اجتماعی بودن انسان مقدمه : حیات هر انسان لااقل از سه جنبه قابل ملاحظه و بررسی است : 1- از لحاظ جنبه های زیستی که در آن سعی داریم مباحثی چون وراثت و صفات ارثی ، جنبه های مربوط به وزن و شکل و قد و حجم و وظایف الاعضاء سلامت و بیماری ، زشتی و زیبایی ، طول عمر ، استخوان بندی ، وضع غدد ، غرائز و ...
را مورد بررسی قرار دهیم .
2- از لحاظ جنبه های اجتماعی که در آن بحث از مباحثی چون شخصیت ،رفتار اجتماعی ، طرز برخوردها و معاشرت ها ، حدود و حقوق ، طرز فکرها و موضعگیریها ، آموخته ها و مکتسبات از محیط و فرهنگ ، کیفیت عمل ، نحوه مواجهه با مشکل و ...
است .
3- از لحاظ جنبه های معنوی و روانی و عاطفی که ارزش حیات و مباحث مربوط به تشکیل شخصیت و رتبت و موقعیت اجتماعی انسان مورد بحث و بررسی قرار میگیرد .
با اینکه برخی از این ابعاد ظاهراً به فردیت فرد مربوط میشدند اگر نیکو بررسی شود دور از تأثیر پذیری از جمع و حیات جمعی و نفوذ افراد و اشخاص دیگر نیستند .
در امری چون هوش و استعداد ، در بیماری مادرزادی ، در سلامت یا بیماری اعصاب وروان ، آدمی ساخته و پرداخته نفوذ دیگران و لااقل والدین است .
وابستگی ما به دیگران وابستگی به دیگران و اثر گیری از غیر ، چه در جنبه درونی وجود و چه در جنبه بیرونی آدمی ، امری ا ست که از لحظه تشکیل و تکون جنین آغاز شده است و تا پایان عمر ادامه دارد .
ما از همان آغاز تکون وجودی از پدر و مادر اثر می گیریم و بعدها نیز تحت تأثیر اخلاق و رفتار آنها ،برادران و خواهران آن هستیم و با آنها روابطی مستقیم و یا غیر مستقیم داریم .
اعمالی را که انجام می دهیم بظاهر برای ما و بر اساس ذوق و سلیقه ماست ولی اگر نیکو تعمق کنیم همه آنها متکی به وظایف فردی نیستند ، در مواردی بسیار مبتنی بر مراعات حال اشخاص و افرادی هستند که ما بگونه ای از آنها تأثیر پذیرفته ایم .
چون چنین جنبه ها و مشخصه ها در رفتاری است که سبب میشود جامعه شناسان مشخصه حیات انسان را اجتماعی بودن ذکر کنند .
حیات جمعی برای ما امری ضروری و لازم است و این ضرورت از چند دید و رابطه قابل ذکر و بررسی است .
جنبه فطری بودن آن : بدین معنی که عده ای از فلاسفه و متفکران قدیم ،حتی از زمان افلاطون به بعد انسان را موجودی اجتماعی معرفی کرده و برای آن زمینه طبع و فطرت را مطرح کرده اند .
گرچه این نظر در این اواخر توسط روان شناسان اجتماعی مورد تردید قرار گرفته ولی امری است که شدت وابستگی انسان به جمع موجبات تقویت طرفداران این طرز فکر را فراهم آورده است .
جنبه تأمین نیاز : بدین معنی که ما برای یافتن توان جهت داشتن یک زندگی انسانی و آرام و مرفه و رفع نیازهای حیات ناگزیریم در جمع زندگی کنیم .
از تفاوتهای حیات جمعی انسان با حیوان یکی همین مسأله است که انسانها در سایه عقل و خردی که دارند دریافته اند باید در جمع زندگی کنند تا بتوانند نیازهای یکدیگر را تأمین کنند .
ما عقلاً دریافته ایم که برای گذران زندگی نیاز به کمک گروههای بسیاری داریم که حتی برخی از آنها را نمی شناسیم .
در این مسأله تنها رفع نیاز مطرح نیست که غنا بخشیدن به زندگی و دستیابی به رفاه هم مطرح است .
حاصل حیات اجتماعی حاصل حیات اجتماعی چیست ؟
میتوان گفت : حاصل آن نجات از تنهایی و انزوا ، تأمین نیازها ، رسیدن به مقاصدی که آدمی به تنهایی نمی تواند بدان دست یابد مثل ازدواج و تولید نسل ، دستیابی به حقوق ، قواعد و مقررات و نجات از حیات حیوانی ، پذیرش و انجام مسئولیت ،طی طریق به سوی رشد و تکامل و سرانجام وصول به مقام حزب الهی .
اجتماع همه گاه جزئی از تفکر ما و تجارب زندگی ماست .
بر اساس آن حیات ما معنی پیدا می کند و فرد جزئی از کل میشود و سطه و اقتدار پیدا می کند .
در عین حال و با وجود این همه بحث ها درباره تأثیر اجتماع ارزش خواست و اراده را منکر نیستیم .
اداء تکالیف و مسئولیت های ما بدون نفوذ اراده ما نیست و تأثیر عقل و اراده انسان را در سرنوشت سازی خود منکر نیستیم .
لزوم ضابطه و اخلاق گفتیم انسان موجودی اجتماعی است .
زندگیش دائماً در کنار مردم و با مردم است .
به مقیاس بس وسیع به دیگران نیازمند است و برای تأمین سعادت و رفاه خود ناگزیر است با دیگران همکاری و همگامی کند .
در میان جمع است و البته در مواردی نه با جمع .
انسانها در برابر سرنوشت یکدیگر مسئولند و در یکدیگر تأثیر و تأثر دارند .
هر کدام در حدود مسئولیت خود گام برمیدارند ولی حاصل ایفای این مسئولیت به دیگری هم میرسد .
بدین سان انجام وظیفه اش نمیتواند تنها بر اساس ذوق و خواست شخصی باشد .چون در دیگران مؤثر است آنها هم می بایست بگونه ای در او تأثیر و نظر داشته باشند .
ضرورت وجود ضوابط بر این اساس لازم است در اجتماع ضابطه و معیاری موجود باشد که همه افراد ناگزیر باشند رفتار و سلوک خود را بر آن مبنا قرار دهند و حیات جمعی خود را با آن ضوابط نظام ببخشند.ضوابط و قوانین باید به ما بگویند ما چگونه سخن بگوئیم ، چگونه رفتار کنیم و از چه اموری اجتناب نمائیم .
اخلاق و فوائد وجودی آن در مسأله قانون و مقررات اجتماعی آنچه دربرخورد اول به چشم و گوش می آید کوری و کری ، بی عاطفگی نادیده گرفتن جوانب حیات است .
قانون هم چون تیغ برنده ای است که بر گردن متخلف قرار می گیرد و میزند و میبرد .
اما هنگامی که مسأله آخلاق مطرح میشود در آن مسأله گذشت ، عاطفه و رحمت به نظر می آید ، نادیده گرفتن و حتی بجای دشمنی دوستی کردن و بجای زدن و بیچاره کردن در آغوش گرفتن و محبت کردن در ذهن مجسم می شود .
اخلاق یک امر انسانی و اجتماعی است .
ارتباط ها را از دستخوش تحول های خطر آفرین دور می دارد و روابط را رنگ و صورتی زیبا میدهد .
در اهمیت آن گفته اند آنچه انسان را اجتماعی میسازد ، اخلاق و ادب است و آن شرط اساسی حیات جامعه است و بگفته بزرگی بر هیچکس واجب نیست صاحب ثروت باشد ولی بر همه واجب است صاحب اخلاق باشند .
تعاریف اخلاق از اخلاق تعریفهای متعدد و متنوعی در دست است که هر کدام بتناسب ناظر بر بعدی از مسأله اخلاق و نشان دهنده دید و جهت یک صاحبنظر است .
در این بخش برای اینکه تصویری از نظرات گوناگون و در عین حال شمائی کلی از اخلاق داده باشیم به نمونه هایی از آنها اشاره خواهیم کرد : - غزالی در تعریف اخلاق می گوید : حالتی است راسخ و مؤثر در روان انسان که در سایه آن بدون اندیشه و تأمل افعال و رفتار از بشر ظاهر می شود .
- هگل از فلاسفه غرب می گوید : اخلاق عبارت است از پیروی و اطاعت قوانین و اخلاقی کسی است که درست مطیع قانون باشد و مقرراتش را عملاً به کار بندد .
- دیگران نیز گفته اند : - اخلاق عبارتست از ملکات و صورتهای نفسانی ثابت که از تکرار عمل حاصل میشود .
- اخلاق مجموعه اصول حاکم بر رفتار انسانی و پاسداری از این روابط است .
- علم اخلاق عبارتست از آگاهی و اطلاع از عادات و آداب و سجایای بشری .
خرق بین آداب و اخلاق آداب ناشی از رسم است و غرضس از رسم عملی است که در گذشته بخاطر دستیابی به منافعی و یا حفظ مصلحتی پدید آمده و هم اکنون نیز به همان خاطر و گاهی هم بر حسب عادت در جامعه وجود دارد .
آداب در چنین صورتی عبارت از رسمی است که برای خوشامد دیگران انجام میگیرد .مثل گرفتن جلوی دهان در حین عطسه و سرفه آنهم در میان جمع و اخلاق ضابطه ای است که بر اجرای آداب مسلط است .
آداب در جوامع مختلف و حتی در بین گروههای مختلف یک امت ممکن است متفاوت باشد .
در حالیکه اخلاق همیشه ثابت است .
آداب نشأت گرفته از عهدی قدیم و مردمی است در حالیکه اخلاق نشأت گرفته از یک فلسفه ، مکتب یا مذهب است .
فرق اخلاق و وظیفه وظیفه احساس نوعی تشخیص برای کارکرد و یا انجام دادن عملی خاص است که معمولاً قابل طبقه بندی به وظایف شخصی ، اجتماعی ، مذهبی است .
طرز کار انسان در برابر دیگر انسانها از روی شناخت وظیفه انجام می شود .
در حالیکه اخلاق برای کیفیت انجام وظیفه ضابطه معین می کند مثلاً میگوید : کیفیت کار تو در فلان اداره به گونه ای باشد که در حضور یا خلوت کارفرما فرق نکند ، طرز برخورد تو با ارباب رجوع بر اساس احترام و رأفت باشد .
در معاشرت ها مقام انسانی و شایستگی ها مطرح و مورد نظم باشند .
حقوق انسانها مورد رعایت قرار گیرند .
اهمیت اخلاق در اسلام مکتب الهی اسلام و در همه زمینه ها از جمله اخلاق دارای دیدگاهائی وسیع است که بر اساس وعده الهی و هم بر اساس تجارب و عمل ، اجرای آنها برای فرد و جامعه سعادت آفرین است .
در اسلام موضوع اخلاق از اهم مسائل و مسأله تزکیه نفس و تخلص به اخلاق حمیده از عوامل سعادت ذکر شده است .
(سوره شمس آیه 9) در اسلام قیمت و ارزش مرد روی اخلاق و سجایای ارزنده او سنجیده میشود و در اهمیت آن همین بس که امام صادق (ع) فرمود : اگر به تو اعلام گردد که از عمرت بیش از دو روز باقی نمانده است ، روز اول را به اخلاق و ادب اختصاص ده تا برای مرگت ا ستفاده کنی (تحف العقول) .
و هم بنا به گفته استاد ابوالاعلی مودودی : اگر از من بخواهند تمام فلسفه دین اسلام را در دو کلمه خلاصه کنم،می گویم : ثبات اخلاق .
و این اهمیت اخلاق را در اسلام نشان می دهد .
خلقیات در اسلام بر اساس روایات و هم بر مبنای دسته بندیهائی که بزرگان ما با توجه به روایات اخلاقی انجام داده اند (اخلاق – گفتار فلسفی ) مجموعه مباحث اخلاقی و آنچه که تحت عنوان خلقیات در اسلام ذکر میشوند شامل دو دسته اند : 1- محاسن اخلاقی که برای حسن روابط اجتماعی ، جلب منافع عموم ، بهبود و امنیت حیات جمعی مطرحند .
مثل خیرخواهی عموم ،رعایت و اجرای عدل در جامعه ، احسان و صله رحم ، سلام در حین معاشرت و برخورد ، ا نفاق و انعام مردم ، و ...
2- مکارم اخلاق که شامل مباحثی در زمینه های معیارهای انسانی و حاکی از بزرگواری طبع وتعالی روحانی هستند و روایات ما بیشتر به این قسمت تکیه دارند .
حتی در سخنی از امام رضا (ع) آمده است که فرمود : شاگردان مکتب ما افرادی هستند که وارسته باشند و بزرگوار به مکارم اخلاقی متخلق باشند تا انسانهائی برتر بحساب آیند .
(تحف العقول ) .
توصیه هایی هم که در زمینه اخلاق در دست است در رابطه با مکارم اخلاق است .
از جمله حدیثی است از رسول خدا (ص) که فرمود : بر شما باد رعایت مکارم اخلاقی زیرا که خدای عز وجل مرا به آن مبعوث فرمود – مستدرک الوسایل ج 2 .
اما اینکه مکارم اخلاق شامل چه مباحث و مسائلی است از امام صادق (ع) در این باره پرسش شد .
فرمودند که آن عبارتست از : عفو و گذشت از کسی که بر تو ستم کرده ، پیوند با کسی که از تو بریده ، عطا و بخشش به کسی که تو را محروم کرده و جاری کردن گفتار حق و استوار اگر چه به ضررت باشد .(امالی صدوق) .
روایات دیگری هم وجود دارد که در آن مکارم اخلاق را عبادت دانسته اند از : پارسائی ، قناعت ، بردباری ، سپاسگزاری ، شکیبائی ، سخاوت ، شجاعت ، غیرت ، نیکوکاری و احسان ، را ستگوئی ، ادای امانت و ...
دسته بندی مسائل اخلاقی مسائل اخلاقی در روایات و هم بر اساس ملاحظه در آیات قرآن کریم به دو دسته تقسیم می شوند : مسائل فردی که در آن اصول و ضوابطی برای پیراستن فرد از رذائل اخلاقی ، آراستن خود به فضائل ، رعایت قواعد برای حفظ سلامت و بهداشت جسم و روان ، تعدیل و کنترل غرائز است .
مثل مراقبت در خوردن و آشامیدن ، داشتن صفاتی چون وفاء به عهد ، محبت و اخلاص ،تواضع ،پرهیز از غرور و خود پسندی و...
2- مسائل جمعی که در آن رعایت احوال دیگران مطرح است مثل نیکی به پدر و مادر ، حمایت و هدایت مردم ، تربیت فرزند ، سرپرستی و احسان به یتیم ، دوری از فحشا و صدقات ، تعاون به خیر ، اصلاح جامعه ، تکامل و تعاضد اجتماعی و ...
و ذکر این نکته ضروری است که در اخلاق و آراستن خود به فضائل و انجام امور بر اساس نیت مطرح است که قوام و ارزش عمل به نیت و نیز نیت اساس عمل است (النیه اساس العمل علی (ع) ) - غرورالحکم ، لکل امری ماثوی – رسول (ص) – نهج الفصاحه ) .
فوائد و آثار اخلاق : درباره این سؤال که اخلاق دارای چه فوائد و آثاری است پاسخی در حد رساله ای جداگانه لازم است .
ولی برای کامل بودن این اثر باز هم به مواردی در این رابطه اشاره می شود : 1- اخلاق و ایمان : رابطه ای بین اخلاق و ایمان مطرح است بگونه ای که امام باقر (ع) فرمود : ایمان کسی کاملتر است که خلق و خویش نیکوتر باشد .
و امام صادق (ع) فرمود : بدخلقی ایمان را تباه می کند همانگونه که سرکه عسل را (وسایل الشیعه ج 2) احادیث و روایات دیگری نشان می دهند که محاسن اخلاق سبب پیوندی بین خدا و بندگان اوست (ان الله عز وجل ، جعل محاسن الاخلاق و صله بین عباده –مستدرک الوسایل ج .
2 ) 2- اخلاق و عزت : اخلاق برای دارنده خود موجب عزت و آبرومندی است .
چه بسیارند افرادی که تنها اخلاق عزیزشان کرده است و گرنه از خود مالی و حتی دانشی که مورد بهره گیری مردم باشد ندارند .
و برعکس چه بسیارند آنهایی که اخلاق بد ونا هموارشان موجبات خواری و سرافکندگی شان را فراهم ساخته است .
(رب عزیر اذله خلقه ، و رب ذلیل اعزه خلقه – سفینه البحار ماده خلق ) .
3- اخلاق و سعادت : اخلاق نیکو مایه تعالی روح ، کرامت نفس ، وصول به مقام انسانی ، محبوبیت اجتماعی ، بهبود زندگی و سعادتمندی است .
اسلام سعادت و رستگاری را در سایه تزکیه نفس و دور داشتن ذهن و روان از اندیشه های فاسد و پلید می داند و بدبختی را در سایه سوء خلق (من سعاده الرجل حسن الخلق و من شقاوته سوءالخلق – مستدرک الوسایل ج 2) .
و این سعادت می تواند دربرگیرنده سعادت اخروی باشد از آن بابت که سعادت ورود به بهشت در گرو آن است .
(لا یدخل الجنه احد الا بحسن الخلق – رسول اکرم (ص) – همان منبع ) .
4- اخلاق و رشد : و بالاخره اخلاق مایه رشد فرد و جامعه ، آسایش و امنیت انسانها در حیات فردی و اجتماعی است .
چه بسیارند ناامنی ها ، اضطرابات ، جرائم و جنایات که در سایه حکومت اخلاق از بین میروند و فرد و جامعه راه سعادت و خوشی را در پیش می گیرند و برای طی مراحل کمال آمادگی می یابند .
توصیه ها به اخلاق : اصولاً دعوت اسلام به خیر است ،دعوت به عدالت و احسان است ، دعوت به حسن خلق است و دعوت به ادب .
علی (ع) فرمود : صاحبان خرد (انسانها ) به ادب و اخلاق نیاز دارند به همانگونه که کشتزار به باران نیازمند است .
و بدین خاطر توصیه هائی بسیار در اسلام برای مؤمنان است که اخلاق نیکو را پذیرا شوند و روابط را بر آن بینان قرار دهند .
تذکر اولیای الهی این است که فراموش کردن اخلاق وضع انسانیت را به خطر می اندازد .
اما آن توصیه ها : - رسول خدا فرمود : حسنوا اخلاقکم : اخلاقتان را نیکو کنید (کیمیای سعادت ) .
- امام رضا(ع) فرمود : بکوشید تا به مکارم اخلاقی تخلص بابید – چه خداوند برای گسترش اخلاق کریمه پیامبرش را مبعوث فرموده است .(مستدرک الوسایل ج 2) - علی (ع) فرمود : خداوند مردم را آفرید و خواست که آنان بر آداب رفیعه و اخلاق شریفه باشند .(احتجاج ) - امام صادق (ع) فرمود : خداوند پیامبرانش را به مکارم اخلاق ویژگی بخشید ، بدین سان خود را در این رابطه بیارمائید .
اگر فضائل اخلاقی در شما وجود داشت ، سپاس او را بگوئید و بدانید که آن از عنایات الهی است و اگر چنین چیزی در شما نبود از خدا بخواهید که آن را نصیب تان سازد .(کافی ج 2) .
- دیگر روایات ما میگویند : نرم خو باش ، خوش سخن باشد ، دستی و روئی گشاده داشته باش در طریق خیر و احسان مردم باش ، با چهره گشاده با مردم برخورد کن و .
.
اصول و ضوابط اخلاقی اسلامی اسلام دارای نظام اجتماعی منطقی است و حتی برای حیات آن راه و رسم مستقلی را اعلام کرده است .
قطعی است که روش حیات اجتماعی اسلام با روش هیچیک از دو بلوک شرق و غرب همانند و سازگار نیست ، حتی در آنچه که تحت عنوان اصول انسانی در جهان مطرح است اسلام را با آنان همراه نمی بینیم از آن بابت که انسان دوستی و رفتار اخلاقی آنها در چارچوب اصول لذت ، ا نتفاع و ملیت است ، یعنی همان جنبه هایی که مورد انتقاد اسلامند .
نقاط اشتراک در حیات : انسانها در عرصه حیات اجتماعی دارای چند نوع روابط با دیگران میباشند و این روابط در چارچوب اشتراکیات حیات است که برخی از آنها بدین قرارند ک - اشتراک در آفرینش بدین معنی که همه آفریده یک آفریدگار و مصنوع او هستند .
- اشتراک در نوع بدین معنی که همه آدمند و از یک اصل و تبارند .
- اشتراک در کلیات عقلی یا مستقلات آن مثل قبول اصل آزادی ، اصل تعاون و ...
- اشتراک حیات اداری و قبول رهبری و رهروی ، رئیس و مرئوس .
- اشتراک در احساس و عواطف مثل دوست داشتن خانواده و همسر و فرزند و ...
- اشتراک در سنین حیات ، مثل احترام به راه و رسم ها ، آداب ، معاشرت و .
- اشتراک در هدف و غایت حیات که سعادت و خیر است .
- اشتراک در حقوق طبیعی مثل کار ، مسکن ، آزادی ، غذا و پوشاک و .
و این همه اصول و ضوابطی را می طلبد که در سایه آن حیات تحت نظم درآید و مسائل و دشواری های آن از میان برداشته شود .
اصول حیات مشترک : اما اینکه این اصول کدامند پاسخ آن از دید مکاتب مختلف متفاوت است .
آنچه که تحت عنوان کلیات آن در اسلام قابل ذکر عبارتند از : اصول همزیستی ، تعاون و تکامل اجتماعی ، مسئولیت پذیری ، ادب و احترام نسبت به یکدیگری ، احسان واحترام به والدین ، رعایت حقوق فرزندان ، فریاد علیه ستمگر ، دوستی و صفا با انسانها ، رعایت عدالت و حسن انصاف ، مراعات عهد و پیمان ، مجازات بدکاران ، پذیرش جنبه هایی چون حکمت ، شجاعت ، عفت ، و .
آیات 153-151 سوره انعام در رعایت اصولی که برای حیات اسلامی ذکر شده مواردی را ذکر میکند که هر کدام بنحوی در زندگی فردی و اجتماعی ایفا کنده نقش مثبت است .
مثل : - هیچ چیز را برای خدا شریک قرار ندهید .
- به پدر و مادر احسان کنید .
- فرزندانتان را از ترس فقر و گرسنگی مکشید ،زیرا ما شما و آنها را روزی میدهیم .
- به انحرافات جنسی آشکار و پنهانی تن در ندهید .
- اشخاصی را که خدا محترم قرار داده نکشید مگر در سایه حکم خدا .
- به مال یتیم نزدیک نشوید .
- پیمانه و میزان را به عدالت رعایت کنید .
هنگامی که چیزی می گویید عدالت را رعایت نمائید .
- ما بر هیچکس تکلیف مالایطاق نداریم .
- به پیمان خدا وفادار بمانید .
اصول و ضوابط اخلاقی همانگونه که ذکر شد اسلام برای گذران حیات اجتماعی ، اصول و ضوابطی را مورد توجه و رعایت قرار داده که تعداد آن بسیار و برخی از آنها بدین قرارند: 1- اصل وحدت در تبار : انسانها همه از یک اصل ومنشأ و تبار و خانواده اند .
فرزندان یک پدر و مادرند ، چون اعضای مختلف یک پیکرند ه اگر عضوی بدرد آید دگر عضوها را قرار و آرام نخواهد ماند (کافی – امام صادق (ع) ) .
2- اصل احترام به ا نسانیت : وحدت در تبار و ریشه و خویشاوندی ایجاب میکند برای انسانیت احترام قائل شویم تا حدی که امام باقر (ع) فرمود : اگر با یک یهودی ترا همنشینی افتاد ،با او نیکو همنشینی کن (و ان جالسک یهودی فاحسن مجالسه – تحف العقول ) 3- اصل دوست داشتن مردم : این هم یک اصل اخلاقی است که آدمی باید انسان ها را دوست بدارد .
حتی در جنگ و منازعه با مشرکان اصل بر رعایت محبت دیگران است .
و نیز توصیه شده انسانها را دوست بدارید تا همگان ترا دوست بدارند .(تحبب الی الناس یحبوک – رسول (ص) طائف احکم ) .
4- اصل اصلاح فیما بین : قرآن میفرماید اگر بین دو طائفه جنگ و نزاعی پدید آمد بین آنها اصلاح کنید (9- حجرات ) و در آخرین وصیت امام علی (ع) از قول رسول خدا (ص) آ مده است که اصلاح بین دو نفر از یک سال نماز و روزه هم برتر است .(نهج البلاغه) .
5- اصل حسن خلق : روایات ما حسن خلق را نیمی از دین ذکر کرده اند (رسول خدا (ص) – شکوه الانوار ) ودر اسلام این امر از شئون اساسی اسلام و از خواسته های خداوند است .
از امام صادق (ع) درباره معنی آن پرسیدند فرمود : با مردم به نرمی برخورد کن،پاک و مؤدب سخن بگوی،در مواجهه با برادرانت گشاده روباش .(معانی الاخبار ) .
6- اصل نرمی و مدارا : قرآن میفرماید : ای رسول ، بخاطر رحمت و عنایت خدا بود که نرم شده ای ، اگر سختگیر و خشن می بودی ، مردم از دور و بر تو پراکنده میشدند (159- آل عمران ) .و نیز امام باقر (ع) فرمود : اگر می خواهی محترم باشی با مردم به نرمی رفتار کن و اگر بخواهی کسی به تو اعتناء نکند با مردم به خشونت معامله کن (مکارم الاخلاق ) .
7- اصل وفای به عهد : مؤمنان باید به عهد خود وفادار باشند (173- بقره ) و به تعهد خود متعهد و مقیدند .(4- مؤمنون ) زیرا آدمی در اسلام در پیشگاه خدا و مردم در رابطه با عهد و پیمان خود مسئول است .( 36- اسراء ) و نباید آن را بشکند و نادیده گیرد .(91- نحل ) 8- اصل صداقت و پاکی : مسلمان در قول و فعل صادق است ،بین قول و عملش مبانیت نیست .
به حق و عدل سخن می گوید اگر چه به ضررش باشد (قرآن ) .
با مردم نفاق ندارند و راه و رسم دو روئی در پیش نمی گیرد تا انسانها از او بهره مند و از مصاحبت با او خودداری کنند (امام سجاد (ع) – وسایل الشیعه 2 ) 9- اصل مسئولیت پذیری : انسان موجودی متعهد و مسئول است و بر اساس این مسئولیت از او بازخواست می شود .(آیه 36 – اسراء ) دامنه مسئولیت وسیع دربرگیرنده همه افراد است .
زمامدار مسئول رعیت است ، زن مسئول خانه همسر ، بنده مسئول مولایش ، و همه مسئول یکدیگر (صحیح بخاری – باب النکاح ) – آدمی در برابر گرسنگی دیگران مسئول است ( 4- قریش ) .
10- اصل عدالت و انصاف : بفرموده امام صادق (ع) : از سخت ترین چیزهایی که خداوند بر بندگانش واجب فرموده یکی رعایت عدل و انصاف میان خود و دیگران است و باید آنطور که خود دوست دارد ، دیگران با او رفتار کنند رفتار نماید .(ج 2 کافی ) .
و در وصیت رسول خدا (ص) به علی (ع) آن را سید اعمال ذکر کرده اند .
(بحار ، ج 74) 11- اصل خیرخواهی : در اسلام محور عواطف از جنبه خودی گذشته و به مردم رسیده است زیرا قرآن می فرماید : شما بهترین مردمی هستید که برای مردم آفریده شده اید .(110- آل عمران ) و هم رسول خدا (ص) فرمود : بهترین مردم در نزد خدا مفید ترین آنها برای مردم است (تحف العقول ) و اساس این است که انسان از خودخواهی بیرون آید و به نفع مردم کار کند .
12- اصل حرکت به نفع دیگران : امام سجاد (ع) فرمود : برای دیگران گام خیر بردار اگر او اهل آن باشد تو بحق دست یافته ای و بجا اقدام کرده ای و اگر او اهل و شایسته آن نیست تو لایق و شایسته آن می باشی .(تحف العقول ) .
و هم علی (ع) به محمد حنفیه فرمود : به تمام انسانها نیکی کن ، همانگونه که انتظار داری دیگران نسبت به تو نیکی نمایند .
13- اصل تعاون : قرآن می فرماید : در کار خیر یکدیگر را معاونت و یاری نمائید (2- مائده ) و درباره مردم وظیفه کمک دارید نه منت ( 264- بقره ) و جلوه ای از این معاونت توصیه به خیر و عنایت به دیگران است (17- بلد ) و در این کفالت و معاونت همه انسانها محقند .
14- اصل مسا وات و مواسات : توصیه این است با مردم مساوات کنی و سفارش امام صادق (ع) این است با برادر دینی خود مواسات کنی که فوق مساوات است (بحارالانوار ) .
اصل بر این است که کسی بر کسی امتیازی ندارد جز در سایه تقوی (13- حجرات ) نه عرب بر عجم ، نه سفید بر سیاه ، و نه سفید بر سرخ (رسول – صحیح بخاری ) .
15- اصل تواضع : اگر شخصی وارد مجلس پیامبر می شد نمی توانست او را بشناسد چون امتیازی در نشستن بر دیگران نداشت و تواضعش ایجاب می کرد در جلسات دایره وار با دیگران بنشینند اصل بر خفض جناح و خودداری از فضل فروشی ، خود پرستی ،و اثبات برتری خود با در بوق کردن رتبت و مقام است .
16- اصل اهتمام به امور مردم : رسول خدا (ص) فرمود : هر کس صبحگاهان سر از خواب بردارد و در صدد اهتمام به امور مسلمین نباشد ، مسلمان نیست .(تحف العقول ) و هم فرمود : آنکس که صدای کمک خواهی مسلمانی را بشنود و بدادش نرسد مسلمان نیست .(صحیح بخاری ) امام هفتم فرمود : خداوند بندگانی دارد که در بر طرف کردن نیازهای مردم کوشا هستند و اینان در روز رستاخیز از عذاب خدا در امانند (بحار) 17- اصل نظارت اجتماعی : قرآن مؤمنین و مؤمنان را اولیای یکدیگرمعرفی میکند و آنها را کسانی میشناسد که امر به معروف و نهی از منکر میکنند (71-توبه ) و اصولاً امر به معروف و نهی از منکر امری واجب برای همه مسلمین است و سبب برای حفظ مصالح عمومی است (فاطمه (ع) – احتجاج ) 18- اصل حرمت جمع : اسلام مصالح اجتماعی را بر مصالح جمعی مقدم دانسته و برای جمع بر حق احترام قائل است و نیاز اسلام به جماعت بیش از نیاز جماعت به اسلام است (رسول (ص) ) و بر این اساس توصیه این است زندگی رابرای دیگران بیشتر بخواهیم تا برای خود و اسلام دوست دارد بجای اینکه سخن از من در میان باشد سخن از ما به میان آید .
19- اصول دیگر : و چه بسیارند اصول دیگری که ما برای خود داری از اطاله کلام از بررسی آنها خودداری می کنیم ،مثل وظیفه ارتباط با همگان (200- آل عمران ) مسئولیت در برابر خانواده (6- تحریم ) عدم پذیرش سلطه کافران (23- توبه ) اعانت به مظلوم (علی (ع) نهج البلاغه ) ترحم به یتیم (امام صادق (ع) – امالی صدوق ) ، راضی داشتن مردم در سایه رضای خدا ، ادا و امانت ، جوانمردی ، عزت نفس ، مقابله سیئه به حسنه ، عفو و گذشت ، فرو خوردن خشم و .
20- اصل یاد خدا : غرض یاد خدا در همه احوال است و ناظر دانستن او در همه امور و مسائل بویژه در حین ارتکاب گناه (امام (ع) – اصول کافی ج 2 ) و حتی قرآن تلویحاً توصیه می کند که شدید ترین محبتها یعنی محبت فرزند ما را از یاد خدا غافل نسازد .
(11 – منافقون ) ویژگیهای اخلاقی یک مسلمان طبیعت و خوی او اینکه مسلمان کیست و چه ویژگیهایی از نظر خلق و خوی و رفتار دارد ، پاسخش بسیار وسیع و پردامنه است و برای اطلاع کامل و همه جانبه لازم است به کتبی مراجعه کنیم که در آن از ویژگیهای انسان کامل آنهم از دید اسلام بحث کرده اند .
و راه دیگر و بهتر آن این است که به زندگی رسول اکرم (ص) و حضرات معصومین (ع) مراجعه کنیم و تاریخ و جزئیات و ابعاد حیات آنان را مورد مطالعه قرار دهیم .
در چنین صورتی به یکی از دو نتیجه خواهیم رسید : یا در می یابیم که ما اصلاً مسلمان نیستیم و بطور کلی فاقد اخلاقی هستیم که اسلام آن را برای ما خواسته است .
و یا در می یابیم که گوشه هائی از رفتار و طبیعت ما اسلامی است و به اصطلاح بوئی از اسلام برده ایم .
به نظر ما این هر دو دریافت برای ما نعمت و غنیمت است .
زیرا آگاهی و هشیاری به خود و اوضاع خود مایه بیداری و درسی برای ماست تا بر اثر آن بدنبال آن چیزی برویم که نداریم .
بدبختی و فساد به هنگامی است که انسان نداند در چه وضع و موقعیتی است و از آن بدتر راه غلط خود را راه صواب بشناسد .
در کلیات اخلاق : طبیعت یک مسلمان طبیعت تخلق یافته به اخلاق الهی است (زیرا که فرموده اند : تخلفوا باخلاق الله – رسول (ص ) ) و در مسیر زندگی عادت کرده است چون خدا عادل ، دانا ،کاردان ، حسابگر ، منظم و مهربان و بخشنده باشد .