مقدمه ورزش عرصه فعالیتهای الگومند، ساختارهای اجتماعی و روابط میان نهادی (interinstitutional) است که فرصت منحصر به فردی برای مطالعه و فهم پیچیدگیهای حیات اجتماعی فراهم میآورد.
ورزش فعالیتی است که درجهای از اشتغال اولیه یا ثانویهای را در بر دارد که دیگر شرایط نهادی قادر به پیشی گرفتن از آن نیستند.
ورزش چنان فرصتی برای تحقیق در مورد «اشکال بسیار شفاف ساختار اجتماعی فراهم میآورد که در دیگر نظامها یا موقعیتها نمیتوان یافت.» (59:1990.(Luschen: به عبارت دیگر، بعنوان مثال تحقیق میدانی در ورزش امکان تضاد ساخت یافته و رقابت را در شرایط کنترل شده فراهم میآورد، چیزی که به سختی میتوان در دیگر ابعاد حیات اجتماعی یافت.
پویایی گروهی، نیل به هدف از طریق سازمانهای اجتماعی، خرده فرهنگها، فرآیندهای رفتاری، پیوستگی اجتماعی، نابرابری ساخت یافته، جامعهپذیری و شبکههای سازمانی، فقط تعداد معدودی از موضوعات جامعهشناختی هستند که میتوان در محیطهای ورزشی آنها را مطالعه کرد.
پیش فرض این نگرش این است که ساختار یا اشکال رفتار و تعامل موجود در محیطهای ورزشی شبیه رفتار و تعامل موجود در سایر زمینههای اجتماعی هستند.
به عبارت دیگر، ورزش همانند دیگر نهادها جهان کوچکی از جامعه است.
در عین حال که ورزش، محصول واقعیت اجتماعی است، منحصر به فرد نیز هست.
هیچ یک از دیگر نهادها، البته شاید به استثنای دین، دارای آن رمز، احساس غم توأم با شادی، فکر کردن به حادثهای، تثبیت فرهنگی انگاره رمانتیک که ورزش آنها را داراست، نمیباشند.
هیچ فعالیت دیگری این چنین تناقضآمیز، امر جدی را با امر غیر جدی، تفریح و نشاط را با شدت و قوت، و امر ایدیولوژیکی را با امر ساختاری، ترکیب نمیکند.
این مقاله دارای دو هدف میباشد: اول، توصیف فهم رایج از ورزش و جامعه از طریق آثار جامعهشناسان ورزش در حوزههای برگزیده و دوم، ارزیابی کفایت تحقیق و تئوریسازی در این حوزهها.
مقاله دارای پنج بخش است: بخش اول، دیدگاههای تئوریکی هدایت کننده تحقیقات در جامعهشناسی ورزش را ارایه میکند.
دو بخش بعدی به بررسی ورزش و دو فرآیند اجتماعی یعنی جامعهپذیری و تغییرات اجتماعی میپردازد.
بخش چهارم به نهاد حکومت (شکل یا فرآیند حکومت(Polity: و رابطه آن با ورزش اختصاص دارد.
بخش نهایی نشان میدهد که چگونه ورزش سبب تقویت نابرابری نژادی و جنسی میشود.
به استثنای بخش مربوط به حکومت، مباحث مطروحه روی آمریکای شمالی و بخصوص ایالات متحده آمریکا، تأکید دارند.
دیدگاههای تئوریکی در سطح کلان، تمرکز این مقاله روی سه دیدگاه تئوریکی: کارکردگرایی ساختاری، تئوری تضاد و مطالعات فرهنگی میباشد که این سه دیدگاه در آثار جامعهشناسان ورزش نقش برجستهای دارند.
جامعهشناسی ورزش در دهه 1960 و 1970 پا به عرصه نهاد.
اولین مشارکتها در این حوزه، تلاشهایی بودند در جهت ترسیم و توجیه این خرده حوزه جدید بعنوان یک حوزه تحقیقی مهم.
این مشارکتها تحت تأثیر کارکردگرایی ساختاری قرار داشتند.
پارادایم ساختاری، کارکرد تمرکزی بر سازمانهای اجتماعی دارد، این که چگونه این سازمانها کار میکنند و چگونه بقا و دوام مییابند.
آنچه به آن تأکید میشود کارکردهای (یعنی عواقب) رفتارهای الگومند برای سازمانهای مورد نظر میباشد (1986(Frey: .
تحت راهبری اصول کارکردگرایی ساختاری، این نوع کارها روی موضوعاتی نظیر جامعهپذیری جوانان از طریق ورزش، ورزش بعنوان وسیلهای برای شبیه سازی، ورزش بعنوان یک نظام اجتماعی، رابطه ورزش با دیگر نهادها و کارکردهای انسجام دهنده ورزش برای مشارکت کنندگان، تماشاگران و سازمانهای اجتماعی تأکید دارند.
این نوع کارها زمانی در تاریخ آمریکا ظاهر شدند که جامعه دستخوش تغییرات سریع شده، باورهای محبوب آمریکایی مورد چالش قرار گرفته و اقتدار زیر سؤال رفته بود.
بسیاری از جامعهشناسان ورزش به واکنش علیه کارکردگرایی ساختاری و جانبداری آن نسبت به پذیرش و عقلانی کردن آنچه که هست، پرداختند.
آنها بیشتر به پذیرش دیدگاه تضاد تمایل نشان دادند، دیدگاهی که معتقد است ورزش منعکس کننده و تقویت کننده سلطه آرایش اجتماعی بوده و بدین وسیله تفاضلهای طبقاتی و قدرت را تداوم میبخشد.
متفکران تحت تأثیر تئوری تضاد ، روی مسایل اجتماعی موجود در ورزش نظیر جنسیتگرایی(63) نژاد گرایی(64)، طبقه گرایی(65)، ظلم و ستمگری، تضاد سازمانی و انحراف، تأکید دارند.
اخیرا" برخی از جامعهشناسان ورزش رهیافتی فرهنگی نسبت به پدیدههای مربوط به ورزش اختیار کردهاند.
از این نقطه نظر، هر دو دیدگاه کارکردی و تضاد مورد چالش قرار میگیرند، زیرا این دیدگاهها جبرگرا(66) هستند، یعنی به نقش عامل انسانی در تغییرات اجتماعی توجهی ندارند.
به علاوه، عیب دیگر هر دو دیدگاه این است که آنها اهمیت الزامات فرهنگی را نادیده میگیرند، در حالی که ورزش نوعی تجلی فرهنگی محسوب میشود.
از این نقطه نظر، ورزش عرصهای است که به طریق اجتماعی ساخت یافته و ویژگیهای رشدی و ظاهر شونده آن از اهمیت کانونی برخوردارند.
محققان کانادایی و اروپایی اولین کوششها را برای نوشتن از این دیدگاه به کار بستهاند و به دنبال آنها اخیرا" محققان آمریکایی این مسیر را طی نمودهاند.
نظریهپردازان مطالعات فرهنگی مدل علوم طبیعی را بعنوان بهترین ابزار برای شناخت پدیده، رد میکنند.
اینان، رهیافت پدیدارشناسانه را بیشتر ترجیح میدهند.
یکی از موافقان بزرگ این دیدگاه چنین اظهار میکند: «تکرار مطالعات علمی ورزش نقش چندانی در افزایش شناخت یا فهم ما از ماهیت و معنای فعالیتهای ورزشی نداشته است.
با جداسازی ورزش از ویژگیهای رشدی آن، رهیافت (متغیر) کاملا" ابعاد اجتماعی - تاریخی و سیاسی حیات فرهنگی را نادیده میگیرد.
نقش خاص مطالعات فرهنگی، پیوند دادن تجربه زیسته، کنشگران انسانی و معانی فرهنگی، متون، تجلیات (فرهنگ بعنوان تفسیر) یا ساختارهای وسیعتر سیاسی و اقتصادی جوامع صنعتی مدرن، بوده است.» وجود ورزش میبایستی برحسب چیزی بیش از صرفِ نیازهای تولیدی اقتصاد سرمایهداری، تبیین شود.
ورزش محصول انسانهایی است که با یکدیگر تعامل داشته، از مهارتها و علایق خود استفاده میکنند تا ورزش را تبدیل به چیزی کنند که علایق و نیازهای آنها را برآورده میسازد (1990.(coakley: برای نظریهپردازان مطالعات فرهنگی، تغییر نیز عامل مهمی است.
ورزش محصول زندگانی روزمره است(1983(gruneau:.
بدینسان، مردم خالق نهادهای خود هستند، آنها صرفاً پاسخگویان منفعل نیستند.
اگرچه، طرح ورزش همیشه مطلوب نیست (مثلا" ورزشکاران نمیتوانند همیشه مدارس را عوض کنند)، زیرا برخی از افراد درگیر، دچار تأثیر منفی میشوند و آنها دارای امکانات و منابع کافی برای مقابله با تغییرات سازمانی نیستند.
بعنوان مثال، ورزشکاران کالج نمیتوانند کار زیادی در مورد روشی کهNCAA ورزش کالج را اداره میکند، انجام دهند.
ورزش و هر نشانی از فرهنگ میتواند اشکالی از مقاومت باشد، اگرچه بخش اعظم روابط طبقاتی موجود از جمله روابط جنسی و نژادی، باز تولید میشوند.
ورزش و جامعه پذیری مشارکت جوانان، بخصوص پسران در ورزش اغلب توسط والدین، مسؤولین مدارس و رهبران اجتماع تشویق میشود، زیرا به ورزش بعنوان زمینه مؤثری برای یادگیری ارزشها و باورهای مورد قبول و برای کسب ویژگیهای منش مطلوب، نگریسته میشود.
علیرغم وجود انتقادات مداوم، بخاطر وجود این باور که ورزش ارزشهای مناسبی نظیر خود انضباطی، رفتار جوانمردانه و قدردانی کار سخت، رقابت و نیل به هدف را آموزش میدهد، حمایت اجتماعی بسیار قوی برای مشارکت ورزشی وجود دارد.
اکثریت ادعاها درباره ارزش مشارکت ورزشی بر نقش ورزش بعنوان یکی از کارگزاران جامعهپذیری، تأکید دارند.
اما علیرغم وجود باورهای فرهنگی قوی، شواهد اندکی برای حمایت از ادعاهای صورت گرفته در مورد نقش ورزش در فرآیند جامعهپذیری، وجود دارد.
مطالعات مقایسهای بین روان ورزشکاران و روان غیر ورزشکار (مطالعات مقایسه کننده زنان بسیار اندک است) حمایت اندکی از این ایده میکنند که ورزش برای جامعهپذیری کامل و مناسب، ضروری است، یا اینکه مشارکت در ورزش منجر به ساخت منش، توسعه اخلاقی، جهتگیری رقابتی یا تیمی، شهروندی خوب با ویژگیهای ارزشمند شخصیتی میشود.
مطالعات مقایسهای بین روان ورزشکاران و روان غیر ورزشکار (مطالعات مقایسه کننده زنان بسیار اندک است) حمایت اندکی از این ایده میکنند که ورزش برای جامعهپذیری کامل و مناسب، ضروری است، یا اینکه مشارکت در ورزش منجر به ساخت منش، توسعه اخلاقی، جهتگیری رقابتی یا تیمی، شهروندی خوب با ویژگیهای ارزشمند شخصیتی میشود.
ورزش ظاهرا" تفاوت اندکی ایجاد میکند.
ورزشکاران و غیرورزشکاران از جهت بسیاری از ویژگیهای شخصیتی و جهتگیریهای ارزشی، قابل مقایسه هستند.
مشارکت ورزشی هیچ تأثیر عمومی روی خودپنداری(67) ندارد.
این مشارکت سبب کاهش پیشداوری نمیشود، وجود آن برای توسعه قدرت رهبری ضروری نیست و سازگاری اجتماعی الزاماً افزایش نمییابد.
نتیجه عمومی مورد قبول جامعهشناسان ورزش این است که زمانی که یک تأثیر جامعه پذیری آشکار یافت میشود، این تأثیر نتیجه فرآیند گزینشی است که کودکان و جوانان را به ورزش جذب کرده و آنها را در ورزش نگه میدارد، کسانی که با ارزشها و ویژگیهای رفتاری مورد تقاضای مربیان راحت بوده و همین منجر به موفقیت در ورزش میشود.
کسانی که فاقد این ارزشها و خصایص مطلوب هستند یا هیچ علاقهای به ورزش نشان نمیدهند، یا داوطلبانه ورزش را کنار میگذارند (یعنی ترک ورزش کردن) و یا غیرداوطلبانه (یعنی مربیان آنها را کنار میگذارند).
بحث و اختلاف نظر در مورد تجربه جوانان در ورزش عمدتاً ناشی از اساطیر فرهنگی است تا از مطالعات تجربی.
آنچه که سبب ایجاد تفاوتها میشود، واکنشهایی است که کسانی که در اطراف او مهم هستند، در مقابل او ارایه میکنند.
مشارکت مداوم زمانی محتمل است که حمایت و ادراک، مثبت باشد و مشارکت زمانی دوام نخواهد یافت که تأثیر اجتماعیساز از سوی افراد مهم اطراف کودک وجود نداشته باشد.
کنارهگیری زمانی روی خواهد داد که نقش ورزشی برای هویت فرد دیگر خیلی مهم نباشد و فعالیتهای غیر ورزشی و گروه همسالان برای فرد جذابتر باشند.
جامعهپذیری بیزاری یا تجربه منفی شدید نیز میتواند سبب کنارهگیری شود.
براون (1985(Brown: دریافت که بسیاری از شناگران در سنین 10-12 سالگی در صورت مواجهه با کاهش موفقیت و تقلیل پاداشها برای مشارکت، برای حفظ و حمایت از عزت نفس(68)خود به ترک ورزش پرداختهاند.
بالاخره اینکه، جامعهپذیری جوانان و بزرگسالان، چه مشارکت کنندگان در ورزش و چه غیرمشارکت کنندگان، از طریق تجلی ورزش در وسایل ارتباط جمعی صورت میگیرد.
وسایل ارتباط جمعی از طریق مدیریت تصویر ذهنی(69)دستکاری سمبلها و تفسیر ورزشی، به جامعهپذیری میپردازند.
محصول ورزشی تبلیغ شده در رسانه که منعکس کننده ارزشهای محافظه کارانه، اقتدارطلب و ملیت گرایانه میباشد، به گرمی مورد پذیرش مخاطبان خود قرار میگیرد؛ این محصول بر آنها تحمیل نمیشود.
در شکل پیامهای ارزشی موجود در نمایش ورزش محتوای سیاسی ضمنی وجود دارد.
بعنوان مثال، ونر(70) در مطالعه و شرح مسابقه سوپرباول(71) دریافت که محتوای ارزشی این مسابقه بشدت کار سخت، فردگرایی شدید و غرور ملی را تأیید و تصدیق میکند.
وسایل ارتباط جمعی به یک معنا، خالقان فرهنگ بوده و به ما اطلاعاتی در مورد آنچه که مورد قبول است و آنچه که مورد قبول نیست، ارایه میدهند.
بدینسان، وسایل ارتباط جمعی از طریق نمایش و تفسیر رویدادهای ورزشی، نظم تثبیت شده و وفاق ارزشی را تقویت مینمایند.
این نمایشهای ورزشی از طریق وسایل ارتباط جمعی میتوانند بر ایدههای ما در مورد ورزش، ادراک ما نسبت به جنسیت، نژاد، روابط اجتماعی و رفتار مناسب و مقتضی و بر تبعیت و پیروی ما از ارزشهای خاص، تأثیر گذارند.
تغییر اجتماعی: از بازی تا ورزش شرکتی اگرچه هدف از گونهشناسی، ارایه دقیق واقعیت نیست، ولی گونهشناسیها ابزار مفیدی برای اهداف تحلیلی میباشند.
یکی از این گونهشناسیها، تمایز بین بازی از ورزش است، یعنی تغییر شکل یک فعالیت تفریحی که صرفاً بخاطر خود دنبال میشود به یک فعالیت فیزیکی که بخاطر اهداف بیرونی انجام میشود.
از لحاظ تاریخی، این تغییر شکل آنچه را که پیچ(72) و گاتمن(73) و دیگران آن را بعنوان دنیاگرایی(74)، کمیشدن،(75) تجارتی شدن(76)، ورزش مدرن، توصیف کردهاند، به وجود آورده است.
هوزینگا(1949)(77)، استون (1995)(78)، کایلویس (1961)(79)، ادواردز(80)، مک فرسون و همکاران (1999)(81)، کواکلی (1990)(82) و بسیاری دیگر که به مطالعه ورزش پرداختهاند، تمایز تحلیلی بین بازی و ورزش را سودمند یافتهاند.
بازی، فعالیتی است که ورود به آن یا خروج از آن، آزاد و داوطلبانه است، قواعد موقتی و بسته به شرایط پدیدار شده، تخیل در آن مجاز است، سودمندی کنش در آن بیربط است و نتایج آن نامعین است.
بازی نه تاریخ رسمی دارد و نه سازمان؛ انگیزش و رضایت در آن، درونی است و نتیجه آن هیچ تأثیر جدی و ایجاد زمینه فعالیت ندارد.
از سوی دیگر، ورزش مدرن که بصورت بازیهای المپیک، ورزشکاران دانشگاهی صاحب نام و ورزش حرفهای تجلی دارد، تصویری کاملا" متضاد با بازی را نشان میدهد.
این نوع ورزش را به سختی میتوان داوطلبانه دانست؛ قواعد آن رسمی و قابل تعمیم بوده و توسط هیأتهای رسمی به اجرا در میآیند (مثل انجمن ورزشی دانشگاههای ملی.(NCAA در اینجا نتیجه کار برای افراد و سازمانها به مراتب جدیتر از مشارکت در فعالیت فیزیکی است و برنده شدن (نتیجه کار) مهمتر از مشارکت در فرآیند میباشد.
به موازات نهادی شدن ورزش، بخصوص در بالاترین سطوح رقابت آماتور و حرفهای ورزش منعکس کننده مدل شرکتی / کالا میشود.
ورزش بیشتر به کار شبیه است تا به بازی.
کانون کنترل از بازیکن / مشارکت کننده به مدیر و حضار، تغییر مکان داده است.
سرگرمی و تماشایی بودن جایگزین اخلاقیات و نجابت شده است.
نمایش، جایگزین ورزش شده است (1995.(Stone: امروزه جذب تماشاگران و حمایت مادی رسانههای جمعی مهمتر از خود فرآیند بازی کردن است، زیرا اکنون ورزش، انگیزه سود و بازار یافته است.
اخلاق دنیای تجاری و شرکتی راهبر ورزش است نه اصول بازی و تفریح (1989)(83).
نبایستی تعجب نمود که ورزش در سطح بالا به پدیدهای تجارتی، کالایی و تودهای تبدیل شده است.
از زمانی که سازمان تجاری جایگزین خانواده بعنوان واحد اساسی هماهنگ کننده فعالیت اقتصادی شده و سرمایه انحصاری سبب رشد بازار مصرفی بعنوان عامل برتر در سازمان اقتصادی گردیده، بسیاری از نهادها از جمله نهاد ورزش در جامعه آمریکا عقلایی شده و حالت شرکتی پیدا کردهاند.
عامل تجاری چنان نقش برجستهای دارد که حتی منجر به محاسبه تولید ناخالص ملی ورزش (Gnasp) شده است.
در سال 1988، تولید ناخالص ملی ورزش 1/63 میلیارد دلار بوده است (1990.(Comter Stogel: این عدد تولید ناخالص ملی ورزش را در لیست تولید ناخالص ملی مربوط به 50 فعالیت تجاری عمده، در ردیف بیست و دوم قرار میدهد که در آن ورزش در ردیف بالاتر از صنعت اتومبیل، نفت و هواپیمایی قرار دارد.
عواقب و دستاوردهای تجارتی شدن ورزش، بسیار مهم میباشند.
اول اینکه، ممکن است تغییراتی در شکل یا قواعد بازی صورت گیرد.
بعنوان مثال، در فوتبال تغییراتی صورت گرفته تا فوتبال از جذابیت بیشتری برای تماشاگران داخل استادیوم و بینندگان تلویزیونی برخوردار باشد.
دوم اینکه، ممکن است جهتگیری یا ارزشهای مشارکت کنندگان در ورزش از ارزشهای مبتنی بر استکمال نفس(84) و رضایت به ارزشهای مبتنی بر سرگرمی و تفنن و نفع شخصی(85)، تغییر یابد.
کاکلی (1990(Coakley: این پدیده را بعنوان تغییری از جهتگیری زیباییشناختی(86) که تأکید آن بر زیبایی و لذت تحرک، مهارت، توانایی و فعالیت مادام العمر است به جهتگیری قهرمانانه(87) که تأکید آن بر خطر، هیجان، سبک و تعهد کوتاه مدت به پیروزی است، توصیف کرده است.
در حال حاضر علوم ورزشی در حال پیشرفتی وجود دارد که هدف اولیه آن بهبود عملکرد است.
تأکید این علوم بر استراتژیها، بهبود تکنیکی، مداخله تغذیهای و روانشناختی یا هر تکنیکی برای دستکاری یا مهندسی کردن ورزشکاران برای بهتر نمودن عملکرد آنها میباشد.
این فرآیند علمی شدن(88)ورزش قهرمانانه نامیده میشود، این روندی است که با اهداف ابزاری ورزش شرکتی، هماهنگ و سازگار است (1978.(Brohn: سوم اینکه، کنترل و تأثیرگذاری اساساً در دستان اشخاص و سازمانهایی است که خودشان مشارکت کنندگان مستقیم نیستند.
لیگها، گروههای تنظیم کننده نظیرNCAA ، رسانههای جمعی، حمایت کنندگان مادی رویدادهای ورزشی، مدیران ورزشهای حرفهای، ادارات ورزشی و فارغالتحصیلان دورههای دانشگاهی، نمونههایی از این مراکز تأثیر گذاری هستند.
این امر، ورزشکاران حرفهای را واداشته تا در جهت افزایش تأثیر خود روی تصمیمگیریها دست به اقداماتی نظیر: اتحادیه سازی، استفاده از کارگزاران(89) و توسل به چالشهای حقوقی بزنند.
چهارمین نتیجه تجارتی شدن ورزش، کاهش آماتورگرایی(90) و رشد حرفهایگرایی(91) است (1985.(Eitzam: 9891 ,sewart: ورزش آماتور سطح برتر، ورزش شرکتی است، خواه این ورزش با بازیهای المپیک مرتبط باشد، خواه با ورزشهای دانشگاهی.
ویژگی خاص ورزش آماتور این است که مشارکت در آن به جهت عشق و علاقه به ورزش است نه به جهت پاداشهای بیرونی.
انگیزشها و پاداشهای درونی هنوز وجود دارند، ولی رشد اهمیت پاداشهای پولی (قانونی یا غیرقانونی) برای ورزشکاران، اهمیت مبالغهآمیز برنده شدن که نتیجه آن رفتار با ورزشکاران بصورت اجزای قابل معاوضه است، افزایش موارد استفاده از داروهای نیروی زا توسط ورزشکاران و تداعی معانی موفقیت ورزشی با اهداف سودطلبی، رویتپذیری، سرگرمی و تفنن و پرستیژ اجتماعی - سازمانی میباشد، سبب شده است که اهمیت انگیزشها و پاداشهای درونی تنزل یابد.
تجارتی شدن ورزش شدیدا" تحت تأثیر نقش رسانههای جمعی، بخصوص تلویزیون، در برنامهریزی محصولات ورزشی و در پولهای پرداختی به سازمانهای ورزشی برای اخذ حق پخش این برنامهها، قرار دارد.
نقش رسانههای جمعی در سالهای اخیر اهمیت زیادی داشته است.
بعنوان مثال، در سال 1980 سه شبکه تلویزیونی عمده، فقط 787 ساعت برنامههای زنده ورزشی را پخش کردند، ولی در سال 1989 این سه شبکه به اضافه کانالهای TBS,SCA,ESPN، 7341 برنامه زنده ورزشی را پخش نمودند (1990Stogel:)، یعنی رشدی در حدود 90 درصد در طی 9 سال گذشته را شاهد بودیم.
سرازیر شدن شدید پولهای ناشی از رسانههای جمعی کاملا" قابل توجه و آشکار است.
بعنوان مثال، لیگ ملی فوتبال حق پخش بازیهای خود از سال 1990 تا سال 1993 را به قیمت 6/3 میلیارد دلار فروخت، در نتیجه درآمد سالیانه لیگ از تلویزیون، در طی سال 1989 حدود 90 درصد افزایش داشت.
مؤسسه ورزشی پوشش تلویزیونی رویدادهای خود را خواهان است و این امر بخاطر نقش رسانههای جمعی در سودآوری و نمایش رویداد ورزشی به توده وسیعی از مخاطبان میباشد.
رسانههای جمعی نیز به دنبال برنامهسازی ورزشی هستند، بدین دلیل که تولید این نوع برنامهها در مقایسه با دیگر انواع برنامهها، ارزانتر بوده و به رسانههای جمعی این امکان را میدهد تا به مخاطبان صعبالوصولی نظیر جوانان و تحصیلکردگان دانشگاهی که دارای درآمد آماده مصرف نیز هستند، دست یابند (1990.(Coakley: این امر سبب میشود تا برنامهسازی ورزشی برای تبلیغ کنندگان تجاری خاصی، بسیار جذاب باشد.
بدینسان، رسانههای جمعی و ورزش دارای رابطه همزیستی، بخصوص همزیستی از لحاظ اقتصادی، میباشند.
درک این نکته مهم است که در این رابطه، رسانههای جمعی نقش مسلطی را ایفا میکنند، زیرا ورزش عمدتاً بوسیله قواعد و دستورات تجاری هدایت میشود.
تلویزیون صرفاً علایق تجاری را که بخش ذاتی ورزشهای پر بیننده در جوامع سرمایه داری هستند، بسط و گسترش میدهد.
اگرچه انجام برخی تغییرات صرفاً جهت نیازهای خاص پوشش تلویزیونی میباشد، دلیل واقعی اکثر تغییرات حادث در طی سه دهه گذشته همانا تمایل به تولید سرگرمی با قابلیت فروش بیشتر برای تمامی بینندگان و تولید بستههای تجاری جذابتر برای حامیان مادی و تبلیغ کنندگان تجاری بوده است (1990(Coakley:.
اگرچه همین که وجود و ماهیت یک ورزش در تلویزیون به نمایش گذاشته شود و حمایت مادی از سوی تلویزیون را دریافت کند، در آن صورت سازمانهای ورزشی برای همیشه تغییر مییابند (1977(Altheidet snow:8791,Parente:.
ماهیت ورزش بوسیله رسانههای جمعی با تأکید این رسانهها روی نمایش یا آنچه که آن را «سرگرمی شدن»(92) خواندهاند، تغییر کرده است.
بسیاری از تغییرات حادث در ماهیت ورزش ناشی از تأثیر رسانههای جمعی و تمایل مدیران این رسانهها و نمایندگان مؤسسات ورزشی برای افزایش جاذبه محصولات ورزشی آنها به منظور حفظ حاشیه سود میباشد.
بنابراین، برخی اوقات رسانههای جمعی، خشونت را تمجید نموده، قهرمان خلق نموده، خواهان تغییر برنامههای ورزشی شده و خواستار تغییر در قواعد ورزش میشوند تا بر ارزش محصول افزوده، تعداد مخاطبان را افزایش داده و سود بیشتری از تبلیغ کنندگان تجاری به دست آورند.
نقش برجسته رسانههای جمعی در ورزش بدین معناست که در نمایش ورزش از طریق تلویزیون، واسطی وجود دارد.
بدین معنا که بینندگان آن نمایشی از ورزش را بصورتی که بوسیله تفسیر ورزشی، گزینش صحنهها و کارگردانی صحنهها،تصویر شده، میبینند(1977(Coakley:0991, Comiskyet al:.
نمایش رسانه جمعی از یک رویداد ورزشی، بعنوان واقعیت در نظر گرفته میشود و این نوعی نادیده گرفتن این واقعیت است که این ارایه یک رویداد به نمایش درآمدهای است که تفسیر ورزشی بر آن تأثیر گذاشته است.
آنچه که به نمایش گذاشته شده، عموماً با دستور کار رسانههای جمعی و مؤسسات ورزشی، هماهنگ و سازگار است.
یکی از رفتارهای مربوط به ورزش که از آن بعنوان نتیجه تعریف رسانههای جمعی از ورزش یاد میشود، شرطبندی(93)است.
نه تنها مراکز رسانههای جمعی اطلاعات مورد نیاز یک شرطبند رافراهم میسازند، بلکه این مراکز یکی از منابع مشروعیتبخشی به شرطبندی هستند.
وارد نمودن اطلاعات مربوط به امتیازات و گزارشات مربوط به مصدومیتها در توصیف بازیهای آتی و معرفی چهرههای معروف شرطبندی و تحلیلگران شرطبندی، تمامی اینان این پیام را به مردم میرساند که شرطبندی یک فعالیت قابل قبول بوده و اینکه شرطبندی در ورزش، یار طبیعی ورزش است، هرچند شرطبندی و قمار در ورزش فقط در دو ایالت قانونی میباشد.
بدینسان تأمین اطلاعات مورد نیاز برای شرطبندی که برای بینندگان نیز جذاب میباشد، رابطه همزیستی ورزش و رسانههای جمعی را تقویت میکند (1987(D' Angelo: .
شرطبندی، بعنوان یک فعالیت، شایع و گسترده بوده و اساساً برای بسیاری از مردم یک فعالیت مشروع به حساب میآید (1988.(Rosecrance: مطالعه جامع بعمل آمده در سال 1974 در مورد رفتار شرطبندی آمریکاییها نشان داد که در طی 12 ماه گذشته، اندکی کمتر از 32 آمریکاییها شرطبندی نمودهاند.
نظرسنجی مؤسسه گالوپ در سال 1984 و تحقیق ورزشی میلر لیت(Miller Lite) در سال 1983 به ترتیب نشان دادند که 17 درصد و 23 درصد از مردم دست به شرطبندی در ورزش زدهاند (1985(Frey: .
در سال 1989، آمریکاییها در تمام انواع بازیها حدود 290 میلیارد دلار شرطبندی نمودند، افزایشی حدود 100 درصد از سال 1982.
از این مبلغ، 43 میلیارد دلار، شرط بندی غیرقانونی بود که تقریباً 70 درصد از این شرطبندیهای غیرقانونی در حوزه ورزش بود.
شرطبندی ورزشی در سال 1989 تقریباً 11 درصد کل شرطبندی کشور را شامل میشد، افزایشی حدود 42 درصد در طی سال 1982 (1990.(Christianson: شرطبندی ورزشی بسیار محبوب است و این محبوبیت ناشی از این واقعیت است که پیوستگی ورزش و شرطبندی، دایماً بخشی از محتوای نمایش رویدادهای ورزشی و تفسیر این رویدادها در رسانههای جمعی میباشد.
ورزش و حکومت: روابط بینالملل بر فعالیت سیاسی و اقتصادی هر کشوری دو انگیزه عمده حاکم است.
اولین انگیزه، ساخت یک دولت پویای مدرن و کارآمد میباشد.
به عبارت دیگر، کشور میبایستی دارای استاندارد زندگی قابل قبول، نظم سیاسی باثبات، نظام عادلانه عدالت اجتماعی و رفتار اجتماعی مبتنی بر رویههای کنترل شده، عقلانی و نه انگیزشی، باشد.
انگیزه ملی ، مسؤولیت کنشگر در جامعه بینالمللی میباشد (1963 :z.(Geert به عبارت دیگر، ملتها به دنبال ثبات داخلی و پایگاه خارجی هستند.
عموماً به ورزش بعنوان ابزاری برای نیل به هر دو هدف، نگریسته میشود.
نقش منسجم کننده ورزش برای یک ملت، مشابه نقش ساختاری - کارکردی منتسب به ورزش در اجتماعات میباشد که درمطالعات کلاسیک (1929Lynds:)، (1949Hollingshead:) و (1981(Stone : و مطالعه اخیر (1987(Wilkerson+Dodder: یافت شده است.
انسجام برای مقابله با تنوع و تضاد نژادی، قومی، منطقهای و طبقاتی موجود در داخل یک کشور، دلیل عمدهای است که سبب میشود تا ملتها مشارکت در رویدادهای ورزشی کاملا" آشکار را دوم تشویق و ترغیب نمایند.
مطالعه لور(94)در مورد فوتبال در برزیل نشان میدهد که چگونه ورزش به یک جمعیت متنوع، عامل مشترکی تحت نام همبستگی ملی میبخشد.
پس ورزش میتواند نقش مهمی در هویت ملی یا حس ناسیونالیسم ایفا نماید تا بتوان بطور موقت بر تفاوتها و اختلافات موجود، فایق آمد.
مسابقات قهرمانی راگبی جهانی مثال جالبی در این زمینه است.
هر سال وقتی که تیمهای ملی برگزیده میشوند، جناحهای در حال جنگ در ایرلند و ایرلند شمالی دشمنیهای شدید خود را کنار نهاده، بازیکنانی از هر دو گروه با یکدیگر ترکیب میشوند تا تیم ملی ایرلند را تشکیل دهند، تیمی که مردم هر دو ملت برای آن فریاد شادی سر میدهند.
حکومتها با آگاهی از نقش متحد کننده ورزش، اغلب رقابتهای بین المللی را تشویق میکنند (1969.(Riordan:6891 ,Frey:4891, Anthony: اگرچه، منتقدان معتقد به دیدگاه تضاد بر این باورند که استفاده از ورزش برای تشویق متجانس نمودن مردم جامعه، بیانگر تلاشی است برای کنترل این مردم از طریق تلقین ارزشهای حاکم خاصی بر آنها که نتیجه این امر، تقلیل احتمال چالش علیه صاحبان قدرت میباشد (1989.(Klein: مشارکت در ورزش بینالمللی مستلزم مشارکت در شبکهای از سازمانها میباشد که این سازمانها دارای قلمرو جهانی هستند.
قبل از اینکه این مشارکت بتواند مؤثر واقع شود، بایستی پایگاهی سازمانی که کارکنان آن پرسنلی شایسته و ذیصلاح باشند، توسعه یابد.
ورزش مکانیسمی فراهم میآورد تا سازمانها به یکدیگر پیوند خورده و مهارتهای مدیریتی و اداری در میان مردم بومی توسعه یابد.
برخی از کشورهای آمریکای لاتین از جمله کوبا، این کار را انجام دادهاند (1985.(Arbena: نیکاراگویه از بیسبال بعنوان مکانیسمی برای بازسازی نهادهای داخلی بعد از وقوع انقلاب و برای برپایی مجدد ارتباطات و هماهنگی منطقهای و درون مملکتی، استفاده نمود.
در برخی موارد نظیر کوبا و جمهوری دومینیک، استفاده از ورزش برای رشد دهی و بهبود بخشی به نیروی انسانی یک جمعیت بومی، کمکی بوده است به کاهش وابستگی یک کشور کوچکتر و دارای منابع محدودتر به کشورهای بزرگتر (1988(Klein:9891 ,Frey: .
نقش اولیه ورزش در روابط بینالملل، نقش دیپلماسی عمومی است.
یعنی اینکه، ورزش به بیان دقیق منافع ملی ثانویه (نظیر قابلیت رویت، تجلی ایدیولوژی، رشد جایگاه، مشروعیت)، به امتحان کردن پیش قدمیها در روابط خارجی (مثلا" دیپلماسی پینگپونگی بین آمریکا و چین)، به رشد و بهبود مبادلات تفاهم فرهنگی و به کاهش پتانسیل برای کشمکش عملی از طریق بروز خصومتها در زمینهای محصور و کنترل شده، کمک میکند (1974Reich:, 1984.(Riordan:6891 ,Frey: بدینسان، ورزش فعالیتی برای همکاری و تعامل بینالمللی است، ولی نبایستی از این نکته غافل بود که ورزش در مقایسه با بقای نظام سیاسی یک دولت، اهمیت به مراتب کمتری دارد (1984.(Frey: برای مذاکرات سیاسی شدید بر سر اهداف ملی اولیه که اگر حل نشوند میتوانند به جنگ ختم شوند، رکوردهای المپیک بیربط میباشند.
با وجود این، در نهایت امر، یافتن پایگاه در جامعه بینالمللی با موفقیت در رویدادهای ورزشی گره خورده است.
شمارش مدالهای طلا در المپیکها دقیقاً بدین دلیل مهم است که این شمارش به سنجش مشروعیت سیاسی، به سنجش مدرنیزاسیون یا به سنجش عزم راسخ افراد، تبدیل میشود (1979(Heinila:5891, Frey:4891, Espy:.
انگیزه نیل به پایگاه مقبول در جامعه بینالمللی و تبدیل این پایگاه به مزیت سیاسی، محدود به کشورهای در حال توسعه نیست.
کشورهای بلوک شرق، منابع هنگفتی برای کسب موفقیت در رقابتهای بینالمللی صرف نمودهاند.
ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی تمایلی ندارند تا علاقه شدید خود به موفقیت در ورزشهای بینالمللی را اعتراف کنند.
با وجود این، چنین علاقهای در آنها وجود دارد.
در ایالات متحده آمریکا، موفقیت در ورزشهای بینالمللی هدف بسیارجدی محسوب میشود،زیراچهازلحاظ داخلی و چه ازلحاظ خارجی این موفقیت بعنوان گواه برتری نظامهای