ارتباط عبارتست از جریان پویایی که در آن تبادل اطلاعات صورت میگیرد.
این جریان میتواند چهره به چهره یا رودررو باشد که آن را ارتباط مستقیم یا میان فرد می نامند.
چالش های مدیریت دیجیتال در عصر ارتباطات فاوا نیوز - تا همین گذشته نه چندان دور ، مثلا تا دهه پیش بسیاری از اصول و مبانی مدیریت همچنان پایدار و پابرجا بود و تنها رویکردها وشرایط بود که تفاوتهایی در مکاتب مدیریتی ایجاد می نمود.
ولی امروزه در عصر دیجیتال چالشهای تند و تازه ای پیش روی مدیران قرار دارد.چالشهایی که ویژگیهای عصر جدید هستند.
جهانی شدن ، فن آوری اطلاعات و سرعت تحولات برخی از این چالشها هستند.
اما به نظر میرسد که حاد ترین و بی رحم ترین دست اندازی که گریبان مدیران را گرفته است تغییر تعاریف اصولی باشد.
تعاریفی که سالهای سال مبنای عمل و ارزیابی بوده اند.
امروزه تعریف دانش ، ثروت ، و ارزشهای اجتماعی دگرگون شده اند.
مدیران سازمانها چگونه با این چالشها برخورد می کنند ؟
در این مقاله به بررسی چالشهای فرا روی سازمان ها و مدیران در فرآیند دیجیتالی شدن می پردازیم.
مقدمه : می توان دردسر های مدیریت در دهه جاری و پیش رو را به دو بخش تقسیم نمود: نخست : آندسته از مشکلاتی که بی ثباتی ها و سرعت تحولات تحمیل می کنند.
دوم : آندسته از مشکلاتی که چارچوب های فکری و دستگاههای ارزشی را متزلزل می سازند.
رابطه پیچیده ای میان درد و درمان در مدیریت عصر حاضر برقرار است.
به گونه ای که اثرات جانبی (Side effect) برخی از درمانها به اندازه خود دردها نیازمند توجه هستند.
و بسیاری از راهکارها (Solutions) اثرات جانبی وخیمی دارند که خود نیازمند طرح و برنامه ای برای بهبود است.
و همه این برنامه ریزی ها در شرایط بی ثبات و غیر قابل پیش بینی با قاطعیت اندک رخ میدهند.در این چکیده قصد آن را داریم تا پاره ای از عمومی ترین و رایج ترین چالشهای فراروی مدیریت عصر حاضر را بررسی کنیم.
چالشهایی که تقریبا همه مدیران به نوعی تجربه ای از رویارویی با آن را دارند.
و سپس در انتها مدیران را از حیث نحوه پاسخ به فن آوری اطلاعات و بویژه فن آوری اطلاعات دسته بندی می کنیم و صفات هریک را بر می شماریم.
از آنجا که گسترش فن آوری اطلاعات و ارتباطات و در پی آن مدیریت دیجیتالی سازمان ، خود مقوله ای جدید است لذا سوابق تحقیق در این امور محدود به دهه اخیر می باشد.
در کشور ما ایران نیز چند سالی است که سازمانها با دو رویکرد کلی به سمت مدیریت دیجیتالی کشیده شده اند.
نخست : برای رهایی از حجم بالای پردازشهای بروکراتیک سازمانی دوم : برای تظاهر به نوگرایی و مدرن بودن .که متاسفانه رویکرد دوم غالب است.
این در حالی است که سازمان های قدیمی تر با ساختار کلاسیک به تازگی با رقیب تازه ای روبرو شده اند : سازمانهای مجازی و دیجیتالی.
از سوی دیگر مرزها در نوردیده شده اند و تجارت و بازاریابی جهانی(Global Marketing) ، همه کسب و کارهای محلی (Local Business) را در برابر رقبای جهانی قرار داده است.این شرایط که به کلی بیسابقه است ، تعاریف پایه را نیز دستخوش دگرگونی کرده است.شرح :عمده ترین چالشهای مدیریت دیجیتال در سالهای گذشته و پیش رو عبارتند از :1- امنیت2- ثبات3- روابط انسانی4- سرعت تحولات5- تغییر اصول و تعارف پایه مدیریت که به شرح مختصری پیرامون هریک از موارد بالا و بررسی اثرات جانبی برنامه های اصلاحی می پردازیم که برای آنها تدارک دیده شده است.
1- امنیت (Security) امنیت اطلاعات و حفاظت از اسرار سازمانی همواره ذهن مدیران را مشغول خود ساخته است.
ساخت صندوقهای ایمنی و مکانیزمهای حفاظتی برای نگهداری از اسناد کاغذی ، خود صنعتی گسترده را پدید آورده است.
مراقبت از اسناد کاغذی چندان مشکل نیست.
اما هرچه این امنیت را بالاتر ببریم هزینه و زمان دسترسی (Access Time) را افزایش داده ایم.
اما با پیدایش رایانه ها و ظهور نوع تازه ای از سند بنام سند دیجیتال کار ویرایش و دسترسی ، صدور و انتقال اسناد ساده و مکانیزه گردید .
همزمان با این دگرگونیها نوع تازه ای از تخلفات نیز مشاهده گردید و مساله امنیت اسناد دیجیتالی مطرح شد.
همچنین مشکلات اعتبار سنجی (Authentication) و امضای دیجیتال (Digital Sign) خود مقوله ای شد که مدیران را بیش از پیش از الکترونیکی نمودن اسناد حساس و دارای اعتبار حقوقی منصرف ساخت.دلیل این بی میلی و انصراف سه چیز میتواند باشد :الف : عدم طراحی سیستم اطلاعاتی بصورت درست و منطبق با نیاز سازمان.ب : عدم آشنایی کارکنان با مفاهیم فن آوری اطلاعات و ناتوانی در کار با رایانهج : رشد روزافزون تخلفات دیجیتال و نگرانی از امنیت داده ها.
مورد الف بویژه در کشورهای در حال توسعه که نخستین برخوردها را با فن آوری اطلاعات تجربه می کنند فراوان دیده می شود.
حتی گاه به سختی می توان یک سیستم یکپارچه و بی عیب و نقص را در این کشور ها پیدا کرد.
ب: عدم آشنایی کارکنان و مدیران با مفاهیم بنیادین فن آوری اطلاعات.مدیران در عصر دیجیتال نیاز به دو نوع سواد تازه دارند.
یعنی علاوه بر تخصص های اساسی به دو دانش زیر نیز نیاز مندند :1- سواد کار با اطلاعات 2- سواد کار با رایانهسواد کار با اطلاعات همانا دانش بهره گیری و تجزیه و تحلیل اطلاعات است.
زندگی امروز بیش از هر زمان دیگری به اطلاعات وابسته است.
گاه با شنیدن یک عدد شاد و گاه غمگین میشویم.
و یک عدد میتواند یک مدیر را موفق و یا از کار برکنار سازد.
اما بدلیل هجوم انبوهی از اطلاعات ، نیاز به ابزار پردازش اطلاعات احساس می شود.
این ابزار نیز رایانه ها هستند .
و منظور ما از رایانه تنها یک سخت افزار تزیینی نیست ، بلکه منظور یک سیستم اطلاعاتی دقیق و منسجم متشکل از سخت افزار و نرم افزار مناسب است.
کار با رایانه و بهره گیری از سیستم های اطلاعاتی برای اهداف پردازشی و تجزیه و تحلیل نیز خود نیازمند کسب تجربه و دانش تخصصی مربوط به خود دارد.
و ضعف مدیران در این دو نوع سواد اطلاعاتی ( نوع اول و نوع دوم) یکی از چالشهای پیش روی مدیران و دلیل مقاومت آنها در برابر رایانه ای شدن امور است.
حال هر نوع سازمانی که باشد خواه دولتی و خواه خصوصی ، خواه تجاری و خواه فرهنگی.ج: تخلفات دیجیتال: امروزه کودکان از والدین باهوش ترند.
آنها بخوبی با تلفن همراه و رایانه کار می کنند و کارهایی انجام میدهند که والدین از انجام آن عاجزند.
مدیران سازمانها نیز در وضع مشابهی قرار دارند.
گته کارکنان به اطلاعات محرمانه دسترسی غیر مجاز پیدا می کنند و این مساله که متصدی بخش رایانه شرکت یا سرپرست شبکه بیشتر از مدیر کل سازمان به اطلاعات دسترسی دارد بسیاری از مدیران را کلافه و مضطرب می کند و آنها را از رایانه ای نمودن سیستم اداری منصرف و دلسرد می کند.2- بی ثباتی (Instability) مشکل دیگری که مدیریت دیجیتالی را محدود و مشکل می کند بی ثباتی حاصل از شکل گیری فضای دیجیتالی (Cyber Space) است.
بدین معنی که با دیجیتالی شدن و جهانی شدن رقبا ، شرایط به نحو محسوسی ناپایدار و غیر قابل پیش بینی می شود.
مناقصه ها و مزایده ها ، آگهی های خرید و فروش و انجام معاملات با چنان سرعتی انجام می شوند که گاه سازمانهای کند و کم اطلاع از محیط ، بسیاری از رخداد های مهم و حیاتی محیط خود را هرگز متوجه نمی شوند.در چنین شرایطی مدیران گاه به جای آنکه تلاش خود را مضاعف کنند و سعی کنند تا خود و سازمان متبوعشان در فضای اطلاعاتی مناسب تنفس کنند ، کناره گیری را پیشه می کنند و با پشت کردن به واقعیات خود را در یک فضای ایزوله اطلاعاتی قرار می دهند.
بویژه سازمانهای دولتی ، که در شرایط غیر رقابتی با فراغ بال به روند ناکارآمد خود ادامه می دهند و ترسی از مشکلات مالی ندارند.بهر حال آنچه که هست بی ثباتی و عدم اطمینان یکی از ویژگیهای فضای در حال گذار از سنتی به دیجیتال است و خواهیم دید که اغلب مدیرانی که پشت به این حقایق می کنند مدیرانی موسوم به « ملحد و منکر» یا دسته هفتم هستند.
3- روابط انسانی (Human Relation) توسعه شبکه جهانی و فن آوری اطلاعات جهان را در یک تور نامریی فرو برده است.
امروزه سازمانهای زیادی را میتوان یافت که از نظر جغرافیایی در سرتاسر گیتی پراکنده اند در حالی که تحت پوشش مدیریت واحدی قرار دارند.
و در این میان تهدید روابط انسانی موجود در سازمان ، بسیاری از مدیران را به بازنگری وا می دارد.
کم نیستند سازمانهایی که روابط انسانی و کاری مناسب خود را یک سرمایه با ارزش تلقی می کنند و حاضر نیستند با هجوم رایانه ها آنرا به خطر افکنند.
این نگرانی اگرچه بجا و منطقی است اما دلیل قانع کننده ای نیست.
بازآفرینی روابط انسانی و کاری یکی از وظایف مهم یک مدیر خوب در عصر دیجیتال است.
خواهیم دید که مدیران دسته دوم (متزلزل) و دسته پنجم (مذبذب) چنین رفتاری دارند .
4- سرعت تحولات Speed of Changes مدیر امروز در هر سازمانی که باشد و به هر یک از دسته های هفت گانه مدیران ( که معرفی خواهیم کرد) متعلق باشد یک مشکل مشترک دارند و آنهم سرعت تحولات است.
دهه جاری نسبت به دهه گذشته در زمینه سرعت وقوع تحولات ، سرعت انتقال اخبار و رویداد ها و زمان دگرگونی ها تفاوت فاحشی دارد.
این دگرگونی های تند و سریع باعث می شوند تا زمان منسوخ شدن اطلاعات یا به عبارتی تاریخ مصرف آنها زود فرا رسد.
همین مساله هزینه های اطلاعاتی و عملیاتی همه سازمان ها را افزایش داده است.
برخورد مدیران با مقوله سرعت تحولات بستگی تام با نوع حرفه آنها دارد.
ولی عموما سازمانهایی که نتوانند یک سیستم اطلاعاتی مناسب طراحی و پیاده سازی کنند ، دچار مشکلات عدیده عملیاتی خواهند شد.
5- تغییر تعاریف Definition in Change همانطور که در خلاصه مقاله گفته شد تغییر و دگرگونی تعاریف یکی از خشن ترین چالشهای پیش روی مدیران در روزگار حاضر است.
یکی از این دگرگونی ها تغییر مفاهیم ثروت ، سود و تولید می باشد.
روزی روزگاری ثروت مجموعه گنجها و ذخیره های طلا و گوهر و در راس آن تاج و تخت بود.
و تولید به کشاورزی و صنایع دستی مربوط به آن محدود بود.
اما در پی انقلاب صنعتی و حذف محدودیتهای پیشین بر سر راه تولید ثروت مفهومی تازه یافت و در تولید و ارزش افزوده معنا شد.
تا پیش از آن ثروت نیازمند نگاهبانانی چون شوالیه ها و جنگ سالاران بود و راه بدست آوردن آن نیز غارت دیگر ملتها و یا بهره کشی از انسانها بود و در بهترین حالت باج و خراج شاهانه راه گردآوری ثروت محسوب میشد.
اما در تعریف جدید جنگ آوران و سلحشوران بایستی جای خود را به کارآفرینان و متخصصان میدادند.
از همین زمان بود که تولید و مصرف در نهادهای جداگانه خانواده و کارخانه انجام پذیرفت.
تا پیش از آن تولید و مصرف هر دو در واحد خانواده انجام میشد و خانوار ها با مبادله پایاپای نیازهای یکدیگر را برطرف میکردند.
واحد جدید یعنی کارخانه باعث پیدایش طبقه جدیدی از جامعه نیز شد : طبقه کارگر.
اثرات سیاسی و اجتماعی این طبقه و کسانی که برای دفاع از حقوق این طبقه ، جامعه را تحت شعاع فعالیتهای خود قرار دادند ، سرتاسر کتابهای سیاسی ، فلسفی و تاریخی دوقرن اخیر را به خود اختصاص داده است.
اما تولید صنعتی نیز ( با مفهوم کلاسیک خود) دیری نپایید و مانند همه پدیده های دیگر این کره خاکی دورانی در اوج بود و سپس در سراشیبی رکود افتاد.
زیرا سرانجام عصر صنعت جای خود را به عصر جدیدی داد که آن را با نامهای چون عصر انفورماتیک ، رایانه ، یا ارتباطات بیان میکردند.
.
صنعت بازهم در تحولات روزگار رنگ میبازد و همچنان که طلا و تاج و تخت رنگ باخت .
گرچه خود انقلاب دوم صنعتی ( انقلاب دیجیتالی) را پیامد منطقی و مسلم انقلاب صنعتی دانسته اند اما نکاتی در خور توجه در این تحول یافت میشود که همه مفاهیم اقتصادی را بصورت زیربنایی تحت شعاع خود قرار میدهد.
یکی از این دگرگونیهای بسیار جالب توجه ، مفهوم ثروت و دارایی است.
در دنیای امروز دانایی و اطلاعات ثروت واقعی است .
اگر روزگاری کمپانی خودرو ساز فورد(Ford) بواسطه زمینهای پهناور کارخانه و ماشین آلات مدرن آن ، شرکت ثروتمندی محسوب میشد امروزه کمپانی بزرگ مایکروسافت نه زمین دارد و نه ماشین آلات .
تنها دارای آن یک ساختمان است و چند صد دستگاه رایانه اجاره ای.
مجموع ارزش آنها کمتر از یک درصد ارزش سهام شرکت در بورس است .
پس ثروت واقعی مایکروسافت و یا صدها و هزاران شرکت مشابه آن جایی در جمجمه پرسنل آن قرار دارد.
و این است تعریف اقتصاد دانش پایه .(Knowledge Based Economy) دیگر اندوختن جواهرات و یا تل انبار کردن کوهی از ماشین آلات صنعتی نه تنها مزیت رقابتی نیست بلکه تبدیل به عاملی دست و پاگیر شده است.
و خوب است بدانید بسیاری از کمپانی های صنعتی جهان همچون فورد و یا بویینگ اقدام به فروش بخشی از خط تولید خود نموده اند.
زیرا بوضوح نقطه قدرت این دسته شرکتها در جای دیگری است و مایل هستند تا در همانجا متمرکز شوند.
در طراحی محصول و در توانایی های جمعی کارکنان آن.
درک واقعیتهای اقتصاد مدرن و دیجیتالی از آن رو اهمیت دارد که باعث تغییرات اساسی در نگرش و برنامه ریزی استراتژیک فعالان صنعت و اقتصاد و حتی سیاست میشود .
اگر به این باور برسیم که امروزه مدیران نیازهای اطلاعاتی انبود و متنوعی دارند و بدون طراحی یک سیستم اطلاعاتی ، این نیاز برآورده نخواهد شد ، آنگاه نتیجه می گیریم که دیجیتالی شدن دست کم بخشی از امور (امور بیشتر ساختیافته) امری غیر قابل اجتناب است.
برای آنکه نوع برخورد و تصمیم مدیران را در قبال پذیرش فن آوری اطلاعات به عنوان یک بستر توسعه و بلکه بقا بدانیم، آنها را به هفت دسته تقسیم می کنیم: 1- مدیر ریاکار – دورو مدیری که اهمیت استراتژیک فن آوری اطلاعات را بخوبی بیان می کند ولی در عمل اجرا نمیکند.
مدیر متزلزل مدیری که اهمیت استراتژیک فن آوری اطلاعات را با اکراه می پذیرد ، ولی برای پرداختن به مسایل آن آمادگی نشان نمیدهد.
مدیر ملحد و منکر مدیری که معتقد است فن آوری اطلاعات ارزش ناچیزی دارد و نظر خود را با صراحت بیان می کند.
مدیر غیور – هوادار مدیری که قانع شده است فن آوری اطلاعات اهمیت استراتژیک دارد و خود را نیز در آن کارشناس و صاحبنظر می داند.
مدیر مذبذب مدیری که اذعان دارد فن آوری اطلاعات می تواند اهمیت استراتژیک داشته باشد ولی بایستی مرتبا او را قانع ساخت.
مدیر شاه منش مدیری که اهمیت استراتژیک فن آوری اطلاعات را می پذیرد و بهترین « مدیر عالی اطلاعات » خود را نیز مامور این کار می کند و آنگاه عقب نشینی می کند.
7- مدیر معتقد مدیری که اهمیت استراتژیک فن آوری اطلاعات رامی پذیرد و درک میکند که این امر میتواند برای او و سازمان او مزیت رقابتی باشد و در رفتارهای روزانه خود نیز این باور را نشان می دهد و در عمل بدان گرایش دارد.
تنها این گونه مدیران هستند که می توانند سازمانها را برای رویارویی با چالشهای عضر دیجیتال رهبری نمایند.
در حالی که در ادبیات نوین فن آوری اطلاعات و سیستمهای اطلاعاتی گذر از مرز دانستن و رسیدن به اعتقاد به اهمیت سیستمهای اطلاعات و فن آوری مربوطه مورد تاکید قرار می گیرد ولی تحقیقات عموما خلاف آن را نشان می دهند.
در نگاهی تطبیقی به این مساله به استناد به مطالعه ای که در سال 1378 بروی 32 مدیر و 96 کارمند از بانک رفاه کارگران ، بنیاد مستضعفان و جانبازان ، سازمان امور اداری و استخدامی کشور ، گمرک ، شهرداری تهران ، وزارت نیرو ، اداره کل معادن و فلزات از استانهای تهران ، خراسان و خوزستان صورت پذیرفت ، مشخص گردید که هنوز تا مرز اعتقاد به این مساله شکافی عظیم به چشم میخورد و اکثر مدیران عالی در این بررسی فقط به میزان قابل توجهی (87 درصد) با شبکه اینترنت و ابزار های مجازی سازی آشنایی دارند.
این در حالی است که میزان آشنایی کارمندان با ابزارهای مجازی سازی فقط در حد 23 درصد بوده است.
در بررسی دیگری (به راهنمایی جناب دکتر علی رضاییان دانشیار دانشکده مدیریت دانشگاه شهید بهشتی) مشخص گردید که تنها 58 درصد از سازمانهای دولتی به شبکه اینترنت متصل هستند و میزان اتصال آنها به شبکه داخلی اطلاع رسانی در حد 66 درصد است.
به نظر میرسد که برای نیل به الگوی اعتقاد به اهمیت فن آوری اطلاعات باید از طریق برنامه ریزی و پیاده سازی برنامه های آموزشی اقدانات موثری صورت پذیرد.
مدیر عالی مناسب عصر اطلاعات چگونه فردی است ؟
در حالی که بسیاری از رهبران هوش بالایی دارند ولی همگی آنان ضرورتا حس کنجکاوی ندارند.
مدیرانی که در سطح جهانی فعالیت می کنند کجنکاوی را پیشرانه خود برای درک هرچه بیشتر از جهان می دانند.
شخصیت فردی مدیران عالی موفق در عصر اطلاعات ویژگیهای خاصی همچون کنجکاوی را در خود دارد.
ابعاد شخصیتی مدیران عالی عصر اطلاعات: 1- ارتباط عاطفی با افراد دارای زمینه های گوناگون فرهنگی I.
علاقه و توجه صمیمانه به دیگران II.
تلاش برای گوش شنوا داشتن در ارتباط با دیگران شناخت دیدگاههای مختلف 2- انسجام شخصیتی مدیران اجرایی ، انسجام شخصیتی را بر اساس رفتارهای اخلاقی و وفاداری به ارزشها و راهبرد سازمان تعریف می کنند.
در فعالیتهایی که در سطح جهانی انجام می شوند ، استانداردهای رفتار فردی و سازمانی هردو در معرض مصالحه قرار دارند.
مدیران اجرایی در سطح جهانی بیان میدارند که انسجام شخصیتی میزان اعتماد عمومی در سطح سازمان را به نحو قابل ملاحظه ای افزایش می دهد.
پاره ای ویژگیهای شخصیتی و رفتاری دیگر نیز برای مدیران عالی موفق در عصر اطلاعات بر شمرده شده است.
ویژگیهایی همچون : استقبال از دوگانگی ها ، توانایی مدیریت عدم اطمینان ، تنش زدایی و درک ، فهم گسترده و سیستمی و سرانجام باور به این نکته که روزگار جدیدی آغاز شده است.
نتیجه : چالشهای پیش روی مدیران و سازمانها در عصر حاضر همگی از جنس تازه ای هستند و رویارویی با آنها نیازمند یک درک عمومی و سیستمی (جامع) و اعتقاد راسخ به اهمیت این تحولات است.
زندگی و کسب و کار در چنین روزگاری پنج جنبه اساسی را برای کارآمدی الزامی می نماید: ایجاد فضای مناسب 2- اولویت بندی بروز نشانه های مثبت صرف وقت مفید همکاری صمیمانه با مدیران عالی فن آوری اطلاعات معماری سازمانها را از درون و بیرون تغییر میدهد و مدل تازه ای را جایگزین می نماید.
در این تحقیق چشم اندازی از چالشهای پیش رو و نحوه رویارویی مدیران با آن چالشها بدست آمد.
ولی آنچه هنوز کمتر بدان پرداخته شده نقش مشکلات گذشته و کهنه شده سازمان در نحوه رویارویی با چالشهای دیجیتال است.
سازمانی که اشکال ساختاری دارد ، کمبود نقدینگی دارد ، ضعف نظارتی و مدیریتی دارد ، و بهره وری کارکنان آن بشدت پایین تر از حد استاندارد است چگونه با این چالشها روبرو خواهد شد ؟
صنایع چوب زیر بغل که با حمایت های آشکار و پنهان دولت گذران می کنند آیا می توانند به فن آوری اطلاعات به چشم یک مزیت رقابتی و یا بستری برای توسعه و رشد جهش گونه بنگرند ؟
بی گمان پاسخ را می دانید.
پس نخستین گام ایجاد اراده تحول خواهی و روحیه و جسارت تغییر پذیری است.
زیرا تنها ثابت دنیای ما همانا تغییر است اینترنت به عنوان یکی از مهمترین و پرنفوذترین ابزار در ایجاد ارتباط میان مردم جهان، از اولین روزهای پایگیری در بطن جهان ارتباطات، به یکی از دلنگرانیهای عمده نزد سازمانهای سرکوبگر بینالملل و جیرهخواران آنان تبدیل شد.
این امر که برای نخستین بار در تاریخ بشر، «شهروند» میتواند بدون حضور عوامل سرکوب، اوباش، سانسورچی و عمله و اکره یک حکومت، نظرات خود را در مورد مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بیان کند، و به حضوری پر رنگ و پرمعنا در فضای مجازی «جان» داده، حتی شیوههائی جهت بیان هنری بیافریند، مسلماً برای آنان که عمری را با تکیه بر عوامل «سرکوب»، به «خفهکردن ندای مردم»، و جان دادن به «مصلحتطلبیهای محفلی» گذارندهاند، و تمامی سعی و کوشششان در راه حفظ «امکانات» خود و دریافت «جیره و مواجب» موعود از دست اینکس و آنناکس شده، مشکلی میآفریند؛ مشکل توجیه «موجودیت»، و اینان سعی خواهند کرد که با توسل به هزاران «ترفند»، در جهت نابودی و به بیراهه کشاندن امکانات نوینی که اینترنت در اختیار بشریت قرار داده، همه تلاش خود را به خرج دهند.
چرا که اوجگیری «حضور شهروندان»، در جهان مجازی عملاً به معنای حذف این «زالوهای» متعفن در «جهان واقع» خواهد بود؛ زالوهائی که بر پیکر انسانیت و روابط انسانی دهههاست رشد کردهاند، و پیوسته با ارتزاق از خون «استعدادها»، «قلمها»، «طراحیها» و نظرات دیگران، تمام سعی و کوشششان، فقط پر کردن جیب خود و اربابانشان بوده.
اگر رشدی نابسامان، در آنچه «دیدگاهها» و «چشمداشتهای» مادی در فرهنگ غرب مینامیم، اینترنت را در این کشورها صرفاً وسیلهای جهت گسترش «تجارتخانه» معرفی میکند، در میان ملتهای ستم دیده جهان؛ در میان آنان که استعمار، «کلام» از دهانش ربوده تا «بیکلامی»، «سکوت» و نهایت امر «سرکوب» را جایگزینش کند، اینترنت وسیلهای جهت گسترش درآمدهای بیشتر در «تجارتخانه» نیست، سفینهای است برای عبور از «تند باد» ویرانگر سرکوب و سانسور.
بیجهت نیست که در این میان، ایرانیان، علیرغم سرکوب بیمهابای حاکمیت وابسته تهران، و همکاری آتشبیاران و معرکهگیران همسفره این حاکمیت در خارج از کشور، که غالباً ماسک «مخالف» نیز بر چهره دارند، هر روز، بیش از پیش بر حضور گستردهتر خود بر امواج اینترنت پای میفشارند.
ولی، طراران، دزدان و نااهلان حتی در بطن این جهان مجازی نیز بیکار ننشستهاند؛ همچنان که در بالا آمد، «نان» اینان در جهان «واقع»، تحت تأثیر فعالیتهایشان در همین جهان مجازی قرار گرفته.
اینان نه تنها از طریق مبارزه با آزادیها تأمین «بودجه» میکنند، نه تنها موجودیتشان را از طریق «سرکوب» مردم توجیه میکنند، و نه تنها عملشان، «عملکرد» همان دزدی است که نیمهشب بر صاحبخانه میتازد تا جامهدان، فرش و لباس دزدیده، در کوی و گذر، به چند پول سیاه معامله کند، که در جهان مجازی، فردیتها را هم میتوان «لگدکوب» کرد، «اصل» را میتوان دزدید، «باطل» و «عاریه» بجایش نشاند؛ نام اینکار «سایتداری» است!
یا آنرا بهتر به نام بخوانیم: «مفتخواری» است!
تولیدات ادبی، قلمی، هنری و حتی «نظریههای» سیاسی و اجتماعی و ...
همه و همه در اینراه فدای منافعی میشود که فقط در چارچوب بنیادین «روابطی استعماری» قابل توجیه است؛ در چارچوب روابطی که دولتی دستنشانده در تهران سایتها را فیلتر کند، و نوکران «مخالفنمای» آن در خارج، همان سایتها را به خوانندگان آنطور که صلاح میدانند، «ارائه» دهند!
در چارچوبی که گروهی «مفتخوار»، به نام «سایتدار»، نبود تخصص و کارآئی، و یا نبود امکانات مادی بسیاری نویسندگان فارسی زبان را وسیله «باجگیری» کردهاند.
و آنجا که چنین معضلاتی وجود خارجی ندارد، اینان به هر ترفند دیگری سعی بر آن دارند تا «سایتفروریخته و مضحک» خود را میان «نویسندگان» و «خوانندگان»، میان «تولیدکنندگان» واقعی ادبیات امروز کشور و «مصرف کنندگان» واقعی آن، «حائل» و «داور» کنند.
و اینهمه، برای آنکه، آنزمان که «تشخیص» داده شود، بتوان دهان «مخالفان» را آنچنان که به «فرموده» مناسب میآید، ببندند!
اینرا میگویند، شعبده «استعمار»، و آنانکه دست در دست سفارتخانهچیهای عمامهای و کلاهی، به چنین «شعبدهای» مشغولاند، امروز بدانند که دستهای پلیدشان به صراحت از آستین استعمار بیرون است!
اگر در اسلام، این دین صحرانشینان و شترپرستان، یک اصل قابل احترام باشد، همانا قطع دست چنین راهزنانی خواهد بود!
اگر «شعبده» استعماری را در دوران روزینامهنویسی پهلوی دوم، با داورانی چون «سناتور مسعودی» و «مصباحزاده» آغاز کردیم، در عصر دیجیتال بعضیها قصد دارند نقش آفرینیهائی «مصباحزادهوار» و «مسعودیگونه» از نو زنده کنند؛ «داورانی» باشند، که نه پیام نویسندگان، که نیاز «حاکمان» را بر گوش خوانندگان همه روزه «باز خوانند»، و حق و حقوق خوشخدمتی «خوش» دریافت دارند!
و از آنجا که بشر حتی «آدمکشی» را نیز از قبل هابیل و قابیل «دریافت»، و از آنجا دانست که، یک انسان میتواند جان انسان دیگری را بگیرد؛ تبهکاری، در تاریخچه بشر یک امر «اکتسابی» باقی ماند!
«سنت» نکوهیده «داوری»، این برخورد استعماری با «پارسینویسان»، از سالها پیش، و از زمان پایگیری «مخروبه سایتی» بنیانگذاری شد که اینک ارتباطات «سازندهاش» با سردار سازندگان، فقط از چشم همان فکاهینویس «خوشخیال» شهر ما دور مانده.
ارتباط مستقیم نویسندگان و خوانندگان، بر امواج اینترنت، ارتباطی است در تمامی معنای خود «والا»؛ حتی اگر هیچ پدیدهای را نتوان «تقدیس» کرد، پیام آزادانه یک انسان، به انسانهای دیگر، «مقدس» است!
از این «مقدستر» چیست؟
و درست در همینجاست که استعمار، تیرک منفور خیمه خود را مستقر میکند، تا رابطه مستقیم میان انسانها را هر چه بیشتر مخدوش، تیره و تار کند، چرا که هر ارتباط انسانی، نهایت امر به نفی نظریه سلطه استعماری خواهد انجامید، و اینرا استعمارچیها بهتر از ما میدانند.
دیروز اربعین حسینی بود؛ دست غدار روزگار چنان کرد که، آنانکه برای «سرور شهیدان»، در این 28 ساله، همه روزه گویا خون گریستند، و از قضای روزگار، «حکومت اسلامی» و شیعیمسلکان را نیز امروز «نگاهباناند» و میراثخوار، در همین روز با کسانی در چند فرسنگی کربلای حسینیشان بیعت کردند، و در برابرشان تکریم و تعظیم فراوان، که خون هزاران جوان ایرانی را به جرم همکاریهای «فرضی» با هم اینان، طی 28 سال گذشته، همه روزه بر زمین ریختند!
لیک نتیجه بیعت نوکران قدیم و ارباب کهنشان، همان شد که دیدیم: روزینامهای به نام «شرق» از توقیف خارج، و سایتی به نام «دیدگاه»، پس از سالها حضور بر شبکه اینترنت و با صدها خواننده در روز، از جرگه خارج!
زمانی که «شرق» در محاق سانسور فرو افتاد، به یاد ندارم که در این وبلاگ قطره اشکی نثار راهش شده باشد، چرا که خاستگاه واقعی این «روزینامه» را از روز نخست برای خوانندگانمان بارها تکرار کرده بودیم.
شخصاً خواننده مطالب سایت «دیدگاه» هم نبودم، چرا که این سایت، «ویترینی» غیردینی بود، جهت توجیه مواضع سازمان دینباوران «مجاهدینخلق».
ولی رخدادها را میباید همانطور که اتفاق میافتد بازگفت، و میباید گفت که، این یک به همان سادگی «رفت» که دیگری «آمد»!
و بالاجبار باز میگردیم به سخن نخست در همین وبلاگ، باز میگردیم به همان ارتباطی که میان نویسنده و خواننده، میان مصرفکننده و تولیدکننده متاع فرهنگی میباید یافت؛ «دیدگاه» و «شرق» هر دو نمونههائی منفی از همین ارتباطاند؛ ارتباطی که ایرانی در عصر نوین ارتباطات فرهنگی خود میباید به هر قیمتی که شده از آن دوری جوید.
ما ایرانیان نوباوگان جهان سیاست امروزیم؛ کودکانی هستیم که پس از 80 سال حاکمیت بلاانقطاع فاشیسم غربگرا، خجولانه پای به میدان زیستی اجتماعی میگذاریم.
کودکانی که مخروبه اتاقکی، هم میتواند سنگرآزادیهایشان باشد، و هم دخمه سلول زندانشان.
اینکه از آنچه در اختیار داریم چه بهرهها خواهیم برد، اینکه خود را زندانی میخواهیم یا آزاده، سخن تازهای نیست، ولی نباید فراموش کرد که زندگی اجتماعی همیشه مجموعهای است از «ارتباطها»؛ همان «ارتباطی» که در این وبلاگ در بارهاش سخن گفتیم، و انسانیترینشان را ارتباطی بلاواسطه و مستقیم میان «نویسنده» اثر، و خواننده همان اثر، مصرف کننده واقعیاش تعریف کردیم.
کیفیت زندگی و الزامات عصر دیجیتال در ایران (1) کیفیت زندگی و الزامات عصر دیجیتال در ایران دکتر شهیندخت خوارزمی ( قسمت اول) این مقاله بخشهایی از مقاله مبسوط دکتر خوارزمی با عنوان « کیفیت زندگی و انقلاب دیجیتال» است.
باتوجه به تاثیر گسترده و عمیق انقلاب دیجیتال برهمه حوزه های زندگی فردی و جمعی ، از جمله ، تجارت ، کار ، تولید ، اوقات فراغت ، آموزش، خرید ، فروش ، توزیع ، جنگ ، مناسبات اجتماعی ، پژوهش و یادگیری و اصولا" همه فعالیت های اجتماعی ، جا دارد که بحث کیفیت زندگی به طور جدی در این چارچوب با طرح این سوال ها مطرح شود که آیا در عصر حاضر بدون بهره گیری از مواهب جامعه اطلاعاتی می توان برای زندگی مردم شرایطی را فراهم آورد که در شان زندگی انسان باشد ؟
به بیانی دیگر ، کیفیت زندگی بدون بهره گیری از مواهب علمی – تکنولوژیکی موجود چگونه قابل تامین است ؟
در زندگی نا امن شده و بحران زده و پرآشوب کنونی ، آیا می توان شرایط مناسبتری برای زندگی انسان فراهم آورد ، شرایطی که در آن انسان ها ضمن بهره مند شدن از رفاه مادی و مواهب پیشرفت های علمی و تکنولوژیک احساس کنند که در محیطی امن و ایمن زندگی می کنند و در درون احساس آرامش دارند؟
و آیا به ویژه برای دانشگران، احساس آرامش و لذت از زندگی بدون همگامی با این پیشرفت ها عملی است؟
این مقاله سعی دارد، بحث کیفیت زندگی را با توجه به تجربه های موجود جهان معرفی کند.
در تهیه آن، رهیافت نظری اعمال نشده است به این معنا که کیفیت زندگی در چارچوب تئوری های موجود تبیین نشده است.
هدف اصلی مقاله، ایجاد حساسیت و آشنا ساختن خوانندگان با ابعاد مفهومی و تجربی موضوع است.بخش پایانی این مقاله نگاه کوتاهی دارد به بحث ایران با توجه به الزامات عصر دیجیتال و کیفیت زندگی.
مفهوم کیفیت زندگی کیفیت زندگی مفهومی است بسیار انتزاعی که نمی توان برای آن تعریفی جامع و مانع ارائه داد.
و به طور کلی تعریف مفهومی آن چندان ساده نیست ولی برحسب نیاز می توان برای آن تعاریف عملیاتی ارائه کرد.
بحث کیفیت زندگی به تازگی در ادبیات توسعه پایدار و برنامه ریزی توسعه اجتماعی و مباحث اقتصاد نوین مطرح شده و جایگاه ویژه ای یافته است و دولت ها در سطح ملی و محلی و نیز موسسات متعددی بر روی سنجش و شاخص سازی آن کار می کنند و شاخص های چندی برای سنجش آن معرفی شده است.
در مقاله حاضر، کیفیت زندگی با توجه به تجربه های موجود و مفروضات زیر تحلیل خواهد شد: کیفیت زندگی، مفهومی است چند وجهی و بررسی آن نیاز دارد به اتخاذ رهیافتی میان رشته ای و فرا- رشته ای کیفیت زندگی امری است نسبی و نمی توان برای آن تعریفی ارائه داد که آن را مطلق و جهانی فرض کند.
کیفیت زندگی به شدت از زمان و مکان متاثر است و مولفه ها و عوامل تشکیل دهنده اش با توجه به دوره زمانی و مکان جغرافیایی فرق خواهند کرد.
کیفیت زندگی به مقدار زیاد از ارزش ها متاثر است و در واقع طبق ارزش های فردی و اجتماعی و ملی تعریف می شود.
کیفیت زندگی ضمن دارا بودن ابعاد عینی و وابستگی به شرایط عینی و بیرونی، امری است ذهنی و درونی و متصور و در نتیجه در نهایت به تصورات و ادراک فرد از واقعیت های زندگی بستگی دارد.
کیفیت زندگی مفهومی است که ارزش واقعی آن زمانی آشکار می شود که بخواهیم به سیاست ها و برنامه های توسعه به ویژه در سطح محلی و محله ای جهت داده و پارادیم های منسوخ توسعه اقتصادی- اجتماعی را اصلاح کنیم.
کیفیت زندگی، خود یک پارادیم است و با پارادیم های توسعه پایدار و اقتصاد نوین همخوانی بیشتری دارد تا پارادیم های متعارف اقتصاد و توسعه کیفیت زندگی به عنوان یک گفتمان جهانی، واکنشی است طبیعی در برابر پی آمدهای نامطلوب و آسیب های جدی که سیاست های مرسوم اقتصادی در سطح فردی، ملی و جهانی پدید آورده اند.
در عصر دیجیتال، بحث کیفیت زندگی می تواند به عنوان مکانیسم بازخورد، ارزیابی و اصلاح مسیر سیاست های خرد و کلان عمل کند.
با توجه به مفروضات فوق شاید با بررسی سوابق سنجش کیفیت زندگی و آشنایی با شاخص های موجود آن بهتر بتوان به تعریف عملیاتی این مفهوم دست یافت.