همانطور که قبلا اشاره شد مالیات های خالص بر روی هزینه های کلی از طریق مصرفتاثیر گذار هستند. اگر مالیاتهای خالص افزایش یابد؛ در نتیجه مردم (خانوارها) در آمد مصرفی و هزینه های مصرفی کمتری دارند. برای اینکه نشان دهیم چگونه مالیاتهای خالص بر هزینه های مصرفی و میزان مصرف تاثیر گذارند اجازه دهید تا یک مالیات مقطوع را مورد بررسی قرار دهیم. یک مالیات مقطوع بستگی به میزان و سطح تولید ندارد و ممکن است بصورت دریافت رقمی مشخص و ثابت از هر فرد در اقتصاد؛ مثلا 100 دلار بدون در نظر گرفتن در آمد؛ نمود پیدا کند. میزان مصرف بدون پرداخت مالیات با علامت C نشان داده شده و به همین ترتیب با پرداخت مالیات میزان مصرف پایین می رود که با علامت C" نشان داده می شود. ببینیم چرا؟ تصور کنید اگر سرانه تولید در اقتصاد 1000 دلار باشد و هزینه های مصرفی 850 دلار؛ اگر مالیاتی نباشد. بخاطر آورید که بدون پرداخت مالیات تولید ملی اقتصاد نیز یک در آمد مصرفی است که به وسیله مردم(خانوارها) دریافت می شود. این موردی نیست اگر مالیاتها به اجرا گذاشته شوند.
اگر مالیات خالص 100 دلار در هر سطح درآمدی باشد؛ در نتیجه درآمد مصرفی 100 دلار کمتر از تولید ملی در کلیه سطوح است. اما هزینه های مصرفی به درآمدهای مصرفی بستگی دارد نه به تولید ملی. بنابراین؛ اگر تولید ملی در شکل 4-4-4؛ 1000دلار است درآمد مصرفی به 900 دلار کاهش می یابد زیرا مالیات 100 دلار است. اگر حد نهایی گرایش به مصرف 75/0 است یعنی مصرف بمیزان 75 دلار کاهش می یابد؛ یعنی مصرف فقط 775 دلار است(775=75-850) وقتی که مالیاتها برابر با 100 دلار است و از آنجا که حد نهایی گرایش به مصرف (MPC) در تمام سطوح درآمدی یکسان است و مالیاتها نیز در تمام سطوح درآمدی یکسان است میزان مصرف 75 دلار در تمام سطوح تولید کمتر می باشد؛ البته بر مبنای به اجرا گذاشتن مالیاتهای خالص. میزان مصرف جدید با مالیات خالص که با علامت C" نشان داده شده است بصورت عمودی پایینتر و موازی با خط مصرف قبلی می باشد. بیشتر از این؛ خط مصرف جدید همان شیب خط قبلی را دارد چون حد نهایی گرایش به مصرف یکی است. ما باید توجه کنیم که وقتی مالیات 100 دلار است مصرف فقط 75 دلار کاهش می یابد چون پس انداز بمیزان 25 دلار بیشتر کاهش می یابد. بخاطر داشته باشید که درآمد مصرفی بین مصرف و پس انداز تقسیم می شود. وقتی درآمد مصرفی تغییر می کند مصرف و پس انداز هم تغییر می کند براساس حد نهایی گرایش به مصرف و پس انداز. در واقعیت مالیاتها به صورت مقطوع نیستند اما با افزایش سطح درآمد؛افزایش پیدا می کند. اگر اقتصاد درآمد بیشتری دارد؛ دولت درآمد مالیاتی بیشتری به دست می آورد. در این صورت میزان مصرف با پرداخت مالیات موازی؛ با میزان مصرف بدون پرداخت مالیات نمی باشد.
جریان چرخشی اقتصاد:
اجازه بدهید یکبار دیگر به اقتصاد چرخشی برگردیم. در اینجا می بینیم که جریان تولید ملی به بخش بازرگانی می رود؛ پرداختهای عوامل تولید به بازارهای عوامل تولید می رود و درآمد ملی می شود و هزینه های مصرف از بخش خانوار(مردم) به بازارهای تولید مصرفی می رود. همچنین هزینه های سرمایه گذاری به داخل جریان چرخشی تزریق می شود و پس انداز از جریان چرخشی خارج می شود. بهر حال؛ ما نیازمند به در نظر گرفتن دو جریان اضافه می باشیم؛ مالیاتهای خالص و خریدهای دولتی. در زمینه و محدوده جریان چرخشی؛ مالیاتهای خالص؛ وقتی که آنها بستگی به سطح درآمد دارند؛ استفاده غیر مصرفی درآمدی دارند که از چرخه خارج می شوند . به این ترتیب مالیاتهای خالص جنبه پس انداز پیدا می کنند. درواقع؛ هر دوی مالیاتهای خالص و پس انداز از جریان چرخشی اقتصاد خارج می شوند. به همین منوال؛ خرید های مستقل دولتی به این چرخه تزریق می شوند بهمان صورتی که هزینه های سرمایه گذاری مستقل تزریق شدند. خریدهای دولتی هزینه های اضافه ای را بر خدمات و کالاهای نهایی تحمیل می کند و جریان چرخشی متعاقب آن در رابطه با تولید ملی؛ پرداختهای عوامل تولید و دستمزدها و درآمد ملی و هزینه ها را تحت تاثیر قرار می دهد.نکته ای که باید برآن در اینجا تاکید کرد اینست که خرید های دولتی و هزینه های سرمایه گذاری اساسا به یک صورت بر جریان چرخشی تاثیر می گذارند. این هم نیست که کدام تزریق صورت می گیرد زیرا هر دو جریان حرکت را متاثر می کنند. همین مسئله برای پس انداز و مالیاتهای خالص نیز وجود دارد که درآمد را به خارج هدایت می کنند که می توانست در چرخه باقی بماند.
خلاصه مطالب خریدهای دولتی و مالیاتها:
بودجه دولت شامل دو بخش هزینه ای اصلی است.(خرید کالا و پرداختهای انتقالی) و دو منبع درآمد( مالیاتهای دریافتی و اوراق قرضه). اگر هزینه ها کمتر از مالیاتهای دریافتی باشند یک مازاد بودجه وجود دارد. اگر هزینه ها بیشتر از مالیاتهای دریافتی باشند یک کسری بودجه بوجود می آید و دولت باید از بازارهای مالی قرض نماید. درسالهای اخیر دولت مرکزی همه ساله با افزایش کسری بودجه مواجه بوده است. بخش دولتی می تواند به دوروش زیر بر هزینه ها تاثیر گذار باشد؛ خریدهای دولتی و مالیاتهای خالص. خریدهای دولتی مستقیما بر هزینه های کلی تاثیر دارد زیرا مانند مصرف و سرمایه گذاری؛ آنها هزینه های خدمات و قیمت تمام شده کالای نهایی را به نمایش می گذارند. مالیات های خالص؛ غیر مستقیم بر هزینه های کلی تاثیر می گذارند زیرا آنها درآمدهای مصرفی را تغییر می دهند و در نتیجه هزینه های مصرفی را. هزینه ها و درآمدهای پیش بینی نشده می بایست هر ساله به تایید برسند و در نتیجه می توانند بوسیله دولت کنترل و تنظیم شوند. هزینه ها و درآمدهای پیش بینی شده کم و بیش خودکار هستند زیرا اگر چه دولت خطوط راهبردی آنرا برقرار می کند ولی قادر به کنترل بودجه سالانه آن نیست. مالیات های خالص مالیاتهایی هستند که پرداختهای انتقالی آن کسر گردیده است. مالیاتها و پرداختهای انتقالی در این روش با یکدیگر ترکیب شده اند زیرا هر دو به یک شکل بر هزینه های کلی تاثیر می گذارند اما در دو جهت مخالف. مالیاتها درآمدهای مصرفی را کاهش می دهند و در نتیجه مصرف را کاهش می دهد. در حالیکه پرداختهای انتقالی درآمدهای مصرفی را افزایش می دهد و در نتیجه مصرف افزایش می یابد. هزینه های کلی برای یک اقتصاد سه بخشی با اضافه کردن خریدهای دولتی به مصرف و سرمایه گذاری بوجود می آید. بطور واضح و نموداری؛ این موضوع با اضافه کردن خریدهای دولتی به دو بخش هزینه های کلی (C+I) نشان داده می شود. هرچند که مالیاتهای خالص باعث می شوند که میزان مصرف پایین برود. در جریان چرخشی؛ مالیاتهای خالص مانند پس انداز یک هدر رفت یا یک استفاده غیر مصرفی از درآمد هستند. بیشتر از این؛ خرید های دولتی مانند سرمایه گذاری یک تزریق و یا یک جور هزینه غیر مصرفی هستند.