دانلود تحقیق ابوالفتح عمربن ابراهیم نیشابوری

Word 86 KB 33018 19
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مقدمه : ابوالفتح عمربن ابراهیم نیشابوری،معروف به خیام ، از چهره های تابناک علوم ریاضی و نجوم وحکمت جهان در قرون وسطی است.

    معدودی از رباعی های نغز و حکممت آمیز او به جای مانده ، نام خیام را در دفتر ادبیات جهانی نیز ، ویژه در برون مرز ایران ثبت نموده است.

    این بحر وجود امده بیرون زنهفت کس نیت که این گوهر تحقیق سبقت هرکس سخنی از سر سودا گفتند زان روی که هست کس نمی داندگفت خیام چنانکه از رباعیات او بر نمی آید، عالمی کمی گر است، به مسائل بنیادی توجه ویژه دارد ومسائل بنیادی را با دید ژرف ریاضی وفلسفی تجزیه و تحلیل می کند.

    هر رباعی خیام محتوای ژرف ودقیق وماندگار دارد، شعر ناب فارسی است.خیام بی آنکه درس مکتبی بدهد.پند وموعظه درمیان بیاورد خواننده را آگاهی و هشیاری می بخشد.

    چیزهائی را که فیلسوفان در الفاظ پیچیده و نامانوس دور و دراز می پوشانند، او به سادگی و زیبائی و کوتاهی می آفریند و جلوه گر می کند.

    درباره رباعیات خیام چند هزار مقاله در فهرست های غربی دیده می شود.

    اما شعارمقالات پژوهشی درباره کارهای علمی به خیام به چند درصد این رقم هم نمی رسد .کشفیات علمی کهنه می شوند ولی لطایف شعر ناب دیرپاست.

    خیام هزارو چهارصد سال بعد ازاقلیدس با همان هندسه واستدلالهای اقلیدسی سرو کار داشتند وعمرخیام درفاصله زمانی نیمه راه میان ابوعلی سینا و خواجه نصیر طوسی قراردارد.

    ((پیشگفتار)) حکیم عمر خیام ، ریاضی دان و منجم ایرانی و سراینده رباعیات نغز را همه می شناسند.

    چند هزار مقاله و کتاب درباره او به زبانهای مختلف در جهان به چاپ رسیده که بیش از نود و پنج درصد آنها با رباعیات وی پیوند می یابد.

    انبوه کتاب ها و مقالاتی که غربیها درباره ی عمر خیام نوشته اند ، غالبا در گرد محور ((می نوش))و(( خوش نوش)) دور می زند ، که در نگاه اول بعضی از رباعیات منسوب بر او به چشم می خورد، ولی از مقام والای علمی خیام کتب سخن به میان می آورند.

    سیمای خیام چنین بنظر می یاید: دانشمندی متفکر،اهل حساب وتیزبین به دوراز مسائل خرد، مکتبی و اجتماعی، قهرمان هماوردی با دشواریهای بنیادی فلسفی و ریاضی مانند چگونگی حدها و امکانات عقلی در برابر معالات ، اندیشمندی دلیر که از سیطره امپراطوری گسترده هزار و پانصد ساله هندسه اقلیدسی بدر می رود و پرچم استقلال بر میافرازد، آزاد اندیشی بی پروا که مدعیان علم و داوریهای جزمی را به چیزی نمی گیرد.

    ولی آنگاه که با مردم معمولی سخن می گوید، عصاره تفکرات بلند فلسفی خود را بی و پیچیدگی،درقالب چهارپاره های زیبا برایشان بیان می کند.

    خیام مانند دانشوران مکتبی به مراجع ونامها پناه نمی برد، نمی گوید اگر کتاب های ارسطو افلاطون،ابن سینا ومانند آن ها را دریابی،جهان را خواهی شناخت و دیگر مشکلی در این زمینه نخواهی داشت.

    نه،می گوید مطلب ژرفتر از اینهاست.

    ((سرسری برپا نگشته است این سرای پرشکوه )) آنانکه محیط فضل و آداب شدند در جمع کمال شمع اصحاب شدند ره زین شب تاریک نبردند برون گفتند فسانه ای و در خواب شدند (منسوب و خیام ) دانشمند نامدار خراسان با دگراندیشان نمی ستیزد، همینقدر با یک ریشخند ژرف بی آزارانه با جرم اندیشان همه دان روبرو می شود و در همه حال به عارف وعامی وکافر ومسلمان ومبتدی و استاد، به زبان خوش دری می گوید: چند روزی بیش دراین سرای دو در نخواهید ماند، وقت را غنیمت بشمار، فرصت ها را از دست مده ، شادو سرخوش بزی .

    گر یکی نفست به زندگانی گذرد مگذار که جز به شادمانی گذرد هشدار که سرمایه ی سودای جهان عمر است چنان کش گذرانی گذرد برچشم تو عالم ارچه می آرایند مگرای بدان که عاقلان نگرانید بسیار چه تو روند و بسیار آیند بر بای نصیب خویش کت بربایند در بسیاری از رباعیات که به خیام نسبت می دهند، تشتت آراء ، تناقضهای منطقی ، ناهمخوانی افکار ، یا تاکید بر می خوارگی دیده می شود که ناگزیر از احتمال انتساب آنها به یک دانشمد بلند پایه می کاهد.ژرف نگری،کلان بینی، کوتاهی و برندگی سخن و درخشش جهان در سروده های خیام می باید از همان دست باشد که در کارهای ریاضی او جلوه گر است.

    با اینکه این نمونه ها از کتاب های ممتاز(محمد علی فروغی – قاسم غنی ، صادق هدایت و علی دشتی) برگرفته شده در اصالت برخی از آنها شک باقی است.

    دانشوران نامبرده هم مدعی نبوده اند که بطور یقین هم این رباعیات از خیام می باشد.

    تطبیق نسخه های معروف رباعیات خیام و بحث در جست و جوی صحیحترین آنها مورد نظر نگارنده نبوده است .

    ارزیابی شهرت جهانی خیام : نخستین ترجمه کارهای خیام به زبان فرانسوی در سال 1851 ، یعنی فقط چند سالی پیش از شهر ترجمه رباعیات فیترجرالد صورت گرفته است –ناگزیر باید پذیرفت که شهرت جهانی نام خیام در نیمه دوم قرن نوزدهم بر اساس کارهای او نبوده است.شهرت عمرخیام درمیان مردم اروپاوآمریکا، بیشتر مرهون ترجمه رباعیات معدود اوست که سرشار از زیبایی و تفکر بنیادی حکیمانه و شاعرانه است .شاعر انگلیسی ادوارد فیتنرجرالد این گردنبند مرصع شرقی را از گوهرای فکری عمرخیام چنان به رشته کشیده است ، که عروس ادبیات جاودانه بدان می نازد.

    شهرت خیام در برون مرز بیشتر مرهون ترجمه رباعیات فیتز جرالد است .

    که بر اثر آن اینک عمر خیام را در برون مرز ایران معروفترین شاعر فارسی زبان می انگارند.

    ترجمه های شاهنامه و گلستان و حافظ و مولانا هنوز به آن اندازه شهرت دست پیدا نکرده اند.

    شهرت خیام در ایران : قدیمی ترین نسخه های رباعیات خیام بزبان فارسی ، نسخه ایست که کسی بنام شارتعالی در 64 صفحه در کلکته بسال 1836 میلادی مطابق با 1252 هجری قمری بچاپ رسانیده است.

    نخستین نسخه چاپی رباعیات خیام در ایران از سال 1272 قمری یعنی چند سال پیش از چاپ ترجمه انگلیسی فیتز جرالد است.

    بدیهی است که نسخه های چاپی فارسی رباعیات در آن زمان ها بدست مردم نمی رسید و حتی خواص هم بندرت از آن مطلع می شدند.

    عمر خیام : ولادت و وفات عمر خیام در حدود 409 هجری – قمری 509 هجری – قمری) بوده است مناسب است یادآور شوم که هر چهار ریاضی دان بزرگ نامبرده : عمر خیام ، نصیر الدین طوسی ، پاسکال نیوتن ، طبع شعر داشتند و به ندرت شعرسروده اند،ولی هیچ یک را نباید به شاعری شناخت .

    به قول ناصرخسرو: شاعرم مشعار اگرچه شاعرم: ریاضی دانان نقش آخرین در جست و جوی زیباترین نقش شناساندن حقایق انتزاعی هستند.

    زیبایی اشعاری که نگرش فلسفی و عارفانه دارند در هنر کلامی گویندگان آنهاست که پرسش های ساده ذهن مردم معمولی را هوشمندانه به صحنه می آورند.

    آنچه که باعث تعجب می شود کلان بینی خیام است که از مسائل ناشناخته کوچک درمی گذرد و یا مسائل بنیادی کلان هماورد می شود .

    این همان جهان بینی است.که در رباعیات او دیده می شود:‌ از زبان رباعی سرای معروف خراسان ، این شعری عارفانه حافظ را می باید شنید: شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش حدیث نسخه های اقدم : در دایره که آمدن و رفتن ماست اورانه برایت نه نهایت پیداست کس می نزند دمی در این معنی راست کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست بیهقی در صوان الحکمه می گوید: ((مظفر را بلند مرتبه وارجمندی در علوم بوده و با امام عمر خیام مناظرات و مباحثات داشته ولیکن مرتبه خیام از او برتر بوده است.

    )) سید حسن تقی زاده که در تاریخ گاه شماری ایرانی صاحب نظر بود، عقیده داشت که خیام در سالهای اول سلطنت ملکشاه بسیار جوان بوده و بعید به نظر می رسد که درتدوین تقویم جلالی چندان موثر بوده باشد.

    وی معتقد بود که در این اواخر شهرت و رواجی که رباعیات خیام در دنیا پیدا کرده موجب شده که در سهم خیام در این باب مبالغه کنند.

    دیدگاه فلسفی خیام : بحث فلسفی خیام در نظم و ترتیب و بیشی و بیشی آفرینش مخلوقات و کیهان اعظم است.می فرمای نزدیکترین موجودات ابداعی به خدا اشرف آن موجودات است))دریافت اشرافی اینگونه مطالب را درنگرش های مذهبی و شعری عارفانه می توان گنجاند.چه آنجا صحبت ازعشق و ارادت است و پای استدلال مکتبی به میان نمی آید.

    شادروان جعفری درکتابش برخی ازجملات خیام را به زعم خود تفسیر و بحث می کند.در پایان نتیجه می گیرد که نگرش کسی که با این دقت مسائل فلسفی ومنطقی را می شکافد، با نگرش پوچ گرایی و لذت پرستی که در بعضی برداشت ها از رباعیات منسوب به خیام دیده می شود، سازگار نیست.

    خیام دانشمند کسی نیست که شما را به می خوارگی بخواند.

    این نتیجه گیری درست و معقول به نظر می اید.

    بنیان تفکر منطقی در بحث های خیام ویژه در رسالات ریاضی او آشکار است و لو اینکه نگرش های ((فلسفی– دینی )) آن زمان را فیزیک کیهانی امروز مورد سوال قرار دهد.

    دقت خیام در گزینش کلمات و برتری تحول و خبر وانفورماسیون برچیزهای دیگر ستایش انگیز است و جا دارد که آن را بیشتر بررسی کنند.

    گر برفلکم دست بدی چون یزدان برداشتمی من این فلک را زمیان زنو فلکی دگر چنان ساختمی کازاده بکامک دل رسیدی آسان خیام کم چیزمی نوشت،رسالات علمی اوبه نسبت دیگردانشمندان زیاد نیست.

    کم گوی وگزیده گوی بود.

    چنانکه می دانیم ، رباعیات اصیل بجای مانده از او به شصت نمی رسد.

    هرچند نویسندگان و ناشران، از راه لطف و برتر بگوییم کمی دقت علمی و امانت فرهنگی، صدها رباعی به نام او چاپ کرده اند.

    به نظر صاحبان ادب، ذهن خیام به اغتتام فرصت و شادمانی و دلیری درتفکرو مثبت گرایی درعدل، پیوند دارد ونقش باده گساری و تن آسیایی منظور نیست.

    پرسش های او درباره بدایت و نهایت جهانی و آغاز و فرجام آدمی و چراها، همه حکیمانه و شاعرانه و زیباست و بنده در آن کارمندی و ادبی به دید کفر و الحاد نمی نگرم.

    شک نیست که حکیم عمرخیام مانند بعضی دانشمندان دیگر، گاهی چند رباعی نغزمی سرود.

    شعار این رباعیات اصیل خیام را در حدود پنجاه یا شصت رباعی می دانند.

    بعبارت دیگر، در دوران پنجاه یا شصت سال پژوهش علمی این حکیم ، از او صد بیت شعر به یادگار ماندگار است که به طور میانه سالی یک رباعی می شود.

    در مقایسه کمی با سروده های شاعران معروف زبان فارسی، حکیم نیشابور را شاعر نمی شمارند.

    هرچند رباعیات او در زیبایی و پرمغزی و ایجاز بی مانند است.

    بعضی تذکره نویسان وکاتبان ،غالبا بدون دقت وتامل هرجارباعی را پسندیده اند، درزیرنام خیام ثبت کرده اند.نسخه خطی کتابخانه دانشگاه آکسفورد انگلستان که مورد استفاده فیتنر جرالد قرارگرفتن متضمن 157 رباعی است که به سال 865 هجری در شیراز کتابت شده بود.

    شعار رباعیات منسوب به خیام در نسخه های کهنه تر کنند، و در نسخه های جدیدتربیشتر است.

    محمد علی فروغی و دکتر قاسم غنی 66 رباعی را که در کتاب های تا سده هشتم هجری دیده شده به احتمال بسیار قوی از خیام می دانند.

    صادق هدایت 143 رباعی را از انبوه رباعیات منسوب به خیام برگزیده است.

    علی دشتی 76 رباعی را به احتمال قوی از خیام می داند.

    در دایره ی که آمد و رفتن ماست او را نه بدایت نه نهایت پیداست کس می نزند دمی در این معنی راست کاین آمدن از کجا و رفتن یکجاست (منسوب خیام ) این رباعی زیبا که از نغز دانشمند ادیبی تراوش کرده ، تصویر هندسی بهمراه دارد.

    خط مستقیم نامحدود،یا دایره یا منحنی بسته ای را در نظر بگیرید.

    بدایت و نهایت آنها نامعلوم است.واژه های آغازوانجام هنوز تعریف نشده و جا نیفتاده اند.آمدن و رفتن ما یک عصاره ،از ناچیز ،چیز شدن و از چیز ، ناچیز شدن را در بردارد.

    یک دنیا میسم تحول و شدن را می رساند.

    نقطه بدایت و نقطه نهایت و از نقطه ای به نقطه ی دیگر رفتن ،همه از اندیشه های کسی است که در هندسه اقلیدس غرفه شده باشد و اینک می خواهد یک مدل هندسی برای جهان آفرینش در ذهن خود بیافریند.

    رباعی دیگر: دارنده چو ترکیب طبایع آراست از بهرچه افکندش اندر کم و کاست گرنیک آمد محبت از بهر چه بود ورنیک نیامد این صورعیب کراست (منسوب به خیام ) خیام با اندیشه ی فلسفی می گوید آنکه ما را آفرید، توانایی داشت که ما را نیک بیافریند که عیب و کاستی در ما نباشد.اکنون که چنین آفریده نشده ایم و همه گونه کاستیها داریم ،زود نابود می شویم و سرانجام چون جام ما را درهم می شکنند، آیا این آراستن و شکستن خطا بر قلم صنع نیست؟

    خیام می گوید، امروز ترا چون گل نوبهاری آراستند و فردات می بزمرانند.پس امروز را غنیمت بشمار: برچشم تو عالم ارچه می آرایند مگرای برای که عاقلان نگرانید بسیار چه تو روند و بسیار آیند بر بای نصیب خویش کت بربایند برداشت از بربای نصیب خویش ، اغتنام وقت و فرصت حیات است آنچنان که در تران و ر ذهن ماست.

    صفت لایعقل بگوشه ای خزیدن را در صحنه نمی بینم ولی با دگراندیشان ستیز ندارم.

    هرکس بذوق خودش غزل حافظ و رباعیات خیام را تفسیر می کند و اختلاف ذوق ها زیاد است.

    چند نمونه از رباعیات منسوب به خیام : رباعی زیر را به خیام ، ابن سینا و فارابی نسبت داده اند: ازجرم گل سیاه تا اوج زحل کردم همه مشکلات کلی را حل بگشادم بندهای مشکل بحیل هربند گشاده شد بجز بند اجل (منسوب به خیام ) بزعم من،سراینده این ابیات را نمی توان از گروه دانشمندان است.

    هر پژوهنده ای می داند که چه اندازه آدمی در کشف دشواریهای علم ناتوان است.

    خیام مانند بسیاری دیگر از دانشمندان آن سده ها در تمام عمر کوشیدند که ماهیت اعداد اصم مانند جذر2 را روشن کنندوبه حسرت مردند.

    بسیاری از ریاضیدان قدیم عمرشان را برسد مسایل لاینحل یونانیان مانند تر بیع دایره و تضعیف مکعب گذراندند.ابن سینا و فارابی و خیام بی شک برای حل معادلات ساده درجه دوم و سوم ، که امروز نوجوانان در دبیرستانها بر آن است می یابند ، مشکل داشتند.

    اعداد منفی و اعداد موهومی را به تصوردر نمی آوردند.

    خود این پژوهندگان می دانستند که آدمی چه کم می داند و عالم نادانسته و ناشناخته ها چه گسترده و پهناور است.

    مرددانشی هیچگاه نمی گوید که هر بند گشاده شد.

    او ممکن است بگوید هر بند را روزی خواهند گشود مگر بند اجل را ، دیگران هم چنین گفته اند- به قول فردوسی : همه کارهای جهان را در است مگر مرگ کانرا در دیگر است درتصور نمی گنجد که چنین ادعائی را که هربند گشاده شد از ذهن مرد عالمی بگذرد.این گونه شعرها را کسانی سروده اند که محوکتاب ها وکشفیات دانشمندان شده اند، بی آنکه محتوای آن کشفیات را شناخته باشند.

    این گروه با معیار ذهن فرو بسته و ساده دلی خودشان ، از راه ارج و تحسین می خواهند چنین سخنانی را از زبان محققان و عالمان چون ابن سینا و فارابی و خیام بشنوند.

    مولوی بفروتنی قطره در برابر دریا، در این بیت شعر ناب بدعا می فرماید: قطره دانش که بخشیدی زپیش متصل گردان به دریاهای خویش رباعی زیر را هم،که در بیت اول آن شاعر ادعای معرفت کلی دارد، نمی توانیم از خیام بدانیم و از عرفا هم نمی باشد چون عارف ادعای دانستن ظاهر و باطن ندارد.

    من ظاهر نیستی و هستی دانم من باطن هر فراز و پستی دانم با اینهمه از دانش خود شرمم باد گرمرتبه ای و رای مستی دانم (منسوب به خیام ) باز این رباعی که در غالب نسخه های چاپی (فروغی- غنی ) آورده شده ، نباید از خیام باشد:‌ من بی می ناب زیستن نتوانم بی باده کشید بار تن نتوانم من بنده آن که کم که ساقی گوید یک جام دگربگید و من نتوانم بیت اول ژرفای معنوی ندارد.

    چرا بی زیستن نتواند؟

    از کشیدن بار تن چه منظوره دارد؟

    آیا بارغم و آلام این جهان است؟

    میلیون ها مردم بی نشات باده در جنبشند.

    اگرهم بپذیریم که شاعر حساس و دلسوخته ای از رنج روزگار بباده پناه ببرد، باز بیت درم صحنه را مشوش می کند.

    شاعر اگر می خواهد به نشات مستی و سد خوشی یک دم بسنده کند دیگر چرا آنقدر بخورد که تاب گرفتن پیاله در وی نماند.

    این سخن نه با عقل می خواند.

    ونه لطافت شعری و هنری در بردارد.

    این گونه قافیه پردازی را می توان از ناظمان حساس زبان آور پذیرفت ، ولی ریاضی دان بزرگ ایرانی که ذهنش دربنیانگذاری هندسه تحلیلی چندین قرن برفیلسوف بلند مرتبه اروپا،رنه دکارت پیش گرفته است ، گمان نمی رود چنین صحنه ای را در ضمیر ناخودآگاه هم راه دهد.

    دشتی در کتاب دمی با خیام ، بسیاری از رباعیات منسوب به خیام را بررسی می کند واضافه می کند که احیانا مردمان خوشگذران که از تعصب ها و سختگیری عوام فریبان به جان آمده اند رباعی هایی ساخته و آنها را به خیام نسبت داده اند.این رباعی ها دست به دست و دهان به دهان افتاده و گاهی جنگ نویسان آنرا در جنگ خویش ثبت کرده اند.

    مانند این رباعی : من می خورم و مخالفان از چپ وراست گویند مخور باده که دین را اعداست چون دانستم که می عدوی دین است بالله بخورم خون عدد را که رواست (منسوب به خیام ) گوینده رباعی به خیام خودش استدلالی در میان آورده که ژرفا ندارد.

    قدری هم شیرین زبانی ابتدایی در بیت دوم بکار برده است.

    آیا خیام حکیم ریاضی دان ، همان خیام شاعراست؟

    درشعرخیام،تعبیرات می و مستی و معشوق به معنی فراغ خاطر و نفی آیین و مقررات است.خیام شاعری رسمی نبوده، پس آن اشعاری که صرف توصیف شاعرانه و مصنوع و متکلف از شراب و ساقی است و خالی از تامل و اندیشه ای فیلسوفانه است طبق نقد داخلی نمی تواند از خیام باشد.

    ازرباعیات کم شمار وپربارخیام شاید تنها محرم ترین دوستانش اطلاع داشتند، شاید هم فقط آنها را در گوشه و کنار بهایش یاد داشت می کرد.

    یک دو نسل پس از درگذشت خیام بود که اشعارش تک تک شروع به بروز و ظهورکرد.

    اولین بار فخر رازی از یک رباعی اصیل خیام یاد کرده است:‌دارنده چو ترکیب چنین خوب آراست.

    گذری بر رسالات فلسفی خیام : با توجه به نظر خیام که مطلب سوال ((چرا )) را موخر بر سایر سوالات می داند و به نظر او سوال (چرا)را برای چیزها گاهی مورد ندارد.

    می توان سوالاتی را به زحمت بیفکند و سنگ های بزرگ پیش پایشان بیندازد و سر به سرآنها بگذارد انگاشت.برای مثال می توان پرسش درباره خیروشر را خصوصا بابارارزشی و اعتباری آن سوالی کلامی- دینی یا عاطفی – شاعرانه شمرد نه سوالی فلسفی که از ادراک و علم سرچشمه بگیرد چون همانطور که گفته اند : (ناخدا با طوفان قهر نمی کند و حکیم به روزگار بد نمی گوید) ولی ما نمی دانیم آخرین پرسش های خیام چه بوده؟

    شاید یکی از نقاطی که از آنجا بتوان به اندیشه های نهایی خیام راه یافت ،مطالب منتهی به ((واحد )) الهیات شفا باشد که در آخرین ساعات زندگی به گفته ی دامادش- همان را مطالعه می کرده است.

    خیام سراینده رباعیات ، به چند یا برای نشان دادن تعارض افکار متکلمان ظاهرا متمایل به این است که افعال باری معلل به غرض نیست: ازکین که پیوست و به مهر که شکست) حکما میان غرض فعل و غرض فاعل فرق می گذاشتند.

    یک تقریر دیگر در رفع این معضل این است که (حکمت ، متاخر از فعل خداست نه مقدم بر فعل او ) از اینجاست که به مسئله تصادف طبیعی یا تقدیر الهی می رسیم.

    به نظر می آید خیام در سیر عالم اندیشه ها ازدو راه به مسئله ی بخت و اتفاق و تصادف نزدیک شده باشد.

    اولا مسئله ی فوق درفلسفه ی مشاء مطرح بوده وفی المثل درطبیعیات شفا مورد بحث قرارگرفته است.

    ثانیا معتقدان به جزء لاینجزی از قبیل دموکریتوس و پیروان او که نظریاتشان بین متکلمان و فیلسوفان اسلامی شناخته می بود ترکیب عالم را بر اثر حرکت جاودانی و برخوردهای تصادفی ذرات می دانند.

    در اینجا تاکید بر این نکته ضروری است که اگر خیام در رسالات فلسفی اش بر اساس فلسفه مشایی و قول مشهور حکما پاسخ سوال کننده ای را می دهد دلیلی بر این نیست که خود به آن مبانی و نتایج یقین داشته است.

    رباعیات خیام میان فلسفه و کلام : یکی از رباعیات کلیدی خیام که درتاریخ گزیده و نزهه المجالس و فردوس التواریخ آمده و در طربخانه نیز به شماره ی 169 ثبت شده چنین است؟

    هر ذره که بر روی زمینی بوده ست خورشید رخی زهره جبینی بوده است گرد از رخ نازنین به آزرم نشان کان هم رخ و زلف نازنینی بوده ست خیام طبق تعالیم مشاییان در آغاز معتقد به هیولای اولی بوده و مانند بوعلی مذهب ذره را رد کرده است.اما آخر به مذهب ذره گراییده و در رباعیات معتبر متعددی ما با این نظریه مواجه می شویم.

    گویی این حکیم چشمی به چرخ فلک و چشمی به چرخ کوزه گر دارد که خاک ما را گاهی پیاله و گاه شبو می سازد.

    این تعبیر که در شعر عربی و فارسی سابقه دارد دارای نکته هایی است که اصرار خیام را در تکرارآن توجیه می نماید، وپس ازآن نیز حافظ و دیگران آن را مکرر در مکرر آورده اند.

    حال اگر جسم انسانی مثل کوزه و پیاله و خم و قدح و جام باشد.

    روح هم که طبق نظر اصحاب ذره جز جسم لطیف چیز دیگری نیست.

    قابل تشبیه به شراب خواهد بود.

    زنهار گلم به جز صراحی مکنید شاید که پر از باده شود، زنده شوم جسم است پیاله و شرابش جان است در هر رباعی که کلم روح آمده یا از باب معاشات با زبان قوم و تعبیرات جاری است یا به همین معنای جسم لطیف است : دریاب که از روح جدا خواهی رفت در یک رباعی خیام تصریح شده است که تفاوت گذاشتن میان روح و جسم چیزی جز زرق 1= حیله ، نفاق ، دروغ ، ریا ....) نیست: آنان که بنای کار بر زرق نهند آیند و میان جان و تن فرق نهند چون مشاییان فقط معاد روحانی را قابل اثبات می دانستند و برای خیام روح مجرد ثابت نبوده است لذا به برداشت خاص خود از دنیای بعد از مرگ رسیده است.

    اکنون که تو با خودی ندانستی هیچ فردا که زخود روی چه خواهی دانست؟

    و نیز برخلاف اکثر فلاسفه قدیم که افلاک را دارای نفوس می دانستند خیام بنا بر مذهب ذره می گوید ، تنها مخلوق ذی شعور بشر است : زین سقف برون رواق و دهلیزی نیست جز با من و با تو هیچ تغییری نیست هرچیز که و هم کرده ای کان چیزی ست خوش بگذر از آن خیال کان چیزی نیست .

    و برهمین اساس ، آن عبارت که در بعضی رباعیات آمده توجیه می شود: (( چه بالا و چه پست)) آن (( سلسله الترتیب)) و قاعده ی امکان اشرف، حرف های رسمی مشاییان و تلفیقی از حرف های ارسطو و فلوطین است درمذهب ذره و درجهانی مرکب از ذرات مادی معنی ندارد .به قول داریوش شایگان(( خیام ، جهان افلاطونی را واژگون کرد، بالا و پست وجود ندارد.)) درباره ی رباعیاتی که به نحوی ارتباط با عقیده ی معاد می یابد می توان گفت هیچ یک مخالفت قطعی با اعتقاد اسلامی ندارد .خیام همین قدر می گوید که انسان به این به همین موقعیت است و تکرار نمی شود و ما نمی توانیم آن سو چه خبر است؟

    کس می ندهد نشان باز آمدگان باز آمده کیست تا به ما گوید راز باز آمدنت نیست چو رفتی رفتی احوال مسافران عالم چون شد؟

    ظاهر امر همین است و منکری ندارد که این شخص مشخص نیست می شود.

    بعضی گفته اند همه ی نفوس به یک نفس واحد می پیوندد و بعضی گفته اند روح هر کس منفردا و مشخصا پای حساب می رود.

    آن مفهوم که اکثریت و عامه از دنیای پس از مرگ دارند در رباعیات خیام بالحن طنز بلکه طعن مطرح شده ، اما هیچ یک انکار صریح نیست: گویند بهشت و حور و کوثر باشد جوی می و شیر و شهد و شکر باشد یک جام بده زباده های ای ساقی نقدی زهزار نسیه خوشتر باشد اما اینکه گفته است : ((آنجا که بهشت است رسی یا نرسی)) به معنی انکار بهشت نیست بلکه تردید در این است که ما با رفتار و کرداری که داریم بعید است به بهشت موعود دست یابیم.

    کمتر مسلمان متشوعی است که خویشتن را حتما و بلاشک بهشتی داند.

    آن تعداد رباعیات قابل اعتماد خیام که نوعی تشکیک در امر معاد را می رساند اگر تحلیل شود در حقیقت جز تشکیک در تصورات (( زمانه بساز آمدگان )) نیست.

    مسلما خیام به عنوان یک حکیم درس خوانده و اندیشمند نمی توانسته است اوهام موروثی را در ذهن خود نگه دارد.

    به قول استاد مطهری : ((فهم عوام الناس هرگ نمی تواند ملاک قرار بگیرد.)) گذشته از اینکه تصور حکما با تصورات عوامانه درباره ی معاد مختلف بود، شاید مراد خیام تعجیز متکلمان است، او می خواهد دشواریهای اثبات معاد جسمانی را گوشزد بنماید همان مطلبی که بوعلی تصریح کرده و عین القضاه همدانی نیز بوعلی را تحسین می نماید.

    در رباعیات خیام می خوانیم : دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست فردوس دمی ز وقت آسوده ماست ممکن است تصور رود که خیام فقط به خود می اندیشیده ، چنین نیست اما در زبان شعر و فلسفه قدیم اعتراضات اجتماعی هم شکل اشکالات ماوراء طبیعی به خود می گیرد: گر برفلکم دست بدی چون یزدان .....

    درهیج یک از رباعیات معتبر خیام به سرنوشت از پیش تعیین شده اشاره ای نرفته است و اگر هم باشد برای تعجیز متکلمان و از باب جدل است یعنی استفاده از مسلمات خصم علیه خود او مثلا رباعی زیر را در نظر بگیرید: آن را که به صحرای علل تاخته اند بی علت از کار بپرداخته اند امروز بهانه ای در انداخته اند فردا همه آن بود که دی ساخته اند در توضیح این رباعی نویسنده صوفی مسلک روح الارواح چنین حاشیه زده است:‌ ((خاک نبود، این لطف به این خشت و خاک بود.

    در اول بی علت نهاده اند، در آخر بی سبب داده اند)).

    ملاحظه می شود که در این تفسیر، انسان اشرف مخلوقات لحاظ شده.

    خیام مثل دیگر مشاییان مثل افلاطونی و معارف فطری را منکر بوده و اگر گوینده رباعی خیام باش ، تفسیر از نوع(( بعالایرضی صاحبه)) است.

    اتفاقا یک رباعی از نجم الدین رازی صوفی مخالف خیام در همین طرح داریم که به نظریه جبر صوفیانه – اشعری و به تفسیر مذکور نزدیک تر و سازگارتر است: کار من و تو بی من و تو ساخته اند وزنیک وبد من وتو پرداخته اند تسلیم کن امروز که فردا به یقین تخمی روید که دی در انداخته اند حافظ تندتر از خیام در رباعیات معتبرش رفته و کارش به افراط کشیده است بدین سبب است که در زمان حافظ مسلک اشعری بر همه ی نظریات غلبه یافته بود و اوضاع اجتماعی و سیاسی هم زمینه ذهنی پذیرش آنگونه نظریات را تقویت می کرد.

    حافظ در جبریگری از اندیشه ی خیام نیز اثر پذیرفته است.

    خیام با آنکه منجم بوده ولی برخلاف بسیاری از منجمان آن عصر حتی به تاثیر ستاره و طالع و ((علم احکام نجوم)) اعتقادی نداشت وچرخ را بیچاره تر از خود ما می دانست ،چرا که آن چاره گری و شعور اندکی را هم که بشر دارد، چرخ ندارد.

    ما و چرخ مقهور و هریم.

    خیام نسبت برگذشته وآینده هرگونه ترهم را نفی کرده است.اگر به زبان اوگوست گفت حرف بزنیم،بوعلی مرحله تخیلی راگذرانده بود، خیام متافیزیک را کنار زده و درآستانه ی علم ایستاده است چون او ریاضی دان بود و به دنبال یقین ریاضی در پاسخ مسائل جست و جو می کرد.

    فلسفه با حیرت شروع و به حیرت ختم می شود و از همه بیشتر احساس خلاء و حیرت و دهشت در خیام محسوس است: ای بیخبر این مشکل مجسم هیچ است وین طارم نه سپهر ارقم هیچ است خیام در عین آنکه تعقلی است حساسیت عجیبی دارد، به طوری که می ترسد قدم روی خاک بگذارد.

    مبادا آن خاک ، مرد یک پوسیده ای باشد یا زلف و رخ نازنینی .تاسف بر مرگ ، مرگی بی بازگشت در تمام اشعار خیام به نجومی عجیب تکرار می شود در آن دعوت به شادی و لذت و خوشی که در آنها هست و پوچی زندگی را از دیدگاه شاعر پنهان نمی دارد.

    حتی تنگ خلقی که به خیام نسبت داده اند و عکس العملهای تندی که گاه از خود نشان می داده ، از درون غمناک او سرچشمه می گیرد: گردون کفری بر تن فرسوده ی ماست جیحون اثری ز اشک پالوده ماست بر همین اساس بدبینی و نومیدی به خیام چیره است و گاه آرزوی نیستی می نماید در عین آنکه سخت از نیستی می ترسد : تا چند زتنگنای زندان وجود ای کاش سوی عدم دری یا منفی رباعیات اصیل ومعتبر خیام را نباید ساده نگریست.

    گاه ازسوال جواب پیداست و گاه از نتایج ، باید مقدمات را حدس زد.

    تناقضات خیام از نوع ضد و نقیض با فیهای قافیه بندان بی فکر یا اشفته مغز نیست.

    بعضی از این رباعیات ، صورت مساله است نه حل مساله .

    گاه در یک رباعی،خیام تقریر ادعای مشهور را می نماید، بی آنکه بر آن صحه گذارده باشد مثلا: خوش باش که عالم گذران خواهد بود روح از پی تن نعره زنان خواهد بود خیام به شیوه ی شاعران حرفه ای در رباعیات خویش تخلص به کار نمی برده است.

    هدایت از تعارض و تناقض میان رباعیات خیامی به شگفت آمده و می نویسد اگر کسی به فرض بیش از صد سال عمر کند و هر روز عقیده اش عوض شود این قدر ضد و نقیض نمی گوید: البته امروزه هیچ محققی در رد انتساب بسیاری از رباعیات مجموعه ها به خیام تردید ندارد اما از همان رباعیات معدود معتبر نیز لزوما نباید انتظار داشته باشیم نظام استواری استخراج شود.

    باید شخصیت تاریخی و آثار و رسالات مسلم خیام را همراه رباعیات در نظر گرفت.

    خیام حامل اندیشه های زروانی است که سینه به سینه در محیط ایران نقل می شده و حتی در شاهنامه فردوسی نیز و سیعا انعکاس یافته است ، تقریبا تمام اندیشه های اصیل خیامی را در شاهنامه می توان یافت.

    فردوسی را ارائه کننده راستین اندیشه های زروانی شمرده اند و به نوبه خود پیشدر آمد اندیشه های خیامی است.

    با این همه به قول دکتر اسلامی ندوشن ((در فردوسی خرد غلبه دارد ودر خیام هوش)) فردوسی تسلیم است : نه آن با آنت مهر و نه با اینت کین که به دان تویی ای جهان آفرین نمونه ای از عربده عامیانه و گاه الحاد آمیز رباعیات خیام در زیرآمده که با طبیعت عصبانی خیام و حرکات و کلمات و عکس العملهای خارج از انتظاری که از او سر می زده است در ذهنیت عامه با سواد ولی بیخبر از مبادی و نتایج مطالب ، سازگار است .

  • فهرست:

    ندارد
     

    منبع:

    ندارد

مقدمه : ابوالفتح عمربن ابراهيم نيشابوري،معروف به خيام ، از چهره هاي تابناک علوم رياضي و نجوم وحکمت جهان در قرون وسطي است. معدودي از رباعي هاي نغز و حکممت آميز او به جاي مانده ، نام خيام را در دفتر ادبيات جهاني نيز ، ويژه در برون مرز ايران ثبت نموده

عمربن خيام نيشابوري آغاز زندگي حکيم، فيلسوف رياضي دان و رباعي سراي بزرگ ايران زمين،« عمربن خيام نيشابوري» نامي آشنا براي تمام ايرانيان اهل ذوق و معرفت است.« وي در اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم مي زيسته است. ». هر چند از تاريخ ولادت دقيق وي هيچ

ابوالفتح عمربن ابراهيم خيام نيشابوري مشهور به عمر خيام، در نيشابور متولد شد. بر اساس شواهد، گمان مي رود که عمر خيام در سال 439 هجري قمري مطابق با 426 هجري شمسي و منطبق با سال 1048 ميلادي متولد شده است و احتمالاً در سال 517 هجري قمري مطابق با502 هجري

حجه?الحق، حکيم ابوالفتح عمربن ابراهيم خيام نيشابوري از حکما و رياضي دانان و شاعران بزرگ ايران دراواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم است.قديمي ترين مأخذي که در آن از خيام نام برده شده، چهار مقاله نظامي عروضي است. حجه?الحق، حکيم ابوالفتح عمربن ابراهيم خ

عمرخيام يگانه بلبل داستان سراي گلشن شعر وشاعري ايران است, که ترانه هاي دلپذير ونغمات شورانگيز او دنيا پسند است. تاکنون هيچ يک از شعرا ونويسندگان وحکما واهل سياست اين سرزمين به اندازه ي او در فراخناي جهان شهرت نيافته اند. خيام تنها متفکر ايراني است ک

یگانه اثر از آثار باستانی شهر نوبنیاد نیشابور و مسجد جامع آنجاست. بانی این مسجد و تاریخ بنای آن در سنگ نبشته ای که اکنون بر پایه شبستانی در ضلع جنوبی نصب است طی پنج بیت شعر که بانی آنرا پهلوان علی ولد خاص بایزید و زمان بنای مسجد را سال 899 یاد نمودند. 4590 مترمربع زیر بنا و بقیه صحن مسجد را تشکیل می دهد. این مسجد چهار ایوانی است که از سه ایوان شمالی، مشرق و مغرب دارای دربهای ...

مطالعات آثار و دست نوشته هاي به جاي مانده از انديشمندان ، نوايغ و مشاهير براي عموم مردم خصوصاً نسل آينده ساز ، جوانان فرهيخته و فرهنگ دوست امروز ايران ، ضروري است . زيرا بررسي آثار علمي ، ادبي ، فکري و تاريخي انديشمندان ميهن اسلامي موجب مي شود تا آن

مطالعات آثار و دست نوشته هاي به جاي مانده از انديشمندان ، نوايغ و مشاهير براي عموم مردم خصوصاً نسل آينده ساز ، جوانان فرهيخته و فرهنگ دوست امروز ايران ، ضروري است . زيرا بررسي آثار علمي ، ادبي ، فکري و تاريخي انديشمندان ميهن اسلامي موجب مي شود تا آن

حکيم عمر خيام نيشابوري، متولد 29 ارديبهشت 427 هجري شمسي (18 مي 1048 ميلادي) در نيشابور، متوفي 13 آذر ماه 510 هجري شمسي (4 دسامبر 1131 ميلادي). خيام را به عنوان يک شاعر، ستاره شناس، و رياضي دان مشهور مي شناسند؛ ولي شهرت بيشتر او براي رباعياتش مي باشد

حکيم عمر خيام نيشابوري، متولد 29 ارديبهشت 427 هجري شمسي (18 مي 1048 ميلادي) در نيشابور، متوفي 13 آذر ماه 510 هجري شمسي (4 دسامبر 1131 ميلادي). خيام را به عنوان يک شاعر، ستاره شناس، و رياضي دان مشهور مي شناسند؛ ولي شهرت بيشتر او براي رباعياتش مي باشد

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول