روان پزشکی
یکی از تخصصهای پزشکی است. این رشتهٔ تخصصی به بررسی مسایل رفتاری، هیجانی و پیشگیری و درمان اختلالات روانی آدمی میپردازد. ارزیابی روانپزشکی معمولاً شامل اخذ شرح حال و معاینه وضعیت روانی است. معاینه فیزیکی، انجام آزمایش و گاه تصویربرداری از مغز از جمله روشهایی هستند که برای بررسی و ردکردن علل طبی احتمالی ایجادکننده علایم به کار میروند. داروها و رواندرمانیها اساس درمانهای انجامشده در روانپزشکی هستند.
تاریخچه روانپزشکی در جهان
پیش از تاریخ :
در دوران پیش از تاریخ برای درمان بیماری ها روانی، جمجمه را سوراخ میکردند.
اولین تمدنها در مصر و خاورمیانه: علت بیماریهای روانی را نیروهای جادوئی میدانستند و درمانگران اصلی جادوگران بودند که از مناسک مذهبی و جادوئی جهت کنترل این نیروها استفاده میکردند.
یونان و روم باستان: توصیف مشکلات روانی با فلسفه درآمیخته بود. بقراط اخلاط اربعه را مطرح کرد و افلاطون و ارسطو نیز نگاه فلسفی به این موضوع داشتند. جالینوس بزرگترین پزشک رومی به وجود اخلاط به شکل طبیعی وغیرطبیعی و چهارحالت گرم، سرد، خشک ومرطوب وهمچنین روحهای طبیعی وحیوانی اعتقاد داشت. نه در یونان و نه در روم مسئولیت اجتماعی در مقابل بیماران روانی وجود نداشت و به جز موارد معدود بیماران یا در خانه محبوس و یا به زنجیر کشیده میشدند.
سدههای میانه:
دراروپای غربی مسیحی علت اصلی بیماری را علل فراطبیعی میدانستند و اخترشناسی راهنمای اصلی علمی برای هدایت درمانگران بود. در دوره اسلامی جامعه درمقابل حفاظت مشفقانه ازافراد مجنون مسئول بود و بیمارستان هائی در بغداد (۷۵۰میلادی) و قاهره (۸۷۳ میلادی) تاسیس گردید که دارای بخشهای روانپزشکی بودند. همچنین چند آسایشگاه ویژه بیماران روانی در دمشق (۸۰۰میلادی) و بعضی از شهرهای دیگر ازجمله شهرهای اسپانیایی تحت فرمان مسلمین برقرار گردید. نظریه مسیحی درمورد جنون بین طرد کردن و تحمل کردن متغیر بود و تنها درقرن سیزدهم بود که بیمارستان هائی با بخشهای روانی در فرانسه، آلمان وسوئیس ایجاد گردید. نخستین آسایشگاه در اروپای مسیحی در شهر بالنسیای اسپانیا در سال ۱۴۰۹ تحت تاثیر فرهنگ اسلامی بنا گذاشته شد.
یکی از معروفترین دانشمندان اسلامی ابوعلی سینا در کتاب قانون خود توضیح داد که بعضی از بیماریهای جسمی ناشی از اختلات هیجانی میباشد. کتاب وی به طور گستردهای توسط درمانگران مسیحی و مسلمان مورد استفاده قرار گرفت. رنسانس : پاراسلسوس معروفترین طبیب زمان خود بود. این پزشک آلمانی الاصل متولد سوئیس نظرات مبهمی درمورد بیماریهای روانی داشت ولی مهمترین نکته درمورد وی توضیح بعضی داروهای ویژه برای بیماریهای روانی وهمچنین مطرح کردن رواندرمانی برای بعضی بیماران روانی بود. ویر طبیب آلمانی-هلندی که درسال ۱۵۶۳ کتابی به نام Description of Demons را منتشر کرد و در این کتاب جادوگرانی را که نسبت به اعمال خود مسئول نبوده و خود از نظر روانی بی ثبات بودند را مورد خطاب قرار داده ومطرح نمود که این افراد خود نیاز به طبیب دارند. برای سالها این فرد نادیده گرفته شد ولی در سالهای اخیر با ایجاد تئوریهای سایکودینامیک و رواندرمانی نقش ویر به عنوان پیشتاز این تفکرات مشخص تر گردید. پلاتر دوکتاب بزرگ منتشر کرد و همه بیماریهای شناخته شده تا آن زمان را تقسیم بندی نمود.
قرن هفدهم:
سیدنهام بسیاری ازعلائم هیستری را شرح داد و فکر میکرد آن ناشی از ارواح حیوانی غیرطبیعی میباشد. Paloo Zacchia اهل ایتالیا که تاکید بر ارزیابی وضعیت روانی توسط درمانگران ونه وکلا وقضات داشت.این دیدگاه شروع روانپزشکی قانونی بود. بارتو درسال ۱۶۲۱ کتاب آناتومی مالیخولیا را نوشت.
فیلیپ پینل. بسیاری او را پدر روانپزشکی میدانند.
قرن هجدهم:
دستاوردها وروشنگریها دراین قرن بود که تئوریهای جدید بیماریهای روانی را جایگزین تفکرات قدیم بقراط و دیگرانی که فکرمی کردند بیماری روانی ناشی از ارواح است نمود. جالینوس برای اولین بار اصطلاح بیماری اعصاب یا Neurosis و Neurotic را شرح داد. جالینوس بیان کرد که مغز شامل ارگانهای جدا از هم میباشد که هرکدام فضای خاصی را اشغال کرده وشخصیت را شکل میدهند. دراوائل این قرن مجانین را به عنوان بیماریهای غیرقابل علاج زندانی وزنجیرکرده وکتک میزدند ولی کم کم کارهائی که بقیه پزشکان کردند زمینه ساز یک اتفاق مهم گردید. پینل درسال ۱۷۹۷ زنجیرهائی را که به پاهای بیماران بیمارستانی درپاریس بسته شده بود را باز نمود. وی طبقه بندی جدیدی ازبیماران روانی را ارائه وبیان نمودعلت بیماریهای روانی ناشی از توارث و تاثیر محیط میباشد وهمچنین با ارائه متد درمان اخلاقی توانست بعضی از علائم جنون را کاهش دهد.
قرن نوزدهم:
کارهای پینل با افرادی چون اسکیرول، فالره و بیلاژه ادامه پیدا کرد. در انگلستان توک و در آمریکا بنجامین راش روانپزشکی جدید را بنیان نهادند. بنجامین راش پدر روانپزشکی آمریکا نام گرفتهاست.
اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم:
کرپلین - علائم توهم وهذیان را توضیح داد. بلولر ابداع کننده اصطلاح اسکیزوفرنی بود. ساکل ونیزی درسال ۱۹۳۵ شوک با انسولین را ابداع نمود. بینی و کراتی درسال ۱۹۳۸ الکتروشوک را معرفی کردند. زیگموند فروید ابداع کننده روانکاوی که ناخودآگاه وخودآگاه را مطرح کرد ومعتقد بود بسیاری از مشکلات بعدی، ناشی از تعارضات زمان کودکی است.