دانلود تحقیق اندیشه سیاسی اسلام و دموکراسی

Word 79 KB 33188 14
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • * فرهنگ سیاسی ایرانیان به لحاظ تاریخی – دینی چه مشخصه ها و مشکلاتی و محدودیت هایی دارد ؟

    پیش از دوران جدید تاریخ بشر که تاریخ تمدن و استیلای آن است و یافت مدار ذهن و زندگی مردمان بوده است و در این مورد میان شرق و غرب تفاوتی نیست.

    در غرب مسیحیت میهمان تمدن شد و از آغاز نیز پذیرفت که کار قیصر را به قیصر واگذارد و خود را به راحتی از سیاست کنار کشید او دین اسلام زمینه ساز بنیان گذاری تمدن شد .سیاست در جهان اسلام در زمان پیامبر و تا حدی دوران راشده چهره ای دلپذیر داشت و از زمان امویان ماهیت سیاست عبارت بود از واقعیت سیاست مسلمانان یا امر سیاسی در جهان اسلام خودکامگی بی مهار بود که این جریان بی مهار همواره می کوشید تا چهرهی زشتش را در پوشش عاطفه انگیز یافت بپوشاند .از این رو فلسفه یعنی خردورزی درباره هستی جهان و انسان در متن تمدن اسلامی دچار کاستی شد .فلسفه مسلمانان در پی وارد شدن آثار فکری و دانش های پیشین به جهان اسلام توسط آموزگار دوم فارابی بنیان نهاده شد که پیش از آن در جریان فکری – ذهنی در جهان اسلام پیدا کرده است .

    تصوف و تشرع تشرع : تدوین و سامان بخشی دانش های بشری تصوف : زهد گرایی اولیه اسلامی که به مرور زمان بعد از رحلت پیامبر کم رنگ تر شد و فلسفه هنگامی زاده شد که این دو جریان دوران برومندی و نیرومندی را طی می کردند و مسلمانان به شریعت سخت نیاز داشتند زیرا مرجع تشخیص رفتارهای فردی و جمعی و تعیین تکلیف آنان بود بدین ترتیب در فضای عینی و ذهنی زندگی مسلمانان که به طور عمده تحت استیلای تغلب یا خود کامگی بی مهار در واقعیت سیاسی از یک سو و چیرگی تصوف و تشرع در ذهن مسلمانان از سوی دیگر بود که نوزاد فلسفه دچار غفات شد و فارابی که موسس فلسفه اسلامی است با ترکیبی بدیع میان شاخه های مشاء و اشراق کلام و نیز عرفان در واپسین بازدم های تمدن مسلمانان به تعبیری به تمامیت رسید .واقعیت سیاسی یعنی حاکمیت خود کامگی و بیداد تلخ بود و فاجعه بار و تلخ تر از آن ذهنیتی بود که تغلب ( خود کامگی ) تقدیر الهی است و انسان چاره ای جزء پذیرش این وضع را ندارد و حتی در مقام توجیه این عمل سازش با آن را وظیفه شرعی خود می دانستند .شیعیان امامیه نیز گرچه از مخالفان خود کامگان بیدادگر بودند ولی بر خلاف همتایان زیدی و اسملعیلی خود در حوزه ی سیاست بیشتر به بحث کلامی اکتفا کردند و توجه خود را به دو قطب غالب تاریخی یعنی زمان نصب اولیاء معصوم در غدیر و دست بالا به دوران حضور معصوم ( ع) در آغاز تاریخ مسلمانان وسپس استقرای حکومت عدل معصوم و آخر الزمان معطوف کردند و در دوران غیبت با بهره گیری فراوان از موقعیت تاریخی واجتماعی به محکم کردن پایه های شناختی و باوری مذهب و نگاهبانی از اندیشه و پخش آن همت گماشتند از روزگار روی کار آمدن دولت صفویان با واقع بینی توسط عالمان بزرگواری که به این امر دامن زده شد و در زمان قاجار جدی تر شد و در زمان مشروطیت تحت تاثیر نگرانی از نفوذ استیلای غرب و سیاست های استعماری آنان که با اندیشه قدیم سیاسی متفاوت بود وارد مرحله تازه ای شد .انقلاب اسلامی که بر آمده از بینش کلامی وفقهی حضرت امام ( ره) و رهبری ممتاز ایشان است و نظام جمهوری اسلامی که زاده انقلاب است در واواقع پاسخی تاریخی به همین پرسش است و در نهایت سیاست از خردورزی فلسفی بیرون رفت و سرنوشت مسلمانان تا حدودی تحت تاثیر خودکامگی بی مهار قرار گرفت .تاثیر ایران و ایرانیان در آنچه پس از فارابی نام اندیشه سیاسی بر خود گرفت چگونه و تا چه حد بود ؟

    بینش و منش ایرانی تاثیر نمایانی در سوق دادن واقعیت سیاسی به سوی سرمشق و نمخونه تجربه شده در ایران پیش از اسلام و تطهیر دینی سامان سیاست ( ایرانشهری ) داشته است و دو اندیشمند ایرانی مسکویه رازی و ابوالحسن عامری نقش بسیار مهمی در در گذر به فلسفه سیاسی تجربه شده ی ایرانشهری و توجیه آن داشتند از دوران امویان تا قبل از دوران اخیر که تلاش های موفق یا ناموفق در سراسر جهان اسلام برای بیرون رفتن از سلطه استبداد دو رسیدن به گونه ای مشروطیت دارد آنچه حاکم بود چیزی جز تغلب نبود .

    باری همین صورت اندیشه سیاسی با ذوق و هوای سیاستمداران خودکامه سازگار بود و اولین بزرگی که در دفاع از خلافت عباسیان و توجیه قدرت خودکامگان که در دوران انحطاط این خلافت فرمانروایان واقعی نبود و همواره مردم مردم منتظر یک قدرتی توانمند بودند که از آستین زور گوی دیگری بیرون آید و سیاه بختی مسلمانان این چنین در عرصه سیاست ترحم زده شد و فرهنگ بیمار سیاسی جهان و اندیشه آنان را آزرد و هیچ تلاشی و کوششی برای یافتن راهی به سوی آینده بهتر صورت نگرفت پاسخ به این پرسش که چرا از متن تمدن اسلامی بر خلاف سنت و سیره پیامبر در برخی ازنخستین جانشینان او تغلب و خودکامگی سر بر آورد و سرنوشت است اسلامی را تیره و تار کرد جایگاه ویژه ای برای تامل و برسی نمی طلبد اما اسباب و منشاء هر چه باشد در اینکه از صدر دوران معاویه به بعد به صورت منحصر به فرد امرسیاسی خودکامگی بوده است ودربین تمام جهان اسلام ازبویهیان شیعی ،سلجوقیان سنی و مغولان غیر مسلمان و گورکانیان مسلمان شده هیچ تفاوتی وجود ندارد که همه جانشینان سیاست برزور و شمشیر بود و چرخ آن جزء به اراده حاکم زورگو نمی چرخید و پاسخگوی هیچ گونه اعتراضی نبودند .

    * فرهنگ سیاسی معاصر در ارتباط با دستاوردهای جهان معاصر بر چه مولفه ها و امکاناتی استوار است ؟

    سرنوشت سیاه سیاسی مسلمانان در باطن و محتوا تا صدر دوران جدید با مذهب و ماهیت یکسان مردان بود ولی در حدود دو قرن پیش به این سو دگرگونیهایی ایجاد شده و اندیشه ها را سخت آشفته کرده است .و این شیفتگی می تواند پیش در آمد آینده ای باشد که در آن بر پایه هویت تاریخی – فرهنگی خود و با سامان بخشیدن مطلوب پیدا کند .

    به نظر من مهمترین عامل دگرگونی اخیر عبارت است از برخورد ناگزیر با پدیده ی مهم تاریخ بشری یعنی تمدن غربی که پیدایش و گسترش مدنیت جهانگیر منشاء دگرگونی بسیار مهم در زندگی و ذهن ، از جمله در شناخت سیاست و فرهنگ سیاسی شده است .

    1- چهره سیاست جهان فوار تمدن غربی ودویه استعماری آن که باعث شده در حدود دو قرن پیش کشورهایی مثل کشور ما دچار دگرگونیهایی شوند پایگاه و خاستگاه استبداد حاکم تحت سیاستهای استعماری عوض شده است .امر سیاست یا واقعیت سیاسی به صورت استبداد وابسته به استعمار منشاء فاجعه و زیانهای فراوانی در جامعه ما شده است و انقلاب اسلامی بنیاد قدرت استبداد سیاسی را در هم کوبید .

    2- در حوضه ی اندیشه باور و اصطلاحات و مفاهیم تازه از سیاست و انسان و اجتماع که متفاوت از اندیشه سیاسی قدیم است بحران تازه ای در ذهن اهل نظر و تحصیل وحتی افکار عمومی ایجاد شده است .مفاهیمی چون قرار داد اجتماعی ، حق مشارکت مردم در سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود ، آزادی ، مشروطیت ، وابستگی قدرت سیاسی به اراده ی مردم و حق نظارت آنان بر قدرت در برابر این وضع جدید سه نوع واکنش عاطفی را در جامعه ما می توان تشخیص داد سنت گرایی ، غرب گرایی ، صلاح گرایی گر چه فقط امید و افکار اصلاح گرایی است ولی آشفتگی در بین طیف های وابسته به اصلاح گری بیشتر است که البته امری طبیعی است و می توان به آینده ی این حرکت امیدوار بود .

    * شما دموکراسی را به عنوان نتیجه فرهنگ سیاسی خاص که تاریخ و سرگذشت و خاستگاه وویژه ای نیز دارد چگونه ارزیابی می کنید ؟

    در بیان نسبت میان دموکراسی و فرهنگ احتیاط شرط انصاف و فرزانگی است و بینش خاص انسان درباره جهان و انسان در پیدایش و پا برجایی دموکراسی موثر است و دموکراسی با هر بینشی سازگار نیست بدین معنی می توان گفت که دموکراسی موثر در فرهنگ است نتیجه آن زادگاه مفهوم و مصداق دموکراسی غرب است و در این زادگاه نیز مهم و دارای تلقی های گوناگون است البته در جوامعی مثل جامعه ی ما این مفهوم دو چندان خواهد بود و افکار غربی زندگی و ذهن ما را که در اثر اغطاط تاریخی دچار رکود فرسودگی بود دربر گرفته است و این آشفتگی که ما امروز از آن رنج می بریم منشآبد فهمی های بزرگی در جامعه فکری باشد ، است .

    دموکراسی و پیشینه ای دراز دارد در دورهی متاخر تاریخ زبان فارسی به مردم سالاری و حکومت مردم بر مردم برگردانده شده است .یونانیان باستان دموکراسی را به عنوان سامانی از سازمان زندگی همگانی و صورتی از سیاست تجربه کردند و در عهد جدید تاریخ دموکراسی از مطرح ترین سازمان های سیاست است .

    افلاطون وارسطو هردودموکراسی را نکوهش کرده وافلاطون به شدت وارسطو به ملایمت .

    افلاطون می گوید دموکراسی حکومت تهی دستان برجامعه است وچون اکثریت تهیدستند بنابراین حکومت اکثریت است برجامعه وارسطوپنج گونه دموکراسی را بیان می کند حکومت طبقه متوسط براساس قانون با هدف تامین مصلحت همگان است ولی آن را در مجموع از همه بدتر یا کمتر بد معرفی می کند .

    فارابی که موسس فلسفه اسلامی است که تنها کسی است درسیاست تامل جدی کرده گفتارهای فارابی درباره یدموکراسی ، دموکراسی راازجمله شهرهای جاهل می داند که درنظراوشهرهای نا زیبا عبارتند از جاهله ، فاسقه ، ظاله ومبدله یا مقبوله .

    بیان فارابی در انتقاد ازشهر آزادان به گفتار افلاطون نزدیک است هر سه فیلسوف ویژگی پایه ای دموکراسی را وجود آزادی در همه کارها برای همه کس در برابری همه کس در همه چیز می دانند که اصل آن امریست کلی و راه رسیده به این هدف فضیلت نام دارد .منتها ارسطو برخلاف افلاتون بر این باور است که سیاست مانند اخلاق چون با عمل سرو کار دارد مرهون ممارست در عمل و کسب مهارت است چون به نظر ارسطو فضیلت در هر موردی عبارت است حد وسط میان افراط و تفریط و حکومت با فضیلت و خوب و این حکومت طبقه متوسط که مظهر اعتدالله می داند .افلاطون فضیلت را عین آگاهی به حساب می آورد و حکومت مطلوب و شهر زیبا شهر و حکومتی است که فرمانروای آن فیلسوف باشد .فارابی نیز سعادت و فضیلت توسط عقل شناخته می شود رئیس اول باید حتما فیلسوف باشد یعنی کسی که عقل او به عقل فعال پیوسته است و سیاستمدار خوب کسی است که به جزئیات امور ، به گذشته و آینده ، به شایستگی های فردی و اجتماعی شهروندان آگاهی داشته باشد و تحقق مدینه فاضله در گروه زمامداری برتر « فیلسوف پیامبر » است وبس .

    خلاصه بینش قدیم فلسفی و دموکراسی مطلوب نیست و حتی ارسطو نیز آن را نزدیک ترین شکل حکومت به حکومت مطلوب دانسته و غیرازآن می داند .

    * نظریات سنتی بر بینش قدیمی فلسفی درباره دموکراسی چگونه و از چه زمانی متحول شد و علل و نتایج آن چه بود ؟

    غرب جدید شرچشمه هستی تاریخی خود را در یونان و روم باستان می داند بر این باور است تا اندیشه های غرب و اندیشیدن شد از سوی پدران مدنی و فکری خود را در حرکت جدید زندگی پیش او بگذارد و بدون هیچ گونه نقد واندیشه ای دموکراسی در دوران پسین تاریخ غرب نه به سادگی که در فرایندی نسبتا دراز و پر ماجرا پدیدار و پایدار شده است .

    سیاست نیز ابتدا مانند شئون دیگر زندگی به دید انسان غربی هر چه بیشتردنیوی و بشری شده در آغاز این فرایند فکری ، اجتماعی ملت به جای خدا و طبیعت منشاء قدرت سیاسی و مشروعیت شد و شاه تقویت شد در برابر قدرت شاه کلیسا بر سر جای خود نشست و فئودالیه به سستی و زبونی کشانده شد بورژواها شاه را تخت خدایی به زیر کشیدند و آن را به امری تشریفاتی و خاضع در برابر اراده ی مردم بدل کردند و طبقه متوسط بیشترین امتیازها را تحت عنوان مردم به دست آورد .

    * منشاء این تفسیرهای گوناگون و خاستگاه عمده ترین تلقی ها از دموکراسی با توجه به وجوه امتیاز هر یک از آن ها چیست ؟

    دموکراسی در واقع برداشتی از یک واقعیت سیاه اجتماعی و تاریخی است و چنان پیچیده و درهم وبرهم است که تعیین حدود و مرزهای آن دست کم بیشتر دشوار است .دموکراسی جدید با چند پدیده مانند سرمایه داری ، لیبرالیسم و سکولاریسم همزاد و همراه بوده است به طوری که می توان این دموکراسی را برداشت و جای آن لیبرالیسم را قرار داد .ولی در عین حال می توان زاویه دید را عوض کرد و دموکراسی را هم چون امری مجزا از سایر پدیده ها دید .هر چند که دموکراسی با این مفاهیم قابل جمع است اما کسانی که بزرگترین رسالت خود را مبارزه با سرمایه داری می دانستند ولیبرالیسم را زنجیر سرمایه داران نو کیسه برپای رنجبران نیک بخت ، این کسان نیز مدعی دفاع از دموکراسی و تلاش برای استقرای آن چیزی بودند که آن را حقیقت دموکراسی به صورت بدلی آن در غرب سرمایه داری می دانستند و در نهایت رهبری حزب را به عنوان جوهر دموکراسی می خواندند و ابهام در مفهوم چکونه می تواند در واقعیت متضاد دو دشمن یکدیگر هر دو خود را مصداق با هم بدانند .موفتیکیو از شارحان پر آوازه مفاهیم نو در حوزه سیاست جنسی حکومت را سه نوع جمهوری ، پادشاهی و استبدادی تقسیم می کند و حکومت جمهوری را حکومت تمام یا قسمتی از ملت می داند .حکومت پادشاهی ، حکومت یک تن در چار چوب قانونهای ثابت و معین و حکومت استبدادی را حکومت یک نفر که قانون وقاعده ی آن هوا و خواست حاکم است ودر صورت این که زمام امور در دست ملت باشد حکومت دموکراسی و اگرزمامداری متعلق به قسمتی از ملت باشد آن را حکومت اشراف می نامد در دموکراسی ملت از یک لحاظ فرمانروا و از لحاظ دیگر فرمانبردار است و ملت نمی تواند فرمانروا باشد مگر به وسیله آزاد خود که عبارت از اراده ی او باشد .مونت کیو در این گفتارها از محتوای نظام سیاسی سخن نگفته است بلکه آن را به تشخیص خواست و اراده ی مردم یا اکثریت آنان واگذارده است و بسته به این که رای دهندگان دارای کدام بینش و آرمان و ایمان وگرایش باشند محتوای نظام مورد توافقشان مختلف خواهد شد با این تعریف دموکراسی می تواند راهی به سوی اقتصاد سرمایه داری و احترام به اقتصاد بازار باشد و هم ممکن است به حکومتی غربی و سکولار بینجاند و حتی شدنی است که واسطه استقرار حکومتی دینی یا وفادار به آیین و مذهب باشد « مورس دو ورژه » با طرح طبقه بندی تازه در مورد نظام های سیاسی معاصر ابتدا آن ها را به دو گروه بزرگ کثرت گرا ( مردم سالار ) و وحدت گرا ( قدرت سالار ) تقسیم می کند و لوازم گروه کثرت گرا که از لوازم دموکراسی است اشاره ای به نقص دموکراسی و خطراتی که آن را تهدید می کند دارد و آن این است که نیروهایی که پنهان و از راههایی گوناگون در صدد سوء استفاده از موقعیت از جمله فریب افکار عمومی وربودن قدرت از چنگ صاحبان آن یعنی مردم و هدایت آن در مسیر منافع ، شروع گروهی و باندی و طبقاتی هستند ولی با وجود این وی معتقد است که در رژیم های مردم سالاراین نقاط کمتر از سایر نظام هاست .بنابراین دموکراسی معانی متفاوتی دارد کههر گوینده یا نویسنده اگر منظور خود را مشخص نکند سباکه به جای روشنگری دچار آشفتگی فکری جدیدی می شود .

    * دیدگاه و تلقی خاص خود شما در این زمینه چیست ؟

    مراد از دموکراسی عبارت است از شیوه و راهی بشری که برای استقرا نظامی سیاسی که هم مشروعیت و هم کارایی خود را از مردم می گیرد هر چند که محتوای نظام سیاسی جزء یا شرط ماهیت دموکراسی نیست ولی دموکراسی به مانند شیوه و راهی به سوی نظامی اجتماعی که بدون آن ها تحقق محال است .

    اولا : دموکراسی به این معنی نیز منوط به پذیرش این اصل است که حکومت خارج از حبطه آگاهی و اختیار آدمیان بر انسان ها تحمیل نمی شود بلکه منشاء حکومت خود مردمند .

    ثانیا : لازمه ی امر بالا وجود آزادی در اندیشیدن و بیان اندیشه و آزادی و امنیت و گردهمایی و تلاش مشترک در عرصه سیاست جامعه است .

    ثالثا : چون حکومت ناشی از مردم است همواره باید زیر نگاه و بازخواست آنان باشد .اگر دردموکراسی خواست و اراده و رای مردم منشاء پایه ای دارد چنین نیست که شایستگی برای حکمرانی و سیاستمداری دایر مدار مردم است بلکه شایستگان بر پایه رای مردم می توانند حکومت مقبول و شروع را پدید آورند .بزرگانی چون افلاطون ، فارابی و ارسطو خودکامگی و تغلب یعنی نظامی سیاسی متکی بر زور و قهر را سخت نکوهش می کنند و حتی ارسطو آن را مردود می شمارد .

    در نگاه فارابی فیلسوف مسلمان سیاست مطلوب برگرد وجود حکومتی می گردد که 1- دارای فضیلت و اهل خدمت باشد .

    2- فضیلت و خدمت آن مورد قبول مردم باشد .

    3- این حکومت در حهت علاقه مند کردن مردم به کسب و نگهداری ملاک های نیکو کوشا باشد یعنی با تامین امکانات آموزش و پرورش و وسیله های مادی و معنوی و زمینه های رشد فکری و اخلاقی مردم را فراهم آورد اینک در پی آنچه بیان شد اگر تلقی ها از دموکراسی درست باشد پرسشهایی مطرح می شود که بسیار مهم است .

    1بدل و جانشین دموکراسی در حوزه سیاست چیست ؟

    یقینا جانشین دیگر این راه که سابقه ای سیاه در تاریخ دارد عبارت است از تیکه برزور برای تحمل حکومت و نظام سیاسی بر مردمی که یا آن را می خواهند یا نسبت به آن بی تفاوتند .

    2- نسبت دین و دموکراسی چیست ؟

    طبیعی است به برداشت های مختلف از دیانت به این پرسش پاسخ های متفاوت می توان داد کسانی که راه ورسم زندگی در این جهان را خارج از قلمروی دین می دانند واگذار شده به خود انسان می دانند نه تنها دموکراسی بلکه سکولاریسم را نیز در منافات با دین نمی دانند اما کسانی که دین را ناظر بر زندگی این جهان و دارای رسالت سامان بخشی به زندگی دنیوی انسان می دانند بر این باورند که دین در مورد سیاست دارای موضع جدی است و طبعا نسبت به امر مهمی هم چون دموکراسی نمی تواند بی اهمیت باشد در نتیجه طرز تلقی های گوناگونی از دین در این باب می شود آنان بر این باورند که دین.

    1- امر حکومت و سیاست را مهم شمرده است .

    2- هم محتوا و هم شکل حکومت را نیز تعیین کرده است .

    3- نقشی که برای مومنان و مردم مشخص کرده است فقط اطاغت از حکومت شرعی است بدون آن که نقشی و حتی در روی کار آمدن حکومت و بازخاست از آن قائل شده باشد .در این صورت نسبت دین و دموکراسی تباین است .اما اگر دیندارانی بر این باور باشند که دین 1- به سیاست و حکومت توجه جدی دارد و در غیبت معصوم ( ع) کار دین بیان ملاک ها امر سیاست برای حکومت و مردم است .

    2- حکومتی که بدین سان روی کار می آید حکومتی است گر چه شرعی و دینی ولی نهادی است بشری و مسئول در برابر مردم و تحت نظارت آنان .در این صورت دموکراسی به عنوان راه استقرارونظام سیاسی ونظارت برآن با دین سازگارنیست.

    مصاحبه با دکتر حمید احمدی متولد 1336 در تهران تحصیلات دانشگاهی رشته علوم سیاسی در دانشگاه تهران در دانشگاخه کارلتون کانادا .

    آثار وی : ریشه های بحران در خاورمیانه ،حزب بحث در جهان غرب و.....

    وی اکنون استادیار دانشگاه تهران است .

    آموزش و پرورش نقش آخرین حرکت های اسلامی 1- تلقی شما از انحطاط و عقب ماندگی و توسعه چیست ؟

    انحطاط به معنی سقوط ، افتادگی ناگهانی در مسیر حرکت آرام اجتماعی ، سیاسی یا فرهنگی است و در مقابل پیشرفت مقایسه شده است انحطاط به وضعی گفته می شود روی به سوی جلو نداشت بلکه در مسیر پیگرد یا حداکثر اشیایی قرار دارد .عقب ماندگی : موقعیت یک کشور یا فرد یا یک گروه در مقایسه با پیشرفت دیگران .

    توسعه : یکی از مفاهیم اصلی علوم سیاسی و اجتماعی است و به نوعی حرکت آرام و منظم رو به جلو در مسیر تحول اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی اشاره می کند وقتی از توسعه اقتصادی و سیاسی صحبت می شود که مرادف با موقعیت ممتاز یک کشور در تحول ساختارهای اقتصاد سرمایه داری و ایجاد نظام سیاسی مبتنی بر دموکراسی است .

    * آیا درارتباط با گذشته ی تاریخی این سرزمین می توان ازانحطاط سخن گفت؛چرا؟

    اگر انحطاط را سقوط و فروافتادگی ناگهانی اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی بدانیم می توانیم از دوره های انحطاط در تاریخ ایران سخن بگوییم برای نمونه در طی تهاجمات گسترده ی خارجی به ایران نظیر حمله اعراب و مغولان و فروپاشی نظام سیاسی و ساختار دولت های ایران می توان از انحطاط سیاسی ایران سخن گفت و این انحطاط سیاسی همزمان با توسعه و شکوفایی فرهنگی و ادبی ایران در قرون اولیه اسلامی بوده است البته انحطاط ممکن است ریشه داخلی داشته باشد فروپاشی دولت صفوی و هرج و مرج 10 ساله پس از آن را می توان انحطاط سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی دانست در تاریخ ایران از انحطاط اندیشه و تفکر نیز سخن به میان آمده است که معمولا سلطه اندیشه و گفتمان خاص در جامعه می تواند به نوعی انحطاط فکری و اندیشه ای کمک کند از پژوهشگران از انحطاط اندیشه سیاسی ایران را از آغاز دوره ی صفوی به بعد به دلیل سلطه اندیشه مذهبی سخن می گویند .

    *شما چه عواملی را در عقب ماندگی ایران با اهمیت می دانید ؟

    یکی از عوامل مهم در عقب ماندگی ایران در دوره های اخیر را باید در ساختارهای قبیله ای و طایفه ای بر نظام سیاسی ایران و دولت ایران جستجو کرد این وضع از سقوط صفویه به طور تمام و از دوره قاجاریه به طور خاص در ایران حاکم شد رهبران نا آگاه قبایل و طوایف در موقعیت جدید از آگاهی کافی برای شناخت جامعه و جهان برخوردار نبودند و به گونه ای سیاست داخلی و خارجی تدوین می کردند که چیزی جزء عقب ماندگی و توسعه نیافتگی و شکست برای ایران به ارمغان نمی آورد عوامل مهم جهانی نظیر ظهور نظام جهانی سرمایه داری و ناآگاهی قبایل از این تحولات منحصر به شکست های نظامی و رخنه اقتصادی و خارجی در قرن 18 به بعد شد .

    * در این میان نقش آموزش و پرورش را چگونه ارزیابی می نمایید؟

    آموزش نقش اساسی در هر گونه حرکت اصلاحی برای جبران عقب ماندگی کشور داشته است اصولا نظام آموزش و پرورش در تحول اقتصادی و اجتماعی و سیاسی دنیای معاصر نقش مهمی ایفا کرده است و این نقش را می توان به خوبی در تحولات اجتماعی ، اقتصادی، سیاسی اروپا مشاهده کرد درایران نیز نخبگان اصلاح طلب ایران از زمان عباس میرزا به بعد به آموزش و پرورش توجه خاصی کرده این توجه با روی کار آمدن امیر کبیر و تاسیس داالفنون به اوج خود رسید از آن به بعد این نهاد نقش مهمی در آگاهی اجتماعی ایرانیان ایفا کرد و آموزش و پرورش مدرن از سال های قرن چهاردهم شمسی به بعد بر همگان مشخص شد .

    * شما خروج و برون شد از مدار عقب ماندگی را در ایران مستلزم چه شرایط و عواملی می دانید ؟

    راه حل های گوناگونی پیشنهاد شده است برخی بر جنبه های اقتصادی توسعه و لزوم توجه به آن تاکید کرده اند از جمله در چپ گرایان این عقاید مشاهده می شود .برخی جنبه های سیاسی تاکید کرده او برخی از ضرورت تحول فرهنگی در جامعه ایرانی سخن گفته اند و عقیده دارند شرط نخست برون رفت از عقب ماندگی اقتصادی و سیاسی ایران است به نظر می رسد در همه ی راهکارها ، راهکار سیاسی امر موثرتری است چرا که بسته بودن نظام سیاسی منجر به سلطه گروه خاصی از نخبگان بر جامعه شده و دوام این بستگی سیاسی منجر به غلبه نیروهای فرصت طلب و نامساعد بر ساختار اقتصادی و سیاسی جامعه می شود .

    * آموزش و پرورش امروزی ایران در این زمینه چه نقشی می تواند ایفا کند ؟

    آموزش و پرورش از ابعاد گوناگونی می تواند زمینه ساز توسعه کشور باشد زیرا آموزش و پرورش تنها نهادی است که انسان پس از نهاد خانواده با آن آشنا می شود و اثر آن پایدارترین نوع اثر گذاری اجتماعی و فرهنگی بر ذهن انسان است و به ویژه از آن جا که آموزش و پرورش پس از خانواده مهم ترین نهاد جامعه پذیری بشری است در بسیاری از نظام های آموزشی جهان آموزش و پرورش مهم ترین ابزار گرایش احساس میهن دوستی و افزایش احساس میهن دوستی و افزایش هویت ملی و آگاهی تاریخی نسبت به جامعه خود و محیط آن می شود بدیهی است که در رابطه با آگاه سازی جوانان از علل و عوامل توسعه نیافتگی ایران نیز آموزش و پرورش می تواند بیشترین سهم را بازی کند .به این خاطرلازم است تا به جای ارائه متون مربوط به مسائل فراملی بیشتر به افزایش آگاهی ملی و گرایش احساس مشارکت در متون درسی تاکید شود و باعمیق شدن این آگاهی نسبت به تاریخ و هویت ملی و علل توسعه نیافتگی آن در مقایسه با کشورهای پیشرفته جهان به ذهن کودکان و نوجوانان آنان را برای تلاش جهت یافتن راه حل های مناسب جامعه پذیر خواهد بود .

    دکتر شهلا اعزازی متولد 1328 کارشناسی ارشد و دکترای خود را در دانشگاه وین به اتمام رساند هم اکنون استاد دانشگاه علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی به تدریس اشتغال دارند .

    *شما چه تلقی از انحطاط به عقب ماندگی و توسعه و شاخص های هر کدام از این مفاهیم دارید ؟

    در طول تاریخ چند هزار ساله ایران بارها شاهد جنگ ها و تهاجمات در این کشور پهناور بوده ایم و با از بین رفتن هر حکومتی و روی کار آمدن حکومت های دیگر ساختار اجتماعی جامعه از هم فرو می پاشید و حتی اقوام عقب افتاده تر از ایران گاه قادر به پیروزی در این جنگ ها می شدند این جنگ ها و تهاجمات موجب انحطاط شد مفاهیم توسعه و عقب افتادگی را باید از مفاهیم جدید در نظر گرفت که در رابطه با دو نوع حرکت متفاوت در جهان در قرن بیستم دیده شده است.

    1- غرب با استفاده از انرژی های جدید و شکل از تولید اقتصادی به سمت جلو حرکت کرده و فاصله عظیمی میان این کشورها ی جهان به وجود آمده است در اثر مقایسه این کشورها ابتدا واژگان کشورهای پیشرفته و عقب مانده و سپس با تغییراتی که در واژگان به وجود آمد از مفاهیم کشورهای توسعه یافته و کشورهای در حال توسعه نام برد اگر زمانی هدف از توسعه از میان بردن نابرابریهای اقتصادی بود امروزه مشخص شده است که با تاکید بر اقتصاد این نابرابریها از بین نخواهد رفت و مشکلات اجتماعی که تاکنون به آن توجه نشده باید توجه نمود نابرابریهای اجتماعی مانند نابرابری جنسی ، نژادی وقومی و ...حال با این تغییراتی که در برنامه های توسعه به وجود آمده است می توانیم به شاخص های ارائه شده از طرف سازمان ملل توجه کنیم شاخص های سازمان ملی در ابعاد اقتصادی و ابعاد دیگر شامل درآمد سرانه ، تولید ملی ، میزان سواد ، بهره وری از امکانات ارائه شده به زنان و مردان ، امید زندگی ، امکانات بهداشتی و آموزشی و....از طرف دیگر گمان بر این است که در کشورهای توسعه یافته کلیه افراد جامعه اعم از زن و مرد درتصمیم گیری های اجتماعی حضور و مشارکت دارند .

    2- شما در ارتباط با این جوامع توسعه یافته شاخص آ – پ را از ابعاد مختلف چگونه ارزیابی می کنید ؟

    از زمانی که آ –پ به شکل رسمی شروع به کار کرد در حدود 150 تا 200 سال می گذرد در این زمان اهداف و شیوه های مدارس هم به تدریج دچار تغییر شده است .که می توان از دگرگونی در شیوه های تدریس نام برد که از اقتدار معلم دانای مطلق به سوی راهنمایی از جانب معلم و مشارکت دانش آموزان در امر تدریس سوق یافته است اگر در ابتدا هدف اصلی آ – پ با سواد کردن افراد جامعه بود در حال حاضر با توجه به دگرگونیهای در فناوری و علم و دانش به به وجود آمده یک وظیفه مهم آ – پ تولید افراد اجتماعی مناسب برای زندگی در یک جامعه که با تغییرات جامعه انطباق داشته باشد و از جمله مسائل مهمی که باید به آن پرداخت و سایر کشورهای جهان نیز مهم است مسئله حفظ محیط زیست است .زندگی با طبیعت ،بدون تخریب آن از مسائل مهم آموزشی مدارس است که متاسفانه در ایران به آن توجه نمی شود از دیگر مسائل مهم آ-پ کنترل جمعیت است ، که توجهی به آن نمی شود و حتی باید گفت که سالها آ-پ در بحران جمعیت قرار داشت .بنابراین وظیفه آ-پ تنها با سواد کردن نیست بلکه باید در روند جامعه پذیری طولانی که در مدارس صورت می گیرد کودکان که با مسائل و مشکلات اجتماعی واقف نیستند به انسانهای مناسب اجتماعی تبدیل شدند درواقع امروزه فقط با سوادی کافی نیست بلکه کیفیت و چگونگی آموزش مدارس نیز مد نظر است .

    3-عوامل تاریخی – عینی یا ذهنی – در عقب ماندگی جامعه چه بوده است .

    با توجه به 2500سال فرهنگ و تمدن چرا نتوانسته ایم پیشرفت کنیم غرب در اثر انقلاب صنعتی جهش بزرگی به سمت جلو کرددر حالی که از شرق عقب مانده بود یک دلیل عقب ماندن ایران شیوه ی حکومت استبدادی بر ایران بوده است که زندگی ومرگ افراد جامعه به تصمیم یک حاکم بستگی داشت در غرب نیز گرچه پادشاهان مستبد بودند اما نوعی از دخالت مردم در مسائل حقوقی و به خصوص مسائل صنعتی بوده به هر حال حق و حقوقی برای مردم قائل می شوند و این امر باعث شده بود که حاکم ،فرمانروا یا پادشاه در راس طبقات قرار گیرد و نه رای طبقات در غرب مستبد دارای محدودیت هایی بود اما در ایران ویژگی مستبد این بود که قابل دسترسی نبود اگر مستبد مصلح برسد کار بود وضع کشاورزی ،صنایع و تجارت بهبود می یافت و شرایط تا زمانی به نفع مردم بود اما اگر مستبد ستم گر به سر کا ربود مانعی برای محدود کردن او وجود نداشت و نمی توانست از چشمها و کله ها پشته بسازد ودر صورت اعتراض کسی جانش در خطر بود .

    بنابراین برای رشد و پیشرفت یک جامعه اصل ثبات و پا بر جایی ضرورت دارد .

  • فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

* فرهنگ سیاسی ایرانیان به لحاظ تاریخی – دینی چه مشخصه ها و مشکلاتی و محدودیت هایی دارد ؟ پیش از دوران جدید تاریخ بشر که تاریخ تمدن و استیلای آن است و یافت مدار ذهن و زندگی مردمان بوده است و در این مورد میان شرق و غرب تفاوتی نیست. در غرب مسیحیت میهمان تمدن شد و از آغاز نیز پذیرفت که کار قیصر را به قیصر واگذارد و خود را به راحتی از سیاست کنار کشید او دین اسلام زمینه ساز بنیان ...

* فرهنگ سياسي ايرانيان به لحاظ تاريخي – ديني چه مشخصه ها و مشکلاتي و محدوديت هايي دارد ؟ پيش از دوران جديد تاريخ بشر که تاريخ تمدن و استيلاي آن است و يافت مدار ذهن و زندگي مردمان بوده است و در اين مورد ميان شرق و غرب تفاوتي نيست. در غرب مسيحيت ميهم

* فرهنگ سياسي ايرانيان به لحاظ تاريخي – ديني چه مشخصه ها و مشکلاتي و محدوديت هايي دارد ؟ پيش از دوران جديد تاريخ بشر که تاريخ تمدن و استيلاي آن است و يافت مدار ذهن و زندگي مردمان بوده است و در اين مورد ميان شرق و غرب تفاوتي نيست. در غرب مسيحيت ميهم

مقدمه : تعاون و همکاری به دلیل اینکه انسان موجودی بالطبع اجتماعی بوده، از آغاز پیدایش بشر تاکنون در بین افراد وجود داشته است و به عبارت دیگر تعاون پایه و اساس زندگی اجتماعی بشر بوده است. در اصطلا لغوی تعاون به معنای همکاری و تشریک مساعی افراد برای رفع نیازهای همگانی و مشترک خود می باشد « بنابرین ما تعاون و تعاونی را هم در کشورهای سوسیالیستی و هم در کشورهای سرمایه داری ملاحظه ...

نظامهاي سياسي بر اساس بنيادهاي ارزشي و فرهنگ خاص خود شکل مي گيرند و براي عملي کردن ارزشها، ساختارها و نهادهاي حکومتي مناسب خود را شکل مي دهند. هر يک از ساختار ها و نهادها، کارکرد هاي خاص خود را به اجرا مي گذارند و نظام سياسي را در تحقق هدفها و ارزشه

چکیده : نظامهای سیاسی بر اساس بنیادهای ارزشی و فرهنگ خاص خود شکل می گیرند و برای عملی کردن ارزشها، ساختارها و نهادهای حکومتی مناسب خود را شکل می دهند. هر یک از ساختار ها و نهادها، کارکرد های خاص خود را به اجرا می گذارند و نظام سیاسی را در تحقق هدفها و ارزشها یاری می رسانند. در این تحقیق، نظام اداری کشور زیرمجموعه نظام سیاسی در نظر گرفته شده است. هدف تحقیق حاضر مطالعه تاثیر توسعه ...

دوماه بیش از حوادث یازده سپتامبر، حسنین هیکل، روزنامه نگار و روشنفکر مصری، از گزارش مستند گروه جمهوریخواه بر کاخ سفید پرده برداشت: وی هدف اصلی آنان را این گونه بیان کرد «جهانیان باید سروری آمریکا بر عالم را بپذیرند و آمریکا نیز با ابزارهای خاص خود باید در این زمینه گام بردارد ولی لازم نیست این هدف در قالب اعلامیه های رسمی و موضعگیری های سیاسی ابراز شود.»[1] بر اسا این گزارش، دیک ...

اندیشه‌ سیاسی‌ امام‌ خمینی‌ (ره‌) مقدمه بنا به‌ اعتراف‌ تاریخ‌، همواره‌ یک‌ اندیشه‌ سیاسی‌ در اعصار گوناگون‌برسرنوشت‌ بسیاری‌ از ملتها تأثیر داشته‌ و چه‌ بسا تغییرات‌ اساسی‌ درسرنوشت‌ آنها ایجاد کرده‌ است‌. امروزه‌ نیز تأثیر عمیق‌ اندیشه‌ سیاسی‌امام‌ خمینی‌ بر سرنوشت‌ بسیاری‌ از ملتهای‌ جهان‌ از بوسنی‌ تا جنوب‌شرق آسیا و از آفریقای‌ جنوبی‌ تاافغانستان آشکار و هویدا ...

تأملی کوتاه درباره فلسفه وجودی عمدتاً فلسفه معاصر غربی را به دوجریان کلان تحلیلی تجربی واروپایی قاره ای تقسیم می کنند . شاید به گزاف نگفته باشیم که بعد از مارکسیسم اگزسیتانیالیزم بیشترین تأثیررا درغرب داشته است . بنیان گذاراین مکتب سورن گرکگورعارف بزرگ دانمارکی است که برای اولین بارخودرا به عنوان فیلسوف وجودی معرفی کرد ! اگرچه اگزسیتانیالیزم به عنوان یک مفهوم ونگرش بیشتروجود ...

آناتولي، آسياي صغير يا ترکيه امروز، از جمله کهن ترين سرزمينهاي مسکوني جهان به شمار رفته و آن را زادگاه تمدن يونان دانسته اند. اين کشور طي تاريخ پرفراز و نشيب خود همواره شاهد درگيريها و کشمکشهاي اقوام و حکامي بوده است که براي دست يافتن بر آن با يکديگ

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول