چکیده واگذاری اعضای بدن شخص فوت شده یا مبتلا به مرگ مغزی با حق معنوی احترام جسد انسان پس از مرگ ارتباط مییابد؛ اما نظر به این که یگانه راه استفاده از اعضای افراد فوت شده در اثر مرگ طبیعی فقط چند دقیقه پس از مرگ است و چون عملاً از لحاظ علم پزشکی به طور معمول چنین امری مقدور نیست، پزشکان به مرگ مغزی توجه ویژهای نشان میدهند؛ حالتی که در آن اعضای بدن فقط دارای نوعی حیات نباتی هستند و مرکز اساسی کنترل بدن (مغز) از کار افتاده و تدبیر روح در بدن خاتمه یافته است.
به دلیل سالم بودن سایر اعضای بدنِ افراد مبتلا به مرگ مغزی، به بانک پیوند اعضا معروف هستند.
واگذاری اعضای بدن شخص فوت شده در قالب وصیّت متوفّا و اجازه وی قبل از مرگ میسّر است، مگر در فرض ضرورت حفظ حیات مسلمان زنده دیگر که در حالت اخیر به وجود وصیتنامه نیازی نیست؛ چرا که در این حالت حفظ حیات فرد زنده مهمتر است و در حالت وجود وصیّت نیز احترام معنوی جسد فرد، به اراده خود فرد در جهت امر عقلایی (پیوند عضو در بدن دیگری) ساقط میشود.
در غیر دو حالت مذکور، متعدّی به جسد بیجان آدمی با مقررات کیفری مواجه خواهد شد.
کلید واژهها: جسد، مرگ مغزی، واگذاری عضو، وصیت، ولیّ میت.
پیوند از دیدگاه روحانیون: -1.
آیت الله محمد تقی بهجت سئوال : تعدادى از بیماران به دلیل ضایعات مغزى غیرقابل بازگشت و غیرقابل جبران, فعالیت هاى قشر مغز خود را از دست داده, درحالت اغماى کامل بوده و به تحریکات داخلى و خارجى پاسخ نمى دهند, ضمناً فعالیت هاى ساقه مغز خود را نیز از دست داده, فاقد تنفس و پاسخ به تحریکات متفاوت نورى و فیزیکى مى باشند..
در این گونه موارد احتمال بازگشت فعالیت هاى مورد اشاره مطلقاً وجودنداشته, بیمار داراى ضربان خودکار قلب بوده که ادامه این ضربان هم موقتى و تنها به کمک دستگاه تنفس مصنوعى به مدت چند ساعت و حداکثر چند روز مقدور مى باشد.
این وضعیت در اصطلاح پزشکى مرگ مغزى نامیده مى شود.
از طرفى نجات جان عده دیگرى از بیماران منوط به استفاده از اعضاى مبتلایان به مرگ مغزى است.
با عنایت به این که این اشخاص فاقد تنفس, شعور, احساس و حرکتارادى هستند و هیچ گاه حیات خود را باز نمى یابند, مستدعى است ارشاد فرمایید (لطفاً با اشاره اجمالى به دلیل.
1 آیا در صورت احراز شرایط فوق مى توان از اعضاى مبتلایان به مرگ مغزى براى نجات جان بیماران دیگر استفاده کرد؟
آیا صرف ضرورت نجات جان مسلمانان نیازمند پیوند عضو براى جواز قطع عضو, کافى است یا اذن قبلى و وصیت صاحب عضو نیز لازم است؟
آیا اطرافیان میّت مى توانند پس از مرگ چنین اجازه اى بدهند؟
در صورت توقف حیات مریضهایى بر این کار, با احتیاط در استیذان از ورثه و استیذان از حاکم شرع, و تحقق موت حقیقى اشکال ندارد و صرف موت مغزى کفایت نمى کند.
2 آیا انسان مى تواند در زمان حیات خود با امضاى کارتى رضایت خود را براى برداشت اعضاى بدنش در صورت عارضه مرگ مغزى جهت پیوند به انسان هاى مسلمان نیازمند اعلام نماید؟
حکم در مورد مرگ مغزى گذشت که موت حقیقى و استیذان لازم است.
3 آیا در موارد جواز قطع اعضا دیه ثابت است یا ساقط مى شود؟
در صورت ثبوت دیه, پرداخت آن برعهده کیست؟
پزشک یا بیمار؟
موارد مصرف دیه مذکور کدام است؟
در تقدیر جواز هم, دیه یا ارش ثابت است و دیه قطع اعضا میّت صرف در خیرات مى شود و بر کسى ثابت است که قطع کرده است.
جواب : اگر شخصى بخواهد عضوى از اعضاى بدن خود; مثلاً کلیه را به دیگرى بدهد و یا وصیت کند که بعد از مردن خود, آن عضو در مقابل پول یا مجانى برداشته و به دیگرى داده شود, در صورتى که نجات مسلمانى متوقف بر آن عضو باشد; یعنى راه نجات آن مسلمان منحصر در دادن عضو به او باشد و تهیه آن از غیرمسلمان هم ممکن نباشد اشکالى ندارد.
-------------------------------------------------------------------------------- 2- آیت الله میرزا جواد آقا تبریزی سئوال : تعدادى از بیماران به دلیل ضایعات مغزى غیرقابل بازگشت و غیرقابل جبران, فعالیت هاى قشر مغز خود را از دست داده, در حالت اغماى کامل بوده و به تحریکات داخلى و خارجى پاسخ نمى دهند, ضمناً فعالیت هاى ساقه مغز خود را نیز از دست داده, فاقد تنفس و پاسخ به تحریکات متفاوت نورى و فیزیکى مى باشند, در این گونه موارد احتمال بازگشت فعالیت هاى مورد اشاره مطلقاً وجود نداشته, بیمار داراى ضربان خودکار قلب بوده که ادامه این ضربان هم موقتى و تنها به کمک دستگاه تنفس مصنوعى به مدت چند ساعت و حداکثر چند روز مقدور مى باشد.
با عنایت به این که این اشخاص فاقد تنفس, شعور, احساس و حرکت ارادى هستند و هیچ گاه حیات خود را باز نمى یابند, مستدعى است ارشاد فرمایید (لطفاً با اشاره اجمالى به دلیل): 1 آیا در صورت احراز شرایط فوق مى توان از اعضاى مبتلایان به مرگ مغزى براى نجات جان بیماران دیگر استفاده کرد؟
2 آیا صرف ضرورت نجات جان مسلمانان نیازمند, پیوند عضو براى جواز قطع عضو, کافى است یا اذن قبلى و وصیت صاحب عضو نیز لازم است؟
3 آیا اطرافیان میّت مى توانند پس از مرگ چنین اجازه اى بدهند؟
4 آیا انسان مى تواند در زمان حیات خود با امضاى کارتى رضایت خود را براى برداشت اعضاى بدنش در صورت عارضه مرگ مغزى جهت پیوند به انسان هاى مسلمان نیازمند اعلام نماید؟
5 آیا در موارد جواز قطع اعضا دیه ثابت است یا ساقط مى شود؟
6 در صورت ثبوت دیه, پرداخت آن برعهده کیست؟
7 موارد مصرف دیه مذکور کدام است؟
جواب : قطع اعضاى مسلمان مبتلا به مرگ مغزى و پیوند زدن آن به بدن شخص دیگر اشکال دارد و اذن صاحب عضو در زمان حیات و اعلام رضاى او اثرى در حکم ندارد, و وصیت به امر مزبور نافذ نیست و اولیاى میّت چنین حقى ندارند که اجازه قطع اعضاى او را بدهند و در صورت قطع اعضاى مبتلا به مرگ مغزى دیه آن بر قطع کننده است و به حسب سهام ارث بین ورثه میّت تقسیم مى شود.
-------------------------------------------------------------------------------- 3- آیت الله سید علی خامنه ای سئوال : احتراماً معروض مى دارد تعدادى از بیماران به دلیل ضایعات مغزى غیرقابل بازگشت و غیرقابل جبران, فعالیت هاى قشرمغز خود را از دست داده, در حالت اغماى کامل بوده و به تحریکات داخلى و خارجى پاسخ نمى دهند, ضمناً فعالیت هاى ساقه مغز خود را نیز از دست داده, فاقد تنفس و پاسخ به تحریکات متفاوت نورى و فیزیکى مى باشند.
در این گونه موارد احتمال بازگشت فعالیت هاى مورد اشاره مطلقاً وجود نداشته, بیمار داراى ضربان خودکار قلب بوده که ادامه این ضربان هم موقتى و تنها به کمک دستگاه تنفس مصنوعى به مدت چند ساعت و حداکثر چند روز مقدور مى باشد.
با عنایت به این که به طور خلاصه بیماران با مرگ مغزى فاقد تنفس, شعور, احساس و حرکت ارادى مى باشند و هیچ گاه حیات خود را باز نمى یابند, مستدعى است ارشاد فرمایید, آیا در صورت احراز شرایط فوق مى توان از اعضاى بیمار مبتلا به مرگ مغزى براى نجات جان بیماران دیگر استفاده نمود؟
جواب : در فرض سؤال, استفاده از اعضاى بدن موصوف, در صورتى که نجات نفس محترمه اى متوقف بر آن باشد, اشکال ندارد.
سئوال : مستدعى است پاسخ چند سؤال فقهى زیر که در پزشکى مبتلا به مى باشد, مرقوم فرمایید.
امواجى که بر روى نوار ثبت مى شود دال بر فعالیت مغز یا قلب مى باشند با توجه به این که مى تواند امواج مغزى وجودنداشته باشد و قلب انسان با کمک دستگاه هاى مصنوعى فعالیت داشته باشد, سؤال این است که: 1 آیا نداشتن امواج مغزى دال بر مرگ است یا نداشتن امواج قلبى؟
2 در حالت اغماى بدون برگشت که مغز به طور کلى مرده است و حرکات قلبى, عروقى و تنفسى به کمک دستگاه ها و داروها نگه دارى مى شود, بنابر این که پیوند اعضاى بدن مباح باشد, آیا جدا کردن عضوى مثل قلب از بدن شخص در این حالت براى پیوند به شخص دیگر جایز است؟
3 آیا جدا کردن عضو در این حالت, جدا کردن عضو از انسان زنده محسوب مى شود یا از بدن مرده؟
4 چه زمانى احکام میت مانند ارث,وصیت, عده وفات در مورد زوجه و … بر او جارى مى شود؟
از زمان مرگ مغزى یا از زمان جداکردن دستگاه هاى مذکور و توقف قلب؟
جواب : تشخیص مفهوم مرگ هم, مثل سایر موضوعات عرفیه با عرف است نه ملاحظه امواج فوق الذکر, و عرف تا حسّ وحرکتى در شخص باشد او را مرده نمى بیند; بلى جدا کردن عضو از انسان براى پیوند در مورد جواز, تابع صدق میّت نیست واگر نجات نفس محترمه از مرگ موقوف باشد بر جدا کردن عضو در این حال و پیوند به او و با شرایط معتبره دیگر جایز است, هرچند احکام میّت از ارث و غیره در این حال مترتب نمى شود.
سئوال : بیماران با مرگ مغزى فاقد تنفّس, شعور, احساس و حرکت ارادى هستند, ولى داراى ضربان خودکار قلب موقتى مى باشند, آیا مى توان از اعضاى این بیماران براى نجات جان سایر بیماران استفاده نمود؟
آیا اجازه قبلى بیمار یا اولیاى او شرط است؟
سئوال : تعدادى از بیماران به دلیل ضایعات مغزى غیرقابل بازگشت و غیرقابل جبران, فعالیت هاى قشر مغز خود را از دست داده, در حالت اغماى کامل بوده و به تحریکات داخلى و خارجى پاسخ نمى دهند, ضمناً فعالیت هاى ساقه مغز خود را نیز از دست داده, فاقد تنفس و پاسخ به تحریکات متفاوت نورى و فیزیکى مى باشند, در این گونه موارد احتمال بازگشت فعالیت هاى مورد اشاره مطلقاً وجود نداشته, بیمار داراى ضربان خودکار قلب بوده که ادامه این ضربان هم موقتى و تنها به کمک دستگاه تنفس مصنوعى به مدت چند ساعت و حداکثر چند روز مقدور مى باشد.
با عنایت به این که این اشخاص فاقد تنفس, شعور, احساس و حرکت ارادى هستند و هیچ گاه حیات خود را باز نمى یابند, مستدعى است ارشاد فرمایید (لطفاً با اشاره اجمالى به دلیل): 1ـ آیا در صورت احراز شرایط فوق مى توان از اعضاى مبتلایان به مرگ مغزى براى نجات جان بیماران دیگر استفاده کرد؟
2ـ آیا صرف ضرورت نجات جان مسلمانان نیازمند, پیوند عضو براى جواز قطع عضو, کافى است یا اذن قبلى و وصیت صاحب عضو نیز لازم است؟
3ـ آیا اطرافیان میّت مى توانند پس از مرگ چنین اجازه اى بدهند؟
4ـ آیا انسان مى تواند در زمان حیات خود با امضاى کارتى رضایت خود را براى برداشت اعضاى بدنش در صورت عارضه مرگ مغزى جهت پیوند به انسان هاى مسلمان نیازمند اعلام نماید؟
5ـ آیا در موارد جواز قطع اعضا دیه ثابت است یا ساقط مى شود؟
6ـ در صورت ثبوت دیه, پرداخت آن برعهده کیست؟
7ـ موارد مصرف دیه مذکور کدام است؟
امواجى که بر روى نوار ثبت مى شود دال بر فعالیت مغز یا قلب مى باشند با توجه به این که مى تواند امواج مغزى وجودنداشته باشد و قلب انسان با کمک دستگاه هاى مصنوعى فعالیت داشته باشد, سؤال این است که: 1ـ آیا نداشتن امواج مغزى دال بر مرگ است یا نداشتن امواج قلبى؟
2ـ در حالت اغماى بدون برگشت که مغز به طور کلى مرده است و حرکات قلبى, عروقى و تنفسى به کمک دستگاه ها و داروها نگه دارى مى شود, بنابر این که پیوند اعضاى بدن مباح باشد, آیا جدا کردن عضوى مثل قلب از بدن شخص در این حالت براى پیوند به شخص دیگر جایز است؟
3ـ آیا جدا کردن عضو در این حالت, جدا کردن عضو از انسان زنده محسوب مى شود یا از بدن مرده؟
4ـ چه زمانى احکام میت مانند ارث,وصیت, عده وفات در مورد زوجه و … بر او جارى مى شود؟
جواب : اگر این کار در مردن او اثر ندارد, با اجازه قبلى خود بیمار یا اولیاى او اشکال ندارد.
سئوال : در صورتى که در اثر وقوع بیمارى لاعلاج و پیش رونده از نظر پزشکان مرگ حتمى قریب باشد, آیا مى توان از اعضاى بدن بیمار نظیر قلب, کلیه و کبد براى پیوند به بیماران و نجات جان آنان استفاده نمود؟
جواب : اگر هنوز نمرده و قطع اعضاى مزبور بر زنده واقع مى شود اشکال دارد; بلى اگر عرفاً مرده به حساب آید با شرایط معتبره مانع ندارد.
سئوال : در صحنه جنگ مسلمانان با کفّار, در صورتى که حیات رزمنده مسلمان متوقف بر پیوند اعضا باشد, آیا مى توان اعضاى میّت غیرمسلمان را قطع و براى پیوند استفاده نمود؟
برفرض جواز آیا در این صورت دیه لازم است یا نه؟
و بر عهده بیمار است یا قطع کننده؟
آیا عضو پیوند شده براى نماز اشکال ایجاد نمى کند؟
جواب : قطع عضو میّت غیرمسلمان و پیوند آن مانع ندارد و دیه ندارد و پس از پیوند به مسلمان حکم عضو مسلمان را پیدا مى کند.
سئوال : بعضى از افراد براى کمک به درمان بیمارانى که نیاز به فرآورده هاى خونى یا اعضاى بدن دارند حاضر مى شوند که خون یا مثلاً کلیه یا چشم خود را بفروشند, این موضوع چه حکمى دارد؟
جواب : اگر براى خود آن ها ضرر لازم المراعات نداشته باشد, مانع ندارد.
سئوال : خرید و فروش اعضا براى پیوند در این که عضو مورد اشاره یک کلیه یا یک چشم باشد فرقى نمى کند؟
جواب : فرقى ندارد, بلى جواز اعطاى کلیه در فرض توقّف حیات مؤمنى بر آن, بى اشکال است.
سئوال : در صورتى که عضو یا اندام بیرونى, مانند دست و پاى فرد غیرهم جنسى را به کسى پیوند زنند آیا لمس آن قسمت توسط فرد اشکال دارد؟
جواب : اگر عضو او شده لمس آن براى او مانع ندارد.
سئوال : شخصى که اجازه تشریح و پیوند اعضاى بدن خود را نداده, آیا بعد از مرگش اولیاى او مى توانند اجازه بدهند؟
جواب : اگر جدا کردن بعضى اعضا از بدن میّت موجب مثله یا هتک میّت نشود مانع ندارد.
سئوال : شخصى که وصیت به تشریح و پیوند اعضاى بدن خود را کرده; آیا بعد ازمرگش اولیاى او مى توانند اجازه چنین کارى را ندهند؟
جواب : احتیاط آن است که بدون اجازه عمل نکنند, مگر در موارد ضرورت لازم المراعات.
-------------------------------------------------------------------------------- -4 آیت الله محمد فاضل لنکرانی (ره( سئوال : آیا انسان حق دارد عضوى از بدن خود را به دیگرى بدهد؟
اگر حق دارد کدام یک از اعضا مورد نظر است؟
جواب : اگر حیات مسلمانى منوط به اهداى عضوى مانند یک کلیه باشد و تهیه آن از غیرمسلمان مقدور نباشد و خطر جانى و یا ضرر غیرقابل تحمل براى اهدا کننده نداشته باشد, اهدا مانعى ندارد.
سئوال : آیا انسان زنده حق فروش اعضاى بدن خود را دارد؟
اگر فقیر و مسکین باشد چطور؟
جواب : دلیلى بر عدم جواز فروش فى نفسه به نظر نرسیده, مگر این که خطر جانى یا عوارض غیرقابل تحمل در پى داشته باشد که در این صورت جایز نیست و در هر حال فقر مجوّز فروش نمى شود.
سئوال : فردى محکوم به اعدام شده و مى خواهد عضوى یا اعضاى بدنش را به اشخاص مضطر هدیه کند و در قبال آن از حاکم شرع تخفیفى بخواهد, آیا مى تواند حکم اعدامش را تخفیف دهد؟
و اگر تخفیف را شرط کند, آیا این شرط صحیح است؟
جواب : در مواردى, حاکم شرع مى تواند طبق موازین شرع تخفیف بدهد, ولى ظاهراً مورد سؤال از آن موارد نباشد.
در عین حال اگر حاکم شرع صلاح دانست بعید نیست که طبق ولایت عامّه اى که دارد بتواند چنین تخفیفى را بدهد, ولى محکوم را در اهداى اعضا مخیر کند نه به صورت شرط, آن هم نسبت به اعضایى که مجاز به اهدا است نه مطلقاً, بلى اگر اعدام مربوط به حق الناس باشد, حاکم چنین حقى را ندارد.
سئوال : فروش عضوِ قطع شده در حدّ یا قصاص یا واگذارى آن به مسلمان دیگر جایز است یا نه؟
اگر جایز است رضایت چه کسى شرط است و پول فروش آن به چه کسى مى رسد؟
جواب : عضو قطع شده در فرض سؤال میته است و فروش میته صحیح نیست, ولى صاحب آن نسبت به آن اولویت دارد و مى تواند در اختیار نیازمند بگذارد.
سئوال : خرید و فروش خون چه حکمى دارد؟
جواب : در شرایط فعلى که داراى منفعت حلال عقلایى است مانعى ندارد.
سئوال : آیا قطع و برداشتن عضوى از انسان زنده براى پیوند به انسان دیگر دیه دارد؟
جواب : در صورتى که براى دهنده عضو ضرر نداشته باشد و با رضایت او برداشته شود ظاهراً دیه ندارد.
سئوال : آیا اهداى کلیه شخص نامحرم به دیگرى جایز است؟
جواب : از این جهت, مانعى ندارد.
سئوال : اگر شخص دهنده عضو یا گیرنده, زن و مرد بیگانه باشند حکمش چیست؟
جواب : در مواردى که دادن عضو جایز باشد, اشکالى ندارد.
سئوال : اگر شخصى در زمان حیات وصیت کند که بعد از مرگش عضوى از بدنش را به شخصى یا اشخاصى که نیازمند مى باشند, پیوند زنند, آیا وصیت او نافذ است؟
اگر وصیت کرده باشد که او را بعد از مرگ بفروشند چطور؟
جواب : اگر حفظ جان مسلمانى بر پیوند عضوى از اعضاى میّت مسلمان متوقف باشد و از غیر مسلمان جاى گزین نداشته باشد, قطع و پیوند جایز است و وصیت صحیح مى باشد و بنابر احتیاط دیه آن را طبق مسئله 1946 بدهند تا براى خود میت مصرف شود, ولى فروش صحیح نیست.
سئوال : اگر انسان مسلمانى وصیت نکند, امّا اولیاى میّت بخواهند عضوى از بدن میّت را به شخص نیازمندى یا غیر نیازمند پیوند زنند, آیا حق چنین کارى را دارند؟
اگر اولیا جنازه را بفروشند, حکمش چیست؟
جواب : ملاک جواز و عدم جواز همان است که در جواب قبل بیان شد و رضایت و عدم رضایت اولیاى میّت تأثیرى ندارد.
سئوال : شخصى وصیت مى کند که فلان عضو مرا به فلان مریض بدهید یا بدن مرا تشریح کنید, آیا نافذ است؟
جواب : بعید نیست نافذ باشد.
سئوال : قطع و برداشتن عضوى از اعضاى بدن مسلمان براى پیوند زدن به انسان دیگر چه حکمى دارد؟
و آیا دیه دارد؟
جواب : در صورتى که براى دهنده عضو ضرر نداشته باشد و راضى باشد, جایز است و ظاهراً دراین فرض دیه ندارد.
سئوال : آیا برداشتن عضوى از میّت براى پیوند زدن به انسان دیگر جایز است؟
و آیا در صورت برداشتن عضو دیه باید پرداخت شود؟
جواب : قطع اعضاى میّت مسلمان جایز نیست, مگر این که حفظ جان یا سلامتى مسلمانى متوقف بر قطع و پیوند اعضاى او باشد و از غیر مسلمان جاى گزین نشود که در این صورت جایز است, ولى بنابر احتیاط دیه اعضاى قطع شده را مطابق مسئله 1946 بپردازند تا براى میت به مصرف حج یا صدقات و خیرات برسد.
سئوال : آیا مى توان عضوى از بدن انسان را به حیوانى پیوند زد, حکم کلى آن چیست؟
جواب : اگر غرض عقلایى بر آن مترتب باشد و ضررى براى انسان نداشته باشد مانعى ندارد.
سئوال : در صورت امکان اگر سر انسان را به انسان دیگر پیوند زنند, آیا جایز است؟
در صورت جواز, احکام صاحب سر بر او جارى مى شود یا احکام صاحب بدن, یا شخص جدیدى است؟
جواب : این مسئله داراى فروع و تفصیلاتى است که در صورت ابتلا حکم آن بیان خواهد شد.
سئوال : اگر عضوى به خاطر حدّ یا قصاص بریده شود آیا مى توان آن را به خود جانى دوباره پیوند زد؟
اگر بخواهند به دیگرى پیوند بزنند آیا رضایت جانى شرط است یا مجنى علیه؟
جواب : پیوند مجدّد عضو در مفروض سؤال خلاف حکمت جعل حدود و قصاص است, ولى پیوند زدن آن به غیر, با رضایت مجنى علیه و اجازه حاکم شرع, ظاهراً جایز باشد.
سئوال : اگر شخصى وصیت کند بعد از وفاتش اعضاى قابل پیوندش را به بیماران پیوند زنند, آیا مجاز به این کار هستیم؟
جواب : اگر حفظ جان مسلمانى بر پیوند عضوى از اعضاى میّت مسلمان متوقف باشد قطع و پیوند آن عضو جایز است و بنابر احتیاط دیه آن را طبق مسئله 1946 بپردازند تا براى خود میت در امور خیریه مصرف شود و اگر آن شخص وصیت کرد, باز بنابر احتیاط دیه را بدهند تا براى او مصرف شود.
سئوال : اگر شخص وصیت کند بعد از وفاتش اعضایش را به دیگران پیوند بزنند, امّا ولیّ وى (پس از مرگش) از این کار ناراضى باشد,آیا مجازیم این کار را بدون اجازه ولیّ انجام دهیم؟
جواب : اگر احراز شود که حفظ جان مسلمانى متوقف بر پیوند مذکور است و جاى گزین از غیرمسلمان ندارد, جایز است به وصیت اوعمل کنند و در این فرض نیازى به اجازه ولیّ نیست و بنابر احتیاط دیه اعضاى قطع شده را بدهند تا براى خود میت در امور خیریه مصرف شود.
سئوال : اگر شخصى از پیوند اعضاى خود به دیگران پس از مرگش ناراضى باشد, امّا پس از وفاتش ولیّ وى مایل به این کار باشد, آیا مى توان چنین کارى را انجام داد؟
جواب : ملاک جواز و عدم جواز همان است که قبلاً گفته شد و رضایت و عدم رضایت و میل و عدم میل ولیّ تأثیرى ندارد.
سئوال : شخصى در طول زندگیش نظر مخالف یا موافقى در مورد پیوند اعضایش نداشت, آیا پس از مرگش مى توان به اجازه ولیّ وى,چنین کارى را انجام داد؟
جواب : اگر حفظ جان مسلمانى متوقف بر پیوند اعضاى میت باشد و جاى گزینى از غیر مسلمان نباشد, جایز است.
سئوال : اگر احتمال بدهیم با برداشتن یک یا چند عضو از شخصى که زنده است در آینده نزدیک یا دور, وى دچار عوارض خفیف یا شدید خواهد شد و از طرفى نجات جان بیمار دیگرى وابسته به همین کار باشد و مورد دیگرى نیز در دست رس نباشد, آیا مجازیم بدون آگاهى دادن به شخص پیوند دهنده, چنین کارى را انجام دهیم؟
اگر به وى اطلاع بدهیم و با تمایل وى عضو پیوندى را از بدنش خارج کنیم, در صورت ایجاد عارضه در وى, آیا پزشک مسئول است؟
جواب : اگر جان پیوند دهنده در خطر باشد جایز نیست, هر چند جان بیمارى وابسته به آن باشد و اگر بدون آگاه کردن وى چنینکارى شد و خطرى متوجه او گردید, پزشک مسئول است و در فرض آگاه کردن وى نیز چنان چه پزشک شرط عدم ضمان نکرده باشد,مسئول است.
سئوال : اگر مطمئن باشیم و یا احتمال دهیم که این پیوند رد خواهد شد و نهایتاً مفید نخواهد بود, آیا مجازیم با خوش بینى و به عنوان کمک به بیمار از بدن فرد زنده یا مرده دیگرى, عضوى را جدا و به آن بیمار پیوند بزنیم؟
جواب : خیر.
سئوال : با توجه به این که بعد از پیوند, شیمى درمانى ضرورى به نظر مى رسد و همین عمل باعث عوارض خفیف یا شدید در بیمار مى گردد, آیا پزشکى که مجبور به انجام این کار جهت عدم ردّ پیوند مى باشد, در ایجاد عوارض آن مسئول است؟
جواب : با شرط عدم ضمان و رعایت احتیاط لازم و دقت کافى و اکتفا به مقدار ضرورى, مسئول نیست.
سئوال : تعدادى از بیماران به دلیل ضایعات مغزى غیرقابل بازگشت و غیرقابل جبران, فعالیت هاى قشر مغز خود را از دست داده,در حالت اغماى کامل بوده و به تحریکات داخلى و خارجى پاسخ نمى دهند, ضمناً فعالیت هاى ساقه مغز خود را نیز از دست داده,فاقد تنفس و پاسخ به تحریکات متفاوت نورى و فیزیکى مى باشند.
در این گونه موارد احتمال بازگشت فعالیت هاى مورد اشاره مطلقاً وجود ندارد.
بیمار داراى ضربان خودکار قلب بوده که ادامه این ضربان هم موقتى و تنها به کمک دستگاه تنفس مصنوعى به مدت چند ساعت و حداکثر چند روز مقدور مى باشد.
با عنایت به این که این اشخاص فاقد تنفس,شعور, احساس و حرکت ارادى هستند و هیچ گاه حیات خود را باز نمى یابند مستدعى است ارشاد فرمایید ( 1ـ آیا در صورت احراز شرایط فوق, مى توان از اعضاى افراد مبتلا به مرگ مغزى, براى نجات جان بیماران دیگر استفاده کرد؟
جواب : برداشتن اعضاى افرادى که به علت سکته مغزى یا تصادف از لحاظ پزشکى امیدى به زنده ماندن آنان نیست, ولى قلب آن ها از کار نیفتاده است, مشکل است خصوصاً قلب را که هنوز از کار نیفتاده اگر بردارند بعید نیست که صدق قتل کند, ولى نسبت به سایر اعضا اگر حفظ جان مسلمانى متوقف بر برداشتن آنها باشد, مانعى ندارد.
2ـ آیا صرف ضرورتِ نجاتِ جان مسلمانان نیازمند به پیوند عضو, براى جواز قطع عضو کافى است, یا اذن قبلى و وصیت صاحب عضو لازم است؟
جواب : قطع اعضاى میت مسلمان جایز نیست, مگر این که حفظ جان یا سلامتى مسلمانى متوقف بر قطع و پیوند آن باشد و از غیرمسلمان جایگزین نباشد که در این فرض جایز است و در این صورت اذن قبلى و وصیت لازم نیست, ولى بنابراحتیاط دیه آن را طبق مسئله 1946 بدهند تا براى میت در امور خیریه مصرف شود.
3ـ آیا اطرافیان این فرد مى توانند پس از مرگ, چنین اجازه اى بدهند؟
جواب: ملاک جواز و عدم جواز همان است که در جواب سؤال دوم بیان شد و اجازه و عدم اجازه تأثیرى ندارد.
4ـ آیا انسان مى تواند در زمان حیات خود با امضاى کارتى رضایت خود را براى برداشت اعضاى بدنش, در صورت عارضه مرگ مغزى جهت پیوند به مسلمان نیازمند اعلام کند؟
جواب : مى تواند وصیت کند و رضایت خود را اعلام کند, اما ملاک جواز عمل به وصیت او همان است که در جواب سؤال دوم گفته شد و در این صورت نیز بنابر احتیاط دیه بدهند تا براى میّت در امور خیریه, مصرف شود.
جواب : از جواب سؤال هاى قبل جواب این سؤال هم معلوم شد.
جواب : دیه بر عهده پزشک است, اما پزشک مى تواند با بیمار قرار بگذارد که بیمار دیه را از طرف پزشک بپردازد.
جواب : محل مصرف دیه در مسائل قبل بیان شد.
سئوال : اگر ندانیم جسدى که در اختیار ماست, جسد مسلمان است یا کافر یا اهل کتاب, آیا مجازیم آن را تشریح کنیم؟
----------------------------------------------------------------------------- 6-آیت الله ناصر مکارم شیرازی سئوال : اگر جسدى مجهول الهوّیه که اعضاى قابل پیوندى داشته باشد در دست رس باشد, آیا مى توان این اعضا را به بیمارى که محتاج است پیوند زد؟
جواب :اگر موجب نجات جان مسلمانى از مرگ یا بیمارى مهمى بشود جایز است.
سئوال : در فرض مسئله فوق اگر بعداً ولیّ متوفّا پیدا شود و از این کار ناراضى باشد چه باید کرد؟
جواب :در فرض فوق عدم رضایت او مشکلى ایجاد نمى کند و فرقى بین مجهول الهویه و غیر او نیست.
سئوال : اگر شخصى وصیت کند بعد از وفاتش, اعضاى قابل پیوندش را به بیماران پیوند زنند, آیا مجاز به این کار هستیم؟
جواب :تنها با شرطى که در جواب مسئله 1442[سؤال اوّل] گفته شد مجاز است.
سئوال : اگر شخصى وصیت کند بعد از وفاتش, اعضایش را به دیگران پیوند بزنند, اما ولیّ وى پس از مرگش از این کار ناراضى باشد, آیا مجازیم این کار را بدون اجازه ولیّ انجام دهیم؟
جواب :اجازه ولیّ در فرض جواب مسئله 1442 [سؤال اوّل] شرط نیست.
سئوال : اگر شخصى از پیوند اعضاى خود به دیگران پس از مرگش ناراضى باشد, ولى پس از وفاتش ولیّ وى مایل به این کار باشد, آیا مى توانیم چنین کارى انجام دهیم؟
جواب :با شرط فوق جایز است.
سئوال : اگر شخصى در طول زندگیش نظر مخالف یا موافقى در مورد پیوند اعضایش نداشته باشد, آیا پس از مرگش مى توان به اجازه ولیّ وى چنین کارى را انجام داد؟
جواب :اگر ضرورتى ایجاب کند مانعى ندارد.
سئوال : آیا برداشتن عضوى از بدن فرد زنده جهت پیوند, مستلزم پرداخت دیه مى باشد؟
جواب : اگر با اجازه خود او باشد و خطرى او را تهدید نکند جایز است و دیه ندارد.
سئوال :اگر احتمال بدهیم با برداشتن یک یا چند عضو از شخصى که زنده است درآینده نزدیک یا دور وى دچار عوارض خفیف یا شدیدخواهد شد و از طرفى نجات جان بیمار دیگرى وابسته به همین کار باشد و مورد دیگرى نیز در دست رس نباشد; آیا مجازیم بدون آگاهى دادن شخص پیوند دهنده, چنین کارى را انجام دهیم؟
اگر به وى اطلاع بدهیم و با تمایل وى عضو پیوندى را از بدنش خارج کنیم,در صورت ایجاد عارضه در وى, آیا پزشک مسئول است؟
جواب :اگر عارضه مثلاً به خاطر از دست دادن یک کلیه یا مانند آن باشد واجب نیست کسى براى نجات جان دیگرى این کار را انجام دهد, اما اگر عارضه, خفیف و قابل تحمل باشد, وجوب نجات جان دیگرى با رضایت صاحب عضو بعید نیست و در صورتى که با اطلاع و رضایت صاحب عضو باشد و احتمال عارضه ضعیف بوده, اما تصادفاً گرفتار آن شود پزشک مسئول نمى باشد; مانند برداشتن یک کلیه که معمولاً خالى از خطر است, ولى گاه ممکن است عارضه اى پیش آید.
سئوال : اگر مطمئن باشیم و یا احتمال دهیم که این پیوند رد خواهد شد و نهایتاً مفید نخواهد بود, آیا مجازیم با خوش بینى و به عنوان کمک به بیمار, از بدن فرد زنده یا مرده دیگرى عضوى را جدا و به آن بیمار پیوند بزنیم؟
جواب :اگر اطمینان به عدم نتیجه باشد این کار جایز نیست, ولى در صورت احتمال عقلایى, برداشتن عضو پیوندى از مرده مانعى ندارد واز زنده در صورت عدم ضرر و خطر نیز جایز است.
سئوال : با توجه به این که بعد از پیوند, شیمى درمانى ضرورى به نظر مى رسد و همین عمل باعث عوارضى خفیف یا شدید در بیمارمى گردد, آیا پزشکى که مجبور به انجام این کار جهت عدم ردّ پیوند مى باشد در ایجاد عوارض آن مسئول است؟
جواب :چنان چه قبلاً مسئله را با بیمار در میان بگذارد و به او تفهیم کند و او رضایت بدهد مانعى ندارد.
مقدّمه بحث واگذاری اعضا و و پیوند آن یکی از موضوعاتی است که محل برخورد علمی بین دانشمندان علوم پزشکی، حقوق، اخلاق، ادیان، عرفهای اجتماعی و حتّی محل برخورد آرای شرایع آسمانی یعنی مسیحیّت و اسلام و یهودیّت است (الفضل، 1990، ص 7).
منظور از واگذاری اعضا، انتقال حقوقی اعضا، در قالبهای گوناگونی همچون بیع، هبه، وصیّت و غیره است که با جداسازی عضو و واگذاری آن به منتقل الیه، مالکیّت عضو به شخص اخیر انتقال مییابد و تصرّفات بدون اجازه دیگران در این عضو جدا شده، حسب مورد آثار حقوقی همچون غصب یا اتلاف یا مسؤولیت مدنی یا آثار کیفری همچون سرقت یا خیانت در امانت را در پی دارد.
در ضمن، منابع تأمین عضو، در بحث واگذاری اعضا، هر چند به لحاظ اسمی، شامل اعضای حیوانات، اعضای مصنوعی ساخت دست بشر، اعضای انسانهای مبتلا به مرگ طبیعی، اعضای مبتلایان به مرگ مغزی و سرانجام اعضای انسانهای زنده است، از دیدگاه علم پزشکی به جهت وجود موانعی، از جمله ضرورت زنده بودن عضو پیوندی و سازگاری ژنتیکی آن با منتقل الیه، عمده منبع تأمین عضو، مبتلایان به مرگ مغزی هستند که به بانک پیوند اعضا معروف شدهاند.
بین فقیهان شیعه که اغلب مرگ مغزی را موت حقیقی قلمداد نکردهاند، در خصوص مخالفت با تلقّی مرگ مغزی به صورت مرگ دارای آثار حقوقی، به طور عمده به عدم تحقّق ازهاق روح یا صادق نبودن مفهوم عرفی مرگ اشاره شده است (میرزا جواد تبریزی، ص 522 به بعد و حاج سید علی حسینی سیستانی، ص 57)، و ممکن است استصحاب بقای حیات نیز مویّد نگرش اخیر تلقی شود (سید محسن خرازی، ص 89).
این طرز تفکّر تا حدودی به نظریّه پزشکان قدیم در خصوص مفهوم مرگ نزدیک است که طبق آن، مرگ با از کار افتادن قلب و دستگاه تنفّس و جریان خون اتفاق میافتد؛ اما نظریّه قدیم پزشکان، پس از پیدا شدن مواردی از نقض، کارایی پیشین خود را از دست داد؛ چرا که در موارد مزبور تجربه شد که ممکن است با حدوث مرگ قلب، شخص به حیات بر گردد؛ هر چند که تعداد این موارد کم یا نادر باشد؛ در حالی که با مرگ مغزی، اعاده شخص به زندگی غیر ممکن است و در این حال، اعضای بدن از جمله قلب فقط به کمک دستگاه تنفّس مصنوعی کار میکند (البارّ، ص 7) و بر خلاف تصوّر برخی از عالمان اخلاق یا فلسفه، قلب مصنوعی مرکز اسرار و فیوضات الاهی نیست؛ به دلیل اینکه اگر چنین میبود، با پیوند قلب به دیگری شخصیت وی نیز تغییر میکرد (اسماعیلی، پاییز 1373، ص 212 و 213) در حالت حدوث مرگ مغزی، قابلیّت تصرّف روح در بدن از بین میرود، چرا که مراکز اساسی حیات مثل مرکز تنفّس، قلب و مراکز عصبی در قسمتی از مغز به نام ریشه یا ساقه مغز و مرکز تفکّر، حافظه و احساس در مخ مستقرّ است (البارّ، ص 6)، و تشخیص مرگ مغزی به نحوی که در «قانون پیوند اعضای اشخاص فوت شده یا مبتلا به مرگ مغزی» قید شده (روزنامه رسمی جمهوری اسلامی ایران، ش 11369، 17/1/1379)، با پزشکان متخصّص است؛ چرا که آنها صلاحیّت اظهارنظر نزدیکتر یا مطابق با واقع را دارند و نظریّه آنها اماره یا دلیل محسوب میشود؛ بنابراین، ملاک عمل، عرف خاصّ پزشکان است، نه عرف معمول به شرط اینکه پزشکان مزبور ثقه باشند.