مقدمه مطالعات جدید در مورد مغز و شیوه یادگیری مغز برای معلمان و والدین ،دیدگاه های جدیدی درباره تدریس و یادگیری ایجاد کرده است پژوهش های جدید نه فقط یافته های نوینی را عرضه کرده است ،بلکه به نوسازی برداشت های قدیمی درباره یادگیری هم کمک کرده است .
پژوهش های مغز محور،جدا از جنبش آموزش و پرورش نیستند،بلکه آنها رویکرد هایی هستند که آموزش و پرورش را مرتفع می سازند.
(کانی 1990).
با آن که برخی پیشنهادهای پژوهشی مغز محور،دیر به بار می نشینند،ولی بینش ها و چشم اندازهای عملیاتی هم عرضه می کنند حتی برای ساختمان سازی و آماده سازی فضای بازی در مدارس .
اریک جنسن (1995) در کتاب جدید خود تحت عنوان تدریس مبتنی بر مغز اظهار می کند که همگی در صدد هستیم تا راه حل هایی برای مسایل و چالش های آموزش و پرورش بیابیم و باید در کاربرد یافته های جدید تا حدودی احتیاط کنیم .آن گاه که فردی رویکرد خاص سازگار با مغز برای ارتقای یادگیری معرفی می کند،به واقع،آن نمی تواند گام نهایی درباره یادگیری و تدریس باشد.
حال آن قدری که معلمان ورزش می توانند در میدان ورزش بچه ها را تربیت کنند،در کلاس واقعاً نمی شود آن ها را تربیت کرد؛ برای این که در کلاس، بچه ها خودشان را جمع و جور می کنند و آدم نمی فهمد که ذات آنها چیست.( شهید بزرگوار رجایی ) یادگیری و عملکرد مهارت های حرکتی همواره مورد توجه بوده است زیرا مهارتهای بنیادی و ابتدایی از همان اوایل کودکی کسب می شوند و به تدیج به کنترل قامتی دست می یابند و برای رسیدن به این مرحله کودک باید مراحل رشدی خود را به طور متوالی طی نماید و این مهم در بدو تولد نوزاد با انجام حرکات غیر ارادی در دستان نوزاد شروع و به تدریج به کنترل گردن و در سنین بالاتر به کسب مهارتهای پیشرفته مثل مهارتهای دستکاری(دریافت، پرتاب و ...) و مهارتهای جابجایی می شود.
کودک همچنان، روابط اجتماعی و مهارتهای مرتبط به آن را کسب می نماید عملکرد مهارتهای حرکتی نیز سازگارتر و متعادل تر می گردد.
حرکت جزء اساسی ترین عوامل زندگی انسان است و نقش مهمی در رشد عمومی و به خصوص رشد ذهنی دارد.( حرکت یعنی زنده بودن و زندگی کردن.) - تاریخچه تربیت بدنی مدارس انسان از بدو تولد پیوسته در تلاش است که به وسیله تربیت ابعاد روحی و جسمی خود به یک زندگی سالم و پر نشاط دست یابد وجهت نیل به این هدف از فعالیت های بدنی استفاده می نماید .
تربیت بدنی نوعی تربیت است که به وسیله فعالیتهای بدنی، مجموعه وجود انسان ( جسم و روح ) را مورد تربیت قرار می دهد یا به سخن دیگر « تربیت بدنی » نوعی تربیت و بخشی از تربیت مکتبی است که جسم او را واسطه قرار می دهد ولی هدف نهایی تنها جسم نیست.
حضور تاریخی تربیت بدنی در برنامه های درسی مدارس و سایر نهادهای رسمی و غیر رسمی اجتماعی گویای این حقیقت است که تربیت بدنی آزمون زمان را پشت سر گذارده و به عنوان یک فعالیت آموزشی و پرورشی پذیرفته شده است.
درنیمه دوم قرن بیستم شواهد بسیار قوی پزشکی و سایر شواهد علمی در تأئید وجود درس تربیت بدنی به عنوان یک درس اساسی در برنامه درسی مدارس ارائه شد که این شواهد مبانی علمی سنگ زیربنای " فرد فرهیخته در تربیت بدنی " و شرکت منظم مادام العمر در فعالیت های بدنی را تشکیل می دهد.تربیت بدنی آن قدر مهم است که تشکیلات آموزشی،علمی و فرهنگی سازمان ملل ( یونسکو ) در منشور خود در سال 1978 جایگاه آن را به عنوان یکی از " حقوق اساسی بشر " به رسمیت شناخت و خواستار فراهم آوردن برنامه های آموزشی برای آن در سیستم های آموزشی کشورها گردید ( ماده 1 ) و از کشورها خواسته شد تا با اختصاص جایگاه شایسته و مهم در نظام آموزشی، تربیت بدنی و ورزش را ارتقا بخشند ( ماده 2 ).
همچنین ماده های 4 و 5 منشور یونسکو بر تأمین نیروی انسانی کافی و متخصص برای درس تربیت بدنی ، برنامه ریزی درسی جامع الاطراف و فراهم آوردن امکانات و ابزارهای لازم برای درس تربیت بدنی و ورزش تأکید دارند.علاوه بر این ها، حمایت پژوهشی ، اطلاع رسانی کافی و حمایت وسایل ارتباط جمعی ، مقامات دولتی و نهادهای تخصصی غیردولتی نیز به صورت یک کوشش هماهنگ در جهت ارتقای درس تربیت بدنی خواسته شده است.( مواد 6 و 8 ).اما علی رغم حضور تاریخی و شواهد فراوان علمی و پذیرش ماهیت تربیت بدنی به عنوان نیاز دانش آموزان و یک فعالیت آموزشی ، تربیت بدنی برای سیاست گزاران در مدارس و بسیاری از کشورها اولویت به شمار نمی آید و به نظر می رسد که این درس در مدارس این گونه کشورها در خطر قرار دارد.درس تربیت بدنی در ایران نیز در طول تاریخ 80ساله خود دستخوش فراز و نشیب های فراوانی شده است.
این درس که در بدو قانونی شدن آن در سال 1306 شمسی توسط مجلس شورای ملی سابق روزی یک ساعت در برنامه درسی همه پایه های تحصیلی قرار گرفت همواره با کمبود معلمان متخصص و امکانات فیزیکی و ابزار و وسایل ورزشی و از همه مهمتر کاهش زمان از یک ساعت در روز به دو ساعت در هفته در مدارس رو به رو بوده و علی رغم تلاش هایی که برای تربیت معلم صورت پذیرفته است ،کمبود معلم متخصص هنوز به چشم می خورد.همچنین امکانات فیزیکی و ابزار و وسایل لازم نیز هیچ گاه در حد قابل قبول نبوده است ، اگرچه عواملی مانند ناپایداری بخش مدیریت تربیت بدنی در سطح وزارت آموزش و پرورش از جمله تحولات نگران کننده ای است که هر چند سال یک بار اتفاق می افتد.
بر اساس مطالعات به عمل آمده در وزارت آموزش و پرورش انگلستان ، فراهم کردن امکانات و زمینه ارتباط بیشتر میان مدارس و باشگاههای ورزشی ، میزان ساعات فعالیت جسمانی دانش آموزان را بالا خواهد برد و آن ها خواهند توانست در اوقات فراغت خویش نیز طی یک برنامه منظم به ورزش بپردازند.
در جهت یادگیری و پیشرفت تربیت بدنی عوامل بسیاری تاثیر می گذارند که برخی از آنها عبارتند از : بازخورد ، تمرین ذهنی ، انتقال مهارت، امکانات و تجهیزات ورزشی مدرسه، پوشش ورزشی دانش آموزان ، رعایت اصول ایمنی و بهداشتی در ساعت ورزش، میزان کنترل و نظارت دبیر ورزش، رعایت نظم و انضباط در ساعت ورزش، توجه به تفاوتهای فردی، توجه به آمادگی اولیه دانش آموزان و توجه به پیشینه سلامت دانش آموزان، ایجاد انگیزه در دانش آموزان ، خلاقیت و نوآوری معلم و تشویق دانش آموزان و اهمیت ورزش در مدارس راهنمایی از سوی مسوولین مدرسه.
توجه و تقویت تمامی عوامل ذکر شده به پرورش ابعاد جسمانی و روحی دانش آموز منتج می گردد.
سنین مدرسه، سنینی است که به عنوان دوره های انتقالی محسوب می گردند .
برای مثال از دوره دبستان به راهنمایی ، از دوره راهنمایی به دبیرستان و الی آخر .
بنابراین دوران مدرسه ، دوران شخصیت ساز زندگی انسان است و در نحوه رفتار افراد تأثیر به سزایی دارد مهمترین نقش مدرسه، اجتماعی کردن کودکان می باشد.
ورزش به لحاظ اجتماعی و جرم شناسی ابزار مفیدی برای جلوگیری از بسیاری آسیب های اجتماعی در سنین بالاتر است.
بسیاری از آسیب هایی که در جامعه رخ می دهد نتیجه تراکم نیازهای پاسخ داده نشده ای است که نوجوان و جوان در خویش احساس می کند.
بنابراین اگر محیطی مساعد برای تخلیه انرژی جسمانی و روانی نوجوانان و جوانان فراهم آید می تواند از بسیاری آسیب های اجتماعی جلوگیری کند.
تاثیر ورزش بر متغیرهای روان شناختی تحقیقات بسیاری نشان داده است که ورزش علاوه بر اینکه ابزار ارزشمندی برای حفظ سلامت جسمانی است رابطه نزدیکی با سلامت روانی و به ویژه پیشگیری از بروز ناهنجاریهای روانی دارد.
ورزش از اضطراب و افسردگی میکاهد، اعتماد به نفس را افزایش میدهد و خود پنداره را تقویت میکند.
ورزش به ویژه در سنین کودکی و نوجوانی مفر سالمی برای آزاد کردن انرژیهای اندوخته شده است و این خود بسیار لذتبخش و آرامشدهنده است.
شرکت در فعالیتهای ورزشی به اجتماعی شدن و کسب مهارت و کفایت و همچنین دوستیابی و ارتباط سالم با همسالان کمک میکند.
در جریان یکی از پژوهشهای اخیر در ایالات متحده 65 درصد از جوانان ابراز کردند که ورزش آنها را از اعتیاد به الکل و مواد مخدر باز داشته است.
( سیمون 1999 ).
در جریان فعالیتهای ورزشی شدید میزان ترشح اندورفینها افزایش مییابد و به همین دلیل ورزشکاران پس از انجام تمرینات احساس لذت و آرامش خاصی میکنند که به آن اصلاحاً joggrs high گفته میشود.
با توجه به شباهت بین اندورفینها و ترکیبات افیونی، ورزش کردن میتواند جایگزین سوء مصرف مواد مخدر در معتادان شود.
در نتیجه تمرینات ورزشی مدام میزان جریان خون در مغز افزایش مییابد.
افزایش جریان موجب اکسیژن رسانی و تغذیه بهتر نرونهای مغز شده و از تنگ شدن عروق مغز جلوگیری میکند.
این تاثیرات خود موجب پیشگیری از فراموشی و زوال توانمندیهای ذهنی در سالمندی میشود.
تمرینات ورزشی همچنین موجب آزادسازی نوعی فاکتور رشد به نام B.D.N.F میشود که میتواند نرونها را در مقابل آسیب و صدمه مقاوم نموده و از بروز بیماریهای آلزایمر و پارکینسون تا حدود زیادی جلوگیری در تحقیقی که در دانشگاه اورگان در سال 1995 انجام شد 354 دانشجوی کالج در رابطه با تاثیر ورزش بر افسردگی مورد بررسی قرار گرفتند.
ابتدا میزان انجام تمرینات ورزشی در این دانشجویان از حیث شدت و مدت تمرینات در طول سه ماهه قبل از تحقیق مورد بررسی قرار گرفت و دانشجویان بر اساس میزان تمرینات بدنی به سه دسته ورزشکار (میزان فعالیت سه جلسه در هفته)، فعال (میزان فعالیت یک یا دو جلسه در هفته) و غیرفعال (فعالیت کمتر از یکبار در هفته) تقسیم شدند.
سپس هر گروه پرسشنامه واحدی را در زمینه افسردگی پاسخ گفتند که شامل 30 سوال بله و خیر بود.
آن گروه از دانشجویان که به عنوان گروه ورزشکار شناخته شده بودند کمترین میزان افسردگی را گزارش کردند.در تحقیق دیگری 4 نوجوان 12 تا 18 ساله با تشخیص افسردگی عمده به مدت 65 روز سه بار در هفته و هر بار به مدت یک ساعت تمرینات ورزشی راه رفتن سریع و دویدن را انجام دادند.
این نوجوانان قبل از شروع برنامه تمرینی، به پرسشنامه افسردگی بک به عنوان پیش آزمون پاسخ گفته بودند.
سپس در روزهای بیست و نهم، پنجاهم و شصت و پنجم مجدداً به پرسشنامه مذکور پاسخ گفتند.
نتایج نشان دهنده کاهش افسردگی بود.
در تحقیق دیگری که بر روی گروهی از دانشجویان مبتلا به افسردگی متوسط تا خفیف توسط انجام گرفت مشاهده گردید که ورزش در فضای باز میتواند افسردگی را به طور قابل ملاحظهای کاهش دهد.
در این تحقیق دانشجویان به طور تصادفی به سه گروه ورزش در فضای باز(aerobic exercise) آرمیدگی و گروه کنترل تقسیم شدند.
پس از انجام یک دوره انجام تمرینات مشاهده گردید که ورزش بیشترین تاثیر را در کاهش افسردگی داشته است.( مک کان و هونجر1984 ).
البته دانشجویانی که تمرینات آرمیدگی را انجام دادند در قیاس با گروه کنترل میزان افسردگیشان تا اندازه ای کاهش یافته بود تأثیر تمرینات یوگا: آزمایشی که در بنیاد آزمایشی که در بنیاد کلیولند بر روی 70 نفر از سالمندان بالای 55 سال دارای پرتنشی خفیف تا متوسط انجام شد نشان دهنده تاثیر تمرینات یوگا بر متغیرهای روانشناختی است.
در این آزمایش سالمندان به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند.
یک گروه به مدت 12 هفته دو بار در هفته به انجام تمرینات ساده یوگا پرداختند و گروه دیگر در همین مدت به انجام تمرینات ورزشی همراه با موسیقی پرداختند.
وضعیت بالینی دو گروه در زمینههای اضطراب، افسردگی، پرتنشی، احساس خستگی، عصبانیت و اختلالات خواب قبل و بعد از انجام تمرینات و همچنین 12 هفته بعد از خاتمه تمرینات (به عنوان پیگیری) بررسی گردید نتایج نشان داد که گروهی که تمرینات ساده یوگا را انجام میداد در تمام زمینههای یاد شده در مقایسه با دیگر گروه تمرینات ورزشی همراه با موسیقی بیشتر بهبود یافته بود.
تحقیقی که در جنبش سالمندان آمریکا در فلوریدا بر روی بیش از صد نفر از زنان سالمند انجام گرفت نشان داد که انجام تمرینات یوگا میتواند اضطراب، تنش و عصبانیت را کاهش داده و عزتنفس را افزایش دهد.
در این آزمایش شرکت کنندگان به طریق کاملاً تصادفی در گروه آزمون و گروه شاهد قرار گرفتند.
گروه آزمون روزانه 35 دقیقه به انجام تمرینات یوگا میپرداختند.
برنامه تمرینی آنها شامل تمرینات بدنی و تنفس، آرمیدگی و مراقبه بود.
پیش از اجرای آزمایش گروه آزمون و شاهد توسط آزمونهای مقیاس عزتنفس روزنبرگ و پرسشنامه اضطراب استیت تریت مورد ارزیابی قرار گفتند.
نتایج نشان داد که گروهی که یوگا تمرین میکرد اضطراب کمتر و عزتنفس بالاتری نسبت به گروه شاهد داشت.
در تحقیقی که بر روی 87 نفر از دانشجویان در دانشگاه ایالتی کنت در آمریکا صورت گرفت دانشجویان را به طور تصادفی به 4 گروه تقسیم نمودند.
دو گروه از دانشجویان به ورزش شنا پرداختند و یک گروه حرکات و وضعیتهای یوگا را تمرین کردند و بر گروه دیگر که به عنوان گروه شاهد در نظر گرفته شده بود هیج متغیر ورزش اعمال نشد.
دانشجویان هر چهار گروه قبل و بعد از انجام تمرینات توسط آزمونهای خلق و شخصیت مورد ارزیابی دقیق قرار گرفتند.
نتایج حاصل از تحلیلهای آماری نشان داد که دانشجویانی که به ورزشهای شنا و یوگا پرداخته بودند نسبت به گروه شاهد خشم یا تنش افسردگی و پریشانی کمتری داشتند.
همچنین دانشجویان پسری که به ورزش یوگا پرداخته بودند در مقایسه با گروه شناگر تنش و خستگی و عصبانیت کمتری داشتند.
ظاهراً اثر یوگا و شنا بر دانشجویان دختر تقریباً یکسان بود و تفاوت چشمگیری بین دختران دانشجو که به یوگا و شنا پرداخته بودند مشاهده نگردید.فرضیاتی در تبیین تأثیرات ورزش فرضیه کته کولامین ها: کته کولامینها گروهی از مواد شیمیایی مانند نوراپینفرین، اپینفرین و دوپامین هستند که به عنوان انتقال دهنده شیمیایی عمل میکنند.
نوراپی نفرین و دوپامین بر یادگیری و حافظه تاثیر میگذارند.
تمرینات منظم، ترشح این ترکیبات را افزایش داده و مقدار آنها را در پلاسمای خون زیاد میکند (کتی و براون، 1966،1973) .
بنابراین انجام تمرینات ورزشی به طور منظم میتواند از طریق افزایش ترشح انتقال دهندههای شیمیایی، موجب تقویت حافظه و تغییرات خلقی شود.
فرضیه اندورفینها: اندورفینها دستهای از مواد شیمیایی هستند که از نرونهای مغز ترشح میشوند و آثار شبه افیونی دارند (ضد درد و آرامبخش).
تمرینات ورزشی و بویژه دویدن میتوانند موجب افزایش اندورفینها شوند.
همچنین مصرف الکل یا برخی از غذاها، موجب تحریک ترشح این مواد میشوند.
تزریق ماده نالوکس که در پیوند با گیرندههای اندورفینی مانع اثربخشی اندورفین میشود، میتواند تاثیرات مثبت ورزش بر خلق را کاهش دهد.
بنابراین میتوان گفت تاثیرات خلقی ناشی از ورزش عمدتاً ناشی از ترشح اندورفینها است (جانال 1984).
تاثیر ورزش بر حافظه تحقیقات دکتر هیتر.س.اولیف در دانشگاه علوم تندرستی اورگان در آمریکا نشان داد که سالمندانی که یک برنامه تمرینی شامل راه رفتن سریع بر روی نوارگردان را سه بار در هفته و به مدت یک ساعت، در طول چهار ماه انجام میدادند حافظه و زمان واکنش آنها، بهبود یافته بود.
تحقیقات بیشتر نشان داد که آهسته دویدن ( Jogging )، راهپیمایی، دوچرخهسواری و حرکات موزون نیز مانند راه رفتن سریع موجب بهبود حافظه و زمان واکنش در سالمندان میشوند.
(اولیف -2000) پژوهشگران همچنین دریافتند که سالمندانی که در یک برنامه تمرینی قدرتی و انعطافی به مدت یک ساعت سه بار در هفته و در طول 4 ماه شرکت کردند عملکردشان در اجرای آزمونهای حافظه، بهبود یافت.
اگر چه این گونه بهبود حافظه بیشتر در سالمندانی که تمرینات هوازی انجام میدهند رخ میدهد، اما تحقیقات بیشتر نشان داده است که هیچ تمرین ورزشی نسبت به تمرینات ورزشی دیگر از لحاظ تاثیر بر حافظه برتری ندارد.
به عبارت دیگر بین ورزشهای مختلف از حیث تاثیر بر حافظه تفاوت معنی داری مشاهده نمیشود.
در تحقیقی دیگر، سالمندانی که به تازگی بازنشسته شده بودند و زندگی کم تحرکی را آغاز کرده بودند، در طول 4 سال توسط آزمونهای شناختی گوناگون مورد بررسی قرار گرفتند.
نتایج بررسیها، نشان داد که توانمندیهای شناختی این سالمندان از زمان بازنشستگی تا 4 سال بعد از آن به طور فزایندهای کاهش مییابد.
از سوی دیگر، سالمندانی که پس از بازنشستگی در تمرینات منظم از قبیل راهپیمایی، آهسته دویدن، دوچرخهسواری و حرکات موزون شرکت داشتند در نمرات آزمونهای شناختی آنها در طول 4 سال کاهشی صورت نگرفته بود.
(اولیف 2000) در پژوهشی دیگر که در ژاپن انجام گرفت 827 نفر از سالمندان بالای 65 سال در طول یک دوره 7 ساله، مورد بررسی قرار گرفتند.
نتایج حاکی از آن بود سالمندانی که هر روز در تمرینات ورزشی شرکت میکنند و همچنین سالمندانی که فعالیت بدنی متوسط تا شدید، قسمتی از کار روزانه آنها را تشکیل میدهد در مقایسه با سالمندان کم تحرکتر به طور معنی داری کمتر به بیماری آلزایمر مبتلا میشوند.
در واقع بسیاری از پژوهشگران معتقدند که یک زندگی پرتحرک ممکن است افراد را در برابر ابتلا به بیماری آلزایمر مقاوم سازد.
در مطالعه ای که به منظور تبیین علل بهبود حافظه در در اثر تمرینات ورزشی بر روی موشها انجام گرفت، ابتدا گروهی از موشها به دو دسته تقسیم گردیدند.
به یک دسته اجازه داده شد که به طور آزادانه بر روی چرخ گردان بدوند.
در مقابل، دسته دیگر هیچ گونه تمرینی انجام نمیدادند.
وقتی که این دو گروه از لحاظ ساختارهای مغز با یکدیگر مقایسه شدند معلوم شد که در موشهای دونده، سلولهای بیشتری در ناحیه هیپوکامپ وجود دارد.
این ساختاری است که در حافظه و یادگیری نقش تعیین کنندهای دارد.
پژوهشگران معتقدند که ممکن است فرآیندهای مشابهی در مغز انسان وجود داشته باشد.
به عبارت دیگر، تمرینات ورزشی ممکن است موجب تقویت ساختار هیپوکامپ در انسان شوند.
دکتر نیکل برکتولد معتقد است که تمرینات ورزشی برای سلامت جسم و روان، به یک اندازه، ضرورت دارد.
کشف هیجان انگیزی که صورت گرفته این است که تمرینات ورزشی علاوه بر افزایش جریان خون در مغز، میزان تولید مولکول BDNF را هم افزایش میدهند.
BDNF نوعی فاکتور رشد است که نرونهای مغز را در مقابل آسیب و صدمه مقاوم میکند و به بقای آنها کمک میکند.
این مولکول همچنین میتواند از تباهی سلولها در اثر بیماریهای آلزایمر و پارکینسون جلوگیری کند.
بر طبق نتایج آزمایشهایی که اخیراً در رابطه با تاثیر ورزش بر حافظه انجام شده، افزایش میزان تولید BDNF میتواند بر یادگیری و حافظه تاثیر مثبت داشته باشد.
بنابراین در نتیجه تمرینات ورزشی، میزان جریان خود در مغز، تعداد سلولهای مغز در ناحیه هیپوکامپ و ترشح مولکولهای حفاظتی مانند BDNF افزایش مییابد.
مجموعه این فرآیندها میتواند موجب بهبود حافظه و به تعویق انداختن بیماری آلزایمر شوند.( برکتولد ) انجام تمرینات ورزشی میتواند کاهش توانمندیهای شناختی را که در اثر سالمندی حادث میشود به تاخیر اندازد.
تمرینات ورزشی با افزایش رشد سلولهای عصبی و گسترده شدن ارتباطات بین سلولی که برای یادگیری و حافظه ضرورت دارد میتواند مغز را جوان و فعال نگهدارند.( کریستیت یافه ) دکتر یافه تأثیرات تمرین بر سلول های عصبی ناشی از افزایش جریان خون در مغز است که منجر به آزاد شدن فاکتورهای رشد میشود و میتواند از سکته مغزی پیشگیری نماید.
از سوی دیگر تمرینات ورزشی میتواند مانند برخی ترکیبات دارویی، موجب آزادسازی سروتونین، نوراپی نفرین و دوپامین شود.
در یک بررسی طولی، گروهی از زنان بالای 65 سال را به مدت 8 سال و با در نظر گرفتن میزان فعالیت جسمانی آنان (از قبیل دویدن، دوچرخهسواری، باغبانی و پیاده به خرید رفتن) مورد مطالعه قرار داد.
پس از انجام آزمونهای شناختی حافظه، جهتیابی، محاسبات عددی، بیان و توجه و با کنترل سایر عوامل دخیل در سلامتی مانند آموزش، جایگاه اجتماعی، سلامتی عمومی، افسردگی و سیگار کشیدن معلوم شد که تمرینات بدنی تاثیر مستقیمی بر کارکردهای شناختی دارند.
زنهایی که بیشتر در فعالیتها مشارکت داشتند به طرز معنیداری کمتر به اختلال در توانمندنیهای ذهنی دچار شده بودند.
بر طبق یافته های انجمن علم عصب نگر آمریکا که بر اساس آزمایش بر روی موشها بدست آمدهاند، تمرینات ورزشی میتواند در بهبود طیف وسیعی از بیماریها موثر باشد.
ظاهراً بهبود بسیاری از بیماریهای دستگاه عصبی بر اثر تکثیر مجدد سلولهای مغز صورت میگیرد.
قبلاً تصور میشد که مغز، ساخت سلولهای جدید را خیلی زود در جریان رشد متوقف میکند، اما در سالهای اخیر پژوهشگران شواهد روشنی یافتهاند که نشان میدهد مغز به تولید سلولهای جدید در طول حیات خود ادامه میدهد البته حتی بدون رشد نرونهای جدید هم ممکن است ساختار مغز به دو طریق تغییر کند، زیرا سلولهای گلیا که در تغذیه نرونها و دفع مواد زاید و سمی نقش دارند میتوانند تکثیر شوند و انشعابات دندریتی نرونها هم میتواند رشد کرده و افزایش یابد.
(کالات- 1375) تمرینات ورزشی موجب تکثیر سلولهای مغز بویژه در ناحیه هیپوکامپ میشود.
این ساختار در انتقال اطلاعات از حافظه کوتاه مدت به بلند مدت دخالت دارد.
در آزمایشهایش که بر روی موشها انجام گرفت معلوم گردید که موشهایی که بر روی چرخگردان، مسافتی معادل 4 تا 6 مایل در روز میدویدند، تعداد نرونهای هیپوکامپ در مغزشان شدیداً افزایش مییافت.
اما موشهایی که از دویدن محروم بودند در مغزشان تغییری مشاهده نشد.
موشهای دونده همچنین، در یادگیری ماز (مسیر پر پیچ و خم)، مهارت بیشتری از خود نشان میدادند.
جالب این است که حتی موشهای دونده، از تیرهای از موشها انتخاب میشدند که بطور ارثی در یادگیری ضعیف بودند ولی باز هم دویدن توان یادگیری آنها را افزایش میداد.
همچنین مشاهده گردید که دویدن از افت عملکرد ناشی از سالمندی در یادگیری پیشگیری میکند.
(یافه-2001) ظاهراً مطلوب یا نامطلوب بودن تمرینات، برای آزمودنی میتواند در میزان تاثیر آنها بر مغز نقش عمدهای داشته باشد.
وقتی گروهی از موشها به جای دویدن، به شنا کردن پرداختند هیچ گونه تغییری در توانایی یادگیری و حافظه آنها مشاهده نگردید.
شاید از آنجایی که جوندگان به شنا کردن علاقهای ندارند.
فشار روانی ناشی از شنای اجباری مانع از هر گونه تغییر مفیدی در مغز موشها و توانایی یادگیری و حافظه آنان شده بود (یافه- 2001).
عاملی که موجب افزایش توانایی موش های دونده در یادگیری شده بود ترشح مولکول BDNF بود.
زیرا این مولکول میتواند از حیات سلولهای عصبی و عملکرد بهینه آنها حمایت کند.
میزان این مولکول پس از انجام تمرینات در هیپوکامپ افزایش مییابد.
به طور کلی پژوهشگران دریافتند که محیطهای چالش برانگیز که شامل سه عامل موقعیتهای یادگیری فشرده، تعاملهای اجتماعی و فعالیتهای فیزیکی هستند نقش مهمی در افزایش تعداد سلولهای مغز در جانداران مختلف و حتی در انسان دارند.
- انرژی برای یادگیری اگرچه مغز انسان بالغ فقط دو درصد از وزن بدن او را تشکیل می دهد، ولی به تنهایی بیست درصد از انرژی جسمانی را مصرف می کند .انرژی مصرفی مغز از طریق خون پراکسیژن تدارک می شود ،اکسیژن مصرفی مورد نیاز از طریق شش ها تامین می گردد.مغز انسان در هر ساعت به گردش 8 گالن خون یا در هر روز تقریباً 200 گالن (800 تا 600لیتر) خون نیاز دارد.
توازن الکترونیکی مناسب برای کارکرد مغز از طریق آب بدن به دست می آید.
برای حصول این توازن ،هر فرد بالغ باید 6 تا 12 لیوان آب بنوشد.
از دست دادن آب بدن درطول ساعات حضور دانش آموزان در کلاس درس عاملی برای آسیب های یادگیری ،تنبلی و بی حالی است.
( هانافورد1995) عامل حیاتی دیگر برای کارکرد مطلوب مغز،اکسیژن است.
بدون هوای تازه، نمی توان انتظار داشت که مغز کارکرد بهینه ای داشته باشد.
از این رو،طراحی ساختمان مدارس و در پیش بینی تسهیلات و تجهیزات مدارس ،نباید تامین هوای تازه کلاس های درس مورد غفلت قرار گیرد.
هنگام یادگیری ،سلول های مغز- نرون ها- اطلاعات را تقریباً با سرعتی بیش از 300 کیلومتر در ساعت انتقال داده یا مورد تبادل قرار می دهند.هر نرون می تواند هزاران سیگنال یا علامت را از سایر منابع نرونی ،بدون آن که با آن ها ارتباط فیزیکی داشته باشد ،دریافت کند.نرون ها،پیام ها را بیشتر به صورت شیمیایی تبادل می کنند(جنسن 1998 ).
انرژی لازم برای فعالیت نرونی ،انرژی الکتریکی و شیمیایی است .ماهیت عمل نرون ها، مغز را به یک پردازشگر الکترو- شیمیایی تبدیل کرده است .الگوی یادگیری مغز از زمان تولد و بنا به دیدگاهی عمر از دوره جنینی آغاز می شود .شیوه پاسخ وی و سازگاری فرد با محیط، نحوه زیست و یادگیری مغز را تعیین می کند.الگوی یادگیری پایه گذاری شده را فرو بریزد .مدارس ،یکی از مراکز عمده برای ایجاد تغییر در الگو های یادگیری دانش آموزان هستند.
بازی ، ورزش ،تجربیات عملی و انواع فعالیت های چالش برانگیز منبع اصلی یادگیری هستند.
با این همه ، هنوز مدارس بر خلاف الگو های یادگیری دانش آموزان طراحی می شوند .
برای نمونه ،استخر شنا از محیط های محرک و چالش برانگیز برای کودکان ابتدایی و راهنمایی اند،ولی مدارس به ندرت به آن دسترسی دارند.
- اهمیت و نقش ورزش در تسریع روند یادگیری هر دانش آموزی بارها و بارها در سالن های ورزشی دیوار حیاط و راهروی مدارس، انواع رسانه های گروهی ، کتاب ها و نشریات با عبارات " عقل سالم در بدن سالم است " مواجه می شود.
با این حال عده کمی از نوجوانان و جوانان حقیقت و معنای اصلی این جمله را عملاً در زندگی خود به کار می گیرند و اغلب آن ها در برنامه های روزانه درس و ورزش را همراه هم تنظیم نمی کنند.
خانم صابره شوکتی ، مربی ورزش یکی از دبیرستان های تهران در این زمینه می گوید: متأسفانه در کشور ما درس و ورزش به ندرت با یکدیگر توأم می شوند.اغلب آن ها که به پرورش نیروی بدنی خود همت گماشته اند از پرداختن به قدرت فکری خویش غافلند و بیشتر دانش آموزان مستعد و پرتلاش نیز که مدام به مطالعه و کار فکری مشغولند از نظر بدنی در حد بسیار ضعیفی قرار دارند که این خود نیمی از تلاش شبانه روزی آن ها را هدر می دهد.
سلول های مغزی برای فعالیت خود به 25درصد از کل انرژی مورد استفاده بدن نیاز دارند.
آیا این انرژی تنها به وسیله تغذیه و استراحت – به صورتی که در بین دانش آموزان رایج است – تأمین می شود؟
خانم نرگس سماوات ،کارشناس در زمینه زیست شناسی و تغذیه در توضیح این مطلب می گوید: غذا خوردن با عجله شایع بین دانش آموزان بدون تحرک جسمی لازم، حتی اگر با استراحت کافی هم همراه باشد نمی تواند تأثیر کاملی در رساندن ماده و انرژی مورد نیاز بدن داشته باشد.در صورت نبودن برنامه ریزی صحیح برای انجام حرکات ورزشی روزانه ، مغز انرژی کافی در اختیار ندارد زیرا تلاشی تلاشی برای به جریان انداختن و تنظیم و گستردن انرژی به تناسب نیاز هر قسمت از بدن- خصوصاً مغز – صورت نگرفته است.
علاوه بر این کم تحرکی و رخوت جسمی از آن، تأثیر مستقیم بر روی روح و روان و اعصاب دارد و ذهن را نیز به سمت خستگی و ناتوانی هدایت می کند که نتیجه همه اینها بالقوه ماندن بسیاری از قابلیت های ذهنی و استعدادهای محصلان در یاگیری است.
اغلب اوقات دانش آموزان خمود و بی حوصله و با اکراه به سوی انبوه کتاب هایشان می روند و سعی می کنند خلل همیشگی ناشی از عدم تحرک بدنی را با فشار آوردن های بی مورد به ذهن و انواع و اقسام روش های یادگیری جبران کنند در حالی که راه بسیار ساده تر و سالم تری مانند ورزش می توانند علاوه بر سلامت،نشاط و افزایش فعالیت ذهنی،شور و اشتیاق آنان را نسبت به درس خواندن تضمین کند.برای اینکه مغز به خوبی از عهده یادگیری و حفظ مطالب درسی برآید،علاوه بر رساندن مواد غذایی و انرژی کافی باید از خونی پاک و غنی از اکسیژن تغذیه شود.بدین منظور باید شش ها کاملاً از هوا پر و خالی شوند بنابراین دانش آموزان باید ریه های خود را نیز نیرومند کنند و این کار نیز به وسیله ورزش میسر است.
هر حرکت ورزشی خواص و نتایج خاص خود را دارد و این گونه نیست که ورزش فقط ماهیچه ها را قوی کند.
معلمین ورزش در مدارس باید خواص هر حرکت را نیز به محصلین خود آموزش دهند تا آن ها با آگاهی کامل از نتایج سودمند ورزش بهره مند شوند.در ضمن برای رساندن اکسیژن کافی به سلول های مغزی دانش آموزان باید یاد بگیرند که صحیح و اصولی تنفس کنند و با عادت دادن شش ها به نحوه مطلوب بازده تنفسی خود را افزایش دهند.
دکتر شعبان طاووسی محقق و صاحب نظر در زمینه امور آموزش عقیده دارد ورزش نخستین پرونده احساسات و ادراکات آدمی است.دانش و زیبایی در تندرستی است و تندرستی حقیقی به وسیله ورزش و گردش و غذای سالم،مقوی و منظم حاصل می شود.ورزش خون را به نسبت به تمام اعضای بدن به عضلات دست و پا و گردن و کمر به خصوص اعصاب می رساند و در تمام بدن خون را به جریان در می آورد.
برخی از دانش آموزان ممکن است دیرتر یا زودتر از دو ماه به ورزش صبحگاهی عادت نمایند و بالاخره این اقدام مفید عادت و طبیعت ثانوی آنان خواهد شد.
ورزشی که دختران می نمایند نباید ورزش های سنگین قهرمانی باشد بلکه آنان باید در مدرسه بیشتر تنیس روی میز و بازی های توپ دار مثل والیبال و بسکتبال و ورزش های سبک دیگر نمایند و با اسباب های ورزشی سنگین مانند هالتر و دمبل کار نداشته باشند.
خانم بهناز خزائی مربی بدنسازی یکی از باشگاه های قزوین در این باره می گوید: ممکن است در بین دانش آموزانافرادی باشند که به دبیر ورزش و دبیرستان دسترسی نداشته باشند این گونه افراد می توانند به یکی از باشگاه های ورزشی که در دسترسشان وجود دارد مراجعه کنند و با چند جلسه شرکت در آن حرکات ورزشی لازم و مناسب خود را از مربی آن باشگاه و یا هر یک از اشخاص دیگری که مهارت و اطلاعات کافی در این زمینه دارند بیاموزند.
بنابراین بهتر آن است که محصلان خود به فکر تنظیم فعالیت های ذهنی و جسمی خویش باشند و با تصمیم گیری و به کار بستن اراده ، روی آوردن به ورزش و توأم کردن آن با تحصیل از سنگینی بار مشکلاتی که بر روح و ذهنشان انباشته اند بکاهند و به تجربه عینی دریابند که در صورت هماهنگ کردن این دو با صرف همان وقت و همان کار ذهنی در عرصه یادگیری به نتایجی چند برابر مطلوب تر از قبل دست خواهند یافت و در نهایت با ذهنی بازتر و بسیار راحت تر از استعدادهای خود بهره برداری خواهند کرد.
- فعالیت های جسمانی و افزایش عملکرد تحصیلی برای رشد کارکردهای مغزی، فعالیت جسمانی بسیار حائز اهمیت است.
فعالیتهایی چون دویدن ،پریدن،جهیدن ،شنا کردن سبب تقویت عقده های پایه ،مخچه و جسم پینه ای می شود.
ورزش و تمرین بدنی ،اکسیژن زیادی را به مغز می رساند و بر میزان ارتباط بین نرونی می افزاید(1980Palmer-1995Brink ).
یادگیری از طریق پیاده روی ،حرکات کششی ،رقص و سایر فعالیت های جسمانی ارتقاء یافته و تقویت می گردد.( جنسن 1998 ) یافته های یک پژوهش علوم تربیتی حاکی از آن است که ورزش عملکرد تحصیلی دانش آموزان را افزایش می دهد.