سه طلاق در یک جلسه طبق کدام آیه قرآن است؟
قران برای عمل است و مسلمان باید براساس آن عمل نماید خداوند در قران (بقره 229 )می فرماید « ٱلطَّلَٰقُ مَرَّتَانِ ۖ فَإِمْسَاکٌۢ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌۢ بِإِحْسَٰنٍۢ ۗ طلاق، (طلاقی که رجوع و بازگشت دارد،) دو مرتبه است؛ (و در هر مرتبه،) باید به طور شایسته همسر خود را نگاهداری کند (و آشتی نماید)، یا با نیکی او را رها سازد (و از او جدا شود). ...
خداوند تبارک وتعالی براساس فهم بشر و قواعد زبان عربی در قران با مردم سخن گفته است. هنگامی که شما می گویی من دو مرتبه به مکه رفته ام یعنی یک مرتبه از شهر خود به آنجا رفته و برگشته ام و دوباره در زمان دیگر همان مسیر را طی کرده ام و به آن شهر رفته ام
خداوند هم که حکم طلاق را بیان می کند و می فرماید دو مرتبه است
یعنی مرد با زنی ازدواج نماید
سپس با طلاق رابطه زوجیت را از بین ببرد و قطع نماید
وبعد دو باره که رابطه زوجیت با همان زن بر قرار شد و آن را با طلاق قطع کرد طلاق دوم می شود
اگر برای مرتبه سوم نیز با همان زن ازدواج کرد و او را طلاق داد طلاق سوم می شود و بر قراری رابطه و ازدواج شرعا حرام است مگر آن زن با دیگری ازدواج دائم کند
اگرشوهر دوم طلاق داد شوهر اول می تواند با او ازدواج نماید
معنای آیه قران این است و از زمان پیامبر تا مدتی از دوران حکومت عمر نیز اینگونه عمل می شد
اما عمر انجام سه طلاق در یک جلسه را که در زمان جاهلیت بود واسلام آن را با آیه فوق منع کرده بود دوباره رواج داد و هنوز بین پیروانش رایج است.و چه آسیب های زیادی که از این حکم به جامعه شما رسیده است .(مسلم از ابن عباس نقل می کند که در سال دوم حکومت عمر طلاق ثلاث( در یک جلسه) را عمر حلال نمود مسلم ج 2 کتاب طلاق باب طلاق ثلاث البانی آن را صحیح دانسته است و ابی داودج2 ص 261 وص 415 و نسائی به شرح سیوطی ج 6 ص 145 )
براساس کدام دلیل عقلی یا شرعی حکم خدا را رها نمو ده اید و اینگونه عمل می کنید؟ زیرا آشکارا با آیه قران نا سازگار است!
آیا عمر را از پیامبرخدا عالم تر و برتر می دانید؟ البته می دانم که در لفظ پیامبر را برتر می دانید اما در عمل خلفا را بر تر می دانید!!
در قیامت چه پاسخی دارید؟
جایگاه اهل بیت که پای خود را جای پای پیامبر می گذاشتند و مردم را به قران و سنت تشویق می کردند کجا است؟
چه اشکالی در شیوه پیامبر و اهل بیت دیدید؟
طلاق در اصل رها کردن از روی پیمان و قراردارد است ورها کردن از قید زوجیت نیز طلاق نامیده شده است. و در اصطلاح شریعت، همان مفهوم عرفی رایج میان عقلاء را می رساند که شارع مقدس با شرایط خاصّی امضا کرده وبه معنای گشودن پیوند زناشویی با واژه مخصوص یا اشاره و نوشته ای که جایگزین آن باشد، چه پیوند زناشویی بلافاصله گشوده شود و چه بعد از گذشت زمان معین.
و در اصطلاح حقوق نیز طلاق عبارتست از ایقاعی تشریفاتی که به موجب آن مرد به اذن یا حکم دادگاه، زنی را که به طور دائم در قید زناشوئی اوست رها می سازد.
در این جا سئوالاتی مطرح می شود که :
1- آیا طلاق فقط در دین اسلام مطرح شده است؟
2- آیا طلاق در اسلام جایز است؟ اگر پاسخ مثبت باشد پس وضعیت زنان مطلقه چگونه است؟
3- وظیفه زن ومرد در مدت عدّه چیست؟ بعد از اتمام عدّه چطور؟
4- با توجهه به آیات و روایات فرزندان چه سرنوشتی پیدا می کنند؟
5- آیا حد طلاق در اسلام مشخص شده است؟
6- زن در خانواده از چه حقوقی برخوردار است؟
ابتدا به طور اجمال تاریخچه ی طلاق را بیان کرده آنگاه به بررسی طلاق از منظر دین پرداخته و حقوق زن در خانواده را مورد بررسی قرار می دهیم.
الف- تاریخچه ی طلاق
آنگونه که از قدیمی ترین قانون مدوّن و ساخته ی دست بشر یعنی < قانون حمورابی> استنباط می شود خانواده اساس اجتماعی بوده و مرد قادر بوده در مواردی که زن تا مهلت معینی صاحب فرزند نمی شده وی را طلاق دهد و نیز اگر زنی بیماری مزمن داشت، مرد بدون آنکه او را طلاق دهد می توانست زن دیگری اختیار کند.
در آتن نیز طلاق برای مرد دشوار نبوده و مرد می توانست بدون ارائه دلیل زن خویش را از خانه براند. در مقابل زن نمی توانست به دلخواه، همسر خویش را ترک گوید ولی در صورت ستم شوهر، زن می توانست به < آرخون > مراجعه و تقاضای طلاق کند و با رضایت < آرخون > طلاق زن صورت می گرفت. گاهی نیز طلاق با رضایت طرفین انجام می گرفت، لیکن این توافق باید رسماً طی تشریفاتی در نزد < آرخون > اعلام می شد.
در مصر قدیم نیز شوهر نمی توانست زن خود را طلاق دهد مگر در مورد نازایی و طلاق زن به هر دلیل، شوهر را مکلف می نمود تا قسمت بزرگی از املاک خانواده را به وی واگذارد و در نتیجه طلاق به ندرت اتفاق می افتاد.
در دین زرتشت نیز آیین زناشویی کاری پسندیده و تجرد امری ناپسند و در خور نکوهش بوده است. این تعلیمات به همراه حق برابری زن در زندگی زناشویی موجب می گردید که طلاق امری ناشی از اراده ی بی چون و چرای مرد تلقی نگردد.در ایران باستان طلاق منوط به رأی دادگاه بود. اگر قاضی دادگاه تشخیص می داد که زوجین می توانند زندگی زناشویی خود را ادامه دهند، آنان را مجبور به زندگی می نمود و شوهر متمّرد را به مجازات سختی محکوم می کرد تا بی جهت متمایل به طلاق نگردد.در دین یهود نیز طلاق وجود داشته است در صورتی که مرد کجروی در زن خود بیابد برای او نامه ی انفصال (جدایی) بنویسد و به دستش بدهد و از خانه ی خود او را بیرون فرستاده و رهایش سازد.در انجیل نیز آیات متعددگاه بر عدم قبول مطلق طلاق دلالت دارد (همانند آیات 16:18) و در آیات دیگری از انجیل، طلاق را محدود به زنای یکی از زوجین نموده است(ماندن آیات 15:31) انجیل متی که می گوید: < هر کسی از زن خود مفارقت جوید، طلاق نامه به او بدهد، لیکن من به شما می گویم هر کس به غیر علت زنا، زن را از خود جدا کند باعث زنا کردن او باشد و هر کس زن مطلقه را نکاح کند، زنا کرده باشد.>
ب- طلاق از منظر دین(آیات و روایات(
طلاق بر دو نوع است:
طلاق بائن 2- طلاق رجعی
در طلاق بائن شوهر بعد از طلاق حق بازگشت ندارد خواه زن در عدّه باشد یا نباشد که طلاق بائن بر 6 نوع است. در طلاق رجعی مرد می تواند تا وقتی که همسرش در عدّه است به او رجوع کند.
قرآن کریم در آیاتی از سوره طلاق و بقره، نساء و احزاب پیرامون طلاق و مسائل مربوط به آن سخن گفته است. در اسلام آنچه دارای اهمیت است تشکیل خانواده است به همین علت ازدواج امری مقدس و پسندیده و برای ثبات و پایداری آن تأکید فراوان شده، و طلاق امری ناپسند است و برای جلوگیری از آن از هر وسیله ممکن استفاده شده است و از طلاق به عنوان منفورترین حلالها یاد شده است. پیامبر اسلام (ص) فرموده اند:
< منفورترین چیزهای حلال در پیش خدا طلاق است >
همچنین فرموده اند: < زن بگیرید و طلاق ندهید زیرا خداوند مردانی را که مکرر زن بگیرند و زنانی که مکرر شوهر کنند را دوست ندارد. >
امام صادق (ع) فرموده اند: < از چیزهایی که خدای عزّوجلّ حلال فرموده هیچ چیز نزد او منفورتر از طلاق نیست، خداوند مردی را که زیاد زن طلاق می دهد و هر زمان زنی را تجربه می کند دشمن می دارد.>همچنین بدترین خانه نزد خداوند، خانه ای است که به واسطه طلاق از هم پاشیده می شود و هنگامی که طلاق رخ می دهد عرش خداوندی به لرزه درمی آید. اما در جایی که تحمل زندگی مشترک بر طرفین، ناممکن می گردد طلاق امری لازم و ضروری می شود به امید آن که هر یک از طرفین در پیوند بعدی، سعادت خویش را بیابند.
خداوند می فرماید:
< لا تَدْری لَعَلَّ الّلهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ اَمْراً >
< سوره طلاق آیه 1>
تو نمی دانی شاید خداوند بعد از این ماجرا وضع تازه و وسیله اصلاحی فراهم سازد.
با آنکه طلاق در اسلام در وقت ضرورت مشروع است ولی به مجرد اینکه مردی از همسرش ناخرسند باشد راه طلاق را نشان نمی دهد بلکه او را به بردباری و شکیبایی دعوت می کند و برای جلوگیری از طلاق راهکارهایی نیز ارائه می دهد اما اگر با نزدیک به هم تدابیر چاره ای جز طلاق و جدایی نباشد می فرماید: آنها را از خانه هایشان خارج نسازید و آنها نیز از خانه ها (در دوران عدّه) خارج نشوند مگر اینکه آنها کار زشت آشکاری را انجام دهند.
فقط در صورت انجام کار زشت می توان زن را در زمان عدّه از خانه بیرون کرد و این را حدود الهی می داند و هر کس از حدود الهی تجاوز کند به خویشتن ستم کرده است.
فلسفه این کار چیست؟
آیا این نیست که علاوه بر حفط احترام زن، غالباً زمینه را برای بازگشت شوهر از طلاق و تحکیم پیوند زناشویی فراهم می سازد. امام باقر (ع) فرموده اند:< زن مطلقه در دوران عدّه اش می تواند آرایش کند سرمه در چشم نماید و موهای خود را رنگین و خود را معطّر سازد و هر لباسی که مورد علاقه اوست بپوشد زیرا ممکن است از همین راه، زن بار دیگر قلب مرد را تسخیر کرده و مرد رجوع کند.>