- با جمع بندی تعریفهای مختلف می توان روان شناسی اجتماعی را علم مطالعه رفتار فرد در وضع گروهی یا مطالعه علمی تعامل و روابط متقابل انسانها تعریف کرد.
2- رفتار به هر صورت تحت تاثیر گروه قرار دارد، اعم از اینکه در جمع باشیم یا در تنهایی، جامعه و گروه الگوهای رفتاری ویژه ای را در ما نقش می زند و همین نقش زدنهاست که تفاوتهای فرهنگی افراد جوامع مختلف را مشخص می کند.
3- روان شناسی اجتماعی با جامعه شناسی از این نظ تفاوت دارد که جامعه شناسی به رفتار گروه می پردازد، اما روان شناسی اجتماعی به رفتار فرد در وضع گروهی توجه دارد.
روان شناسی اجتماعی از مردم شناسی به این شکل متمایز می شود که مردم شناسی به فولکلور اقوام و جوامع پرداخته و بیشتر جنبه توصیفی دارد، حال آنکه روان شناسی اجتماعی بیشتر استبناطی است و به دنبال دلایل رفتار های فولکوریک می گردد.
تنها تمایزی که صاحبنظران توانسته اند بین روان شناسی اجتماعی و روان شناسی عمومی قایل شوند این بوده است که روان شناسی اجتماعی بیشتر به جنبه های اجتماعی رفتار توجه دارد و روان شناسی عمومی بیشتر به جنبه های فردی رفتار.
4- روان شناسی اجتماعی اگرچه به عنوان علمی مستقل و تجربی، تاریخچه ای چندان طولانی ندارد، اما ریشه های مباحث و مسائل آن را در قرون گذشته می توان یافت، چنانکه افلاطون و ارسطو را نخستین روان شناسان اجتماعی دانسته اند.
5- اولین آزمایش روان شناسی اجتماعی در 1897 به وسیله نور من تریپلت، روان شناس دانشگاه ایند یا ناانجام شد که نشان داد افراد در جمع و در حال رقابت، کارکرد بهتری دارند تا به صورت انفرادی.
6- نخستین کتابهای روان شناسی اجتماعی در 1908 به وسیله ویلیام مک دوگال و ادوارد راس نوشته شد.
7- دوره 1936 تا 1945 دوره جهش روان شناسی اجتماعی خوانده شد، زیرا آزمایشها و تحقیقات گسترده ای به وسیله کسانی چون مظفر شریف و کورت لوین صورت گرفت که نقش مهمی در درک عمومی از کاربردی بودن روان شناسی اجتماعی ایفا کرد.
8- سالهای 1946 تا 1960 دوران کلاسیک خوانده شده است.
در این دوره پس از جنگ جهانی دوم بودجه های قابل توجهی برای تحقیقات روان شناسی اجتماعی به وسیله ارتش و سازمانهای مختلف دولتی و خصوصی آمریکا اختصاص یافته و تحقیقات مهمی در این دوره صورت گرفت.
9- سالهای 1961 تا 1975 را سالهای اعتماد و بحران خوانده اند.
در این سالها حوزه مطالعه روان شناسی اجتماعی گسترده تر شد و به موضوعهایی چون احساس و تفکر، شناخت اجتماعی و نظایر آنها پرداخته شد.
اما، در عین حال ، با مطرح شدن اخلاق تحقیقات روان شناسی، محدودیتهایی برای تحقیقات روان شناسی اجتماعی ایجاد شد که آن را بر بحران نسبی مواجه ساخت.
10- از سال 1976 به بعد را دوره کثرت گرایی خوانده اند؛ زیرا با مرزبندیهای مشخص برای تحقیق روان شناسی اجتماعی، علاوه بر روش آزمایشگاهی، روشهای تحقیق متنوع و مختلفی رایج شد و معایب و محاسن این روشها تشریح گردید و توصیه شد که در هر مورد تحقیقاتی، روشهای مختلفی به کار گرفته شود.
به این کاربرد روشهای مختلف در یک تحقیق تعددگرایی شاخص گفته اند.
11- کثرت گرایی نه تنها در روش که در دیدگاههای روان شناسی اجتماعی نیز نفوذ کرد و دو دیدگاه داغ و سرد را به وجود آورد که اولی بر نیازها ، تمایلات و هیجانهای افراد تاکید دارد، و دومی بر جنبه های معقولتر رفتار انسان نظیر تفکر و قدرت تجزیه و تحلیل او پرداخته و تاثیر این تجزیه و تحلیل بر درک رویدادهای محیط اطراف را مورد بررسی قرار داده است.
12- در حال حاضر روان شناسی اجتماعی با سه ویژگی تجربی بودن، تطبیقی بودن و کاربردی بودن مشخص می شود.
13- روش علمی با مجموعه ای از واقعیتها آغاز شده به وضع نظریه ها می پردازد و سپس دست به قیاس زده و پیش بینیهایی عرضه می کند.
14- روش علمی دارای ویژگیهایی است که عبارتند از: مبتنی بودن بر جبرگرایی علمی، استفاده از روش تجربی، ارائه تعاریف عملیاتی مفاهیم و عینیت داشتن.
همچنین روش علمی دارای چهار هدف کشف روابط، تبیین روابط پیش بینی و کنترل رویدادهاست.
15- در تحقیقات روان شناسی توجه به برخی نکات اساسی ضروری است.
این نکات به قرار زیرند: ویژگی های تقاضا، یعنی، ممکن است موقعیت و شرایط آزمایش به گونه ای باشد که آزمودنی احساس کند باید به شکل خاصی پاسخ بدهد.
بیم ارزشیابی که حاکی از نگرانی آزمودنی از مورد آزمون قرار گرفتن است و باعث می شود آزمودنی به شیوه خاصی پاسخ دهد تا خوب جلوه کند.
انتظارات آزمایشگر که بدان معنی است که آزمایشگر به نحوی رفتار کند که آزمودنی از رفتار یا گفتار او به هدف آزمایش پی برده و رفتارهای خود را به سوی تایید (یا رد) فرضیه او جهت دهد.
اعتبار درونی، یعنی اینکه نتایج به دست آمده از تحقیق تا چه اندازه حاصل تغییرات و اثر متغیر مستقل است.
اعتبار بیرونی به معنی آن است که نتایج یک تحقیق تا چه اندازه از گروه نمونه به جامعه آماری قابل تعمیم است.
واقع گرایی حقیقی ، یعنی درجه شباهت موقعیت آزمایشی به موقعیت جهان واقعی، واقع گرایی آزمایشی عبارت است از میزان واقعی بودن تجربه آزمایشی برای آزمودنی.
فریب آزمایشی وقتی به کار می رود که آزمایشگر نتواند هدف واقعی آزمایش را برای آزمودنی افشا کند؛ اما چون طبق منشور اخلاقی تحقیقات روانشناسی، آزمودنی را نباید فریب داد، بلافاصله پس از آزمایش، آزمایشگر موظف است آزمودنی را در جریان قرار داده و هدف اصلی آزمایش را برای او توضیح دهد.
از آنجا که در بیشتر مواقع، امکانات، اجازه انتخاب تصادفی نمونههای پژوهشی را نمیدهد، آزمایشگران اغلب مجبورند از نمونه های دم دست استفاده کنند.
همچنین در تحقیقاتی که محقق مجبورد است رفتار پیچیده ای را مشاهده کند و به ناچار از چند مشاهده گر برای مشاهده استفاده می کند، پایایی ارزیابان باید محاسبه شود تا بر دقت مشاهده آنها افزوده گردد.
16- در روان شناسی اجتماعی از روشهای تحقیق مختلفی استفاده می شود که مهمترین آنها عبارتند از تحقیق آرشیوی، تحقیق زمینه یابی، تحقیق میدانی، آزمایش طبیعی، آزمایش میدانی و تحقق آزمایشگاهی.
رفتار در گروهها 1- گروه عبارت است از دو فردی یا بیشتر که با هم تعامل دارند به نحوی که هر یک می تواند در دیگری یا در دیگران تاثیر گذاشته یا از آنان متاثر شود.
همچنین میتوان گروه را واجد این ویژگیهای دانست: تعامل بین افراد، داشتن درک و تصور از دیگر اعضا، ایجاد پیوندهای عاطفی و وابستگیهای متقابل یا نقشهای متقابل.
2- انبوهه یا تجمع مجموعه هایی از افراد هستند که با یکدیگر در تعامل نباشند؛ مانند اشخاصی که پشت چراغ قرمز عابر پیاده ایستاده اند.
همچنین افرادی که در داخل یک آسانسور ایستاده اند، تشکیل یک انبوهه می دهند.
3- حضور تماشاچیان می تواند رفتار فرد را تحت تاثیر قرار دهد حتی اگر تماشاچیان کاملاً غیرفعال باشند.
الگوی تاثیر اجتماعی ، نفوذ تماشاچیان را ناشی از سه عامل می داند: تعداد تماشاچیان، بلاواسطه بودن آنها و نیرومندی یا پایگاه آنها، هر قدر تعداد تماشاچیان زیادتر، فاصله آنها از شخص کمتر و پایگاه آنها قویتر باشد، احتمال اینکه عملکرد شخص را دچار اختلال کند، بیشتر است.
همچنین میزان اختلال هنگامی بیشتر است که شخص تسلط کمی بر تکلیف مورد نظر داشته باشد یا تازه کار باشد.
4- در وضیعتی که حضور تماشاچیان عملکرد انجام تکلیف را در فرد بهتر کند، میگویند آسان سازی اجتماعی صورت گرفته است.
میزان مهارت و تسلط فرد بر تکلیف مورد نظر عاملیاست که حضور تماشاچیان، عملکرد او را بهتر و آسانتر میسازد.
5- مدل انگیزشی، قضیه را چنین طرح می کند که حضور تماشاگران سبب تهییج در فرد می شود و تمایل به عرضه پاسخ مسلط را در او افزایش می دهد، سپس فرد از خود می پرسد که آیا رفتار مورد نظر تماشاگران همان رفتار مسلط اوست؟
اگر پاسخ او به این سوال مثبت باشد، عملکرد او بالا می رود و اگر پاسخ او منفی باشد ، عملکرد وی کاهش خواهد یافت.
6- اما اگر تماشاچیان فعال باشند، حالت رقابت آمیز در گروه پیدا می شود و بر عملکرد فرد در گروه تاثیر می گذارد.
گفته می شود که این تاثیر ناشی از گروه همکوش است که با شخص به رقابت پرداخته اند.
منتها شرط بهبود عملکرد این است که گروه همکوش از فرد اندکی بهتر عمل کند.
اگر کار گروه همکوش بدتر از خود شخص یا بسیار برتر از عملکرد فرد باشد، تاثیر آن بر عملکرد شخص منفی خواهد بود.
علاوه بر این، در گروه همکوش ویژگیهای تکلیف از نظر آسانی و خوب آموخته شدن نیز بر عملکرد فرد تاثیر می گذارد و همچنین افراد گروه همکوش از یکدیگر سرمشق نیز میگیرند.
7- گروهها را می توانیم از چند جنبه بررسی کنیم: یکی برحسب ترکیب گروه و دیگری بر حسب ساختار آن.
منظور از ترکیب، ویژگیهایی مانند اندازه و حجم گروه و غرض از ساختار گروه، نحوه وجود نظامهای ارتباطی در داخل گروه است.
همچنین میتوان گروهها را از جنبه پویایی مورد نظر قرار داد.
پویایی گروه چگونگی تاثیرات متقابل افراد را در داخل گروه بررسی می کند و بالاخره در گروهها نحوه عملکرد آنها در رسیدن به هدف می تواند مورد نظر قرار گیرد.
8- چگونگی برقراری ارتباط در گروهها ناشی از شبکه های ارتباطی هستند که میتوانند به صورت چرخ، زنجیر، Y شکل، دایره، یا هم پیوند باشند.
به میزانی که ارتباط افراد در گروه کمتر باشد، به همان نسبت نظام گروه نظامی متمرکز خواهد بود.
شبکه های ارتباطی که امکان ارتباطات غیرمتمرکز را فراهم کنند، به افراد خود روحیه بهتری می بخشند؛ اما کارایی گروه برحسب شبکه های ارتباطی بستگی به نوع تکلیف مورد انجام دارد.
در مورد مسائل مشکل ، شبکه دایره ای بیشترین کارایی و شبکه چرخی کمترین کارایی را برحسب زمان صرف شده دارند.
9- از ویژگیهای مهم گروه، یکی هم انسجام گروه است.
انسجام را یک ویژگی گروهی دانسته اند که در آن نیروهای اعمال شده بر اعضا برای ماندن در گروه بیش از کار نیروهایی است که می کوشد آنها را به ترک گروه وادار کند.
نتیجه نهایی انسجام، یکپارچگی گروه و توافق بیشتر گروه روی موضوعها و پدیده هاست.
اگر گروه بخواهد بیشتر کار کند، انسجام سبب بالا رفتن کارایی می شود، و چنانچه تصمیم به کار نکردن بگیرند، گروه منسجم باروری کمتری خواهد داشت.
10- عملکردهای گروه در زمینه های قضاوت و حل مسئله بررسی شده و نشان داده شده است که عملکرد در مورد قضاوت افراطی تر، و در مورد حل مسئله معمولا کارآمدتر است.
فن بارش مغزی یکی از وجوه عملکرد گروهی در حل مسائل است که طی آن هر کس هر راه خلی به ذهنش می رسد، اعلام می کند.
11- یکی از جلوه های نفوذ گروه بر اعضای خود را می توان در تغییر مخاطره آمیز، یعنی، گرفتن تصمیمهای افراطی تر در گروه مشاهده کرد.
برخلاف انتظار، افراد وقتی در گروه قرار می گیرند و قرار می شود که در زمینه ای تصمیم گیری کنند، تصمیم آنها در گروه افراطی تر و مخاطره آمیزتر از زمانی است که قرار باشد به طور فردی تصمیم بگیرند.
12- برای توجیه چنین تغییر مخاطره آمیز، چندین فرضیه ارائه شده است که عبارتند از فرضیه آشنا شدن، فرضیه لوث مسئولیت، فرضیه رهبری، و فرضیه خطر به عنوان ارزش.
13- فرآیندهای گروهی در سالهای اخیر در زمینه هایی مانند گروه درمانی، گروههای آموزش حساسیت و گروههای رویاروی مورد استفاده قرار گرفته است که نتیجه گیری نهایی در مورد کارایی آنها منوط به نتایج تحقیقاتی اس که در این زمینه ها در حال انجام است.
نفوذ اجتماعی و کنترل 1- نفوذ اجتماعی را تحت تاثیر قرار گرفتن رفتار فرد یا گروه از سوی دیگران تعریف کرده اند.
هدف نفوذ اجتماعی تغییر دادن رفتار یا عقاید افراد است.
2- یکی از جلوه های نفوذ اجتماعی، همنوایی یا همرنگی است که به صورت احساس فشار خیالی یا واقعی از سوی گروهی نسبت به یک فرد است که نتیجه آن تغییر کردن رفتار آن فرد باشد.
همنوایی می تواند هم مثبت و هم منفی باشد.
همچنین ناهمنوایی نیز دارای صورتهای مثبت و منفی است.
3- عواملی که می تواند توان همنوا کردن فرد را از سوی گروه افزایش دهد، یکی اندازه نفرات گروه است.
نشان داده شده است که گروههای چهار نفری بیشترین تاثیر را در همنوا کردن فرد داشته اند.
عامل دیگر، اتفاق نظر گروه است؛ یعنی، امکان همنوایی فرد با گروه وقتی بیشتر است که افراد گروه با یکدیگر هم عقیده باشند.
عامل دیگر، تعداد گروه در مقایسه با تعداد نفرات است.
4- نقطه مقابل همنوایی، ناهمنوایی و ضد همنوایی است که حاکی از مخالف بودن پاسخهای فرد با پاسخهای اکثریت است.
در جریان همنوا شدن یا ناهمنوایی بعضی عوامل شخصیتی نیز دست اندرکارند؛ مثلاً، افرادی که از نظر شخصیتی مستقل اند، کمتر همنوا می شوند و در مقابل افرادی که احساس وابستگی بیشتری دارند، میزان همنوایی آنان بیشتر است.
اما تحقیقات حاکی از آن است که در جامعه های فعلی، عموماً همنوایی افزایش یافته است و این ناشی از پیچیدگی جامعه های مدرن و نیاز به اتکا به دیگران در این جامعه هاست.
عامل دیگر به نظر صاحبنظران، خود – رهبر یا دیگر- رهبر بودن فرد است.
افراد خود- رهبر کمتر به همنوایی گرایش دارند و بیشتر استقلال رای دارند؛ در حالی که افراد دیگر – رهبر بیشتر به دیگران وابسته اند و در نتیجه بیشتر به همنوایی گرایش دارند.
و بالاخره عامل دیگر، ابهام موقعیت است که سبب می شود شخص به اولین اطلاعات رسیده متوسل شده همرنگی کند.
5- کنترل، یعنی، توان هدایت یا اعمال قدرت یا بازداری رفتار خود یا دیگران.
احساس کنترل داشتن احساس مطلوبی است که در بهداشت روانی فرد نقش مهمی بازی می کند.
حتی اگر این احساس توهمی بیش نباشد.
عواملی که در وجود این احساس موثرند: یکی رقابت است ، اما این رقابت در صورتی است که حریف بسیار ضعیف یا بسیار قوی نباشد.
موقعیتهایی که ما نسبت به آنها احساس کنترل داشته باشیم، نظر مثبت ما را نسبت به خود بر می انگیزند.
و برعکس نگرش ما نسبت به موقعیتهایی که احساس کنترل بر آنها نداریم، منفی می شود.
6- یکی از جنبه های مهم از دست دادن کنترل، مثلاً در مکانهایی چون خانه سالمندان، ایجاد درماندگی آموخته شده است.
ساکنان خانه های سالمندان غالباً به علت اینکه کنترلی بر محیط خود احساس نمی کنند، دچار حالت درماندگی آموخته شده میشوند.
وقتی در این خانه ها نیز امکاناتی فراهم می شود تا ساکنان کنترلی نسبی بر محیط خود داشته باشند، تغییرات قابل ملاحظه ای در جهت مثبت، در رفتار آنان پدید می آید.
7- مکان کنترل یکی از عواملی است که در وجود احساس کنترل نقش دارد.
تصور مکان کنترل بیرونی، یعنی، احساس اینکه کنترل رفتارهای یا پیامدهای رفتارهای فرد در دست عوامل بیرونی است، بیشتر احتمال دارد به درماندگی آموخته شده منجر شود تا تصور مکان کنترل درونی یعنی احساس اینکه کنترل در دست خود شخص است.
8- واکنشهای شخص در برابر از دست دادن کنترل عمدتاً در چهارچوب نظریه عکس العمل قابل توجیه است، یعنی، فرد در برابر محدود شدن کنترل خود، خواهد کوشید چنین کنترلی را به دست آورد و برای این کار به شیوههای گوناگونی متوسل خواهد شد نظریه اقدام متقابل، لجبازی، تغییر نگرش نسبت به داشتن کنترل، و از این قبیل.
9- عامل دیگری که ممکن است احساس از دست دادن کنترل را در شخص به وجود آورد، وابستگی خودالقایی است.
این حالت وقتی پیش می آید که خو شخص به علت اشاره های دیگران بپذیرد که کنترل را از دست داده است.
این وضعیت بیشتر در پیران به وجود می آید که اطرافیان با تذکر مداوم به آنها یادآور می شوند که از انجام فلان کار و فلان کار عاجزند.
اطاعت و فرمانبرداری 1- هم شواهد تجربی، هم مشاهدات روزمره و هم سوابق تاریخی حکایت از آن دارند که انسان در قبول بدون چون و چرای دستور، حتی به قیمت وارد کردن آسیب به همنوع خود، مقاومت چندانی ندارد.
2- محققانوضعیت اطاعتو فرمانبرداری را تحت شرایطگوناگون در آزمایشگاههای روان شناسی بررسی کرده اند و نشان داده اند که درصد بالایی از افراد شرکت کننده در این آزمایشها بدون چون و چرا از دستورات اطاعت می کنند.
البته عواملی چون حضور آزمایشگر به عنوان فرد دستور دهنده، در معرض دید نبودن قربانی عمل شخص، وجود الگو و سرمشق و دستورات موکد آزمایشگر در افزایش دادن احتمال پذیرش دستور، نقش موثری دارند.
بررسی وضع اطاعت و فرمانبرداری در محیط واقعی در جامعه نشان داده است که میزان اطاعت حتی از آنچه در آزمایشگاه دیده شده نیز بیشتر است.
3- از علتهای دیگر اطاعت کردن می توان از به دام انداختن تدریجی آزمودنی، محظور اخلاقی موقعیت، وجود ضربه گیرهای مختلف که واقعیت را از دید آزمودنیها مخفی نگاه می دارند و یا تجربه بلاواسطه آن را تضعیف می کنند، مفهوم "حلقه ای از زنجیر" یا "مامور معذور"، نظارت، قدرت و ایده ئولوژی مسلط را نام برد.
4- برای جلب اطلاعت افراد، روشها و فنون مختلفی در روان شناسی اجتماعی شناخته شده است که عبارتند ازک روش جلب علاقه و توجه، روش انجام خدمت و مدیون کردن فرد، روش جای پا باز کردن، روش در باغ سبز نشان دادن، روش دانه پاشیدن، روش ایجاد احساس گناه، روش در محظور قرار دادن، روش به مرگ بگیر تا به تب راضی شود، روش در دهان کسی را بستن، روش هنوز بقیه دارد، روش بازارگرمی، روش ضرب الاجل، روش شکایت کردن، روش ایجاد خلق خوش در دیگران، روش تحریک توجه و روش چانه بازاری.
رفتار ناظران در موقعیتهای اضطراری 1- مشاهداتحاکی از آناند که در بسیاری از موقعیتهای اضطراری، ناظران،بیتفاوت به تماشا می ایستند و برای کمک به فرد نیازمند اقدامی انجام نمی دهند.
2- محققان علل چنین بی تفاوتی را از جنبه های زیر: ماهیت موقعیت اضطراری، حالتهای فرد ناظر، حالتهای فرد نیازمند به کمک و مقایسه جوامع ساده با جوامع پیچیده مورد بررسی قرار داده اند.
3- مشخص شده است که موقعیت اضطراری به علت حاوی خطر یا گرفتاری بودن برای دخالت کننده، ابهام آن، نیاز به اقدام سریع، ناگهانی و برنامه ریزی نشده، خود عاملی است برای جلوگیری از دخالت.
4- آزمایشها حاکی از آن اند که وقتی ناظران یک موقعیت اضطراری بیش از یک نفر باشند، امکان دخالت کمتر می شود.
صاحبنظران علت را در چهارچوب لوث مسئولیت و سوال چرا من؟
چرا دیگران نه؟
توجیه می کنند.
همچنین یکی از دلایل این خودداری از دخالت، دچار تردید شدن در اضطراری بودن موقعیت است؛ زیرا هر یک از تماشاچیان قضیه را بدین نحو توجیه می کند که اگر موقعیت اضطراری بود، دیگران کمک می کردند.
5- یقین پیدا کردن به اضطراری بودن یک موقعیت از سوی تماشاچیان خود میتواند عاملی برای دخالت باشد.
اگر موقعیت مبهم باشد و تماشاچی یقین نداشته باشد که موقعیت مزبور اضطراری است، دخالت نخواهد کرد.
6- در تحقیقات مربوط به دخالت تماشاگر حالات فرد نیازمند به کمک اهمیت یافته است.
کلاً زنان بیش از مردان، کودکان و پیران بیش از جوانان، و بیماران بیش از مستان شانس دریافت کمک دارند.
همنژادان نیز زودتر به کمک یکدیگر می شتابند.
7- در جوامع پیچیده، اضافه بار، یعنی، تراکم اطلاعات ورودی در سیستم ادراکی عامل مهمی است برای حالت سردی و بی عاطفگی ظاهری آنها.
در جوامع پیچیده افراد به عنوان واکنش در برابر اضافه بار یا وقت و امکانات خود را به نسبت رویدادها تقسیم می کنند، یا موضوعات را الاهم فالاهم می کنند، یا وسایل جداسازی عمدی را به کار می گیرند، یا به تخصصی و سازمانی شدن وظایف پناه می برند، و یا از مزایای گمنامی استفاده می کنند.
همه این واکنشها دلایلی توجیهی برای عدم اقدام تماشاچیان در شهرهای بزرگ فراهم می کنند و بدین ترتیب ما را وا می دارند که در تصور خود نسبت به سرد و بی عاطفه و بی مسئولیت بودن مردم در شهرها و جوامع بزرگ و پیچیده تجدید نظر کنیم.
8- برای توجیه رفتار کمک کننده ها چندین نظریه مطرح شده است که عبارتند از: نظریه همحسی – نوعدوستی- نظریه تسکین حالت منفی، نظریه لذت همدلانه و نظریه جبر ژنتیکی.
9- برای آموزش و تشویق مردم به دخالت در موقعیتهای اضطراری و کمک دادن به افراد نیازمند، راههایی پیشنهاد شده است از قبیل دادن الگو و سرمشق نیکوکاری، ایجاد حس اعتماد در افراد برای کمک کردن، تشویقهای دولت به کمک رسانی و ترویج برخی سنتهای پسندیده در جامعه، نظیر وقف و نذر و نیاز.
پرخاشگری 1- پرخاشگری رفتاری است که هدف آن آسیب وارد آوردن به خود یا به دیگران باشد.
در این تعریف آنچه اهمیت دارد، انگیزه و نیت است.
2- فروید و لورنز پرخاشگری را غریزی می دانند، اما در حالی که فروید آن را جلوه ای از غریزه مرگ دانسته و مخرب می داند، از نظ لورنز پرخاشگری جنبه سازندگی به صورت دفاع از قلمرو و ایجاد نژادهای قویتر و سالمتر دارد.
در عین حال، هم لورنز و هم فروید انرژی پرخاشگرانه را هیدرولیکی و تراکمی می دانند؛ یعنی، این انرژی به تدریج در شخص انباشته می شود و نیاز به تخلیه دارد.
3- گروهی که طرفدار ذاتی بودند پرخاشگری در انسان هستند، دلایلی چون دشمنی فطری بعضی از حیوانات را نسبت به یکدیگر، وجود بعضی تغییرات فیزیولوژیک در هنگام خشم و وجود کروموزوم y اضافه را در برخی از جنایتکاران حرفه ای ارائه میدهند.
4- در مقابل، گروهی که به آموختنی بودن پرخاشگری اعتقاد دارند، جامعه هایی را مثال می زنند که در آنها پرخاشگری وجود ندارد.
دوستی هایی را که مثلاً بین موش و گربه به وجود آمده و نتایجی را که از آزمایشهای مربوط به تقلید پرخاشگری با مشاهده کردن یک الگوی پرخاشگر از سوی اطفال به دست آمده است، دلیلی بر آموختنی بودن پرخاشگری می دانند.
5- عده ای از صاحبنظران نیز به نقش بسیار مهم رسانه های همگانی، مانند تلویزیون و سینما در آموزش پرخاشگری به تماشاچیان اشاره می کنند.
به اعتقاد آنان تلویزیونی سه دسته عوارض به دنبال دارد؛ نخست کم شدن حساسیت تماشاچیان نسبت به پرخاشگری، دوم زیاده طلبی در پرخاشگری برای ایجاد هیجان بیشتر و سوم ایجاد اضطراب و عصبی بودن تماشاچیان با نشان دادن وجود پرخاشگری در همه جای جهان و ایجاد این تصور که در هیچ جا امنیت وجود ندارد.
6- برخی از روشهایی که برای کنترل پرخاشگری پیشنهاد شده عبارتند از: تنبیه رفتار پرخاشگرانه، تنبیه الگوی پرخاشگر، استدلال کردن، منحرف کردن ذهن فرد از موضوع پرخاشگری و تخلیه پرخاشگری.
نظریه های تغییر نگرش 1- اگر چه نگرشها دارای ثبات و دوام قابل توجهی هستند اما به هر حال، امکان تغییر آنها وجود دارد و فنونی برای تغییر نگرشدر روان شناسیاجتماعیمعرفیشدهاست.
2- تغییر نگرش در چهارچوب چند الگوی مشخص تبیین شده است که عبارتند از: الگوی یادگیری شامل نظریه محرک پاسخ و نظریه مشوقها و تعارضها و الگوی شناختی شامل نظریه های تعادل، توافق، قضاوت اجتماعی و همسازی شناختی و الگوی روانکاوانه شامل نظریه کار کردی.
3- الگوی یادگیری در مورد تغییر نگرش بیشتر به اصول یادگیری در این زمینه معتقد است؛ یعنی، نگرشها با تغییر الگوهای تقویت یا با تغییر دادن مشوقهای نگهدارند.
4- یک نمونه از الگوی یادگیری برای تغییر نگرش الگوی هاولند و همکاران وی است که در آن تغییر نگرش از محرک آغاز و بعد به مرحله توجه ، ادراک و پذیرش رسیده و بالاخره به تغییر نگرش می انجامد.
5- در الگوی هاولند یک پیام که هدف آن تغییر نگرش باشد با پیام رسان، با زمینهای که پیام ارائه می شود و با شخصیت پیام گیر در تعامل است.
6- مهمترین عامل موثر در مورد پیام رسان، موضوع قابلیت قبول اوست که از وضع ظاهر او گرفته تا تخصص او و مهم بودن او برای پیام گیران همگی در این قابلیت قبول موثرند.
7- خود پیام از نظر تاثیر، بستگی به عوامل چندی از قبیل یک جانبه یا دو جانبه بودن، ایجاد هیجان و به ویژه ترس در پیام گیران، ترتیب تقدم و تاخر پیامهایی که در رقابت هستند و نوع وسیله ای که پیام را مستقل می کند، دارد.
8- همچنین یک پیام برای موثر بودن باید در زمینه ای مناسب و در حالی که پیام گیر بتواند آن را دریافت کند، ارسال شود وگرنه توجه پیام گیر اصولاً به آن جلب نخواهد شد.
9- در مورد شخصیت گیرندگان پیام معلوم شده است که جنس عامل تعیین کنندهای نیست، اما عزت نفس عاملی با اهمیت است، همچنین است هوش گیرنده پیام.
10- نظریه مشوقها و تعارضها، وضوع نگرش را برحسب یک تعارض گرایشی- اجتنابی در نظر می گیرد.
انی دیدگه نیز مانند دیدگاه یادگیری معتقد است که نگرش حاصل مجموعه ای از عناصر مثبت و منفی است؛ یعنی، برایند ود و زیان حاصل از داشتن نگرش خاصی است.
وقتی در زمینه داشتن نگرش خاصی شخص دچار تعارض شود، موضعی را اتخاذ خواهد کرد که او را به حداکثر منافع برساند.
11- طبق نظریه تعادل در یک نظام تعادلی ، دو شخص و یک شیء یا سه شخص در روابط متقابل اند.
بسته به نوع ارتباط سه جانبه ای که موجود است، وضعیت کلی نظام یا در حال تعادل خواهد بود و یا در حال عدم تعادل.
12- نظریه توافق، توجه خود را به اثری که یک فرد با موضعی مثبت و منفی نسبت به یک شیء یا شخص دارد، متمرکز می کند.
در این نظریه حداکثر نظر مثبت با 3+ و حداکثر نظر منفی با 3- نشان داده می شود.
هرگونه تغییر در نظر به صورت عددی در فاصله بین این دو عدد تغییر می کند.
چنانچه اختلاف بین دو نظر وجود داشته باشد، لازم است که برای برقراری تعادل، حرکتی از یکی از دو طرف یا از هر دو جهت تعدیل نظر صورت گیرد تا دوباره تعادل برقرار شود.
13- نظریه قضاوت اجتماعی مبنا را بر آگاهی فرد از نگرشهای او و اینکه چه نگرشهایی را می پذیرد، گذشته است.
این نظریه از فیزیک روانی متاثر است و معتقد است که که قضاوتهای شخص در مورد پدیده ها تحت تاثیر لنگر یا معیاری درونی است که فرد برای سنجش اطلاعات رسیده به کار می گیرد.
در فرآیند قضاوت دو پدیده اثر جذب و اثر تضاد حایز اهمیت فراوان اند.
14- همچنین برطبق نظریه قضاوت اجتماعی، پذیرش یک دیدگاه تازه بستگی به این دارد که پیام مزبور در گستره پذیرش، گستره طرد، یا گسترده عدم التزام او قرار گیرد.
پیامهایی زودتر پذیرفته می شوند (نگرش را تغییر می دهند) که یا در گستره پذیرش و یا در گستره عدم التزام شخص واقع شوند.
15- الگوی همسازی شناختی، بر این مبنا استوار است که انسان پذیرنده اطلاعاتی است که با نگرشهای او هماهنگی داشته باشند.
اطلاعات ناهماهنگ از نظر روانی برای شخص ناخوشایندند و او سعی می کند آنها را به نحوی تغییر دهد که با نگرشهای وی همخوان شوند و یا نگرش خود را تغییر داده با اطلاعات دریافتی هماهنگ کند.
16- نظریه ناهماهنگی شناختی فستینگر با این توضیح که وقتی دو شناخت همزمان ولی نامتجانس برای فرد پیش آید او را دچار ناهماهنگی شناختی می کند معتقد است که شخص در چنین حالتی غالباً دست به توجیه رفتار خود می زند یا نگرش خود را تغییر می دهد.
17- ناهماهنگی شناختی غالباً در موقعیتهایی نظیر بعد از تصمیم گیریهای غیرقابل برگشت و بعد از دروغگویی در برابر یک مبلغ جزیی ایجاد می شود و در این مورد است که بیشتر انتظار می رود شخص نگرشهای خود را تغییر دهد تا شناختهای او با هم هماهنگ شوند.
18- نظریه های کارکردی که در چهارچوب الگوی روانکاوانه طرح شده اند، معتقدند که نگرشها بدین علت در شخص پایدارند که کارکردهای مشخص دارند.
این کارکردها یا سازگارانه و ابزاری هستند، یا جنبه دفاع از خود و برونی کردن دارند، یا دارای کارکرد دانشی هستند و یا در خدمت ابراز ارزشها هستند.
بنابراین، برای تغییر دادن نگرشها باید کارکردی را که نگرشها در خدمت آنها هستند شناخت و آن را تغییر داد تا نگرش نیز تغییر کند.
19- اما با وجود همه روشهای ذکر شده مواردی وجود دارد که نگرشها تغییر نمی کنند.
تکنیکهای خاصی برای مقاومت در برابر تغییر نگرش و متقاعد سازی وجود دارد که از آن جمله می توان از پیش آگهی نام برد که سبب مصونیت نگرش در برابر تغییر می شود.
زبان و ارتباط 1- به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران "زبان" به معنای خاص کلمه اختصاص به انسان دارد و پیشرفتهای عظیم فرهنگی و اجتماعی انسان مرهون و مدیون وجود زبان پیچیده انسان است.
2- زبان شناسان بین "زبان" و "گفتار" تفاوت قایل شده اند.
زبان مجموعه ای از واژگان و قواعد دستوری است که در ذهن و حافظه ما جای دارد در حالی که "گفتار" به عینیت در آمدن زبان و در واقع، جلوه بیرونی زبان است.
3- از دورانهای بسیار قدیم صاحبنظران علاقه مند بوده اند که بدانند منشا زبان چه بوده و چگونه انسان به وضعیت کنونی در زبان رسیده است.
به همین جهت نظریه های مختلفی درباره منشا زبان وضع شده است که عبارتند از: نظریه "نام آوایی" یا تقلید از اصوات طبیعی، نظریه تداعی، نظریه پژواک طبیعی ، نظریه تکاملی و نظریه حرکات و اشارات که از آن میان، نظریه اخیر قابل قبول تر از بقیه به نظر می رسد.
4- از آنجایی که برخی صاحبنظران زبان اسنان را شکل تکامل یافته شیوه های ارتباطی حیوانات می دانند عده ای از آنها بر این باور بوده اند که چه بسا بتوان به حیوانات نیز سخن گفتن آموخت.
به دنبال انی اندیشه تلاشهای مختلفی برای زبان آموزی به نخستی ها صورت گرفته است که این تلاشها اگر چه در آموزش زبان گفتاری به شمپانزه ها ناکام مانده است ، اما توانسته است با آموختن زبان اشاره آمریکایی به تعدادی شمپانزه نشان دهد که این حیوانات می توانند با استفاده از این زبان بخوبی با انسانها و با خودشان ارتباط برقرار ساخته و در واقع مکالمه کنند.
5- در زمینه ارتباط زبان و تفکر سه دیدگاه وجود داشته است.
دیدگاهی که به نظریه نسبیت زبانی ورف- سایپر شهرت دارد معتقد است که زبان پیش از تفکر به وجود آمده و به تدریج به تفکر منجر می شود.
دیدگاه رشد شناختی منسوب به پیاژه معتقد است که کودک با عمل بر اشیای محیط خود ابتدا تفکر خاص کودکانه خود را شکل می دهد و بعد این تفکر منجر به زبانی می شود که برای بیان آن تفکرات مورد استفاده قرار میگیرد.
دیدگاه سوم که متعلق به ویگوتسکی روان شناس روسی است رشد زبان و تفکر را به طور موازی در نظر می گیرد که هر کدام به صورت مستقل در کودک شکل گرفته و به سوی یکی شدن در جهان نمادین معنی پیش می روند.
6- در زمینه رشد زبان در کودکان نیز دو دیدگاه وجود دارد.
دیدگاه محرک- پاسخی زبان را حاصل فرآیندهای شکل گیری، شرطی شدن، تقلید و الگوگیری و تقویت شدن می داند.
در این جریان زبان با تکرار و تمرین آموخته می شود و تعقل و شناخت نقشی در شکل گیری آن ندارد.
دیدگاه شناختی، زبان را در انسان از پیش برنامه ریزی شده می داند و معتقد است که استعداد زبان آموزی در انسان فطری است و همه کودکان در همه جای جهان با تعامل با انسانهای دیگر این استعدادشان شکوفا می شود و با استفاده از یک دستور زبان زاینده به سرعت در فراگیری زبان پیشرفت می کنند.