نعمتی الهی آیین جاودانی و حیات بخش اسلام تمامی جنبه های زندگی انسان را در نظر داشته و در حالی که اصول اساسی حقیقت، حکمت و عدالت را برای ترسیم روابط فردی و اجتماعی مورد توجه قرار می دهد به آرامش، سعادت و بهروزی آحاد بشری عنایت دارد و برای تأمین نیازهای واقعی جوامع انسانی ضوابطی را مشخص نموده است تا آنان به دور از ناگواری ها و نگرانی ها و با رعایت آنها در کنار یکدیگر با امنیت و سلامتی زندگی کنند.
یکی از نعمت هایی که قرآن بدان اشاره می کند محل سکونت آدمی است: « و اللّه جعل لکم من بیوتکم سکناً(1)؛ خداوند خانه های شما را مکان آرامشتان قرار داد».
در حقیقت مسکن از مهمترین احتیاجات خانواده ها می باشد و تا این فضا را آدمی در اختیار نداشته باشد دیگر امکانات برایش گوارا نخواهد بود و در میان تمامی مزایای خانه، مهمترین آنها امنیت و آسایشی است که در آن به صاحبش دست می دهد.
براساس ارزش های دینی مسلمان باید در شرایطی زندگی کند که بتواند خدای خویش را بهتر عبادت کند و خویشتن را برای زندگی جاویدان مهیا نماید.
این گونه نیست که فرد پرهیزگار حتماً باید در جایی تنگ و تاریک و به دور از تسهیلات ابتدایی و در مکانی غیر اصولی سکونت اختیار نماید، قرآن هیچ گاه آدمی را از امکانات و شرایط مناسب محروم نکرده است بلکه به پیروان خود توصیه می کند از رزق های پاکیزه و حلال، نعمت های الهی، جلوه های لطف حق و مانند آن بهره گیرید امّا به گونه ای زندگی کنید که امور مذکور برایتان اصل و اساس و هدف قرار نگیرد و شما را از کمالات معنوی، فضایل و مکارم رشد دهنده غافل نکند و به هنگام استفاده از امکانات مشروع که از راه حلال آنها را تدارک دیده اید، محرومان، افراد بی بضاعت و رنج دیدگان جامعه را فراموش نکنید.
همچنین موقع استفاده از تسهیلات و امور رفاهی حقوق دیگران را مراعات کنید و اجازه دهید برادر دینی و همسایه شما هم در شرایطی آرام بخش زندگی کند و در مشقت و عسرت قرار نگیرد.
حضرت علی (ع) فرموده اند: «الدنیا دار مجاز و الآخره دار قرار فخذوا من ممرّکم لمقرّکم(2)؛ دنیا خانه عبور(موقت) است، باید برای محل سکونت دائمی وسیله و امکانات برداشت و از جایی که فناپذیر است برای مکانی ابدی استفاده نمود.
خانه ای که تجملات و تشریفات آن ما را از سرای جاوید غافل نماید و از همدردی با انسانهای دیگر باز دارد و عبادت و خودسازی و تربیت ساکنانش را تحت الشعاع قرار دهد نه تنها برای اهل آن آرامش به ارمغان نمی آورد بلکه چون باتلاقی صاحب خود را در آلودگی های خطرناک و انحراف های مصیبت بار فرو می برد.
تأکید اسلام در ساختن خانه همان موضوعی است که دانشمند برجسته جهان اسلام خواجه نصیرالدین طوسی مورد توجّه خوانندگان قرار می دهد: بنیادی استوار(در برابر حوادث طبیعی و بلاها) تأمین نور و برخورداری از نسیم و هوای مناسب، اجتناب از تکلّف و اشراف زدگی.
پرهیز از مجاورت با اهل شر و فساد، تفکیک محل سکونت خانواده و میهمانان، وسعت و فراخی بنا، اجتناب از عصبی بودن زمین و مکان خانه و مراعات حال همسایگان.(3) از دیدگاه ارزشهای الهی، اگر انسان در خانه خویش به عصیان و خلاف و اسراف روی آورد اگرچه در خانه ای استوار و محکم هم سکونت داشته باشد، فرجامی فاجعه آمیز داشته و زمینه های سقوط و هلاکت خویش را فراهم نموده است قرآن به ما هشدار می دهد: «افلم یهدلهم کم اهلکنا قبلهم من القرون یمشون فی مساکنهم انّ فی ذلک لآیاتٍ لاولی النهی(4)؛ آیا آن همه مردمی که پیش از این در مساکن خویش راه می رفتند و ما همه را هلاک کردیم سبب هدایت اینان نشده است این ها نشانه هایی است برای اهل خرد.
اهمیت مسکن باید به این واقعیت مسلّم توجه داشت که مسکن نه به عنوان سرپناه بلکه به مثابه وسیله ای است که می بایست معیارهای اساسی لازم برای ایجاد پیوند بین زندگی خانواده و محیط را دارا باشد.
واحد مسکونی محور اصلی زندگی والدین و فرزندان است و باید شامل فضای کافی برای غذا(تهیه، مصرف و ذخیره)، دورهم نشستن،خوابیدن،فعالیت های فردی از قبیل انجام تکالیف اعضاء و کوشش های دیگر باشد، مسکن بربهره وری و ثبات خانواده تأثیر می گذارد و احساس عزّت و سربلندی و نیز حاکمیت امنیت و آسایش برساکنین آن باید تحقق یابد.
به همین دلیل رسول اکرم(ص) برخوردار بودن از خانه خوب را از نشانه های سعادت دانسته اند.(5) چه خوب است که واحدهای مسکونی به فرصت های اشتغال نزدیک باشند حضرت امام زین العابدین (ع) می فرماید: از خوشبختی مرد است که کسب او در محل اقامت(وطن) خودش باشد و مجبور نباشد برای (تأمین معاش) به آوارگی و دوره گردی روی آورد.(6) توجه به مسایل بهزیستی، بهداشتی،دسترسی به تسهیلات عمومی از قبیل مراکز درمانی، مدرسه، کتابخانه، مراکز خرید و مهم تر از همه اینها قرار گرفتن در حوالی مراکز مذهبی و مقدس همچون: امامزاده و حسینیه بر کیفیت مسکن می افزاید.
مسایل محیطی، هوای پاک، فضای باز، میزان تحمل سر و صدا، تراکم جمعیت، عملکرد مؤثر، ظاهر خوب، مصونیت در مقابل حوادث طبیعی، ملاحظه مسایل فرهنگی، ارزشها و هنجارهای اخلاقی و مذهبی از شرایطی است که باید یک مسکن خوب از آن برخوردار باشد.(7) دخل و تصرف در فضا، نظم و نسق دادن، سازماندهی و ساماندهی فضاو معنا دادن به آن، معماری خانه را پدید می آورد.
در واقع انسان ضمن آن که با ساختن سرپناه، نیازها و مقاصد مادی و فیزیکی خود را تأمین می کند، تعلقات مذهبی، فرهنگی و سنت های بومی، حالات عاطفی و تمایلات درونی خویش را در خانه به نمایش می گذارد.
همانگونه که هسته اولیه ای تحت عنوان خانواده، اجتماع را می سازد.
مسکن عمده ترین فضای زیستی به شمار می آید و از این رو، روح اصلی جامعه، ویژگی ها و مختصات عمومی و غالب اجتماع بدون امعان نظر در خانه، کشف و ادراک نمی شود.
این گونه بناها علاوه بر تنوع کاربری ها، نماینده سلیقه ها و تمایلات گوناگون افراد جامعه اند و در واقع در مسکن گرایش های مردمی به نحوی نسبتاً آزادانه تر از دیگر فضاها نمود پیدا می کند.(8) خانه سازی آنقدر در اسلام اهمیت دارد که از روزی که مسلمانان در پی تهیه وجهی برای احداث آن است دوست خدا شمرده شده و برای چنین مبلغی نباید خمس بدهد.(9) ناگفته نماند کسی که برای سکونتش احتیاج به خانه دارد و نمی تواند آن را بخرد مگر با ربح معامله که در طی چند سال کسب می کند بنا به فتوای حضرت امام خمینی (قدس سره) می تواند در هر سال مقداری از نیازمندی های خانه را بپردازد و به عنوان مثال در یکسال زمین تهیه کند و در سال دیگر مصالح ساختمانی و در سال سوم سایر مخارج آن را بدهد و یا آن که خانه ای بخرد و بهایش را بطور اقساطی طی چندین سال بپردازد در این صورت تهیه مسکن جزو مخارج سال به حساب می آید و از پرداخت خمس معاف است، امّا اگر بخواهد چندین سال پول پس انداز کند تا بعداً خانه ای بخرد.
مبالغ پس انداز شده جزو مخارج سالانه به حساب نمی آید و باید خمس آنها را بپردازد.(10) اگر صاحب خانه به دلایلی دچار ورشکستگی اقتصادی شود.
اسلام خانه را از مستثنیات دیون دانسته و به طلب کار اجازه مطالبه آن را نمی دهد.(11) محمد بن ابی عمیر، از راویان مورد وثوق، مدتی به شغل بزازی اشتغال داشت، اگرچه وی تمکّن مالی داشت ولی اموالش از دستش رفت و به فقر و تنگدستی گرفتار شد او از مردی ده هزار درهم طلب داشت.
مدیون برای پرداخت بدهی خود، خانه مسکونی خویش را به همین مبلغ فروخت و روانه خانه ابن ابی عمیر گردید، در را کوبید، صاحب خانه از منزل بیرون آمد.
مدیون پول ها را تحویلش داد و خاطر نشان ساخت: مبلغی است که از شما به ذمّه من است.
پرسید این پول را چگونه بدست آورده ای؟
گفت: خانه ام را فروخته ام.
ابن عمیر گفت: ذریح محاربی از امام صادق(ع) نقل کرده است مرد مدیون به دلیل اداء دین از منزل مسکونی خود رانده نمی شود.(12) بعد افزود به خدا قسم با آن که هم اکنون در مضیقه مالی هستم به نحوی که حتی به یک درهم نیاز دارم اما این پول را نمی گیرم.(13) آراسته به صفای معنوی فلسفه انجام عبادات و فرائض تحقق تقوا در عرصه حیات انسانی است.
اگر اعضای ساکن در خانه دارای روح پارسایی و پرهیزگاری باشند.
کرامت،شرافت، خمیرمایه سعادت و کلید خیر دنیا را بدست آورده اند و بر محل سکونت آنان امنیت و سلامتی روانی و روحی حاکمیت پیدا می کند و زمینه رشد و تکامل و شکوفایی آنان فراهم می گردد و با گسترش چنین معنویتی برگستره محلات مسکونی، شهرک ها و شهرها تمامی افراد نسبت به یکدیگر منبع خیر می گردند و همگان از شرارت و ضرر متقابل مصون هستند.
هراس و اضطرابی که در خانه ها و مجتمع های مسکونی مردم در برخورد با یکدگر دارند به دلیل فقر فضیلت و کمبود مکارم و تربیت های قرآنی و روایی است.
خانه ای سالم است که به تقوا آراسته باشد.
قناعت اهل منزل به امور حلال، اکتفا به حداقل امکانات، پرهیز از تجملات و تشریفات، اجتناب از فزون طلبی و زیاده خواهی و عدم رشک بردن بر زندگی دیگران زمینه ای برای رویش تقوا در تمامی شئونات زندگی می باشد.
تجمل گرایی ، اسراف، افراط در تدارک امکانات محل سکونت و زیاده روی در تزئینات منزل امری مذموم و برنامه ای مطابق با هواهای نفسانی و امیال فناپذیر است.
آدمی می تواند در زمینه های گوناگون زندگی حدود الهی، موازین شرعی و قناعت را مراعات کند محصول این انتخاب، آزادگی، رهایی از دلهره و تشویش است، در ضمن نیاز انسان به خانه ای در خور شأن، وسیله ای متداول و متعارف، لباس و خوراکی معتدل برطرف می شود.
آنچه در فرهنگ اسلامی اهمیت دارد پاکی در طهارت و استفاده از امکاناتی است که از راه مشروع و یا پیمودن مسیر راستی و درستی بدست آورده است.
خانه باید از نظر باطن در حد اعلای معنویت و از نظر ظاهر ضمن رعایت اصول مهندسی و فنی، تأمین نور و رعایت حال همسایگان در فضاسازی، عاری از پیرایه های غیر ضرور باشد در غیر این صورت، اهل آن از حق فاصله می گیرند، دل ها به هوا و هوس دچار می شود و ویروس های خلاف و گناه روح ساکنین آن را دچار عفونت هایی درمان ناپذیر می سازد.
خانه آراسته به راستی، آمیخته به طراوات، صفا، صمیمت، درستی، سلامت، انصاف و آرامش خواهد بود.
براساس ارزشهای دینی مسلمان باید در شرایطی زندگی کند که بتواند خدای خویش را بهتر عبادت کند و خویشتن را برای زندگی جاویدان مهیا نماید.
خاتم رسولان حضرت محمد مصطفی (ص) در خانه ای ساده روزگاری با برکت را سپری نمود و چون به سوی معبود خویش شتافت، خشتی برخشتی ننهاده بود.(14) سفیان ثوری نقل کرده است.
علی(ع) آجری بر آجری قرار نداد و نه چوبی بر روی چوبی گذاشت، با وجود آن که رهبر جهان اسلام گردید در مقر حکومت خویش یعنی شهر کوفه حاضر نگردید در محل اقامت فرمانروایان اقامت گزیند و به خانه ای کوچک اکتفا نمود، فقیران را بر خود ترجیح داد و آنان را در کاخ سفید کوفه مستقر ساخت، گاهی اوقات سلاح خویش را می فروخت تا لباسی یا طعامی تهیه کند.(15) نقش تربیتی و تبلیغی خانه قرآن کریم می فرماید: «واجعلوا بیوتکم قبله؛(16) خانه های خود را مقابل یکدیگر (به صورت متمرکز) قرار دهید.
از این کلام استوار آسمانی چنین بر می آید که در آن زمان گروهی از پیروان حضرت موسی(ع) به صورت افرادی افسرده و مبتلا به رنجی روحی زندگی می کردند و تفرقه و پراکندگی بر ناراحتی آنان می افزود.
لذا آن فرستاده الهی به همراه برادرش هارون مأموریت یافت برای انسجام به زندگی آنان و التیام رنج روحیشان اقداماتی به عمل آورد آن حضرت در نخستین قدم دستور داد پیروانش خانه هایی ساخته و مساکن خویش را از فرعونیان جدا کنند و برای استحکام روابط اجتماعی، تقویت عواطف و احیای روح جمعی و افزایش اقتدار در مقابل دشمنان این خانه ها را مقابل هم و به صورت متمرکز بنا نمایند و از پراکندگی و طفیلی بودن دست بردارند و بعد از احداث ساختمان به تربیت روحی و سازندگی اخلاقی روی آورند و خود را برای درهم کوبیدن قوای باطل و عوامل ستم آماده کنند وقتی خانه های اهل ایمان این گونه روبروی هم و در یک جهت باشد، موسی و برادرش بهتر قادر بودند در میان آنان به نشر حقایق دینی و تبلیغات مذهبی بپردازند، بنی اسرائیل هم می توانستند به سهولت نماز جماعت برپا کنند جمله اقیموا الصلوه که بعد از عبارت «واجعلوا بیوتکم» آمده بر این حقیقت دلالت دارد.
همچنین آنان با این سبک مسکن سازی زودتر می توانستند در جلسات مشورتی و گردهم آیی هایی که رهبرانشان ترتیب می دادند حضور بهم رسانند.(17) اقلیت های مسلمان که در نواحی غیر مسلمان زندگی می کنند باید از این اصل قرآنی تأثیر پذیرند و از تفرقه و پراکندگی محل سکونت دست بردارند و در هر شهری محله ای را برای اقامت خود اختصاص دهند و اجازه ندهند مخالفان در میانشان بذر تفرقه و کدورت بیافشانند، فرهنگ مهاجم حالت احاطه و سلطه دارد و با این وصف خانه های مسلمانان در مناطقی که بصورت اقلیت زندگی می کنند باید به صورت پایگاهی جهت یک زندگی اسلامی و کانونی برای اقتدار معنوی درآید، این افراد از طریق ارتباطات و مناسبات اجتماعی محله ای که با یکدیگر دارند می توانند پیش از محیط مدارس بر تربیت و پرورش نسل نوجوان و جوان اثر بگذارند و آنها را به سوی رشد اخلاقی و بصیرت دینی سوق دهند.(18) خانه حتی در جوامع کنونی با وجود تحولات جدید در چگونگی پرورش فرزندان دخالت اساسی دارد و تا هنگامی که طفل به مدرسه گام می گذارد آنچه را باید کودک فراگیرد، آموخته است و بخش عمده ای از فرهنگ اهل خانه به وی انتقال می یابد.
پس از آن نیز غالب اوقات فرزندان در منزل می گذرد و در صورتی که فضای خانه معطر به دیانت و فضیلت باشد کودک و نوجوان از عطر روح افزای ایمان بهره مند می گردند.
از دیدگاه قرآن و روایات، خانه نخستین کانون برای تربیت و پرورش فرزندان است، کلام وحی به مؤمنان هشدار می دهد: ای کسانی که ایمان آورده اید خود و اهل خانه را از آتشی که هیزم آنها انسان ها و سنگ هاست مصون نگه دارید.(19) در روایتی آمده است وقتی این آیه نازل گردید افرادی از رسول اکرم(ص) پرسیدند: چگونه اهل خانه را از شراره های سوزان جهنم حفظ کنیم، آن حضرت فرمود: آنچه خدا امر کرده امر می کنی و از آن چه خداوند بازداشته باز می داری.
اگر از تو قبول کردند آنها را (از آتش) نجات داده ای و اگر نپذیرفتند تو وظیفه ات را انجام داده ای.(20) در حدیث دیگری آن خاتم رسولان جامعه اسلامی را این گونه نصیحت نموده اند: بدانید همه شما نگهبان یکدیگرید و نسبت به کسانی که مأمور مراقبت از آنانید مسؤولیت دارید.
مرد نگهبان اهل خانه اش می باشد و زن نیز حافظ خانواده شوهر و فرزندان است و نسبت به آنان مسؤولیت دارد.(21) فرزندان، تحت تأثیر تمام انگیزه های خانوادگی هستند.
نظم خانه، چگونگی امکاناتی که در پیرامون کودک قرار گرفته است از قبیل لوازم منزل دارای اثر عمیقی در ایجاد قریحه، ذوق و علائق کودک است.
زندگی توأم با نظم و برنامه ریزی، شرایط مطلوب و چگونگی نگرش ها در تهیه تدارکات، میزان رعایت اصول شرعی بر رشد عاطفی، فکری و اجتماعی طفل اثر می گذارد.
میان بچه ها و اعضای خانواده رابطه ای وجدانی برقرار است والدینی که مدام به زندگی مرفّه، تکاثرطلبی و افزون خواهی فکر می کنند و در این راستا تلاش می نمایند، مسیر رشد و شکوفایی کودکان را با دشواری عمده مواجه می کنند که استمرار این روند در بروز نابسامانی ها، آشفتگی های روانی و تضادهای درونی آنان دخالت دارد.(22) همسر فرعون ـ آسیه ـ از نظر شرایط رفاهی و تسهیلات زندگی، زیستن در خانه ای اشرافی و مهیا بودن هرگونه امکاناتی، هیچ مشکلی نداشت امّا آنچه او را رنج می داد این بود که در قصر فرعون، خبری از نور ایمان و معنویت نبود وبر محل سکونت وی تیرگی ستم و ضلالت و شرک حاکمیت داشت.
از این جهت با خدای خویش این گونه مناجات نمود: پروردگارا برای من در جوار قرب خودت در بهشت خانه ای بساز و از شرّ فرعون و کردار او نجاتم بده، مرا از قوم ستمگر او رهایی بخش.(23) همسر فرعون با این درخواست از پیشگاه پروردگار خویش کاخ مجلّل شوهر خود را تحقیر می نماید و آن را در برابر خانه ای که در جوار رحمت الهی است به هیچ می انگارد، عده ای او را این گونه نصیحت نمودند: این همه امکانات چشمگیر که از طریق ملکه مصر بودن در اختیارت می باشد با ایمان به موسی(ع) از دست نده.
او در مقابل این نصایح بیزاری خویش را از فرعون و جنایاتش اعلام می دارد و ناهماهنگی و بیگانگی خویش را از محیطی که ستم بر آن احاطه یافته، برملا می سازد.
این موضع گیری آسیه می تواند برای تمامی زنان مؤمن الهام بخش باشد.
آنها باید بدانند اگر شرایط حاکم بر خانه و فشار همسر زمینه ای است برای دست بر داشتن از تقوا و سرپیچی از فرامین الهی، تسلیم این زورگویی نشوند و آگاه باشند که نه زرق و برق، جلال و جبروت خانه فرعون آن بانوی پرهیزگار را به زانو درآورد و نه تهدیدهای خطرناک و شکنجه های وحشیانه دستگاه شرک و ستم موفق گردید او را وادار به تسلیم کند و بی اعتنا به کاخ محروم از نور حق، به راه خویش در مسیر کمال و معنویت ادامه داد تا آن که جان خویش را فدای حقیقت نمود.
رعایت مصالح دینی در خانه سازی قرآن در خصوص مواجه شدن حضرت ابراهیم (ع) با میهمانان می فرماید: «فراغ الی اهله فجاء بعجلٍ سمین؛(24) (به دنبال آن پنهانی به سوی خانواده خود رفت و گوساله فربه(و بریانی) برای آنان آورد).
در واقع حضرت ابراهیم(ع) پس از آن که تازه واردان را در جایی مستقر ساخت و مقدمات لازم را فراهم آورد، آنان را ترک نمود و نزد همسرش رفت و با کبابی بریان بازگشت، از این موضوع قرآن چنین برمی آید که خانه آن حضرت دارای دو قسمت بیرونی و اندرونی بوده است و قرآن این ویژگی را در سبک مسکن یادآور می شود، پیروان قرآن باید در خانه سازی این سبک را مورد توجه قرار دهند.
متأسفانه امروزه به تقلید از معماری غربی بخش اعظم زیربنای خانه به صورت یک سالن باز در می آید که در گوشه ای از آن آشپزخانه ای است که فاقد درب و پنجره می باشد و به اصطلاح مردم حالت (اوپن) دارد.
بانوی خانه یا دختران در این فضای باز مشغول طباخی، آشپزی و آماده سازی وسایل پذیرایی برای مهمانان هستند و آنان در سالن بخوبی فعالیت های اهل خانه را مشاهده می کنند.
آیینه بزرگی که در یکی از ضلع های اتاق نشیمن نصب گردیده است که افق دید میهمانان را افزایش می دهد.
در دوران رژیم منحوس پهلوی در ظاهر برای ایجاد نظم در بافت شهری و ضابطه مند گردیدن ساخت و سازها و در باطن برای از بین بردن سبک سنتی که کاملاً با باورها و ارزشهای دینی هماهنگ بود شکل جدیدی از بناهای مسکونی را مطرح نمودند تا با اهداف استعمار در جهت زوال بنیان های فرهنگی منطبق گردد.
برای عملی گردیدن این نقشه منفی در شهرداری به خانه هایی که یک هال در وسط حمّام، آشپزخانه و دستشویی در یک طرف و اتاق های پذیرایی و خواب هم در اطراف آن باشد راحت تر و سریع تر مجوّز ساخت می دادند.
طبعاً بسیاری از مردم برای رهایی از پیچ و خم های اداری و نجات از دردسرها و گرفتاری های ناشی از آن، همین مسیر آسان را پیگیری می نمودند.
با این وصف بتدریج اغلب خانه های متوسط و کوچک قیافه ای یکسان یافتند.
خصوصیت منفی و برجسته این خانه ها بی حجاب بودن آنهاست یعنی چون تمامی اتاق ها به روی هال گشوده می شوند هیچ حفاظ و پوششی در کار نیست.
وقتی یک فرد نامحرم اعم از دوست و آشنا، میهمان و فامیل در خانه ای این گونه باشد بانوی معتقد به حجاب و عفاف معذّب می گردد و مدام در رنج است.
خانه های قدیمی به نحوی ساخته می شد که مسایل محرم و نامحرم، افراد آشنا و غریبه و مانند آن در احداث آنان در نظر گرفته می شد و تمامی افراد در کمال آسایش و امنیت جنبه های شرعی در روابط زن و مرد را رعایت می کردند حضور افراد نامحرم در خانه هرگز موجب ناراحتی و عذاب اهل خانه نمی گردید.
وجود ورودی نسبتاً دراز و احیاناً پیچ در پیچ، دیوارهای بلند، مجموعه قابل تفکیک مردانه و زنانه، سقف های گنبدی به عنوان سنگرهایی برای خوابیدن در بین آنها در شب های تابستان و ملاحظه حال همسایگان، روبه قبله بودن خانه و متمرکز بودنشان، بیانگر آن است که دست اندرکاران این بناها و فضاها از شؤونات اخلاقی و مذهبی متأثر بوده اند.
صاحب خانه برای رعایت حال افرادی که به منزل وی مراجعه می نمودند در جلوخانه فضایی را با آجرکاری و گچ بری و جلوه های هنری تزئین می نمود و دو سکو در طرفین آن تعبیه می کرد تا تازه وارد در فصل تابستان از خشونت گرماو در زمستان از سرما و نزولات جوّی مصون باشد و ضمناً اگر قدری معطل گردید خسته نشود و بر روی سکوهای ورودی خانه استراحت کند، صدای کوبه های در مشخص می نمود که میهمان تازه وارد مرد است یا زن، زیرا مردان کوبه های سنگین و با صدای خشن را به صدادر می آوردند و زنان حلقه سبک تر و با صدای ظریف تر را می کوبیدند، نظر نگارنده این نیست که مردم به همان سبک های گذشته و با مصالحی قدیمی روی آورد بلکه رعایت اصول معماری اسلامی و تأثیر پذیری فرهنگی از این گونه فضاها می تواند خانه های جدید را به شکلی درآورد که کمتر مشکلات و ناگواری های اخلاقی پدید آورد.
در این گونه مساکن بومی ضمن آن که ملاحظات اقلیمی و شرایط آب و هوایی در نظر گرفته می شد چگونگی اتاق ها و فضاها به گونه ای بود که هرکدام از اعضای خانواده می خواستند کاری انجام دهند یا استراحت کنند مزاحم دیگری نبودند اما در ساختمان های جدید همه باید در همه چیز اجباراً شریک باشند اگر تلوزیون روشن است باید همه ببینند و گوش کنند اگرچه برنامه مورد نظر را نپسندند.
اگر میهمانی برای یکی از افراد خانه آمده است باید همه به گرد او اجتماع کنند و ناگزیر وقت بگذرانند، اگر موقع خواب است همه باید الزاماً بخوابند.
اتاق ها آن گونه نیست که رفتار افراد مستقل و طبق برنامه ریزی خودشان انجام گیرد.
اساساً خانه های مدرن برای خانواده های دو یا سه نفره طراحی شده است که چندان التزامی هم به اعتقادات مذهبی خصوص عفاف و حجاب ندارند و روابط خویشاوندی و رفت و آمدهای آنان بسیار ضعیف می باشد در صورتی که در مساکن بومی ارتباط با بستگان و توجه به اصل اخلاقی صله ارحام استحکام افزون تری داشت و اصولاً دو یا سه خانواده در بخش هایی قابل تفکیک زندگی می کردند.
روابطشان گرم و صمیمی و شیوه زندگیشان بر اساس قناعت و تکاپو برای بدست آوردن معاشی حلال در حالتی از توکل و توجه به لطف الهی و شکرگزاری در برابر نعمت های الهی استوار بود تجربه بزرگترها، شور و حرارت جوان ترها و عواطف قوی افراد با یکدیگر ممزوج می گردید و ابرهای تیره را از آسمان ذهن و روح می زدود.
پی نوشت ها: ـــــــــــــــــــــــ 1.
سوره نحل، آیه 80.
2.
نهج البلاغه، خطبه 203.
3.
اخلاق ناصری، خواجه نصیر طوسی، بحث تدبیر منزل.
4.
سوره طه، آیه 128.
5.
نهج الفصاحه، حدیث شماره 2761، ص 571.
6.
خصال شیخ صدوق، ص 164.
7.
ابعاد اجتماعی مسکن،ترجمه عباس مخبر، ص 18،33،38.
8.
تأملات در هنر و معماری، مهندس حمید نوحی، ص 93.
9.
اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، شهید سید رضا پاک نژاد، ج 2، ص 167.
10.
تحریر الوسیله، امام خمینی، ج اول، ص 365.
11.
منتهی الآمال، محدث قمی، ج 2، ص 241.
12.
جواهر الکلام، ج 25، ص 334.
13.
اخلاق از نظر همزیستی و ارزشهای انسانی، محمد تقی فلسفی، ج اول، ص 305 ـ 304.
14.
احیاء علوم الدین، غزالی، ج 3، ص 215 و نیز ج 4، ص 236.
15.
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج اول، ص 26.
16.
سوره یونس، آیه 87.
17.
فصلنامه صحیفه مبین، زمستان 1376، شماره 11، ص 26.
18.
اقلیت های مسلمان در جهان، مجموعه مقالات، ترجمه ایرج کرمانی، ص 56.
19.
سوره تحریم، آیه 6.
20.
تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 371.
21.
مجموعه ورام، ورام بن ابی فراس، ج اول، ص 6.
22.
اسلام و تعلیم و تربیت، دکتر سید محمد باقر حجتی، ج اول، ص 113.
23.
سوره تحریم، آیه 11.
24.
سوره ذاریات، ص 26.
از مهمترین اصول اجتماعی اسلام اصل شورا و مشاوره است که در منابع اسلامی با دقت و اهمیت خاصی مطرح و در سیره پیامبر اکرم(ص) و پیشوایان بزرگ اسلام جایگاه ویژه ای دارد به طوری که می توان گفت: «نهاد شورا» ستون فقرات نظام اسلامی و شیوه ای اجتناب ناپذیر در مدیریت جامعه اسلامی و جامعه مؤمنان می باشد.
قرآن کریم در چهار آیه موضوع شورا را مطرح کرده است.
1ـ در آیه 159 سوره آل عمران به پیامبر اسلام (ص) دستور می دهد در امور، با مسلمانان مشورت کند و آن را از رموز پیروزی و موفقیت آن حضرت می داند «فبما رحمه من اللّه لنت لهم و لوکنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی اللّه».
2ـ در آیه 38 سوره شوری، هنگام بیان اوصاف برجسته مؤمنان می فرماید: «و الذین استجابوا لربّهم و اقاموا الصلوه و امرهم شوری بینهم؛آنها کسانی هستند که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را بر پای دارند و کارهایشان بین آنان با مشورت انجام می شود.
3ـ سوره بقره آیه 233 می فرماید: اگر در مورد بازداشتن کودک از شیر قصد تصمیم گیری دارید مشورت کنید «فان ارادا فصالاً عن تراض منهما و تشاور فلا جناح علیهما» این آیه می گوید اگر در مورد دیگری حتی اگر کودک شیر خواری باشد بخواهید تصمیم گیری کنید.
باید مشورت نمایید، حالا این مشورت بین پدر و مادر باشد چنانکه بعضی گفته اند و یا مشاوره با دیگری مثل پزشک باشد و یا اینکه هم پدر و مادر با هم مشورت کنند و هم با صاحب نظران مثل پزشک مشورت نمایند.(1) از این آیه استفاده می شود که پدر یا مادر با همه علاقه و عاطفه ای که به فرزندشان دارند خداوند اجازه نمی دهد در امر تربیت و پرورش فرزندشان استبداد به خرج دهند بلکه باید با هم یا با دیگران مشورت کنند.
و بعد از مشورت آنچه را که مصلحت است تصمیم گیری نمایند.
4ـ سوره زمر آیه 18 می فرماید: «فبشّر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه؛ پس بندگان مرا که سخن را می شنوند و نیکوترین را پیروی می کنند بشارت ده.» مرحوم علامه طباطبایی می نویسد، آیه «و امرهم شوری بینهم» از نظر من نزدیک به آیه فوق می باشد(2) زیرا شورا و مشورت برای رسیدن به آراء نظریه های خوب یا بهترین آراء و نظریه هاست و در این آیه هم می فرماید:بندگان خدا سخن را می شنوند و بهترین را انتخاب و پیروی می کنند.
روایات و احادیث اسلامی به عنوان دومین منابع دین، شورا و مشاوره را مورد تأکید قرار داده و از مسلمین خواسته است در امور از استبداد رأی و تک روی پرهیز نموده و با دیگران مشورت نمایند در غیر این صورت رأی او بی ارزش بوده و موجب هلاکت و نابودی می گردد.
علی (ع) فرمود: «لارأی لمن انفرد به »(3)و فرمود: «لاتستبد برأیک فمن استبد برأیه هلک».(4) پیامبر اسلام مشورت را یکی از اسباب حیات جامعه و ترک آن را یکی از اسباب مرگ جامعه معرفی کرده است «اذا کان امرائکم خیارکم و اغنیاءکم سمحا ئکم و امرکم شوری بینکم فظهر الارض خیرلکم من بطنها و اذاکان امرائکم شرارکم و اغنیائکم بخلائکم و لم یکن امرکم شوری بینکم فبطن الارض خیرلکم من ظهرها».(5) مشاوره موجب رشد اندیشه و تفکر در جامعه اسلامی و مشارکت مردم در سرنوشت خویش، سبب تحکیم پیوندهای اجتماعی و تقویت روحیه مسئولیت پذیری و مشارکت در امور و از بین رفتن روحیه بی تفاوتی و انزواگرایی می گردد.
مهمترین جنبه یک حکومت مردمی بودن آن است که نقش پشتوانه را اجراء می کند و مردم با اعتبار یافتن و شرکت در امور نقش واقعی خود را می یابند و لذا در قرآن خطاب به پیامبر(ص) فرمود: «یا ایها النبی حسبک اللّه و من اتبعک من المؤمنین»(6) ای پیامبر خداوند و مؤمنان که از تو پیروی می کنند برای حمایت تو کافی است و با کمک آنان می توانی به هدف خود نائل شوی.
یکی از راه های مشارکت مردم در امور در قالب مشاوره با آنهاست و لذا مشارکت در قالب مشورت پشتوانه ای بس عظیم برای هر نظامی است، علی(ع) فرمود: «لامظاهره اوثق من المشاره»(7) هیچ پشتیبانی مطمئن تر از مشورت نیست.
به لحاظ این که مشاوره با صاحب نظران و عاقلان باعث دریافت حقیقت و دوری از خطاء و لغزش است علی (ع) فرمودند: «الاستشاره عین الهدایه و قد خاطر من استغنی برأیه»(8) مشورت عین هدایت است و کسی که تنها به فکر خود اکتفا کند خویشتن را به خطر انداخته است.
جامعه ای که فاقد سنت مشورت است در تب و تاب خود محوریها و خودسریها می سوزد و دچار عدم تعادل می شود و لذا برای سلامت در تصمیم گیری ها پیامبر اسلام (ص) فرمود: «من اراد امراً فشاور فیه و قضی هدی لارشد الامور»(9) هر کس تصمیم به اجرای کاری گیرد و سپس برای آن مشورت کند و انجام دهد به بهترین راه دست یافته است.
علی (ع) فرمود: «اذا عزمت فاستشر»(10)هر گاه عزم کاری کردی مشورت کن مشورت کردن مایه پشت گرمی و رسیدن به حق و دوری از خطاء و لغزش و در نتیجه دوری از ندامت و پشیمانی است.
علی(ع) فرمود: «شاور ذوی العقول تأمن الزّلل و الندم »(11)با صاحبان خرد مشورت کن تا از لغزش ها و پشیمانیها ایمن گردی.
سیره و سنت پیامبر هم بر همین اصل استوار بود تا آنجایی که در احادیث آمده است پیامبر اسلام زیاد با اصحاب مشورت می کرد.(12) و از ابوهریره نقل شده است که گفت: هیچکس را ندیدم که با اصحاب خود بیشتر از رسول خدا با اصحاب خود مشورت نماید.(13) نمونه هایی از مشورت پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) پیامبر همانطوریکه از طرف خداوند مأموریت یافت تا با مردم مشورت کند سیره عمل آن حضرت نیز حکایت از مشورت آن حضرت می کند امام رضا(ع) می فرماید: «انّ رسول الله (ص) کان یستشیر اصحابه ثم یعزم علی ما یرید»(14) رسول خدا با اصحابش مشورت می کرد سپس بر آنچه که اراده می کرد تصمیم می گرفت.
از این روایت استفاده می شود که سیره مستمر و همیشگی پیامبر مشورت با مردم بود و لذا نمونه هایی از مشورتهای آن حضرت به اشاره بیان می شود.
1ـ پیامبر در جنگ بدر در سه مورد مشورت کرد.
اول: درباره اصل جنگ با اصحاب مشورت کرد.
پس از اظهار نظر از طرف افراد، پیامبر برای جلب نظر انصار فرمود: «اشیروا علیّ یا ایها الناس» ای مردم نظر مشورتی خود را بیان کنید.
سعدابن معاذ انصاری سخنانی گفت که پیامبر اکرم پس از شنیدن آن بلافاصله دستور حرکت صادر کرد.(15) دوم: در انتخاب و تعیین موضع نبرد با اصحاب مشورت کرد.
سوم: درباره اسیران جنگ بدر با اصحاب مشورت کرد.(16) 2ـ در جنگ احد پیامبر شورایی تشکیل داد و از نحوه برخورد با لشکر قریش مشورت کرد و در نهایت برخلاف نظر خود که خروج از مدینه را نمی پسندید تسلیم نظر کسانی شد که نظر به خروج از مدینه را داشتند.(17) 3ـ در جنگ احزاب پیامبر برای مقابله با سپاه عظیم مشرکان در دو مورد مشورت کرد اول: در کیفیت رویارویی با دشمن مشورت کرد که سلمان فارسی در این مجلس پیشنهاد حفر خندق را داد و پیامبر رأی او را اخذ کرد و دستور حفر خندق را صادر کرد.(18) دوم: قبایلی به انگیزه مادی در جنگ شرکت کرده بود نظر این بود که در قبال پرداخت یک سوم میوه های مدینه با آنها صلح نماید ولی پیامبر بعد از دریافت صلحنامه و امضاء آن با اصحاب مشورت کرد که سعد ابن معاذ و سعد ابن عباده نظر به رد صلح دادند پیامبر نظر آنان را پذیرفت و به آن عمل کرد.
4ـ در پیکارهای بنی قریظه و بنی نضیر در برخورد با یهود مدینه مشورت صورت گرفت.(19) 5 ـ در ماجرای حدیبیه پس از آنکه مشرکان مانع ادامه حرکت کاروان زیارتی مسلمانان به سوی مکه شدند، رسول خدا با یاران به مشورت پرداخت، در مقام مشورت گفتند: ما برای زیارت آمده ایم نه برای جنگ که در نتیجه منجر به صلح با قریش شد.(20) 6ـ در جنگ خیبر برای انتخاب منزلگاه مناسب با اصحاب مشورت نمود که براساس نظر حباب ابن منذر عمل کرد و محل استقرار نیرو را تغییر داد.
7ـ هنگام فتح مکه زمانی که رسول خدا شنید ابوسفیان به اردوگاه می آید مشورت کرد.
8 ـ در غزوه طائف پس از محاصره دشمن درباره ماندن و ادامه محاصره مشورت صورت گرفت.(21) 9ـ در غزوه تبوک نیز آن حضرت با اصحاب خود مشورت کرد.(22) 10ـ درباره اسیران هوازن با اصحاب مشورت فرمود.
11ـ در ماجرای تهمت به عایشه، با علی(ع) و زیدبن حارثه مشورت کرد و سرانجام نظر علی را ترجیح داد.(23) 12ـ در اعزام افراد برای اداره امور یک منطقه و فرمانداری و حکومت بخشی از مناطق تحت اداره مسلمانان مشورت می کرد.(24) رسول خدا نه تنها خود پای بند این اصل بود بلکه به اصحاب و تربیت یافته گان مکتب خود سفارش می کرد که به این اصل پایبند باشند.
نمونه ای از مشورت در زندگی امامان معصوم(ع) 1ـ علی (ع) هنگامی که می خواست به شام برود با مهاجرین و انصار مشورت کرد.(25) 2ـ امام صادق با فضیل بن یسار یکی از اصحاب خود مشورت می کند، فضیل می گوید: مانند من طرف مشورت تو واقع می شود.
حضرت فرمود:وقتی کسی با تو مشورت کرد نظر بده.(26) 3ـ امام هفتم (ع) با اهل بیت و شیعیان خود مشورت می کند.
موسی بن مهدی موسی ابن جعفر(ع) را تهدید کرد.
علی بن یقطین آن حضرت را در جریان امر قرار داد حضرت اهل بیت و شیعیان خود را جمع کرد و از آنها در مورد کیفیت رویارویی با این خبر مشورت کرد.(27) 4ـ امام هفتم با غلام سیاه خود مشورت کرد با اینکه عقل و اندیشه آن حضرت برترین اندیشه بود، فردی گفت آیا مثل شما عاقلی با غلامی مشورت می کند حضرت فرمود: خداوند حق را بر زبان او می گشاید و آشکار می سازد.(28) 5 ـ امام رضا(ع) با یکی از اصحاب خود مشورت کرد.
طرف به امام گفت آیا مثل تو مانند من مشورت می کند.
امام با حالت غضب فرمود: پیامبر پیوسته با اصحاب خود مشورت می کرد.(29) 6ـ امام جواد(ع) از علی بن مهزیار خواست که با فردی مشورت کند و نظر او را در مورد چگونگی رویارویی با سلطان و اینکه در شهر او چه چیزی رواست دریافت کند زیرا مشورت مبارک است.(30) علاوه بر اینها در دوران حکومت خلفای راشدین به تأسی از پیامبر آنها با علی(ع) مشورت می کردند و بعد از دریافت نظر آن حضرت، از او پیروی می کردند که نمونه های آن عبارتند: 1ـ مشورت در فتح ایران.(31) 2ـ مشورت در فتح بیت المقدس.(32) 3ـ در تعیین مبدأ تاریخ اسلام.(33) با دقت در مجموعه آنچه که در متون و منابع دین آمده است روشن می شود که شورا در معارف اسلامی از جایگاه و اهمیت ویژه ای برخوردار است.
1ـ شورا فضیلتی انسانی است زیرا اهل مشورت از طرفی از استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی که عامل سقوط انسانیت است بدورند و از سویی به شخصیت دیگران اعتراف می نمایند.
2ـ شورا راه صحیح برای رسیدن به حقیقت و دریافت بهترین نظریه هاست.
3ـ نماد مساوات انسانی و آزاداندیشی است.
4ـ اعتقاد به حق مشارکت برای افراد جامعه با نظارت کردن و انتقاد نمودن است.
5 ـ راهی به سوی وحدت امت اسلامی از طریق ایجاد احساس مسئولیت در مردم.
6ـ دوراندیشی و محکم کاری در امور را به همراه دارد.
با توجه به اهمیت شورا در اسلام و نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی انسان لازم است به چند مطلب بپردازیم.
شورا در لغت و اصطلاح شورا در لغت به معنی مشورت کردن و رأی زدن است و در عربی در چیدن عسل از خانه زنبور عسل، ریاضت دادن اسبان تا سوار شوند بر آنها در وقت فروش و آزمایش، فربه شدن و هویدا کردن استعمال شده است.(34) در مقاییس اللغه در اصل به معنی ابداء و اظهار چیزی و گرفتن چیزی استعمال شده است بعد می گوید: «فکان المستشیر یاخذالرأی من غیره» مستشیر رأی خود از دیگری دریافت می کند و در مفردات هم آن را به اخراج عسل از کندو معنی کرده است سپس می گوید: «التشاور و المشاوره و المشوره استخراج الرأی بمراجعه البعض الی البعض من قولهم شرت العسل اذا اتخذته من موضعه و استخرجته منه» یعنی تشاور و مشاوره و مشورت به معنی استخراج رأی و نظر از از طریق مراجعه به دیگران است که از گفتار آنان در دریافت عسل از جایش و استخراج آن از کندو اقتباس شده است.(35) بنابراین شورا در اصل به معنی مکیدن زنبور از شیره گلها است.
و کسی که با دیگران مشورت می کند آراء نظرات آنان را دریافت می کند و همانطوریکه زنبور عسل با تلاش و جستجو گلها و گیاهان مناسب را شناسایی و سپس شیره آنها را می مکد پس از آن در درون خود آن را پالایش و سپس به صورت عسل شیرین خارج می سازد و انسان از آن استفاده می کند، انسانها نیز افراد واجد شرائط را شناسائی و با آنها رأی زنی کرده و آراء آنان را بیابند و سپس با مقایسه بین آنها بهترین رأی را جذب و بکار ببندد.
و لذا در تعریف اصطلاحی شورا و مشورت گفته اند: آگاهی از رأی کارشناسان برای رسیدن به بهترین نظریه و رأی، نظری که به صواب و حق نزدیک باشد.(36) حضرت علی (ع) در سفارشاتش به فرزندش محمد بن حنفیه فرمود: «اضمم آراء الرجال بعضها ببعض ثم اختر اقربها من الصواب و ابعدها من الارتیاب...خاطر بنفسه من استغنی برأیه و من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطاء».(37)آراء دیگران را با همدیگر ضمیمه کن سپس بهترین آنها را که به صواب و درستی نزدیکتر و از باطل و خطاء دورتر است انتخاب کن زیرا کسی که خود رأی باشد در معرض خطر است و کسی که از آراء دیگران استقبال کند موارد خطاء را می شناسد.
موضوع و قلمرو شورا بعد از بیان اهمیت شورا و معنا و ماهیت آن به تبیین قلمرو و موضوع شورا می پردازیم.
برای بیان قلمرو شورا باید اولاً بدانیم هدف شورا چیست و ثانیاً مراد از امر در قرآن چه می باشد؟
آیا مقیّد و محدود است یا مطلق و اگر محدود است به چه چیزی محدود است و ثالثاً شرائط مشاور چیست؟
و رابعاً آیا شورا موضوعیت دارد یا طریقت دارد یعنی آیا شورا برای رسیدن به معرفت و آگاهی است و لذا در تصمیم گیری مؤثر است یا احترام به حق دیگران است و تصمیم با مدیر است گرچه مخالف نظر دیگران باشد.
هدف شورا با توجه به آنچه که در اهمیت شورا و ماهیت شورا گفته شد هدف شورا به طور کلی دو چیز است: 1ـ اجتناب از خودمحوری و استبداد رأی و خودکامگی و انحصارطلبی و در نتیجه از پیامدهای آن از قبیل از دست دادن ارزشهای انسانی، ندامت و لغزش بدور بودن.
2ـ رسیدن به معرفت و آگاهی و غنا بخشیدن به اندیشه و فکر در پرتو تضارب آراء و دست یابی به توافق جمعی.
و لذا در تفاسیر قرآن در اینکه چرا پیامبر(ص) با اینکه از منبع وحی حقایق را دریافت می کرد مأمور به مشورت شد وجوهی ذکر کرده اند که همه آنها به این دو هدف بر می گردد.
آنها عبارتند از: 1ـ مشاوره برای شخصیت دادن به افراد 2ـ برای رشد فکری مردم 3ـ برای اینکه مردم بدانند حکومت او استبدادی نیست 4ـ برای اینکه خلق خدا بدانند نزد خدا احترام دارند 5 ـ برای اینکه نظر خواهی از دیگران عادیست 6ـ برای اقتداء و تأسی امت به حضرت 7ـ برای آزمایش افراد و اینکه افراد صاحب نظر و عاقل تشخیص داده شوند 8 ـ برای استفاده از تأیید مردم و توافق جمعی 9ـ در صورت شکست انتقاد بی جا نکنند 10ـ برای آگاهی مشورت شوندگان به اینکه نظر صحیح کدام است.(38) آیا شورا موضوعیت دارد یا طریقیت با توجه به اهداف شوراء روشن می شود که شورا هم موضوعیت دارد و هم طریقیت دارد توضیح مطلب اینکه: گاهی هدف شورا دست یابی به واقعیت و کم کردن خطا در اندیشه و عمل است این نوع مشورت طریقی است و برای کسی مطلوب است که خود متحیّر و از واقعیت بی اطلاع می باشد و برای خروج از تحیّر و اطلاع از واقع باید مشورت کرد.
که در این صورت مشورت مقید به عدم علم به واقعیت و حقیقت است و لذا باید افرادی را به عنوان مشاور انتخاب کند که نسبت به موضوع تخصص و آگاهی داشته باشند این نوع مشورت است که در تصمیم گیری مؤثر است.
گاهی هدف مشورت رعایت حقوق دیگران یعنی مشورت شوندگان و دست یابی به واقعیت مقصود اصلی نیست، این نوع مشورت خود موضوعیت دارد یعنی مشورت به این دلیل است که رعایت حقوق دیگران و احترام به آنهاست، در واقع مشورت شونده حقی به گردن مشورت کننده دارد که باید آن حق را دریافت کند.
لذا مشورت کننده چه عالم باشد و چه نباشد باید با او مشورت کرد گرچه در تصمیم گیری مؤثّر نباشد.
گاهی هدف مشورت هم دست یابی به واقع است و هم رعایت حقوق دیگران می باشد که در واقع جمع بین دو جهت طریقت و موضوعیت است به این بیان که تشکیل شورا در روند تصمیم گیری به هدف دستیابی به واقع و حقیقت از حقوق مردم محسوب می شود از آیات و روایات استفاده می شود هر دو جهت مورد نظر است.
کلمه امر و مراد از آن با توجه به اینکه در قرآن کریم شورا به کلمه امر قرین گردیده است چه آنجا که خطاب به پیامبر است «وشاورهم فی الامر» و چه آنجایی که ویژگی جامعه مؤمنان مطرح می شود «و امرهم شوری بینهم» لازم است بدانیم مراد از کلمه امر چیست؟
عموم مفسران عامه و خاصه می گویند: امری که در این آیات به کار رفته مقیّد است به مواردی که وحی در آن نازل نشده باشد و لذا در مواردی که از او امر و نواهی الهی و فرامین پیامبر خارج باشد جای مشورت است و در نتیجه در همه شؤون و ابعاد زندگی چه فردی باشد و چه اجتماعی می توان مشورت کرد.
صاحب المنار می نویسد: فرمان مشورت در همه امور مربوط به سیاست امت و مصالح دنیوی آنها را در بر می گیرد.
وی سپس می گوید: مراد از امر امور دنیوی است که حکومت قائم به آن است نه امر دینی محض که مدار آن وحی است.
سرّ مسئله را این چنین بیان می کند، اگر مسائل دینی مانند عقاید و عبادات و حلال و حرام مورد مشورت قرار گیرد از دین بودن خارج و خصلت بشری به خود می گیرند در حالی که دین الهی است، و نظر کسی در آن دخیل نیست و از اصحاب پیامبر زمانی نظر خود را به آن حضرت عرضه می کردند که اطمینان پیدا کنند در آن مورد وحی وجود ندارد.(39) مرحوم علامه طباطبایی می نویسد: اگر در حدود شرعی مشورت روا باشد تشریع و شریعت لغو خواهد شد.(40) قرآن هم مؤید این مطلب است زیرا هم به پیامبر می گوید: باید بر اساس فرمان خدا حکومت کنی «انّا انزلنا الیک الکتاب لتحکم بین الناس بما اریک اللّه»(41) ما این کتاب را به حق برتو نازل کردیم تا به آنچه که خداوند به تو آموخته در میان مردم حکومتی کنی.
از این آیه استفاده می شود که رسول خدا موظف است بر اساس فرمان خدا حکومت کند، درباره عموم مؤمنان هم می فرماید: «و ما کان لمؤمن ولامؤمنه اذا قضی اللّه و رسوله امرا ان یکون لهم الخیره من امرهم و من یعص اللّه و رسوله فقد ضلّ ضلالاً مبیناً»(42) هیچ مرد و زن با ایمان حق ندارند که هرگاه خدا و پیامبرش دستوری دادند از پیش خود اختیاری داشته باشند و هر کس نافرمانی خدا و رسول او را پیشه سازد در گمراهی آشکار به سر می برد.
نویسنده کتاب دراسات فی ولایه الفقیه و فقه الدوله الاسلامیه می نویسد: گرچه لفظ امر به حسب لغت و مفهوم همه شؤون فردی و اجتماعی اعم از سیاسی اقتصادی و فرهنگی و دفاعی را شامل می شودو مشورت در همه این مسائل حتی امور فردی مهم و پسندیده است اما متبادر از امر و قدر متیقن آن همان مشورت در مسائل حکومتی و اداره امور جامعه است که از مهمترین آنها مسئله جنگ و دفاع است.(43) مرحوم نائینی(ره) می نویسد: دلالت کلمه (فی الامر) که مفرد محلّی و مفید عموم اطلاقی است بر اینکه متعلق مشورت مقررّه در شریعت مطهّره کلیه امور سیاسیه است هم در غایت وضوح است و خروج احکام الهیه از این عموم از باب تخصص است نه تخصیص.(44) با توجه به آنچه استفاده می شود قلمرو شورا مواردی است که وحی در آن وارد نشده باشد و شریعت در آن رابطه فاقد حکم باشد ولی در اموری که خدا و پیامبر در آن حکمی ندارند می توان مشورت کرد.
شرائط مشاور یکی از مطالبی که در تعیین قلمرو شورا مؤثر است شرائطی است که از متون اسلامی برای مشاور ذکر شده است، در اینکه اعضای شورا باید واجد چه صفاتی بوده و از چه اوصافی بر کنار باشند و اگر فاقد این اوصاف باشند نمی توانند در امور مسلمین اظهار نظر نمایند می توان قلمرو شورا را مشخص کرد، شرائط مشاوران دو دسته ثبوتی و سلبی هستند.
صفات ثبوتی مشاوران 1ـ اسلام: اولین شرط عضویت در شورا که موضوع آن رسیدگی به امور مسلمین است مسلمان بودن است زیرا یکی از حدودی که در شوری باید رعایت شود راز داری است خدا فرموده است غیر مسلمان را بطانه و همراز نگرید «یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا بطانه من دونکم لایألونکم خبالاً ودّوا ما عنتم»(45) ای کسانی که ایمان آورده اید محرم اسراری از غیر خود انتخاب نکنید آنها از هر گونه شر و فساد درباره شما کوتاهی نمی کنند، آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید.
2ـ تعقل: پیشوایان حق سفارش کرده اند که با انسان های عاقل مشورت کنید نه افراد کم خرد رسول خدا(ص) فرمود: «استرشدوا العاقل ولاتعصوه فتندموا»(46) با انسان عاقل مشورت کنید و او را نافرمانی نکنید که پشیمان می شوید.
و باز فرمود: «مشاوره العاقل الناصح رشدٌ و یمن و توفیق من اللّه فاذا اشار علیک العاقل الناصح فایاک و الخلاف فانّ فی ذلک العطب»(47) مشورت با انسان عاقل خیرخواه رشد و برکت و توفیق الهی است پس هرگاه انسان عاقل خیرخواه نظر مشورتی داد از مخالفت با آن بپرهیز که سختی بدنبال خواهد داشت و لذا مشورت با زنان عاقل مورد توجه قرار گرفته است.
علی(ع) فرمود: «ایاک و مشاوره النساء الامن جربت بکمال عقل»(48) از مشورت با زنان اجتناب کنید مگر آنکه کمال عقلانی او به ثبوت رسیده باشد.
3ـ تقوی پیامبر خدا(ص)فرمود: با اهل تقوا و پرهیزکاری مشورت کنید: «شاور المتقین الذین یؤثرون الآخره علی الدنیا و یؤثرون علی انفسهم فی امورکم.» با متقین مشورت کنید که آنها کسانی هستند که آخرت را بر دنیا ترجیح می دهند و کارهای شما را بر امور خویش مقدّم می دارند.
4ـ تجربه مشورت با کسانی که اهل تجربه هستند می تواند انسان را از خطاها مصون و به راه صحیح رهنمون باشد و لذا یکی از شرائط مستشار تجربه است.
علی علیه السلام فرمود: «افضل من شاورت ذوی التجارب»(49) برترین کسی که با وی مشورت می کنی باید دارای تجربه ها باشد.
امام صادق(ع) فرمود: «شاور فی امورک مما یقتضی الدین من فیه خمسه خصال، عقل و حلم و تجربه و نصح و تقوی فاستعمل الخمسه و اعزم و توکل علی اللّه فان ذلک یؤدیک الی الصواب.»(50) در کارها با کسانی مشورت کن که دارای پنج خصلت باشند، عقل، حلم و بردباری، تجربه، نصح و خیرخواهی، تقوی این پنج خصلت را به کارگیر و تصمیم بگیر و بر خدا توکّل کن که این کار تو را به حق می رساند.
علی علیه السلام فرمود: «خیر من شاورت ذووی النهی و العلم و اولواالتجارب و الحزم»(51) بهترین کسی که با او مشورت کنی صاحبان خرد و اندیشه و خداوندان تجربه ها و دوراندیشی هستند.
5 ـ علم یکی از شرائط مشاوران آنست که عالمان صالح باشند.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «شاور و العلماء الصالحین فاذا عزمتم علی امضاء ذلک فتوکّلوا علی اللّه»(52) با علمای صالح مشورت کنید و چون تصمیم بر اجرای آن گرفتید به خدا توکّل کنید.
6ـ حلم 7ـ نصح 8 ـ حزم 9ـ راز دار بودن صفات سلبی مشاوران صفات منفی مشاوران عبارت است: 1ـ جبن و ترسو بودن 2ـ بخیل 3ـ حریص 4ـ استبداد رأی 5 ـ حماقت و سفاهت 6ـ تلوّن 7ـجهل 8 ـ دروغگویی...
علی (ع) در نهج البلاغه خطاب به مالک اشتر فرمود: «ولاتدخلنّ فی مشورتک بخیلاً یعدل بک عن الفضل و یعدک الفقر و لاجباناً یضعفک عن الامور و لاحریصاً یزین لک الشرّه فان البخل و الجبن و الحرص غرائز شتّی یجمعها سوءالظن باللّه».(53) بخیل را در مشورت دخالت مده زیرا که تو را از احسان منصرف می کند و از نیازمندی می ترساند، با افراد ترسو مشورت مکن زیرا در کارها روحیه ات را ضعیف می کند حریص را مشاور انتخاب نکن که حرص را با ستمگری در نظرت زینت می دهد.
بخل و ترس و حرص غرایز و تمایلات مختلفی هستند که از بدگمانی به خدا سرچشمه می گیرد.
با توجه به مطالبی که تا کنون گفته شد مطالب ذیل استنتاج می شود: 1ـ موضوع شورا فقط فرد نیست انسان فقط در مصالح فردی ملزم به مشورت باشد بلکه جامعه هم موضوع شورا است که در همه شؤون اجتماعی باید مشورت کرد.
2ـ در تمام سطوح مدیریت چه مدیریت کلان و چه مدیریت عالی و چه میانی و خدماتی باید کارها را با مشورت انجام دهند چنانکه پیامبر اکرم(ص) به عنوان مدیر کلان و عالی جامعه و به عنوان زعیم و رهبر سیاسی از طرف خدا مأمور شده بود که مشورت کند و هم سیره عملی آن حضرت بر مشورت در همه شؤون زندگی استمرار داشت و لذا مدیران به عنوان ادامه دهندگان زعامت و رهبری آن حضرت باید به آن عنایت داشته و در همه کارها مشورت نمایند.
3ـ همه اموری که به مصالح مسلمین مربوط می شود در قلمرو شورا قرار گیرد.
4ـ شورا در نظام اسلامی محدود است اولاً به اموری که حکمی از طرف خداوند و رسول او در آن وارد نشده باشد و لذا جامعه اسلامی حق به شور گذاشتن احکام صریح اسلامی و فرامین پیامبر خدا را ندارد و ثانیاً افرادی که به عنوان مشاور برگزیده می شوند از شرائط و ویژگی هایی برخوردار باشند که برخی از آن ها از صفات ثبوتی که باید آن ها را داشته باشند و برخی از صفات سلبی هستند که باید از آن برکنار باشند.
پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ 54.
شوری در قرآن و حدیث، ص47و48.
55.
تفسیر المیزان، ج18.
56.
بحار ج72، ص 105.
57.
غررالحکم، ج 6، ص 296.
58.
تحف العقول، ص 26.
59.
سوره انفال، آیه 64.
60.
محاسن برقی، ص 601.
61.
بحار، ج72، ص104.
62.
الدرالمنثور، ج 6، ص 10.
63.
غررالحکم، ج 1، ص 275.
64.
غررالحکم، ج 4، ص 179.
65.
تفسیر الحلالین، ص 82.
66.
سنن بیهقی، ج 7، ص 45.
67.
68.
المغازی، ج 1، ص 48.
69.
مسند احمد، ج 3، ص 243.
70.
سیره ابن هشام، ج 3، ص 66، مغازی، ج1،ص209.
71.
المغازی، ج 1، ص 444.
72.
سنن بیهقی،ج 9، ص 218.
73.
تفسیر ابن کثیر، ج1، ص220.
74.
سیره حلبی، ج3، ص 161.
75.
فتح الباری، 10/82 ـ83.
76.
مسند احمد، ج1، ص95.
77.
سنن ابن ماجه، ج 1، ص 49.
78.
نهج السعاده، ج 2، ص 92.
79.
80.
شورا در قرآن و حدیث، ص 62.
81.
محاسن برقی، ص 602.
82.
وسائل الشیعه، ج8، ص 428.
83.
همان.
84.
خطبه 146، نهج البلاغه.
85.
ثمره الاوراق، در حاشیه المستطرف، ج2، ص 15.
86.
شرح ابن ابی الحدید، ج 3، ص 113.
87.
فرهنگ معین، ج 2، ص 2085.
88.
مفردات راغب، ص 350.
89.
الشوری و اثرها فی الدموقراطیه.
90.
من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 385و388.
91.
شوری در قرآن و حدیث، ص 31 و 36.
92.
تفسیر المنار، ج 4، ص 199 و 200؛ تفسیر کشاف، ج 1، ص 432 ؛ صفوه التفاسیر، ج 1، ص 240؛ مجمع البیان، ج 1، ص 527 و ج 9، ص 33 ؛ زاد المسیر،ج 2، ص 48؛ الاساس فی العشیر، ج 2، ص 916؛ القرآن و العقل، ج 1، ص 264.
93.
المیزان، ج 4، ص 58.
94.
سوره نساء، آیه 105.
95.
سوره احزاب، آیه 36.
96.
دراسات فی ولایه الفقیه، ج 2، ص 33.
97.
تنبیه الامه و تنزیه المله، ص 53.
98.
سوره آل عمران، آیه 118.
99.
بحارالانوار، ج 72، ص 100.
100.
بحارالانوار، ج 88، ص 254.
101.
همان، ج 100، ص 253.
102.
شوری در قرآن و حدیث، ص 82.
103.
غررالحکم، ج 1، ص 205.
104.
شوری در قرآن و حدیث، ص 87.
105.
همان، ص 83.
106.
همان، ص 82.