بیان موضوع و اهمیت و ضرورت آن بعد از قاچاق اسلحه، بزرگترین و سودآورترین تجارت روی زمین، تجارت مواد مخدر است و به همین نسبت اعتیاد بزرگترین و بین المللیترین مسئلهای است که جهان با آن روبه روست تا آنجا که سازمان ملل متحد روز پنجم تیرماه (26 ژوئن) را همهساله به عنوان روز جهانیمبارزه با مواد مخدر اعلام کرده است تا اهمیت پدیدهی اعتیاد و مبارزه با آن را به جوامع بشری یادآوری کند.
امروزه پدیدهی ویرانگر اعتیاد آن چنان خودنمایی می کند که هیچ کشوری از آن مصون نیست و کشور ما نیز (به دلیل وجود بزرگترین منبع تولید مواد مخدر جهان در شرق ایران) از این امر مستثنا نیست.
آمارها و مشاهدات حکایت از این دارند که جامعهی ما نیز گریبانگیر معضلات اجتماعی اساسی در خصوص اعتیاد شده است: - نسبت ازدواج به طلاق در سال 1379 در مقایسه با سال 1376، 65 درصد کاهش داشته است.
آمارها نشانگر این مطلب است که در سال 1379 به ازای هر 12 ازدواج، یک طلاق ثبت شده است.
بالا رفتن طلاق، در نهاد خانوده ایجاد نابسامانی می کند و گرایش به هر آسیبی از جمله اعتیاد در این نوع خانواده ها افزایش می یابد.
- بر پایهی آمارهای رسمی اعلام شده هشتصد هزار معتاد در کشور وجود دارد و هشتصدهزار نفرنیز بهصورت تفننیاز موادمخدر استفاده میکنند.
بالطبع خانوادههای معتادان (به خصوص فرزندان فرد معتاد) در معرض اعتیاد قرار دارند.
- براساس نتایج طرح آمارگیری از ویژگیهای اشتغال و بی کاری خانوار در سال 1379، جمعیت فعال از لحاظ اقتصادی (افراد شاغل و بی کار) در مجموع 19/37 درصد از جمعیت 10 ساله و بیشتر جامعه نمونه را تشکیل دادهاند که 30/5 درصد ( جمعیت فعال) این جمعیت را بی کاران تشکیل می دهند.
از آنجایی که ناامیدی نسبت به آینده ناشی از بی کاری و فشارهای روحی مهمترین عامل گرایش به سمت مواد مخدر است؛ لذا جامعهی بی کاران در معرض خطر اعتیاد قرار دارند.
- آمار زنان معتاد حدود پنج درصد کل معتادان کشور است هرچند این رقم به نسبت کمتر است اما زنگ خطری است؛ چون اگر یک زن معتاد شود، می تواند یک خانواده را مبتلا کند.
- اعتبار اختصاص یافته برای مبارزه با مواد مخدر 750 میلیارد تومان است در حالی که مصرف سالانهی مواد مخدر در ایران 200 میلیارد تومان است، یعنی ما با 750 میلیارد تومان به جنگ یک اقتصاد و تجارت 200 میلیارد تومانی رفتهایم.
- شهادت دو مامور نیروی انتظامی در راه مبارزه با مواد مخدر هر 3 روز.
- تحقیقی که در کشور و با همکاری برنامه کنترل مواد مخدر سازمان ملل (UNDCP) صورت گرفته نتایجتحقیقی حاکی از آناست که متوسط سن شروع استعمال دخانیات بین حداقل 13 سال تا حداکثر 5/24 سال بوده است.
سن شروع مصرف مواد بین حداقل 15 سال و حداکثر 30 سال گزارش شده و متوسط سن سوء مصرف در زنان کمی بالاتر بوده.
- 96 هزارنفر به اتهام مواد مخدر در زندان هستند که هزینهی آنها را دولت میدهد و مهمتراین که زمینهی آسیبهایبعدی درخانوادههای زندانیان بهشدت بسیار مهیاست.
- معتادان (به خصوص معتادان زندانی) در معرض ابتلا به بیماری ایدز (HIV) قرار دارند.
- و....
به راستی چگونه باید با مواد مخدر و اعتیاد و معضلات ناشی از آن مبارزه کرد؟
رویکردهای مختلفی در این زمینه وجود داشته است از جمله اولین رویکرد غیر قانونی شمردن سوء مصرف مواد مخدر، تولید، ورود، خروج، خرید و فروش و...
دومین رویکرد، درمان معتادان مواد مخدر و سومین رویکرد برنامههای کاهش تقاضای مصرف مواد مخدر است.
از اوایل دههی 1990 با استخراج نتایج پژوهشها و تاکید پژوهشگران بر وجود علل روانی زیستی و اجتماعی در شکل گیری اعتیاد کم کم توجه به تقاضای مواد مخدر و بررسی ریشههای به وجود آمدن این تقاضا در افراد جامعه اهمیت یافت و در پی آن موضوع کاهش تقاضای مواد مخدر به عنوان راهکار مهم مورد توجه دولتها قرار گرفت.
کاهش تقاضا اصطلاحی است به فعالیتهایی با تمرکز بر آموزش اشاره دارد و از طریق اطلاع رسانی مشاوره مددکاری ارتقای سطح آگاهی افکار عمومی و...می کوشد از گرایش و اشاعه روز افزون مصرف مواد جلوگیری کند.
استفاده از قدرترسانههای گروهی به ویژه تلویزیون در امر پیشگیری و آگاه سازی، یکی از راههای موثر در مبارزه با مواد مخدر و اعتیاد است.
تردیدی نیست که تلویزیون به دلیل فراگیری (99 درصد از خانوارهای شهری و 80 درصد از خانوارهای روستایی حداقل یک دستگاه گیرنده تلویزیون در خانه دارند.) و جذابیت قالبهای ارائه پیام (مطالعات صورت گرفته بر روی پیامگیران صدا و سیما در طی پنج سال اخیر نشان می دهد که برنامههای سیما به طور متوسط بیش از 50 درصد بیننده دارد ومخاطبان سیما بیشتر ازهربرنامه دیگر، بینندهسریالها و فیلمهای داخلی و خارجیتلویزیون هستند) درمعرفی این معضلاجتماعی درابعاد گوناگونش، میتواند گامهای موثری بردارد و سطح آگاهی افکار عمومی را در این زمینه ارتقاء بخشد و در انگارههای ذهنی مخاطبان تاثیر بگذارد.
تقویت عقیده موجود، ساختن عقیده تازه و تغییر عقیده در سال 1368، ستاد مبارزه با موادمخدر و برای جامعهی عمل پوشاندن به رویکرد کاهش تقاضای موادمخدر، سازمان صدا و سیما را مسئول و متولی تبلیغات مبارزه با مواد مخدر کرده است.
صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز برای تحقق این وظیفهیخطیر؛ بهپخشنماهنگها(ویدئوکلیپها)،میزگردهای کارشناسی، زیرنویسهای تبلیغاتی، فیلمها و سریالها و....
که به نحوی پدیدهی اعتیاد را به نمایش می گذارند از شبکههای مختلف، مبادرت کرده است.
با توجه به اهمیت مبارزه با اعتیاد در نظام جمهوری اسلامی ایران که شهادت دو مامور نیروی انتظامی هر سه روز در راه مبارزه با مواد مخدر گواه بر این مدعاست و نیز با توجه به معضلات اجتماعی اعتیاد که ذکر آن رفت و نیز با توجه به اهمیت رویکرد کاهش تقاضای مواد مخدر و همچنین نقش صدا و سیما در تبلیغات مبارزه با اعتیاد؛ بررسی محتوای تولیدات سازمان صدا و سیما از حیث پیامهای مرتبط به اعتیاد امریاست لازم و ضروری؛ علاوه بر این با توجه به این که نتایج نظر سنجیها دربارهی سریالهایی در مورد اعتیاد بیانگر این است که این سریالها مورد توجه مخاطبان بوده است.
تشریح فرایند تاریخی موضوع: ایرانیان قدیم با مواد مخدر و به خصوص تریاک آشنایی نداشتهاند؛ زیرا در اوستا ذکری از افیون و تریاک دربین نیست.
در قدیمیترین سندباقی مانده از ایران باستان، یعنی شاهنامهیفردوسی می خوانیم که اسکندر (مقدونی)، فاتح ایرانبه علت پرخوری دچار اسهال یا به قول فردوسی سستی روده شد و فقط پزشکی هندی از جانب کید هندی به دربار اعزام شده بود توانست با تهیهی تریاک از گیاهان کوهی، اسکندر را معالجه کند.
اکثر مولفاناشاعه تریاک را به عنون دارویمخدر درایران از زمان شکست ساسانیان به بعد میدانند ودر اکثر نوشتهها بهاین موضوعاشاره شدهاست؛ لیکن حتی بعدازظهر اسلام و تا قرون بعد از آن هم هرگز ایرانیان دچار مشکلات ناشی از مصرف تریاک یا حشیش نشدند.
قدیمیترین اسنادی که به مسئلهی اعتیاد و مصرف تریاک به غیر از مقاصد پزشکی اشاره می کند، نوشتههای مورخانی است که از زمان غزنویان به بعد، مسئلهی استفاده از تریاک و حشیش را ثبت کردهاند.
موضوع تریاک خوری سلطان مسعود غزنوی به هنگام عزیمت برای نبرد با طغرل سلجوقی، مرگ شاه اسماعیل سوم پادشاه صفوی در اثر زیاده روی در استعمال تریاک و حشیش، مبارزه و نگرانی شاه طهماسب صفوی با تریاک و دستورات شاه عباس برای ترک اعتیاد ومبارزه با تریاک و کوکنار همگی ازموارد مشهود و دلایل بارز اعتیاد از حدود هزار سال پیش در ایران است.
مصرف تریاک در دوران قاجاریه، به خصوص در زمان ناصر الدین شاه افزایش پیدا کرد و ازاواسطحکومت وی کشت خشخاش درایرانشروعشد بعدازانقلاب مشروطیت و شروع کار مجلس شورای ملی، قوانین در تحدید تریاک و معالجه معتادان وضع شد (1289 شمسی) که هرکدام از آنها قبل از این که ناشی از ادارهی جامعه برای مبارزه با اعتیاد باشد نشانهی حالت روبه گسترش مصرف مواد مخدر در میان ایرانیان است.
دراین قانون با وجود اینکه بهصراحت به مضر بودن استعمال تریاک شیره و سوخته تریاک اعتراف شده وآن رابرای ملت ایران مخاطره آمیز می داند؛ ولی از تاریخ وضع قانون برای هر مثقال تریاک، 300 دینار مالیات در نظر گرفته شد و همین موضوع باعث شد که تا سالهای طولانی مالیات به دست آمده از تریاک، وارد بودجه دولت شود.
مالیات بستن زوری تریاک صرف نظر از اینکه در کاهش معتادان هیچ تاثیری نداشت؛ بلکه در آینده باعث ازدیاد تعداد آنان شد؛ زیرا مصرف تریاک باعث درآمد بیشتر برای دولت میشد و این مطلب جز با افزایش آمار معتادان میسر نمی شد.
به طوری که در سال 1305 شمسی، 8 درصد درآمد دولت از راه فروش شیرهی مطبوخ به اشخاص معتاد تامین می شد.
به منظور برقراری نظم و برمبنای ماده 2 این قانون، ماموران وزارت دارایی موظف بودند اسامی کسانی را که به مصرف شیرهی مطبوخ معتاد بودند در دفتری جمع آوری و برای آنها به تناسب اعتیادشان شیره تهیه کنند و مثقالی 3 عباسی به آنها بفروشند و اشخاص معتاد به تریاک نیز برای تهیهی سهمیه باید به مراکزی که وزارت دارایی تعیین کرده بود، مراجعه می کردند و در آنجا پس از تشخیص اینکه معتاد هستند یا خیر، بهتناسب سهمیه تعیین می کردند.
این وضعیت باعث به وجود آمدن بازار سیاه و قاچاق تریاک دولتی شد.
از نظر کشت خشخاش در قانون تحدید تریاک، هیچ نوع محدودیتی برای تولید تریاک در نظر گرفته نشده بود و ماده چهارم آن مدت 7 سال به معتادان مهلت داده بود تا تریاک را ترک کنند.
در سالهای قبل از جنگ جهانی اول و همینطور در سالهای جنگ تقریبا در کلیه مناطق کشور کشت خشخاش و صدور تریاک به خارج از کشور ادامه داشت به نحوی که محصول تریاک ایران در آن سالها بازار خاور دور را اشباع کرده بود.
در 6 فوریه سال 1919 میلادی پس از جنگ جهانی اول جامعه ملل متولد شد و یکی از نخستین اقداماتی که مورد توجه این جامعه قرار گرفت دنبال کردن مسئلهی اعتیاد و تریاک به طورجدی بود.
از جملهاقداماتی که جامعه ملل توجه خاصی به آن داشتند، وضعیت ایران بود که در یکی از جلسات آن درباره ایران این طور اظهار نظر شد: «ایران بزرگترین انبار تریاک جهان است وارث هندوستان بهایران رسیده است.
کلیهی کشورهای خاور دور هم اکنون می توانند به سادگی نیازهای قانونی و غیر قانونی خود به تریاک را از ایران تامین کنند» و به همین دلایل در سال 1926 (برابر با 1305 شمسی) جامعه ملل هیاتی را مامور تحقیق درباره اعتیاد ایران کرد.
در گزارش هیات تحقیق جامعه ملل، وضع مردم ایران از نظر اعتیاد به تریاک و وابستگی اقتصادی آن تشریح و منع کشت خشخاش توصیه شده بودند و یادآور شده بودند در صورتی که دولت ایران برنامهی منع کشت خشخاش رااجرا کند، باید راه چارهای نیز برای جبران زیانهای حاصله به اقتصاد این کشور پیدا کرد.
گزارش هیاتتحقیق جامعهملل درمجلس شورای ملیآن زمانمطرح شد؛ اما نمایندگان مجلسی که خود جزء زمینداران بزرگ خشخاشی کاران عمده بودند، با منع کشت خشخاش مخالفت کردند.
وقتی جامعه ملل از پاسخ نمایندگان مجلس ایران آگاه شد، 2 سال بعد، گزارش هیات تحقیق را در ژنو منتشر کرد و محافل جهانی به شدت علیه دولت ایران اعتراض کردند و دولت ایران عامل فساد و اعتیاد و مسئول تامین تریاک برای معتادان سایر نقاط جهان قلمداد شد.
این فشارها سرانجام باعث شد که در سال 1307 شمسی،دومین قانونمربوط بهمواد مخدر، بهنام قانون «انحصار دولتی تریاک» از تصویب مجلس بگذرد.
در این قانون پیش بینی شده بود که کشت خشخاش فقط با اجازه دولت انجام گیرد و دولت موظف بود با نظارت بر کشت از سال 1308 یک عشر از مصرف داخلی را کم کند تا آنکه در پایان مدت، یعنی در سال 1317 شمسی، استعمال تریاک در غیر از موارد طبی در سراسر مملکت متروک و ممنوع خود و تریاک فقط در موارد طبی و به موجب نسخه طبیب در داروخانه به فروش رسد.
یکی از بزرگترین جنایاتی که علیه ملت ایران به وسیله تصویب و اجرای این قانون صورت گرفت، ایجاد موسسهای به نام موسسه انحصار دولتی تریاک بود که به موجب ماده اول قانون به وجود آمد.
از جمله تبعات این قانون- آماری که از سوی جامه ملل و به استناد گزارشهای خود دولت ایران انتشار یافته- سیر صعودی سالیانه تولید و صدور تریاک در ایران بود، چیزی که به موجب قانون باید درست برعکس باشد!
سرانجام در سال 1317، کشت خشخاش در 22 منطقه ایران ممنوع شد و دلیل آن را پر شدن انبارهای این منطقه اعلام کردند.
جنگ جهانی دوم در سال 1318 شروع شد و در سال 1320 کشور ما به وسیله نیروهای متفقین اشغال شد.
درسالهای اشغال ایران که همزمان با خروج رضاخان ازایران بود، خود مردم انجمنی ملی که انجمن مبارزه با تریاک و الکل نام داشت را به وجود آوردند.
این انجمن توانست با جلب آرای مردم و همینطور بعضی از دولتمردان صاحب نفوذ، وکلای مجلسی، روزنامه نگاران و پزشکان اقداماتی را برای مبارزه با اعتیاد به خصوص کشت خشخاش به عمل آورد.
در سالهای جنگ و اشغال ایران از سوی متفقین، صدور تریاک ایران به اروپا قطع و جمع آوری و خرید شیرهی تریاک از جانب دولت مختل شد و اداره انحصار که دیگر قادر به تامینمصارف معتادان داخلی نبود، کوشید با ارائهسیستم کوپنی، نوعی جیره بندی را برای معتادان اجرا کند که تا سال 1357 ادامه داشت.
با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن سال 1357، شورای انقلاب اسلامی در تیرماه سال 1359 به کار تریاک فروشی دولت خاتمه داد و کشت خشخاش را در سراسر ایران ممنوع کرد و مصرف مواد مخدر را جرم شناخت.
اجرای قانون در مراحل اولیه مفید و موثر بود.
تعداد معتادان رو به کاهش رفت و فروش مواد مخدر نیز کم شد.
اما با شروع جنگ تحمیلی، قاچاقچیان به علت این که کلیه نیروهای رزمنده، مبارزه با متجاوز خارجی را در اولویت نخست قرار داده بودند، از فرصت به دست آمده نهایت استفاده را کردند و بر مقدار فعالیت خود افزودند.
پس از پایان جنگ تحمیلی، مبارزه با مواد مخدر با جدیت تمام از سر گرفته شد.
در سال 1367 در مجمع تشخیص مصلحت نظام، قانون جدید مبارزه با سوء مصرف مواد، به تصویب رسید و در تاریخ آبان ماه 1376 اصلاحیهای بر آن قانون تصویب شد.
براساس ماده 15 این اصلاحیه، اعتیاد جرم است؛ ولی به کلیه معتادان فرصت داده می شود تا به مراکز مجازی که از طریق وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مشخص می شوند، مراجعه و نسبت به درمان و بازتوانی خود اقدام کنند.
معتادان درطی مدت درمان از تعقیب کیفری جرم اعتیاد معاف شدند.
در این اصلاحیه برای اولین بار موضوع پیشگیری از اعتیاد در قوانین مبارزه با مواد مخدر کشور مورد توجه قرار گرفت و در شرح وظایف ستاد مبارزه با مواد مخدر لحاظ شد.
اکنون مبارزه با مواد مخدر در کشور ادامه دارد تا آنجا که در این راه مبارزه، هر 3 روز درمیان 2 مامور نیروی انتظامی به شهادت می رسند.
همچنین، علاوه بر اقدامات دولت، نظر به این که فعال شدن سازمانهای غیر دولتی (NGO) می تواند نقش مهمی و موثری در جذب مشارکتهای مردمی داشته باشد، در سال 1377 جمعیت«آفتاب»باشعار«ایجادعزم ملیبرایجامعهعاری ازاعتیاد» فعالیتهای خودرا درخصوص آموزشبرایپیشگیری وحمایت ازخانوادههای آسیبپذیر و جامعه پذیری معتادان در سطح تهران و بسیاری از استانهای کشور آغاز کردهاند.
اعتیاد و خانواده: اعتیاد پدیدهای چند وجهی است: جسمی،روانی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی...
اعتیاد پیش از آنکه پدیدهای خودی باشد، ماهیت اجتماعی دارد و مهمترین نهاد تاثیر گذار و تاثیرپذیر از آنکه چرخه اعتیاد را شکل میدهد، خانوادهاست.
رفتار ونگرش خانوادگی به اعتیاد معتاد، شیوههای سرپرستی، ناهمخوانی خانوادگی، تعارضهای خانوادگی، پیوند درونی و تعهد بین فردی افراد خانواده، رفتارهای مشکل زا، الگوهای رفتاری خانواده، تعهد وپایبندی خانواده به مقررات و روابط اجتماعی و هنجارها و ارزشهای جامعه و مهارتهای مقابلهای خانواده در مقابله با مشکلات، از جمله مسائلی هستند که تاثیر تقابلی با مسئله اعتیاد دارد.
- خانواده به عنوان اولین منبع تاثیر گذار در خلال کودکی و نوجوانی بر تصمیم فرد در انجامرفتارهای مخاطرهآمیز نقش تعیین کنندهای دارد.
بلانتون و همکاران در سال 1997 در تحقیقی به این نتیجه رسیدند، زمانی که والدین خود مبادرت به انجام رفتار مخاطرهآمیز میکنند به عنوان الگو تاثیر مستقیمی بر فرزندان خواهند داشت.
همچنین عنوان می کنند که نوع رفتار و روابط والدین می تواند به طور غیر مستقیم سبب پیوستن فرزندان به همسالان در معرض خطر شود.
نتایج نشان داد که هرچه رابطه والدین و نوجوانان مثبت تر بود نرخ مصرف مواد و الکل کاهش می یافت.
- فریدمن با استفاده از مقیاس سازگاری و انسجام خانواده به بررسی 96 نوجوان معتاد پرداخت.
تمامی افراد مورد مطالعه، نمراتی پایینتر از ترم قبلی به دست آوردند.
- نیدل به بررسی عملکرد خانواده، در سه گروه از نوجوانان (یک گروه معتاد و تحت فرمان، گروه دوم معتادانی که درمانی دریافت نمی کردند، گروه سوم هیچ گونه اعتیادی نداشتند) پرداخت.
نتایج نشان داد هر دو گروه معتاد نمرات پایینتری نسبت به گروه غیر معتاد به دست آوردند.
- طی تحقیقی، پترسون (1992) نشان داد که بین متغیرهای متعدد خانوادگی همچون تعارض و ناهمخوانی بین والدین، فقدان نظارت والدین، غیبت و حضور کمرنگ پدر در خانواده، رابطه مستبدانه و والدین با فرزندان و والدین معتاد، با رفتارهای مخاطره آمیز در نوجوانان همبستگی مثبت وجود دارد.
- فیشر و فلدمن (1998) در یک مطالعه طولی دریافتند ساختار منسجم خانواده پس از گذشت شش سال، عامل مهم پیشبینی کننده رفتارهای مخاطرهآمیز هم در دختران و هم در پسران است.
این یافتهها با تحقیقاتی که روابط منسجم و حمایت گرانه، عواطف مثبت را به عنوان سپر محافظ در مقابل رفتارهای مخاطرهآمیز محسوب می کنند، همخوان است.
روابط نزدیک و غیر مستبدانه و غیر منفعلانه والدین موجب می شود نوجوانان، خانواده را به عنوان یک مرکز راهنمایی به حساب آورند، که این خود می تواند موجب کاهش اثرات زیانبار همسالان مشکل دار می شود.
- کوپنر و کیفنی (1996)، ده عامل خطر زا را به عنوان عوامل پیشبینی کنندهی اعتیاد در نوجوانان مطرح می کنند که عبارتنداز: ارتباط ضعیف فرزند و والدین، عزت نفس پایین، مشکلات روانشناختی مثل افسردگی، انگیزهی پایین تحصیلی، پایبند نبودن به مذهب، وجود خانواده و دوستان معتاد، و رفتارهای بیش از حد جسورگرانه و شروع زود هنگام استعمال دخانیات و سایر مشکلات رفتاری.
- باسبت و همکاران (1997) موضوع قرابت خانوادگی (انس عاطفی و اطمینان خاطر بین والدین و فرزندان) را با متغیرهای گوناگون مورد بررسی قرار دادند و به این نتجیه رسیدند که چنانچه فضای عاطفی موجود بین اعضای خانواده حالتی سرد، بی تفاوت و بسته داشته باشد، به ایجاد رفتارهای مخاطرهانگیز و یا استفاده از مصرف مواد مخدر منجر خواهد شد.
- فریدمن و همکاران (1980) نتایج بررسی بر روی 2750 معتاد به مواد مخدر را در دوران بلوغ که تحت درمان آنها قرار داشتند، منتشر کرد.
بر طبق این بررسی، رابطه مثبتمتقابلی بین مشکلات موجود بین اعضای خانواده و اعتیاد فرزندان وجود داشت.
- سلفر (1987) یک بررسیپرسشنامهای با دوگروه که بالغ بر سه هزار نفر میشدند، انجام داد تا به اهمیت روابط بین فرزندان و والدین پی برد.
او در بررسی خود به این نتیجه رسید که در خانوادههایی که روابط رضایت بخش و صمیمی وجود دارد اعتیاد به مواد مخدر با احتمال کمتری حادث می گردد.
- کومبس و همکاران (1988)، بررسی دیگری دربارهی روابط والدین- فرزندان، از نظر مصرف مواد مخدر انجام دادند.
نتایج به دست آمده حاکی از آن بود که مادرانی که بهلحاظ عاطفی به فرزندان نزدیکترند و رفتاری اعتماد برانگیز در مقابل آنها دارند، به بهترین نحو قادر به جلوگیری از رفتارهای مخاطرهانگیز در خصوص مواد مخدر هستند.
- شیدلر و بلوک، (1990) 100 نفر از کودکان سهساله را تاپایان سن 18 سالگی مورد مطالعهقرار دادند.
حاصل اینمطالعه تقسیمنوجوانان در سه گروه زیر بود: 34 درصد از آنها جزء پرهیز کنندگان مواد مخدر بودند که هیچ گونه تجربهای با مواد مخدر نداشته و هرگونه پیشنهادی در این زمینه را قاطعانه رد کرده بودند.
42 درصد متعلق به گروهی بودند که مواد مخدر را امتحان کرده و 34 درصد متعلق به گروهی بودند که به برخی از مواد مخدر عادت کرده و کم و بیش به آن وابسته شده بودند.
نتایج نشان داد افرادی که عادت به مواد مخدر داشتند، در مراحل رشدی خویش دچار مشکلات شدید عاطفی شده بودند.
قدرت تاثیر رسانههای جمعی رسانهها در جوار نهادهای دیگر که طرز تفکر جامعه را میسازند، نقش عمدهای ایفا می کنند.
ادعا می شود که افکار عمومی در دوران فعلی از سوی رسانهها به نوعی ساخته می شود که افراد گمان می کنند تفکر عمومی جامعه با آن همسوست؛ اما واقعیت این است که تفکر فرد، ناشی از دنبالهروی از افکار عمومی تبلیغ شده از سوی رسانههاست.
امروز رسانهها اطلاعت مفید و علمی بسیاری در زمینهی چگونگی تربیت کودکان، اصول خانهداری، آموزشهای عمومی زندگی، پزشکی و مانند آنها را به افراد ارائه می کنند.
گذشته از این مسائل در جوامعی که مدام در حال تغییر و تحول است.
رسانهها افکار، عقاید و نگرشهای جدید را درمیان افراد جامعه پخش می کنند و با تاکید بر برخی نگرشها، جنبههای مثبت یا منفی آن را بارز می سازند.
مرتون ولازار سفلد در مقاله مشهور خود با نام، رسانههای جمعی، سلیقه مردم و کنش سازمان یافته اجتماعی؛ کارکرد تقویت هنجار ملی اجتماعی از طریق رسانهها را به خوبی مطرح می کنند.
رسانهها از طریق ارائه درست و یا نادرست مطالب باعث جهت گیری افراد می شوند و به نوعی قادرند یک طرز تکفر عمومی در جامعه ایجاد کنند به دلیل ارائه پیام از طریق رسانهها، افراد عقیده فردی خود را در مقابل عقیده اجتماعی«رسانه» میبینند و دربسیاری موارد درجهت پیامرسانه تغییرعقیده میدهند.
مرتون ولازار سفلد برپدیده«انتخاب» دررسانهها تاکید بسیار زیاددارند زیرا رسانهها از طریق انتخاب مطلب و پخش آن در جامعه، بر آن دسته از واقعیات اجتماعی که تا آن زمان به صورت منفرد و مجزا در جامعه وجود داشت و احتمالا افراد جامعه هم ازوجود آنآگاه بودند اما اهمیتخاصی برای آن قائل نبودند، جنبه اجتماعی میبخشد.
یعنی ما انتخاب رسانه یک پدیده که افراد را به خود جلب می کند و موضوع بحث و صحبت جامعه و یابه عبارتی موضوع گفتگویافراد عادی میشودزیرا همه به صورت گسترده و اجتماعی از وجود آن آگاه هستند و درباره آن بحث می کنند، اهمیت این پدیده، بخصوص زمانی بیشتر می شود که به مسئله اعتبار رسانه و انتقال آن به موضوع مورد پخش توجه داشته باشیم.
رسانههای جمعی در جامعه، به خودی خود، یعنی بدون توجه به افرادی که در این سازمانها کار می کنند، اعتبار خاصی و اجتماعی دارند.
بنابراین، اگر یک رسانه، فرد یا موضوعی را در مباحث خود وارد کند، مقداری از اعتبار اجتماعی خود را به فرد یا موضوع مورد بررسی منتقل می کند و این حالتی است که مرتون از آن با نام کارکرد و اعطای اعتبار اجتماعی رسانه به پیام نام میبرد.
در این حالت، به نظر افراد عادی جامعه چنین می رسد که موضوع، فرد و یا گروه انتخاب شده از سوی رسانه یک پدیده معمولی و روزمره نیست، بلکه پدیدهای است که به اندازه کافی اهمیت داشته تا از میان توده اطلاعات موجود انتخاب شده است.
یعنی این پدیده از سوی رسانهها به دلیل اهمیت خود انتخاب شده و اکنون به عنوان یک پدیده قابل توجه از رسانه پخش می شود.
بدین طریق، رسانه با انتخاب موضوع و اعطای اعتبار اجتماعی خود به آن موضوعیرا که تاکنون در مرکز گفتگویافراد جامعه قرارنداشت، بهموضوع اجتماعی، نگرش مثبت یا منفی خود را نیز نسبت به آن بیان می کند.
رسانهها از طریق ارائه هنجارهای خاص اجتماعی به صورت مثبت، به افراد تلقین میکنند که رفتار ارائه شده در رسانه، رفتار مناسب اجتماعی است.
به این ترتیب، رسانه با ارائه رفتار مناسب اجتماعیباعث ایجاد همنوایی در افراد میشود.
کارکرد ایجاد همنوایی نیز درخصوص کارکرد انتخابی مطرح می شود، رفتار مورد تایید اجتماعی، همان رفتار ارائه شده از طریق رسانههاست.
در این خصوص باید یادآوری کرد که در ایجاد همنوایی، نه فقط رفتارهای ارائه شده در رسانهها باعث افزایش همنوایی می شود؛ بلکه ارائه نکردن رفتار، بسیار مهمتر از ارائه آن است.
اگر نوع خاصی از رفتار از طریق رسانهها هرگزمورد انتخاب وپخش قرارنگیرد درواقع معلوممیشود که پدیدههایی که رسانهها آنها را انتخاب و پخش نمی کنند، به اندازه کافی جالب و مهم نیستند که موضوع بحث و صحبت اجتماعی قرار بگیرند و در عین حال ارائه نشدن رفتار از رسانهها، خود به معنای رفتار ناهمنوار در جامعه است؛ زیرارسانهها با پخش رفتارهای مطلوب نه تنها افراد را به ارائه رفتار مشابه تشویق می کنند بلکه به نوع دیگر امکان ارائه رفتار ناهمنوار را نیز به شدت کاهش می دهد.
نگرش مثبت یا منفی رسانه در خصوص پدیده مورد بررسی باعث می شود افرادی که تا آن زمان تفکر خاصی درباره آن موضوع نداشتند و همیشه بی تفاوت از کنار آن می گذشتند، برخورد و نگرش خود را درخصوص آن مشخص کنند.
همچنین، از طریق ارائه رفتار مورد قبول رسانهها، همنوایی رفتاری نیز در جامعه، تبلیغ و تشویق می شود.
اختلال شخصیت ضد اجتماعی براساس D.S.M.IV، در افراد مبتلا به اختلال ضد اجتماعی، فرد رنج و ناراحتی احساس نمی کند.
نشانه مشخص این اختلال عبارت است از: یک نگرش درنده نسبت به دیگران، بی احساسی مزمن و بی تفاوتی نسبت به حقوق آنان که به صورت دروغ، دزدی، کلاهبرداری و سوء رفتار جلوهگر می شود.
شیوع اختلال شخصیت ضد اجتماعی 2 تا 3 درصد است و در مردان چهار برابر زنان است اما تنها افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی مرتکب دزدی و کلاهبرداری نمی شوند بلکه افراد به اصطلاح، «عادی» نیز به سرقت، جعل و اختلاس مبادرت می ورزند، اما وقتی که افراد عادی مرتکب دزدی و یا کلاهبرداری می شوند مجرم شناخته شده و عملشان جرم محسوب می شود، درحالی که شخصیتهای ضد اجتماعی این رفتارها به گونه دیگر مورد توجه قرار می گیرد.
یکی از ویژگیهای مهم اختلال شخصیت ضد اجتماعی، اختلال اراده است واراده تابع همهیا هیچ نیست.
حد ومرزی که افراد ضداجتماعی را ازنظر نارسایی اراده از دیگران جدا می کند، قراردادی است.
به همین دلیل این شخصیت باید با احتیاط صورت پذیرد و معیارهای شناختی- رفتاری را برای تشخیص اختلال شخصیت ضد اجتماعی باید به کار برد.
هروی کلک لی، شانزده ویژگی رفتار شخصیت ضد اجتماعی را فهرست بندی کرده است.
او این شانزده ویژگی را تحت سه گروه خصیصه آورده است که عبارتنداز: الف) بی هدف بودن رفتار ضد اجتماعی برانگیخته شده جرمهایافراد ضداجتماعی اغلببهنظر بیهدف،تصادفی وتکانهای میرسدنه خودشان می توانند درک کنند و نه دیگران قادرند بفهمند که چرا وبه چه دلیل آنها عامل خاصی را مرتکب شده اند.
ب) نداشتن وجدان و احساس مسئولیت نسبت به دیگران نبود شرم و پشیمانی برای کارهای بد گذشته، از هرقبیل و هراندازه که ناپسند باشند، از متداولترین ویژگیهای افراد ضداجتماعی است.
آنان وجدان اخلاقی ندارند و بدین ترتیب توجهیبه حقوق دیگران ندارند (هیر 1980) بنابراین،روابطشان با دیگران کاملا سطحی و به منظور بهرهبرداری از آنهاست.
آنها توانایی عشق و وابستگی دایمی را ندارند ونسبت به عطوفت، مهربانی و محبت تاثیر ناپذیرند.
بی شرمانه دروغ میگویند و بی رحمانه نسبت به کسانی که به آنها اعتماد کردهاند، تعدی و ظلم می کنند.
ج) فقر هیجانی یکی از تفاوتهای عمده که شخصی بهنجار، مجرم رااز یک فرد مبتلا بهشخصیت ضد اجتماعی متمایز میکند، عمق احساسات تجربه شدهآنهاست.
تجربه هیجانی افراد ضد اجتماعی بسیار سطحی است.
رفتار افراد ضد اجتماعی به نحوی است که گویی قادر به ادامه عشق، خشم، اندوه، لذت و ناامیدی نیستند و در واقع، ناتوانی آنان در تجربه هیجانی ممکن است به طور معنی دار با نبود وجدان اخلاقی آنها در رابطه باشد.
به همین دلیل به سهولت حقوق دیگران را پایمال می کند.
شخصیت معتاد شخصیتنمونهای برایمعتادقابل تصورنیست،اما بااین حال شناخترفتار و شخصیت معتادان به منظور اجرای برنامههای پیشگیری و انتخاب روشهای درمانی مناسب بسیارحایز اهمیتاست.
تاکنون بررسیها و پژوهشهای مختلفی درخصوص شناخت ساخت وویژگیهای شخصیتمعتادان به وسیلهی متخصصان و پژوهشگران صورت گرفته است.
در ایران نیز دکتر اخوت از اولین پژوهشگرانی است که برای شناخت صفات و ویژگیهای شخصیتی معتادان ایرانی، پژوهشی در این خصوص انجام داده است که براساس نتایج به دست آمده معتادان مورد مطالعه در این پژوهش؛ از لحاظ عاطفی نابالغ، عصیانگر و بیقرار بودند و دارایاحساسات خصومتزا و عدم رشد اجتماعی.
پژوهشدیگری که توسط دکتر اخوت، دکتر براهنی و سایرین صورت گرفته، همچنین پژوهشهایی که توسط راجی کاشانی، خاجونی و نیلی به عمل آمده است، نشان میدهد که معتادان افرادی هستند مضطرب، با گرایشات افسردگی و حساسیتهای عاطفی، بیزاری، احساس بی کفایتی، تنها، که با توجه به این کنشها می توان وجود تمایلات پسیکونوراتیک و پسیکوپاتیک را در معتادان تشخیص داد.
به طور کلی با توجه به نتایج مطالعات مختلف میتوان گفت که معتادان افرادی هستند خود کم انگار، خواستار رفع فوری نیازها، گوشهگیر، مردم گریز و عاصی بر علیه خانواده.
معمولا این افراد خود را قربانی خانواده میدانند.
خود را جدا از دیگران احساس میکنند و از درونیساختن آداب و سنن و ارزشهای آن عاجز واز طرح نقشه درباره آینده ناتوان هستند.
روابط اجتماعی آنان بسیار سطحی و تصنعی بوده و به ندرت می توانند پیوند مستحکم عاطفی و وفاداری داشته باشند.
معتادان برای سایرین به استثنای کسانی که بتوانند برای آنها مواد تهیه کنند، اهمیتی قائل نیستند.
پیشگیری و انواع آن به طور سنتی، پیشگیری به 3 نوع اولیه و ثانویه ونوع سوم تقسیم میشود: نوع اولیه بر به تاخیره انداختن یا بازداری از تجربه مصرف مواد متوسط افراد غیر معتاد تاکید دارد، پیشگیری ثانویه شامل مجموعه اقداماتی است که برای درمان فرد مبتلا صورت می گیرد و پیشگیری نوع سوم نیز مجموعه اقداماتی است که برای بازگرداندن فرد معتاد به جامعه و همچنین جلوگیری از ابتلای مجدد فرد.
در این قسمت به طور مختصر به موارد یاد شده میپردازیم: الف) پیشگیری اولیه از اعتیاد: شامل، پیشگیری از اعتیاد از طریق خانواده، آموزش و پرورش، نهادینه کردن اوقات فراغت، پاکسازی جامعه از مواد مخدر و رسانههای گروهی بخصوص رادیو و تلویزیون.
ب) پیشگیری ثانویه از اعتیاد: درمانمعتادان راشامل میشود که به دوطریق صورت میگیرد: بازگیری و روشهای کمکی.
بازگیری یا درمان جسمی از دو راه است: یکی روش دارویی و دیگری روش غیر دارویی که هر دو روش نیز به دو طریق ترک تدریجی و ترک ناگهانی استفاده می شود.
از روشهای کمکی میتوان در هر قسمت از روشهای مختلف روان درمانی غیر دارویی و روان درمانی دارویی استفاده کرد.
این روشها عبارتنداز: بیوفید بک عضلانی، پلاسبو (دارونما) و طب سوزنی.
ج) پیشگیری نوع سوم از اعتیاد: مرحله نوتوانی با بازتوانی معتادان بعد از اتمام دوره درمان آغاز می شود.
در این مرحله با استفاده از روشهای مختلف درمانی غیر دارویی و روان درمانی دارویی معتاد برای بازگشت به یک زندگی متعارف و سازنده آماده میشود و در حقیقت این مرحله، تلاش برای جلوگیری از اعتیاد مجدد فرد است.
گروه درمانی رویکردهای گروهی به روان درمانگری نه به دلیل کم هزینه بودن بلکه بدان دلیل که به باور بسیاری از درمانگران میتوانند به اندازه درمان فردی کارساز باشد.
رشد و گسترش یافتهاند، یک ویژگی جالب درمانگری گروهی آن است که درمان جریان میتوانند ازدوراه یاد گیرند: نخست ازطریق مشاهده کوششهای سازگار و ناسازگار دیگر اعضای گروه برای گشودن مشکلات شخصی خویش، دوم از طریق مقایسه مناسبات خود با درمانگر در برابر مناسبات اعضای دیگر گروه.