دانلود تحقیق مراعات‌ آداب‌ و رسوم‌ اجتماعی‌

Word 80 KB 33322 15
مشخص نشده مشخص نشده روانپزشکی - روانشناسی - علوم تربیتی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • معلم‌ باید مراعات‌ آداب‌ و رسوم‌ اجتماعی‌ را بنماید چرا که‌ بسیاری‌ از سعادتهای‌اجتماعی‌ مرهون‌ ادب‌ و مراعات‌ آداب‌ و رسوم‌ اجتماعی‌ است‌ و در زندگی‌ رمزی‌ است‌برای‌ توفیقات‌.

    یک‌ معلم‌ تا خوب‌ مؤدب‌ نباشد قادر نخواهد بود شاگردانی‌ مؤدب‌ تحویل‌جامعه‌ بنماید.

    روانشناسان‌ اصطلاح‌ «کوچک‌های‌ بزرگ‌» را بعضاً بکار می‌برند و معتقدند گاهی‌اوقات‌ چیزهایی‌ به‌ نظر انسان‌ کوچک‌ می‌آید ولی‌ همین‌ کوچک‌ها در کوبیدن‌ و یا مطرودساختن‌ بشر نقش‌ بزرگی‌ پیدا می‌کنند.

    در دین‌ مبین‌ اسلام‌ نیز در این‌ زمینه‌ دقت‌ شده‌است‌.

    محدثین‌ ما، در کتب‌ روائی‌ خود بخشی‌ با عنوان‌ آداب‌ معاشرت‌ دارند که‌ در آن‌ نحوه ‌معاشرت‌ با مردم‌ را آورده‌اند.

    انسان‌ باید از هر لحاظ‌ مودب‌ باشد.

    بحث‌ را از زبان‌ شروع‌ می‌کنیم‌.

    - اولاً: زبان‌ نباید رکاکت‌ داشته‌ باشد، یعنی‌ فحاشی‌، تمسخر و نیش‌ نباید بر زبان‌جاری‌ شود.

    - ثانیاً: زبان‌ باید دارای‌ تلطّف‌ باشد.

    افبما رحمه ‌ من‌ اللّه‌ لنت‌ لهم‌ ولو کنت‌ فظّاً غیظ‌ القلب‌ لانفضّوا من‌ حولک‌ (آل‌ عمران‌،159) قرآن‌ کریم‌ می‌فرماید که‌ معلم‌ نباید با خشونت‌ صحبت‌ کند بلکه‌ با نرمی‌ و مهربانی‌باید سخن‌ بگوید و خطاب‌ به‌ معلّم‌ اوّل‌ - پیامبر اکرم‌ (ص‌) - فرموده‌ است‌ که‌، پیغمبراکرم‌(ص‌) اگر دارای‌ زبانی‌ خشن‌ بود، اعراب‌ دوران‌ جاهلیت‌ از اطرافش‌ پراکنده‌ می‌شدند،هرچند قرآن‌ حق‌ است‌.

    - ثالثاً: معلّم‌ باید خوب‌ سخن‌ بگوید و لحن‌ گفتار و انتخاب‌ لغاتش‌ باید متعارف‌باشد.

    - رابعاً: خوب‌ سخن‌ بگوید و سخن‌ خوب‌ نیز، فحاشی‌، تمسخر و نیش‌ زدن‌ در اسلام‌گناهی‌ بزرگ‌ است‌، آنقدر بزرگ‌ که‌ قرآن‌ در مورد آن‌ می‌فرماید: ویل‌ لکل‌ همزه ‌ لمزه ‌ (همزه ‌، 1) برای‌ درک‌ بزرگی‌ گناه‌ فحاشی‌ توجّه‌ کنید که‌ یکی‌ از ملازمین‌ حضرت‌ امام‌صادق (ع‌) چه‌ می‌گوید: «با امام‌ صادق (ع‌) از کوچه‌ای‌ عبور می‌کردیم‌.

    غلام‌ من‌ از ما عقب‌ماند.

    او را صدا زدم‌، جواب‌ نداد.

    بار دوم‌ صدا کردم‌، باز هم‌ جوابی‌ نشنیدم‌ و پس‌ ازسوّمین‌ مرتبه‌ عصبانی‌ شدم‌ و خطاب‌ به‌ او گفتم‌: «یابن‌ فاعله‌.» امام‌ تا این‌ سخن‌ را شنید، ازشدت‌ ناراحتی‌، دست‌ خود را به‌ کمر گرفتند (یعنی‌ ای‌ رفیق‌!

    کمر مرا شکستی‌) و فرمودند:«چه‌ گفتی‌؟

    چرا فحاشی‌ کردی‌.» من‌ خود را با ختم‌ و عرض‌ کردم‌: «یابن‌ رسول‌ اللّه‌!

    پدر ومادر این‌ غلام‌ هندو بودند و مسلمان‌ نبودند.» امام‌ فرمودند: «من‌ کاری‌ به‌ پدر و مادر اوندارم‌، از تو می‌پرسم‌ که‌ چرا فحاشی‌ کردی‌.

    تو دیگر حق‌ امد و رفت‌ با من‌ را نداری‌.» پس‌ ازآن‌ ماجرا تا هنگامی‌ که‌ آن‌ حضرت‌ زنده‌ بودند، اجازه‌ ندادند با ایشان‌ رابطه‌ داشته‌ باشم‌.» از اینکه‌ اشاره‌ کردیم‌ بالاتر، نقل‌ شده‌ است‌ که‌ در صدر اسلام‌، یهودیهای‌ متقلّب‌برای‌ استهزاء پیامبر (ص‌) تبانی‌ کردند.

    گویا پیامبر (ص‌) همراه‌ عایشه‌ در مسجد نشسته‌بودند.

    یهودی‌ اوّل‌ وارد شد و خطاب‌ به‌ پیامبر (ص‌) گفت‌: «السلام‌ علیکم‌» (سلام‌ علیکم‌) به‌معنی‌ «درود بر تو» است‌ و «سام‌ علیکم‌» به‌ معنی‌ (شمشیر و مرگ‌ بر تو) می‌باشد.پیامبر(ص‌) و عایشه‌ متوجّه‌ شدند که‌ یهودی‌ فحاشی‌ کرده‌ است‌.

    در جواب‌، پیامبر (ص‌)فرمودند: «علیکم‌».

    یهودی‌ دوم‌ و سوم‌ هم‌ که‌ داخل‌ شدند همان‌ کلمه‌ را گفتند و پیامبر نیزجواب‌ سابق‌ را.

    در این‌ هنگام‌ عایشه‌ با عصبانیّت‌ خطاب‌ به‌ یهودی‌ سوم‌ گفت‌: «یا ابناء القرده ‌والخنازیر» (ای‌ فرزندان‌ میمونها و خوکها).

    - این‌ جمله‌ عایشه‌ اشاره‌ دارد به‌ آیه‌ای‌ از قرآن‌ کریم‌ که‌ می‌فرماید، اجداد یهودیان‌ به‌خوک‌ و میمون‌ نسخ‌ شده‌اند - از آنجا که‌ این‌ جمله‌ عایشه‌ فحش‌ بود، پیامبر (ص‌) ناراحت‌شدند و فرمودند: «ای‌ عایشه‌!

    چرا فحش‌ دادی‌؟» عایشه‌ گفت‌: «یا رسول‌ اللّه‌!

    ببینید که‌چگونه‌ استهزا می‌کنند.» پیامبر (ص‌) در جواب‌ فرمودند: «هرچه‌ گفتند، جواب‌ آن‌ راشنیدید؛ اگر گفتند: «سلام‌ علیکم‌» گفتم‌: «علیکم‌» و اگر گفتند: «سام‌ علیکم‌»، گفتم‌ «علیکم‌»،دیگر نیازی‌ به‌ فحش‌ نبود.» سپس‌ پیامبر (ص‌) در نصیحت‌ به‌ عایشه‌ فرمودند: «ای‌ عایشه‌!در شب‌ اول‌ قبر، فحش‌ بصورت‌ بسیار بدی‌ درمی‌آید و با انسان‌ محشور می‌شود و دربرزخ‌ و قیامت‌ نیز ایشان‌ را رسوا می‌سازد، مواظب‌ باش‌ در قبر و قیامت‌ رفیق‌ خوب‌ داشته‌باشی‌».

    این‌ روایت‌ به‌ ما می‌گوید که‌ نه‌ تنها هر مسلمان‌ بلکه‌ تمامی‌ انسانها، می‌بایست‌ ازنظر زبان‌ بسیار مؤدب‌ باشند.

    بسیاری‌ افراد، بویژه‌ خانمها، دچار رکاکت‌ زبان‌ می‌باشند.از یک‌ فرد معمولی‌ انتظار زیادی‌ برای‌ این‌ مطلب‌ نیست‌ ولی‌ برای‌ خانم‌ها و آقایان‌ معلّم‌رکاکت‌ زبان‌ ننگ‌ است‌.

    صرفنظر از گناه‌ بزرگ‌ رکاکت‌ زبان‌، باید متوجه‌ بود که‌ بی‌ادب‌ موجب‌ می‌شود که‌در شاگرد عقده‌ پدید آید و وامصیبتا که‌ اگر کودک‌ و یا نوجوان‌ و جوان‌ عقده‌ای‌ شود.خیلی‌ بعید است‌ که‌ کسی‌ عقده‌ای‌ شود و از او خطایی‌ سرنزند.

    یا فردی‌ دل‌ مرده‌ و مطروداز جامعه‌ می‌شود و یا تبدیل‌ به‌ جنایتکاری‌ به‌ تمام‌ معنا می‌گردد.

    وقتی‌ که‌ افراد جنایتکارتاریخ‌ را مورد بررسی‌ دقیق‌ روانی‌ قرار دهیم‌ درمی‌یابیم‌ که‌ عقده‌ای‌ بوده‌اند.

    گاهی‌ گفتن‌ جمله ‌ «برو گم‌ شو» از سوی‌ معلّم‌، ضربه‌ای‌ به‌ احساسات‌ شاگرد واردمی‌کند و این‌ ضربه‌ از «ضمیرآگاه‌» به‌ «ضمیرناآگاه‌» او می‌رود و باعث‌ عقده‌ای‌ شدن‌ وی‌می‌گردد و در این‌ حالت‌ خودش‌ نمی‌داند دچار چه‌ عارضه‌ای‌ و به‌ چه‌ علّت‌ است‌.

    زمانی‌ که‌روانشناس‌ آگاه‌، با منقاش‌ روان‌شناسی‌ خارهای‌ ریز را از دل‌ وی‌ برگیرد، درمی‌یابد که‌ضربه ‌ روانی‌ یک‌ معلّم‌ علّت‌ بیماری‌ است‌.

    گفتیم‌ که‌ از جمله‌ عواملی‌ که‌ باعث‌ پیشرفت‌ انسان‌ در جامعه‌ می‌شود، تلطّف‌ درزبان‌ است‌.

    در این‌ رابطه‌، یک‌ آمریکایی‌ کتابی‌ نوشته‌ است‌ تحت‌ عنوان‌ «آئین‌ دوست‌ یابی‌».که‌ کتاب‌ خوبی‌ است‌ هرچند پیرامون‌ اخلاق انتفاعی‌ سخن‌ می‌گوید و زیر بنای‌ اخلاق آن‌مادّی‌ است‌.

    این‌ کتاب‌ مفید که‌ شاید بیش‌ از هزار مرتبه‌ تجدد چاپ‌ گردیده‌ است‌ و میلیونهانسخه‌ از آن‌ در سراسر جهان‌ به‌ فروش‌ رفته‌ است‌.

    در این‌ مورد است‌ که‌ یک‌ کاسب‌ چه‌ بایدبکند تا مشتری‌ زیادتری‌ داشته‌ باشد و یا یک‌ مدیر کارخانه‌ چه‌ عملی‌ را باید انجام‌ دهد تاکارآیی‌ تشکیلات‌ تحت‌ سرپرستی‌ او افزایش‌ یابد و بالاخره‌، یک‌ معلم‌ چه‌ رفتاری‌ داشته‌باشد تا شاگردانش‌ او را دوست‌ بدارند.

    یک‌ انسان‌ چه‌ کند تا بر دلها حکومت‌ کند و در این‌ موارد مثالهای‌ متعددی‌ نیز دارد.مجموع‌ کتاب‌ فوق تنها اشاره‌ به‌ محتوای‌ یک‌ آیه‌ از آیات‌ گهربار قرآن‌ شریف‌ است‌.

    زبان‌ نرم‌ پیامبر اکرم‌ باعث‌ شد که‌ عربهای‌ جاهل‌ و چموش‌، گرد او جمع‌ شوند.

    فتح‌مکّه‌ نیز از آثار زبان‌ نرم‌ پیامبر است‌ و شمشیر علی‌ (ع‌) تنها در بن‌بست‌ها به‌ کار می‌آمد.همان‌ زبان‌ نرم‌ بود که‌ به‌ گفته ‌ ناپلئون‌، طی‌ پنجاه‌ سال‌ نیمی‌ از جهان‌ را گرفت‌ و گرده ‌ دنیارا تکان‌ داد.

    هر فرد اگر بخواهد معلّم‌ خوبی‌ باشد، باید علاوه‌ بر عدم‌ رکاکت‌ زبان‌، از تلطّف‌ ومهربانی‌ نیز برخوردار باشد و جملات‌ او باید سراپا عاطفه‌ باشد؛ خواه‌ در کلاس‌ و خواه‌در جامعه‌.

    در سوّمین‌ شرط‌ گفتیم‌ که‌ معلّم‌ باید از نظر تن‌ صدا و انتخاب‌ لغات‌ دقّت‌ نماید.

    ماعدّه‌ای‌ از پزشک‌ها و یا حتّی‌ علمای‌ بزرگ‌ را می‌بینیم‌ که‌ در عین‌ تخصّص‌، هنگام‌ سخن‌گفتن‌، لحن‌ گفتار یک‌ روستایی‌ به‌ تمام‌ معنا را دارند.

    اینان‌ اگر از اهالی‌ روستاهای‌ شیراز،اصفهان‌ و یا قم‌ بوده‌اند، هنوز هم‌ همان‌ کلمات‌ و لغات‌ روستایی‌ را در سخن‌ گفتن‌ بکارمی‌برند و آنچنان‌ است‌ که‌ گویا با استعمال‌ هر کلمه‌ تنزّل‌ مقام‌ پیدا می‌کنند.

    از آنجا که‌ هرانسان‌ تحصیل‌ کرده‌، متعلّق‌ به‌ اجتماع‌ است‌، نباید به‌ منش‌ روستایی‌ خود پای‌بند باشد واین‌ نکته‌ از ضروریّات‌ معلّمی‌ نیز هست‌.

    بسیاری‌ بزرگانی‌ را دیده‌ام‌ که‌ با عدم‌ رعایت‌ این‌شرط‌، دچار شکست‌ فراوان‌ گردیده‌اند.

    عزیزانم‌!

    نمی‌گویم‌ آنگونه‌ که‌ می‌نویسید، سخن‌ بگوئید، این‌ افراط‌گری‌ است‌.شخصی‌ در اصفهان‌ بود که‌ خدا رحمتش‌ کند، او معتقد بود «انسان‌ آنگونه‌ که‌ می‌نویسدباید صحبت‌ کند.» و او کاملاً کتابی‌ سخن‌ می‌گفت‌ و به‌ همین‌ دلیل‌ مورد تمسخر قرارمی‌گرفت‌.

    باید متعارف‌ و مورد پسند عموم‌ سخن‌ گفت‌ تا در هر نقطه‌ای‌ قادر به‌ صحبت‌باشیم‌.

    در مورد استخدام‌ لغت‌ گفتنی‌ است‌ که‌ گاهی‌ دیده‌ می‌شود اشخاص‌ هنگام‌ تماس‌تلفنی‌ می‌گویند: «من‌ تشریف‌ آوردم‌، شما نبودید.» باسوادانی‌ را دیده‌ام‌ که‌ هنگام‌ سخن‌گفتن‌ با من‌، به‌ جای‌ آنکه‌ بگویند: «شما به‌ من‌ لطف‌ دارید و من‌ نسبت‌ به‌ شما ارادت‌ دارم‌»گفته‌اند: «می‌دانم‌ شما ارادت‌ داری‌ به‌ من‌ برای‌ اینکه‌ من‌ لطف‌ دارم‌ به‌ شما»!

    در مقابل‌،بعضی‌ در جواب‌ این‌ سئوال‌ که‌ «حالتان‌ چطور است‌؟» می‌گویند: «مرسی‌».

    پدرتان‌کجاست‌؟

    می‌گویند: «مرسی‌» مادرتان‌ چطور است‌؟، «مرسی‌» درست‌ مثل‌ آن‌ است‌ که‌جواب‌ هیچ‌ کدام‌ از سئوالها را نمی‌دانند و تنها به‌ «مرسی‌» اکتفا می‌کنند.

    عدم‌ توانایی‌ در بکارگیری‌ لغت‌ مناسب‌ و آداب‌ معاشرت‌، ضربه‌ بزرگی‌ به‌ شخصیت‌انسان‌ وارد می‌سازد.

    دیده‌ می‌شود گاهی‌ یک‌ روستایی‌ که‌ اکنون‌ دیپلم‌، لیسانس‌ یا دکترادارد و دارای‌ مطب‌ خصوصی‌ و منشی‌ و..

    است‌ هنگام‌ سخن‌ گفتن‌ هنوز از همان‌ لغات‌دوران‌ بچگی‌ و عبارات‌ روستایی‌ استفاده‌ می‌کند.

    تقاضا دارم‌ به‌ این‌ «کوچکهای‌ بزرگ‌» بیش‌ از پیش‌ توجه‌ کنید و تن‌ صدا و استخدام‌لغات‌ را با اهمیت‌ بدانید.

    خوب‌ سخن‌ بگوئید و سخن‌ خوب‌ نگوئید.

    معلّم‌ هرگز نباید سخنی‌بگوید که‌ خود را، مجلس‌ را و کودک‌ را سبک‌ نماید.

    معلم‌ باید مواظب‌ باشد که‌ مبادا در کلاس‌، یک‌ ساعت‌ عمر 60-50 دانش‌آموز را هدردهد که‌ گناهی‌ بس‌ بزرگ‌ است‌.

    در واقع‌ این‌ یک‌ ساعت‌ 60 ساعت‌ عمر جامعه‌ است‌ و اگرچهار ساعت‌ در روز به‌ کلاس‌ برود در حقیقت‌ 240 ساعت‌ از عمر جامعه‌ را تنها در یک‌روز، هدر داده‌ است‌.

    پس‌ باید معلمان‌ بیندیشند که‌ با عمر جامعه‌ چه‌ می‌کنند.

    اگر حرفهای‌انان‌ بدون‌ محتوی‌ باشد.

    به‌ اجتماع‌ خیانت‌ روا داشته‌اند و این‌ دزدی‌ است‌، دزدی‌ که‌ تنهابالارفتن‌ از دیوار مردم‌ نیست‌، کم‌ کاری‌ و اتلاف‌ وقت‌ هم‌ دزد است‌.

    به‌ گفته‌ سعدی‌ دو چیز طیره‌ عقل‌ است‌، دم‌ فروبستن‌ به‌ وقت‌ گفتن‌ و گفتن‌ به‌ وقت‌خاموشی‌.

    گاهی‌ در میان‌ ما طلبه‌ها نیز دیده‌ می‌شود که‌ فردی‌ یک‌ ساعت‌، پشت‌ سر هم‌لغت‌ ردیف‌ می‌کند اما محتوی‌ ندارد.

    چنین‌ آدمی‌ یک‌ ساعت‌ از عمر مردم‌ را تلف‌ کرده‌ است‌.

    مطلب‌ دیگر آنکه‌ حرف‌ باید جذّاب‌ باشد تا در دل‌ اثر کند.

    باید متوجّه‌ بود که‌ شنونده‌کیست‌ و نحوه‌ صحبت‌ را مطابق‌ شخصیّت‌ و تفکّر او و به‌ شیوه‌ای‌ ارائه‌ نمود که‌ بیشترین‌و بهترین‌ تأثیر را داشته‌ باشد و همچنین‌ کلام‌ باید تفهیم‌ و تفهّم‌ داشته‌ باشد و دارای‌فصاحت‌ و بلاغت‌.

    اتفاقاً غالب‌ افراد در مورد فصاحت‌ و بلاغت‌ مشکل‌ دارند و این‌ نقص‌بزرگی‌ است‌ و برعهده‌ معلمان‌ عزیز است‌ که‌ آن‌ را رفع‌ نمایند.

    کتابی‌ است‌ به‌ نام‌ «مطوّل‌» که‌ ما طلبه‌ها می‌خوانیم‌ و بخشی‌ از این‌ کتاب‌ در موردفصاحت‌ و بخشی‌ دیگر پیرامون‌ بلاغت‌ است‌ اما تنها با مطالعه‌ این‌ کتاب‌، فصیح‌ و بلیغ‌نمی‌شویم‌ هرچند طی‌ دو یا سه‌ سال‌، ابتدا تا انتهای‌ آن‌ را بخوانیم‌.

    از همین‌ نکته‌ باید پی‌ بردکه‌ این‌ بحث‌، بحث‌ مهمی‌ است‌ و نباید آن‌ را سرسری‌ گرفت‌ و بی‌ارزش‌ تلقّی‌ نمود.

    حضرت‌ علی‌ (ع‌) در نهج‌البلاغه‌ می‌فرمایند: «المزء مخبوء تحت‌ لسانه‌» یعنی‌شخصیت‌ انسان‌ وابسته‌ به‌ زبان‌ او است‌.

    گاهی‌ انسان‌ با یکی‌ دو جمله‌ در جلسه‌، شخصیّت‌عالی‌ پیدا می‌کند.

    بعضی‌ افراد دیده‌ می‌شوند که‌ علی‌رغم‌ بی‌سوادی‌، خوب‌ حرف‌ می‌زنندو قادرند که‌ جلسه‌ را به‌ خود جذب‌ نمایند و از آنجایی‌ که‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ خوبی‌ دارند،شخصیت‌ اجتماعی‌ آنان‌ نیز عالی‌ می‌شود.

    از طرف‌ دیگر گروهی‌ با وجود داشتن‌ علم‌فراوان‌، قدرت‌ بیان‌ مناسبی‌ ندارند و نمی‌توانند دانش‌ خود را عرضه‌ نمایند.

    بزرگی‌می‌گفت‌: عده‌ای‌ مانند خمره‌ پر از باروت‌ هستند اما هیچ‌ استفاده‌ای‌ از این‌ خمره‌ نمی‌شودولی‌ بعضی‌ دیگر شبیه‌ باروت‌ سر تفنگند و تأثیر فراوان‌ دارند.

    بعضی‌ علم‌ ندارند.

    اماهمانند باروت‌ سر تفنگ‌ می‌باشند.

    می‌گویند پدری‌ پسرش‌ را چنین‌ وصیت‌ نمود: «پسرجان‌!

    زبان‌ خود را نیکوگردان‌ وفصاحت‌ و بلاغت‌ داشته‌ باش‌ چرا که‌ اگر قصد رفتن‌ به‌ مجلس‌ را داشته‌ باشی‌ اما لباس‌نداشته‌ باشی‌، می‌توانی‌ لباس‌ کرایه‌ کنی‌ و همچنین‌ است‌ اگر مرکب‌ نداشته‌ باشی‌؛ اما اگرزبان‌ و بیان‌ خوب‌ و مناسب‌ نداشته‌ باشی‌ قادر به‌ کرایه‌ آن‌ نخواهی‌ بود.» و نیز مشهوراست‌ که‌ دامادی‌ عازم‌ منزل‌ نامزدش‌ بود، مادر داماد به‌ او گفت‌: «پسرم‌!

    آنجا که‌ رفتی‌، بالابالا بنشین‌ و حرفهای‌ بزرگ‌ بزرگ‌ بزن‌.» پسر که‌ منظور مادر را درک‌ نکرده‌ بود هنگامی‌که‌ وارد شد، رفت‌ و روی‌ طاقچه‌ نشست‌ و شوع‌ کرد به‌ گفتن‌ کلماتی‌ مثل‌ گاو، شتر، فیل‌ وببر و...!

    خیال‌ نکنید که‌ این‌ گفته‌ها مثال‌ است‌، نه‌ واقعیت‌ دارند و اگر هم‌ مثال‌ باشند، به‌ قول‌روانشناسان‌: «مثالهای‌ جامعه‌، آئینه‌ فکر جامعه‌اند».

    مراعات‌ شخصیت‌ دیگران‌ در جلسات‌ قبل‌ گفتیم‌ که‌ از وظایف‌ سنگین‌ معلّم‌، دبیر و یا استاد، علاوه‌ بر تعلیم‌ وتربیت‌، شخصیّت‌ دادن‌ به‌ دیگران‌ است‌، بحثی‌ که‌ در این‌ قسمت‌ بر آن‌ تأکید داریم‌، دانستن‌این‌ مسئله‌ است‌ که‌ کوبیدن‌ شخصیّت‌ دیگران‌ گناهی‌ بسیار بزرگ‌ است‌ و شاید در اسلام‌گناهی‌ به‌ این‌ بزرگی‌ نداشته‌ باشیم‌.

    با دقّت‌ در روایات‌ اهل‌ بیت‌، مشخّص‌ می‌گردد که‌ هرچیز که‌ کوبندگی‌ داشته‌ باشد و هرکس‌ که‌ شخصّت‌ دیگران‌ را بکوبد، گناه‌ او خیلی‌ بزرگ‌است‌.

    مثلاً تهمت‌، شخصیّت‌ دیگران‌ را می‌کوبد و در روایات‌ آمده‌ است‌ که‌ اگر کسی‌ به‌دیگران‌ تهمت‌ بزند و بدون‌ تدارک‌ و جبران‌ و توبه‌ از دنیا برود، در روز قیامت‌ روی‌ تلی‌ ازچرک‌ و خون‌ او را نگاه‌ خواهند داشت‌ و به‌ این‌ وضع‌ ننگین‌، به‌ مدّت‌ پانصد سال‌ باقی‌می‌ماند تا محاسبه‌ اعمال‌ تمام‌ مردم‌ انجام‌ گیرد و پس‌ از ان‌، او را به‌ رو در آتش‌ جهنّم‌می‌اندازند.

    غیبت‌ کردن‌ و بدگویی‌ پشت‌ سر مردم‌ نیز کوبندگی‌ دارد.

    در روایات‌ می‌خوانیم‌ که‌«الغیبه‌ ادام‌ کلاب‌ اهل‌ النّار» یعنی‌ غیبت‌ غذای‌ سگهای‌ جهنّم‌ است‌.

    این‌ روایت‌ از امام‌حسین‌(ع‌) نقل‌ شده‌ است‌ و بعضی‌ دیگر از ائمه‌ (ع‌) نیز آن‌ را نقل‌ کرده‌اند.

    علمای‌ بزرگی‌ همچون‌ صدرالمتألهین‌ و شاگردهای‌ او و استاد بزرگوار ما رهبرعظیم‌ الشّأن‌ انقلاب‌ و علّامه‌ طباطبائی‌ رضوان‌ اللّه‌ علیه‌ و شاگردهای‌ ایشان‌ - این‌شاگردان‌ قرآن‌ - از روایت‌ فوق جمله‌ لطیف‌ و دقیقی‌ تحت‌ عنوان‌ «تجسّم‌ عمل‌» استفاده‌کرده‌اند که‌ در اینجا درصدد بیان‌ آن‌ نیستم‌ اما آن‌ اندازه‌ که‌ این‌ روایت‌ می‌گوید این‌ است‌که‌ اگر کسی‌ در زندگی‌ غیبت‌ و بدگویی‌ پشت‌ سر مردم‌ داشته‌ باشد، هویّت‌ او به‌ صورت‌سگی‌ درخواهد آمد و روز قیامت‌ به‌ شکل‌ سگ‌ وارد صف‌ محشر می‌شود.

    این‌ سگ‌ را به‌جهنّم‌ می‌برند و آنجا گرسنه‌ که‌ می‌شود، آن‌ غیبت‌هایی‌ که‌ در دنیا کرده‌ بود، به‌ صورت‌گوشت‌ گندیده‌ و گوشت‌ مرده‌ای‌ در می‌آید و او باید آنها را بخورد.

    سگ‌ جهنّم‌ کیست‌؟

    درجواب‌ این‌ پرسش‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) می‌فرماید: کسی‌ که‌ غیبت‌ کند و شخصیّت‌ دیگران‌ رابکوبد.

    قرآن‌ کریم‌ می‌فرماید: آن‌ کس‌ که‌ غیبت‌ می‌کند، خیال‌ نکند بدگویی‌ پشت‌ سر مردم‌می‌کند، بلکه‌ او گوشت‌ برادر مرده‌ را می‌خورد گرچه‌ خود توجّه‌ ندارد.

    «لایغتب‌ بعضکم‌بعضاً، آیحب‌ احدکم‌ ان‌ یأکل‌ لحم‌ اخیه‌ میتاً فکر هتموه‌).

    (حجرات‌، 12) یعنی‌ ای‌ مسلمان‌!

    پشت‌ سر مسلمان‌ بدگویی‌ نکن‌، او برادر تو است‌ باید همیشه‌ از اوتعریف‌ کنی‌؛ او خواهر تو است‌، باید همواره‌ از او تعریف‌ کنی‌.

    پشت‌ سر او بدگوئی‌ نکن‌.اگر نمی‌خواهی‌ گوشت‌ مرده‌ بخوری‌، غیبت‌ نکن‌.

    روایت‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) نیز از همین‌ آیه‌ریشه‌ گرفته‌ است‌، یعنی‌ قرآن‌ و مبیّن‌ قرآن‌ (قرآن‌ و عترت‌) هر دو می‌گویند که‌ بدگویی‌پشت‌ سر مردم‌، لاشخوری‌ و مرده‌خوری‌ است‌.

    اگر غیبت‌ برای‌ کسی‌ «ملکه‌» شود، هویّت‌انسانی‌ او را تغییر می‌دهد و او را به‌ شکل‌ سگ‌ وارد محشر می‌شود.

    اختراع‌ شایعه‌ و پخش‌ آن‌ گناهی‌ بسیار بزرگ‌ است‌.

    پخش‌ شایعه‌ و اختراع‌ آن‌ تفاوت‌زیادی‌ ندارند.

    مثلاً در این‌ زمان‌ ضد انقلاب‌ شایعه‌ای‌ می‌سازد و سپس‌ به‌ دست‌ انقلابی‌هامی‌دهد و متأسّفانه‌ گاهی‌ ناخودآگاه‌ حلقوم‌ انقلابی‌ها بلندگویی‌ برای‌ ضد انقلاب‌ می‌شودو شایعه‌ منتشر می‌گردد.

    قرآن‌ کریم‌ می‌فرماید: (قتل‌ الخرّاصون‌، الّذین‌ هم‌ فی‌ غمره‌ساهون‌) «الذّاریات‌ - 10 و 11) مرگ‌ باد بر کسی‌ که‌ شایعه‌ می‌سازد و پخش‌ می‌کند و مرگ‌ باد بر آن‌ کس‌ که‌ شایعه‌را می‌شنود ولی‌ برخورد جدّی‌ با آن‌ نمی‌کند و با بی‌تفاوتی‌ از آن‌ می‌گذرد و یا آنکه‌ گوش‌می‌دهد و به‌ دیگری‌ می‌گوید.

    قرآن‌ شریف‌ می‌فرماید که‌ این‌ شخص‌ آدم‌ نیست‌ بلکه‌ مانندکرمی‌ که‌ در خود می‌تند، در تخیّل‌ خود می‌تند.

    (شاید این‌ آیه‌ شریفه‌ نیز اشاره‌ به‌ همان‌تجسّم‌ عمل‌ که‌ ذکر شد، داشته‌ باشد).

    کسانی‌ که‌ دهان‌ و زبانشان‌ بلندگوی‌ ضدانقلاب‌باشد، ولو شخص‌ انقلابی‌ و کسانی‌ که‌ آگاهانه‌ به‌ آتشی‌ دامن‌ می‌زنند و با پخش‌ شایعات‌،مسلمانان‌ را می‌کوبند، در روز قیامت‌، به‌ صورت‌ کرم‌ وارد صف‌ محشر می‌شوند و قرآن‌می‌فرماید که‌ مرگ‌ بر این‌، بدا بحال‌ این‌ و وای‌ بر حال‌ این‌.

    گناه‌ بسیار بزرگ‌ دیگر، زخم‌ زبان‌ و تحقیر و سرزنش‌ دیگران‌ است‌ و به‌ آن‌ اندازه‌بزرگ‌ که‌ قرآن‌ می‌فرماید: (ویل‌ لکن‌ همزه‌ لمزه‌) یعنی‌ وای‌ بر کسی‌ که‌ پشت‌ سر مردم‌بدگویی‌ می‌کند و زخم‌ زبان‌ می‌زند و یا مردم‌ را کوچک‌ می‌کند.

    در میان‌ عوام‌ مشهور است‌که‌ وقتی‌ به‌ کسی‌ گفته‌ می‌شود: «غیبت‌ نکن‌» می‌گوید: «در روبرویش‌ هم‌ می‌گویم‌».

    اوخیال‌ می‌کند به‌ این‌ دلیل‌ که‌ روبروی‌ او هم‌ می‌گوید، آدم‌ جسوری‌ است‌ و دیگر گناه‌ ندارداما نه‌، چرا که‌ اگر روبرویش‌ بگوید زخم‌ زبان‌ است‌ و او را کوچک‌ کرده‌ است‌ و موجب‌شکسته‌ شدن‌ شخصیّت‌ او شده‌ و اگر پشت‌ سر بگوید، باز هم‌ بدتر، برای‌ اینکه‌ غیبت‌شونده‌ حضور ندارد و قادر به‌ دفاع‌ از خود نیست‌ در نتیجه‌ در این‌ حالت‌ نیز شخصیّت‌ اوکوبیده‌ می‌شود.

    شخصی‌ خدمت‌ رسول‌ اکرم‌ (ص‌) رسید و عرض‌ کرد: «یا رسول‌ اللّه‌!

    زنی‌ است‌ که‌بسیار عبادت‌ می‌کند و روزها به‌ روزه‌ و شب‌ها به‌ عبادت‌ ایستاده‌ است‌ اما بدزبان‌ وهمسایه‌ آزا».

    پیامبر (ص‌) فرمود: «عبادتهایش‌ نتیجه‌ای‌ برایش‌ ندارد و اگر توبه‌ نکند و ازکار زشت‌ خود برنگردد او را به‌ رو به‌ آتش‌ جهنّم‌ می‌اندازند».

    در روایت‌ دیگری‌ می‌خواینم‌که‌ پیامبر اکرم‌ (ص‌) می‌فرماید: «هر زنی‌ به‌ شوهر خود زخم‌ زبان‌ بزند (هر اندازه‌ کوچک‌)مثلاً همین‌ قدر که‌ بگوید، ما که‌ در خانه‌ تو خیر ندیدیمه‌) روز قیامت‌ او را در جهنّم‌ به‌ زبان‌آویزان‌ می‌کنند».

    از طرف‌ دیگر درباره‌ مردها روایت‌ داریم‌ که‌ اگر مردی‌ در خانه‌ بداخلاق و بدزبان‌ باشد و به‌ بچّه‌ها و زن‌ خود نیش‌ بزند (زبان‌ او نیش‌ داشته‌ باشد) به‌ صورت‌عقرب‌ وارد صف‌ محشر می‌شود و حتیّی‌ اگر چنین‌ فردی‌ آدم‌ خوبی‌ باشد و از اهل‌ بهشت‌،فشار قبر دارد.

    یکی‌ از اصحاب‌ خاص‌ّ رسول‌ اللّه‌ (ص‌) از دنیا رفت‌.

    رسول‌ گرامی‌ او راتشییع‌ نمود و با دست‌ مبارک‌ خود او را در قبر نهاد و هنگامی‌ که‌ روی‌ قبر را پوشاندند،خضرت‌ فرمود: «اینک‌ قبر چنان‌ فشاری‌ به‌ او وارد کرد که‌ استخوانهای‌ سینه‌اش‌شکست‌.» اطرافیان‌ عرض‌ کردند: «چرا اینگونه‌ شد؟

    او که‌ آدم‌ خوبی‌ بود.» پیامبر (ص‌)فرمودند: (بله‌ او آدمی‌ بود جبهه‌ رفته‌، اهل‌ نماز جماعت‌، بدست‌ پیامبر به‌ خاک‌ رفته‌ ومحشور با پیامبر که‌ به‌ بهشت‌ هم‌ خواهد رفت‌ اما بر اثر بداخلاقی‌ در خانه‌ و نیش‌ داشتن‌زبانش‌ محیط‌ خانه‌ را سرد می‌کرد.» این‌ فشار قبر اثر وضعی‌ آن‌ بداخلاقی‌ها در خانه‌است‌.

    اگر شخص‌ جبران‌ نکند و بدون‌ توبه‌ و تدارک‌ از دنیا برود، دچار فشار قبر خواهدشد.

    گنان‌ اینگونه‌ معاصی‌ که‌ نوعی‌ «حق‌ النّاس‌» است‌، بسیار بزرگ‌ است‌.

    این‌ عذاب‌هابدلیل‌ رعایت‌ شخصیّت‌ انسانی‌ از دید اسلام‌ است‌ و دین‌ اسلام‌ می‌خواهد شخصیّت‌ افراد،در مقابل‌ یا پشت‌ سر آنان‌ با دروغ‌، غیبت‌، تهمت‌ و یا شایعه‌ کوبیده‌ نشود.

    از همه‌ تقاضادارم‌ اینگونه‌ معاصر در زندگی‌ آنان‌ نباشد.

    شیطان‌ هرکس‌ را از راهی‌ به‌ جهنّم‌ می‌برد.

    هرگز به‌ یک‌ زن‌ با عفت‌ نمی‌گوید که‌ عمل‌منافی‌ با عفت‌ انجام‌ دهد زیرا می‌داند که‌ از این‌ راه‌ قادر به‌ فریب‌ او نیست‌ و یا به‌ یک‌ مرد باشخصیّت‌ نمی‌گوید که‌ از دیوار منازل‌ مردم‌ بالا برود و دزدی‌ کند بلکه‌ به‌ زن‌ می‌گوید که‌غیبت‌ کند، تهمت‌ بزند و شایعه‌ پخش‌ کند و به‌ مرد می‌گوید که‌ به‌ زن‌ مردم‌ نگاه‌ شهوت‌آمیزکند.

    حال‌ باید پرسید که‌ آیا اموال‌ کسی‌ دزدی‌ شود بدتر است‌ یا اگر آبرویش‌ ریخته‌ شود؟باید دانست‌ آنکه‌ غیبت‌ می‌کند و تهمت‌ می‌زند و شایعه‌ می‌سازد و پخش‌ می‌کند، دزد آبرواست‌ و گناه‌ اینگونه‌ بزرگتر از گناه‌ کسی‌ است‌ که‌ مال‌ مردم‌ را می‌رباید.

    شیطان‌ سعی‌ داردبا همین‌ کارها ما را به‌ جهنّم‌ بکشاند.

    بدگویی‌ پشت‌ سر مردم‌ در زندگی‌ ما فراوان‌ است‌ ونباید باشد.

    مصیبت‌ وقتی‌ است‌ که‌ مدیر و معاونها و معلّمین‌ و دبیرها وقتی‌ در دفتر جمع‌می‌شوند آن‌ وقت‌ لاشخوری‌ (غیبت‌) راه‌ بیفتد.

    این‌ گروه‌ چشم‌ بصیرت‌ ندارند که‌ ببینند چه‌ خبر است‌، اگر داشتند پی‌ به‌ رفتاربسیار زشت‌ خود می‌بردند.

    وقتی‌ آقا امام‌ زمان‌ (عج‌) به‌ این‌ مکان‌ نظر کنند، می‌بینند که‌معلّم‌ و معاون‌ و مدیر و دبیران‌ مشغول‌ غیبت‌ کردن‌ هستند و در واقع‌ به‌ لاشخوری‌ ومرده‌خوری‌ مشغولند.

    عایشه‌ خدمت‌ پیغمبر اکرم‌ (ص‌) نشسته‌ بود که‌ زنی‌ آمد و مسئله‌ای‌ را سئوال‌ کرد وپس‌ از آن‌ رفت‌.

    پس‌ از رفتن‌ آن‌ زن‌، عایشه‌ رو به‌ پیامبر (ص‌) کرد و گفت‌: «یا رسول‌ اللّه‌!

    قداین‌ زن‌ کوتاه‌ بود» (و در همین‌ حال‌ با اشاره‌ دست‌، کوتاهی‌ قد زن‌ را نیز نشان‌ داد)پیامبر(ص‌) از این‌ گفته‌ او به‌ شدّت‌ ناراحت‌ شدند و با چهره‌ برافروخته‌، خطاب‌ به‌ عایشه‌فرمودند: «ای‌ عایشه‌!

    چرا غیبت‌ کردی‌؟

    استفراغ‌ کن‌.» عایشه‌ مقداری‌ گوشت‌ گندیده‌استفراغ‌ کرد و سپس‌ پرسید: «یا رسول‌ اللّه‌!

    دو سه‌ روزی‌ است‌ که‌ گوشت‌ نخورده‌ام‌، این‌چیست‌؟» پیامبر (ص‌) فرمودند: «مگر در قرآن‌ نخوانده‌ای‌ که‌، «لایغتب‌ بعضکم‌ بعضاًایحب‌ احدکم‌ ان‌ یأکل‌ لحم‌ اخیه‌ میتاً فکر هتموه‌»، پشت‌ سر یکدیگر بدگویی‌ نکنید.

    غیبت‌ درعالم‌ کشف‌ و شهود و حقیقت‌، مرده‌خواری‌ است‌».

    در روایت‌ دیگری‌ آمده‌ است‌ که‌ فردی‌ خدمت‌ رسول‌ اکرم‌ (ص‌) رسید و عرض‌ کرد:«ای‌ رسول‌ خدا، مرا نصیحتی‌ بفرما.» پیامبر (ص‌) سه‌ مرتبه‌ و پی‌ در پی‌ از او پرسید که‌ اگرنصیحتی‌ به‌ او نماید آیا بدان‌ عمل‌ خواهد نمود و آن‌ مرد در هر نوبت‌ پاسخ‌ مثبت‌ داد.

    آنگاه‌پیامبر (ص‌) فرمود: «مواظب‌ زبان‌ خود باش‌».

    چه‌ نصیحت‌ خوبی‌!

    مواظب‌ زبان‌ خود بودن‌و سنجیده‌ و با فکر سخن‌ گفتن‌ جلوگیری‌ می‌کند از آنکه‌ بد زبان‌، در جهنّم‌ با زبانش‌ آویزان‌گردد.

    جمله‌ای‌ را از فردی‌ بزرگ‌ برای‌ شما بازگو می‌کنم‌ و تقاضا می‌کنم‌ آن‌ را در زندگی‌خویش‌ سرمشق‌ قرار دهید و مواظب‌ باشید که‌ مبادا نادانسته‌ مرتکب‌ گناهانی‌ بزرگ‌شوید.

    آن‌ فرد می‌گفت‌: «برای‌ معالجه‌ خود به‌ پزشکی‌ مراجعه‌ کردم‌.

    پزشک‌ قصد داشت‌مرا بدون‌ رعایت‌ نوبت‌ معاینه‌ کند اما من‌ قبول‌ نکردم‌ و گفتم‌ نوبت‌ دیگران‌ است‌، چرا نوبت‌دیگران‌ را بگیرم‌ و نوعی‌ ظلم‌ مرتکب‌ گردم‌.

    نشستم‌ تا نوبت‌ به‌ من‌ رسید.

    در همین‌ هنگام‌پیرزنی‌ دهاتی‌ وارد مطلب‌ شد و به‌ دکتر گفت‌: آقای‌ دکتر!

    نسخه‌ شما را جوشاندم‌ وخوردم‌ لیکن‌ خوب‌ نشدم‌!

    جناب‌ دکتر عصبانی‌ شد و گفت‌: حیب‌ از آن‌ نانی‌ که‌ شوهرت‌ به‌تو می‌دهد بخوری‌!

    پس‌ از ادای‌ این‌ جمله‌ از سوی‌ دکتر حاضرین‌ خندیدند.

    دکتر که‌ از گفته‌خود پشیمان‌ شده‌ بود، نسخه‌ای‌ دیگر نوشت‌ و گفت‌: مادرم‌!

    نگفتم‌ که‌ کاغذ نسخه‌ رابجوشان‌، بلکه‌ اوّل‌ نسخه‌ را به‌ داروخانه‌ ببر و دوایی‌ را که‌ نوشته‌ام‌ بگیر، بعد دوا رابجوشان‌ و بخور؛ حتماً خوب‌ می‌شود.

    بعد از رفتن‌ آن‌ زن‌ و هنگامی‌ که‌ نوبت‌ به‌ من‌ رسید،کسی‌ در اتاق نبود به‌ جز من‌ و دکتر.

    به‌ دکتر گفتم‌: آیا می‌دانی‌ امروز چه‌ کردی‌؟

    کاری‌ بیجاو گناهی‌ بزرگ‌؛ تو یک‌ انسان‌ را مسخره‌ کردی‌ و علاوه‌ بر آن‌ به‌ او زخم‌ زبان‌ زدی‌.

    درقرآن‌ و روایات‌ داریم‌ که‌ اگر مسلمانی‌، مسلمان‌ دیگری‌ را مسخره‌ کند، خداوند مسخره‌اش‌می‌کند و همچنین‌ قرآن‌ می‌فرماید، وای‌ بر کسی‌ که‌ زخم‌ زبان‌ می‌زند (ویل‌ لکل‌ همزه‌ لمزه‌)و دیگر آنکه‌، شما جناب‌ دکتر!

    دیگران‌ را وادار به‌ خنده‌ کردی‌ برای‌ آن‌ زن‌.

    در روایات‌ داریم‌که‌ اگر کسی‌ موجب‌ شود تا دیگری‌ گناه‌ کند، علاوه‌ بر آنکه‌ گناهکار به‌ کیفر گناه‌ خویش‌می‌رسد، مشوّق او و کسی‌ که‌ موجب‌ انجام‌ گناه‌ بوده‌ است‌، نیز کیفر می‌گردد.» در قرآن‌ شریف‌ آمده‌ است‌ که‌ در روز قیامت‌ دسته‌ای‌ را خداوند مسخره‌ می‌کند وبعد می‌فرماید اینها کسانی‌ هستند که‌ در دنیا مسلمانان‌ را مسخره‌ کرده‌اند.

    این‌ نص‌ قران‌است‌ و حتّی‌ در روایات‌ داریم‌ که‌ سر به‌ سر این‌ افراد گداشته‌ می‌شود.

    دو عدد جو به‌ آنهامی‌دهند و از آنان‌ می‌خواهند که‌ آن‌ دو را گره‌ بزنند و هنگامی‌ که‌ از این‌ عمل‌ عاجز ماندند،گرزهایی‌ از آتش‌ جهنّم‌ بر سرشان‌ فرود می‌آید و مسخره‌ می‌شوند.

    تصوّر نکنید که‌خداوند او را مسخره‌ می‌کند، نه‌، تمسخر او، تجسّم‌ واقعیّت‌ پیدا می‌کند و بر سرش‌ فرودمی‌آید.

    قرآن‌ کریم‌ می‌فرماید: فکلاً أخذنا بذنبه‌ فمنهم‌ مّن‌ أرسلنا علیه‌ حاصباً و منهم‌ مّن‌ أخذته‌ الصّیحه‌ و منهم‌ مّن‌خسفنا به‌ الأرض‌ و منهم‌ مّن‌ أعرقنا و ما کان‌ اللّه‌ لیظلمهم‌ ولکن‌ کانوا أنفسهم‌ یظلمون‌(عنکبوت‌، 40) یعنی‌، ای‌ انسان‌!

    ظلم‌ نکن‌ زیرا ظلم‌ دو اثر دارد: اوّل‌ آنکه‌ همان‌ ظلم‌ دست‌ و پای‌ تو رابه‌ هم‌ می‌پیچد و دوّم‌ آنکه‌ ظلمی‌ که‌ مرتکب‌ شدی‌ در روز قیامت‌ دست‌ و پای‌ تو را می‌گیرد.

    معلّم‌ها بایستی‌ مواظب‌ زبان‌ خود باشند.

    ممکن‌ است‌ ناخودآگاه‌ در کلاس‌ جمله‌ای‌بگویند که‌ ناخواسته‌ موجب‌ خجالت‌ زدگی‌ شاگرد و کوبیدن‌ شخصیّت‌ او شوند و بایدیقین‌ بدانند که‌ خود نیز خجلت‌ زده‌ خواهند شد.

    در روایات‌ فراوان‌ داریم‌ که‌ اگر کسی‌،دیگری‌ را در معصیت‌ کردن‌ مورد سرزنش‌ قرار دهد، سرزنش‌ کننده‌ نیز به‌ همان‌ گناه‌ وسرزنش‌ مبتلا می‌شود.

    اتّفاقاً این‌ مطلب‌ به‌ تجربه‌ بر من‌ ثابت‌ شده‌ است‌.

    گناهکار را بایدارشاد کرد و نهی‌ از منکر نمود ولی‌ حق‌ سرزنش‌ برای‌ کسی‌ نیست‌؛ حتّی‌ اگر کسی‌ محکوم‌به‌ اعدام‌ شد، قاضی‌ باید با کمال‌ ادب‌ حکم‌ او را بنویسد و نیز مجری‌ حکم‌ باید با ادب‌ وبدون‌ سرزش‌ او را اعدام‌ کند.

    اگر قاضی‌ یا اعدام‌ کننده‌ مبادرت‌ به‌ تمسخر محکوم‌ نمایند،مرتکب‌ گناهی‌ بزرگ‌ شده‌اند چرا که‌ «شخص‌» را باید اعدام‌ کرد نه‌ «شخصیت‌» را.

    اسلام‌می‌گوید شخصیّت‌ را نمی‌توان‌ اعدام‌ کرد.

    بسیاری‌ معلّم‌ها زخم‌ زبان‌، مسخره‌ کردن‌ و کوبیدن‌ شخصیّت‌ بچّه‌ها در کار وزندگی‌ آنها دیده‌ می‌شود که‌ نباید باشد.

    وقتی‌ معلم‌ به‌ شاگردش‌ می‌گوید: «خفه‌ شو» این‌موجب‌ ایجاد عقده‌ و کینه‌ در قلب‌ شاگرد، نسبت‌ به‌ معلم‌ می‌شود و این‌ عقده‌ باقی‌ است‌ تاهنگام‌ مرگ‌ و چه‌ بسیار موجب‌ به‌ نشاطی‌، دلمردگی‌ و جنایتکاری‌ها می‌گردد.

    نظیر این‌کلمات‌ نابجا و غلط‌ را - العیاذ باللّه‌ - گاهی‌ معلّم‌ها و یا پدر و مادرها به‌ بچّه‌ها می‌گویند،بچّه‌ نیز یاد می‌گیرد و به‌ کار می‌برد.

    پس‌ یعی‌ کنید در زندگی‌ شما معلّم‌ها بی‌ادبی‌ نباشد وزندگی‌ و کلاس‌ شما یک‌ دنیا صف‌ و صمیمیّت‌ و یک‌ دنیا محبّت‌ و تلطّف‌ باشد.

    بدا به‌ حال‌ زبانی‌ که‌ کوبندگی‌ و نیش‌ داشته‌ باشد.

    در روایات‌ می‌خوانیم‌ که‌ در روزقیامت‌ دو دسته‌ زبانهایشان‌ به‌ اندازه‌ای‌ دراز است‌ که‌ روی‌ صف‌ محشر افتاده‌ است‌ ومردم‌ این‌ زبانها را پایمال‌ می‌کنند.

    دسته‌ اوّل‌ افرادی‌ هستند که‌ پشت‌ سر مردم‌ غیبت‌می‌کنند و دسته‌ دوّم‌ زنان‌ و مردانی‌ که‌ در خانه‌ زبان‌ انان‌ نیش‌ دارد.

    اسلام‌ برای‌ همه‌، اعم‌ّ از معلّم‌ و شاگرد و حتّی‌ بچّه‌ چند روز شخصیت‌ قائل‌ است‌.اسلام‌ برای‌ این‌ امانتهایی‌ که‌ زیردست‌ معلّم‌ها است‌ (دانش‌آموزان‌) شخصیّت‌ قائل‌ است‌ وخصوصاً برای‌ نوجوانان‌ و جوانان‌، از آن‌ جهت‌ که‌ این‌ گروه‌ دارای‌ شخصیّت‌ هستند ووظیفه‌ معلّم‌ در تعدیل‌ و ارضاء این‌ غرور است‌.

    اگر معلّم‌ نسبت‌ به‌ این‌ غرور بی‌تفاوت‌باشد، باعث‌ می‌شود که‌ کم‌کم‌ در آنان‌ تکبّر پدید آید و این‌ بدبختی‌ است‌.

    شبیه‌ این‌ وظیفه‌یعنی‌ تعدیل‌ و ارضاء غرور جوان‌ و نوجوان‌ برعهده‌ پدر و مادر نیز می‌باشد و بالاخره‌ بایدمواظبت‌ کرد که‌ مبادا در گفتار و کردار چیزی‌ که‌ شخصیّت‌ شکن‌ باشد، پیدا شود.

    پیشگفتار اوراق تاریخ‌ مشحون‌ از نبردها و مصائبی‌ است‌ که‌ عمدتاً بر اثر سرکشی‌ها و طغیان‌نفس‌ بشر پدید آمده‌اند.

    دیروز صدای‌ چکاچک‌ شمشیرها و امروز غرّش‌ هواپیماها وتانکها را کسانی‌ برپا می‌کردند و می‌کنند که‌ یا اصولاً تعلیم‌ ندیده‌اند و یا اگر هم‌ تعلیمی‌ درکار بوده‌ است‌، تهذیب‌ و تأدیب‌ نفس‌ را بدان‌ راهی‌ نبوده‌ است‌.

    از آغازین‌ روز پیدایی‌ انسان‌، هزاران‌ پیامبر از سوی‌ خداوند تبارک‌ و تعالی‌برانگیخته‌ شدند تا وسیله‌ هدایتش‌ باشند و او را از مسیر ضلالت‌ به‌ طریق‌ پاک‌ الهی‌راهنمایی‌ کنند.

    معلمایی‌ که‌ به‌ همراه‌ معجزاتی‌ عظیم‌ و احکامی‌ رهایی‌ بخش‌، سختی‌ها رابه‌ جان‌ خریدند و مرارتهای‌ صعب‌ و جانفرسا را متحمل‌ شدند، قوم‌ گمراهان‌ را موعظه‌نمودند و به‌ ستیز با طاغوتیان‌ برخاستند تا آنکه‌ بر مرتفع‌ترین‌ قلل‌ هدایت‌، انوار مشعشع‌آخرین‌ فرستاده‌ الهی‌ حضرت‌ محمد (ص‌) پدیدار گشت‌.

    والاترین‌ رسول‌ حق‌ زمانی‌ به‌ ابلاغ‌ رسالتش‌ پرداخت‌ که‌ حتی‌ در کعبه‌ - این‌ یادگارابراهیم‌ بت‌ شکن‌ - انواع‌ بتان‌ خانه‌ گزیده‌ بودند و قوم‌ جاهلیت‌ در حضیض‌ نکبت‌ و خواری‌غوطه‌ور بود.

    در موقعیتی‌ چنین‌ خطیر، بر تارک‌ مواعظ‌ آن‌ حضرت‌ این‌ جمله‌ می‌درخشیدکه‌ «بعثت‌ للتّعلیم‌» و هدف‌ از بعثت‌ حضرتش‌ را شناساندن‌ راه‌ فلاح‌ و رستگاری‌ به‌ نوع‌بشر و هدایتشان‌ از وادی‌ تاریکی‌ها به‌ دیار نور و روشنایی‌ معرفی‌ نمود و آمد تا آنچه‌ راکه‌ نمی‌دانند بدانان‌ بیاموزاند.

    طی‌ چهارده‌ قرن‌ دشمنان‌ فروغ‌ هدایت‌ با انواع‌ دسایس‌ به‌ خیال‌ واهی‌ قصد خاموش‌نمودن‌ این‌ پرتو ایزدی‌ را داشته‌اند و نه‌ تنها توفیق‌ نیافتند بلکه‌ اکنون‌ با ظهور انقلاب‌اسلامی‌ در ایران‌ خونی‌ تازه‌ در رگهای‌ انسانیّت‌ به‌ گردش‌ درآمده‌ است‌.

    اینک‌ روایت‌ عظیم‌توده‌های‌ زیر سله‌ برای‌ رهایی‌ از قید سلطه‌ جویان‌ مادی‌ و معنوی‌ بر دوش‌ این‌ نظام‌ الهی‌است‌ و این‌ تحقق‌ نخواهد یافت‌ مگر آنکه‌ نسل‌ فعلی‌ و نسلهای‌ آتی‌ با شیوه‌ای‌ شایسته‌ ومناسب‌ تحت‌ آموزش‌ و تعلیم‌ واقع‌ شوند.

    دقیقاً در همین‌ راستا، نقش‌ و جایگاه‌ ارزشمند و انکارناپذیر «معلم‌» پدیدار می‌شودالبته‌ نباید هیچگاه‌ در تبیین‌ واژه‌ معلم‌ اکتفا به‌ محدوده‌ مداری‌ و دانشگاهها نمود، بلکه‌می‌باید آن‌ را از تربیت‌ فرزندان‌ در محیط‌ خانه‌ تا رهبری‌ سیاسی‌، اجتماعی‌ جامعه‌ تعمیم‌داد.

    بسیار ضروری‌ می‌نماید که‌ با ارج‌ نهادن‌ به‌ مقام‌ شامخ‌ تعلیم‌ و تعلم‌ و تأکید فراوان‌ برامر تزکیه‌ نفس‌، با طراحی‌ و اجرای‌ برنامه‌های‌ اصولی‌ و برداشتن‌ قدمهای‌ اساسی‌ وسازنده‌، حرکتی‌ همه‌ جانبه‌ برای‌ نیل‌ به‌ اهداف‌ نظام‌ مقدس‌ اسلامی‌ انجام‌ شود و هرگونه‌تأخیر یا تعلل‌ در این‌ رابطه‌ خسارات‌ جبران‌ ناپذیری‌ در پی‌ خواهد داشت‌.

    مرکز تربیت‌ معلم‌ شهید آیه‌ اللّه‌ مدنی‌ قم‌ طی‌ سالهای‌ 67-1366 توفیق‌ یافت‌ تا بایاری‌ و مساعدت‌ خالصانه‌ استاد آیه‌ اللّه‌ مظاهری‌، سلسله‌ مباحثی‌ را پیرامون‌ نقش‌،جایگاه‌ و وظایف‌ معلمین‌ برگزار نماید.

    هرچند از این‌ جلسات‌ ضبط‌ تصویری‌ و صوتی‌ به‌عمل‌ آمد و همچنین‌ در تیراژ محدود تکثیر گردید ولی‌ محتوای‌ غنی‌ بحث‌ها و تقاضای‌فراوان‌ مشتاقان‌ ما را بر آن‌ داشت‌ تا با صلاحدید حضرت‌ استاد نسبت‌ به‌ چاپ‌ این‌ مباحث‌به‌ شکل‌ حاضر اقدام‌ نمائیم‌.

    متن‌ حاضر ماحصل‌ پیاده‌ کردن‌ نوارهای‌ صوتی‌ وبازنویسی‌ و تنظیم‌ مجدد آنها است‌.

    بدیهی‌ است‌ پیشنهادات‌، انتقادات‌ و سئوالات‌ ارسالی‌خوانندگان‌ محترم‌ کمک‌ شایانی‌ در هرچه‌ پربارتر نمودن‌ این‌ کتاب‌ در چاپ‌های‌ بعدی‌خواهد بود.

    در اینجا لازم‌ می‌دانیم‌ از حضرت‌ آیه‌ اللّه‌ مظاهری‌ به‌ علت‌ بذل‌ توجه‌ و قبول‌ زحمت‌ایشان‌ کمال‌ تقدیر و تشکر را بنمائیم‌ و همچنین‌ برای‌ کلیه‌ عزیزانی‌ که‌ در مراحل‌ مختلف‌تهیه‌ و تدوین‌ این‌ اثر ما را یاری‌ نمودند از درگاه‌ ایزد منان‌ توفیق‌ روزافزون‌ در خدمت‌ به‌اسلام‌ و مسلمین‌ را آرزو کنیم‌.

  • فهرست:

    ندارد
     

    منبع:

    ندارد

ساماندهی ساحل غروب کیش و ایجاد فضاهای گردشگری خاص در این مکان قابلیت جوابگوی خواسته های تفریحی افراد گردشگران را فراهم خواهد کرد و در این نقطه کارآیی بیشتری نسبتبه فضای کنونی اش ایجاد خواهد کرد. اینزورت مثابه یک « فضای گردشگری» سابقه چندان طولانی نداشته و سابقه اولین ریزورت هابه اوایل قرن بیستم میلادی باز می گردد، زمانی که ساحل دریا برای تفریح و گردش از سوی عموم مردم در تعطیلات ...

اشاره؛ تولید و تجارت، دو بازوی قوی توسعه پایدار اقتصادی است که با برنامه‌ریزی علمی و جامع و با نگاه به رویکردهای جهانی می‌تواند سرانجامی موفقیت‌آمیز داشته باشد. مطالعه دقیق روی اقلیم‌ها، شرایط آب و هوایی، خاک، تجهیزات و فناوری موجود و قابل حصول و استعدادهای نیروی انسانی، زمینه‌هایی را در فعالیت‌های اقتصادی پویا و با بازده مناسب پیش رو قرار می‌دهد که می‌تواند برای سال‌ها درآمد ...

مقدمه امروزه برای هر نوع حرکت آگاهانه و هدفمند در بازارهای بین‌المللی در راتسای افزایش سهم بازار و توسعه صادرات ، بازاریابی اندیشیده ضرورت خاص خود را دارد. عرضه محصولی خوب با قیمتی مناسب ، بکارگیری روشهای مطلوب توزیع، استفاده از تبلیغات آگاه‌کننده و هدفمند و از همه مهمتر شناسائی رقبا، فرصتها و تهدیدهای محیطی، از لازمه‌ها و عناصر موثر در کسب سهم مناسب در تجارت جهانی می‌باشد. ...

مقدمه گندم عمده ترین محصول زراعی کشور است. سطح زیر کشت گندم آبی و دیم کشور در سال 1380 به ترتیب27/2 و51/3 میلیون هکتار و متوسط عملکرد آن در شرایط آبی و دیم به ترتیب 3 و 7/0 تن در هکتار بوده است. نرخ خودکفایی گندم در سال های مختلف بین 60-80 درصد نوسان داشته است. در صورتی که متوسط عملکرد در شرایط آبی و دیم به ترتیب تا سطح 8/4 و16/1 تن در هکتار افزایش یابد، خودکفایی در تولید این ...

زمینه های مختلف تولیدی بخش کشاورزی واحد هومند آبسرد به قرار زیر میباشد. باغات سیب واحد توصیف فنی قطعات: این باغات متشکل از 4 قطعه تجمعی با محدوده مشخص میباشد که به صورت دو قسمت همسان ذیل به لحاظ فرایند سرمایه گذاری قابل تفکیک میباشد: الف: قطعات 1 و 2 باغات: این دو قطعه که در قسمت پائین و در مجاورت جاده تهران فیروزکوه قرار دارد جمعاً به مساحت تقریبی 10 هکتار که دارای تاریخ کشت و ...

تکنیک عقیم سازی حشرات Sterile Insect Technique تاریخچه : کشف ونظم در علوم متعددی مثل بیولوژی، شیمی، پرتودهی، رفتار شناسی حیوانات، بیولوژی سلولی و مولوکولی، ژنتیک و حشره شناسی موجب شد که با اشتراک آنها، بشر ایده های مورد علاقه و رایج خود را در مورد کنترل حشرات آفت به کار ببرد . در سال 1985 W.K.Rntgen کشف خود یعنی اشعه ایکس را مشاهده و گزارش کرد. در سال 1903 اثر بعضی از اشعه ها از ...

این جانداران بدنی چرم‌گون دارند و بیشتر در کف دریاها زندگی می‌کنند. نامگذاری این جانوران بخاطر شکل خیارمانندشان است. خیار دریایی حیوان خزنده‌ای است که به آهستگی به روی گلسنگ‌ها یا صخره‌ها می‌‌خزد و تکه‌های غذا را از محیط اطراف جمع کرده و مصرف می‌کند دستهای او مایع چسبنده‌ای ترشح می‌کند که جمع آوری غذا از روی زمین را برای او آسان می‌کند پاهای ردیفی قرمز روشن و مجموعه دستهای تغذیه ...

خاک خاکها از سه نظر فیزیکی ، شیمیایی و حیاتی ( بیولوژیکی ) در رشد و نمو و باروری گیاه اثر می گذارند . 1 بهترین خاک از نظر شرایط فیزیکی برای پرورش گردو ، خاکهایی با بافت متوسط ، ساختمان مناسب با تحلخل کافی ، عمق حدود 5/1 – 1 متر ، نفوذ پذیری متوسط ( 2 – 5/1 متر در روز ) ، تهیه مناسب و زهکشی مطلوب می باشد . - خاکهای خیلی سبک و سنگریزه دار ، خاکهای سنگین رسی ، خاکهای کم عمق ، ...

خلاصه در بخش حاضر علف کش های بنتازون (bentazone)، مولینات (molinate)، تیوبنکارب (thiobencarb) و تری فلورالین (trifluralin)، در مورد اثر جهش زایی و نوترکیبی زایی بررسی شده اند. این بررسی به وسیله‌ی آزمون لکه های بال در دروزوفیل (آزمون جهش و نوترکیبی سوماتیک SMART) انجام شده است. دو نوع آمیزش استاندارد (ST) و زیست فعالی زیاد (HB) استفاده شده است. آمیزش دوم با حساسیت زیاد به پیش ...

شرح بیماری ایدز عبارت‌ است‌ از بوجود آمدن‌ ضعف‌ عمده‌ در دستگاه‌ ایمنی‌ بدن‌ (نقص‌ ایمنی‌). این‌ امر باعث‌ کاهش‌ توانایی‌ بدن‌ در مقابله‌ با عفونتها و توانایی‌ سرکوب‌ سلول‌های‌ غیرطبیعی‌ مثل‌ سلول‌های‌ سرطانی‌ می‌شود. ویروس‌ ایدز سلول‌های‌ ایمنی‌ موجود در خون‌ (لنفوسیت‌ها) و سلول‌های‌ ایمنی‌ موجود در بافت‌ها مانند مغز استخوان‌، طحال‌، کبد و گره‌های‌ لنفاوی‌) را درگیر می‌سازد. ...

جیره غذایی انسان می‌باشند که از لحاظ ارزش غذایی از کلسیم، فسفر، ویتامین‌های مورد نیاز و پروتئین، غنی هستند. پروتئین موجود در شیر و فرآورده‌های آن در مقایسه با منابع دیگر پروتئین‌های حیوانی و گیاهی ارزان‌تر و از ارزش بیولوژیکی بالایی برخوردار هستند. در کشورهای صنعتی افزایش تولید شیر و توسعه صنایع تبدیلی، تأثیر به‌سزایی در میزان مصرف شیر و فرآورده‌های آن داشته، به طوری که مصرف ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول