مقدمه شناخت قرائن و نشانه های تحول در زندگی ، شرایط اولیه پذیرش اصول چند سویه روشهای تصمیم گیری و برنامه ریزی هوشمند و خلاق است .
توان بهرهگیری از پیام ، ادراک وکشف جوهره تجربیات موفق و ناموفق زندگی است که در طول زندگی، مسیرهای درست و نادرست رسیدن به هدفهای فردی و سازمانی را تعیین میکنند .
الهام گیری از این شناخت و مکاشفه ، چشم اندازهای آینده را شفاف و به روشنی ترسیم میکند.(حمیدی زاده ، 1381، ص 1) تصمیم گیری ، جوهره مدیریت است و مدیر کسی است که هر لحظه باید تصمیم بگیرد .
تمامیتلاشهای مدیران ، در یک نقطه به بار نشسته و نتایج عینی خود را بروز میدهد و آن نقطه گزینشی است که از بین گزینه های مختلف صورت گرفته و بهعنوان تصمیم مدیر تعیّن مییابد .
علت خوب یا بد شدن کارها یا موفقیت و شکست در دستیابی به اهداف تا حد زیادی در گرو همین لحظه و تصمیمیاست که گرفتهمیشود.(باقریان ، 1380 ، ص 59) مفاهیم اساسی تصمیمگیری 1- اطمینان (معلوم) و عدم اطمینان (نامعلوم) در تصمیم گیری ساده ترین کاربرد نظریه تصمیم در مواردی است که تصمیمات تحت شرایط معلوم گرفته میشوند و شاید ساده ترین مثال تصمیم گیری تحت شرایط معلوم نیز لباسپوشیدن هر روزه باشد .
اگر چه ممکن است لباسهای مختلفی داشته باشیم لیکن اکثر ما به سرعت و با کمترین تلاش ، انتخاب خود را انجام میدهیم اما همه تصمیم گیریها به این سادگی نیستند .
هنگامیکه فقط قسمتی از نتایج از طریق انتخاب ، تعیین میشود ، فرآیند تصمیمگیری، ، پیچیدگی بیشتری مییابد برای اینکه بتوانیم ساختار یک تصمیم تحت شرایط نامعلوم را مورد توجه قرار دهیم ، انتخاب بین حمل یک چتر و عدم حمل آن در یک روز ابری را بررسی مینماییم .
اینجا ما دو راه پیش روی داریم : 1- حمل یک وسیله ناجور که در صورت وقوع باران میتواند ما را از بیماری یا خیس شدن حفظ کند.
2- عدم حمل چتر و آرزوی این که در باران نمانیم .
چون ممکن است پیش بینی هوا نا صحیح باشد ، ما در مورد آمدن باران ، اطمینان نداریم .
اما به علت نیاز، مجبوریم تصمیم گیری کنیم .
مطلب ساده فوق بیانگر تصمیم گیری تحت شرایط نامعلوم است یعنی یک اقدام (عمل) باید صورت پذیرد حتی هنگامیکه نتیجه آن نامعلوم است و از طریق شانس ، معین میشود .
در سطور بعد ، سعی میشود چارچوبی ارائه گردد که بتوان در درون آن ، چگونگی و دلیل انتخابهایی را که صورت میگیرد، توضیح داد .
تصمیم گیری در زمینه مقابله با بدی هوا ، خصوصیات اساسی تصمیم گیری تحت شرایط عدم اطمینان را نشان میدهد.
ما هنگامیتصمیم به حمل چتر میگیریم که شانس باریدن باران به نظر زیاد باشد.
اما گاهی اوقات ، دو شخص انتخابهای مختلفی را انجام میدهند .
آیا همیشه ، یک تصمیم صحیح وجود دارد ؟
اگر چنین است ، پس چرا دو نفر میتوانند انتخابهای مختلفی داشته باشند ؟
این سوالات را میتوان با مشخص کردن عناصر کلیدی مشترک در همه تصمیمات و سپس متشکل کردن آنها در یک فرم مناسب برای تجزیه و تحلیل ، پاسخ داد .
در تصمیماتی که نتایجشان متأثر از عامل شانس است ، وجود اطلاعات ناکامل یا جزئی موجب میشود تا دو گروه زیر از موارد تصمیم گیری به وجود آیند: تصمیم گیری تحت شرایط ریسک تصمیم گیری تحت شرایط عدم اطمینان در گروه اول ، درجه ناآگاهی نسبت به داده های مسأله بر حسب یک تابع چگالی احتمال بیان میگردد یعنی در اینگونه مسائل ، توزیع پراکندگی نتایج ، معلوم است در حالی که در گروه دوم ، هیچگونه تابع احتمال را نمیتوان مورد استفاده قرار داد.
(احتمالات نتایج ، نامعلوم ، هستند).
به بیانی دیگر، معلوم و نامعلوم از نقطه نظر وجود اطلاعات ، مبین دو حالت انتهایی هستند و ریسک حالت میانی آنها است .
تابع چگالی احتمال ، تحت شرایط عدم اطمینان معلوم نیست و یا نمیتوان آن را تعیین نمود ولی عملاً حالت عدم اطمینان ، مبین ناآگاهی کامل نسبت به مسأله نیست .
مثلاً تصمیم گیرنده ای ممکن است اطلاعات جزیی درباره پارامتر ، (یکی از پارامترهای مسأله) داشته باشد به این ترتیب که این پارامتر فقط میتواند یکی از مقادیر C2,C1 یا C3 را به خود بگیرد .
اما تا زمانی که او نتواند احتمالات مربوط به این سه مقدار را به دست آورد ، وضعیت به عنوان تصمیم گیری تحت شرایط عدم اطمینان شناخته میشود .
متأسفانه عدم وجود اطلاعات کافی باعث گردیده است روشهای متعدد و اغلب ناسازگار ، جهت کمینمودن و حل یک مسئله تصمیم گیری ایجاد شود .
معیار بیشتر کردن سود یا کمینه کردن هزینه ، تحت شرایط معلوم، تقریباً مورد قبول همگان است .
لیکن چندین معیار برای شرایط ریسک و عدم اطمینان وجود دارد .مثلاً گاهی بیشینه کردن سود مورد انتظار ، تحت شرایط ریسک، قابل قبول است اما از آن نمیتوان برای تمام موارد استفاده کرد .
این مشکل برای حالت تصمیم گیری تحت شرایط عدم اطمینان حادتر میشود .
در اکثر مدلهای تصمیم ، حل مسأله به انتخاب بهترین رویه یا رویه های عمل از میان تعدادی (احتمالاً نامحدود) حالت جایگزین موجود ، منجر میگردد .
اما در غالب این مدلها فرض نشده است که تصمیمات در شرایطی اتخاذ میشوند که خود سیستم سعی در مغلوب کردن تصمیم گیرنده دارد .
مثلاً فرض کنید که تصمیم یک فرد، بستگی به آمدن یا نیامدن باران دارد .
در این حالت ، تصمیم گیرنده انتظار ندارد که طبیعت ، یک رقیب بدخواه باشد .
وضعیتهای رقابتی در تصمیم گیری ، تحت شرایط نامعلوم وجود دارد که در آنها ، دو حرف یا بیشتر در تضاد با یکدیگر عمل مینمایند و هر کدام سعی میکند سود یا دریافت خود را به ازای ضرر یا پرداخت دیگری یا دیگران بهینه کند .
نظریه حاکم بر این موارد ، از مسائل تصمیم گیری تحت شرایط عدم اطمینان به نظریه بازیها مشهور است که تصمیم گیرنده ، در مقابل یک حریف یا رقیب با هوش قرار دارد .
(عرب مازار ، 1369 ، ص 1) عناصر تصمیم هر تصمیمیتحت شرایط معلوم ، دارای دو عنصر عمل و نتیجه است انتخابهای تصمیم گیرنده عمل هستند .
مثلاً در انتخاب برنامه های دو کانال تلویزیونی در یک ساعت معین ، هر برنامه ، مبین یک عمل بالقوه است .
نتایج را میتوان در قالب مقدار فایده ای که از برنامه ها حاصل میگردد، مشخص نمود .
اگر تصمیم تحت شرایط نامعلوم گرفته شود ، عنصر سومیبه نام رویداد نیز وجود خواهد داشت .
در مثال روزبارانی ، حمل چتر و عدم حمل چتر، عمل محسوب میشوند .
تمام تصمیمات مشتمل بر انتخاب یک عمل هستند اما نتایج، حاصل از یک عمل نامعلوم است زیرا یک نتیجه ، حاصل مشترک انتخاب و شانس میباشد .
برای عمل حمل چتر، دو نتیجه ممکن وجود دارد : حمل غیر ضروری چتر و خیس نشدن .
نتایج عمل دیگر ، یعنی «عدم حمل چتر» عبارتند از : بیهوده خیس شدن و عدم حمل یک وسیله ناجور.
باز باید یادآور شد که وقوع نتیجه اول یا دوم ، کاملاً بستگی به وقوع باران دارد .
نتیجه هر یک از اعمال انتخاب شده بستگی به رویدادی (آمدن یا نیامدن باران) دارد که اتفاق میافتد.(عرب مازار ، 1369 ، ص 3) اصول چهار گانه تصمیم گیری هوشمند و خلاق - هدف گذاری و انعطاف پذیری : آقای احمدی ، موضوعی را به صورت هدف در نظر گرفته است و ضمن تأکید بر ضرورت تحقق آن ، درباره هدف به مطالعه میپردازد و برای رسیدن به آن تلاش میکند ، در زندگی ، شناخت مقصد ، بخش عمده ای از آینده را مشکل میدهد .
بررسیهای آقای احمدی ، او را مجاب ساخته است که اگربه انتخاب مسیر درست مقصدی که میرود ، توجه نکند ،هدف ، اهمیت خود را از دست میدهد .
آقای احمدی ، قبلاً هدف خود را انتخاب کرده است .
او همیشه آرزوی رسیدن به مدیر عاملی شرکت محل کار خود را داشته است .
کسب پول و قدرت، هدف اصلی وی را شکل میدادند .
در عین حال، او شهامت تغییر هدف را نداشت.
احمدی، پس از چند سال تلاش و کار در سازمان و بالارفتن از نردبان ترقی و پیشرفت به این نتیجه رسید که راه نادرستی را انتخاب و بر آن تکیه کرده است .
زیرا در آن سازمان ، چیزی که او به دنبال آن بوده است وجود ندارد .
به عبارت دیگر ، او حالا پول و قدرت دارد اما اغنا نشده است و به دنبال مالکیت سازمان و دستیابی به توازن در سبک زندگی است .
اکنون شاید بتوان گفت که این فرد به قابلیت انعطاف پذیری رسید ، و در عین حال توانسته است بر مسائل دیگر دور و بر خود توجه بیشتری کند .
آیا شما مایلید مانند این شخص باشید ؟
چه جلوه هایی از رفتار احمدی را بیشتر میپسندید؟
نقاط ضعف و قوت رفتار و کردار آقا احمدی را ارزیابی کنید .
تا کجا مایلید این نوع عدم اطمینان را با نگرش مثبت دنبال کنید ؟
آیا مایلید در مرحله ای از مراحل کسب موفقیت به ارزیابی هدفهای خود بپردازید ؟
- آگاهی و اضطراب : خانم اکبری شخصی باهوش و زیرک است.
از مقاصدی که در پیش گرفته است به خوبی آگاهی دارد .
او معتقد است انسان همواره باید بداند در چه وضعیتی قرار دارد و به چه سمت و هدفی در حال حرکت است .
به اعتقاد او باید خواسته های خود را مشخص و جنبه های معقول آنها را در چارچوب، توانایی ، ظرفیت زمانی و منابع موجود تعقیب کرد .
لذا در نظر او همواره گرد آوری اطلاعات ، اهمیت بسیاری دارد ، در واقع به نظر خانم اکبری، شناخت واقعیتها و حقایق زندگی ، سرچشمه و زیربنای آگاهیها و دانستنیهاست .
او دوران تحصیل خود را به خوبی طی کرده است زیرا حقایق را به طور مناسب شناخته و با آنها کنار آمده و با در نظر گرفتن شرایط ، هدفهای خود را انتخاب و آنها را دنبال کرده است .
او در انتخاب رشته تحصیلی در دانشگاه ، از تمام منابع اطلاعاتی در دسترس استفاده کرده است .
کتابچه راهنمای رشته های تحصیلی، هدفها و شرح هر رشته تحصیلی را به دقت مطالعه کرده است و ضمن بازدید از محوطه های آموزشی با دانشجویان فارغ التحصیل آن رشته گفتگو کرده است.
او به هنگام اتخاذ تصمیم برای تحصیل در دانشگاه از تمام حقایق مربوط ، آگاهی یافت .
خانم اکبری پس از ورود به دانشگاه به زودی دریافت که اطلاعات و آگاهیهای آن برهه، دیگر برای تلاشهای آتی در محیط دانشگاه و تصمیم گیریهای بعدی ، تازگی و سودمندی چندانی ندارد زیرا اطلاعات و دانسته های وی در قبل از هر تصمیم گیری با بعد از آن فرق میکند .
او به این نتیجه رسید که اطلاعات به سرعت کهنه میشود و انسان هر چه بیشتر بداند ، بیشتر به نادانسته های خود واقف میشود .
شاید خانم اکبری فهمیده بود که باید همواره مضطرب و آگاه باشد .
آیا مایلید مانند اکبری باشید ؟
چه جلوه هایی از رفتار او را بیشتر میپسندید؟
نقاط قوت و مثبت رفتار و کردار خانم اکبری را ارزیابی کنید .
آیا مایلید در مرحله ای از مراحل آگاهی و اضطراب به ارزیابی هدفهای خود بپردازید؟
خانم اکبری را در کجای پیوستار رویکرد نگرش مثبت به عدم اطمینانها ارزیابی میکنید ؟
وضعیت خود را بازدن علامت × در محل مناسب مقیاس بندی مشخص کنید توازن - واقعیت گرایی و خوش بینی آقای داودی فردی واقعیت گراست و تمایل دارد تا آینده را هم بر اساس این خصیصه ترسیم کند.
از این رو، در نظر ندارد نسبت به برنامه های آتی و میزان کنترل آنها با چشم بسته عمل کند.
اغلب برنامه ریزیهای وی متکی بر شرایط و امکانات موجود و پایبندی به حفظ وضعیت موجود است .
آقای داودی فردی واقعیت گراست و تمایل دارد تا آینده را هم بر اساس این خصیصه ترسیم کند.
برای آقای داودی ، دیدن پدیده ها و جنبه های واقعی آنها ، آن طور که هستند مهم است، نه آنگونه که تصور و تلقی شوند که با تمایلات او سازگاری دارد .
وقتی همسر او اظهار داشت که برای ترفیع شغلی ، لزوما، باید به منطقه جغرافیایی دیگر عزیمت نماید ، از اظهار و تمایل همسر خود ارزیابی مطلوبی نکرد و تحقق این خبر را برای خود موقعیتی مناسب میدانست.
تصور اینکه در محیط جدید ، روزگار خوشی داشته باشد برای او دشوار بود زیرا احساس میکرد در آن منطقه ، یافتن کاری مناسب و دوستانی تازه مقدور نیست .
داودی هنوز به این نتیجه نرسیده بود که در زندگی میتوان با برنامه ریزی و تلاش و با بهره گیری از شیوه های متفاوت در شکل گیری پدیده های آتی تأثیر داشت شرایط برخورداری از چنان توانی ، داشتن سعه صدر و بلند نظری است.
خوشبینی نسبت به مسائل توان حل مشکلات را در افراد به شدت افزایش میدهد و آمادگی فرد را در پذیرش مسئولیت ها و مخاطرات بیشتر میکند .
برخی معتقدند واقعیت گرایی در واقع تسلیم شدن به شرایط موجود است .
با این دیدگاه بسیاری از اشخاص ، مهارتها و توانمندیهای خود را برای رویارویی با مشکلات به کار نمیگیرند و حتی موجب هرز رفتن انرژی میشوند .
در حالیکه چنین نگرش ، نگریستن به رویدادها و واقعیت ها از منظر بدبینی است .
آیا مایلید مانند آقای داودی باشید ؟
نقاط ضعف و مثبت رفتار و کردار داودی را ارزیابی کنید ؟
آیا مایلید در مرحله ای از مراحل واقعیت گرایی و خوش بینی به ارزیابی هدفهای خود بپردازید ؟
داودی را در کجا پیوستار رویکرد نگرش مثبت به عدم اطمینانها ارزیابی میکنید ؟
وضعیت خود را با زدن علامت × در پیوستار زیر ارزیابی کنید : خوش بینی مفرط واقعیت گرایی مفرط - عملگرایی و خارق العاده بودن آقای حسینی شخصی عملگرا است .
برنامه ها و تصمیمهای خود را بیشتر با در نظر گرفتن جنبه های واقع بینانه و روشهای سیستماتیک اتخاذ میکند .
او مدعی است که همواره ذهن خود را با مسائل پیش روی مشغول و آماده نگه میدارد و از تمام ظرفیت مغز خود استفاده میکند .
حسینی هنگامیکه در زندگی، مهمترین تصمیمهای بازرگانی و مالی خود را بررسی و اتخاذ میکرد به تصوراتی با جنبه منطقی و علمیمتکی بوده و به منابع نامعتبر توجهی نداشت .
او پس از طی این مراحل به این باور رسید که روش علمی، روشی است که انسان میتواند برای مدت زمانی طولانی بر آنها تکیه کند و نتایج آنها را بپذیرد .
با اتخاذ تصمیم به روش علمیدیگر لزومیبه تغییر پیاپی آنها نخواهد بود اما او از این واقعیت غفلت داشت که حتی در عرصه های مالی و تجارت، همیشه نمیتوان از روشهای علمیبهره گرفت .
علاوه بر این ، روشهای علمیهم دستخوش تغییر خواهند بود زیرا علوم ، پیوسته در مسیر پیشرفت هستند و بر اثر آن توان و کارآیی این روشها نیز دچار تحول خواهد شد .
مثلاً در علوم جدید مشخص شده است که ادراک، دیگر یک پدیده رویایی نیست بلکه جنبه واقعی دارد و اساساً مکمل بخشی از تحلیل های روشهای علمیاست .
برای فعالیتهای ذهنی در مغز انسان دو حیطه شناخته شده است : نیم کره سمت چپ، مرکز تفکرات عقلانی و نیم کره سمت راست ، ویژه تفکرات ادراکی است .
آشنایی با سازوکارهای این دو نیم کره مغز ، انسان را به استفاده از هر دو ظرفیت ، قادر میسازد و توانمندی بیش از پیش مغز را موجب میشود .
با این مقدمات احتمالاً آقای حسینی میخواهد عملگرایی ، توانمندی ، عقلانیت ، ادراک و در واقع ، خارق العاده بودن را تجربه کند .
آیا مایلید مانند آقای حسینی باشید ؟
نقاط ضعف و مثبت رفتار و کردار آقای حسینی را ارزیابی کنید .
آیا مایلید در مرحله ای از مراحل عملگرایی و خارق العاده بودن به ارزیابی هدفهای خود بپردازید؟
حسینی را در کجای پیوستار رویکرد نگرش مثبت به عدم اطمینانها ارزیابی میکنید ؟
وضعیت خود را با زدن علامت × در پیوستار زیر ارزیابی کنید : بسیار خارق العاده بودن بسیار عملگرا بودن (حمیدی زاده ، 1381 ، ص 14) ارزیابی شخصی : اگر تجربه تصمیم گیری شما با اصول تناقض پیشنهادی سازگاری دارد ، سوالات زیر را پاسخ دهید: آیا تاکنون چیزی خواسته اید که پس از تحصیل آن متوجه شوید خواسته شما آن نبوده و به دنبال چیز دیگری بوده اید ؟
آیا تاکنون یک هدف روشن و دقیق برای خود تعیین کرده و در مسیر پیشرفت کار به این نتیجه رسیده اید که هدف بهتری هم وجود دارد ؟
آیا تاکنون نعمت یا فرصت غیر مترقبه ای را تجربه کرده اید ؟
آیا بعضاً در چارچوب فکری خاصی قرار داشته اید که مستلزم اندیشه در راهکارهای متعدد باشد؟
آیا تاکنون به این باور رسیده اید که نداشتن یا نداشتن بعضی چیزها امتیاز تلقی میشود ؟
آیا تاکنون تجربه کرده اید که بعضاً از تغییر نگرش خود به یک موضوع و نگاه کردن به آن از زوایای دیگر وحشت دارید ؟
آیا برای شما انس داشتن با گذشته ، شیرین تر است ؟
آیا شما از مأنوس شدن با آینده بیشتر لذت میبرید ؟
آیا تاکنون بهره گیری از اطلاعات ناصحیح را تجربه کرده اید ؟
10- آیا تاکنون واقعیت را واژگون جلوه داده اید ؟
11- آیا گهگاهی احساس کرده اید که با واقعیت بیگانه هستید ؟
12- آیا تاکنون دریافته اید که تفکر آرمان گرا یک مزیت است ؟
13- آیا تاکنون آینده نگری و تصور گرایی را در چارچوب باورهای خود تجربه کردهاید ؟
14- آیا تاکنون تصمیم های مهم کاملاً غیر عقلانی اتخاذ کرده اید ؟
15- آیا تاکنون فکر کرده اید که تصمیم بگیرید یا تصمیم گیری نکنید ؟
16- آیا تاکنون فکر کرده اید که برای تصمیم گیری ، تکیه بر نتایج عملکرد گذشته، بسیار راحت تر از تاکید بر علل ساز بودن رویدادهای آتی است ؟
17- آیا تاکنون ، روشن بینی و بصیرت گرایی را در تصمیم گیری تجربه کردهاید ؟
چگونه؟
18- آیا تاکنون دریافته اید که وقوع هم زمان چند پیشامد ، لزوماً نمیتواند علتی واحد داشته باشد؟
19- آیا تاکنون فکر کرده اید غالباً ذهنیات افراد ، واقعیت های آنها را شکل میدهد ؟
20- آیا تاکنون تجربه کرده اید که تأثیر ذهنیات در نوع تصویر برداری از واقعیات، مهم تر است ؟
21- آیا تاکنون تجربه کرده اید که تأثیر گذاری واقعیات بر شکل گیری ذهنیات ، بیشتر است ؟
22- آیا تاکنون توانسته اید نگرش خود را بر اساس نظریه نسبیت تنظیم کنید ؟
23- آیا تاکنون خطای تصمیم داشته اید ؟
24- آیا تاکنون احساسات خود را عقلائی یافتهاید ؟
25- آیا در تصمیم گیریهای خود تاکنون تعارض شدید بین ادراکات و عقلانیت را تجربه کرده اید ؟
26- آیا تاکنون دریافته اید که نتایج تصمیم های اجرا شده با نتایج مورد انتظار ، متفاوت بوده است ؟
27- آیا علاقه مندید تا از تجربیات گذشته خود برای اخذ تصمیم در رویدادهای آتی بازخورد داشته باشید؟
28- آیا در تصمیم گیریها بر شناسایی راهکارها و ارزیابی نتایج زیاد تاکید میکنید؟
29- آیا اهمیت آثار تصمیمات برای شما بیشتر از سرعت تصمیم گیری است ؟
30- آیا تاکنون ، آینده خود را با توسل به تصویر سازی ساخته اید ؟
31- آیا تاکنون در پیش بینی رویدادها ، از الهام گیری و ادراک گرایی استفاده کرده اید ؟
32- آیا تاکنون از استعاره پردازی در تبیین مسائل استفاده کرده اید ؟
33- آیا استعاره پردازی را در به تصویر کشاندن رویدادها برای تحلیل نتایج، کاری سودمند میدانید ؟
34- آیا تاکنون تجربه کرده اید که اعتقادات شما راهنمای تصمیم گیری شماست؟
35- آیا تاکنون تجربه کرده اید که اعتقادات شما، عواقب تصمیم هایتان را پیشگویی میکنند ؟
36- آیا تاکنون، حرفهایی زده اید که به آن عمل نکنید ؟
37- آیا تاکنون تصمیماتی گرفته اید که به آنها عمل نکنید ؟
38- آیا اخذ تصمیم و اجرا نکردن آن ، تجربه اندوزی شما را برای پرورش قوای تصمیم گیری موجب شده است ؟
39- آیا تاکنون به این نتیجه رسیده اید که تغییر مداوم تصمیم ، موجب تضعیف روحیه شما میشود ؟
40- آیا تاکنون به این نتیجه رسیده اید که تغییر مداوم تصمیمها به تقویت روحیه و عمق نگری شما منجر میشود ؟
41- آیا معتقدید که در طول زندگی باید همه باورها را تغییر داد ؟
42- آیا برای باورهای خود سلسله مراتب اهمیت قائل هستید ؟
43- آیا تاکنون تأثیر تغییر باورهای خود را در زندگانی تجربه کرده اید ؟
44- آیا تاکنون ، باورهای خود را اولویت بندی کرده اید ؟
45- آیا تاکنون ، تجربه کرده اید که باورهای شما عامل تحرک شما در تصمیم گیریها و انجام کارهاست ؟
46- آیا تاکنون تجربه کرده اید که باورهایتان ،عینک بینش و واقعیت نگرشی شما است؟
47- آیا تاکنون تجربه کرده اید که آنچه شما را به تصمیم گیری و انجام کارها وا میدارد، نه باور بلکه اوهامیاز باورها است ؟
- ارزیابی پاسخ ها اگر به چهار پنجم سوالات ، پاسخ مثبت داده باشید، تجربه گذشته شما نشان میدهد که در اخذ تصمیم های آتی خود از رویکرد متوازنی استفاده کرده اید و اگر به تمام سوالات ، پاسخ مثبت داده باشید به اصول متناقض چهارگانه رسیده اید و زمینههای تجربه اندوزی و بهره گیری از آنها در شما بسیار بالاست.
تفکر گرایی، منشاء اصلی تصمیمات شما را شکل میدهد.
شما فردی منطقی هستید که از تمام توانمندیهای مغز خود استفاده میکنید .
اگر بیشتر پاسخ های شما جنبه منفی داشته است ، با دقت بیشتری مباحث تصمیم گیری را دنبال کنید .(حمیدی زاده ، 1381 ، ص 22) منشاء عدم اطمینانها اصول چهارگانه تصمیم گیری هوشمند و خلاق بر اساس دستاوردها و دیدگاههایی تدوین شده است که صاحبنظران علم مدیریت در آثار خود به آنها اشاره کرده اند این اصول.
عبارتند از : تفکر دقت افزایی ، نظم در بی نظمیها ، مدیریت آشفتگی ، فناوری افراطی * تفکر دقت افزایی که شاخه ای از ریاضیات است به تفکر عقلانی – ادراکی تعریف میشود .
زمانی که بنا باشد ،لایه های بیشتری از دقت برداشته شود ، دقت در عقلانیت بالا رود و در بالا رفتن مداقه ادراک قوه تمییز و تحلیل شناخته شود ، منطق دقت افزایی واضح میگردد .
تفکر دقت افزایی ، جایی کاربرد مییابد که تعابیر و اصطلاحات بیانی و ارقام عددی گرفتار نوعی کلیات شده اند که شبهه ، کلی گویی، کم دقتی و سردرگمیبر آن حاکم است زیرا منطق دقت افزایی با تعمیق توجه ، بالا بردن حساسیت و با ویژه گراییهایی خاص، آن موانع را بر طرف میکند .
* نظم در بی نظمیها در واقع هنر مدیریتی است که ابعاد اخلاقی و اقتصادی را در نظر ندارد، اما درصدد است تا بین نظریه های مدیریت و واقعیتهای دنیای ارزشهای پاک سازمانهای اقتصادی ، ارتباط برقرار کند .
اقدامات لازم برای پر کردن شکاف بین نظریه های نوین تصمیم گیری و واقعیات زندگی ایجاد پل ارتباطی محکم بین این دو قطب را معمول میدارد .
* در نظریه عمومیسیستمی، از واژه آشفته ، کلاف سر در گم و متلاطم برای توصیف سیستم مسائل سازمانها و جوامع استفاده میشود .
اگر دنیا به عنوان نوعی سیستم بررسی نشود ، تعامل متقابل پدیده ها از جایگاه معنیداری برخوردار نخواهد بود.
بینظمی، همه چیز را در بر میگیرد و در این دنیای بینظمیها، تصادف حرف اول در تحلیل رویدادهاست .
در حالیکه رویکرد سیستمی میتواند در مشاهده مبتنی بر نظم پدیده ها ، بررسی نحوه وقوع رویدادها ، تعلیل و تحلیل مسائل فرار روی انسان، راه و منظر نوینی را فراهم کند .
و مسأله ای در وابستگی و تعامل با سایر مسائل بررسی و شناخته میشود و حتی مسائل ساده هم وقتی صرف نظر از تعامل و وابستگی در نظر گرفته شود ، همانند یک کلاف سردرگم، مطرح خواهد شد .
* فناوری افراطی ، تعبیری است که برای استفاده بیش از حد از فناوری و استدلال در تحلیل مسائل به کار برده میشود .
از این واژه برای تبیین اصول متناقض رویکرد نگرش مثبت به عدم اطمینانها استفاده میشود .
(حمیدی زاده ، 1381، ص 27) قاعده تصمیم بیز کاربرد قاعده تصمیم بیز در مورد دریافتهای پولی ، یعنی بیشینه کردن سود مورد انتظار و کمینه کردن هزینه یا زیان مورد انتظار ، اغلب منجر به بهترین انتخاب نمیشود.
شاید بهترین مثال این مطلب در رابطه با تصمیم گیری برای بیمه حوادث باشد جایی که تصمیم درباره خرید یا عدم خرید یک نوع بیمه است .
اکثر رانندگان ، دارای بیمه شخص ثالث برای اتومبیلهای خود هستند و اکثراً بیمه آنها از حداقل اجبار قانونی بزرگتر است .
ما میدانیم که هزینه سالانه بیمه برای فرد بیمه گذار ، بیشتر از زیان مورد انتظار حاصل از یک تصادف است و دلیل آن این است که شرکت های بیمه باید بیشتر از آنچه که انتظار دارند برای دعاوی بپردازند ، دریافت کنند تا بتوانند سایر هزینه های خود را نیز بپوشانند .
اما بهترین تصمیم براساس قاعده تصمیم بیز، بیمه نکردن است زیرا که دریافت پولی ، مورد انتظار بزرگتری را در بر دارد .
یعنی هزینه مورد انتظار بیمه نکردن کمتر از هزینه بیمه کردن است .
این نحوه تصمیم گیری با رجحان واقعی اکثر مردم در تضاد است .
مورد مشابه موضوع فوق هنگامیاتفاق میافتد که شخص یک عمل بدون ریسک را به یک عمل ریسک دار ترجیح میدهد حتی اگر عمل دوم دارای دریافت پولی مورد انتظار بیشتری نیز باشد .
چون سایر معیارهای تصمیم گیری نیز دارای کمبودهای جدی هستند .
چگونه میتوان تصمیماتی را که دارای ریسک زیادی میباشند ، به گونه ای عینی مورد تجزیه و تحلیل قرار داد ؟
خوشبختانه نظریه تصمیم ، نظرات مختلف در مورد ریسک را به وسیله تعدیل مقادیر دریافت توجیه مینماید .
این کار از طریق ایجاد یک شاخص ارزش واقعی به نام مقدار مطلوبیت برای هر یک از نتایج انجام میگیرد .
در نتیجه ، یک تصمیم را میتوان با استفاده از مطلوبیتها به جای پول یا بعضی دیگر از معیارهای دریافت متداول، تجزیه و تحلیل کرد .
خلاصه هنگامیکه قاعده تصمیم بیز در مورد یک مسأله تصمیم گیری با دریافت های مطلوبیتی به کار گرفته شود ، همواره منجر به بهترین انتخاب یعنی عملی که بیشتر از همه ترجیح داده میشود ، خواهد گردید .
این موضوع باعث میشود تا بدون توجه به پیچیدگی تصمیم ، قاعده فوق از لحاظ نظری، معیاری کامل برای تصمیم گیری فرض شود.
(عرب مازار ، 1369،ص 34) چاره یابی در وضعیت های غامض بند اول - فرایند و مراحل تفکر (یا تصمیم گیری) هر انسان یا مدیری در جریانات روزمره زندگی با مشکلات و دشواریهایی روبرو است که برای حل آن محتاج به تفکر و تصمیم گیری است.
در فرهنگ اساطیری، انسانها به دو نوع تقسیم میشوند: انسانی که اول فکر و بعد ، عمل میکند.
انسانی که اول عمل و بعد فکر میکند.
شاید تعدادی از ما جزء کسانی باشند که اول عمل میکنند و بعد با وقوع حوادث مشاهده میکنند که هم جوانب کار را نسنجیده بوده اند و اگر قبل از تصمیم گیری و عمل ، تفکر بیشتری مینمودند ، به نتیجه بهتری میرسیدند ، معمولاً کلمه ای که در این مواقع گفته میشود «ای کاش اینکار را میکردم یا نمیکردم» میباشند .
مدیری که تفکر ننماید ، خطرناک است و هیچ مدیریتی را نمیتوان یافت که بدون تفکر و تحلیل ، تصمیم گیری صحیحی نموده و موفقیت مستمری کسب نموده باشد .
اگر ما بخواهیم واژه مدیریت را تعریف نمائیم ، مطمئناً مدیر به کسی اتلاق میشود که از میان امکانات مختلف ، به انتخاب و اتخاذ تصمیم هدفمندانه میپردازد.
سوالی که اینجا میتواند مطرح شود این است : چگونه باید از میان امکانات مختلف ، گزینش نمود تا این تصمیم گیری ، بهترین راه حل بوده باشد .
بسیاری از مشکلات و وضعیت ها ، ساده هستند به طوریکه راه حل و تصمیم گیری در مورد آنها با اندکی تفکر انتظام یافته، پیدا میشود و تعدادی از وضعیت ها نیز غامض میباشند که آنها نیز با تفکر منطقی و سیستماتیک قابل حل میباشند .
معمولاً جریان تفکر (فرآیند تفکر) از نظر روش کار شبیه فرآیند تولید است .
در فرآیند تولید ، مواد اولیه ، کار و سرمایه با یکدیگر ترکیب و در نتیجه آن ، کالا تولید میگردد.
هرچه و عوامل تولید و روشهای تولیدی بهتر باشد ، کالای تولید شده نیز بهتر خواهد بود .
نمودار شماره 1: فرآیند تولید همانقدر بهتر هر قدر بهتر + هر قدر بهتر نمودار شماره 2: فرایند تفکر یا تصمیم گیری همانقدر بهتر هر قدر + هر قدر بهتر در فرآیند تفکّر، چهار عامل اطلاعات ، تجربه ، دانش و هوش ، با یکدیگر ترکیب و بعداز گذشتن از فرآیند تفکر ، تبدیل به محصول یا نتیجه میشوند.
در فرآیند تولید میتوان معمولاً دوحرکت متقابل را شناسایی نمود: یکی حرکت کالا میباشد که از مواد اولیه ، شروع و به فرآیند تولید و کالای تمام شده ختم میگردد و دیگری ، حرکت پول میباشد که از کالای تمام شده (فروش کالا) شروع و به فرآیند تولید (پرداخت دستمزد) و مواد اولیه (خرید مواد) حرکت مینماید .
چنین گردشی نیز در فرآیند تفکر وجود دارد .
یعنی نقطه حرکت از تجربه گذشته همراه با اطلاعات و دانش و هوش شروع و به سوی فرآیند تفکر و نتیجه ، حرکت میکند و در عین حال نتیجه به تجربه جدیدی منجر میگردد که به سوی فرآیند تفکر و مواد اولیه ، شامل اطلاعات و دانش و هوش حرکت میکند و فرآیند تفکر و تجربه را شکل میدهد .
فرآیند تفکر را میتوان به عنوان قدمهای فکری یا مراحل منطقی علت و معلول، توصیف کرد که در طی آن نتایج خوب و مفیدی حاصل میشود.
قدم اول این فرآیند ، شناخت وضعیت و تشخیص این امر میباشد که ما با چه نوع وضعیت رو به رو هستیم .
وضعیت ها را میتوان به دو نوع ساده و غامض (معضل) تقسیم نمود.
وضعیت های ساده ، بیانگر مشکلی هستند که طبقه بندی آن و برای هر طبقه نیز فرمول حل آن به سادگی قابل شناخت و انجام میباشد، ولی بسیاری از وضعیت ها که مدیریت با آن روبه رو میشود و باید با آن دست و پنجه نرم کند، نمیتواند به سادگی طبقهبندی میباشند .
مثال های نوعی این موضوعات پیچیده، وضعیت های کلی و عمومیمانند بهبود بخشیدن ارتباط جمعی ، بهبود اخلاق کاری، متنوع نمودن کالاها ، افزایش سهم بازار یک تولید کننده ، بهبود شرکت و موسسه ، کاهش بوروکراسی، کاهش هزینه و امثالهم میباشند .
این وضعیت ها به قدری وسیع و کلی میباشند که امکان دسترسی و تسلط به آنها فقط با تقسیم و تجزیه آنها به وضعیتهای جزئی و مشخص میّسر میباشد .
از تقسیم بندی فوق میتوان نتیجه گرفت که اولین اقدام مدیریت در برخورد با وضعیت های غامض ، تجزیه و ساده نمودن وضعیت غامض است و این تجزیه تا آنجا ادامه پیدا میکند تا برای هر زیر وضعیت یا وضعیت ساده شده، فرمول حل آن قابل شناخت گردد در مرحله دوم ، مشکلات با وضعیت های ساده شده ، بر حسب اهمیت ، درجه بندی (شناخت اولویت ها) و پس از آن ، طبق مدارج اولویت و با استفاده از مکانیسم های عملیاتی مربوطه حل میشوند .