استاد طراحی معماری و طراحی شهری در دانشگاه هاروارد آمریکااست او مسئولیت هدایت طرح های تحقیقاتی مطالعات ترکیبی کارگاههاوسمینارهایی که بروضع معماری وشهر متمرکز شده اند را در نقاط مختلف جهان به عهده دارد.
کولهاس در سال 1944 درشهر روتردام هلند به دنیا آمد ابتدا روزنامه نگار ونویسنده ی نمایشنامه های رادیوتلوزیونی بود سپس از سال 1968 تا1972 در مدرسه معماریAA لندن تحصیل کرد مقاله ی دیوار برلین به مثابه ی معماری 1970ومهاجرت یا زندانیان داوطلبانه ی معماری 1972 حاصل تفکر او در آن مدرسه است.
lدر سال 1972 بورس پژوهشی موسسه هارکنس را جهت تحقیق در آمریکا دریافت کرد ودر دانشگاه کرنل زیر نظر اسوالد ماتیاس اونگرس به پژوهش در معماری پرداخت سپس به عنوان محقق مدعو به موسسه مطالعات معماری وشهر IAUS در نیویورک کتاب نیویورک تبدار بیانیه ی مدکتر شریعتیعطوف به گذشته ای برای مانهاتن را در سال 1978 منتشر کرد.
lکولهاس در سال 1975 دفتر معماری کلانشهر OMA را با الیا و زیو زنگلیش و مادلون یزندروپ در لندن تاسیس کرد و از آن هنگام پروژه های معماری برنامه ریزی و طراحی شهری متعددی را انجام داده است.
lدر سال 1995 به همراه بروس مایو –طراح گرافیک-S.M.L.XL را منتشر کرد .کتابی که کارهای OMA و کولهاس را در زمینه های جامعه ی امروز ساختمان و توسعه شهر ارایه می کرد.
جاذبه شهر نیویورک وی را بر آن داشت تا درباره معماری این کلان شهر metropolitan culture تحقیقاتی را انجام دهد که بعدا آن را تحت عنوان هذیان نیویورک به چاپ رساند که برداشت شخصی او بود از این شهر و بیانیه ای بود برای محله مانهاتان.
کولهاس بعدا به لندن بازگشت جایی که او دفتر معماری خود را با عنوان ( OMA ( Office for Metropolitan Architecture بنا نهاد.
دفتری که با پشت کار او و همکارانش به عنوان مکانی مطرح گردید که فرهنگ معاصر و معماری معاصر را بسط می داد.
او در خلال کار دفتر خود در سال ۱۹۹۵ کتاب کوچک، متوسط، بزرگ و کلان را نیز انتشار داد.
S, M, L, XL) 1995) او در سال ۲۰۰۰ کارهای دفتر معماری خود را نیز تحت عنوان کتابی منتشر کرد.
در این سال کولهاس شرکتی را نیز به عنوان خواهر زاده شرکت خود تاسیس کرد تحت عنوان AMO که به عنوان مشاور با شرکت اصلی رابطه بین جامعه و ساخت محیط رابررسی کردند.
Society and the built environment کولهاس جایزه های زیادی را کسب کرده ولی مهمترین آنها جایزه Pritzker به سال ۲۰۰۰ می باشد.
او همینک استاد معماری و شهرسازی دانشگاه هاروارد می باشد.
رم کولهاس را به عنوان یکی از بی پرواترین اندیشمندان معماری مدتهاست که می شناسند ولی بسیاری از مردم از ذهنیات او اطلاع چندانی ندارند.
کولهاس این بار با ساختمان casa da musica ( خانه موسیقی ) اثری متمایز ارائه داده است ، ساختمانی که در آن نبوغ فکری کولهاس با زیبایی شناسی ظاهری ترکیب شده است.
در سال 1982،در شهر پاریس مسابقه ای بین المللی با نام لاویلت توسط سازمانEEPV (سازمان بر پا کننده پارک لاویلت)برگزار می شود،هر چند در این مسابقه طرح ارئه شده ی کولهاس پذیرفته نمی شود اما اهداف و رویکردهای وی در برخورد با این طرح،قابل بررسی است.پارک مورد نظر باید با شرایط زمانه منطبق بوده ونماد هایی از نوآوری به همراه داشته باشد.به علاوه پارک باید منعکس کننده ی شیوه ی زندگی شهری باشد.
در سال 1982،در شهر پاریس مسابقه ای بین المللی با نام لاویلت توسط سازمانEEPV (سازمان بر پا کننده پارک لاویلت)برگزار می شود،هر چند در این مسابقه طرح ارئه شده ی کولهاس پذیرفته نمی شود اما اهداف و رویکردهای وی در برخورد با این طرح،قابل بررسی است.پارک مورد نظر باید با شرایط زمانه منطبق بوده ونماد هایی از نوآوری به همراه داشته باشد.به علاوه پارک باید منعکس کننده ی شیوه ی زندگی شهری باشد و به عنوان مکانی برای تلاقی فرهنگها واقع شود.
سایت لاویلت بسیار کوچک بود در نتیجه کولهاس با لایه بندی فعالیتهای در نظر گرفته شده برای پارک ،و انطباق لایه ها بر هم،برنامه ی خود را در ارتفاع اجرا می کند.از نظر او یک آسمان خراش مانند یک فضای جمعی که تراکم فرهنگی را پوشش می دهد، عمل می کند.بنابراین با استناد به نظریه ی تراکم ،ایده ی لایه بندی پارک لاویلت را شکل می دهد.این لایه ها در واقع استراتژی ای برای کنترل و اداره ی کل پروسه ی طراحی جهت ایجاد یک فضای جمعی اجتماعی هستند.در پروسه ی طراحی لاویلت کولهاس با استفاده از روش استرتژیک خود، تصادف برنامه ریزی شده را با ویژگی معماری ترکیب می کند و از این طریق یک عملکرد جدید ومختلط شهری مناسب پارک های قرن بیست و یکم ،به وجود می آورد.در نهایت پارک لاویلت وی ،تراکمی بدون ماده وتراکم فرهنگی غیر قابل مشاهده می شود.
کولهاس از زیبایی وحشتناک قرن بیستم اروپا صحبت می کند.
او معتقد است که این زیبایی ناشی از یک ویا چند نظریه ی معماری که در طول زمان وبه طور نا محسوس متحول شده باشند نبوده بلکه حاصل فرم پذیری همزمان لایه های مختلفی هستندکه در ان هر نظریه جدید نظریه قبلی را رد کرده وانچه بر اساس ان ساخته شده متلاشی می کند.
او معتقد است که برای دمیدن حیاتی نو به حرفه معماری وحفظ یک دید انتقادی باید از واقعیت های در حال فرم گرفتن اگاه بود وانها را با دقت تحت نظر گرفته وتئوریزه کرد.
وبا توجه به اینکه مدرنیزه کردن شهرها در اروپا وامریکا بیشتر در نیمه اول قرن بیستم به اوج خود رسید در صورتیکه در سالهای پایانی این قرن ما شاهد همان اتفاق در خاور دور هستیم در نتیجه با در کنار هم قرار دادن واقعیت اروپایی و اسیایی غربی وشرقی وبا استفاده از تشابهات ونه اضداد می توانیم به راه حل های مطلوبی دست یابیم.
کولهاس به این نتیجه می رسد که شهرهای امروزی یک واقعیت همگن را نمی سازد.
همان گونه که در غرب میسر نشد در شرق نیز هیچ طرح با اعتبار جهانی نمی تواند از عهده ی این کار برآید.
کولهاس معتقد است بر خلاف مدرنیست ها که از شبکه راهها ودیگر تجهیزات وتسهیلات برای ایجاد وحدت فیزیکی ویگانگی عملکرد استفاده می کردند اکنون این شبکه ها شهر ها را به بخش های کاملا محصور ویا بن بست تقسیم می کنند.
در واقعیت های جدید شرایط بینابینی وجود ندارد.
فضاهای طبیعی .
مزارع .
شالیزارها و بعضی اوقات زمینهای گلف ناگهان در کنار بخش های ساخته شده قرار می گیرند.
این کنار هم قرار گیری خشمانه ی دو واقعیت کاملا مستقل می تواند به مدلی برای توسعه کلان شهرهای اینده تبدیل شود.
در چنین مدلی دیگر اثری از هارمونی تعادل ویکپارچگی شهرهای تاریخی وجود ندارد.
برعکس بخش های مختلف و کاملا جدا ازهم یا بصورت مکمل یا رقیب عمل می کنند.
در این نوع شهر ها دیگر نمی توان دنبال شرایط ایده ال گشت .
بلکه بر عکس باید از بی ثباتی .
اتفاق و نقص بهره کشی فرصت طلبانه نمود.
کولهاس معتقداست که سیاست تخریب از بن که بدون ان معماران قرن بیستمی چون لوکوربوزیه هیچ چیز را ممکن تصور نمی کردند میتوانند در مورد قسمت هایی از شهر اعمال گردند که کاملا فرسوده شده اند.
بخشهایی که نجات شان غیر ممکن است.
زمینهایی که به این طریق ازاد می شوند می توانند به فضاهای سبز فضاهای عمومی ودیگر احتیاجات شهر اختصاص داده شوند.
بر عکس بخش هایی از شهر که استحقاق انرا دارند که نگهداری شوند باید با نهایت دقت تحکیم شوند.