نقش جوانان و مشکلات آنان در جامعه الحمد للَّه رب العالمین و الصلاه و السلام على سیدنا محمد و آله و صحبه اجمعین اسلام آخرین دین الهى و کاملترین برنامه زندگى براى کلیه اقشار بشریت مىباشد.
خداوند متعال براى دعوت به این دین، حضرت محمد صلى الله علیه وسلم را برگزید و او را بر سایر پیامبران فضیلت و برترى بخشید.
وقتى آنحضرت صلى الله علیه وسلم به رسالت و پیامبرى مبعوث گردید نخستین گامى که برداشت این بود که براى ابلاغ پیامهاى الهى افرادى را در نظر گرفت تا بوسیله آنها دعوت اسلام را به بندگان الهى برساند اغلب این افراد نوجوان یا جوان بودند.
نخستین هستههاى هدایت خود آن حضرت صلى الله علیه وسلم در سن چهل سالگى به نبوت مبعوث گردید و این سن اوج و کمال نیروهاى جوانى است.
حضرت ابوبکر صدیق رضى الله عنه 37 ساله بود، حضرت عمر رضى الله عنه 27 ساله بود و حضرت عثمان رضى الله عنه هنوز به سن چهل سالگى نرسیده بود، حضرت على )کرم اللَّه وجهه( که از همه آنها کم سنتر بود، عبداللَّه بن مسعود و عبدالرحمن بن عوف و ارقم بن الارقم و سعید بن زید و مصعب بن عمیر و عمار بن یاسر و دهها تن از جوانان مکه نخستین کسانى بودند که دعوت رسولاللَّه را پذیرفتند.
در نخستین مقر و مرکز دعوت اسلامى یعنى دارالارقم گرد رسول اکرم صلى الله علیه وسلم جمع شدند و در راه پیشبرد دعوت الى اللَّه مشکلات و ناملایمات را به جان خریدند تا اینکه اسلام ریشه زد و تبدیل به درختى تنومند گردید که شاخههاى آن در اکناف و اطراف جهان منتشر شد.
فاتحان بزرگ اسلام جوانان بودند تاریخ گواهى مىدهد که اغلب فاتحان نیرومند جوانانى بودند که با نیروى اراده و ابتکار و استعانت از اللَّه فتوحات اسلامى را گسترش دادند »عقبه بن نافع« که جوانى نیرومند و داراى عزم آهنین بود وقتى به کنار اقیانوس اطلس رسید، اسبش را به دریا زد و چنین گفت: »اللهم رب محمد لولا هذا البحر لفتحت الدنیا فى سبیل اعلاء کلمتک اللهم فاشهد« پروردگارا اگر این دریا در میان راه مانع من نبود، حتماً براى سربلندى کلمهات تمام جهان را فتح مىکردم.
الهى تو خود گواه باش.
قتیبه باهلى قتیبه باهلى جوانى سرشار از اراده و ابتکار بود وقتى به سرزمین چین پا گذاشت یکى از همراهانش گفت »اى قتیبه!
در سرزمین ترکان پا گذاشتهاید، آیا مىدانید که حوادث و خطرهاى بزرگى در کمین است؟« قتیبه در حالى که سرشار از نیروى ایمان و یقین بود پاسخ داد: »با توکل بر خدا به این سرزمین آمدهام، اگر اجل فرا رسیده باشد، از ابزار و لشکر چیزى ساخته نیست.« سلطان محمد فاتح سلطان محمد، فاتح قسطنطنیه جوانى 24 ساله از آل عثمان بود، قسسطنطنیه یا استانبول کنونى شهرى است استراتژیکى که رسول اکرم صلى اللَّه علیه و سلم براى فاتح آن مژدهایى داده بود.
از زمان حضرت معاویه رضى الله عنه گرفته تا قرن هشتم بسیارى از سران کوشیدند که پیشگوئى رسول اللَّه توسط آنان تحقق یابد و مژدههاى آن حضرت را به خود اختصاص دهند، اما هیچ کدام نتوانستند شهر را فتح کنند تا اینکه محمد جوان با یک ابتکار بى سابقه یعنى عبور دادن کشتىها از خشکى، توانست قسطنطنیه را که پایتخت دولت (بیزانس) بود جزو قلمرو اسلام در آورد.
محمد بن قاسم 17 ساله فاتح سند و هند تعدادى از مسلمانان در »سند« مورد اهانت کفار واقع شدند و از مرکز خلافت اسلامى تقاضاى کمک کردند.
فرمانرواى آن روز، محمد بن قاسم ثقفى را که جوانى هفده ساله از قبیله بنىثقیف بود، از مرکز اسلام به سند اعزام نمود.
محمد بن قاسم پس از فتح سند وارد هند گردید و همه سرزمینها را تسخیر کرد.
و بنابر عدالت و اخلاقش محبوبیتى بى سابقه در آن دیار کسب کرد.
تاکید رسول اکرم صلى الله علیه وسلم به صیانت دوران جوانى و قدردانى از آن حضرت رسول اکرم صلى الله علیه وسلم مىفرماید: پنج چیز را قبل از پنج غنیمت بدانید.
زندگى را قبل از مرگ، جوانى را قبل از پیرى، توانگرى را قبل از نادارى، سلامتى را قبل از بیمارى، فراغت و فرصت را قبل از گرفتارى، آن حضرت صلى الله علیه وسلم فرمودند: هفت نفر در روز قیامت در سایه عرش الهى در حالى که هیچ سایه دیگرى نخواهد بود جاى مىگیرند.
نخستین آنها پادشاه و زمامدار عادل است که قانون اللَّه را بر زمین به اجرا مىگذارد نفر دوم جوانى است که دوران با شکوه جوانى را در عبادت و بندگى پروردگارش سپرى نموده است.
در اثرى دیگر آمده است: اگر پیرمردان عبادتگذار و جوانان فروتن و پرهیزگار و حیوانات علف خوار موجود نمىبودند، خداوند متعال حتماً بر اثر گناهان عموم مردم، آنها را به عذابهاى سختى گرفتار مىکرد.
اصحاب کهف الگوى صبر و استقامت اصحاب کهف چند نفر جوان بودند که علیه اوضاع زمان شان قیام کرده به مبارزه بر خواستند.
حکام ستمگر و طاغوت آن زمان این جوانان را به مرگ تهدید کرده و از آنها خواستند تا تسلیم شوند و با باطل هم صدا گردند، اما جوانان مؤمن و متعهد زیر بار نرفتند و تحت ثأثیر قرار نگرفتند.
خداوند متعال بقدرى از آنها اعلام رضایت نمود که ذکرشان را در قرآن جاویدان گذاشت و آنان را الگوى آیندگان معرفى کرد چنانکه مىفرماید: »انّهم فتیه آمنوا بربهم و زدناهم هدى و ربطنا على قلوبهم اذ قاموا فقالوا ربّنا رب السّموات والارض لن نّدعوا من دونه الهاً لقد قلنا اذاً شططاً) »آنان جوانانى بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند؛ ما به هدایتشان افزودیم و دلهایشان را مستحکم کردیم آن هنگام که به پا خواستند و اعلام کردند: همانا پروردگار ما پروردگار زمین و آسمانها است، به جز او معبودى را نمىخوانیم؛ اگر چنین کنیم سخنى گزاف گفتهایم،« »آنان جوانانى بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند؛ ما به هدایتشان افزودیم و دلهایشان را مستحکم کردیم آن هنگام که به پا خواستند و اعلام کردند: همانا پروردگار ما پروردگار زمین و آسمانها است، به جز او معبودى را نمىخوانیم؛ اگر چنین کنیم سخنى گزاف گفتهایم،« تاریخ نشان مىدهد که هر زمان قشر جوان با هر تعدادى که بودهاند متحد و متفق شده و تصمیم نیکویى گرفتهاند حتماً باعث تحولى شگرف در جامعه شده و از خود یادگارى به جا گذاشتهاند جوانانى در کام دشمنان امروز بسیارى از حرکتهاى بىدینى و گروههاى انحرافى صرفاً به این دلیل بر خود مىبالند که به نوعى توانستهاند با گرفتار ساختن چند نفر از جوانان در دام فریبشان، از آنها به نفع نظریاتشان کار بگیرند و از بى خبرى شان سوء استفاده نمایند.
حربه دشمنان در نبرد با جوانان دشمنان در سنگرهاى فکرى و فرهنگى چنان تلاش مىکنند که لحظهاى آسایش ندارند.
آنها پى بردهاند که از طریق جنگ با اسلحه و از بین بردن فیزیکى فرزندان مسلمان نه تنها نمىتوانند همه آنها را از بین ببرند، بلکه خشم و نفرتشان را علیه خود بر مىانگیزند طوریکه نسلهاى آینده طعم تلخ جنایات شان را همیشه به یاد خواهند داشت.
ابزارهاى جدید اینجاست که آنها بجاى جنگ گرم، جبهه جنگ سرد را اختیار کرده و از اهرمهاى فریبنده زیر استفاده مىکنند.
ترویج اعتیاد و پخش مواد مخدر، تریاک، هروئین، حشیش، تنباکو و غیره.
2- ترویج غناء و موسیقى و ساز و آواز و رقص و ترانههاى مبتذل و تحریک آمیز.
3- اشاعه فحشاء و بى حجابى و پخش کتابهاى ضد اخلاق و فلیمهاى سکسى، و تشویق به مد پرستى و مد رنیسم.
4- بدبین ساختن نوجوانان به علماء و مساجد و مراکز و بزرگ جلوه دادن نکات ضعف بزرگان اسلام و علماء دین و امت.
دشمان مىدانند که با اجراى سیاستهاى فوق درمیان نسل جوان، آنها به عناصرى سست و بى حال و غیر متعهد، بى هدف و بىتفاوت تبدیل خواهند شد و به جاى اینکه رهسپار آموزشگاهها و دانشگاهها و مراکز علم و عبادت شوند، برعکس زینت بخش اماکن فساد شده و آواره و بىبند و بار خواهند شد.
توصیه دشمنان دین به نوکران و مزدوران خویش یکى از بزرگان فرامانسونرى چنین مىگوید: برما لازم است براى پیروزى خود از زنان کار بگیریم هرگاه در میان آنها فحشاء رواج داده شد، بدانید که لشکر دین نابود خواهد شد.
یکى از استعمارگران مىگوید: ویرانگرى یک لیوان مشروب و یک زن خواننده کمتر از هزار توپ و تانک نیست، پس امت محمد را بدین وسیله نابود کنید و در منجلاب مادیگرایى و شهوت رانى غرق نمایید.
علامه قرضاوى مىگوید: یکبار نخست وزیر اسرائیل در جلسه روزنامه نگاران مطلبى ارائه کرد یکى از حضار گفت: اینگونه علنى صحبت نکنید مبادا عربها این مطلب را در جائى بخوانند و تصمیمى بگیرند.
نخست وزیر گفت: مطمئن باشید آنان آنچنان با کارهاى دیگر مشغولند که براى خواندن طرحهاى ما فرصت ندارند.
»علامه ناصح علوان« مفاد قرار داد 13 یهود را چنین نقل کرده است: ما باید تودهها را از عمل و ابتکار باز داریم و البته این بوسیله مشغول ساختن آنها به لهو و لعب و بازى و ترویج مسابقات ورزشى و غیره ممکن مىباشد.(2) مشکلات جوانان در جامعه کنونى قبل از اینکه به نوشتن این سطور بپردازم، با یکى از جوانان مصاحبه کردم که به عقیده جوانان مشکلات آنان چیست؟
جوان عزیز در پاسخ بنده اظهار داشت: مشکل بزرگ جوانان این است که نمىدانند مشکل اصلىشان چیست و راه حل آن چگونه است ؟
براستى که ندانستن مشکلات، خود بزرگترین مشکل است مانند آنکه عدم تشخیص درست مرض، کار طبیب و مریض را مشکل مىسازد و راه درست درمان را مسدود مىنماید؛ اینک ما به پارهاى از مشکلات که معمولاً باعث نگرانى جوانان است اشاره مىکنیم.
عدم آگاهى کافى نسبت به حقایق اسلامى و مفاهیم دینى.
2- وجود اضطراب فکرى به دلیل مطالعات پراکنده و غیر منظم و مضر و تماس و ارتباط با افراد مغرض، فرصت طلب و منحرف و تبلیغات سوء.
3- نبودن الگو و نمونههاى زنده، توضیح اینکه اغلب نویسندگان، سخنرانى و داعیان وقتى صحبت از جوانان به میان مىآورند مثالها و نمونههائى از گذشته ارائه مىکنند که در این زمان کمتر به چشم مىخورد.
در این صورت است که جوان امروزى چنین مىپندارد که چون آن زمان سپرى شد، از اینرو نمىتواند آنان را الگوى قابل تقلید خود محسوب کند جوان امروزى مىخواهد و حق بجانب است که از میان جوانان معاصر که در شرایط کنونى بسر مى برند براى خود الگوئى بیابد.
4- تضاد و تناقض ارزشهاى قومى و خانوادگى با بعضى از ارزشهایى که از طریق تحصیل و مطالعه به آن متوجه شدهاند.
توضیح اینکه جوانان تحصیل کرده به جهت اینکه در میان خانواده و فامیل و قوم ارزشهایى را مىبینند که با حاصل مطالعات آنها نه تنها سنخیت و مناسبت ندارد بلکه احیاناً منافى و متناقض با آن مىباشد.
اینجاست که یک کشمکش درونى درگیر شده و ناامید مىگردند، نه جرأت دارند از ارزشهاى گذشته دست بکشند و نه اینکه مىتوانند محصول مطالعات و معلومات جدید را نادیده بگیرند 5 - مشکلات اقتصادى و شغلى بدون تردید مسئله اقتصاد یکى از معضلات مهم جوامع فعلى به شمار مىآید که با توجه به بعضى از عادتها و رسمها از یک طرف و تبلیغات رسانههاو نزدیک شدن فاصلههاى مکانى از طرف دیگر، توقعات بى شمار و بىجا و خواستههاى متعددى در قشر جوان به وجود آورده است.
پس چه باید کرد اى اقوام شرق؟
اینک در ذیل به ترتیب در باره راه حل مشکلات فوق اشاراتى خواهیم داشت.
1- یکى از وظایف مهم علماء کرام و داعیان این است که جهت آگاه ساختن جوانان با تعالیم حیاتبخش اسلام بطور جدى و منظم برنامه ریزى نمایند البته این کار چندان ساده و آسان نیست، چنانچه هر برنامهاى فاقد جاذبیت و تاثیر باشد طولى نمىکشد که جوانان از آن خسته و ملول شده و کنارهگیرى خواهند نمود.
مسلماً برنامهاى مىتواند مفید و مؤثر و داراى جذابیت باشد که در آن تمام جوانب در نظر گرفته شود و در تدوین آن موارد ذیل مراعات گردد.
2- نظر خواهى و انجام مصاحبه از خود جوانان درباره محتواى برنامهها 3- استفاده از تجربههاى روان شناسى جهت مؤثر ساختن هر چه بیشتر برنامهها 4- درنظر گرفتن تنوع و جدّت در محتوا و شیوههاى عرضه کردن 5- استفاده از تجارب ملتها و افراد و گروههاى دیگر.
بشر طبعاً جدّت پسند و کنجکاو مىباشد و این وصف در قشر جوان به دلیل خصایص فطرى و روانى شان بیشتر موجود و مشهود است لذا هر برنامهاى که در آن نکات بالا رعایت نشود رفته رفته باعث دلسردى و به قهقرا رفتن خواهد شد.
اینجاست که مىبینیم پروردگار خبیر و بصیر گاهى یک مطلب را در قالب شیوههاى گوناگونى عرضه نموده و به یک طریق اکتفا نکرده است.
همواره اهداف و خواستههاى تازهاى فراراه مؤمنین قرار داده و آنان را به مصداق »لترکبن طبقاً عن طبق« وارد مرحله جدیدى نموده و نشاط شان را برقرار داشته است.
حضرت رسول اکرم صلى الله علیه وسلم نیز در عرضه نمودن دعوت از شیوههاى گوناگون استفاده نموده و از آنچه که باعث دلسردى و ملالت و خستگى شود احتراز نموده است.
اما راه حل مشکل دوم، باید اذعان نمود که دنیاى امروزى با جهان چندین سال قبل بسیار متفاوت است، امروز هر انسانى بدون آنکه پاى خود را خارج از حیاط منزل بگذارد توسط رسانههاى دست جمعى و شبکههاى اینترنت به جدیدترین معلومات هر چند ضد و نقیض و اضطراب آفرین باشند دست مىیابد و خواهناخواه تحت تأثیر قرار مىگیرد.
براستى که چشم و گوش بستن نه براى هر فردى ممکن است و نه راه علاج مىباشد.
از این رو اگر نوباوگان و نوجوانان عزیز را با برنامههاى مفید و مؤثر و سازنده مشغول نکنیم، و خود آنها را مسؤول و حساس بار نیاوریم، قطعاً با چند موعظه و نصیحت پراکنده نمىتوانیم چشم و گوش آنها را پر کنیم.
زیرا اگر انسان تشنه باشد و آب زلال و بهداشتى برایش میسر نشود، قهراً خود را با آب ناسالم سیراب نموده و عطش بوجود آمده را برطرف مىنماید و لو اینکه در آینده دچار مرض و گرفتار پریشانى گردد.
اینجاست که باید مردانى مخلص و غیور، خردمند و با تجربه، صاحبدل و مؤثر به پا خیزند و با ارائه برنامههاى ارزشمند و با گسترانیدن دام محبت و احترام و پشتوانه اخلاص و للهیت، دلهاى مضطرب و رمیده جوانان را فتح کرده و آنان را چنان با اهداف بلند و ارزشهاى برترمشغول نمایند تا اینکه جایى براى امور اضطرابانگیز و مضر باقى نماند براستى که »خواستن توانستن است،« و همین است جهاد بزرگ.
ارائه الگوى زنده امروزه سخن بسیار است و کتابها و نوشتهها بىشمارند، صداى برگزارى کنفراسها و جلسهها از هر سو به گوش مىرسد، اما باید این واقعیت را پذیرفت که مردم از شنیدن سخن خسته شدهاند زیرا آنچه را که کمتر مىیابند و یا اصلاً نمىیابند الگوى زنده و ایدهآل است.
مىگویند فلان قانون خوب است فلان سخن بسیار زیبا و جالب است، اما آیا کسى هست که بر آن عمل کند؟
آیا کسى هست که به آن قانون پایبند باشد؟
اگر مدام از گذشته سخن به میان آوریم ولى در حال حاضر نتوانیم الگوئى ارائه دهیم فوراً این سؤال پیش مىآید که شرایط ما با آنها فرق مىکند.
اگر آنها مشابه شرایط ما مى زیستند، آنگونه عمل نمىکردند، بنابر این تنها پاسخ به این قبیل مشکلات و شبهات ارائه الگوى زنده و نمونه عملى مىباشد.
براى ساختن الگوهاى زنده و عملى راههاى ذیل پیشنهاد مىشود: 1- نخست باید تعدادى از جوانان سلیم الفطره را در نظر بگیریم و تدریجاً آنها را مطابق روشهاى ذیل تربیت نماییم.
تشویق و ترغیب به مطالعه کتابهاى مفید و سودمند برگزارى جلسات منظم و دائم و سخن گفتن از صفات پروردگار و احسانات و نعمتهاى او به منظور ایجاد یقین به امور غیبى و محبت با اللَّه و مطالعات دستجمعى و گروهى مجالست با صالحین و مردان حق.
تاثیر مجالست با صالحان و مردان حق در واقع مجالست و ارتباط با مردان حق پله و نردبان خوشبختى و سعادت مىباشد تجارب بیشمار گذشته و حال گواه است که بهترین راه رشد و اصلاح جوانان، معاشرت و ارتباط آنان با صالحان و نیکان است همه عقلاى جهان بر این امر اتفاق نظر دارند که طبائع انسانى بر اثر مجالست با افراد تحت تاثیر قرار مىگیرد.
چنانکه مولانا جلالالدین رومى مىفرماید: نار خندان باغ را خندان کند صحبت مردانت از مردان کند همنشین اهل معنى باش تا هم عطا یابى و هم باشى فتا بهمین دلیل مولانا از همراهى با بدان بر حذر مىدارد و معتقد است که بدى بدان بدون اینکه انسان احساس بکند به همراهان سرایت مىکند.
اى فغان از یار ناجنس اى فغان همنشین نیک جویید اى مهان مىرود در سینهها از سینهها از ره پنهان صلاح و کینهها دکتر اقبال لاهورى نیز مصاحبت و معاشرت را بسیار مهم مىداند: صحبت از علم کتابى خوشتر است صحبت مردان حق آدم گراست دکتر اقبال مصاحبت با مردان حق و پاک طینت را کیمیاى مؤثر قرار مىدهد، و از مصاحبت با بدان هشدار مىدهد.
صحبت او هر خذف را دُر کند صحبت او هر تهى راپر کند ستر زن یا زوج یا خاک لحد ستر مردان حفظ خویش از یار بد کیمیا پیدا کن از مشت گلى بوسه زن بر آستان کاملى نگرانى و اضطراب به دلیل مواجه شدن با ارزشهاى متفاوت و متناقض براى حل این معضل ابتدا باید روش موافقت و سازش رااتّخاد کرد زیرا در واقع ارزشها دو گونهاند: ارزشهائى که با مفاهیم و معتقدات دینى مستقیماً در تضاد نیستند و در قرآن و حدیث مورد نکوهش واقع نشدهاند این نوع ارزشها اگر به شکل رسم و فرهنگ در میان قوم وجود دارند، لازم نیست جوانان را به ترک آن دعوت نماییم و بدون دلیل آنها را در جنگ ارزشها گرفتار نماییم.
ارزشهایى که واقعاً طبق دستور پروردگار و سنت پیامبر اکرم صلى الله علیه وسلم محکوماند و از دیدگاه شریعت اسلام گناه و معصیت و یا بدعت و خرافات بشمار مىآیند.
این امور در واقع ارزش نیستند ولى اذهان ناسالم و تبلیغات سوء سبب گشتهاند که عدهاى آنها را ارزش به حساب بیاورند.
در این نوع امور نخست باید ایمان و عقیده و شناخت نسبت به اصول اسلام را تقویت کنیم زیرا هر قدرایمان به اللَّه و رسول او و ایمان به آخرت افزایش بیابد به همان نسبت در دل جوانان نسبت به امور غیراسلامى نفرت و انزجار بوجود مىآید.
هر چه افزایش روشنى و نور بیشتر اشد تاریکى و ظلمت خود بخود برطرف مىشود.
مشکلات اقتصادى مشکلات اقتصادى بطوریکه همه احساس مىکنند تنها مشکل جوانان نیست، بلکه مشکل بشریت در عصر حاضر است.
کشمکش نظامهاى سرمایه دارى و سیستمهاى اقتصادى دیگر و سود جوییها و استثمارهاى بعضى از طبقات جامعه مشکلات متعددى را در زمینه اقتصاد باعث گشته که براى حل آن باید کارشناسان و خبرگان در سطح جهان اقدام نمایند.
اما جوانان عزیز به دلیل اینکه تازه پاى فعالیت به عرصه زندگى گذاشتهاند و توقعات و آرزوهاى بیشمارى در سر دارند طبعاً بیش از دیگران از معضل اقتصادى رنج مىبرند از آنجائیکه ارائه راه حل اساسى در خور این مقاله نیست، لذا توجه خوانندگان به چند نکته مهم جلب مىشود.
نخستین مطلب این است که چون آرزوهاى هر انسانى نامحدود است و خواستهها و نیازها بى شمارند و برآورده شدن همه آنان بهیچ وجه امکانپذیر نیست، پس لازم است براى احیاء و ایجاد روح قناعت در نسل جوان و تن به بکالت و بیکارى دادن نیست بلکه همزمان با تشویق و تکاپو و تلاش باید نسل جوان را طورى تلقین کنیم که بتوانند از حداقل امکانات حداکثر استفاده نمایند.
و مخارج اضافى و غیر ضرورى را از زندگى شان حذف کنند.
مشغول کردن آنان به اهداف بزرگتر و ارزشهاى برتر تا اینکه صرفاً به نیازهاى مادى تن دادن و قربانى شدن براى خواستههاى نفس در اذهانشان خیلى زشت و قبیح گردد.
3- بسیارى از جوانان به دلیل اینکه از خانوادههاى مرفه و معروف مىباشند و بزرگان شان داراى شهرت و نوعى برترى اجتماعى بودهاند از این رو اختیار کردن بسیارى از پیشهها و شغلها را براى خود عار مىپندارند آنها اگر داراى مدارک علمى باشند، بجز پشت میز یک اداره هر کار دیگرى را باعث کسر شأن خود تصور نموده و اگر داراى مدرک نیستند فقط به دنبال تجارتهاى کلانى هستند که بتواند شخصیت آنان را بعنوان سرپرست یک مجتمع نشان دهد یا سود کلانى بزودى عایدشان بگرداند در صورتیکه هیچ کدام از این نوع پندارها با واقعیت همخوانى ندارد.
یک جوان فهمیده نباید گول معیارهاى خود ساخته را بخورد و خود را دچار رنج و نگرانى سازد.
و در هر حالى منتظر قضاوت دیگران باشد و گوش به اظهار نظر آنها؛ آخر چرا همیشه باید دیگران قضاوت کنند؟
یکى از مفاسد تمدن ایران و روم قدیم و عوامل نابودى آن این بود که آنها اسیر عادتها و معیارهائى بودند که خودشان ساخته بودند.
امام شاه ولى اللَّه دهلوى مىنویسد:»انهم کانوا یعیرون من کان یلبس من صنادیدهم منطقه او تاجاً قیمتها دون مائه الف درهم« آنها )مردم ایران و روم( به هر کسى از سرداران که قیمت کمربند و تاجش کمتر از صد هزار درهم مىبود ایراد مىگرفتند و او را مورد طعن قرار مىدادند.(3) چندى پیش در کتابى خواندم که در یکى از کشورهاى باصطلاح پیشرفته زنى لباسى خریده و دوان دوان به سوى خانهاش مىرفت در راه دوستش او را دید خواست با وى حرف بزند اما زن توقف نکرد و چنین گفت ببخشید، چون مىخواهم زودتر به خانه برسم زیرا مىترسم اگر دیر برسم مرد عوض مىشود، آنگاه خریدنش فایدهاى نخواهد داشت.
براستى، کسانى که دنیا را همه چیز مىفهمند، حق دارند نسبت به ارزشهاى خود ساخته اینچنین حساس باشند.
پروردگار جهانیان در باره همین طبقه و امثال آن مىفرماید »ان الذین لا یرجون لقائنا و رضوا بالحیوه الدنیا و اطمئنوا بها والذین هم عن آیتنا غافلون« )یونس /6) بدون تردید کسانى که به ملاقات ما امیدوار نیستند و به زندگانى دنیا خشنود و مطمئناند و آنان که از آیات ما غافلند.
در جائى دیگر مىفرماید: »یعلمون ظاهراً من الحیوه الدنیا و هم عن الآخره هم غافلون) آنها فقط با مقدارى از ظاهر زندگانى دنیا آشنا هستند و ولى نسبت به آخرت کلاً در غفلت بسر مىبرند.
پس جوانان عزیز آنچه مهم است کار است و ابتکار، مشروط بر اینکه شریعت اسلام چنان کار و ابتکارى را مباح و جائز قرار داده باشد.
سخن آخر به جوانان جوانان عزیز بدانید جوانى ستارهاى است که فقط یکبار در آسمان عمر مىدرخشد.
جوانان عزیز شما بهترین گروه امت خاتم الانبیاء حضرت محمد صلى الله علیه وسلم هستید.
ارزش شما به این بستگى دارد که هر ارزش را در پرتو ارزشهاى محمدى محک بزنید بسنجید و خود را از تقلید دیگران بالاتر بدانید هر کجا هستید جُند و سپاه خدا و نماینده فکر رسول اللَّه باشید.
مبادا اوضاع زمان و فتنههاى دوران شما را مأیوس و نا امید بگرداند، زیرا نا امیدى بدترین مانع، رشد است.
نا امیدى همچو گور افشاردت گر چه الوندى زپا مىآردت شما هستید که مىتوانید اراده و توکل بر اللَّه و تأسى از سیره پاکان براى اصلاح جامعه قدم بردارید و نظم نوینى در پرتو آئین اسلام به جهان و جهانیان ارائه دهید.
بالاخره اگر مىخواهید درباره خودتان قضاوت کنید، که کیستند آرزوهایتان را بنگرید که چیست؟
زیرا بقول اقبال: زندگى از آرزو دارد اساس خویش را از آرزوى خود شناس لعل اللَّه یحدث بعد ذالک امراً