بخش اول تعریف لغوی و مفهومی جوانمردی: معنا و مفهوم عیار (جوانمرد )از دید فرهنگ نگاران و شاعران در این مورد می توان گفت که واژه عیار با وجود آنکه (ع) عربی دارد ،گمان می رود که اصل آن از لغت (ایار ) پهلوی آمده باشد .
این کلمه را در بعضی کتابها به شکل (ادیوار) و «ایار» به تشدید نیز نوشته اند که بعدها به «ایار» تبدیل گردیده و در زبان دری «یار» به حذف الف گفته اند و آنگاه که عرب ها به درون این آیین و مسلک مردمی داخل شدند ،این کلمه را معرب ساخته و واژه «ادیوار» را به عیار تبدیل کرده اند.
دانشمند شناخته شده ایران دکتر معین در جلد چهارم برهان قاطع آنجا که درباره کلمه عیار بحث می کند در این مورد نوشته است که :« کلمه عیار معرب مصنوعی (یار) است که معنی جوانمرد را می دهد و تازی ها جوانمردی را فتوت و جوانمرد را فتی می گویند.» ملک الشعرای بهار نیز در سبک شناسی نوشته است که عیار کلمه عربی نیست و اصل آن «ادیوار» زمینه تاریخی دارد و عیاران سابق مانند احزاب امروزی ،دارای سازمانهایی بوده اند با اهداف و مرام های مشخص اجتماعی ،اخلاقی و سیاسی که در شهرهای بزرگ خراسان تشکیلات منظم و حمایت از مظلومان بوده است که جمعیت فتیان یا حزب فتوت در واقع نوع اصلاح شده این سازمان عیاری است .
واژه عیار در زمانه های مختلف آن هم در معاملات اجتماعی به معناهای گوناگون به کار می رفته است .
آنانی که قدرتمند ،ظالم و ستمگر بودند ،همیشه مورد خشم و نفرت عیاران و جوانمردان قرار می گرفتند و به همین دلیل است که از نگاه ثروتمندان ،عیاران مردمی بودند دزد و دغل .
اما شخصیت عیاران از نگاه مردم ناتوان و تهیدست از روی قدردانی ،دیده می شود و عیاران همیشه پشتیبان ستمدیدگان و بیچارگان بودند .
از دید این مردم عیاران جمعیتی بودند که به درد شان رسیدگی کرده و دست ظالمان و ستمگران را از سرشان کوتاه می ساختند.
این دو مفهوم متضاد که یاد کرده آمد ،بعدها در تمام کتابها ،فرهنگ ها و لغت نامه ها،بازتاب یافته و چهره عیاران را به گونه های مختلفی نمایان ساخته است.
علی اکبر دهخدادر لغت نامه خویش نوشته است که عیار به کسی گویند که بسیار آمد و شد کند و نیز مرد ذکی و به هر سورونده ،بسیار گشت و تیز و خاطر را هم گفته اند.
در فرهنگ فارسی حسن عمید آمده است که جوانمرد یعنی : مرد جوان ،بخشنده ،سخی ،بزرگوار و نیز صاحب همت و فتوت را گویند.
در فرهنگ فارسی معین آمده است که عیار به معنی زیرک ،چالاک ،جوانمرد و طرار وعیاری به معنای حیله بازی،جوانمردی و مکاری است .
به همینگونه اگر دیوان اشعار شاعران کلاسیک ادب فارسی را تحت مطالعه قرار دهیم ،می بینم که این دومفهوم متضاد که در لغت نامه ها و فرهنگ ها آمده است ،در لابه لای اشعار اکثر شاعران نیز بازتاب یافته و شاعران این کلمه را به معناهای گوناگون به کار برده اند ،همچنانکه می خوانیم : از فخر الدین اسعد گرگانی: جهان آسوده گشت از دزد و طرار ز کرد و لور از ره گیر و عیار از مسعود سعد سلمان: محبوس چرا شدم ،نمی دانم دانم که نه دزدم و نه عیارم خواجه حافظ شیرازی : ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست خیال زلف تو پختن نه کار هر خامسیت که زیر سلسه رفتن طریق عیاریست چه عذر بخت خود گویم که آن عیار شهر آشوب به تلخی کشت حافظ را و شکر در دهان دارد کدام آهن دلکش آموخت این عیاری کز اول چون برون آمد ره شب زنده داران زد زان طره هر پیچ و خم سهل است اگر بینم ستم از بند و زنجیرش چه غم آنکس که عیاری کند خامی و ساده دلی شیوه جانبازان است خبری از بر آن دلبر عیار بیار تکیه بر اختر شبگرد مکن کاین عیار تاج کابوس ربود و کمر کیخسرو 2-سند قرآنی خداوند سبحان در قرآن کریم می فرماید: و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤف بالعباد .
بعضی مردانند (مراد حضرت علی (ع ) است ) که از جان خود در گذرند (مانند شبی که امام علی (ع ) به جای پیغمبر در بستر خوابید)و خدا دوستدار چنین بندگان است.
و اذ قال موسی یفتیه لا ابرح حتی ابلغ مجمع البحرین او امضی حقبا و (ای محمد (ص) امت را) بیاد آر وقتی را که موسی بر رفیق جوانمردش (یوشع که وصی وخلیفه او بود ) گفت من دست از طلب ندارم تا به مجمع البحرین برسم یا سالها عمر در طلب بگذارنم.
1- سوره بقره آیه 207 2- سوره کهف آیه 60 2- سوره کهف آیه 60 بخش 3 سند روایی امام علی (ع) درباره جوانمردان فرموده اند: از خطا و لغزشهای جوانمردان بگذرید که از آنان کسی نمی لغزد مگر آنکه دست (لطف) خدا بدست اوست که او را (از آن لغزش ) بلند می نماید (موفق می سازد تا از آن خطا و زشتی باز گردد ، خلاصه خداوند نیکوکاران را توفیق عطا می فرماید تا بر اصطلاح خطای خود بکوشند.) امام علی(ع) درباره جوانمردی فرموده اند: شایسته ترین مردم به جوانمردی کسی است که جوانمردان در او ریشه کرده باشد (پدرانش از نیکان و جوانمردان بوده اند) و نیز در این مورد می فرمایند: (دوست) جوانمرد از خویشاوند مهربانتر است(زیرا مهربانی او طبیعی است و مهربانی خویشاوند گاه باشد که از روی تکلف و رنج است.) و در جای دیگر می فرمایند: ارزش مرد به اندازه همت اوست و صدق او به مقدار جوانمردی اش و دلیری او به میزان ننگی – که از بدنامی – دارد و پارسایی او مقدار غیرتی که آرد.
همچنین در این باره فرموده اند: از شریف ترن کردار مرد بزرگوار آن است که از آنچه می داند غفلت نماید.
خدا می نمایم که می نشنوم مگر کز تکلف مبرا شوم (سعدی «بوستان» دکتر یوسفی،بیت 2362) و نیز می فرمایند: وعده جوانمرد نقد است .
هرکس که براستی علم گشت و سمر پارا نگذارد از ره راست بدر آن وعده که می دهد جوانمرد ترا نقد است اگر چه نسیه آید به نظر بخش 4 – صفات مرتبط با جوانمردی اعم از پسندیده و ناپسندیده امام علی (ع) درباره جوانمردو ناکس می فرمایند: بپرهیزید از حمله کردن کریم و جوانمرد هنگامیکه گرسنه شود(نیازمند گردد ،چون در این حال بی اعتنایی مردم خشمش را بر انگیخته خود را به خطر می اندازد تا بر ایشان مسلط شده انتقام بگیرد )و بپرهیزید از حمله لئیم و ناکس هنگامیکه سیر شود (توانگر گردد چون توانگری او را به آرزویش کامیاب ساخته بمقتضی طلبش به زیر دستان آزار می رساند.) امام علی (ع) درعفو و گذشت از دشمن فرموده اند: هر گاه بر دشمنت دست یافتنی پس بخشش و گذشت از او را شکر و سپاس (نعمت ) توانایی بر او قرار بده (از پیغمبر اکرم (ص) روایت شده : روز قیامت نداء کننده ای فریاد می کند هر که رابر خدا اجر و پاداشی است بایستد و نمی ایستند مگر گذشت کنندگان ،آیا شنیدید فرمایش خدایتعالی را: «فمن عفا و اصلح فا جره علی الله» یعنی پس کسی که از دشمن بگذرد و بین خود و او اصلاح نماید بر خداست که اجر و پاداش او را عطا فرماید .
امام علی (ع) در ترغیب زیر بار ناکس رفتن می فرمایند: از دست رفتن حاجت و نیاز آسانتراست از خواستن آن از ناکس (زیرا از دست رفتن آن مستلزم اندوهی است ولی درخواست از ناکس روا بشود یا نشودموجب شرمندگی است.) امام علی (ع) درمورد بخشش فرموده اند: پیش از آنکه سائل از تو چیزی بخواهد به بخشش بپرداز زیرا اگر مجال دهی که لب به سوال گشاید بیش از آن چه به او می بخشی آبرویش را می ریزی.
خواهی چو فقیر را ببخشی زر ومال مگذار که او دهان گشاید به سوال ورنه چو کند سوال چندانکه دهیش زان بیشتر آبرویش گردد پا مال امام علی (ع) در مورد عفو و بخشش می فرمایند: عفو ،زیور قدرت است.
با ناخن جور هر دلی رامخراش با دست ستم نمک به هر زخم مپاش بخش 5 داستان جوانمردی و کرم!
یکی از غلامان آزاد شده امام سجاد (ع) کشتزاری را که مربوط به آن حضرت بوده نگهداری و رسیدگی می کرد،روزی امام سجاد (ع) وارد آن مزرعه (یا باغ) شد،دید خراب شده و زراعتش تباه گشته و غلام رسیدگی لازم را ننموده است .
ناراحت شد و با تازیانه ای که در دست داشت به طرف او اشاره کرد اتفاقا تازیانه به بدن او خورد (با توجه به اینکه تنبیه غلام لازم بود) امام (ع) از این پیشامد ناراحت گردید و به منزل آمد و کسی را فرستاد تا آن غلام را به حضورش بیاورد .
پیراهن خود را کنار زده و در کناری هم تازیانه افتاده است ،با دیدن این منظره ترس و دلهره ای به غلام دست داد و با خود خیال کرد،که امام (ع) می خواهد او را مجازات کند.
امام سجاد (ع) دستش را به سوی غلام دراز کرد و فرمود :ای شخص ،حادثه ای رخ داد و عملی صورت پذیرفت که نظیر آن از مثل من تا کنون مشاهده نگردیده است .
حال این تازیانه را بردار و من را قصاص کن.
غلام آزاد شده عرض کرد: ای مولای من سوگند به خدا فکر می کردم که تو تصمیم داری مرا (به خاطر تقصیرم در مورد عدم رسیدگی به کشتراز ) مجازات نمائی ،و من اقرار می کنم که سزاوار مجازات هستم بنابر این چگونه تو را قصاص کنم؟!
امام سجاد (ع) فرمود :قصاص کن!
غلام عرض کرد: پناه می برم به خدا از اینکه مرتکب چنین عملی شوم،و اگر چیزی هست تو را حلال کردم و از تو راضی شدم.
امام سجاد (ع) همچنان اصرار می کرد که قصاص کن،و غلام با کمال شرمندگی عذر خواهی می کرد وقتی که امام (ع) دید: حاضر به قصاص نیست فرمود: « حال که قصاص نمی کنی آن مزرعه را به تو انفاق کردم» و به این ترتیب غلام صاحب آن کشتزار گردید.
(ازکتاب داستانهاو پندها نوشته محمد محمدی اشتهاری جلد دهم صفحه 87) بخش 6 شخصیت نمونه جوانمردی غلامرضا تختی در رو پنجم شهریور ماه 1309 در خانواده ای متوسط در محله ی خانی آباد تهران به دنیا آمد.
رجب خان –پدر تختی- غیر ازوی دو پسر و دو دختر دیگرنیز داشت که همه آن ها از غلامرضا بزرگتر بودند .
حاج قلی ،پدربزرگ غلامرضا تختی ،فروشنده خوار و بار و بنشن بود.
از قول رجب خان ،تعریف می کنند که حاج قلی در دکانش بر روی تخت بلندی می نشست و به همین سبب در میان اهالی خانی آباد به حاج قلی شهرت یافته بود.
همین نام بعدها به خانوادهای رجب خان منتقل شد و به «نام خانوادگی »تبدیل شد.
رجب خان با پولی که از ما ترک پدرش به دست آورده بود ،در محل سابق انبار راه آهن زمینی خریده و یک یخچال طبیعی احداث کرده و از همین راه مخارج زندگی خانواده پر جمعیت خود را تامین می کرد.
نخستین واقعه ای که در کودکی غلامرضا روی داد و ضربه ای بزرگ و فراموش نشدنی بر روح او وارد کردآن بود که مرحوم پدرش برای تامین معاش خانواده اش ناچار شد خانه مسکونی خود را گروبگذارد .
شادروان تختی به لحاظ مشکلات خانوادگی فقط 9 سال در دبستان و دبیرستان منوچهری خانی آباد درس خواند و در سال 1329 به سبب علاقه بر کشتی و ورزش باستانی به باشگاه پولاد رفت..
تختی در دوران زندگی ورزشی اش رکور دار شرکت در المپیک ها و کسب بیشترین مدال از این آوردگاه بود .
در چهار دوره المپیک حضور داشت و حاصل آن یک طلا ،دو نقره و یک عنوان چهارم بود که در کشتی ایران این امر اتفاق نادری است .
جهان پهلوان علاوه بر قهرمانی به لحاظ منش و رفتار انسانی و سجایای اخلاقی پسندیده و جوانمردی و نوع دوستی شهره خاص و عام بوده است.
او زندگی خود را وقف مردم کرده بود .
شادروان تختی در ورزش باستانی و کشتی پهلوانی نیز دارای تبحر و مهارت بود ،چنان که سه بار پهلوان ایران شد و هر بار کشتی گیران نامداری را مغلوب کرد.
وی چهار ماه پس از بازگشت از آخرین سفر خود (تولید و 1966) در آبان ماه سال 1345 زندگی مشترک خود را با همسرش آغاز کرد که حاصل آن تولد بابک در سال 1346 بود و سر انجام پس از گذشت چهار ماه از تولد فرزندش خبر در گذشت جهان پهلوان همه را در اندوهی عظیم و بهتی شگفت انگیز فرو برد.
فهرست بخش اول: تعریف لغوی مفهومی جوانمردی بخش دوم: سند قرآنی بخش سوم: سند روایی بخش چهارم: صفات مرتبط با جوانمردی: پسندیده:عفو و گذشت از دشمن-بخشش-عفو و بخشش ناپسندیده:جوانمرد و ناکس- زیر بار ناکس رفتن بخش پنجم: یک داستان :جوانمردی و کرم بخش ششم: شخصیت نمونه جوانمردی: جهان پهلوان تختی منابع: ترجمه و شرح نهج البلاغه به قلم فیض الاسلام شماره صفحه حکمت 1 1095 19 2 1290 428 3 1195 239 2- نهج البلاغه ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی شماره صفحه کلمات قصار 4 369 47 5 398 222 3- کلمات قصار علی بن ابی طالب(ع) اثر ابو القاسم حالت شماره صفحه 42 منابع: 1-ترجمه و شرح نهج البلاغه بقلم فیض الاسلام شماره صفحه حکمت 1 1111 46 2 1092 10 3 1115 63 2-کلمات قصار علی ابن اب طالب(ع) اثر ابوالقاسم حالت شماره صفحه 11 12