مقدمه
کسانی که گذشته را مرور میکنند و آنرا مورد مطالعه و تأمل قرار میدهند و از آندرس عبرت میگیرند، سود سرشاری از کار خود میبرند، مخصوصاً اگر این مطالعه وتوجه در مورد تمدن انسان و مسائل مربوط به تربیت باشد.
از روزگار کهن پرورش جوانان برای زندگی یکی از مهمترین اشتغالات نوع بشربوده است. تاجایی که میتوان گفت: «تربیت هرگز مانند آنچه که جامعههای بدوی بهجوانان خود میدادهاند مؤثر نبوده است.»[1] کودک به محض اینکه توانایی شرکت درزندگی بزرگتران خود را داشت و میتوانست خدمتی برای انان انجام دهد، آنها را دنبال وتقلید میکرد. تربیت ناخودآگاه برای ارضای تمایلات طبیعی به شکل بازی کودکانه وتقلید و شرکت در زندگی عمومی و جشنها و تشریفات دینی هزاران سال صورت مدرسه واقعی برای کودکان قبایل وحشی را داشته است.
مطالعه تاریخ اقوام بدوی به ما میفهماند که آشنا کردن جوانان به کار و فرهنگ واخلاق آداب و رسوم، همیشه قسمت مهمی از تربیت بوده و در آینده نیز هرگز نمیتواند ازقلمرو آن خارج گردد.
و بهترین وسیله برای آن است که وضع موجود آنها را بشناسیم و سیر تحول آنان رادریابیم و تکامل بشر را تا زمان حاضر درک کنیم.
آنچه در پیش رو دارید:
بررسی آموزش و پرورش و تعالیم تربیتی آن در تمدن یونان میباشد.
یونانیان آموزش و پرورش اروپایی را آغاز کردند آنان سعی داشتند که بین فرهنگو تعلیم و بین ارزش و واقعیت فرق بگذارند. آنان طبیعت آدمی را با بصیرت حیرتانگیزیبررسی کردند و با شجاعت از منطق افکار خود پیروی کردند.
یونانیان هنرمندان و متخصصانی والا بودند و علوم غرب را بنیان نهادند، اما دربرابر این آیین فکری خطرناک مقاومت ورزیدند که آموزش و پرورش بیشتر وسیلهایبرای ساختن اشیا باشد تا برای تربیت کودکان که مردان شایستهای شوند. این مایه فکریپایدار در اندیشه یونانیان که آموزش و پرورش همان است که فرد را میسازند، هنوزمسئله امروزی ماست و ما را یادآور میشود که اگر وسایل مهارکردن ماشینهای مصنوعدست بشر را به کنار نهیم، بیگمان جوابگوی نیازهای نیمه دوم قرن بیستم نخواهیم بود.
جان استوارت میل (John Stuart mill) معتقد است یونانیان تقریباً بنیانگذار همهچیز بودهاند جز مسیحیت که دنیای جدید بدان مباهات میکند. بیگمان یونانیان نخستینمربیان واقعی دنیای غرب بودند هیچ تاریخ آموزش و پرورشی نمیتواند وجود یونانیانرا نادیده انگارد زیرا آنان اولین قوم غربی بودند [2]که به طور جدی و با تعمق درباره آموزشو پرورش نسل جوان، ماهیت و هدف آن و اینکه کودکان و مردان چگونه باید تربیت شوندمیاندیشیدند. اما درست به همین علت که یونانیان به امر آموزش و پرورش بسیارعلاقهمند بودند، درباره آن هم رأی نبودند. مثلاً در اسپارت و آتن، با دو آرمان سختمتضاد تربیتی مواجه میشویم که در عمل آموزش و پرورش امروزی به آسانی میتوانآنها را باز شناخت.
قبل از آنکه بحث آموزش و پرورش یونان را آغاز کنیم لازم میبینم درباره تحولاتفکری و هنری و ادبی اشارهای داشته باشیم.
تحولات فکری و هنری
همینکه یونانیان توانستند ایرانیان را پس از نبردهای خونین از خاک خود براننددوران آرامش نسبی، مخصوصاً در دوران رهبری پریکلس در یونان شروع شد و آتنصحنه فعالیتهای فکری، علمی، هنری قرار گرفت و نوابغ بزرگی پیدا شدند که تحولاتبزرگی در دنیای متمدن آنروزی پدید آوردند و در حقیقت بنیانگذاران تمدن امروزی بهشمار رفتند.
در این دوران که به عصر پریکلس معروف شد، یونان برجستهترین ادوار تاریخیخود را طی کرد، بزرگترین شاهکارهای فلسفی، علمی و ادبی که دنیا به خود دیده بود بهوجود آمد و بزرگترین نوابغ ادبی و فلسفی دوران باستان پا به عرصه وجود گذاشتند.
در این زمان است که هنرهای زیبای یونانی به منتهی درجه عظمت و شکوه خودرسید خالق علوم، آزادی، بشریت یونان خود را خالق زیبایی معرفی کرد و در تمام شعبهنری شاهکارهای جاویدانی از خود به یادگار گذاشت که نظیر ان تاکنون دیده نشده بود،چون وسایل مادی کار کاملاً مهیا بود هنرمندان آزادانه توانستند از تصورات و تخیلاتخود الهام بگیرند.
مانند شعرا و ادبا دراماتیک، هنرمندان از طبیعت تقلید کردند و مانند آنها حالاتمتنوعی به هنر خود دادند.
خاتمه جنگهای مدیک و راندن دشمن از خاک خود نیروی اخلاقی جدیدی در آنهاتولید نمود که آنها را به آتیه درخشانی امیدوار میساخت.
برای تشکر از خدایان که آنها را از خطر خارجی رهانده بود تمام معابدی که خرابشده بود مرمت نمودند و در قلب خود سعی کردند که آنها را زیباتر و باشکوهتر جلوهدهند. هنر حجاری و نقاشی و تزئینی با هنر ساختمانی ترکیب یافت. در کنار معابد،ساختمانهای زیبای شهری، محلهای ورزشی نباشد و شهرها با یکدیگر به رقابتپرداختند.
در این عصر علاوه بر تکامل هنرهای زیبا بواسطه پیدایش فلاسفه بزرگی نبوغیونانی صورت حقیقی به خود گرفت و فلسفه وارد مرحله جدیدی شد. اهمیت تحولاتفلسفی در این عصر این بود که نفوذش در تمام تحولات فکری و عقلانی دوران بعدی حسمیشود و در نزد شعرا، مورخان، ناطقین آن زمان اثرات آن مشاهده میگردد.
از فلاسفه بزرگی که در این عصر پیدا شدند نخست بایستی نام سقراط را ذکر کردکه در رأس تحولات فکری جامعه یونانی قرار گرفت و دوران درخشندگی یونان نیزمدیون این مرد بزرگ بود.
به عقیده وی مردم از روی علم به دنبال کارهای بد نمیروند، به این جهت برایخوبی و درستی مبنای عقلی و علمی میجست و اصل تعلیمات او این است که بشر همیشهجویای خوشی و سعادت است ولی در نظر او این سعادت بالذات و شهوات نفسانی بدستنمیآید، بلکه با جلوگیری از خواهشهای نفسانی میسر است. بالاخره فضیلت جز با دانشو حکمت بدست نمیآید.
افلاطون دیگر فیلسوف عالیقدر، و یکی از نویسندگان برجسته دوران باستانی باآثار کتبی تقریباً سی ساله که اصول عقاید وی در رساله جمهور بیان شده است وی درنوشتههایش کوشیده است در روابط بشری بنیان جدیدی که تاکنون وجود نداشته،برقرار سازد.
و ارسطو نخستین پایهگذار علوم جدید، و از بزرگترین فلاسفه دنیای باستانی استکه مدت مدیدی دنیای متمدن را تحت تأثیر عقاید و آراء خود قرار داد. و تصنیفاتش بهزبانهای سریانی، پهلوی و عربی ترجمه شده است. وی شعب علوم مختلف را از یکدیگرمتمایز ساخته و همه علوم و فنون را جزء حکمت میداند.
تحولات ادبی
در این عصر (قرن) نه تنها فلسفه و هنر رو به تکامل گذاشت بلکه در ادبیات نیز باپیدایش نویسندگان درامهای اجتماعی و شعرای فکاهی نویس و مورخان اهمیت بهسزایی یافت و زمینه را برای تحولات ادبی دنیای بعدی فراهم ساخت.
ما نه تنها منشأ الهامات ادبی، هنری، فلسفی و عملی را که به صورت نظری در یونانزاییده شده، بلکه همچنین شکل آموزش عالی را که آثار ان حتی در فرهنگی که متوسط یاکلاسیک مینامیم باقی مانده است. مدیون یونان قدیم و مخصوصاً آتن هستیم.
تربیت در طول تاریخ یونان قدیم و در میان قبایلی که یونان را تشکیل میدادنداشکال گوناگونی به خود گرفته است.
«ایونیها» (Ioniens) متخیل، هنرمند، ادیب و عالم.
«درینها» (Doriens) اهل تجربه و سلحشور بودهاند.
از زمان «همر» (Homere) که تربیت به صورت بدوی است و مردکار و عاقل ومحتاط و معتدل میپروراند تا عصر اسکندر که مردان دانشمند و جسور پرورش مییابدتغییرات زیادی در مفهوم تربیت بوجود آمده است.
هومر مرآت یونانیان بود و آنان در این آیینه خود را میدیدند که چه بودهاند، چههستند و چه آرزو دارند بشوند.
و ما بحث آموزش و پرورش یونان را نه با معلمان و فیلسوفان بلکه با همین شاعرآغاز میکنیم که هیچ معلم یا فیلسوف یونانی هزگز نتوانسته است او را نادیده انگارد. زیراوی به طریق کاملاً خاصی فکر یونانی را شکل داد و به روش زندگی یونانی ویژگی بخشیدکه هرگز یکسره از بین نرفت.
زیرا او شاعر بود و یونانیان معتقد بودند که شاعران نخستین آموزگاران نوعبشرند. در وجود هومر، نخستین و شریفترین نمونه از آن نوع هنر ادبی را سراغ گرفتند کهبرتر از تاریخ و فلسفه و بیش از زیبایی صوری محض است. و بیشتر ترکیبی است ازجمال هنری و اخلاقی در اشعار حماسی والاترین ارزشها از این نظر اهمیت پیدا میکند کههم کشش عام دارد و هم جاذبه عاجل و بلافصل. از این رو آرمان هومری همواره بخشیاز وجدان یونانیان بود و به صورت قالب روح یونانی درآمد مهری که اصالت و شرافتهومری بر آموزش و پرورش یونانی زده بود هرگز پاک نشد، چون این آموزش و پرورشاز فرهنگی اشرافی نشئت گرفته بود