ب-مضارع در تمامی چهارده صیغه، حرف عله حرکتش را به حرف ما قبل می دهد اعلال یقول یقول یقولان یقولان یقولون یقولون تقول تقول تقولان تقولان 6)یقولن یقولن یقلن تقول تقول تقولان تقولان تقؤلون تقولون تقولین تقولین تقولان تقولان 12)تقولن تقولن تقلن اقول اقول نقول نقول بر اساس اصل اول حرف عله متحرک که حرف قبلی اش ساکن است، حرکتس به حرف قبل منتقل می شود و خودش ساکن می شود یقول یقول اجوف یائی نیز در تمامی صیغه ها به همین صورت است.
یبیع یبیع در دو صیغه «6 و 12» نیز بعد از اعلال به اسکان حالت التقای ساکنین پیش می آید.
بنابراین برای از بین بردن التقای ساکنین حرف عله ساکن حذف می شود.
6)یقولن یقولن یقلن 12)تقولن تقولن تقلن اجوف یائی نیز به همین صورت می باشد.
6)یبیعن یبیعن یبیعن 12)تبیعن تبیعن تبعن نکته: مضارع اجوف در صیغه های پنجگانه[1](1-4-7-13-14) اگر به هر دلیلی مجزوم شوند (امر، نهی، لم…) دچار التقای ساکنین می شوند به همین دلیل حرف عله حذف میشود.
7-تقول قول قل[2] 1-یقول لایقول لایقل 7-تبیع بیع بع 13-ابیع لم ابیع لم ابع تمرین(40) الف)چهارده صیغه مضارع «یبع » را صرف کنید همراه با شش صیغه امر مخاطب آن.
ب)صیغه 1 مضارع فعل های اجوف زیر را بنویسید.
(با توجه به حرکت عین الفعل آنها) و معانی آن ها را یاد بگیرید.
«قال-عاد-فاز- ذاق- کان- تاب- راح-مات ( ُ )/ باع-سار-جاء-عاش- لاق ( ِ )» ج)فعل های زیر را مجزوم کنید.
تعود : اقول : نسیر : تخاف تعود، تکون، تنوب ( ُ )/ تسیر، تعیش ( ِ ) ناقص:دعو یدعو (دعا-یدعو)/ رمی یرمی (رمی- یرمی) نکته مهم: در فعل معتل ناقص هرگاه حرف عله به ضمیر متصل «و» و «ی» برسد (یعنی کنار هم قرار گیرند) حرف عله باید حذف شود.[3] الف)ماضی 1-دعو دعا… صیغه اول حرف عله به «ا» تبدیل می شود (1)حرف عله به خاطر تناسب با حرکت ماقبل 2-دعوا … صیغه دوم اعلال ندارد تبدیل به الف می شود (اعلال به قلب) دعو دعا 3-دعووادعوا… ضیغه سوم حرف عله حذف می شود (3) حرف عله به دلیل رسیدن به ضمیر«و» 4-دعوت دعت … صیغه چهارم حرف عله حذف می شود حذف می شود:دعووا دعوا،رمیوا رموا 5-دعوتادعتا… صیغه پنجم حرف عله حذف می شود (4 و 5) حرف عله که به «ت» تأنیث می رسد، حرف میشود[4] 6-دعون … صیغه «6 تا 14» هیچ اعلالی ندارد.
7-دعوت 8-دعوتما 9-دعوتم 10-دعوت 11-دعوتما 12-دعوتن 13-دعوت 14-دعونا نکته: معتل ماضی اگر عین الفعلش مکسور باشد (مانند:رضی، نسی، خشی، بقی)[5] فقط در یک صیغه اعلال دارد (صیغه 3)رضیوا رضوا (زیرا در صیغه اول خودش تناسب دارد و در صیغه «4 و 5» نیز حرف عله حذف نمی شود.) نکته: معتل ماضی اگر عین الفعلش مکسور باشد (مانند:رضی، نسی، خشی، بقی) فقط در یک صیغه اعلال دارد (صیغه 3)رضیوا رضوا (زیرا در صیغه اول خودش تناسب دارد و در صیغه «4 و 5» نیز حرف عله حذف نمی شود.) تمرین (41) الف)چهارده صیغه ماضی رمی را صرف کنید.
ب)جای خالی را با صیغه مناسب فعل معتل پر کنید.
(با توجه به صیغه ضمیرهای داده شده) هو ………….
هی …………….
هم ……………….
هن ……………..(رجو) هو ………….
هن ……………..(مشی) ج)صیغه فعل های زیر را تشخیص دهید و آیا در این فعل ها اعلال صورت گرفته است؟
دعوا: دعوا: دعوت: دعت: نسی: نسوا: ناقص ب)مضارع در صیغه های پنجگانه (1-4-7-13-14) ضمه ( ُ ) از آخر فعل حذف می شود اعلال به اسکان در صیغه های (3 و 9 و 10) حرف عله حذف می شود.
در صیغه های پنجگانه، روی حرف عله، ضمه ( ُ ) قرار دارد و به دلیل اینکه تلفظ حرف عله مضموم در آخر فعل دشوار است ضمه را حذف می کنم و در حقیقت حرف عله، ساکن می شود.
با توجه به نکته صفحه قبل، حرف عله هرگاه به ضمیر «و» (در صیغه 3 و 9) و ضمیر «یـ» (در صیغه 10) برسد حذف می شود.
در بقیه صیغه ها نیز اعلال وجود ندارد.
نکته مهم: مضارع ناقص در صیغه های پنجگانه که همیشه اعلال به اسکان می شود اگر به هر دلیلی مجزوم شود (امر، نهی، لم…) برای جزم آن، حرف عله را حذف می کنیم تدعو لاتدع (مجزوم به حذف حرف عله) ترمی لاترم(مجزوم به حذف حرف عله) تدعو ادع(مجزوم به حذف حرف عله) یهدی لم یهد(مجزوم به حذف حرف عله) تمرین (42) الف)چهارده صیغه مضارع (رمی ِ) و شش صیغه امر مخاطب آن را صرف کید.
ب)صیغه اول مضارع فعل های زیر را (با توجه به حرکت عین الفعل) بنویسید و نوع اعلال آن ها را ذکر کنید.
دعا-رجا-تلا-عفا ُ / هذی-رمی-مشی-جری-شفی ِ / نسی-رضی ج)فعل های زیر را مجزوم کنید: تتلو : ترجو : تهدی : تخشی: یدعوان: د) نوع اعلال فعل ها را با ذکر صیغه آن ها بنویسید: یرمون: یهدی: یدعوان: یهدیان: اهدی: ترجین: خلاصه اعلال ها مثال ماضی: اعلال ندارد مضارع: تمامی صیغه ها اعلال به حذف اجوف: ماضی: صیغه 1 تا 5 اعلال به قلب (تناسب 6 تا 14 اعلال به حذف (التقای ساکنین) مضارع: تمامی صیغه ها اعلال به اسکان (اصل اول) 6 و 12 اعلال به حذف (التقای ساکنین) ناقص: ماضی:صیغه 1 اعلال به قلب (تناسب)- 3و4و5 اعلال به حذف- 6 تا 14 اعلال ندارد همنطور 2 مضارع: صیغه های پنجگانه اعلال به اسکان –3و 9 و 10 اعلال به حذف-بقیه صیغه ها اعلال ندارد.
در قواعد فعل های معتل، علاوه اصول اعلال به خلاصه موارد نیز دقت کنید: حرکت عین الفعل در ریشه های مختلف با یکدیگر تفاوت دارد به همین دلیل صرف و گاهی اعلال فعل ها با هم تفاوت دارد: مثال:وعد یعد- وهب یهب / اجوف: قال یقول، باع یبیع، خاف یخاف / ناقص:دعا یدعو –رمی یرمی- خسی یخشی صدای کشیده «آ» در عربی به دو صورت نوشته می شود: «ی» و «ا» بنابراین در «رمی» و «دعا» حرف عله به الف تبدیل شده (اعلال به قلب) ولی نحوه نوشتن آن متفاوت است در «رمی» چون ناقص یائی بوده الف به صورت «ی» نوشته می شود: مانند:«هدی، مشی، جری» و در «دعا» چون ناقص واوی بوده الف به صورت «ا» نوشته می شود مانند :«رجا، تلا، عفا» تلفظ حرکت (ُ) روی حرف عله در آخر فعل (معتل ناقص) دشوار است.(و-ی) «یدعو- یتلو- یرمی- یهدی» بنابراین حرف عله را ساکن می کنیم:یدعوا- یتلو- یرمی- یهدی در معتل ناقص هرگاه حرف عله به ضمیر متصل (و، ی) برسد حذف می شود(3-9-10) جزم معتل ناقص در صیغه های پنجگانه بوسیله حذف حرف عله می باشد.
بعد از انجام اعلال ممکن است بعضی از صیغه ها شبیه هم شوند(مضارع ناقص) در فعل های معتل موارد دیگری نیز وجود دارد که یادگیری آن ها ضرورت کمتری دارد.
مجهول کردن فعل های معتل برای مجهول کردن فعل های معتل به همان روش مجهول کردن فعل های صحیح عمل می کنیم اما در برخی موارد، (به خاطر تغییر حرکت) اعلال ها و موارد خاصی نیز بوجود می آید: معتل مثال در ماضی همانند مجرد عمل می کنیم.
وصف وصف در مضارع مجهول از معتل مثال حرف عله حذف نمی شود.
یصف (یوصف) یوسف معتل اجوف در ماضی مجهول حرف عله به «یـ » تبدیل می شود: قال قیل باع بیع در مضارع نیز حرف عله به «ا» تبدیل می شود: یقول یقال یبیع یباع معتل ناقص در ماضی (ناقص واوی) حرف «ا» به «ی» تبدیل می شود: دعا دعی در مضارع نیز حرف عله (به خاطر تناسب با فتحه عین الفعل) به الف تبدیل میشود «ی» یدعوا یدعی یرمی یرمی تمرین (43) فعل های زیر را همانند الگوهای بالا، مجهول کنید.
مثال: وعد یعد اجوف: ذاق یدوق ناقص عفا یعفو معتل مزید مبحث اصلی معتلات مزید از کتاب عربی 3 حذف شده است اما در عربی 3 فقط به صورت یک نکته، به این موضوع اشاره ای شده است به همین دلیل ما نیز در این کتاب به صورت خلاصه به این موضوع می پردازیم: اکثر فعل های مزید، اعلالشان همانند مجرد آن ها است.
معتل مثال در دو باب « افعال» و «استفعال» بدون تغییر صرف می شود (و در مصدر حرف «و» بخاطر تناسب به «یـ» تبدیل می شود) «وجد» أوجد یوجد ایجاد «وضح» استوضح – یستوضح (استوضاح) استیضاح معتل اجوف در دو باب افعال و استفعال در ماضی، حرف عله به «ا» تبدیل می شود (به خاطر تناسب) و همانند مجرد از صیغه 6 تا 14 حرف عله حذف می شود.
در مضارع حرف عله به «یـ» تبدیل می شود (به خاطر تناسب) قوم افعال ماضی (اقوم) اقام، اقاما، اقاموا ……… مضارع (یقوم) یقیم، یقیمان، یقیمون …………… در مصدر نیز حرف عله، حذف می شود و در آخر «ه» نوشته می شود.
هدی (اهتدی) اهتدی قضی (انقضی) انقضی در مضارع باب های «تفعل» و «تفاعل» نیز در صیغه های پنجگانه آخر فعل به صورت «ی» نوشته می شود.
ولی (یتولی) یتولی فعل از نظر نوع ریشه (معتل/ صحیح) الف: معتل : مثال – اجوف- ناقص ب: صحیح: مهموز- مضاعف- سالم الف) فعل معتل: فعلی است که در حروف اصلی آن، حرف عله «و، ا، ی» باشد.
در قسمت فعل های معتل با انواع فعل معتل کاملاً آشنا شدیم.
ب)فعل صحیح: به فعلی که در حروف اصلی آن، حرف عله نباشد، فعل «صحیح» می گویند فعل صحیح 3 نوع می باشد.
1-فعل مهموز: به فعلی که یکی از حروف اصلی آن، همزه باشد، «مهموز» گفته میشود.
مانند: أکل : (خورد) سأل : (سؤال کرد) الف:همزه در اکثر موارد باید روی حرف دیگری قرار گیرد بنابراین صورت های مختلفی خواهد داشت (أ-ؤ- ئـ- یء) مانند:«اخذ، یؤمن، جئت، یخطیء) ب: در کلمه مهموز اگر دو همزه (اولی مفتوح و دومی ساکن) در اول کلمه، کنار هم قرار گیرند معمولاً با هم ادغام شده و تبدیل به «آ» می شوند.
مانند: ءاخر آخر ءامنوا آمنوا 2- فعل مضاعف به فعلی که دو حرف از حروف اصلی آن همانند هم باشد، «مضاعف» گفته می شود.
مانند: «مرر (عبور کرد)، قلل (کم شد)، دلل(دلالت کرد)، سرر (شاد کرد)، منن (منت نهاد) و ………….» معمولاً دو حرف همانند در هم ادغام می شود و تشدید می گیرد.
«مر، قل، دل، سر، من و …………» به صرف «سرر» در چهارده صیغه ماضی و مضارع توجه کنید: ماضی: (فقط پنج صیغه اول ادغام می شود) سر سرا سروا سررت سررتما سررتم سررت سرت سرتا سررن سررت سررتما سررتن سررنا مضارع:( در همه صیغه ها غیر از دو صیغه 6 و 12 ادغام می شود) یسر یسران یسرون تسر تسران تسرون اسر تسر تسران تسرون تسرین تسران تسرون تسر نکته مهم: فعل مضارع مضاعف در صیغه های پنجگانه (1و4و7و13و14) در صورت مجزوم شدن استثناء فتحه می گیرد.
مانند: تسر لاتسر (مضارع مجزوم) یضل لم یضل (مضارع مجزوم) و نمونه هایی از کتاب درسی: اللهم رد کل غریب، اللهم فک کل اسیر، اللهم سد فقرنا بغناک هر سه، فعل امر (مجزو) هستند که مضارع آن ها به ترتیب «ترد، تفک، تسد» می باشد.
تمرین (44) فعل های مضاعف زیر را مجزوم کنید.
اسر نرد یعد 3-فعل سالم به فعلی صحیحی که مهموز یا مضاعف نباشد، «سالم» گفته می شود (یعنی فعلی که در ریشه آن، حرف عله همزه و یا دو حرف همانند وجود نداشته باشد) بیشتر فعل ها در عربی، سالم هستند.
مانند: «ذهب، جهد، سبق، شهد، عام، عمل و ………» تمرین (45) نوع فعل های زیر را از نظر ریشه، مشخص کنید: ارسلوا: یصلون: وعدت: یحبون: فتش: یمر: یرمی: ینزل: جاهد: یسب: لاتسمح: انقلب: نقش های منصوبی در کتاب عربی (3) با نقش های منصوبی جدید آشنا می شویم که شامل: مفعول مطلق، مفعول فیه، حال، تمییز و مستثنی و منادی است.
مفعول مطلق مصدری است منصوب که با فعل جمله، هم ریشه است و برای تأکید یا بیان کیفیت انجام فعل به کار می رود.
اثر مفعول مطلق، تنها به کار برود فقط برای تأکید می باشد که معمولاً در آخر جله می آید به این نوع مفعول مطلق «تأکیدی» می گویند مانند: «فرحت من زیارتک فرحاً» «نزل الله القرآن تنزیلاً» «جلس الرجل علی الکرسی جلوساً» (مطمئناً از دیدار تو شاد شدم) (قطعاً خداوند قرآن را نازل کرد) (مرد حتماً روی صندلی نشست) هدف از به کار بردن مفعول مطلق تأکیدی، فقط تأکید مفهوم جمله است تا شنونده جمله به آن، اطمینان کامل پیدا کند، به همین دلیل، در ترجمه آن از کلمات تأکیدی مانند:«حتماً، قطعاً، مطمئناً، مسلماً، محققاً، بی شک، کاملاً …» استفاده می شود.
2-مفعول مطلق نوعی اگر همواره مفعول مطلق، صفت یا مضاف الیه بیاید به این نوع مفعول مطلق «نوعی» یا بیانی می گویند.
«فرحت من زیارتک فرحاً کثیراً» «جلس الرجل علی الکرسی جلوس السلاطین» (از دیدار تو بسیار شاد شدم) (مرد روی صندلی نشس همانند پادشاهان» همانطوری که در این دو مثال می بینید، مفعول مطلق، به دلیل داشتن صفت یا مضاف الیه می تواند کیفیت و نوع انجام فعل را بیان کند.
اگر همراه مفعول مطلق نوعی، مضاف الیه بیاید برای ترجمه آن می توان از این کلمات استفاده کرد:«همانند، همچون و …» و اگر همراه مفعول مطلق نوعی، صفت بیاید برای ترجمه آن می توان از این کلمات استفاده کرد: «بسیار، (به +صفت)، به نیکی، ….» تکرار و تمرین: یجتهد الطالب فی دروسه اجتهاد الآملین : دانش آموز در درس هایش تلاش می کند همانند انسان های امیدوار یجتهد الطالب فی دروسه اجتهاداً بالغاً : دانش آموز در درس هایش بسیار می کند.
أنا فتحا لک فتحاً مبینا : همانا برای تو به آشکار فتح کردیم.
نکته مهم (استثناء) گفتیم که مفعول مطلق، مصدری هم ریشه فعل جمله است اما برخی از مفعول های مطلق،فعلشان از جمله حذف می شود واین مفعول مطلق بودن فعل خودش به کار می رود بنابراین،موارد زیر،همگی مفعول مطلق هستند.
(اگر چه که فعل آن ها در جمله ذکر نمی شود) ایضا (نیز وهمچنین) حقا(واقعا ،به راستی )،جدا اضافه(علاوه بر آن ) شکرا(متشکرم) عفوا(ببخشید) رجا(خواهش می کنم) سمعا وطاعه(به چشم ،اطاعت می شود)حمدا (سپاس می گویم) حتما،سبحان،معاذ(سبحان الله ،سبحان الذی «منزه است» معاذ الله «پناه به خدا» و..
تذکر: مهمترین ویژگی مفعول مطلق این است، که مصدری هم ریشه فعل جمله است.
آشنایی با مصدرها در تشخیص مفعول مطلق اهمیت زیادی دارد.
مفعول فیه:اسمی است که زمان یا مکان وقوع فعل را نشان میدهد.
معمولا ظرف های زمان ومکان می توانند «مفعول فیه» شوند.
اعراب مفعول فیه منصوب است.
«ساذهب الی السوق غدا»(فردا به بازار خواهیم رفت)«اکتب الان رساله»(اکنون نامه ای را می نویسم) «جلست عند صدیقی ظهرا» (هنگام ظهر نزد دوستم نشستم) «ان الکترون یدور حول النواه» (الکترون اطراف هسته می چرخد) نکته مهم:چون مفعول فیه زمان یامکان وقوع جمله را بیان می کنند معمولا با پرسیدن این دو سوال کجا/چه زمان می توان مفعول فیه را تشخیص داد.
با دقت در ترجمه مثال های بالااین نکته را آزمایش کنید.
تذکر: مفعول فیه میتواند در قسمت های مختلف جمله قرار گیرد اگر چه اصل بر این است که در انتهای جمله باشد.
ظرف:ظرف اسمی است که موقعیت زمان یا مکان رابیان می کند (ظرف زمان /ظرف مکان ) که در فارسی به آن قید زمان ومکان می گویند.
مهمترین ظرف های مکان عبارتند از: ومهمترین ظرف های زمان عبارتد از : نکته: در بعضی مواقع ظرف، نقش مفعول فیه ندارد بلکه نقش دیگری دارد: الف) اگرظرف و یا هر اسمی که موقعیت زمان یا مکان را بیان میکند مجرور شود(مضاف الیه و یا مجرور به حرف جر) در این صورت مفعول فیه نمی باشد.مانند: «مرت الطائره من فوق المدینه» «نسافر الی القریه فی الصیف» «ساکتب انشاء فی یوم الجمعه» (هواپیما از بالای شهرعبور کرد)(در تابستان به روستا مسافرت میکنیم)(در روز جمعه انشائی خواهیم نوشت) ب)بعضی از ظرف ها مانند(یوم،نهار،لیل،مساء،صباح و..) ممکن است درجمله نقش های دیگریمثل (مبتدا، خبر،فاعل،مفعول به و..) داشته باشند و در این صورت مفعول فیه نیستند.
«ان یوم الفصل….» «هوالذی خلق الیل والنهار» موارد خاص 1-برخی از اسمهای شرط واسم های استفهامی که معنی زمان یا مکان را داشته باشند نیز معمولا «مفعول فیه» می باشند البته به شرط اینکه بعد از اسم استفهام فعل تام بیاید.مانند: متی ترجع؟
این تذهب؟
اسم شرط :اذا (هرگاه) اینما(هرجا) اسم استفهام: متی(چه زمان) این (کجا) 2-«عند غروب الشمس»(هنگام غروب خورشید) «عند الرجل«(نزد مرد) 3-برخی از اسم ها خودشان ظرف نیستند ولی اگر قبل از کلمه ای که معنی ظرف دارد قرار گیرند، مفعول فیه می شوند مانند: الف9 کل وبعض «اطالع الصحیفه کل یوم» «اشاهد التلفاز بعضی الاحیان» (هر روز ، روزنامه رامطالعه می کنم) (بعضی وقت ها تلویزیون نگاه می کنم) ب)اسم های اشاره:«اسافر هذا الاسبوع» «کنت شابا تلک الایام» (این هفته به مسافرت می روم) (جوان بودم آن روزها) تمرین (47) مفعول فیه را درجملات زیر مشخص کنید: -لکن الانسان یغوص الان فی اعماق البحار -یذهبون الی المسجد عند الغروب -صرح الفیزیایی المسلم بعد حصوله علی الحائزه تصریحا حیث یشیر الی القران -هو لا یکذب ابدا حال نقشی است منصوب که حالت وچگونگی فاعل یا مفعول و یا نائب فاعل ..
را در هنگام انجام فعل ، بیان میکند.
ذوالحال :به اسمی که حال برای آن به کار می رود.«ذوالحال» یا «صاحب حال» می گویند.
ذوالحال همیشه معرفه است.
یستمع التلمیذ للدرس صامتا اویس من مکانه حزینا رایت التلامیذ جالسین فی الصف اذهب الی المدرسه ماشیا در ترجمه حال می توان از کلمه «در حالیکه» استفاده کرد سوال:آیا همیشه حال اسم است؟
و به عبارتی دیگر آیا فقط اسم می تواند حال شود؟
جواب: خیر گاهی یک اسم، گاهی یک فعل (جمله فعلیه) وگاهی یک جمله اسمیه، حال می شوند.
حال مفرد انواع حال حال جمله اسمیه حال جمله فعلیه 1-حال مفرد:اسمی است نکره، منصوب و مشتق که از نظر تعداد وجنس با صاحب حال مطابقت دارد: جاء التلمیذ ضاحکا جاء التلمیذان ضاحکین جاء التلمیذ ضاحکین جاءت التلمیذه ضاحکه جاء التلمیذتان ضاحکتین جاء التلمیذات ضاحکات منظور از حال مفرد این است که حال یک اسم باشد (جمله نباشد) و این اسم ممکن است از نظر تعداد، مفرد، مثنی یا جمع باشد بنابراین دراینجا «مفرد» به معنی یکی بودن نیست.(به مثال های بالا دقت کنید) گاهی یک جمله، حالت را بیان می کند که به آن «جمله حالیه» می گویند جلمه حالیه محلا منصوب می باشد.
2-حال جمله اسمیه: گاهی یک جمله اسمیه حالت را بیان می کند(که این جمله اسمیه، خودش دارای مبتدا و خبر است) معمولا در شروع جمله حالیه اسمیه، حرف «و» قراردارد که به آن «واوحالیه» می گویند که درهنگام ترجمه به صورت«در حالیکه»ترجمه می شود.
جاء الطفل و هو ضاحک (کودک آمد در حالیکه او می خندید) جاء الاطفال و هم ضاحکون تصلی المومنات و هن خاشعات 3-حال جمله فعلیه: گاهی نیز یک فعل(ماضی ویا مضارع) حالت را بیان می کند که این فعل خودش یک جمله فعلیه محسوب می شود بنابراین به این نوع حال «حال جمله فعلیه » میگویند.(جمله حالیه فعلیه) جاء الطفل یضحک (کودک آمد در حالیکه می خندید) اخذت الکتاب و قد دفعت قیمته (کتاب را گرفتم در حالیکه قیمت آن را پرداخته بودم) جاووا اباهم عشاء یبکون (هنگم شب نزد پدرشان آمدند در حالیکه گریه میکردند) صاح الفارس وقد یئس من فرسه (سوار کار فریاد زد در حالیکه از اسبش ناامید شده بود) خلاصه انواع حال: چند تذکر –ذوالحال باید معرفه باشد.
ذوالحال نقش نیست بلکه خود ذوالحال ممکن است فاعل یا مفعول و یا نائب فاعل باشد بنابراین می توان نتیجه گرفت که ذوالحال گاهی ممکن است اسم وگاهی ضمیر بارز گاهی ضمیر مستتر باشد.
حال از نظر تعداد وجنس تابع ذوالحال است –یک جمله می تواند چندین حال داشته باشد-جمله حالیه، محلا منصوب است.
در حال جمله اسمیه دقت کنید که اعراب خبر مثل همیشه مرفوع است و نباید با حال مفرد اشتباه شود.
روش ترجمه انواع حال -حال مفرد را میتوان به صورت قید حالت («ان» «با» و …) ترجمه کرد و یا به صورت یک جمله با مقدمه «در حالیکه »«جاء الرجل ضاحکا» (مرد خندان/با خنده آمد) و یا (مرد آمد در حالیکه خندان بود) با دقت در ترجمه جمله حالیه متوجه می شوید که گاهی با اینکه جمله حالیه یک فعل مضارع است ولی در ترجمه به صورت ماضی استمراری ترجمه شده بنابراین می توان گفت که : چگونگی ترجمه زمان حال به زمان جمله قبل از آن (یعنی جمله اصلی)بستگی دارد به این صورت که اگر جمله اصلی ماضی باشد حال را نیز به صورت ماضی ترجمه میکنیم: بنابراین: اگر جمله قبل از حال، دارای فعل ماضی باشد جمله های حالیه را به ترتیب زیر ترجمه می کنیم: الف) اگر جمله حالیه،یک فعل مضارع و یا یک جمله اسمیه باشد،آن را به صورت «ماضی استمراری» ترجمه میکنیم: جمله اصلی (ماضی)+حال (مضارع) جمله اصلی (ماضی)+حال (جمله اسمیه) ب)اگر جمله حالیه ،یک فعل ماضی باشد،آن را به صورت ماضی بعید(و یا ماضی ساده) ترجمه میکنیم: جمله اصلی(ماضی)+حال(ماضی) (دانش آموز بیرون رفت در حالیکه درسش را نوشته بود) نکته مهم: «تفاوت جمله حالیه با جمله وصفیه» از نظر لفظ جمله حالیه جمله ای است که برای یک اسم معرفه(ذوالحال) به کار می رود در صورتی که جمله وصفیه جمله ای است که برای یک اسم نکره(موصوف) به کار می رود.
از نظر معنی:در ترجمه جمله اسمیه از کلمه «در حالیکه» استفاده می شود و حالت را بیان می کند ولی درترجمه جمله وصفیه بعد از ترجمه اسم نکره از کلمه«که» استفاده می شود.
جاءت الطالبه تضحک آمد دانش آموز در حالیکه می خندید جاءت طالبه تضحک آمد دانش آموزی که می خندید تمرین 48 در جملات زیر حال و نوع آن را مشخص کنید.(ضمنا ذوالحال را نیزمشخص کنید) -یا اولادی اسلمتم طائعین وهاجرتم مختارین -نظرت الخنساء الی الافق قائله -انی یدوم لها الصفاء و قد فقدت اباها واخویها -رایت صدیقی یمشی فی السوق -ابتعد الرجل و هو ضاحک -یعیش الفقراء مظلومین «سؤالات چهارگزینه ای» 241- عین السؤال المناسب للعباره التالیه «نهض أویس من مکانه حزیناً»: 1)کیف نهض أویس؟
2)أنی نهض أویس من مکانه؟
3)لماذا نهض اویس؟
متی نهض اویس من مکانه؟
242-ای کلمه لاتناسب الفراغ لاسلوب الحال؟
(سراسری تجربی-78) «خرج الطلاب من جلسه الامتحان ……….» 1)إبتساماً 2)فرحین 3)ضاحکین 4)یبتسمون 243- کدام پاسخ در برگیرنده حال نیست؟
(سراسری هنر-74) 1)رأیت التلمیذ و هو یکتب الدرس 2)رأیت تملیذ المدرسه یکتب الدرس 3)رأیت تلمیذاً یکتب الدرس 4)رأیت التلمیذ یکتب الدرس 244-فی ای جواب جاء الحال؟
1)جاءت امرأه تسجع ابناءها إلی الحرب 2)جاءت الخنساءُ أولادها إلی الحرب 3)تستقبل الخنساء العادین من ساحه المعرکه4)کان أویس مشتاقاً لزیاره النبی 245-ما هو الصحیح للفراغ «الطالبات یستمعن ألی الدرس ……..» : 1)صامته 2)صامتات 3)صامتین 4)صامتات 246-عین الخطا للفراغ فی اسلوب الحال «رأیت الرجال ……..
فی غرفه المدیر»: 1)وهم جالسون 2)یجلسون 3)و هم جالسین 4)جالسین 247-ما هو الصحیح للفراغ «جاءَ الأطفال و هم ………..»: 1)فرحین 2)فرحون 3)فرحاً 4)فرحه 248-میز الخطا للفراغ لایجاد اسلوب الحال:«هجم المسلمون علی الاعداء …..» (سراسری هنر 78) 1)مکبرین 2)و هم مکبرون 3)و هم یکبرون 4)و هم مکبرین 249-عین «الوال» الحالیه: (سراسری هنر 82) 1) (وافجر و لیال عشر…) 2)لاتطلب و لا تسأل ما لافائده فیه 3)هولاء یدعون ربهم و یطلبون منه العزه 4)تقدمت الامه و هی تدعو ألی العمل 250-عین الاصح و الادق فی الترجمه «نظر الی السماء یفتش عن موضع الشمس»: 1)به آسمان نگاه کرد و به دنبال محل خورشید گشت.
2)به آسمان نگاه می کرد در حالیکه به دنبال محل خورشید می گشت.
3)به آسمان نگاه کرد در حالیکه به دنبال محل خورشید می گشت.
4)به آسمان نگاه کرد در حالیکه به دنبال محل خورشید می گردد.
تمییز اسمی است منصوب، نکره و جامد که ابهام کلمه یا جمله قبل از خود را از بین می برد.
به این جمله دقت کنید «محمد افضل منک» (محمد از تو برتر است) با دقت در این جمله متوجه می شوید که کلمه «افضل» (برتر) ابهام دارد زیرا این سؤال برای شنونده مطرح می شود که از چه نظر محمد برتر است؟
از نظر ایمان یا ثروت یا تلاش یا کار و ………..؟
کدامیک؟
بنابراین کلمه «افضل» (برتر) به دلیل ابهام نیاز به تمییز دارد تا ابهام آن را از بین ببرد: «محمد افضل منک ایماناً» (محمد از تو برتر است از نظر ایمان) و یا «مالاً، اجتهاداً، عملاً و …» تذکر: در ترجمه تمییز می توان از کلماتی مانند:«از جهت، از نظر» استفاده کرد.
اکنون که با تمییز آشنا شدیم می خواهیم بدانیم که در چه مواردی ابهام وجود دارد و یا به عبارتی دیگر، تمییز در چه مواردی استفاده می شود؟
مواردی، که در آن تمییز به کار می رود عبارتند از: 1-بعد از اسم تفضیل کان اصدق الناس قولاً ان اکمل المومنین ایماناً احسنهم اخلاقاً (صادق ترین مردم بود از نظر سخن) (همانا کامل ترین مؤمنان از نظر ایمان بهترین آن ها را از نظر اخلاق است) الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثواباً (نیکی های ماندگار در نزد پروردگارت بهتر است از نظر ثواب) 2-بعد از فعل های دارای ابهام برخی از فعل ها در جمله طوری بیان می شوند که دارای ابهام می شوند بطوریکه در ذهن شنونده سؤال «از چه نظر- از چه چیز» بوجود می آید بعضی از این فعل ها عبارتند از: حسن (نیکو شد)- کبر (بزرگ شد)- طاب(خوب و نیکو شد)- زاد (زیاد کرد)- ازداد(زیاد شد)- تقدم (پیشرفت کرد)- ملا (پر کرد) امتلا (پر شد)- فجر (شکافت)- کفی بـ … (کافی شد)…… مانند: حسن الولد ادباً یتقدم الشعب علماً طابت الارض تربه کفی بالله شهیداً ملأ القدح ماء رب زدنی علماً 3-بعد از کلماتی که بیانگر مقدار هستند (وزن، پیمانه، مساحت، طول و …) اسم منصوبی که بعد از موارد زیر قرار می گیرد تمییز است.
الف) واحد وزن عندی مثقال ذهباً لیست فی قلبی ذره حسداً (نزد من یک مثقال طلا است) (در قلب من ذره ای حسادت نیست) ب)واحد پیمانه (حجم) اشتریت مترین قماشاً (خریدم دو متر پارچه) 4- معدودها تمییز هستند.
اعداد نیز دارای ابهام هستند زیرا زمانیکه عدد را بیان می کنیم اگر معدود نداشته باشد، شنونده نمی داند که آن عدد تعداد چه چیزی را بیان می کند بنابراین معدودها نیز به نوعی تمییز هستند حتی اگر اعرابشان منصوب نباشند معدود اعداد 3 تا 10 مجرور است ولی تمییز محسوب می شود.
فی الصف سبعه طلاب (در کلاس هفت دانش آموز وجود دارد) بعد از «کم» استفهام (سؤالی) اسم منصوبی قرار می گیرد که تمییز است: کم رجلاً فی البیت؟
(چند مرد در خانه است؟) تذکر مهم تفاوت حال مفرد و تمییز: حال مفرد و تمییز هر دو، اسم نکره و منصوب هستند ولی مهمترین تفاوت آن دو در این است که معمولاً حال مفرد مشتق است ولی تمییز جامد است.
ترجمه تمییز اگرچه در ترجمه تمییز می توانیم از کلماتی مانند (از نظر، از جهت، از لحاظ …) استفاده کنیم ولی برای ترجمه روان تر و دقیق تر به صورت زیر عمل می کنیم: اگر تمییز، برای اسم تفضیل باشد به طور یک جا (اسم تفضیل+ تمییز) ترجمه می شود.
مانند: «اکثراً اجتهداً» : پر تلاش تر «افضل اخلاقاً» خوش اخلاق تر «افضل ایماناً» : با ایمان تر «أصدق الناس قولاً»: راستگو ترین مردم یقول یقول یقولان یقولان یقولون یقولون تقول تقول تقولان تقولان 6)یقولن یقولن یقلن تقول تقول تقولان تقولان تقؤلون تقولون تقولین تقولین تقولان تقولان 12)تقولن تقولن تقلن اقول اقول نقول نقولبر اساس اصل اول حرف عله متحرک که حرف قبلی اش ساکن است، حرکتس به حرف قبل منتقل می شود و خودش ساکن می شود یقول یقول اجوف یائی نیز در تمامی صیغه ها به همین صورت است.
6)یبیعن یبیعن یبیعن 12)تبیعن تبیعن تبعن 1-دعو دعا… صیغه اول حرف عله به «ا» تبدیل می شود(1)حرف عله به خاطر تناسب با حرکت ماقبل2-دعوا … صیغه دوم اعلال نداردتبدیل به الف می شود (اعلال به قلب) دعو دعا3-دعووادعوا… ضیغه سوم حرف عله حذف می شود (3) حرف عله به دلیل رسیدن به ضمیر«و»3-دعووادعوا… ضیغه سوم حرف عله حذف می شود (3) حرف عله به دلیل رسیدن به ضمیر«و»4-دعوت دعت … صیغه چهارم حرف عله حذف می شودحذف می شود:دعووا دعوا،رمیوا رموا5-دعوتادعتا… صیغه پنجم حرف عله حذف می شود (4 و 5) حرف عله که به «ت» تأنیث می رسد، حرف میشود5-دعوتادعتا… صیغه پنجم حرف عله حذف می شود (4 و 5) حرف عله که به «ت» تأنیث می رسد، حرف میشود6-دعون … صیغه «6 تا 14» هیچ اعلالی ندارد.6-دعون … صیغه «6 تا 14» هیچ اعلالی ندارد.7-دعوت 8-دعوتما 9-دعوتم 10-دعوت 11-دعوتما 12-دعوتن 13-دعوت 14-دعونا7-دعوت 8-دعوتما 9-دعوتم 10-دعوت 11-دعوتما 12-دعوتن 13-دعوت 14-دعونا 1-یدعویدعو2-یوعوانیدعوان3-یدعوونیدعون4-تدعوتدعو5-تدعوانتدعوان6-یدعونیدعون7-تدعوتدعو8-تدعوانتدعوان9-تدعونتدعون10-تدعووینتدعین11-تدعوانتدعوان12-تدعونتدعون13-ادعواادعو14-ندعوندعو فوقوراءاثناءحیثلدنتحتحولنحومعلدیخلفبینیمیناعندهناامامخلالیساراجنبهناک الانقبلظهراابدااسبوعاالیومبعدلیلادائماشهراغداعندمساءلحظهصیفاامسعندماعشاءساعهشتاءحینعندئذصباحافوراخریفاحینماحینئذصباحلماربیعا نوع حالنوع اعرابکلماتی که حال می شونداسممفردمنصوب ظاهراکلماتی که حال می شوندفعلجمله حالیه(فعلیه)منصوب محلاکلماتی که حال می شوندمبتدا و خبرجمله حالیه (اسمیه)منصوب محلا