفت محسوسی نایل آمده بود.
بعدها به منسوجات مادی ارج بسیار مینهادند.
از تزیینات گوناگونی که بر ظروف سفالین آن روزگاران دیده میشود چنین برمیآید که آنها احتمالاً نقوش زیبای مزبور را در منسوجات نیز به کار میبردهاند.
خط و کتابت مادها تا آنجا که به قرن هفتم پیش از میلاد مربوط میشود، آگاهی ما در مورد خط و کتابت مادیها از اطلاعاتمان دربارهی فرهنگ آنان نیز کمتر است.
مسلماً در هزارهی اول پیش از میلاد خط و کتابت در سرزمین ماد وجود داشته است.
فرمان معروفی در دست است که درسدهی نهم یا هشتم پیش از میلاد از طرف شاهک آبدادانا خطاب به مردی آشوری به زبان اکدی صادر شده و موضوع آن هبهی اموال و دادن تسهیلات است.
از بعضی مدارک موجود (به طور غیر مستقیم) چنین بر میآید که مادها از خود خط و کتابتی داشتند که به ظن قوی از خط اوراتوئی گرفته شده بود و تصویر میرود خط مزبور یکی از انواع خط میخی بوده باشد.
در عین حال در نواحی دریاچهی ارومیه خطوط هیروگلیفی نظیر هیروگلیفهای اوراتوئی متداول بوده است.
این هیروگلیفها بر روی دیس سیمینی که در زیویه پیدا شده است، به چشم میخورد.
مسلماً آنان در قرن هفتم پیش از میلاد دارای خط و کتابت بودهاند، و این خط همانست که امروزه « خط باستان پارسی » یا « خط هخامنشی ردیف اول » خوانده میشود، ولی در واقع از لحاظ اصل و منشاء، مادی است.
کیش مادها (مغان) در معتقدات شرقی باستانی، دین، عامل بارزی بوده است.
در این زمینه نیز تاریخ ماد به دو دورهی متفاوت تقسیم میشود: یکی پیش از سدهی هفتم و دیگری از آغاز آن سده به بعد.
مبنای داوری ما دربارهی هزارهی نخست پیش از میلاد، متون آشوری و تصویرها و نامهای خاص است.
در این مورد متون آشوری متعددی داریم که در آنها چندین بار از خدایان مانتا و غیره و به ویژه از ربودن خدایان (بتهای) مزبور یاد میشود.
دربارهی شکل بتهای مزبور تا حدودی میتوان از روی مفرغهای لرستانی و تصاویر نقر شده بر مصنوعاتی قضاوت کرد که در زیویه و مانتا کشف شده است.
با اینکه احتمال میرود بین اساطیر لرستانی و اوستا ارتباط گونهای وجود داشته باشد، ولی بر روی هم مدارک موجود نشان میدهد که کیش سرزمینهای غربی ماد قدیم بیشتر با دین هوریان و تا حدودی آشوریان هم نوع بوده باشد.
در این مورد به ویژه میتوان به تصاویر ابلیسهای عجیب الخلقهی نیمه حیوان و نیمه آدمی، ابوالهولهای بالدار و حیوانات عجیب تخیلی با بدن شیر ، سر شیر یا شاهین و بال عقاب اشاره کرد که در اساطیر هوریانی بسیار رایج و شایع و از ویژگیهای کیش آن بوده است.
بعدها همان جانوران عجیبالخلقه را میبینیم که در نقشهای برجستهی شاهان هخامنشی مظهر دیوان معرفی شدهاند.
کیش کاسیان و حتّی دین ویژهی بابلیان تا مدتی در مادیها نفوذ داشت.
یکی از کشورهای غربی یا مرکزی ماد بیت ایشتار یا خانهی ایشتار (الههی بابلی عشق و حاصلخیزی) نامیده میشد و چنان که از گفتهی هرودوت برمیآید، بعدها آن را با «آناهیتای» اوستایی یکی دانستند.
در مرکز ماد، نزدیک محلی که بعدها اکباتان نامیده شد، آشوریان در ضمن پیشروی خود نه تنها به « دژ بابلیان » یا «کوچنشین کلنی کاسیان» برخوردند، بلکه شاهد پرستش « مردوک » خدای بابل نیز بودند.
در ماد غربی، فرمانفرمایان در بسیاری از موارد به اسامی «اکدی» و از آن جمله به نامهای خدایان نامیده میشدند.
دربارهی کیش مادیهای ایرانی ساکن اقصی نقاط شرق آن کشور، جز اسامی خاصی که در منابع آشوری محفوظ مانده است، مدرک دیگری در دست نداریم؛ و از آنجا که نامهای ایرانی بر خلاف اسامی غیر ایرانی - بر ما معلومست، و هر نام باستانی با معتقدات دینی معینی ارتباط داشته است، با تجزیه و تحلیل اسامی مزبور میتوانیم اطلاعاتی دربارهی دارندگان آن نامها به دست آوریم.
بعضی از دانشمندان با توجه به این تجزیه و تحلیل برآنند که کیش مزدا یا زرتشتی در میان دارندگان اسامی مزبور رواج داشته است.
ویژگیهای اجتماعی مادها در سرزمین ماد خصوصیات جامعهی پدر شاهی وجود داشته است.
وجود قلعههایی که تصویر آنها نشان دهندهی جنگهای تاراجگرانه بین مادهاست، باز مینماید که در جامعهی ماد آثار اختلاف طبقاتی آشکار، و ویژگیهای سازمان جامعهی بردهداری در شرف تکوین بوده است.
به عقیدهی دیاکونوف، بنای شهرها و دژها با حصار سنگی، آجری و برجها، آغاز تجزیه و تفکیک پیشهها، وجود مناصب دایم، جریان داشتن جنگ و جدالهای مداوم، انتقال به دوران زن و شوهری، رواج بردهداری و ایجاد تأسیسات اداری به منظور اسارت و انقیاد طبقات محروم، بسیاری از خصوصیات جامعهی ماد را روشن میسازد.
جامعهی ماد در آغاز از عشیرههای پدر شاهی یا «ویس» تشکیل میشد که در دهکدهها به سر میبردند.
معمولاً سالمندترین عضو خاندان به ریاست عشیره برگزیده میشد.
در هر روستا بزرگ خاندان، رئیس ده یا «دهخدا» نیز بود.
در کتیبههای آشوری بارها از آنان یاد شده است.
رفته رفته که جامعهی طبقاتی قوام گرفت، این رؤسا و خداوندان ده به صورت اشراف و طبقهی حاکمهی زمان در آمدند.
در خاک ماد دژها و حصارهایی وجود داشت که اهالی به هنگام بروز خطر، به درون آنها پناه میبردند.
معمولاً دژها را بر فراز صخرههای طبیعی یا تپههای مصنوعی بنا نهاده گرداگردشان را دیوار یا حصارهای متحدالمرکز میکشیدند.
سربرجها دارای کنگرههایی بود که از آنها برای تیراندازی استفاده میکردند.
کشور ماد از واحدها و یا به عبارت دیگر از کشورهای خود مختار و مستقل تشکیل شده بود.
در رأس این کشورهای مستقل شاهکهایی قرار داشتند که به عقیدهی دیاکونوف فرمانروایانی مستبد و فعال مایشاء بودند.
هرودوت مینویسد: مادیها دارای مجامع و مجالس خلق بودند و بدون شک در شورای بزرگان عدهای از بهترین اشخاص نیز وجود داشتند.
اوستا نیز از اینگونه مجالس و شوراها به نام «هنجمن» یاد میکند.
شیوهی پادشاهی ماد چنان که پیش از این باز نمودیم، امیرنشینهای پراکندهای که در سرزمین ماد وجود داشتند، در سایهی تدبیر و کاردانی افراد خاندان دیوکس (یا دیوکه یا دیااکو) منقرض شده امرای نواحی گوناگون خواهناخواه زیر یک پرچم گرد آمدند.
به عقیدهی گیرشمن، وحدت ایران در مقام مقایسه با مصریان و سومریان آهنگی کندتر داشت.
مصریان و سومریان به مجرد ترک وضع شکارگری، به صورت جوامع منظم روستایی و گلهپروری درآمده حکومتهایی تشکیل دادند.
ولی در ایران وضع بدین منوال نبود و ترکیب اجتماعی قوم ماد و وضع طبیعی و اقلیمی ایران موجب شد که وحدت این کشور به کندی صورت گیرد.
ایران به وسیلهی رودهایی چون نیل، دجله و فرات که باطغیانهای سالانهی خود سبب حاصلخیزی مناطق اطراف میشدند مشروب نمیگردید و از بارانهای سودمند منظم که باعث باروری ناحیه میگردد، بهره نداشت.
در ایران از کهنترین روزگاران مسئلهی آب امری حیاتی به شمار میرفت و از آنجا که بشر تنها در جایی میتواند استقرار یابد که آبیاری امکان داشته باشد، ساکنان ایران پراکنده شدند و تراکم جمعیت این کشور از مصر و بینالنهرین کمتر بود.
پراکندگی تلها یا تپههای مصنوعی و بقایای مجتمعهای قدیمی - که مسافر امروزی آنها را در فواصل چندین ده کیلومتری دور از هم مشاهده میکند - این موضوع را به خوبی مجسم میسازد.
همین وضع طبیعی موجب میشد که در هر ناحیه و حتّی در هر ده نوعی استقلال به وجود آید.
بدین علت ایران در آن واحد دارای قبایل بدوی یا نیمه بدوی و خانهنشین بود - که هنوز هم وجود دارند و لهجهها و رسوم و عادات خویش را حفظ کردهاند.
به شرحی که گفته شد، عوامل خارجی، سکنهی ماد را بر آن داشت که در زیر پرچم واحدی گرد آیند.
به عقیدهی دیاکونوف : شاهان ماد به تودههای وسیع مردم آزاد و طبقهی بزرگ بندهداران (طبقهی تازه به دوران رسیدهها) و تولیدکنندگان کوچک و آزاد مادی مستظهر بودند.
دیوکس که دهقان زادهای پرکار و مورد اعتماد بود، در سایهی حسن تدبیر نخست به مقام داوری و پس از چندی به پادشاهی برگزیده شد و سرانجام به یاری اکثریت مردم، سلطنتهای کوچک را برانداخت.
این مطلب که شاهان ماد به استبداد گرایش داشتند - و هرودوت نیز بدان اشاره کرده است - به هیچ روی با مراتب پیش گفته مغایرت ندارد.
در هر جامعهی بردهداری، به طور حتم ابتدا افراد عادی آزاد و اشراف عشیرهای درگیر مبارزه با یکدیگر بودهاند و تنها برافتادن اشراف و رفع ستم از کشاورزان آزاد عاملی بوده که میتوانسته است موجب بسط کامل شیوهی تولید بردهداری شود.
در این مبارزه معمولاً عامهی مردم آزاد از استقرار قدرت فردی طرفداری میکردهاند.
سازمان درباری ماد هرودوت دربارهی نظامها و شیوههای تازهای که دیوکس در دوران فرمانروایی خود وضع کرده بود چنین مینویسد: وی حصاری پیرامون سرای خود کشید و مردم را بر آن داشت تا در اطراف حصار زندگی کنند.
همچنین دستور داد هیچکس شخصاً به مقر شاه نزدیک نشود و همهی کارها به وسیلهی پیک صورت گیرد، و این بدان معنی بود که سلطان در دیدگاه هیچکس قرار نخواهد گرفت.
خندیدن در حضور شاه نوعی بیادبی به حساب میآمد.
شاه با آگاهی از وجود گناهکاران، آنها را احضار میکرد و هر کس را به فراخور جرمش کیفر میداد.
شاه در سراسر کشور جاسوسان و منهیانی داشت که وسایل آگاهی وی و موجبات دادخواهی و دادرسی و کیفر را فراهم میآوردند.
پس از دیوکس، پسرش فرورتیش زمام کارها را به دست گرفت، ولی چندی نگذشت که در جنگ با آشور کشته شد.
سیاگزار پسر و جانشین فرورتیش بیش از دیگران به فراهم آوردن و تجهیز قوا پرداخت.
سواره نظام، پیاده نظام و کمانداران سپاه او وظایف معینی داشتند.
سواران سکایی در جنگهای متحرک استاد بودند.
سیاگزار فنون جنگی سواران مزبور را به سرداران خود آموخت و در جنگ با سکائیان و دیگر دشمنان پیروزیهایی به دست آورد.
مانای (سرکرده پارسیان) سلطنت او را به رسمیت شناخت و پارسیان به فرمان او گردن نهادند.
در حدود سال 650 پیش از میلاد، پادشاهی ماد دولتی بزرگ بود و از این نظر در ردیف ماتنایا (میتانیان)، اورارتو (اورارتویا آرارات، قومی و نیرومند بودند، که در شمال غربی ایران حکومت داشتند و مادها هیچ وقت نتوانستند به آنها حمله کنند) و عیلام قرار داشت.
چهار نیروی بزرگ ماد، کاره، لیدیه، و مصر، سراسر خاورنزدیک را میان خود تقسیم کردنده ولی از این میان تنها ماد است که میتوان نام شاهنشاهی را بر آن اطلاق کرد.
آنچه پرمعناتر مینماید این است که دولت ماد نخستین سازمان شاهنشاهی بود که به وسیلهی جنگجویان شمالی بنیاد گذاشته شد که به یک زبان ایرانی سخن میگفتند و طرز فکر شمالی داشتند.
با توجه به مراتب بالا، این موضوع که در هیچ جا پیرامون روزگار مادها کاوشی صورت نگرفته است، بر میزان تأسف ما میافزاید.
در صورتی که پایتخت آنها یعنی همدان مورد توجه شایسته قرار گیرد، میتوانیم امیدوار باشیم که پشتهی خاک آن شهر فرهنگ مادی را جزء به جزء برای ما آشکار سازد و حتّی وسایلی فراهم آورد که مادها به زبان ایرانی خویش با ما سخن گویند.
اوضاع طبقات مختلف در تمدّن زمان ماد پس از پیشرفت کشاورزی و گلهداری و تقسیم کار و پیدایش حرفههای جدید، اندک اندک رؤسا و سران قبایل در نتیجهی کاربردگان و استثمار قشرهای محروم ثروتمند شدند و بدین وسیله مقدمات اختلاف طبقاتی فراهم آمد.
خرده اوستا از تقسیم جامعه به گروههای صنفی و حرفهای دارای پیشوا و نیز از سه صنف کاهنان و خادمان آتش، ارابه سواران و دامداران و کشاورزان سخن میگوید.
گذشته از آن، در یک مورد از پیشهور وارجی که به کار او داده شده است، یاد میکند.
تردیدی نیست که در جامعهی آن روز مادیها برده نیز وجود داشته است، ولی بردگان در شمار اصناف نبودند.
ظاهراً در این دوره افراد ثروتمند، کم ثروت، بردهداران و تولیدکنندگان کوچک فاقد برده در کنار هم زندگی میکردند.
مقامات درباری و مغان صنف خاصی از جامعه را تشکیل میدادند و بزرگان قوم، ارابهسوار خوانده میشدند.
در پایان قرن ششم پیش از میلاد هنوز ارتش ماد از مردم جدا نشده بود.
ظاهراً سپاهیان را داوطلبان قبایل تشکیل میدادند.
هر فرد آزادی که توانایی حمل سلاح داشت، سپاهی محسوب میشد.
تصادفی نیست که آشوریان پیوسته مادیها را با صفت نیرومند وصف میکردند.
این امر میرساند که مادیها علیرغم پراکندگی ظاهری و تقسیم به کشورهای کوچک، با هم متحد و یکدل بودهاند.
در قلمرو اتحادیهی ماد، افراد جامعه به طور کلی به دامداری اشتغال داشتند - گرچه به کشاورزی که بر پایهی آبیاری مصنوعی استوار بود نیز آشنا و آگاه بودند.
در نزد آنان پرورش اسب از اهمیتی ویژه برخوردار بود.
(آشوریان تقریباً جز اسب چیزی را به عنوان خراج از مادیها نمیپذیرفتند.) ایشان دامهای بزرگ شاخدار و گوسفند پرورش میدادند و با پرورش شتر دوکوهانه نیز آشنا بودند.
کشت یونجه در آسیای میانه معمول و متداول بود.
در ایران زراعت گیاه مزبور از قدیم با پرورش اسب و اسبداری رابطه داشت چینیان کشت آن را از ایران و آسیای میانه اخذ کردند.