اساس راهبرد منابع انسانی راهبرد منابع انسانی درباره تصمیماتی است که بر بکارگیری و بهسازی کارکنان و بر روابط موجود بین مدیریت و افراد تحت سرپرستی آنها تاثیر عمده و دیرپایی میگذارند.
فلسفه وجودی راهبرد منابع انسانی حمایت از تحقق راهبرد کسب و کار است.
چنین حمایتی باید هم انفعلی و هم آینده ساز باشد.
یک رویکرد تکراری در شرایط آرمانی زمانی پذیرفته شده است که در آن مسئولان راهبرد منابع انسانی هم آینده ساز و هم انفعالی باشند.
یعنی ضمن کمک به شکل گیری راهبرد کسب و کار تناسب راهبرد بین راهبرد کسب و کار و راهبرد مربوط به منابع انسانی را تضمین کنند.
راهبرد کسب و کار و ماهیت آن کارشناسان راهبرد کسب و کار معتقدند که این راهبرد جهت سیر شرکت را برای نیل به مزیت رقابتی پایدار در محیط خود تعیین میکند.
به عبارت دیگر راهبرد ابراز تمایلی است که سازمان به تخصیص درازمدت منابع مهم خود دارد چنان راهبردی ابراز رسیدگی به مسائل مهم یا عوامل موفقی در سطح شرکت و یا بخشی از آن است.
کارشناسان متولی راهبرد بین راهبرد و اهداف کسب و کار، برنامهها، پیش بینیهای مالی، اهداف ارزش سهام دار یا سایر نتایج کلیدی تفاوت قائل میشوند.
سطوح راهبرد کسب و کار دو سطح متفاوت راهبرد کسب و کار قابل تشخیص است.
به طور کلی راهبردع در سطح کل شرکت احتمالا با ترکیب و عملکرد مجموعه کسب و کارهایی سر و کار داشته باشد که شرکت را تشکیل میدهد.
راهبرد در سطح کل شرکت به ویژه با موارد زیر سر و کار دارد: - رسالت شرکت - انسجام مجموعه کسب و کار - ادغامها، خرید مالکیت شرکتها و خارج کردن سرمایه از شرکتها - آداب و رسوم نحوه اداره و کنترل کسب و کار رویکردهای راهبرد در شرکتهای گوناگون گولد و کمپبل سه سبک اداره راهبرد را تعریف کردهاند.
آن سه سبک مورد پذیرش شرکتهای زیر قرار گرفتهاند.
1- شرکتهای واجد برنامه ریزی راهبردی که معتقدند دفاتر ستادی شرکت آنها باید با ایجاد فرایندهای برنامه ریزی عالی و سهیم شد در جوهر تفکر راهبردی در تدوین راهبردهای واحد کسب و کار مشارکت کنند و آن را تحت تاثیر قرار دهند.
2- شرکتهای واحد کنترل راهبردی که ضمن پرداختن به برنامه ریزی واحد کسب و کار، به سازمان دهی واحدهای کسب و کار مستقل و سودآور و تفویض ابتکار عمل بیشتری به مدیریت واحد کسب و کار معتقدند.
3- شرکتهای واجد کنترل مالی.
از این سبک در مواردی استفاده میشود که ستاد مرکزی وظیفه اصلی خود را تضمن هزینهها، توافق در مورد مقاصد شرکت، نظارت بر عملکرد در راسای مقاصد تعیین شده و اقدام در سامان دهی مجدد تیمهایی میداند که مدیریت عملکرد ضعیف دارند.
تدوین راهبرد کسب و کار غالبا فرض بر این است که تدوین راهبرد، فرایندی تحلیلی، نظا مند و سخت است.
اما لزوما چنین نیست.
تبیین راهبردهای کسب و کار راهبردهای کسب و کار لزوما به صورت نوشته مطرح نمی شوند، اگرچه طرح آن به این صورت از نظر داشتن محلی مشخص برای مراجعه به منظور برنامه ریزی و کنترل دارای مزایایی است.
شرکتهای دارای مدیریت و کنترل راهبردی احتمالا بیشتر برنامه های راهبردی رسمی و درازمدتی آماده میکنند ولی در شرکتهای مبتنی بر کنترل مالی به بودجههای یک ساله با متمم بودجه مورد نیاز اکتفا میشود.
تلفیق راهبرد کسب و کار و راهبرد منابع انسانی برای فراهم ساختن توافق و هماهنگی بین کسب و کار و راهبرد منابع انسانی به نحوی که راهبرد منابع انسانی از تکمیل کسب و کار حمایت و در واقع به تعریف آن کمک کند، نوعی تلفیق راهبردی ضرورت دارد.
هدف از این کار ایجاد تناسب راهبردی و وفاق بین اهداف سیاستگذاری مدیریت منابع انسانی و کسب و کار است.
مشکلات تلفیق 1- تنوع فرایندها، سطوح و سبک های راهبردی سطوح متفاوت تدوین راهبرد و سبکهای مورد انتخاب سازمانها احتمالا حصول یک دیدگاه منسجم از ماهیت راهبردی منابع انسانی متناسب با راهبردهای کلی کسب و کار و تعیین نوع همکاریهای منابع انسانی مورد نیاز در طول فرایند تدوین راهبرد کسب و کار را با مشکل مواجه میسازد به عبارت دیگر امر تمرکز بر راهبردهای منابع انسان احتمالا امری دشوار است.
2- ماهیت تکاملی راهبرد کسب و کار احتمالا تعیین دقیق راهبردهای مناسب منابع انسانی را مشکل میسازد.
3- فقدان راهبردهای مدون کسب و کار به مشکلات روشن ساختن مسائل کسب و کار راهبردی مورد بررسی راهبرای منابع انسانی میافزاید.
4- ماهیت کیفی مسائل منابع انسانی راهبرهای کسب و کار درصددند و یا حداقل تمایل دارند تا به صورت نمودارهای رایج و دادههای اولیه در ارتباط با ساختار مجموعه رشد، موقعیت رقابتی، سهم بازار، سودآوری و ...
تبیین شوند.
رویکردهای پرداختن به این مشکل 1- درک نحوه شکل گیری راهبرد کسب و کار 2- درک مسائل کلیدی کسب و کار بنابراین راهبرد کسب و کار دستورالعمل راهبرد منابع انسانی را در حیطههای زیر تعیین میکند: - تجهیز منابع - کسب و پرورش مهارتها - فرهنگ، ارزشها و نگرشها - تعهد - بهره وری - مدیریت عملکرد - پاداشها - روابط پرسنلی در حالی که همه این حیطهها احتمالا در سطح واحد کسب و کار ظاهر میشوند، مسائل راهبردی متعددی نیز در سطح کل شرکت وجود خواهد داشت که احتمال دارد بر راهبرد نیروی انسانی عمیقا تاثیر بگذارند.
آن مسائل عبارتند از: - رسالت شرکت - ارزشها، فرهنگ و سبک شرکت - فلسفه سازمانی و رویکرد مدیریت بر افراد - مدیریت عالی به عنوان منبع مهم شرکت 3- ایجاد روشهای پیوند کسب و کار با راهبرد منابع انسانی بیانیه راهبرد منابع انسانی- بخش الف راهبرد انتخابی کسب و کار با مولفههای زیر سر و کار دارد: - تصاحب دو کسب و کار جدید و تلفیق آنها با کسب و کارهای بخش الف - اجرای برنامه عمد سرمایه گذاری در تکنولوژی یک محصول جدید - توسعه مداوم راهبرد تولید سلولی بخش الف در جهت ساده سازی کسب و کار - انحلال یک کارگاه و انتقال امکانات آن به کارگاهی دیگر - ساماندهی مجدد یک واحد کسب و کار در پرتو راهبرد انتخاب شده کسب و کار، اهداف راهبردی منابع انسانی بخش الف عبارتند از: - تلفیق و ادغام ساختار سازمانی و تیمهای مدیریت کسب و کار واحدهای ب و ج در بخش الف - افزایش سرمایه گذاری در تکنولوژیهای جدید از طریق برنامهای هدفمند پرورش مهارتها، افزایش بهره وری و اثربخشی کارکنان و کاهش ضایعات.
- اداره و کنترل فرایند کوچک سازی، سازمان دهی مجدد کارکنان مبتنی بر مسائل انسانی و برخورد مسئولانه.
- ایجاد آداب و رسوم فرهنگ روشن برای بخش مورد بحث بر اساس ارزشهای مرتبط با راهبرد کسب و کار.
عناصر اصلی راهبرد منابع انسانی - تجدید ساختار سازمانی و آموزش مدیریت در جهت حمایت از: * تلفیق دو کسب و کار تصاحب شده * موقعیت یابی مجدد حمایت از محصول - طراحی شغلی با عملکرد بالا در کارگاهها - استقرار سیستمهای جدید مدریت عملکرد و پرداخت عملکرد - اعمال مقررات نوین بازنشستگی زودرس برای مدیریت - اعمال برنامه ها جابجایی جذاب برای کارکنان منتخب - اعمال برنامه تعدیل برای سایر کارکنان - تاکید مجدد بر مدیریت کیفیت جامع تدوین راهبرد منابع انسانی خلاصه کلام تا این مرحله از بحث این است که راهبرد منابع انسانی میتواند به عنوان یک نیروی تلفیق کننده مورد استفاده قرار گیرد و لایهای مختلف را به صورت یک نیروی کلی راهبردی یکپارچه درآورد.
لازمههای اصلی راهبرد منابع انسانی تحقق موارد زیر است: - راهبرد منابع انسانی از سوی راهبرد کسب و کار تبیین شده باشد.
- تحلیلی و نوآور باشد.
- روشن و عملی باشد.
- انتخابی باشد و بر اولویتها تمرکز یابد.
- منعطف باشد.
موضوعات مهم کسب و کار و منابع انسانی در سال 1989 شرکت کوپرزلیبراند، انجمن مشاوران مدیریت را در یک پژوهش پیمایشی در ارتباط با بررسی دیدگاه یکصد مدیر عالی درباره مسائل منابع انسانی و کسب و کار یاری داد.
نتایج تحقیق نشان داد که 84 درصد از پاسخ دهندگان منابع انسانی را به عنوان یکی از سه مساله مهم اول خود رتبه بندی کردند، در صورتی که 93 درصد آنها آن را به عنوان یکی از پنج مساله عمده خود به حساب میآوردند.
سه مساله مهم مورد اشاره عبارتند از: - کارمندیابی (67درصد پاسخها) - مهارتها (42 درصد پاسخها) - بهره وری (35 درصد پاسخها) متداولترین مسائل مورد اشاره نیز شامل موارد زیر بود: - دسترسی به افراد (42 درصد) - سال 1992 (31 درصد) - حمایت از مشتری (25 درصد) - رقابت پذیری (25 درصد) علی رغم تاکید بر مسائل نیروی انسانی ذکر این نکته جالب است که یکی از مسائلی که کمتر به آن اشاره شد روابط صنعتی (7درصد) بود.
نظرات مدیران عالی درباره اقدامات مورد نیاز برای برخورد با این مسائل عبارتند از: - آموزش/ بازآموزی (56 درصد) - پاداش/ انگیزه (41 درصد) - استخدام افراد مسنتر (27 درصد) - استفاده از تکنولوژی نوین (25 درصد) - شرایط منعطف (21 درصد) - ارتباطات (20 درصد) بنابراین بیشتر بر خصایصی چون تجهیز منابع، آموزش و انگیزش از طریق پاداش، تاکید شده بود.
راهبردهای منابع انسانی باید بر اطلاعات لازم در ارتباط با موارد زیر استوار باشد: - راهبرد و برنامه کسب و کار - محیط خارجی، با توجه خاص به تامین کارکنان (مسائل جمعیت شناختی) و دسترسی به مهارتها - محیط داخلی، شامل مفاهیم ضمنی توسعه محصول و فن آوری جدید، الزام به انعطاف پذیری بیشتر و نیاز به مهارتهای جدید و چند پیشگی.
- مسائل مربوط به بهره وری، انگیزش، ارتباطات، تعهد، مشارکت، روابط پرسنلی و غیره راهبردهای جذب و نگهداری نقطه شروع تدوین راهبرد منابع انسانی هر سازمان، تعیین و شناسایی لازمههای درازمدت منابع انسانی آن است.
این لازمهها باید به صورتی همگانی و جامع مورد ارزیابی قرار گیرد تا مبانی لازم برای فرایندهای مفصلتر برنامه ریزی نیروی انسانی مهیا گردد.
از یک سو هدف راهبردهای جذب و نگهداری منابع انسانی باید تضمین این نکته باشد که کمبودها و نارساییهای منابع انسانی، مانع تحقق اهداف شرکت نخواهد بود و از سوی دیگر میتوان با خطر مازاد احتمالی نیروی انسانی در زمانی مناسب و با حداقل مشکلات فردی و کمترین وقفه در روابط پرسنلی به گونهای مناسب برخورد کرد.
راهبرد انگیزش هدف از راهبرد انگیزش باید افزایش سهم موثر اعضا در تحقق اهداف سازمان باشد این راهبرد به سیتمهای مدیریت عملکرد و تشویق به ویژه به نوع و میزان انگیزههای مالی مورد نیاز معطوف خواهد بود.
راهبرد بهسازی و آموزش منابع انسانی بر طبق خواستههای بیشتری که راهبرد کسب و آر در آینده بر دوش کارکنان خواهد نهاد راهبرد بهسازی منابع انسانی برای بهبود عملکرد ع ملیاتی خود در تمام سطوح با برنامههای دراز مدت مورد نیاز سازمان سر و کار دارد این راهبرد نوعی فرایندهای مستمر بهسازی را فراهم خواهد کرد کهب ا برنامههای طراحی شده برای سازمان ارتباط تنگاتنگی دارد ای برنامهها به عنوان یک مجموعه برای اجرای راهبردهای محصول، تکنولوژی و توسعه بازار سازمان طراحی شدهاند.
راهبرد توسعه سازمانی عبارتند از: - وجود مفاهیم ضمنی تحول و اقدامات لازم برای تضمین اینکه سازما در صورت مواجهه با فشارهای ناشی از تحول با موفقیت به وظایف خود ادامه خواهد داد.
- ضرورت بروز تحول در ساختار سازان در برنامههای توسعه ارشزها و فرهنگ آن دو تحولات مربوط به جو و فرهنگ سازمانی و سبک مدیریتی.
- تلفیق مناسب فعالیتهای متنوعی که احتمالا از تحول ناشی خواهند شد.
مشکلات تلفیق 1- تنوع فرایندها، سطوح و سبکهای راهبردی سطوح متفاوت تدوین راهبرد و سبکهای مورد انتخاب سازمانها احتمالا حصول یک دیدگاه منسجم از ماهیت راهبردی منابع انسانی متناسب با راهبردهای کلی کسب و کار و تعیین نوع همکاریهای منابع انسانی مورد نیاز در طول فرایند تدوین راهبرد کسب و کار را با مشکل مواجه میسازد به عبارت دیگر امر تمرکز بر راهبردهای منابع انسان احتمالا امری دشوار است.
- تشکیل تیم - مدیریت تعارض - تلاش در برنامه ریزی و تنظیم اهداف برای افراد و تیمهای کاری راهبرد پاداش راهبرد پاداش با مولفه های زیر سر و کار دارد: - ایجاد و توسعه فرهنگ مثبت و عملکرد- محور - درک و تاید ارزشهای سازمان به ویچه ارزشهایی که با برتری، نو آوری، عملکرد، کار تیمی و کیفیت بستگی دارد.
- انتقال این پیام به کارکنان مستعد آتی سازمان که سازمان توقعات انگیزشی آنان را برآورده خواهد کرد.
- حصول اطمینان از اینکه در راستای فرهنگ سازمان، نیازهای کسب و کار، نیازهای کارکنان و محیط اقتصادی، رقابتی و بازاری که سازمان در آن فعال است، آمیزه و سطوح مناسبی از پاداش ارائه خواهد شد.
- تلفیق مقررات، سیستم ها و دستورالعملهای پاداش با راهبردهای مهم کسب و کار و منابع انسانی در جهت تامین امکان نو آوری، رشد، توسعه و جستجوی برتری - ایجاد تمایل قوی در جهت نیل به سطوح بالا و پایدار عملکرد، در کل سازمان، از طریق تشویق عملکردهای موفق و ارتقای سطوح شایستگی و مالا کمک به فرایند توان افزاییی و توانمند سازی کلیه کارکنان سازمان - مشخص کردن انواع رفتارهای منجر به پاداش کارکنان و نحوه پرداخت آن در جهت افزایش انگیزش و تعهد و بهبود عملکرد آنان.
راهبرد روابط کارکنان راهبرد روابط کارکنان با افزایش منافع متقابل، بهود روابط و تدوین و حفظ قوانین و مقررات حاکم بر مدیریت وب حث درباره مسائلی سر و کار دارد که شرکت و کارکنان آن را تحت تاثیر قرار میدهند.
این راهبرد راهبردهای به رسمیت شناخت یا رد اتحادیهها و یا هر گونه مذاکرات کارگر- کارفرما را بر عهده خواهد داشت.
راهبرد روابط کارکنان راهبردهای مذاکرات و مشارکت کارکنان در امرو شرکت و انتقال اطلاعات مربوط به عملکرد سازمان و برناهمهای آتی آن به افراد را نیز پوشش می دهد.
اجرای راهبرد منابع انسانی و ارزشیابی آن بنابه تجربه شخصی نگارنده در ارتباط با راهبردهای منابع انسانی سه مشکل اساسی وجود دارد.
نخست اینکه این راهبردها خود به عنوان هدف تلقی میشوند و در نتیجه تمام تلاشها به جای سوق یافتن در جهت اجرای آنا به ایجاد راهبرد معطوف میگردد.
ثانیا این راهبردها در عباراتی ملایم و مورد توافق همگان تدوین میشوند.
ثالثا بای ارزشیابی این راهبردها هیچ تلاش نظام مندی صورت نمی گیرد.
اجتناب از این مشکلات به دو لازمه مهم بستگی دارد.
اولا تلاشهای مشخصی باید صورت گیرد تا از طریق جا دادن راهبرد منابع انسانی در بافت راهبرد کسب و کار امکان تزریق واقع گرایی در آن راهبرد فراهم شود به نحوی که سه موظف راهبرد منابع انسانی از سهم راهبرد کسب و کار مشخص گردد و بتوان میزان پیشرفت در اعمال آن را بر اساس اهداف تعیین شده مورد ارزشیابی قرار دارد.
راهبردهای تامین الزام و تعهد نسبت به تحول راهبرد تامین تعهد و الزام نسبت به تحول باید مراحل زیر را در بر گیرد: * آمادگی: در این مرحله فرد یا افرادی که احتمالا تحت تاثیر تحول پیشنهادی قرار خواهند گرفت شناسایی میشوند و در مورد تحول مورد نظر آگاهی مییابند.
* پذیرش: در مرله دوم اطلاعات بیشتری درباره هدف تحول، روش پیشنهادی برای اجرای تحول و تاثیر آن بر افراد ذینفع ارائه میشود هدف این مرحله کسب آگاهی در مفهوم و ماهیت تحول و جلب واکنش مثبت افراد است.
در صورت احراز شرایط زیر احتمال نیل به این هدف بیشتر خواهد بود: - تحول، تحولی متناسب با رسالت و ارزشهای سازمان تلقی شود.
- تحول تهدید آمزی تلقی نشود - تحول م تضمن احتمال برآورده شدن نیازهای افراد ذینفع باشد - دلل قانع کنندهای برای تحول وجود داشته باشد.
- افراد ذینفع در برنامه ریزی واجرای برنامه تحول مشارکت داشته باشند.
- از اینکه د رجهت کاهش اثرات زیان آور تحول اقداماتی انجام خواهد شد آگاهی وجود داشته باشد.
* تعهد تاریخچه مسائل سازمانی سالیان سال فقط دو نوع سازمان یعنی کلیسا و قوای نظامی در ابعاد بزرگ وجود داشت.
واژه پرسنل از فرهنگ واژگانی ارتش به وجود آمد که به معنی یکی از دو جز سپاه یعنی افار است.
(جزء دیگر مواد یعنی منابع فیزیکی سپاه است) اما مفهوم وظیفه مدیریت پرسنلی در اوایل قرن بیستم پدیدار شد و بر سه موضوع به قرار زیر تمرکز داشت: 1- مدیریت اداری/ پرسنلی، یا تصدی اموری مانند پرداخت حقوق و سوابق پرسنلی 2- فراهم ساختن تسهیلاتی برای افراد که به طور کلی خدمات رفاهی نامیده میشود.
3- ایفای نقش به عنوان نقطه مرکزی در معامله و رفتار با کارکنان، به ویژه از طریق اتحادیه های تجاری آنها (یعنی روابط نیروی کار).
جدول- برخی از رویکردهای تفکر درباره سازمانها رویکرد ویژگیها ساختاری در ارتباط با روابط سلسله مراتبی، تقسیم وظایف و نقشها در جهت تحقق اهداف سازمانی است بوروکراسی (دیوانسالاری) در ارتباط با قدرت و اقتدار به عنوان ابزار تکمیل وظایف با کارایی لازم است.
از بینشهای جامعه شناسی استفاده میکند.
روابط انسانی در ارتباط با تحقق اهداف مدیریتی از طریق رفع نیازهای اجتماعی گروه کاری است.
روانشناسی سازمانی در ارتباط با نحوه تطبیق نیازهای سازمانی با نیازهای افراد به منظور تامین رضایت و تکامل فردی است.
نظریه سیستمها (یا اقتضایی) در ارتباط با چگونگی نحوه تطابق سازمانه در جهت پاسخگویی به تقاضاهای متفاوت بازار، تکنولوژی و افراد است.
نظریه عمل در ارتباط با نحوه تاثیر گذاری افراد بر سازمانها از طریق مفهوم بخشیدن به اعمال خود آنها است.
فرهنگ سازمانی در ارتباط با هنجارهای نانوشتهای است که بر نحوه رفتار افراد در سازمانها اثر میگذارد این رویکرد از بینشهای مردم شناسی استفاده میکند .
سازمان چیست؟
مدیران سازمانها در پاسخ به سوال فوق عمدتا به تعریف ساختار آن خواهند پرداخت.
با اطمینان نسبی میتوان گفت که چارت (تشکیلات) سازمانی با ترسیم ساختار سازمان بر اساس نقشها و خطوط گزارش دهی تشکیل میشود.
- هر فرد باید دستورهایی را از سرپرست بلافصل خود دریافت کند.
- صرفا باید یک زنجیره فرمان و از بالا به پایین سازمان وجود داشته باشد تا مقاصد ارتباط و هماهنگی سازمان را تحقق بخشد.
- تعداد افراد گزارش دهنده به یک سرپرست باید محدود باشد تا امکان کنترل و هماهنگی موثر فراهم گردد.
- وجود تمایز روشنی بین وظایف صف (مانند تولید یا عملیات) و وظایف ستاد (مانند کارگزینی) ضرورت خواهد داشت.
- وظایف باید بر طبق حیطههای تخصصی مختلف متمایز باشند تا امکان تاکید بر دانش تخصصی افراد و تضمین انجام کارآمد وظایف فراهم آید.
- به افراد باید برای انجام وظایف ویژه مسئولیت لازم محول و اختیار کافی برای انجام آن مسئولیتها تفویض گردد.
رسالت و راهبرد بیانیه رسالت از اجزاء مهم سازمان است چون سایر اجزاء باید در جهت تحقق رسالت بیان شده مرتب و اداره شوند.
از این رو بیانیه رسالت در تشخیص مطلوب بودن یا نبودن یک تحول سازمانی خاص مرجع مهمی میتواند باشد.
برخی از دستورالعملهای تدوین یک بیانیه رسالت عبارتند از: - سازمان به طور معمول باید در چه بازارهای خاص و در جهت تحقق کدام ارزشها فعال باشد.
- از بیانیه ای استفاده کنید که منعکس کننده ماهیت خاص سازمان شما باشد و نه از یک بیانیه مبهم (ماند شرکتی پیشرو در بازارهای چنین و چنان) که میتواند به همان اندازه درباره سایر سازمانها نیز صادق باشد.
- بیانیه رسالت باید کوتاه، واضح و به خاطر سپردنی باشد.
- حصول اطمینان از اینکه راهبرد سازمان (از جمله عوامل مهم موفقیت) و مجموعهای از ارزشهای محوری قابل فهم و قابل انتقال به دیگران از بیانیه رسالت، حمایت می کند.
ذی نفعان بیانیههای رسالت در عین سودمندی، با این خطر همراهند که بیش از حد بر اهداف و منافع گروه کوچکی از ذی نفعن مثلا کارکنان و مالکان تمرکز یابند.
مفهوم ذی نفع مفهومی رسا و به معنای هر کسی است که میتواند در فعالیتهای سازمان نفع مشروع و قانونی داشته باشد از دیدگاه ذی نفع حد و حدود یک سازمان عملا وسیعتر از آن است که یک تشکیلات سازمانی استاندارد به آن دلالت دارد.
تکنولوژی در بستر سزامانی تکنولوژی به معنای ماشین الات یا تجهیزاتی است که سازمان برای تبدیل درون دادها به برون دادها از آن بهره میگیرد، میزان تعیین کنندگی تکنولوژی در یک سازمان بر حسب ماهیت تکنولوژیهای اصلی مورد استفاده در سازمان متفاوت است.
ساختار 1- ساختار وظیفهای 2- ساختار بخشی (واحدی) توجه: بخشها (واحدها) احتمالا بر طبق طیف تولید یا منطقه جغرافیایی تعریف میشوند.
فرهنگ سازمانی فرهنگ سازمانی یک سازمان باورها، نگرشها، فرضیات و انتظارات مشترکی را در بر میگیرد که در نبود یک قانون یا دستورالعمل صریح رفتارها را هدایت می کند و در اکثر سازمانها، اکثریت موقعیتهای مدیریتی اینچنین است.
فرهنگ سازمان خود را به شیوههای مختلف عرضه میکند: - هنجارها: مقررات نانوشته (معمولا حتی ناگفته) رفتار.
- ارزشها: باورها درباره آنچه که برای سازمان مهم و سودمند است.
- سبک مدیریت: شیوههای اعمال (یا ترک) اقتدار مدیریتی.
- ابزار و مصنوعات: طرح ساختمانهاع تصویر ذهنی شرکت و غیره.
سیستم پاداش سیستم پاداش بخش جدایی ناپذیری از هر سازمان است.
سیستمهای پاداش مقاصد گوناگونی را تحقق میبخشند و از آن جمله است: - تشویق افراد به قبول عضویت سازمان و ماندن در آن - تامین تعهد نسبت به سازمان و تلاش برای آن - تشویق رفتارهایی که احتمالا به موفقیت سازمان منجر شود.
- حمایت از انعطاف پذیری، خلاقیت و نوآوری.
• سیستم رسمی پاداش • پاداشهای درونی یک شغل • سیستم تشخیص و قدردانی: یعنی شناخت نوع رفتاری که مورد تایید همقطاران و موجب تشویق و ارتقا است.
نوع تشخیص و قدردانی مورد استفاده میتواند بر حسب موقعیت و فرهنگ سازمان متفاوت باشد.
مثالهایی از آن عبارتند از: • بازخورد مثبت مثلا از طریق ارزشیابیها • تبلیغات داخلی و خارجی (معرفی فرد در داخل و خارج سازمان).
• بزرگداشت یا اهدای هدایای نمادین (یک دسته گل یا یک مسافرت تفریحی تشویقی).
• ارسال یک پیام شخصی از سوی مدیرعامل و یا یکی از مدیران ارشد.
• معرف به عنوان کارمند نمونه ماه یا طرحهای مشابه دیگر.
انواع پاداشهای غیر رسمی که مدیران در اختیار خود دارند، عبارتند از: • گماردن فرد در یک پروژه معتبر • اعطای فرصت دستیاری یک فرد ارشد • ایجاد رابطه مرید- مرشدی با یک همکار مجرب • ترویج تلقیهایی دایر بر اینکه واحدهای سازمان محترم و موقعیت مناسبی برای کار کردن و پیشرفت است.
نقشهای فردی همه سازمانها از افرادی تشکیل میشوند که نقشهای آنه ابا هم در تعامل است.
طرحی نقشهای فردی افراد برای مدیر منابع انسانی جویای شیوههای تضمین اثربخشی سازمان امری مهم- ولی غالبا فراموش شده است.
در وهله اول تعاریف نقش (شرح مشاغل) به نحوی نوشته شده باشن که بتوان آنها را صرف نظر از ارتباطشان با نقش یا سازمان خاص، بر اساس عوامل به اصطلاح عمومی ارزشیابی شغل ارزیابی کرد.
تعریف اهداف نقش فرد برای مشاغل نسبتا ساده و کوچک تا حدودی ممکن است سرراست باشد.
اما با این فرض که کلیه عناصر یک سازمان در تعامل با یکدیگرند، تعریف رسمی نقش فرد، به هیچ وجه، تنها عامل تعیین کننده رفتار واقعی فرد در نقش سازمانی او نخواهد بود.
سایر عوامل به ویژه سیستم پاداش و فرهنگ سازمانی نیز در نقش فرد تاثیر عمدهای خواهند داشت.
فرایندهای مدیریت انواع معمول فرایندهای کلیدی موجود در اکثر سازمانها عبارتند از: - برنامه ریزی و بودجه بندی - پردازش سفارشهای فروش - توسعه محصول جدید - توسعه سیستمهای جدید - مدیریت روابط با مشتریان/ مراجعان مهم - مدیریت کیفیت فراگر - برنامه ریزی جانشینی و توسعه مدیریت نظر به اینکه این مراحل مهم معمولا چند وظیفهای و چند رشتهای هستند بچههای یتیمی را میمانند که هیچ فرد خاصی مسئول سلامت و راحت آنان نیست.
بنابراین لازم است که مدیر منابع انسانی کسب و کارمدار از وجود رویههایی برای تعریف فرایندهای مهم سازمان اطمینان حاصل کند و فرایندهای مذکور را بر اساس معیارهای مهم زیر تجزیه و تحلیل نماید: • زمان صرف شده • منابع مورد استفاده • کیفیت • انعطاف پذیری برای رفع نیازهای آینده نتیجه گیری: مدیریت تحول عملا کلیه سازمانها با چالشهای روز افزون عوامل موثر متعددی مانند بازار، تکنولوژی، محیط قانونگذاری، محیط اجتماعی، مسائل جمعیت شناختی و رقبا مواجهند که واکنش موفقیت آمیز سازمان به آن چالشها مستلزم دگرگونی لازم خواهد بود.
در ارتباط با مدیریت تحول سازمانی، اهم نکات مورد نظر عبارتند از: - تعیین مصداق تغییر آسانتر از تصمیم گیری درباره نحوه انجام تغییر است.
- مقاومت افراد نه در برابر تغییر بلکه در برابر مدیریت غیر منطقی آن است.
- ترس از ناتوانی در مبادرت به تحولع بزرگترین مانع تحول است، ولی غالبا به صورت مخالفتهای عقلایی بیان میشود.
- تحول همواره با شکست یا موفقیت همراه است: شکست را باید انتظار داشت و از آن آموخت.
- تغییر رفتار از طریق ایجاد تحول در ساختارها فرایندها و سیستمهای پاداش در مقایسه با ایجاد تحول در فرهنگ سازمان آسانتر است.
- موفقیت یک سازمان تا حد زیادی به مجموعه توان سازمان در مدیریت موفقیت آمیز تحول مستمر بستگی دارد.
- تحول دردآور، اما حفظ وضعیت موجود دردآورتر است.
کسب مزیت رقابتی در بازار نیروی کار راهبردهای منبع یابی سازمان را در امور مربوط به جذب نگهداری و بهسازی منابع انسانی مورد نیاز برای تحقق هدفهای خود راهنمایی میکند.
هدف این راهبردها، توانمند سازی بنگاه در جهت تقویت قابلیتها و نقاط قوت خود از طریق جذب افراد است.
تجزیه و تحلیل عوامل درونی نخستین گام در تحلیل عوامل درونی یک پارچه ساختن راهبردهای کسب و کار و منبع یابی است.
تحلیل بعدی تحلیل مفاهیم ضمنی منابع انسانی برنامه های کسب و کار است که به تحلیلهای دیگری از ذخایر و جریانات پرسنلی منجر می شود.
در تکمیل این کار میتوان در مورد چرایی پیوستن و ماندن افراد در سازمان و یا ترک آن، مطالعاتی انجام داد.
تلفیق راهبردهای کسب و کار و تجهیز منابع راهبرد کسب و کار سمت و سوی حرکت سازمان را نشان میدهد.
این راهبرد باید بر حسب مولفههای زیر نیازهای منابع انسانی را آشکار سازد.
• تعداد افراد مورد نیاز در ارتباط با سطوح مختلف فعالیتهای مورد پیش بینی • مهارتهای مورد نیاز در چارچوب پیشرفتها و راهبردهای فن شناختی و بازار/ محصول در جهت ارتقای کیفیت و کاهش هزینهها • تاثیر تجدید ساختار سازمانی به عنوان نتیجه سیاستهای عقلانی کردن، تمرکز زدایی، کاهش لایههای سازمانی، ادغامها، توسعه محصول یا بازار، یا معرفی تکنولوژی جدید، مثلا تکنولوژی تولید سلولی.
• برنامه هایی برای تغییر فرهنگ سازمان در زمینههایی چون توان ارائه، استانداردهای عملکرد، کیفیت، خدمات مشتری، کار تیمی و انعطاف پذیری که نیاز به افرادی با طرز فکرها، اعتقادات و ویژگیهای شخصی متفاوت را نشان میدهد.
تجزیه و تحلیل ذخایر و جابجایی کارکنان این تحلیل نحوه ورود و خروج افراد از سازمان و چگنگی پیشرفت آنان در سطوح و رتبههای مختلف سازمانی را نشان می دهد.
چنین تحلیلی ذخایر پرسنلی- یعنی تعداد افراد استخدام شده در هر شغل یا رتبه شغلی در طول مدت خدمت یا در گروههای شغلی و جریانات پرسنلی- یعنی ترک خدمت کردهها، کار گماریها و ارتقاءها را بر حسب شغل و رتبه و بر طبق مدت خدمت ثبت میکند.
مطالعات پیمایشی درون سازمانی از مطالعات نگرش سنجی میتوان به عنوان بررسیهای فشار سنجی کارکنان موجود استفاده کرد چرا به شرکت پیوستهاند و چرا قصد ماندن یا ترک آن را دارند؟
برای تکمیل اطلاعات (غالبا غیر موثق) و حاصل از مصاحبههای مربوط به علتهای ترک سازمان میتوان در مورد کارکنان قبلی شرکت مطالعات ویژهای انجام داد و علل ترک خدمات آنان را مورد بررسی قرارداد ضمنا مطالعاتی نیز میتوان درباره گروههای آسیب پذیر برای ترک سازمان نظیر افرادی که کار در سازمان را اخرا شروع کردهاند و یا واجدین مهارتهای کلیدی، مخصوصا در سطوح مدیریت انجام داد که از مهارت و تجربه مورد نیاز بازار خارجی برخرودارند و جایگزین کردن آنها مشکل است.
تجزیه و تحلیل محیطی روندهای جمعیتی تا حدی دشواری به وجود میآورند، اما بسیاری از محدودیتهای جایگزینی از عوامل زیر ناشی میشوند: • سرمایه گذاریهای ناکافی در آموزش (همانگونه که از بررسی سرمایه گذاری در آموزش حرفهیی، از نظر تعداد روزهای آموزش در سال و ارقام مربوط به هزینههای آموزشی موجود در بخش خصوصی بر میآید.
• کاهش جمعیت فارغ التحصیلان • تغییر تقاضای نیروی کار از کارگران ساده و نیمه ماهر به سمت دانشگران • بروز تغییر عمده در ترکیب سنی نیروی کار • پیدایش یک نیروی کار پیوسته در حال دگرگونی که تنوع آن بیشتر میشود و به صورت بخشی در میآید.
تجربه بینالمللی و مسائل مربوط به سرمایه گذاری وسیعتر شرط اثربخشی راهبردهای تجهیز منابع انسانی، این است که به رقابت بینالمللی در کسب منابع محدود از جمله منابع کار توجهی روز افزون داشته باشند.
ضمنا کیفیت منابع کار و مدیریت عامل تشخیص رقابتی مهمی در بازارهای کالا وخدمات خواهند بود.
تاکید روز افزونی نیز بر کیفیت بالا و محصولاتی با تکنولوژی مدرن نهاده خواهد شد که به نیروی کار کمتر ولی کیفیتری نیاز دارند.
روند این تاکید در آینده نیز ادامه خواهد یافت.
پی ریزی منابع انسانی مسائل مهم رشد و توسعه مستمر و پی ریزی منابع انسانی عبارت خواهد بود از: - بودجه خصوصی و دولتی آموزش و پرورش - توسعه یک زیربنای آموزش و پرورش در جهت تقویت فعالیت توسعه قدرت تاثیر سرمشق ابتکار اخیر تحت عنوان سرمایه گذارا در افراد نقطه عطفی را موجب شده که شرکتها باید به آن واکنش نشان دهند.
هدف چنین ابتکاری این است که سازمانها را وارد کند تا ضمن جدی گرفتن آموزش اثربخشی هزینه سرمایه گذاریهای خود در منابع انسانی را ارزیابی کنند.
این ابتکار به وسیله شوراهای آموزش و کسب و کار تقویت میشود و با پیگیری برخی از ابتکارات دولت/ شورای آموزش و سرمایه گذاری درصدد بهبود کمی و کیفی آموزش در انگلیس برآمده است.
با این حال تاثیر این ابتکارات در بازار تا کنون بسیار ناچیز بوده است و تلاشهای انفرادی شرکتها در ارتقای مهارتهای خود برای آینده بسیار حیاتی خواهد بود.
تجزیه و تحلیل بازار کار تحلیل محیطی باید روندهای کلی اقتصادی، کسب و کار و جمعیت شناختی را مشخص کند.
در مقابل آن تجزیه و تحلیلهای مشخصتری از بازارهای کار میتواند صورت گیرد که شرکت مورد نظر در آن در حال فعالیت است.
بازار بینالمللی بازار بینالمللی نیروی کار از دو بخش تشکیل شده است.
اتباع انگلیسی که تمایل دارند در خارج کار کنند و اتباع سایر کشورهایی که تمایل به کار در انگلیس یا جای دیگری دارند.
در ارتباط با عرضه و تقاضای نیروی کار در بازار کار منطقهیی مراحل زیر ضرورت دارد: - عرضه - تقاضا - مسائل بازار کار - روندهای شغلی بازار کار محلی در تجزیه و تحلیل بازار نیروی کار محلی، نخست باید با توجه به قابلیت حصور و تسهیلات ایاب و ذهاب موجود حد و حدودی را تعریف کرد که کارکنان میتوانند از آنجا به محل کار خود رفت و آمد کنند.
در این تعریف یک بررسی از ترتیبات رفت و امد کارکنان موجود میتواند کارساز باشد.
ضمنا تعیین امکانات حمل و نقل در دسترس نیز ضرورت خواهد داشت.
ایجاد پایگاه اطلاعاتی منابع انسانی هدف پایگاه اطلاعاتی منابع انسانی ذخیره اطلاعات گرد آمده از تجزیه و تحلیلهای درون و برون سازمانی است به نحوی که امکان پیش بینیهای عرضه و تقاضا فراهم شود و فرصتها و محدودیتهای احتمالا تاثیر گذار بر راهبردهای تجهیز منابع مورد ارزیابی قرار گیرد.
محتویات پایگاه اطلاعاتی پایگاه اطلاعاتی درون سازمانی عمدتا از سوابق استخدام و پرسنلی تاریخچه شغلی (از جمله ارزیابیهای عملکرد) دادههای مربوط به دورههای آموزشی ط شده و دادههای مربوط به ضایعات نیروی کار (شاخصهای جابجایی و ثبات پرسنلی)، بیماری و غیبت تشکیل میشود.
این پایگاه ضمنا اطلاعات حاصل از مطالعاتی را در بر خواهد گرفت که شرح آنها قبلا در این فصل آمده است.
پایگاه اطلاعاتی برون سازمانی باید شامل اطلاعاتی درباره روندهای کلی نیروی انسانی و بازارهای کار باشد.
مسئولیتهای پایگاه اطلاعاتی مسئولیتهای منبع یابی و برقراری و حفظ پیوند با سایر پایگاههای مربوط به کسب و کار منابع انسانی را باید به پایگاه اطلاعاتی محول کرد، در تفویض این مسئولیت برداشتن گامهای زیر ضرورت خواهد داشت: 1- نیازهای کاربر را تعریف کنید.
2- یک بسته نرم افزاری با قابلیت تحلیل و دست کاری دادههای منابع انسانی تعبیه کنید.
3- آمارهای نیروی انسانی را روزآمد و اصلاح کنید.
4- مسئولیت مدیریت پایگاه اطلاعاتی را به فردی از افراد واحد پرسنل ی واگذار کنید، تا ضمن مدیریت پایگاه دادهها را تامین و تحلیل کند و امور مربوط به تحلیل های ورود و خروج پرسنل و پیش بینیهای نیروی انسانی را انجام دهد.
تدوین راهبردهای کلی منبع یابی پایگاه اطلاعاتی منابع انسانی باید اطلاعات لازم برای آماده سازی پیش بینیهای عرضه و تقاضا و تصمیم گیری در مورد نحوه پاسخگویی به الزامات نیروی انسانی ناشی از راهبرد کسب و کار را فراهم کند.
راهبرد کارمندیابی (جذب) این راهبرد باید موارد زیر را مد نظر داشته باشد: - عوامل احتمالی جذب افراد و یا دفع آنان از سازمان - اساس و مبنای رقابت سازمان با سایر کارفرمایان برای جذب کارکنان واجد کیفیت بالا (منبع یابی رقابتی).
- روشهای جایگزین برای پاسخگویی به الزامات منابع انسانی.
- فنون انتخابی که به احتمال قوی به جذب بهترین کارکنان به سازمان منجر میشود.
عوامل موثر بر تصمیم افراد در پیوستن به یک سازمان این عوامل عبارتند از: - فرصتهای شغلی- این عامل به ویژه در جذب افراد جوان بسیار مناسب است.
- برنامه شغلی- آموزشی خاصی که شرکت به اجرای آن متعهد باشد.
- فرصت بهره گیری از مهارتهای موجود.
- دسترسی به آموزش و پرورش پیشرفته، چه در حین کار و چه در خارج از محیط کر - شغلی متضمن مسئولیت و پادارش که در آن عملکرد مورد توجه قرار میگیرد.
- یک محیط کار جذاب - تلقی از رفتار با افراد به عنوان یک انسان و نه یک ماشین - سبک مدیریتی باز - امکان مشارکت سطح بالا - امکان عضویتی احترام آمیز در تیمی منسجم.
- اعتقادی دایر بر اینکه ماموریت سازمان ارزشمند است و سازمان میداند به کجا میرود و به گونهای موثر هدایت میشود.
- اشتهار کلی سازمان به نوآوری، داشتن محصولات کیفی، سطح بالای خدمات به مشترین و ارباب رجوع، مسئولیت اجتماعی و فلسفه سازمانی مطلوب در مورد نحوه رفتار با افراد.
- آشکار بودن نامی بزرگ و محترمانه در شناسنامه شرکت.
روشهای مختلف پاسخگویی به الزامات منابع انسانی راهبردهای جذب باید منابع مختلف جذب نیرو را مد نظر داشته باشد.
برخی از شرکتها بخشهای خاصی از نیروی کار را مورد توجه قرار دادهاند که احتمالا در ارتباط با کسب و کار آنها مهم تلقی میشود.
جالب است که اقدامات کارفرمایان برای مادران شاغل به دلیل تقاضای روز افزون دیگر چندان موثر نیست.
علی رغم این حقیقت که در مقایسه با دهه گذشته تعداد دو برابر مادران پس از چند ماه مرخصی زایمان به کارشان بازمیگردند.
ضمنا باید تدبیری نیز به حال تقاضای روز افزون افراد تحصیل کرد اندیشیده و افراد تحصیل کرده (چه مرد و چه زن) را مورد توجه قرار دهد اکثر دانشجویان جویای یک مسر شغلی مشخص آموزش مناسب و کار جالب هستند.
در این روشها شش رویکرد زیر را باید مورد توجه قرار داد: 1- رویکرد سازمانی 2- رویکرد انعطاف پذیری - انعطاف پذیری وظیفهای که به کارکنان آموزش یا بازآموزی هایی میدهد تا بتوان آنان را به سرعت در فعالیتهای مختلف دیگر به کار گرفت.
- انعطاف پذیری از نظر تعداد که با استفاده از قراردادهای فرعی کارکنان موقت و پاره وقت به سازمان امکان می دهد تا تعداد کارکنان خود را در واکنش به تحولات کوتاه مدت تقاضای نیروی کار به سرعت افزایش یا کاهش دهد.
- ساعات کاری منعطف که در آن میتوان بر حب حجم کار معمول، الگوی روزانه کار را تغییر داد یا امکان ساعات کار هفتگی بیشتری را در ایام اوج کاری در طول سال فراهم آورد.
یک رویکرد مبتنی بر برنامه ریزی ایجاد یک سیتم ساعتی سالانهای است که نیاز به نگهداری از کارکنان بیکار پنهانی را کاهش دهد یا بتوان در اوقات اوج کاری از کارکنان پاره وقت استفاده نمود.
این هدف با برنامه ریزی ساعات کار افراد، بر اساس تعداد ساعات کاری مورد نیاز در طول سال تحقق مییابد و پیش بینی افزایش یا کاهش ساعات کار در یک دوره خاص را بر طبق سطوح فعالیت فصلی امکان خواهد داد.
- انعطاف پذیری مالی، متضمن طراحی سیستمهای پرداختی است که با انعطاف پذیری بیشتر سازمان در تدوین سیستم های پرداخت مانند پرداخت بر اساس مهارت یا پرداخت منعطف سر وکار دارد.
3- رویکرد آموزش 4- رویکرد مدیریت شغلی (کار راهه) 5- رویکرد برنامه ریزی بهره وری 6- رویکرد کوچک سازی فنون انتخاب راهبرد کارمند یابی باید با معرفی یا گسترش فنون گزینش، مانند آزمونهای روانسنجی، دادههای زیستی و مراکز ارزیابی برای بهبود کیفیت افراد مورد استخدام اقدام کند.
راهبردهای بهبود نرخ نگهداشت راهبراها بهبود نگهداشت کارکنان باید ده حیطه زیر را مورد توجه قرار دهند: 1- پرداخت: برخی از مشکلات به دلیل وجود نظامهای پرداخت ناعادلانه و غیر رقابتی بروز میکند.
اقدامات احتمالی لازم در این ارتباط عبارتند از: - بررسی سطوح پرداخت بر اساس مطالعات بازار - تضمین اینکه به افراد بر طبق ارزش آنها در بازار پرداخت میشود.
- اعمال ارزشیابی شغل یا بهبود طرح موجود ارزشیابی برای فراهم ساختن امکان ربته بندی منصفانه - بررسی طرحهای پرداخت عملکرد- محور برای حصول اطمینان از اعمال مطلوب آنها.
2- پاداشها 3- مشاغل 4- عملکرد 5- آموزش 6- توسعه کارراه 7- تعهد 8- فقدان انسجام گروهی 9- نارضایتی از مدیریت و سرپرستی 10- کارمند یابی، گزینش و ارتقاء 11- بازارگرمی بیش از حد راهبردهای آموزش راهبردهای آموزش با عوامل زیر سر و کار دارند: - فلسفه آموزش سازمان - مسائل راهبردی (دراز مدت) مهمتری که آموزش باید به آن بپردازد.
- نیازهای آموشی کوتاه مدتی که باید رفع شود - اولویتهایی که باید به رفع نیازهای درازمدت و کوتاه مدت داده شود.
- منابعی که باید برای آموزش در دسترس قرار گیرد.
- تخصیص مسئولیت لازم برای تدوین و اجرای برنامههای آموزشی.
راهبرد توسعه مدیریت راهبرد توسعه مدیریت باید نحوه پرداختن سازمان به مولفههای زیر را تنظیم کند: - انجام ارزیابیهایی منظم و مبتنی بر ضابطه، از استعدادهای بالا بر اساس معیارهای ملی و بینالمللی - انتخاب و پذیرش زبانی مشترک برای توسعه مدیریت بر اساس مدلهای رهبری عالی و ابعاد شایستگی.
- اعمال نوعی چرخش شغلی انتخابی و برنامه ریزی شده - بهره گیری از سیستم عملکرد مدیریت به عنوان اهرم اصلی توسعه قابلیتها راهبرد کوچک سازی این راهبرد ترکیبی از تدارکات زیر خواهد بود: - مطلع ساختن کارکنان و مشورت با آنان در زمانی مناسب - ایجاد انیگزههای مالی و غیر مالی برای تشویق کارکنان به ترک داوطلبانه شرکت - ایجاد انگیزههای مالی برای کارکنان کلیدی برای ادامه همکاری با شرکت - انجام اقداماتی در جهت بازآموزی کارکنان یا انتقال آنان به مشاغل دیگر - انجام اقداماتی در جهت کمک به کارکنان مازاد برای پیدا کردن مشاغل جدید یا ارائه راههای منطقی صرف وجود حاصل از خرید خدمت یا خدمات مشاورهای برای کاریابی مجدد.
تلفیق توسعه منابع انسانی و راهبرد کسب و کار تلفیق چه معنا است؟
صرف واگذاری راهبرد کسب و کار به یک واحد آموزشی و انتظار حمایت و جرای این راهبرد از آنها بمعنی تلفیق نیست.
ضمنا این کار به معنای جداسازی اقدامات آموزش و توسعه از مدیریت تجهیز منابع و مدیریت عملکرد هم نخواهد بود.
به اعتقاد ما مدیران توسعه مناب انسانی باید در توسعه راهبرد و اجرای آن سهیم باشند.
بنابراین تلفیق موثر توسعه منابع انسانی با استراتژی کسب و کار شرکت متضمن سه خصیصه زیر خواهد بود.
1- مدیران توسعه منابع انسانی قبل از نهایی شدن راهبرد کب و کار با مدیران بازرگانی در یک گفتگوی دو جانبه مشارکت خواهند داشت.
2- توسعه منابع انسانی صرفا یک برنامه آموزشی راه حل سریع نیست و از جهات مختلف راهبرد کسب و کار را مورد حمایت قرار میدهد.
3- فرایندهای منابع انسانی از یک معماری مشترک برخوردارند- بنابراین طرح ارزیابی به دنبال ارزیابی همان پدیده هایی است که برنامه توسعه درصدد پرورش آنان و نظام پرداخت به دنبال پاداش دادن به آنها است.
درگیری/ مشارکت به چه معنا است؟
این عبارت مجموعه فرایندهای توسعه افراد در کاری است که باید با راهبرد کسب و کار مرتبط شود و با سایر فرایندهای مهم کسب و کار مانند مدیریت عرضه یا خرید تلفیق یابد.
فرایندهای توسعه منابع انسانی عبارتند از: • آموزش و پرورش • مدیریت عملکرد • تجهیز منابع تلفیق خط مشیهای توسعه منابع انسانی آیا مدیریت کسب و کار و توسعه مناب انسانی دو دنیای متفاوتند؟
ظاهرا یک عامل معارض با تلفیق توسعه منابع انسانی و راهبرد کسب و کار به گستره و پیچیدگی سازمان مربوط میشود.
به زمینههای متفاوت مورد علاقه دو گروه توجه کنید: تعلق خاطر مدیران کسب و کار • راهبرد • سود و سرمایه • فرایندها و سیستمهای کسب و کار • تصمیمات مربوط به کار راهه • تصمیمات مربوط به ارزیابی و پاداش تعلق خاطر مدیران توسعه منابع انسانی • برنامههای آموزشی • بودجه های آموزشی • دورهها • آموزش • سمینارها • کارگاههای آموزشی • رویههای برنامه ریزی شغلی سوابق ارزیابی تدوین یک دستور کار جدید توسعه چشم انداز سازمانها باید دستور کار مشترکی تنظیم کنند که هر دو طرف به انجام آن گردن نهند در حال حاضر چنین دستور کاری در سطحی گسترده از سوی عوامل خارجی در محیط کسب و کار تنظیم شده است که تحول مرحلهای در نحوه اداره سازمانها را میطلبد.
سازمانهای برخوردار از موقعیت جهانی به طور مداوم از تجارب گذشته خود و از افراد یا گروه های خلاق درس میگیرند.
ایدههای خوب به سرعت مورد توجه قرار میگیرند.
چنین شرکتهایی ابتکارات آموزش گله وار یرا که در آن صدها کارمند بدون آمادگی و کسب اطلاعات لازم از نیازهای آمزوشی آنان در یک دوره مشترک شرتک داده میشوند رها کردهاند.
در وضعیت بیمارگونه آموزش گله وار مدیران دلیل اهمیت دوره را توضیح نمیدهند، زیرا در این مورد چیزی نشنیدهاند.
بدتر اینهک این مدیران حتی از اینکه کارمند خود را برای شرکت در دوره از دست دادهاند گله مندند.
این شرکتهای در سطح جهانی معتقدند که هر یادگیری مستلزم نقش فعال یادگیرنده در فرایند یادگیری است.
آنها در امر یادگیری با رویکدر انفعالی که در آن یادگری مستلزم هیچ تلاشی نباشد و به عنوان مثال فرد یادگیرند بگوید به من آموزش داده شد مخالفند.
یادگیری و پذیرش باید به زبان مشترک همه کارکنان مبدل شود و نباید واژگانی خاص افراد شاغل در واحد آموزش یا پستهای بالای مدیریتی تلقی گردد.
نیل به چشم انداز برای ایجاد جوی جدید در نزدیک کردن مدیران بازرگانی مدیران منابع انسانی به یکدیگر کمک میکنند، سه مرحله پیشنهاد میشود: 1- با مدیریت ارشد درباره ماهیت نقطه قوت مورد نیاز به توافق برسید.
2- امور آموزش مورد بازبینی قرار گیرد و ضمن ساده سازی به صورت کار مشترک با مدیران بخش تجاری درآید تا اطمینان حاصل شود که مربیان دورههای آموزشی به مسائل کسب و کار نیز میپردازند.
3- به یادگیری شتاب بیشتری بدهید.
در جهت کاهش رخوت ناشی از دورههای طولانی خارج از محیط کار، از رویکرد نوآورانه استفاده کنید.
• از متناسب بودن دستور کار جدید توسعه منابع انسانی با راهبرد اطمینان حاصل کند.
• تعهد و تعلق خاطر مدیریت ارشد را نسبت به دستور کار جدید توسعه جلب کند.
• در سراسر سازمان تفاهم و زبان مشترکی به وجود آورد.
• قابلیتهای موجود را در ارتباط با دستور کار جدید بیازماید و با مدیریت ارشد در بحث مربوط به راهبرد مشارکت نماید.
• با دخالت دادن توسعه منابع انسانی در مدیریت کسب و کارع جو قطبی دو دنیای متفاوت را در هم شکند.
کسب و کار همان توسعه منابع انسانی است.
مدیریت بهبود عملکرد مدیریت علمکرد فرایندی است مبتنی بر یک سری فعالیتها و به نحوی بنا شده است که باید از طریق تضمین بهبود مستمر عملکرد افراد و گروه ها در جهت بهبود تمرکز راهبردی و اثربخشی سازمانی طراحی شود.
مدیریت عملکرد باید چارچوبی فراهم کند که در آن امکان یکپارچه ساختن فعالیتهای بهبود ع ملکرد زیر میسر گردد: - هدف گذاری [کلان] سازمان - ارزیابی عملکرد [افراد] - تعیین پتانسیلهای [افراد] - آموزش و توسعه شغلی - برنامه ریزی جانشینی - پاداشهای درونی و بیرونی ویژگیهای مهم مدل مذکور عبارتند از: • بیانیه رسالت- هدف و جهت حرکت سازمان را توصیف می کند.
• راهبردها- رهنمودهای روشنی را درباره رفتار و عملکرد مستلزم تحقق رسالت سازمان به دست میدهند.
• اهداف- چارچوب نتایج مورد انتظار از عملکرد سازمان را دقیقا بیان میکنند.
• ارزشها- متضمن مقولاتی است که سازمان آنها را در انجام امور خود (مانند عملکرد، کار تیمی، نوآوری و پرورش افراد) مهم تلقی میکند.
• عوامل مهم موفقیت- عوامل موثر در تحقق عملکرد موفقیت آمیز و استانداردهایی هستند که باید به آنها دست یافت.
• شاخصهای عملکرد- که در تلازم با عوامل مهم موفقیت ایجاد شدهاند و امکان پیشرفت در جهت تحقق اهداف، اعمال ارزشهای مورد نظر و ارزیابی نتایج را فراهم میآورند.
• بررسی عملکرد- عملکرد ویژگیهای کیفی و صلاحیتهای فرد را در قبال اهداف، ارزشها، عوامل مهم موفقیت و دیگر شاخصهای عملکردی مربوط، بررسی و نیازهای بالقوه و توسعهای او را مشخص میکند.
• پرداخت مبتنی بر عملکرد- به روشنی پاداشها را با عملکرد مرتبط می سازد و میتواند در قالب پاداش شایستگی جوایز فردی و گروهی و پرداختهای گوناگون دیگر مرتبط با عملکر گروهی و سازمانی (مانند طرح های مشارکت در سود سازمان) پرداخت گردد.
• طرحهای بهبود عملکرد: برنامههایی که با استفاده از روشهای غیر مالی (مانند آموزش، توسعه شغلی، برنامه ریزی جانشینی و فرایندهای ارتقاء مربیگری و مشاوره) موجب بهبود انگیزش و تعهد فرد میشوند.
اهداف دو سازمان که یک نظام مدیریت عملکرد قوی را پیریزی کردهاند، نکات زیر را به نمایش میگذارد: الف: سازمان پاورجن • حصول اطمینان از اینکه فرهنگ سازمان به گونهای است که در آن تلاش برای پیشرفت مستمرع یک هنجار محسوب میشود.
• ترغیب سازمان به دست یافتن به درک رونی از آنچه باید به وسیله افراد تحقق یابد و شیوه تحقق ان • تسهیل فرایند بهبود مستمر عملکرد فرد در چارچوب اهداف سازمانی و اقدامات رهبری، • تفویض مسئولیت و پاسخگویی در قبال بهبود عملکرد به تک تک مدیران (به جای واگذاری آن به امور کارکنان).
ب: سازمان سیباگیگی • تمرکز توجه بر آنچه که از لحاظ کسب و کار مهم است.
• نظارت بر طرحهای بهبود • تدوین اهداف آینده عناصر مدیریت عملکرد انواع مختلف سیستم مدیریت عملکرد از خیلی ساده گرفته تا بسیار پیچیده وجود دارد.
عوامل اصلی مورد ارزیابی در سیستم مدیریت عملکرد عبارتند از: • تحقق اهداف • رعایت ارزشهای اصلی • خصوصیات فردی • توان بالقوه