پشینه
دکتر محمود حسابی اول بار ایده تاسیس یک دانشگاه مستقل و جامع و تمام مدرن در کشور را به وزرای دولت پهلوی ارائه داد. با پیگیری ایشان و دکتر علیاصغر حکمت سرانجام دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ با ادغام کردن دارالفنون, مدرسه علوم سیاسی, مدرسه طب[۱], مدرسه عالی فلاحت و صنایع روستایی[۲],مدرسه فلاحت مظفر (اولین مدرسه کشاورزی در ایران), مدرسه صنایع و هنر (تاسیس توسط کمال الملک), مدرسه عالی معماری, مدرسه عالی حقوق, و چند مرکز آموزش عالی دیگر تهران در پردیسی در جنوب پارک لاله فعلی تهران دایر گشت.[۳] این دانشگاه بر اساس موسسات آموزش عالی فرانسه الگوبرداری شد و حتی طراحان ساختمان های دانشگاه تهران مهندسین فرانسوی بودند, و حتی دروس و برنامه های هنرکده (دانشکده هنرهای زیبای فعلی) دقیقا بر اساس الگوی موسسه اکول د بوزار طراحی گردید.
پردیس و بناهای این دانشگاه بتوسط معماران اروپایی رولاند دوبرول, ماکسیم سیرو, مارکوف, آلکساندر موزر, آندره گدارد, و محسن فروغی طراحی گردید.
در اواخر دهه ۱۹۴۰ میلادی ساختار درسی و پژوهشی دانشگاه رفته رفته به سمت الگوبرداری از سیستم دانشگاههای امریکایی شروع به حرکت نمود[۵]: بطور نمونه دانشکده کشاورزی این دانشگاه به کمک دانشگاه یوتا توسعه و گسترش یافت.
اما نمونه های دیگری نیز میتوان بر شمرد: در سال ۱۹۵۴ موسسه علوم اداری دانشگاه بکمک دانشگاه کالیفرنیا جنوبی و به ریاست دکتر هری مارلو از این دانشگاه آغاز به ارائه مدارج دکترا نمود. در سال ۱۹۵۸ موسسه روزنامه نگاری دانشگاه تهران بکمک دانشگاه ویرجینیا و دکتر جیمز ولارد آغاز به کار نمود. و دانشگاه جانز هاپکینز امریکا بود که در سال ۱۹۶۵ رشته دکترای بیماریهای سلولی (cytopathology) را راه اندازی نمود.
پس از انقلاب فرهنگی و در سال ۱۹۸۶ دانشکده های علوم پزشکی از دانشگاه تهران رسما بدستور بخشنامه جدید دولت جدای و مستقل گردیدند و دانشگاه علوم پزشکی تهران را تشکیل دادند. اما بر اساس تفاهم نامه بین دو دانشگاه, اعضای هیات علمی دانشجویان وپژوهشگران دو دانشگاه کماکان متعهد هستند مقالات علمی و پژوهشی خود را در مجلات وکتب وکنفرانس های خارجی وبین المللی با یک نام به چاپ برسانند.
تاریخچه
در میان موسسات و سازمان های وابسته به آموزش عالی کشور دانشگاه تهران از هر حیث و از هر نظر از جایگاهی رفیع بهره مند است . در واقع اگر متغیرهایی چون سابقه و قدمت ، تدریس استادان بنام و بلند مرتبه ، تحصیل دانشجویان ممتاز، کثرت دانشجویان ، استادان و کارکنان ، ارزش مدارک تحصیلی در کشور و خارج از آن ، پیوند و تعامل با دستگاه های اجرایی و موسسات و شرکت های صنعتی ، اداری ، اجرایی و...، داشتن کتابخانه ها و آزمایشگاه ها غنی و مجهز، تعدد رشته ها و دانشکده ها و موسسات پیوسته و وابسته ، واقع شدن در پایتخت و در مرکز شهر و... را از معیارهای تعیین اعتبار و اهمیت یک دانشگاه برشماریم ، بی گمان دانشگاه تهران را باید معتبرترین و مهم ترین دانشگاه های کشور دانست . بی جهت نیست که از این دانشگاه با تعبیر ((دانشگاه مادر)) و ((نماد آموزش عالی )) یاد شده است .
اندیشه ایجاد مرکزی برای آموزش عالی در ایران و به تعبیر دیگر دانشگاه ، نخستین بار با تاسیس دارالفنون در 1230 ه.ش . به همت میرزا تقی خان امیرکبیر عملی گردید. دارالفنون گرچه توسعه نیافت اما تجربه مغتنمی پیش روی کسانی که در آرزوی آشنایی ایرانیان با دانش های جدید و پیشرفت های اروپائیان در صنعت ، اقتصاد، سیاست و... بوده اند، قرار داد. با عطف به این تجربه در 1307 ه.ش پروفسور دکتر محمود حسابی پیشنهاد راه اندازی مرکزی جامع همه یا اغلب دانش ها را با وزیر وقت فرهنگ ، دکتر علی اصغر حکمت ، در میان نهاد.
در بهمن ماه سال 1312 شمسی، جلسه هیات دولت وقت تشکیل و در آن در موضوع آبادی تهران و زیبایی و شکوه ابینه، عمارات و کاخهای زیبای آن سخن به میان آمد. مرحوم فروغی که در آن روز ریاست وزراء را برعهد داشت از یک سو و دیگر وزیران از سوی دیگر زبان به تحسین و تمجید شهر گشودند و برخی از آنان برای جلب رضایت شاه در این مقال، عنان از کف بدادند اما در این میان مرحوم علی اصغر حکمت کفیل وزارت معارف بی آنکه پیشرفتهای پایتخت را نادیده انگارد با لحنی محتاطانه چنین گفت:«البته که در آبادی و عظمت پایتخت شکی نیست » ولی تنها نقص آشکار آن اینست که «انیورسته»ندارد و حیف است که در این شهر نوین از این حیث از دیگر بلاد بزرگ عالم، واپس ماند». این سخنان ارزشمند تاثیر خود را بر جای نهاد و بی درنگ مقبول همگان افتاد از این رو آنان با تخصیص بودجه اولیه ای به میزان 250000 تومان به وزارت معارف اجازه دادند تا زمین مناسبی برای تاسیس دانشگاه بیابد و ساختمان آن را در اسرع وقت پدید آورد. علی اصغر حکمت بی درنگ دست به کار شد و جستجو برای مکان یابی مناسب دانشگاه را با کمک و مشاوره آندره گدار، معمار چیره دست فرانسوی که در آن روزگار به عنوان مهندس در خدمت وزارت معارف بود آغاز کرد. آنان پس از جستجوی بسیار در میان ابنیه، باغها و زمینهای فراوان آن روز اطراف تهران باغ جلالیه را برای احداث دانشگاه برگزیدن. در همین حال بر خلاف امروز که یافتن زمین مناسب در شهر تهران برای ایجاد دانشگاهی عظیم تقریباً ناممکن است، در آن روزها زمینهای فراوانی وجود داشت که صاحبان آنها نه تنها در فروش آنها امساکی نداشتند بلکه برای واگذار به چنین مؤسساتی که مسلماً سود کلانی هم بدنبال داشت، سر و دست می شکستند. از همین رو بود که گروهی از مالکین اراضی بهجت آباد با سوء استفاده هایی نظر وزیر مالیه وقت را جلب کرده بودند که زمینهای آنها را برای تاسیس دانشگاه خریداری نماید. در حالیکه به نظر موسیو گدار عرصه آن زمینها تنگ و موقعیت آنها سیل گیر بود و برای تاسیس دانشگاه به هیچ روی مناسب نبود. با این همه مرحوم داور رجحان در جلسه هیات دولت به سختی برخرید اراضی بهجت آباد پای فشرد و نظر بیشتر اعضاء را جلب کرده و سرانجام دولتیان، بهجت آباد را برگزیدند. در همین حال که علی اصغر حکمت دلشکسته و ناامید ناظر ماجرا بود، رضا شاه وارد شد و پس از اطلاع از موضوع با قلدری خاص خود اوضاع را برهم زد و گفت:« باغ جلالیه را برگزینید. بهجت آباد ابداً شایسته نیست عرصه آن کم و اراضی آن سیل گیر است. دولتیان در برابر این سخنان قاطع، زبان در کام کشیدند و احدی دم برنیاورد.