نهاد اجتماعی
اصطلاح نهاد به هر نوع اعتقاد ، ارزش ، مفهوم ، سازمان یا بطور کلی ، هر پدیدهای که طی شرایط و فراگردهای تاریخی با مجموعهای از هدفها ، کارکردها و کنشها مشخص شده ، اطلاق میشود. نهاد اجتماعی عبارت است از نظام سازمان یافتهای از روابط اجتماعی که متضمن ارزشها و رویههای عمومی معینی است و نیازهای اساسی خاصی از جامعه را برآورده میسازد.
نگرش کلی
هر جامعه ای در ارتباط با بقا و رفع نیازهای اجتماعی اساسی خود ، وظایف یا کارکردهای مهمی بر عهده دارد. اعضای جدید باید متولد و تربیت شوند، ضروریات حیاتی مردم باید تولید و توزیع شوند، نظم اجتماعی باید برقرار و محفوظ بماند، و مردم باید احساس کنند که زندگی معنا و هدف دارد. ساختارها یا شیوههایی که وظایف اساسی فوق از طریق آنها عملی میشوند، نهادهای اجتماعی نامیده میشوند.
کارکردهای نهاد اجتماعی
نهادها ، کارکردها یا نقشهای ویژهای بر عهده دارند، یعنی هر یک از آنها وظیفه و کار معینی برای جامعه انجام میدهند و آنچه انجام میدهند رابطهای با آنچه مقرر است انجام دهند، دارد. کارکرد های یک نهاد ، عموما ، یا آشکارند (Manifest) یا نهان (Latent). کارکردهای آشکار قابل تشخیص و واضحاند و نهاد اساسا برای تحقق بخشیدن آنها موجودیت یافته است. کارکردهای نهان ، غیر عمدی و احتمالا غیر قابل تشخیصاند و اگر قابل تشخیص هم باشند، امری فرعی تلقی میشوند.
کارکردهای نهان ممکن است مقاصد اصلی و کارکردهای آشکار نهاد را تقویت کنند یا ربطی به آنها نداشته باشند، یا حتی به نتایجی کاملاً زیان بخش و مغایر با وظایف و عملکردهای آن نهاد ، منجر شوند، مثلا ، کارکرد آشکار نهاد اقتصادی و مؤسسات وابسته آن ، تولید و توزیع کالاها ، خدمات و بهره وری است. کارکردهای نهان آن ممکن است گسترش شهرنشینی ، دگرگون سازی زندگی خانوادگی ، رشد و گسترش اتحادیههای صنفی و کارگری ، تغییرات و تحولات دیگر باشد.
کارگزار در نهادهای اجتماعی
نهادهای اجتماعی برای انجام دادن وظایف خود ، به مشارکت افراد انسان به عنوان کارگزار ، نیازمندند. ولی انسان در مقام کارگزار ، باید طبق انتظارات نهادها عمل کند نه به میل و اراده خود ، مثلا در نظام آموزش و پرورش ، شخصیت و رفتار معلمان ، در درجه اول ، از لحاظ نحوه ایفای نقش معلمی ، یعنی برآوردن انتظارات نظام آموزشی و رعایت موازین و مقررات آن ، مورد توجه قرار میگیرد.
روابط متقابل در نهادهای اجتماعی
نهادها در خلا عمل نمیکنند، بلکه جزئی از کل جامعه و فرهنگ آن بوده با سایر نهادها ، روابط و کنشهای متقابل دارند. فهم یک نهاد ، مستلزم مطالعه روابط آن با سایر اجزای جامعه و فرهنگ است. دین ، حکومت ، اقتصاد ، آموزش و پرورش ، و خانواده ، پیوسته با یکدیگر ، کنش و واکنش متقابل دارند، مثلاً شرایط اقتصادی معین میکند که چه افرادی میتوانند ازدواج کرده ، تشکیل خانواده دهند. ازدواج و میزان زاد و ولد ، در افزایش تقاضای مصرف مؤثرند.
ساختارهای اجتماعی
هر نهادی ، دارای ساختار شخصی است. انجام پذیری وظایف یا کارکردهای نهادها ، مستلزم پیشبینی تشکیلات رویهها و مقررات معینی است، مثلاً نهاد آموزش و پرورش ، ساختاری متشکل از سازمانها و مؤسسات گوناگون دارد که از طریق آن پاسخگوی نیازهای آموزشی و پرورشی جامعه است. ساختار سازمان ، شبکهای از اجزای کوچکتر است که نقشها نامیده میشوند. هر نقش ، وظایفی دارد و بین نقشهای سازمانی ، روابطی پیشبینی شده است.
قواعد و مقررات رفتاری در نهادهای اجتماعی
نهادها برای انجام دادن کارکردهای خود ، موازین و مقررات رفتاری ویژهای وضع میکنند. مقررات و انگارههای رفتاری ، از لحاظ هدایت افرادی که وظایفی در مؤسسات نهادها عهدهدار میشوند، اهمیت دارند. پیروی از مقررات و رعایت شایسته آنها ممکن است موجب تشویق ، و تخطی از آنها موجب تنبیه شود. در هر حال ، مقررات ، فرد را ملزم خواهد ساخت که با نقش خود سازگار شده ، وظایف محوله را به درستی انجام دهد.
منزلت اجتماعی نهادهای اجتماعی
نهادها ، اعضای خود را از منزلت یا پایگاه اجتماعی خاصی برخوردار میسازند. بدین معنا که مردم یک جامعه ، راجع به منزلت اجتماعی افرادی که در نهاد یا سازمانی عضویت دارند، باورها و پیش فرضهایی قایل میشوند، مثلا ممکن است که دانش آموختگان دانشگاه تهران و شیراز از لحاظ دانش و مهارت و کارشناسی ، واقعا چندان تفاوتی نداشته باشند، ولی اگر مردم ، عموما ، و افرادی که با تحصیلات دانشگاهی سروکار دارند، خصوصا ، بر این باور باشند که دانشگاه تهران وجهه علمی بالاتر و مطلوبیت اجتماعی بیشتری دارد، در این صورت ، دانش آموختگان این دانشگاه نیز از منزلت و اعتبار بالاتری در جامعه برخوردار خواهند شد. بنابراین ، منزلت نهاد یا سازمانهای آن ، به اعضای وابسته بدان ، تعمیم داده میشود.
مقاومت در برابر تغییر
نهادها ، عموما ، گرایش به محافظه کاری دارند و در مقابل تغییر ، مقاومت میکنند. این گرایش به سازمانهای وابسته نهادها نیز تسری پیدا میکند. هرچند ممکن است افرادی که در نهادها یا سازمانها ، نقشی برعهده دارند، در صدد تغییر نقش خویش برآیند، ولی در این کار با مشکلاتی مواجه میشوند. دگرگونی در نهادها ، هنگامی میسر میشود که برای تغییر آمادگی کسب کنند .نهاد اجتماعی ترجمه کلمه فرنگی intitution است که در مواردی به موسسه یا سازمان اجتماعی نیز ترجمه شده است .نهاد اجتماعی را در یک معنی به "الگوی رفتار منظم و بادوام و پیچیده که بوسیله آن کنترل اجتماعی صورت میگیرد "اطلاق گردیده است. "دورکیم" تعریفی که از جامعه شناسی نموده آن را علم به نهادهای اجتماعی میداند مقصود ولی از نهاد اجتماعی مجموعهای از اصول و مقررات است که در جامعه بنیان یافته و بر رفتار فرد ناظر است بطوریکه سرپیچی از آنها مشکل و گاهی غیر مقدور است و در این مورد نهاد را به همه عقاید و شیوههای رفتاری اطلاق نموده است که اجتماع نهاد یا تاسسیس کرده است. مارسل موس جامعه شناس فرانسوی که شاگرد دورکیم است در تعریف نهاد میگوید: "نهاد اعمال و افکاری اجتماعی اند که فرد در بدو تولد آنها را در مقابل خود ساخته و پرداخته مییابد و انتقال این اعمال و افکار غالباً از راه آموزش صورت میگیرد "و بالاخره مالینوفسکی مردم شناسی انگلیسی لهستانی الاصل نهاد اجتماعی را "اجزاء واقعی فرهنگ میداندکه دارای حساس ملاحظهای با دوام , عمومیت و استقلال است اگبرن و نیم کف نیز نهاد اجتماعی را به "مجموعهای از پوشش های اجتماعی اطلاق نموده اند که ناظر بر هدف یا هدفها و کارکردهای معینی بوده و کل یگانهای را بوجود میآورد"
بطور کلی با در نظر گرفتن ویژگیهای نهاد اجتماعی , میتوان آنها را "مجموعهای از الگوهای رفتار و اعمال و افکاری تلقی نمود که دارای هدف , کارکرد و ضرورت و عمومیت و دوام بوده , خود را کم و بیش به فرد تحمیل نموده و فرد پس از تولد آنها را ساخته و پرداخته در مقابل خود میبیند "مثال مشخص این تعریف خانواده است که تداوم جامعه انسانی بدان بستگی داشته و تمام جوامع اعم از ابتدائی یا پیشرفته پای بند اصول و مقررات آن بوده و در حفظ و باقی آن میکوشند. افراد بدنیا میآیند و از بین میروند و در حالیکه نهادهای نخستین اجتماعی مانند خانواده و دولت پابرجا بوده و در طول نسل های متمادی هدفهای آشکاری را تعقیب میکنند. نهادهای نخستین اجتماعی از استمرار و دوام در طول تاریخ برخوردارند, چرا که به تدریج و آرام تغییر نموده و در مقابل جریانهای مخالف مقاوم اند.
انواع نهاداجتماعی
نهادهای اجتماعی بر اثر نیاز های جامعه بوجود میآیند. در حال اگر نیازمندی های جامعه را به دو بخش ,اصلی و فرعی تقسیم کنیم میتوانیم نهادهای اجتماعی را هم به دو گونه بدانیم: نهادهای اصلی یا نخستین ,نهادهای دومین یا ثانوی. نهادهای نخستین نهادهایی هستند که برای رفع نیازهای حیاتی افراد و بقای جامعه ضرورت دارند .از اینرو نهادهای نخستین یا اصلی عمومی و جهانی بودی یعنی در هر عصر و زمانی و در هر جامعهای وجود دارند. نهادهای اساسی مانند نهاد خانواده, آموزش و پرورش و دولت آنچنان برای یک فرهنگ اساسی هستند که بدون آنها نمیتوان اساساً زندگی اجتماعی را تصور کرد. مردم شناسان هرگز نتوانستهاند جامعه اولیه ای اعم از معاصر یا تاریخی را پیدا کنند که در آن نهادهای اساسی وجود نداشته اند .