فرم عبارت از هندسه و شکل اثر می باشد و عملکرد، شامل کاربری ها و بهره گیری ها در فضای معماری است.
تکنولوژی شامل فرآیند ساخت، تفکر پیرامون نحوه ساخت و مصالح، تکنیک ها و سیستم های ساختمانی می باشد.
فرهنگ و محتوا نیز در و نمایه غیرفیزیکی شامل مفاهیم و معانی مطرح شده در اجزا و کل اثر می باشد که از فرهنگ، تاریخ، اعتقادات و مبانی فلسفی جامعه و معمار نشات می گیرد.
بنابراین یکی از اصلی ترین عناصر برپاکننده هر اثر معماری، تکنولوژی است.
تکنولوژی سنتی به طریقی براساس رویش خوب فرهنگ بومی ترسیم و فکر شده است و تکنولوژی مدرن علامت بینش علمی جدیدی از جامعه است.
تکنولوژی سنتی تنها از طریق تداوم سیستم استادشاگردی که ارتباط با استادکاران را می طلبد تضمین می شود ولی تکنولوژی مدرن از طریق سازمان های صنعتی و انستیتوهای آموزشی توسعه و پیشرفت یافته است.
اما علاوه بر تفاوت های مذکور، نحوه به کارگیری و دخالت تکنولوژی های سنتی و مدرن در معماری نیز دگرگون شده و تکنولوژی مدرن زمینه ساز تغییراتی در هویت و محتوای فضاها و عناصر معماری گردیده است.
در نگاه اول، تکنولوژی ابزارها و ماشین آلات به نظر می آید ولی با تعمق در متون علمی و فلسفی پیرامون تکنولوژی مشخص می گردد که تکنولوژی دامنه وسیع تری را در بر می گیرد، از جمله شیوه تفکر و نگرش به موضوع، فرآیند و شیوه و روش انجام امری و نتیجه و اثر نهایی می باشد که در معماری، تفکر و مبانی نظری، شیوه و فرآیند طراحی و ساخت، مصالح، ابزارها و ماشین آلات و سرانجام اثر نهایی را در بر می گیرد.
لذا هم شامل عناصر مادی می گردد و هم فعالیت های انسانی را در برمی گیرد، مجموعه این دو سبب ایجاد و احداث آثار معماری می گردند.
همانگونه که در علوم رفتاری و روانشناسی به اثبات رسیده است محیط و عناصر و اجزای آن بر رفتارها، کنش ها و واکنش های آدمی تاثیر گذارده و بخشی از هویت آدمی را شکل می دهند، لذا تکنولوژی و عناصر آن نیز به عنوان عناصری محیطی بر آدمی تاثیر گذاشته و بر شکل گیری هویت او تاثیر می گذارند.
تکنولوژی در معماری سنتی، در سیری تدریجی و تداومی همراه با معماری، فرهنگ و شرایط اجتماعی و اقتصادی رشد نموده و به صورتی ذوب شده در معماری به کار گرفته می شد و عملاً تفکیکی میان معماری و تکنولوژی نمی توان در آن متصور بود.
اما بعد از انقلاب صنعتی در غرب و پیشرفت سریع علوم و تکنولوژی، و سازگاری جامعه غربی و تکنولوژی مدرن و به تبع آن هماهنگی معماری با تکنولوژی و فرهنگ حاکم بر غرب، معماری غرب در شرایط مناسبی با توجه به شرایط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، قرارگرفته است.
اما در ایران با توجه به عقب ماندگی های بسیار علمی، اقتصادی و تکنولوژیکی و ...، ایران را به کشوری واردکننده علوم و تکنولوژی جدید از غرب تبدیل نموده است، همجواری فرهنگ و معماری ایرانی با تکنولوژی مدرن آن هم به صورت ابتدایی و ناقص، ناهنجاری هایی را در عرصه معماری و فرهنگ سبب گردیده است.
علی رغم آن، با توجه به نیازهای امروزی جامعه ایرانی که باید با استفاده از تکنولوژی نوین و پیچیده ای مرتفع گردد بایستی به بستر فکری و فلسفی تکنولوژی مدرن و همچنین تاثیراتی که در فضای معماری به وجود می آورد توجه نمود.
برای طراحی و احداث هر اثر معماری بهره گیری از تکنولوژی اجتناب ناپذیر است، اما تکنولوژی چیست؟
رابطه آن با انسان چگونه است و چه تاثیراتی بر یکدیگر می گذارند؟
و چه رابطه درونی با معماری دارد؟
تعاریف و تبیین های انجام گرفته پیرامون سوالات فوق، بسیار متعدد و مختلف است.
بنابر تصور متعارف، تکنولوژی تنها ابزارهای دست ساخت بشر می باشد و پیشرفت و توسعه آن، ما را به سوی آرمانشهر هدایت می کند اما ظاهراً سر از ویرانشهر در آوردیم.
بر خلاف تصور اولیه و رایج از تکنولوژی به مثابه ابزار، تکنولوژی می تواند ابزار صرف نباشد همانگونه که برخی تکنولوژی را در عرصه هایی مختلف همچون تفکر، فرآیند انجام و سرانجام، اثر و نتیجه گسترش داده اند و برخی دیگر برای آن ماهیتی متصور شده اند که با خود تکنولوژی متفاوت است.
رابطه انسان با تکنولوژی در گذشته و حال از مباحث عمده ای است که در این عرصه مطرح می باشد.
در نظر برخی فلاسفه، تکنولوژی دارای ارزشی خنثی بوده و بسته به اینکه چگونه به کار گرفته شود دارای ارزش های متفاوتی می گردد یعنی برای آن ارزش ماهوی قائل نیستند و صرفاً عوامل فاعلی را در ارزش گذاری روی آثار تکنولوژی دخیل می دانند.
در مقابل اینان گروه دیگری قرار دارند که برای تکنولوژی ارزش ماهوی قائل بوده و برخی از عیوب و نارسایی ها را به ذات تکنولوژی نسبت می دهند.
نیل پستمن، هیدگر و ژاک الول از این دسته فلاسفه هستند که هر یک برخی نقاط مبهم و تاریک تکنولوژی جدید را بیان کرده و راه حل هایی را برای روشن شدن ماهیت تکنولوژی و چگونگی رهایی از معایب آن پیشنهاد می نمایند.
حضور تکنولوژی در عرصه های مختلف از شکل گیری تفکر اولیه، فرآیند تکامل تفکر، فرآیند طراحی و ساخت تا بهره برداری از اثر به اشکال مختلفی می باشد و با این حضور تاثیرات مختلفی را بر معماری می گذارد.
امروزه نگاه به تکنولوژی در معماری ایران تنها از زاویه کمی و فیزیکی می باشد و معمولاً از ابعاد غیرفیزیکی آن غفلت می گردد.
تکنولوژی را برخی، ابزار صرف پنداشته که خنثی وبی اثر می باشد و تاثیری را از جانب آن بر آثار و محیط پیرامونی آن متصور می باشند.
این در حالی است که از طرفی تفکر تکنولوژیکی انسان معاصر که برآمده از تغییرات صورت گرفته در عرصه های نظری و عملی بعد از انقلاب صنعتی می باشد تمام حوزه های زندگی انسان معاصر را تحت تاثیر خود قرارداده و دگرگون ساخته است و از طرف دیگر همانگونه که در روانشناسی محیطی به اثبات رسیده است کلیه عناصر محیطی و پیرامونی روی انسان تاثیر می گذارند لذا حضور تفکر، فرآیند و آثار تکنولوژیکی در محیط نیز بی تاثیر بر انسان نمی باشد.
معماری که آمده از تفکرات، آرمان ها و نیازهای انسان می باشد در صورت تغییر در بینش، ارزش ونیازهای انسان دگرگون می گردد که این دگرگونی را در طول حیات آدمی بسیار می توان دید.
اما آیا این دگرگونی ها همواره تکاملی و مثبت بوده است؟
بالاخص اگر مبانی فکری و نظری متضاد با مبانی معماری موجود در آن بکار گرفته شود نتیجه دگرگونی ها چه خواهد بود؟
آیا تکنولوژی مدرن در مقایسه با تکنولوژی سنتی دارای چنین موقعیتی است؟
آیا این دو تکنولوژی برمبانی متفاوتی استوار بوده و ارزش های مختلفی را با خود منتقل می نمایند؟
با توجه به نقش بسیار مهم تکنولوژی در معماری، آیا نوع و چگونگی به کارگیری آن بر محتوا و هویت آثار معماری تاثیر می گذارد؟
آیا ارزش های معماری تحت تاثیر تکنولوژی بوده ونوع و چگونگی به کارگیری تکنولوژی بر آنها تاثیر می گذارند؟
تکنولوژی مدرن در عرصه های مختلف معماری معاصر ایران، از تفکر گرفته تا فرآیند طراحی و ساخت و در نهایت در اثر نهایی حضور جدی دارد و آثار خود را در فضاها و اشکال معماری معاصر نمایان ساخته، اما از تاثیرات آن غفلت شده و بدان به مثابه ابزاری خنثی و بی اثر نگریسته شده و این درحالی است که اثر تفکر تکنولوژی مدرن حتی بر شیوه آموزش معماری نیز آشکار است.
لذا مباحثی که پیرامون تکنولوژی و سازه مناسب در برخی از آثار، بالاخص در معماری معاصر غرب مطرح می گردد دلیلی بر پذیرش مبانی نظری آن نبوده بلکه تاکیدی بر چگونگی هم آوایی تکنولوژی و سازه با معماری در راستای مبانی مورد نظرشان می باشد و هدف، یافتن شیوه دست یافتن به چنین مقصودی می باشد.
تکنولوژی معماری معماری فضای نمایشگاهی مرکز پمپیدو که توسط رنزو پیانو و ریچارد راجرز صورت گرفته به عنوان یکی از بحث برانگیز ترین و پر سر و صدا ترین بناهای قرن بیستم مطرح شده است .
معماران جوان طراح مرکز پمپیدو در یک حرکت کاملا رادیکال و غیر مترقبه از اسلاف خویش فاصله گرفتند .
قبلا جوزف پاکستون در طراحی کریستال پالاس ، پیر کویئچی نروی در نمایشگاه تورین و در طراحی آشیانه هواپیما دوتر و کانتامتین در طراحی سالن ماشین آلات در نمایشگاه بین المللی پاریس شیفتگی بی حد و حصر خور را به صنعت تکنولوزی و وامداری طراحی خود را به فناوری پیشرفته روزگار خود نشان داده بودند .
اما پیانو و راجرز در این راه گام بلندتری برداشتند .
دیگر تکنولوژی رایج جذابیتی نداشت و چیزی پیشرفته تر از آن می بایست اقتدار انسان قرن بیستم بر طبیعت را به نمایش می گذاشت .
در نتیجه با سبک طراحی این دو معمار که بعدها High-Tech معروف شد این دو با جهشی باورنکردنی ، از همتایان خود در آن سالها فاصله گرفتند .
پاریس همواره یکی از پیشتازان نهضت های هنری – فلسفی ، سیاسی بود و با برنده شدن دو معمار جوان در مسابقه بین المللی مرکز پمپیدو و حمایت از ایده های ناب و خلاقانه ، زمینه خلق ایده های راجرز و پیانو را فراهم کرد .
سؤال اصلی این بود که یک مجموعه که بیشتر یادآور یک پالایشگاه عظیم است ( Steels.1997 ) و ضرورتا از پیچیده ترین و پیشرفته ترین تکنولوژی در هر دوره برخوردار است و با اندام هیولایی ، زمخت و صنعتی خود تداعی کننده شکل یک ساختمان باشد ، چگونه می تواند با یکی از ظریف ترین و احساسی ترین نیازهای انسان یعنی هنر ، رابطه ای برقرار کند ؟
معماری فضای نمایشگاهی مرکز پمپیدو که توسط رنزو پیانو و ریچارد راجرز صورت گرفته به عنوان یکی از بحث برانگیز ترین و پر سر و صدا ترین بناهای قرن بیستم مطرح شده است .
در مرکز پمپیدو انسان صنعتی در فضایی بین خط تولید و رنگهای انتزاعی در کشاکش است .
در دل یک ماشین تمام عیار حرکت می کند و با مجموعه ای عظیم و کثیری از کانال تهویه ، لوله های تاسیساتی ، خرپاهای فلزی ، کابلهای الکتریکی ، پانل های آلومینیومی و استیل و دالانهایی که یادآور سفینه های فضایی هستند از سویی به سوی دیگر می رود .
طراحی این مرکز به نوعی پاسخ به دعوت و توصیه برای ایجاد نمایشگاه با سازه های فلزی و اتصالات جوشی بود که در سال 1934 توسط لوکوربوزیه اعلام شده بود .
به اعتقاد جنکز ، در مرکز پمپیدو تقریبا همه جنبه های مدرنیسم به نهایت اقرار خلق شدند و رنگ های قرمز و آبی پرچم فرانسه پوسته این بنا که شبیه یک آشیانه هواپیما بود را نقاشی کردند ( 1986 و Jenks ) .
این بنای نمایشگاهی هم اگر چه مانند برج ایفل در ابتدا به نظر مردم پاریس خوشایند نبود و محل مناقشات و مباحث جنجالی در مورد معماری و هنر بود اما همانند برج ایفل ، با شباهت عجیبی توانست سرپا بماند و امروزه به دومین نماد شهری پاریس تبدیل شده است .
به نظر می رسد وجه تشابه این هر دو در بر انگیختن حس غرور و سربلندی انسان در برابر طبیعت و مانیفستی برای اعلام عدم وابستگی انسان صنعتی بر طبیعت و خودمفایی او از طریق بسط و نشر دانش علمی و اکتشاف و اختراعات وعده داده شده در آرمانشهر فرانسیس بیکن ، قابل جستجو باشد تکنولوژى از دیدگاه هایدگر 3) «هایدگر» در آغاز بحث «پرسش از تکنولوژى» یادآورى مىکند که سؤال اساسى او در این بحث «سؤال از ذات یا ماهیت تکنولوژى» است.
آن امرى که گاهى در طول این بحث از آن به عنوان «روح حاکم بر تکنولوژى» یاد مىشود.
پس اصلىترین سؤال این است که «ذات یا ماهیت تکنولوژى» چیست؟
یا به تعبیرى بهتر «ماهیت تکنولوژى جدید چیست؟» (البته «هایدگر» هر چند به تفاوتهاى تکنولوژى قدیم و جدید توجه دارد و برخى از آنها را نیز قبول دارد ولى این تفاوت را ماهوى و بنیادى نمىشمارد....) «هایدگر» براى تدقیق در سؤال بین «تکنولوژى» و «ماهیت تکنولوژى» تفکیک مىنماید و مىگوید: «تکنولوژى با ماهیت تکنولوژى معادل نیست، وقتى که ما در جستجوى ماهیت «درخت» هستیم باید دریابیم که آنچه در هر درختى، از جهت درخت، حضور همه جانبه دارد، خود درختى نیست که در میان همه دیگر درختان یافتشود...
.به همین منوال، ماهیت تکنولوژى هم، به هیچ وجه امرى تکنولوژیک نیست» تمثیل به ماهیت درخت و درختان خارجى از جهتى شبیه به تفکیکى است که فلاسفه و منطق دانان مسلمان بین مفهوم و مصداق (ماهیت و مصادیق ماهوى آن در خارج) انجام مىدهند ولى «هایدگر» با این بیان و تمثیل مىخواهد ما را از سطحىنگرى نسبتبه ماهیت تکنولوژى نجات داده و ذهن ما را به آن امرى که چون یک روح در همه جلوههاى تکنولوژى حضور دارد، معطوف نماید.
4) برداشت رایج از تکنولوژى: «تکنولوژى به عنوان یک ابزار»، نقطه آغاز بحث، با برداشت رایج و عام از تکنولوژى، فراهم مىشود هایدگر» در ابتداى درس - گفتار «پرسش از تکنولوژى» مىگوید: «یکى مىگوید تکنولوژى وسیلهاى استبراى (وصول به) هدفى، )ثححخذردخش چژ چذ پذژژزسذحذژ( « دیگرى مىگوید: تکنولوژى فعالیتى انسانى است.
این دو تعریف با یکدیگر مرتبطند، زیرا وضع هدف و تامین و کاربرد وسائل مناسب براى رسیدن به آن، فعالیتى انسانى است....» «هایدگر» این تعریف رایج از تکنولوژى را «تعریف ابزارى و انسان مدار تکنولوژى» مىنامد.اساس این تعریف خام از تکنولوژى به این برمىگردد که «تکنولوژى» ساخته و پرداخته دست انسان است که آن را براى رسیدن به اهدافش بوجود آورده است، وسیلهاى است در دست انسان و در خدمت او براى نیل به اهدافى که دنبال مىکند به همین جهت «هایدگر» این تعریف را «انسان مدار و سوبژکتیو» مىداند.
عناصر اصلى این تعریف از تکنولوژى عبارتند از: 1- انسانى بودن آن یا بهتر بگوئیم ساخته و پرداخته انسان بودن آن .
2- ابزارین بودن آن .
همان گونه که خواهیم دید «هایدگر» در طول بحث نارسایى و سطحى بودن، این تعریف را برملا خواهد ساخت و به تعبیر «دن 5) آیا این تعریف از تکنولوژى، تکنولوژى به عنوان یک ابزار، تعریفى درست و وافى به مقصود است؟
«هایدگر» این تعریف از تکنولوژى را نه تنها «درست» بلکه قابل اطلاق بر تکنولوژى جدید نیز مىشمارد: «چه کسى منکر درستى و صحت این تعریف خواهد بود؟...
تعریف ابزارى تکنولوژى چنان صحیح و درست است که حتى درمورد تکنولوژى جدید هم صادق است...
حتى تکنولوژى جدید هم وسیلهاى استبراى رسیدن به هدفى....
«هایدگر» نیروگاه برق، هواپیماى جت، دستگاههاى الکترونیک و...
مشمول را همین تعریف شمرده و آنها را ابزارهایى مصنوع دستبشر براى رسیدن به اهداف خاص خود مىداند.
«هایدگر» با این که این تعریف را درست (به تعبیر خودش: بطور وحشتناکى درست) و شامل مىداند ولى آن را تعریفى نارسا و ناکافى از تکنولوژى مىداند.
علیت چیست «هایدگر» مىگوید: «فلسفه قرنهاست که تعلیم مىدهد علتبر چهار نوع است: 1- علت مادى، (causa materialis) 2- علت صورى، (causa formalis) .....
3- علت غایى finalis) (causa ....
4- علت فاعلى، (causa effciens) .....
قرنهاست وانمود مىکنیم نظریه علل اربع حقیقتى است، به روشنى روز که از آسمان افتاده است ولى شاید وقتش رسیده باشد که بپرسیم؟
چرا فقط چهار نوع علت وجود دارد؟اصلا معناى واقعى «علت» در ارتباط با انواع چهارگانه چیست؟
(20) 8) «هایدگر» معتقد است که ما مادام که از ظواهر عبور ننموده و به اعماق پرسشها سیر نکنیم حتى تعریف متعارف از تکنولوژى هم نا روشن و بى اساس خواهد ماند.
لذا او از سطح روئین امر ابزارى عبور نموده و به پرسش از علیت نائل مىشود.
زیرا ما معمولا ابزار را به معناى «امرى سبب شونده، تفسیر مىکنیم.
پس باید ماهیتسببیت و علیت را تبیین نمود.در این جا هم درست است که «هایدگر» به ارسطو باز مىگردد و به تبع او علتهاى چهارگانه مادى و صورى و فاعلى و غائى را با ذکر مثال تبیین مىنماید.
ولى او در ارسطو متوقف نشده و به یونان باستان مراجعه.
«او به ما یادآورى مىکند که در تفکر یونانى علیت هیچ ربطى به سببیت و موثریت (ارسطویى)ندارد» (21) او چنین مىگوید: «آنچه ما علت مىنامیم و رومیان، (causa) مىنامیدند، یونانیان، (aition) مىخواندند که به معناى چیزى است که چیز دیگرى بدان مدیون است.
علل اربعه شکلهاى انحاء مدیون بودن به چیزى یا مسؤول چیزى بودن هستند، انحایى که به یکدیگر تعلق دارند» بنابراین: 1- علیتبه معناى «مدیون بودن یا مسؤول بودن» است .
2- علت، آن چیزى است که چیز دیگرى بدان مدیون است و معلول آن چیزى است که به دیگرى مدیون است و این رابطه «مسؤول بودن براى و مدیون بودن به» حقیقت علیت را نشان مىدهد.
3- انواع علل اربعه در حقیقت، شیوههاى گوناگون مدیون بودن چیزى به چیز دیگرى هستند.
«هایدگر» انحاء مختلف مدیون بودن یا مسؤول بودن را در قالب مثال جام نقرهاى بیان مىکند: الف) «نقره به عنوان ماده یا هیولى»، (hyle) ،مسؤولیت مادى جام را بر عهده دارد و جام از این جهتبدان مدیون است .
ب) این جام مقدس در عین حال به «هیات یا شکل، (eidos) جامى خود نیز مدیون است.
ج) این جام براى غایتیا هدفى خاص، (telos) ساخته شده است، غایتى که آن را به قلمرو اشیاء مقدس سوق مىدهد و آن را ظرفى مقدس مىگرداند.
د) و بالاخره «سازنده این ظرف مقدس یعنى شخص نقره ساز نیز از جمله مسؤولین این جام نقرهاى به شمار مىرود.
(22) «هایدگر» علت فاعلى را به گونهاى متفاوت با ارسطو تفسیر مىکند: «نقره ساز با تامل کردن این سه نحوه مذکور مسؤول بودن و مدیون بودن را گردهم مىآورد، تامل کردن به زبان یونانى، ( Legein) لوگوس، (logos) خوانده مىشود.
گلین در، (apophainesthai) ریشه دارد; یعنى در «به ظهور در آوردن».
(23) پس علت فاعلى ، نقره ساز، با تامل امرى را به عرصه ظهور مىرساند و با این کار انحاء مدیون بودن را با هم گرد مىآورد.
9) سؤال بعدى «هایدگر» این است که «معناى این مسؤول بودن براى یا مدیون بودن به چیست»؟
چه عامل اشتراک و وحدتى بین این چهارگونه مدیون بودن وجود دارد؟
و اینها مدیون در مقابل چه چیزى هستند؟
(24) به تعبیر خود او: «در این ظرف مقدس پیش روى ما، چهار نحوه مدیون بودن حاکم است، آنها با یکدیگر فرق دارند ولى مرتبط با یکدیگر هستند.
اما چه امرى....
عامل وحدت آنهاست؟
منشا وحدت چهار علت چیست؟....
معناى این مسؤول بودن و مدیون بودن چیست؟
(25) به نظر «هایدگر» آن چیزى که عامل وحدت این چهار نحوه مسؤول بودن است، این است که همه آنها»«در به حضور در آوردن امرى که حاضر نیست» شریک و سهیم هستند، یعنى این چهار نحوه علت دستبه دست هم مىدهند تا جام نقرهاى به قلمرو حضور در آید و آنها مسؤول «به حضور در آمدن این جام نقرهاى» هستند.
«هایدگر» مشخصه اصلى مسؤول بودن را «راهى کردن چیزى براى رسیدن به حضور» مىداند.
(26) «هایدگر» در پاسخ به سؤالات فوق، نقش علل را کمک به «پدید آوردن»، به راه آوردن به حضور در آوردن و پدیدار نمودن چیزى که قبلا مستور بوده و حاضر نبوده است»، مىداند.
«اما این هماوایى چهار نحوه ره - آوردن در کجا نقش دارد؟
آنها امکان مىدهند تا آنچه حضور ندارد حضور یابد» (27) همانطور که ««بیمیل»» از «هایدگر» نقل مىکند: «این مسئولیت، مسئولیتبراى آماده بودن و دم دستبودن جام نقرهاى همچون چیزى مقدس است».
از طریق این «مسؤول بودن براى»، است که این ظرف قادر به ظهور شده و حاضر مىشود به تعبیر دیگر، این «مسؤول بودن براى» است که این جام را پدید مىآورد، که «چیزى که تاکنون حاضر نبوده استحضور را بدست مىآورد این سبب شدن به معناى فر آوردن (پدیدآوردن) است که در نزد یونانیان aitia ] »نامیده شده است.
(28) بنابراین مىتوان گفت که از دیدگاه «هایدگر»: الف - چهار نحوه علیتبه معناى چهار نحوه مدیون بودن «یا مسؤول بودن براى» هستند.
ب - این علل چهار گانه على رغم اختلاف در نحوه علیتبا یکدیگر مرتبط بوده و در یک امر با هم وحدت دارند.
ج - همه این چهار نحوه علیت مسؤول پدیدآوردن جام نقرهاى هستند.
د - مقصود از مسؤول بودن براى پدیدآوردن جام نقرهاى، مسؤول بودن براى به حضور در آوردن امر مستور و آماده و دم دست قراردادن آن است.
همه آنها مسؤولند تا چیزى را به قلمرو حضور برسانند و به آن امکان حضور در این قلمرو را ببخشند.
ه- شاید بتوان گفت که علیت در وجود در نزد حکماى اسلامى، با توجه به مساوقت وجود و حضور، به همان علیت در حضور هم قابل تاویل است.
10) «هایدگر» با نقل یکى از عبارات رساله میهمانى افلاطون، سعى مىکند تا از طریق مفهوم پوئیسیس، (poiesis) ماهیت این «به حضور رساندن امر غایب» یا این «به - ره - آوردن چیزى» را تبیین نماید:افلاطون در یکى از عبارتهاى رساله مهمانى به ما مىگوید...: «هرگونه به - ره - آوردن آنچه از عدم حضور در مىگذرد و به سوى حضور یافتن پیش مىرود، نوعى پوئیسیس، ( حال باید دید که مقصود از پوئیسیس چیست، آیا هرگونه فراآوردنى، (bringing,foth) پوئیسیس مقصود یونانیان از این واژه چه بوده است؟
همانطور که ««بیمیل»» هم مىگوید: «این سبب شدن به معناى پدیدآوردن (فراآوردن) در یونانى پوئیسیس نامیده مىشود.
ولى پوئیسیس به هیچ وجه به عاملیت (فاعلیت) انسان محدود نشده است.
فوزیس، (physis) یا طبیعت نیز پوئیسیس است.
همواره طبیعتبخودى خود (بدون دخالت انسان)، اشیاء را به حضور مىرسانده است».
(31) «هایدگر» در «پرسش از تکنولوژى» با صراحت، این وسعت معنایى پوئیسیس را در نزد یونانیان بیان مىکند: «فرآوردن یا پوئیسیس فقط به تولید دستافزارى یا به ظهور آوردن و به تصویر در آوردن هنرى و شعرى اطلاق نمىشود; بلکه فوزیس، (phsis) یعنى از خود - بر - آمدن هم نوعى فرآوردن یا پوئیسیس است.
در حقیقت، فوزیس همان پوئیسیس به والاترین مفهوم کلمه است.» (32) «هایدگر» در این جهت هیچ تفاوتى بین «غنچهاى که مىشکفد» و «جام نقرهاى که به قلمرو حضور و ظهور مىرسد» قائل نمىشود.
در هر دو به حضور رسیدن امر مستور، پدید آمدن یا پدیدار شدن آنچه که نبوده استیا پدیدار نبوده، وجود دارد.
مگر این که در طبیعتبر آمدن و رشد و شکوفایى بدون دخالت انسان محقق مىشود; در حالى که در مورد جام نقرهاى، به ظهور رسیدن او نیازمند دخالت عامل انسانى است تا با تامل کردن، آن را به عرصه حضور و ظهور برساند.
«به این ترتیب هر چهار نحوه ره - آوردن یا علل اربعه در فرآوردن نقش دارند.
موجودات تامى طبیعت و ساختههاى صنعتگر، هر دو، هر زمان از همین طریق ظهور مىیابند» به گفته «دن آیدى»: «جهان در شکل تکنولوژیک خود، مجموعه شروطى است که «هایدگر» به عنوان جهان همچون منبع لایزال تعریف مىکند این به معناى آن است که جهان، آن گونه که از نظر تکنولوژیک منکشف مىشود، به نحو معینى دریافت مىشود یعنى به عنوان منبع انرژى و نیرویى که قابل تصرف و ذخیره است» «هایدگر» خود ماهیت تکنولوژى جدید و وجه افتراق آن را با تکنولوژى قدیم، چنین بیان مىکند: تکنولوژى جدید چیست؟
آن هم نوعى انکشاف است.....
(با این وجود) انکشافى که در تکنولوژى جدید حاکم است، خود را در فرا آوردن به معناى «پوئیسیس» متحقق نمىسازد.
انکشاف حاکم در تکنولوژى جدید «نوعى تعرض (است، تعرضى که طبیعت را در برابر این انتظار بیجا قرار مىدهد که تامین کننده انرژى باشد تا بتوان انرژى را از آن حیث که انرژى است، از دل طبیعت استخراج کرد.
بنابراین مىتوان گفت که: 1 - هم تکنولوژى جدید و هم تکنولوژى قدیم در این جهت مشترک هستند که هردو نوعى انکشافند (زیرا هر فر آوردنى در بردارنده نوعى انکشاف و رفع استتار است).
2 - نحوه انکشاف در تکنولوژى جدید متفاوت است، انکشاف حاکم براین تکنولوژى «انکشاف تعرضآمیز است».
3 - این نحوه خاص انکشاف حاکم بر تکنولوژى جدید مستلزم داشتن نگاه تازه و خاصى به طبیعت استیعنى نگاه به طبیعتبه عنوان منبع تامین کننده انرژى.
4 - این نگاه خاص به طبیعت، مستلزم پیدایش رابطه خاص تازهاى بین انسان و طبیعتشده است رابطه تعرض و تصرف بى امان در طبیعت.
(در افتادن با طبیعت) در این نسبت تازهاى که انسان با طبیعت پیدا کرده است همه چیز مورد تعرض قرار مىگیرد.
«اکنون هوا مورد تعرض قرار مىگیرد تا نیتروژن خود را عرضه کند، زمین مورد تعرض قرار مىگیرد تا مواد معدنى خود را عرضه کند، مواد معدنى هم براى مثال، به عنوان منبع اورانیوم مورد تعرض واقع مىشوند و اورانیوم هم به عنوان منبع انرژى اتمى.
در این نحوه نگاه، زمین به عنوان منبع ذخایر معدنى نگریسته مىشود که باید هر چه بیشتر و بیشتر بدان تعرض نمود (و در آن دخل و تصرف کرد) و از دل آن ذخایر را استخراج نمود نه به عنوان مادر که همواره باید به آن با دیده حرمت نگریست و حتى از نهادن خیش بر آن دورى گزید».
پس از دیدگاه «هایدگر» مىتوان گفت که در دوره ظهور تکنولوژى، مهمترین تحولى که رخ داده این است که نگاه ما به جهان عوض شده و درک تازهاى از آن به جاى درک پیشین نشسته است.
از نظر او داشتن چنین درکى از جهان شرط امکان اشتغال ما به آن تکنولوژیهائى است که امروزه ابداع مىکنیم.
همان گونه که «بیمیل» مىگوید: در این رهیافت تکنولوژیکى هر چیزى صرفا در ارتباط با (یا با توجه به) در دسترس بودن و قابل مصرف و استفاده بودنش عرضه مىشود «هر چیزى به یک منبع تبدیل مىشود، .....(Bestand) منبع امرى باقى و لایزال است.» این باقى و لایزال است تا آن جا که به نظم در آید یا بتواند به نظم در آید، (aufein bestelln gestellt) پس منبع به امر منظم (به نظم درآمده یا قابل تنظیم و امر قابل مصرف و استفاده) تحویل مىگردد.
(54) «بیمیل» معتقد است که این تبدیل شدن و دگرگونى موجودات به منبع لایزال، نگرشى تازهاى را پدید مىآورد نگرشى که در آن هویات، «اشیاء» (ابژهها) مىگردند (هویات به اشیاء دگرگون مىشوند) و به عنوان اشیاء ادراک مىشوند.
و مادام که آنچه در پیش روى انسان قرار دارد ابژهاست، (این ابتدا در دوره مدرن رخ داد و با تعیین انسان به عنوان سوژه همراه بود.
سوژهاى که آنچه در پیش روى او قرار دارد، ابژه است) استقلال خاصى هنوز براى انسان تضمین شده است.
زیرا با سوژه شدن (انسان)، انسان خودش را، حداقل از نقطه نظر «داننده» به عنوان بنیاد زیرین واقعى لحاظ مىکند، در تکنولوژى جدید این رهیافتبطور افراطى اعمال شده است.
(در این رهیافت جدید) نه شناسنده (عالم) بلکه کننده (عامل)، نه آنچه که به شناختن مربوط مىشود بلکه آنچه که به انجام دادن مربوط مىشود، اهمیت پیدا مىکند.
به وضوح انجام دادن تنها از طریق دانستن و شناختن ممکن است ولى شناختن در این جا موکدا به حسب آنچه که بتوان با این شناختن انجام داد، مورد قضاوت قرار مىگیرد انجام دادن، قدرت و توانایى بر انجام به معیار شناختن تبدیل شد این «توانایى- بر» سپس بیشتر و بیشتر به معناى «مهارت - داشتن-بر» فهمیده شد و مهارت - داشتن - بر خودش را مستقیما در قدرت شخص بر کنترل و در اختیار داشتن چیزى نشان داد.
این (دگرگونیها) در، (bestand) ،در دگرگونى اشیاء به منبع لایزال رخ داد.
(به گفته دن آیدى این نحوه نگرشى به جهان، واکنش انسانى خاصى را طلب مىکرد.
از نظر پدیدارشناسى، براى هر مورد شرط شرط نوئتیک، (noetic) متناظرى نیز وجود دارد.
بنابراین اگر جهان به عنوان منبعى ثابت و لایزال نگریسته شود، یعنى اگر نحوه اساسى درک جهان چنین باشد آنگاه واکنش انسانى متناظر با آن، در عصر تکنولوژیک شکل خاصى به خود مىگیرد فعالیتهاى افراد انسانى در واکنش به چنین جهانى عبارتست از منکشف کردن امکانات آن، امکاناتى که «هایدگر» آنها را چنین توصیف مىکند: «از بند آزاد کردن، تغییر شکل دادن ذخیره کردن ،توزیع کردن و تغییر مدار».
15) «هایدگر» انکشاف حاکم بر تکنولوژى جدید را داراى خصلت «در افتادن.
یا «تعرض» مىداند.
او مىگوید: «تعرض به این صورت به وقوع مىپیوندد که انرژى نهفته در طبیعت، اکتشاف و حبس مىشود و حاصل این روند تغییر شکل مىیابد و این امر تغییر شکل یافته انبار مىشود و آنچه انبار شده است از نو توزیع مىشود و آنچه توزیع شده است از مدارى به مدار دیگر جریان مىیابد.
«هایدگر» همه این امور را یعنى اکتشاف و حبس کردن، تغییر شکل دادن و انبار کردن و توزیع کردن و تغییر مدار دادن را همگى «انحاء انکشاف» مىشمارد.
نتیجه این نحوه انکشاف چیست؟
حاصل از این در افتادن تعرضآمیز این است که همه چیز در حال آماده باش تا بلافاصله مهیا شود و در هر زمان که لازم باشد از نو سفارش داده شود.
«همه چیز به منبع ذخیره یا ذخیره ثابتیا منبع لایزال ذخیره تبدیل مىشود.
آنچه که به معناى منبع لایزال به حال آماده باش به انتظار مىایستد دیگر به مفهوم شىء در برابر ما نایستاده است.
(«هایدگر» به هواپیمایى که روى باند فرودگاه ایستاده، مثال مىزند که صرفا به عنوان منبع ذخیره روى باند ایستاده است...).
چه کسى این در افتادن تعرضآمیز را اجرا مىکند؟
بدون شک، بشر.
او تا چه حد از عهده چنین انکشافى بر مىآید؟
«عدم استتارى که امر واقع در هر لحظه معین خود را در آن آشکار مىکند یا پس مىکشد ،تحت اختیار بشر نیست.
این حقیقت که امر واقع از زمان افلاطون تاکنون خود را در پرتو مثل نمایان کرده، ساخته و پرداخته افلاطون نبوده است.
این متفکر فقط به امرى پاسخ مىداد که او را مخاطب قرار داده بود.
«هایدگر» در پاسخ به سؤال بالا صریحا مىگوید: «بشر از آن جا که تکنولوژى را به پیش مىراند، در این انضباط به عنوان نحوى انکشاف شرکت مىجوید.
اما آن عدم استتارى که این انضباط در قالب آن شکوفا مىشود هیچ گاه ساخته دستبشر نیست.
«هایدگر» سپس این سؤال را مطرح مىکند که اگر این انکشاف صرفا ساخته بشر نیست، کجا و چگونه به وقوع مىپیوندد؟
او در پاسخ به این سؤال مىگوید: «هر جا بشر چشم و گوش خود را باز کند، دل خود را بگشاید و خود را به دست اندیشیدن و تلاش کردن، ساختن و کارکردن...بسپارد خود را در همه جا در قلمرو امر نامستور خواهد یافت و هر زمان که امر نامستور بشر را به انحاء انکشاف خاص او فرا خواند، عدم استتار آن از قبل رخ داده است.
واژه چیست؟
مفهوم واژه و ارایه تعریفی کارآمد از آن کار سادهای نیست و دشواری این کار از تحلیل سادهترین دادههای زبانی آشکار میشود، هرچند اهل زبان به طور شمی مفهوم واژه را میشناسند و از این واحد ساختاری در تولید جملهها (نحو) استفاده میکنند.
اصطلاح واژه را میتوان در دو مفهوم به کار برد: یک مفهوم آن صورت انتزاعی و ذهنی است که در نظام درونی زبان قرار دارد، و مفهوم دیگر آن به کاربردهای مختلف بر اساس ضرورتهای نحوی باز میگردد که از آن با عنوان صورتواژه word-form یاد میشود.
مجموعه واژههای ذهنی را در مطالعات زبانشناختی نوین، واژگان lexicon مینامند و به هریک از آنها تکواژ قاموسی lexeme میگویند.
واژگان lexicon صرفاً فهرست واژههای زبان نیست بلکه اطلاعاتی را نیز از نظرگاههای گوناگون در مورد واژهها در بر میگیرد که عبارتاند از: 1.
از نظر آوایی]/واجی[: واژه یک ساخت آوایی است که از یک یا چند هجا تشکیل شده، دارای یک تکیه است و در آغاز و پایان آن یک درنگ juncture وجود دارد، یعنی میتوان در آغاز و پایان آن سکوت کرد.
آواشناسی و واجشناسی ...
ساختار و الگوی نظاممند صداها در زبان انسانی را مطالعه میکنند.
اطلاعات واجی نشاندهندهی چگونگی تلفظ واقعی واژه در گفتار است.