تواضع و فروتنی جایگاه و اهمیت خاصی در اخلاق اسلامی دارد و خداوند به پیامبر خود امر می فرماید: وَاحفِض جَناحَکَ لِمَنِ اَتَّبَکَ مِنَ المومنین.
و (ای رسول من) پر و بال مرحمت بر تمام پیروان با ایمانت به تواضع بگستران.
این سفارش به پیامبری است که حقتعالی در عظمت مقام او فرموده است: لَولاکَ لَما خَلَقتُ الاَفلاک: اگر به خاطر تو نبود هرگز جهان آفرینش را نمی آفریدم و دارای چنان مقام والای معنوی استد که در شب معراج به نقطه ای می رسد که جبرئیل دیگر اجازه عروج ندارد و حضرتش با راهنمایی مستقیم خداوند تا سدره المنتهی یعنی بالاترین مقام معنوی و عرفانی متصور برای یک انسان به پیش می رود.
پیامبری که بحق مصداق کامل و آینه ظاهر و روش تواضع و فروتین است و این خود از جمله رموز موفقیت آن حضرت در پیشبرد اهداف مقدس خویش و جذب افراد به سوی دین الهی اسلام بود.
برای مثال:
عدی بن حاتم علت اسلام آوردن خود را چنین بیان می کند: وقتی به مدینه رفتم و از مسجد با آن حضرت به سوی خانه حرکت یم کردیم در بین راه پیرزنی سوالی از آن حضرت کرد و حضرت با تواضع خاصی مدتی طولانی کنار اوایستاد و به او پاسخ داد و چون به منزل رفتیم زیرانداز خود را برای من انداخت و خودش روی مزین و در مقابل من نشست. من گفتم: این تواضع از اخلاق انبیاء است نه از سلاطین و ایمان آوردم.
البته اینگونه نبود که پیامبر اکرم (ص) فقط برای هدایت افراد و دعوت به سوی اسلام، خصلت نیکویی تواضع را برگزیده باشد. بلکه همیشه و در همه حال تواضع و فروتنی داشت و چه در سفر و چه در حضر این خصلت ذاتی او بود.
تواضع، از مختصات اسلام و فقط برای پیامبر (ص) و امت او نبوده، بلکه انبیای عظام و پیامبران الهی قبل و امت های پیشین نیز به رعایتد این امر الهی همت داشته و به آن دعوت شده بودند. در روایت است که روزی حضرت عیسی (ع) از جای برخاست و پاهای حواریون راشست. این پیامبر در جواب حواریون خود گفت: شایسته تر بود ما پای شما را می شستیم فرمودند: سزاوارترین مردم در خدمت کردن خود عالم و دانشمند است هدف من از این کار این بود که با اظهار تواضع خود، شما را نیز مانند خود به تواضع با مردم وادار کنم زیرا همانطور که گیاه در زمین مساعد می روید علم و حکمت نیز همراه با تواضع موثر است[1]. در روایت است که خداوند می فرماید: من نماز کسی را قبول نمی کنم که در برابر عظمت من متواضع باشد.[2]
حضرت امیرالمومنین را به خاطر شدت تواضعشابوتراب یعنی پدر خاک یا انسان خاکی می گفتند.
تواضع از صفات شایسته و پسندیده است و آیات و روایات و سردهد صالحان گواه این مدعی است و هر عقل سالمی نیز تواضع را می پسندد و شخص متواضع را می ستاید.
تکبر
مدح تواضع و فروتنی، خود به خود مذمت تکبر و خودخواهی نیز هست به طور کلی هرآنچه که ضد تواضع باشد، خودخواهی، خودبرتربینی و تکبر است و اسلام هرگونه تکبر و نخوت و استکبار را مذمت نموده آن را موجب بدبختی دنیا و آخرت دانسته و با آن مبارزه برخاسته است. بارزترین نمونه تکبر و خوی استکباری، کرده شیطان است که وقتی از طرف خداوند به او دستور داده شد بر آدم سجده کند، سرپیچی کرد. علت نافرمانی شیطان همان، خودبرتربینی و تکبر او بود. قرآن کریم می فرماید:
وَلِذا قُلنا اِسجُدوُ لِادَم فَسجُدُوا ابلیسَ اَبی و اَستُکبَرَ وَ کانَ مِنَ الکافِرینَ.[3]
و چون فرشتگان را فرمان دادیم که بر آدم سجده کنند همه سجده کردند مگر شیطان که ابا کرد و تکبر ورزید و از کافران شد.
علمای اخلاق، کبر را بر دو قسم دانسته اند:
1-کبر ظاهر (اعمالی که از انسان سر می زند.)
2-کبر باطن (خلق و خوی انسانی) که بسیار خطرناک است و کبر ظاهر نتیجه آن است.
در یک جداسازی کلی می توان متکبرین را به 3 دسته تقسیم کرد:
1-متکبر در برابر خدا
2-متکبر در برابر فرستادگان خدا
3-متکبر در برابر بندگان خدا
از این 3 قسم، گروه اول دارای بدترین نوع تکبر است که سرچشمه آن جهل محض است.
الف / علت کبر: برای کبر 7 سبب ذکر گردیده است: علم، عمل، نسب، جمال، قدرت، مال، طرفدار.
ب / عاقبت کبر: از قرآن کریم و فرمایشات پیامبر (ص) و ائمه چنین بر می آید که متکبر را عاقبتی بسیار درآور و زجر دهنده، چه در دنیا و چه در اخرت دلر انتظار است.
ج / عاقبت کبر: برای پاک شدن از آلودگی صفت زشت کبر یم توان از دو راه اقدام کرد:
1-راه علمی: طریقه وصول به این هدف آن است که انسان خودش و خدای خودش را بشناسد. در این راه اگرچه شناخت خداوند به سادگی میسر نیست ولی معرفت به نفس انسان برای همگان میسور و دست یافتنی است. انسان باید فکر کند که در آغاز از چه مایه بی ارزشی آفریده شده است و در نهایت پایان عمرد چه قدرتی در برابر پنجه های اجل و مرگ دارد؟ اگر چنین بیندیشد هرگز اجازه تکبر در مقابل صاحب قدرتی به منتها را به خود نمی دهد.
2-راه عملی: تقسیم که کبر در انسان، ممکن است چند عامل داشته باشد که در علاج همه آن ها تفکر و اندیشیدن در احوال سرانجام کسانی که این عوامل از آن ها انسانی متکبر ساخته و درهای سعادت و نجات را بروی ایشان مسدود کرده است، نقش اساسی و مهمی را ایفا می کند. برای علاج تکبر به خاطر جمال انسان باید نظری دقیق به باطن خود بیفکند و بینشید که آغازی همراه با آلودگی داشته و در کثافت زیسته و پایانی جز مرگ و تعفن ندارد. علاج تکبر به نسبت نیز در شناخت نسبت حقیقی است یعنی دانستن اینکه پدر نزدیک انسان نطفه و جدس خاک بی مقدار است