زن در طنز مشروطه،چهره ای دوگانه دارد:چهره ای برزخی و معلق میان سنت و مدرنیته،میان آن چه در چهارچوب مناسبات فرهنگی و اجتماعی جامعه سنتی شکل گرفته،و آن چه پیامد آرمانخواهی مشروطه است.
در این دوره است که شکل بندی و نوع برخورد با مسایل جنسیتی در طنز دستخوش تحول می شود.تحولی که در گذر از نگرش ابزاری و هجو آمیز،به طرح انتقادی هویت و جایگاه زنان می رسد و از مولفه های اصلی انتقاد اجتماعی حرکت مشروطه به شمار می آید.این تحول،در دگرگونی خاستگاه اجتماعی و جنسیتی طنز ریشه دارد.اگر تا پیش از آن تاریخ، طنزنویسی، رنگ تفنن داشت که یا از سوی خواص و یا برای خوشامد خواص وحکام آفریده می شد،در مشروطه،طنز، بیشتر هنر طبقه متوسط است که در پی آشنایی با حقوق و آزادی های جوامع مدنی در غرب وبرخورداری از نگاه نو به شئون سیاسی و اجتماعی ،در صدد ارائه اندیشه های خود به مردم است .از این رو طنز این دوره،رنگی تجدد طلبانه دارد،ژورنالیستی است ومخاطب عام را هدف قرار می دهد،مسایل مردم را باز می گوید و نقشی کمابیش کارکردگرایانه در طرح و پی جویی اندیشه های تجدد طلبی می یابد.میرزا فتعلی آخوند زاده که اولین نظریه پرداز این جریان به شمار می آید، در 25 مارس 187(تقویم روسی)،در نامه ای به میرزا جعفر،مترجم اثر خود(تمثیلات)،می نویسد که نصایح و مواعظ در بهترین صورت تاثیر چندانی در اصلاح جامعه و اخلاق مردم ندارند و می افزاید:"به تجارب حکمای یوروپا و به براهین قطعیه به ثبوت رسیده است که قبایح و ذمایم را از طبیعت بشریه هیچ چیز قلع نمی کند ،مگر کریتیکا و استهزا و تمسخر." و هم او هدف از نگارش آثار طنزآمیز را تهذیب اخلاق می داند.(آخوند زاده،ص206)
در این میان،توجه به مسایل زنان،به عنوان یکی از اندیشه های محوری عصر روشنگری،به یکی از کلیدواژه های آثار طنز تبدیل می شود.دغدغه برابری خواهی زنان که وامدار اندیشه مدرنیزاسیون است،بیش از آن که استبداد سیاسی را نشانه رود،در پی ستیزش با بنیادهای فکری فرهنگ سنتی جامعه است و قالب چالش با استبداد فکری متحجران را دارد.این امر،یکی از تفاوتهای مهم طنز مشروطه با آثار طنزآمیز پس از این دوره ،در برخورد با مسایل زنان است.
نقد دوسویه در برخورد با مسایل زنان
جامعه مشروطه،اگرچه دغدغه مدرنیزاسیون دارد،ولی هنوز اندیشه های دگرگون سازی موقعیت زنان در آن عینی نشده و روند نوگرایی در آغاز راه است.شیوه آموزش،روابط فردی و خانوادگی،و امر قضا،برخاسته از باورها و هنجارهای فروترانگاری زنان است.از این رو، پرسوناژهای زن در آثارطنزنویسهای عصر مشروطه،با اجحافی دو سویه مواجهند:یکی از سوی فرهنگ مردسالار جامعه که زنان را به عنوان جنس دوم وسیله بهره برداری می داند و دیگر،از سوی فرهنگ سنتی و قشری،که راه آموزش و ارتقای فکر را بر زنان می بندد.در آثار برجسته طنز این دوره،زن ایرانی،موجودی است خرافی،نادان و ناآگاه به ابتدایی ترین دستاوردهای دانش و فرهنگ نو و کهن،که این جهل،مقدمه اجحاف بر او از سوی مردان نیز هست.این است که می بینیم در برجسته ترین آثار طنز این دوره،چرندپرند علامه دهخدا،زن،"کمینه اسیرالجوالی"است که وقتی فرزندش بیمار می شود،فکر می کند چشم خورده و برای دعا-دواکردن،پیش رمال و دعانویس می رود.زنی که عامی است و اعتقاد دارد شلوار مرد که دوتا شد،به فکر زن نو می افتد و از این رو،تا شوهرش سرکار می رود،زن های همسایه را صدا می زند تا هم خوشگذرانی کند،هم آب به مال شوهرش ببندد.آثار دیگر طنزنویسان این دوره نیز از این نگاه متاثر است.آخوند زاده در حکایت"موسی ژوردان حکیم نباتات و مستعلی شاه مشهور به جادوگر"پرسوناژهای زن نمایش را دست به دامان جادو و جنبل می کند تا شهر پاریس را خراب و ویران کنند و نگذارند نامزدشان به فرنگ برود.(ملک پور،جمشید،ص131(
اگر هم زن درآثار طنز در موقعیتی برابر با مرد قرار دارد،دست به دست او می دهد تا ویران سازد و خراب کند!میرزاآقا تبریزی در پرده دوم از نمایشنامه"طریقه حکومت زمانخان"(سرگذشت دهباشی قاسم و کوکب)،برای بازتاب فساد اداری عصر ناصری،از چنین تصویری کمک می گیرد:فراشباشی از طریق کوکب،زنی که اخلاق درستی ندارد،سعی می کند یکی از تاجرهای بزرگ را به دام بیاندازد تا قدری رشوه بگیرد.
یک استثنا و دهها قاعده!
نگاه فرودست انگار به زنان،در حالی است که 20سال پیش از شکل گرفتن مشروطه،زنی به نام بی بی فاطمه استرآبادی،برای اولین بار با رساله"معایب الرجال"در دفاع از حقوق زنان به عرصه طنز آمده و بافت جنسیتی طنزنویسی را دگرگون ساخته است.بی بی فاطمه استرآبادی،زنی از طبقه متوسط،در پاسخ به رساله تادیب النسوان نوشته یکی از شاهزادگان قاجار که در مذمت زنان نوشته است،رساله ای می نویسد در دفاع از زنان،با عنوان"معایب الرجال".او در این رساله،در برابر مردانی که به تعبیر طنزآمیز او"نیم ویلیزه"هم نیستند چه برسد به این که "سیویلیزه"باشند،نوشته است:"بیچاره زنان که از هر طرف بدیشان می تازند.شعرا هجا می نمایند،عقلا و ادبا نیش زبان می زندد،و اسمش را نصیحت می گذارند و راه فضیحت می سپارند."(جوادی و دیگران 1371،ص120)
با این حال،بی بی فاطمه به عنوان استثنایی در طنز معاصر می ماند و وظیفه دفاع از حقوق زنان را مردان طنز نویس عهده دار می شوند که از رهگذر انتقاد از جایگاه فرهنگی،خانوادگی و حقوقی زنان به همدلی با آنها می رسند.چند همسری،صیغه،حضانت و امثاله،در کنار طرح نظرات برابری خواهانه برای زنان،حجم قابل توجهی از مطالب طنز دوره مشروطه را تشکیل می دهد.در این میان،باید میرزافتحعلی آخوند زاده را با شش نمایشنامه کمدی اش که با عنوان"تمثیلات"چاپ شده است،آغازگر شمرد.او در آثار خود،برای اولین بار جایگاه اجتماعی زن و حقوق او را در جامعه عقب مانده فئودالی روزگار خود در تمثیل"وزیر خان لنکران"طرح می کند که در آن زنی برای نخستین بار در طنز مذکر ایران،اقتدار از خود نشان می دهد ،از اطاعت نظام فئودالی سرباز می زند و از انتخاب می گوید.زنی که آخوندزاده در این تمثیل و تمثیلات دیگر ترسیم می کند،از استثنائات چهره های زنان در طنز شمرده می شوند.(ملک پور،جمشید،ص131)در همین زمینه،باید از قطعه زیبای قندرون در چرندپرند دهخدا نیز نام برد که به لطیف ترین شکل بی پناهی و آسیب پذیری عاطفی و روحی زنان را در محیط خانواده به تصویر کشیده است و سوئ استفاده از قوانین مذهبی مثل صیغه و امثاله را نقد کرده است.