مقدمه :
مرگ کودکان یا نوجوان از طریق خودکشی واقعه ای تکان دهنده است . اندوهی که از خودکشی یک نوجوان به انسان دست می دهد ،احتمالا“ از خودکشی یک بزرگسال یا حتی مرگ یک کودک براثر سرطان یا حادثه رانندگی شدیدتر است . خوشبختانه ، این نوع خودکشی ، بویژه درمیان کودکان خردسال نسبتا“ نادر است . معمولا“ به مرگی که پیش از 15 سالگی روی می دهد و خود شخص موجب آن باشد ، خودکشی دوره کودکی می گویند چنین مرگی بین 15 تا 19 سالگی خودکشی دوره نوجوانی نام دارد . تعداد بسیار اندکی از کودکان زیر 12 سال اقدام به خودکشی می کنند ، اما میزان خودکشی بین سالهای 12 تا 19 سالگی به شدت افزایش می یابد . ازجایی که بسیاری از خودکشیها حادثه تلقی می شود ، بر آورد میزان واقعی خودکشی ، احتمالا“ نشانگر آمار واقعی آن نیست .
اقدام به خودکشی معمولا“ بیشتر از خودکشیهای موفق است . افزون براین تصور می شود امکان کمی وجود دارد که هدف از اقدام به خودکشی نوجوانان و کودکان درواقع کشتن خودشان باشد . خوردن دارو یا قرص ، رایج ترین روش اقدام به خودکشی بویژه در مورد کودکان بزرگتر است ( هاتون ، 1982 ) حتی اگر قصد کودک کشتن خود نباشد ، احتمال این خطر را می رود که تصور نادرست کودک منجر به مرگ وی شود . ازاین رو درمانگران تمایل دارند اقدام به خودکشی را امری جدی بپندارند .
علاوه براین ، در صورتی که برای درک مسائل کودک و کمک به او اقدامی صورت نگیرد ، این امکان وجود خواهد داشت که در آینده گرفتار مشکل روانی شود یا دوباره دست به خودکشی بزند . خودکشی از دید گاه کسی که به این کار دست می زند ، یک فریاد کمک خواهی است . تصور می شود مخاطب این فریاد بیشتر خانواده و دوستان هستند تا نهادهای دیگر . پیدا ست که انگیزه اقدام به خودکشی درنوجوانان ازیک یا چند عامل مایه می گیرد ، رهایی از احساس فشار ، خلاص از محیطی که به فرد فشار می آورد ، راهی برای نشان دادن نومیدی به دیگران . تلاش برای جلب پشتیبانی دیگران ، یا تلاش برای تغییر دادن دیگران . اگر فرض کنیم خودکشی توسل جویی به کمک خارجی نیست . احتمالا “ به توجیه این موضوع کمک خواهد کرد که ، چرا زمانی که برای درمان این افراد اقدام می شود ، شرکت آنان در برنامه درمانی مؤثر و با قدرت نیست ، و نیز چرا این نوجوانان اغلب اقدام به خودکشی خویش رادست کم می گیرند .
چه عواملی موجب می شود که کودکی به نقطه ای برسد که اقدام به خودکشی کند ؟ همان گونه که درمورد بزرگسالان دیده می شود پیداست که خودکشی همیشه با افسردگی واحساس نومیدی درارتباط نبوده است . درواقع ،درمیان افرادی که دچار افسردگی نیستند همچنین به نظر نمی آید که درطول دوره بیماری روانی ، دراقدام به خودکشی تأثیری داشته باشد .
بدین ترتیب پیداست که بودن درمحیطی که هرج و مرج واز هم گسیختگی مدتهای مدید ادامه داشته و نیز ازدست دادن یا جدا شدن از افرادی که برای کودک بسیار عزیزند می تواند اقدام به خودکشی را درکودک تسریع کند.
طبق آمارهای بدست آمده از خودکشی سن افراد کمتر از 15 سال بوده و آمار به این شرح است .
80 درصد از خانواده های متعارض بوده اند
25 درصد با قانون درگیر بوده اند
50 درصد هرگز پدر واقعی خود را نیافته بودند
75 درصد تا هنگام رجوع به خدمات روانپزشکی , با پدر واقعی خود زندگی نکرده بودند .
15 درصد از فقدان طولانی پدر یا ناپدری در اثر مرگ , رنج برده بودند .
85 درصد متحمل جدایی طولانی از والدین یا یکی از آنها بوده اند .
انگیزه من چه بود ؟
چند سال پیش در آموزشگاه راهنمایی یکی از روستاهای منطقه سملقان مشغول به کار بودم که 4 کلاس راهنمایی و یک کلاس اول دبیرستان داشت . حدودا“ 140 تا دانش آموز داشت . سالن و فضای صحن حیاط آموزشگاه نسبتا “ بزرگ بود کلاسهای بزرگ و خیلی سردی داشت .صحن حیاط آموزشگاه آسفالت نبود ودرواقع برای ورزش محیط مناسبی نبود . کادر دفتر آموزشگاه تشکیل می شد ، از مدیر ، معاون ، دفتر دار ومربی پرورشی که فقط 12 ساعت درآن آموزشگاه بود و رابطه کلیه همکاران باهم خیلی صمیمی بود ، همه همکاران از مشکلات همدیگر اطلاع داشتند . اگردر کلاس دانش آموزی مشکل می داشت درزنگ تفریح درحضور کلیه همکاران بیان می شد حتی یکی از همکاران که از اهالی همان روستا بود و احتمال داشت روستائیان دیگر هم از اون مشکل اطلاع پیدا کنند . من همیشه احساس می کردم دانش آموزان می ترسند به راحتی مشکلاتشان را بیان کنند . چون مطمئن بودند که اهالی روستا متوجه می شوند ومن دبیر حرفه وفن وهنر بودم و برای پرشدن ساعت تدریسم ، تدریس درس پرورشی سوم راهنمایی یک کلاس به عهده من بود .
یکروز درکلاس متوجه شدم دانش آموزی به نام سمیرا سرش را روی میز گذاشته ، علت را ازش پرسیدم ،گفت حالت تهوع دارم ،رنگ و رویش پریده بود بهش اجازه دادم که از کلاس بیرون بره ، بعد از اینکه زنگ کلاس خورده شد پیش دانش آموز رفتم ، هنوز رنگ و رویش پریده بود .
بالاخره با صحبتهایی که با اوکردم متوجه شدم خودکشی کرده ، چه چیزی باعث شده بود که دست به خودکشی بزند ؟ به دنبال علت مسئله برآمدم . با مطالعه منابع وصحبت با خانواده اش و همکارانم دلایل این مشکل را چنین یافتم :
1- عوامل خانوادگی :
خانواده محل تأمین امنیت عاطفی روانی افراد می باشد و در خانه است که کودک ونوجوان یاد می گیرند ، چگونه دیگران را دوست بدارند تا دوست داشته شوند . موقعیت های نامطلوب زندگی و شرایط نامطلوب زندگی ناشی از مسائل مادی ، ناخشنودی در روابط بین فردی و مسائل تندرستی شدید ، احتمال خودکشی را بالا می برند . اما این موقعیت های ناجور زندگی به تنهایی توضیح کافی برای خودکشی ارائه نمی کنند .
افراد بسیار دیگری باهمان گونه مسائل و به همان شدت مواجه می شوند بی آنکه خودکشی را به عنوان راه فرار انتخاب کنند . احتمالا“ اکثر آنها حتی به فکر آن نمی افتند .
2- روابط اجتماعی :
اصیل دورکیم ، دریکی از منظم ترین مطالعات خودکشی ، فقدان روابط عمیق با دیگران راعلت اولیه خودکشی معرفی می کند . دورکیم درمطالعات خود این نتیجه گیری را به عمل آورد که قویترین عامل دور کنند خودکشی احساس تعلق وهمانند سازی با دیگران است .
تمایل به خودکشی را میتوان همچون ابراز افراطی تمایل به فرار از آنچه که ظاهرا“ مسائل غیر قابل حل یا یک وضعیت غیر قابل تحمل است تبیین کرد . اگر فرد احساس ایمنی اجتماعی را ازدست بدهد و خود را در طبقه اجتماعی موجود ناچیز و حقیر بشمارد برای رهایی ازاین احساسات و با توجه به انگیزه های زیر دست به خودکشی می زند .