نقش هوش هیجانی
EQ
در فراگیری زبان دوم
مراحل تفصیلی اجرای طرح تحقیق علمی
به طور کلی برای انجام دادن تحقیق علمی می توان 12 مرحله تفصیلی را مورد نظر قرار داد.
فهرست مراحل اجرای یک طرح تحقیق علمی :
1-انتخاب موضوع تحقیق
موضوعی که برای تحقیق انتخاب نموده ام عبارت است از ٌ نقش هوش هیجانی در فرا گیری زبان دوم ٌ با توجه به ویژگی های یک موضوع تحقیق برای من این موضوع دارای ویژگی های ممتازی بوده است زیرا با توجه به سالیانی که مشغول تدریس و آ موزش زبان انگلیبسی برای دانش آ موزان دوره راهنمائی بوده ام دریافتم که با استفاده از این تکنیک و فن می شود به سوالات زیاد خودم و دیگر همکارانم پاسخ بدهم وموضوعی بدیع و تازه می تواند باشد که قابل پژوهش و کنکاش می باشد و چون خودم مشغول تدرس این زبان می باشم فکر کردم که برایم از اهمیت و اولویت خاصی داشته باشد .
2-بیان مسئله
بیان مسئله ای که برای این موضو ع تحقیقم در نظر گرفته ام این است :
آ یا فقط دانش آ موزانی که در درس ریاضی یا علوم تجربی و یا … از IQ با لا بر خوردارند در فراگیری زبان دوم موفق هستند ؟
و یا این که هوش دیگری به نام EQ هم می تواند در موفقیت دانش آ موزان بالاخص فراگیری زبان دوم نقش مهمی داشته باشد ؟
3-پیشینه تحقیق
با توجه به مطالعاتی که درمنابع دسته اول و دوم داشته ام به این نتیجه رسیده ام که عده زیادی بحث هوش هیجانی IQ را مطرح کرده اند ولی ندیده ام که آن را به فراگیری زبان دوم هم ربط بده اند و من فکر می کنم که با ربط دادن موضوع هوش هیجانی به رمز موفقیت عده زیادی که امروز در خارج از آ موزشگاه و در محیط آزاد مشغول فعالیت هستند ، گره کور بسیاری از همکارانم و دانش آ موزان گشوده خواهد شد .
4-بیان گزاره های مسئله ( هدف / فرضیه / سوال )
سوال تحقیقم به صورت یک سوال رابطه ای است : چه رابطه ای بین هوش هیجانی EQ و پیشرفت تحصیلی دانش آ موزان پایه سوم راهنمایی پسر در درس زبان انگلیسی وجود دارد ؟
فر ضیه تحقیقم این است که : بین پیشرفت تحصیلی دردرس زبان انگلیسی دانش آ موزان پسر سوم راهنمائی و هوش هیجانی EQ رابطه ی وجود دارد .با استناد به سخن گلمنٍ ٌ هوشبهر IQ در بهترین حالت تنها عامل 20 درصد موفقیت های زندگی است در حالی که 80 درصد موفقیت ها به عوامل دیگر که همان هوش هیجانی است بستگی نزدیکی دارد .
هدف تحقیق که به صورت کمی و کیفی باید به آن پرداخت این است که با توجه به مولفه های هوش هیجانی می توان رایطه بین فراگیری زبان دوم و هوش هیجانی پیدا کرد .
5-مشخص کردن متغیر ها و مقیاس سنجش آ ن ها
متغیر های تحقیقم ، هوش هیجانی EQ و پیشرفت در درس زبان انگلیسی می باشند که این دو به عنوان متغیر مستقل می باشند البته نقش متغیر های مداخله گر چون IQ دانش آ موزان را هم باید مد نظر قرار داد . مقیاس سنجش در این طرح تحقیق مقیاس اسمی ( بهره هوشی IQ و هوش هیجانی EQ ) می باشد .
6-تعیین ابزار اندازه گیری
برای ابزار اندازه گیری تحقیق از پرسشنامه می توان استفاده کرد ، البته از طریق مصاحبه هم می توان به نتایجی رسید ولی از نظر من با پرسشنامه می شود هم از وقت و هزینه صرفه جویی کرد و هم ازتعداد زیادی ازد انش آ موزان نظر خواهی نمود .
7-مشخص کردن جامعه مورد بررسی ، نمونه و حجم نمونه
جامعه ایکه این تحقیق در آن ها انجام می شود ، یک جامعه دانش آ موزی می باشد ، درسطح دانش آ موزان پایه سوم راهنمایی ( دانش آ موزان پایه سوم راهنمایی مدارس روستایی پسرانه شهرستان بابل )
8-انتخاب روش تحقیق
مقدمه
خداوند را سپاس می نهیم که منت بر ما نهاده تا در صف اقشاری قرار بگیریم که بر ما نام معلم نهاده اند . همان جمله ای که پیامبر اکرم (ص) با کمال افتخار و سربلندی بر زبان می آ ورد ٌ انی بعثت معلم ٌ همانا من به عنوان یک معلم و راهنما مبعوث شده ام . اکنون که جام شربت شیرین معلمی را چشیده ایم و مسئولیتی را به عهده گرفته ایم چه شیوه ای را در پبش بگیریم که در دیدار یار (خداوند کریم ) شرمسار نباشیم . باید باور کنیم که اگر نتوانیم با توجه به گذر زمان و در سیر تغییر و تحولات سریع و پویای تعلیم و تربیت اطلاعات کافی داشته باشیم قطعا جوابگوی این دسته گل هایی که به ما سپرده اند نیستیم . باید قبول کنیم که سیستم سنتی آ موزش وفرایند یاد دهی – یادگیری در کلاس های امروز آنطور که بایسته است جوابگو نیست پس بیا ییم همگام با پیشرفت علوم روز به شیوه های جدید فرایند یاددهی – یادگیری آ شنا شویم .
چه بسیار فراگیرانی که احتمالا با سهل انگاری ما سر از جای دیگری در آ ورده اند و با اشاره ای تحت عنوان های کودن ، بی استعداد و ... از در س و مدرسه گریزان شده اند . امروزه اکثرروان شناسان اتفاق نظر دارند که هوش و استعداد تنها داشتن IQ) )بالا در یک زمینه نیست . در کنار آ ن به هوش دیگری ( هوش هیجانی EQ ) را هم باید مد نظر داشته باشیم . بنا به گفته گولمن هوشبهر IQ در بهترین حالت تنها عامل 20 درصد موفقیت های زندگی است در حالی که 80 درصد موفقیت ها به عوامل دیگر که همان هوش هیجانی است بستگی نزدیکی دارد .
چکیده مطالب
باید فرا گیران را آ ماده سازیم که تنها نمره خوب نداشتن در یک درس دلیل بر کم هوشی و بی استعدادی آ نان نیست . لازم است تعاریف از هوش برای فراگیران ارائه دهیم و یا باعلم و آگاهی و آ شنایی با تعاریف هوش مشغول آموختن باشیم . از جمله تعاریفی که از هوش شده است : هوارد گارنر که او هفت شکل مختلفی از هوش را ارائه نموده است که عبارتند از : زبان شناختی ، توانایی های ریاضی- منطقی ، هوش مکانی ، هوش موسیقیایی ، هوش حسی حرکتی ، هوش در روابط بین اشخاص و هوش درون شخصی . هوش از نظر ترستون : هوش از شش عامل تشکیل شده که عبارتند از : عامل عددی ، کلامی ، فضایی، روانی کلمات و عامل حافظه طوطی وار . تعریف هوش هیجانی ازنظر دانیل گلمن ، هوش هیجانی نوع دیگری از هوش است ، این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمات مناسب در زندگی است . روانشناسان در قلمرو پژوهش های خود علاوه بر بیان هوش هیجانی و شناختی به انواع دیگری از هوش ، هوش انتزاعی ، هوش عینی و هوش اجتماعی نیز پی برده اند . هدف از طرح و بیان انواع هوش و ذکر مولفه های آن ها این است که اولا انواع هوش و مولفه های آنان را شناخته و بتنوانیم در مواقع بروز ، آنها را تشخیص دهیم و راهکار مناسبی برای مقابله با شرایط ایجاد شده اتخاذ نماییم . در واقع ایجاد هر نوع حالات هیجانی و احساسات پلی باشد بین ما و فرا گیران در جهت رسیدن به هدفی مطلوب به جای این که وجود این حالات را تبدیل به پتکی نمائیم و آن را بر سر فراگیران بکوبیم . این امر تحقق نمی یابد مگر با همکاری و هم اندیشی بین افراد جامعه ، اولیا و مربیان .
کلید واژه ها :
هوش-دیدگاه سنتی هوش –هوارد گاردنر –هوش مکانی – هوش موسیقیایی – ترستون – عامل عددی –عامل کلامی – عامل فضایی – عامل روانی کلمات – عامل استدلال – عامل حافظه طوطی وار – هوش هیجانی EQ – گولمن- جان امیل – بارآن- سواد هیجانی - سیپس – هوش درون فردی –هوش انتزاعی – هوش عینی – هوش اجتماعی – خود آ گاهی – خود انگیزی – هم حسی – تنظیم روابط – خود آ گاهی عاطفی – جراتمندی – حرمت نفس – خود شکوفایی – استقلال – انعطاف پذیری –حل مسئله –کنترل تکانه ها –خوش بینی - افسردگی– نشاط - سالوی– هوش احساسی - هوشبهر IQ – وکسلر – آ زوبل – تداخل مثبت – تداخل منفی – خود باوری .
من استعداد فراگیری زبان انگلیسی را ندارم چون در درس ریاضی ضعیف هستم .
برخی از فراگیران با دلایل خود ساخته و واهی و بدون اینکه پایه و اساس علمی داشته باشند براحتی از به دوش کشیدن بار مسئوالیتی شانه خالی می کنند . متاسفانه این قبیل اشخاص داشتن استعداد و هوش را در درک و فهم درو س خاصی اختصاص می دهند ، اگر در آن درس مثلا در درس ریاضیات توانسته اند نمره ی قابل قبول و ایدالی داشته باشند اذعان می دارند که از هوش و استعداد فوق العاده ای برخوردارند و اگر نتوانند در چنین دروسی نمره خوبی کسب نمایند دلیل را بر کم استعدادی و کم هوشی بیان می دارندو توجیه خوبی برای دروسی چون فراگیری زبان دوم مانند زبان انگلیسی ارائه می دهند که یقینا چنین برداشتی جزء تعمیم منفی محسوب شده و از نظر روان شناسان پایه و اساس علمی ندارد .
هوش چیست ؟ چه نوع هوشی مربوط به یادگیری زبان خارجی می باشد ؟ آیا افراد مشخص برای یادگیری زبان خارجی استعداد دارند ؟
لازم است تعدادی از تعاریفی که توسط روان شناسان از هوش شده است را بیان کنیم تا مطلب بهتر روشن شود . از دیدگاه سنتی هوش بر مبنا ی توانایی های زبانی و ریاضی – منطقی تعریف و اندازه گیری شده است.
بهره هوشی (IQ)
اساس آزمونهای هوش امروزی که تواناییهای ذهنی فرد (از قبیل تواناییهای کلامی، تجسم فضایی، درک ریاضی، توانایی استدلال و درک انتزاعی و ...) را اندازه گیری میکند، آزمونهای هوشی است که توسط آلفرد بینه (Binet) و سیمون (Simon) در اوایل قرن بیستم برای آموزش و پرورش فرانسه تهیه گردید. در سال 1904 وزیر آ موزش عمومی فرانسه کمیسیونی مرکب از متخصصان تعلیم و تربیت ( پزشکان ، متخصصان تعلیم و تربیت ، مسئولان اداری و دانشمندان علوم ) تشکیل داد و از ایشان خواست که مشکلات آ موزش کودکان عقب افتاده را بررسی کنند . بر سبیل اتفاق مهمترین کاری که در کمیسیون مزبور انجام گرفت کار روان شناسی به نام آلفرد بینه و پزشکی به نام تئودور سیمون بود . تلاش آنها در تعلیم و تربیت و روانشناسی تاثیر همیشگی بر جای گذاشت . بینه دریافت که نسبت سن عقلی ( میانگین سن کودکانی که تعداد مشخصی از سئوالات را درست جواب می دهند ) به سن حقیقی کودکان ، تقریبا در طول رشد ایشان ثابت می ماند . مثلا کودکی که در پنج سالگی دارای سن عقلی سه سال است ، به احتمال زیاد در ده سالگی سن عقلی شش سال را خواهد داشت ، به طوری که در هر دو مقطع ، سن عقلی کودک مزبور در مقایسه با سن عقلی یک کودک بهنجار به نسبت سه به پنج است . مشاهده نسبتی تقریب ثابت بین سن عقلی و حقیقی افراد بدان انجامید که نتیجه آزمونهای هوش به صورت هوشبهر یا IQ ارائه شود . نسبت IQ نسبت سن عقلی به سن حقیقی ، ضرب در 100 تعریف شده است .( تا حاصل آن یک عدد صحیح باشد . )
این آزمونها بعدها توسط ترمن و همکارانش در دانشگاه استنفورد ترجمه شد و تا سال 1985 بارها تجدید نظرهایی در آن صورت گرفت. امروزه آزمونهای استاندارد شده استنفورد- بینه برای سنجش توانایی ذهنی کودکان استفاده گستردهای یافته است. در این آزمونها، بهره هوشی فرد، پس از پاسخ گویی وی به سؤالات متعددی که جنبههای مختلف تواناییهای ذهنی وی را به عنوان سن عقلی او میسنجد، از فرمول زیر محاسبه میشود و به عنوان هوشبهر یا بهره هوشی (IQ) فرد گزارش میگردد:
سن حقیقی
هوشبهر نسبتی IQ = X100 ----------------
سن عقلی
علاوه بر آزمونهای استنفورد- بینه، آزمونهای هوش متعددی برای سنجش تواناییهای ذهنی انسان در سنین مختلف تدوین و مورد استفاده قرار گرفته است که از جمله آنها میتوان مقیاسهای هوشی وکسلر (Wechsler)، آزمون هوشی ناوابسته به فرهنگ کتل (Cattel)، و آزمون ریون (Raven)، را نام برد.
پیشینه هوش هیجانی (EQ)
سالهاى زیادى بر روانشناسى حاکم بود که مهمترین استعداد افراد را بهره هوشى یا هوشبهر ( IQ)مىنامیدند و با همین استعداد، پذیرش و گزینش کارمندان را انجام مىدادند که افراد، یا باهوش هستند یا نیستند و به هر حال، چنین زاده شدهاند و کار زیادى براى آنها نمىتوان انجام داد. این طرز تفکر در جامعه آن زمان - که گاردنر آن را «دوران تفکّر هوشبهرى» مىنامد - نیز نفوذ کرده بود.
کتاب «قالبهاى ذهن» (1) اثر مهم گاردنر (2) در سال 1983.م بیانیهاى در ردّ دیدگاه هوشبهرى بود. بهگفته این کتاب، هوش واحد و یکپارچهاى وجود ندارد که موفقیت در زندگى را تضمین کند، بلکه طیف گستردهاى از هوش - که هفت نوع اصلى داردوجود دارند .
هوش هیجانی (Emotional Intelligence) که به اختصار ( EI )گفته میشود و معمولاً معیار ارزیابی آن را «ضریب هوش هیجانی» یا ( (EQ مینامند، به توانایی، ظرفیت یا مهارت ادراک، سنجش و مدیریت هیجانات خود و دیگران، دلالت دارد. البته به دلیل تازه بودن نسبی این ایده، تعریف دقیق آن هنوز در بین روانشناسان مورد اختلاف است هوش هیجانی یا( EQ )نقطه امیدی را در زندگی ایجاد می کند زیرا بر خلاف( IQ )یا بهره هوشی سنتی که تحت تأثیر عوامل ژنتیک است، تا اندازه زیادی با آموزش سر و کار دارد و اکتسابی است. ٌٌٍ: تحقیقات نشان داده است، تنها 4 تا 24 درصد از موفقیت افراد به (IQ) یا بهره هوشی بستگی دارد و یکی از عوامل موثر در موفقیت به هوش هیجان بستگی دارد. ٌٍ)
از نظر تاریخچه، هوش هیجانی در مفهوم هوش اجتماعی ریشه دارد که اولینبار توسط ای.ال ثرندایک درسال 1920 شناخته شد. از آن پس تاکنون روانشناسان سایر مقولههای هوش را نیز مورد شناسایی قراردادند.
درسال 1970 برای اولین بار، دو روانشناس آمریکایی به نام های دکتر پیترسالوی از دانشگاه ییل و دکتر جان مایر از دانشگاه نیوهمپشایر، بحث علمی هوش هیجانی را مطرح کردند
در سال 1975، «هوارد گاردنر» ایده هوش چندگانه را مطرح کرد. او هشت نوع هوش را در دو دسته کلّی هوش میان فردی (interpersonal) و هوش درون فردی (intrapersonal) برشمرد. بسیاری از روانشناسان از جمله گاردنر اعتقاد دارند که معیارهای سنتی ارزیابی هوش، مثل آزمونهای ضریب هوشی (IQ) قادر به تشریح توانائیهای شناختی نیستند.
عبارت هوش هیجانی ابتدا در سال 1985 توسط «وین پین» مطرح شد امّا توسط «دانیل گلمن» در سال 1995 محبوبیت یافت. بیشترین پژوهشها در این زمینه توسط «پیتر سالووی» و «جان مایر» در دهه 90 صورت گرفته است. آنها به این نتیجه رسیدند که ظرفیت ادراک و فهم هیجانات، عامل جدیدی را در شخصیت افراد تشکیل میدهند. مدل سالووی- مایر، هوش هیجانی را به صورت ظرفیت درک اطلاعات هیجانی و استدلال در هنگام وجود هیجان تعریف میکند. آنها توانائیهای هوش هیجانی را به چهار زمینه زیر تقسیم میکنند:
توانایی درک و تشخیص دقیق هیجانات (یا عواطف) خود و دیگران
توانایی استفاده از هیجانات (یا عواطف) برای تسهیل تفکر
توانایی درک معانی هیجانات (یا عواطف)
توانایی مدیریت و اداره کردن هیجانات (یا عواطف)
پژوهشگران مختلف ابراز داشتهاند که هوش هیجانی بر سلامت حافظه و نیروی عقل، ادراک، معنابخشی تجربهها، داوری صحیح، تصمیمگیری مناسب و رشد روانی-اجتماعی فرد تاثیر چشمگیر میگذارد و افرادی که دارای هوش هیجانی بالاییاند، قدرت بیشتر برای سازگاری با مسائل جدید روزانه دارند.