گسترش روزافزون تکنولوژی های جدید ارتباطات در سالهای اخیر، تمام جنبه های فرهنگ و حیات اجتماعی را با چالش روبرو کرده است . در این میان تحولات اجتماع و گروههای انسانی نیز از این امر مستثنی نشدند. گروه های دارای مرزهای سخت سنتی، جای خود را به گروه های مجازی با مرزهای منعطف داده اند و به همین دلیل امکان مبادله هر چه بیشتر اطلاعات و پیام ها، منجر به کاهش و در مواردی حذف فاصله میان گروه های مختلف شده است.
با نفوذ فزاینده اینترنت به درون خانهها، امکان اشتراک در تجارب گروه های مختلف ایجاد شده است. از منظر سخت افزارهای ارتباطی، تعداد سایتها و تکنولوژیهای وابسته به آنها نیز در حال گسترش است و این امر ردپای خود را در تمام حوزههای زندگی بشری بر جا گذاشته است. تأثیرات این تحولات، حتی در حوزه پیچیده ای مانند دین و مباحث مربوط به آن نیز دیده میشود.
طبق دیدگاه "جبرگرایی تکنولوژیک" که منتج از دیدگاه "مک لوهانی انیسی" است، هر تکنولوژی با ظهورخود، باعث تغییرات گسترده ای میشود و جامعه را با تغییرات فرهنگی روبرو میکند. بنابراین تأمل در جنبههای مختلف فضای مجازی آن، میتواند در درک پدیدههای نوین اجتماعی و فرهنگی مثمرثمر باشد.
فضای مجازی در واقع محیطی است، مشتمل بر شبکه های آن- لاین (on line) کامپیوتری، که در لحظه، به مبادله اطلاعات با یکدیگر می پردازند. این فضا مشتمل بر فرهنگی است، که میان کاربران آن ایجاد میشود. طبق دیدگاه جبرگرای رسانهای و آنگونه که "کاستلز" مطرح می کند، ارتباطات کامپیوتری، (Computer Mediated Communication: CMC) یک تکنولوژی، یک رسانه و در نهایت موتور تغییرات اجتماعی است. این ارتباطات نه تنها روابط اجتماعی را می سازد، بلکه فضایی است که در آن روابط اجتماعی رخ میدهد. یک سیستم اطلاعاتی که بر خلاف تجربیات تاریخی قبلی "مجاز واقعی" را ایجاد می کند، سیستمی است که در آن خود واقعیت (یعنی وجود مادی- نمادین) کاملاً در متنی مجازی و در جهانی واقع نما غرق شده است. چیزهایی که بر روی صفحه ظاهر می شوند، فقط تصاویری از تجربه نیستند، که تجربه از طریق آنها منتقل شود، بلکه خود به تجربه تبدیل می شوند. این فضا، تنها زمینهای (context) برای ایجاد روابط اجتماعی نیست. زیرا به شکل خیالی توسط فرایندهای نمادین (symbolic processes) از طریق نرمافزارها و سختافزارها، توسط افراد بیشمار طراحی و تغییر مییابد.
فضا و زمان در این ساخت مبنای قبلی خود را از دست داده است و به پدیدهای که "دیوید هاروی" (David harvey) آن را فشردگی فضا زمان می نامد، تبدیل شده است. تا کنون زیست جهان انسان اجتماعی، به شدت مقید به زمان و مکان بوده است. به عبارتی دیگر، ساختار فضا زمانی زندگی اجتماعی، چگونگی کنش اجتماعی و روابط اجتماعی فرد را مشخص میکرد. در حالیکه در فضای "سایبر" زمان و فضا دچار تغییر و تحول شدهاند. فواصل مکانی و جغرافیایی کاملاً بیمعنی شدهاند و زمان نیز به واسطه ارتباطات آنی و لحظه ای از معنای قبلی جدا شده است و نهایتاً حس تحرک بیسابقهای را به درون فضای اجتماعی تزریق کرده است. حس تحرک در این فضا دارای دو معنی است:
اولین نکته به توانایی حرکت از یک نقطه به نقطه دیگر بدون مسافرت واقعی و فیزیکی اشاره می کند و از سوی دیگر با تحرک در وضعیت، طبقه، نقش اجتماعی و شخصیت روبرو هستیم.
در فضای مجازی تعامل به شکل چهره به چهره به معنای واقعی آن صورت نمیگیرد، ولی با پیشرفتهای فناوری ارتباطی در آینده امکان برقراری ارتباط چهره به چهره، دور از دسترس نمی باشد. البته در مورد کیفیت این نوع رابطه و تعاریف واقعیت و امر مجازی، بحثهای فلسفی و روانشناختی مختلفی صورت گرفته است و نگرانی عمدهای از تأثیرات غیر قابل پیش بینی این نوع تعامل بر زیست جهان اجتماعی بشر وجود دارد، که "هربرت دریفوس" در نگاهی فلسفی و با استفاده از آرای "میشل فوکو" و سایر اندیشمندان، به گوشهای از این مباحث تحت عنوان "نگاهی فلسفی به اینترنت" پرداخته است و به فقدان درک واقعیت افراد و اشیاء در نتیجه ی غیبت بدن اشاره کرده است.
اشکال گستردهای از تعامل با واسطه، از نوع دیالوگ در فضای اینترنتی دیده میشود. پدیدههایی چون گپ اینترنتی (chatting)، پست الکترونیکی (e.mail) جزء این گروهاند. ارتباطاتی چون گپ اینترنتی و کنفرانس از راه دور، که در آنها شرکتکنندگان به شکل همزمان به فرستادن و دریافت پیام مشغولند، جزء ارتباطات همزمانند. از طرف دیگر پست الکترونیکی و گروههای مباحثه جزء ارتباطات ناهمزمان نیز قرار میگیرند. زیرا متضمن نبود فرد است.
در فضای مجازی سایتهای وب (website) و صفحات شخصی (personal homepage) جزو ارتباطات شبه - تعاملی هستند، که شکل گستردهی امروزی آن در وبلاگها متجلی شده است. اگر چه در این صفحات امکان پاسخ مستقیم وجود دارد ولی مخاطبین بیشمار آن، از پاسخ مستقیم به فرستنده، به میزان بسیار کمی استفاده میکنند.
جماعت در تعریف سنتی عبارت است از: جمعی از افراد در یک محدوده خاص ،در حالی که این افراد علایق مشترک و پیوندهای تقریباً محکمی با هم دارند و با هم به تعامل میپردازند. جماعتهای مدرن عصر ارتباطات در قرن بیستم تحت تأثیر رسانهها، به اجتماعاتی با کمترین حس تعلق و همبستگی اجتماعی تبدیل شدهاند، که با تأثیرگذاری در افکار عمومی، رفتارهای همگان یا عامه را تا حدودی پیشبینیپذیر و قابل تبیین می کنند.
جماعتهای مجازی، در واقع از طریق محاوره متنی میان تعداد قابل توجهی از افراد بوجود میآید. افراد بسته به نیازهای شغلی، تجاری یا عاطفی، گروههایی را تشکیل میدهند و در آن به تعامل متنی میپردازند. آنها از کلمات روی صفحه کامپیوتر استفاده میکنند، تا تجربیات خود را با هم مبادله کنند.
در دنیای واقعی (غیرمجازی) موانع فراوانی باعث محدودیت قدرت انتخاب میشود. اساسیترین مانع، همانا وجود ساختهای قدرت است. برای اولین بار، به نظر میرسد، فضای مجازی به شکل جمعی دیده می شود، که در آن سلسله مراتب قدرت به مفهوم سنتی آن وجود ندارد و موقعیت اجتماعی همهی افراد در آن برابر و مشابه است. هیچ شخص حقیقی یا حقوقی صاحب اینترنت نیست. در این فضا هیچ شخص یا گروه یا جماعتی نمیتواند اراده خود را بر دیگران تحمیل کند. هر فرد یا جماعتی میتواند بخشی از این فضا را در اختیار بگیرد و به نشر آرا و عقاید خود بپردازد. مراکز قدرت سنتی به شکل متمرکز در اینترنت وجود ندارند و گروههای حاشیهای و اقلیتها همانقدر امکان ابراز وجود در برابر مخاطب جهانی را دارند، که دیگران دارند. اعتبار و اصالت پیامها به مراکز قدرت وصل نیست.
البته اگر واقع بینانه در نظر بگیریم، مطالب بالا شاید بیش از اندازه خوشبینانه به نظر برسد. امروزه در کشورهای در حال توسعه و حتی توسعهیافته ، دولتها در مورد میزان حضور در اینترنت تصمیم میگیرند و سیاستهای کلی در مورد زیرساختهای اطلاعاتی و ارتباطی، کاملاً و بطور انحصاری در اختیار دولت است. به همین دلیل در سطح کلان، دولتها هنوز با ابزارهای فیلترینگ، تعیینکننده هستند.
با توجه به این مطالب، شاید بهتر باشد، به جای حذف ساختار قدرت، از "نظامهای قدرت متفاوت" سخن بگوئیم. به نظر میرسد که با گسترش فضای مجازی، منشأ اعمال قدرت و مشروعیت از سیستمهای مبتنی بر دولت- ملت گرفته شده است و به مجموعهای از توافقات و تفاهمات جهانی منتقل گردیده است. در این مجموعه، اگر کنترلی هم وجود داشته باشد، کنترلی بیرونی است. به همین دلیل، در داخل فضای مجازی، اعمال کنترل به دلیل ماهیت سیال فضای مجازی از بین رفته است.
آنچه در فضای مجازی مشهود است، گسترش اهمیت فرد و حیطه خصوصی در برابر جمع و حوزه عمومی است. افراد در فضای مجازی در عین حال که میتوانند، در گروه ها حضور داشته باشند،- از آن جایی که میتوانند هویت واقعی خود را پنهان کنند- میتوانند خود را جدا از دیگران و تنها نیز حس کنند. نبود مراتب قدرت در فضای مجازی باعث میشود، فردیت افراد در جمع حل نشود.
در جهان واقعی قدرت انتخاب افراد، همواره تحت تأثیر عواملی چون جبر مکان، زمان، فرهنگ، حکومت و ... محدود بوده است. اما در جهان مجازی مرزهای محدودکننده از میان برداشته میشود و شخص در مقیاس جهانی با گزینههای فراوانی برای انتخاب روبروست.
دیدگاههای آلترناتیو در این زمینه، افزایش تضادهای روزافزون و تنوع بیش از حد در فرهنگ دیجیتالی را نه تنها مثبت نمیداند، بلکه معتقد است، این حالت سبب ایجاد "حیرت انتخاب" شده است و توسعه دانش و آگاهیها سبب افزایش ریسک و منشأ تولید اضطراب برای بشر گردیده است