در سال 1492 میلادی وقتیکه کاشف بزرگ ، کریستف کلمب، پس از ماهها تلاش و کوشش، در کنار جزیرهای که امروز به کوبا مشهور است لنگر انداخت، با جهانی روبرو شد که تازگیهای فراوانی برای او داشت. او و همراهانش در این جزیره ناشناس دیدنیهای جدیدی مشاهده کردند. آنها «دیدند بومیها لوله ای از برگ خشک گیاهی که به هم پیچیده اند در دست دارند، شبیه به لوله آتش بازی که اطفال در عید بازی می کنند. یک سر آنرا آتش زده، و سر دیگر را می مکند، و دود آنرا با هوا استنشاق می کنند. این استنشاق دود، یک نوع مستی و رخوت ایجاد می کرد، و انسان خستگی را حس نمی نمود. این لولهها را بومیان تاباکوس می نامیدند».به این ترتیب دریانوردان اسپانی اولین بار توتون را شناخته و به تقلید از بومیان بکشیدن آن پرداختند. کریستف کلمب هرگز فکر نمی کرد، این لوله های شبیه به اسباب بازی کودکان، روزی همنشین و همدم گروه بسیار زیادی از مردم جهان خواهد گردید.
کریستف کلمب نمی توانست ، در مغز خود مجسم سازد، که قرنها بعد، این هدیه دنیای جدید، پول و سلامت مردم متمدن را بصورت دود به آسمان خواهد فرستاد. و باز او فکر نمی کرد که، قرنها پس از او نهضتی عظیم برای جلوگیری از استعمال این هیولای سیاه برپا خواهد گردید. و این لوله شبه به اسباب بازی کودکان «میخ تابوت»لقب خواهد گرفت.
گفتیم که برای اولین بار اسپانیولیها، در جزیره کوبا با توتون و تنباکو آشنا شدند. بومیان امریکا، با این گیاه بومی سرزمین خود از دیر باز آشنا بودند، و از آن بعنوان وسیله دود کردن استفاده می کردند . طرز استفاده آنها از توتون بدین قرار بود که، مقداری از آن را در برگ های ذرت می ریختند و نوعی سیگار، شبیه به سیگار برگ می ساختند.
روش دیگری نیز برای کشیدن توتون به کار می بردند، و آن بدین طریق بوده که، مقداری توتون در نی یا استخوان ریخته آن را آتش میزدند و میکشیدند، و این روشی است که بعدها سبب ایجاد پیپ در غرب و چپق در شرق گردید.
در اعیاد و یا مراسم دیگر نیز، بومیان بوته های تنباکو را، با برگ و ساقه روی هم انباشته و آتش می زدند، و در اطراف آن بدست افشانی می پرداختند.
احتمالاً تنباکو بعنوان دارو نیز مورد مصرف داشته است. بومیان آمریکا، زهری نیز از تنباکو می گرفتند که نوک نیزه های خود را با آن زهر آلود می ساختند. این ارمغان دنیای جدید در قرن 16 به اسپانیا برده شد و پس از آن در سایر کشورهای اروپا پراکنده گردید. در سال 1586 سر والتر رالی مشهور به «پدر آمریکای انگلیس»در زمان سلطنت الیزابت اول، کشیدن پیپ را که در آمریکا با آن آشنا شده بود به انگلستان آورد، و دود کشی با سرعت سرسام آوری در انگلستان و سایر نقاط جهان در قرن 16 رواج یافت. حیرت آور آنکه سر والتر رالی، آنچنان به کشیدن پیپ معتاد شد، که هنگامی که در سال 1618 او را به جرم خیانت و شرکت در توطئه اعدام میکردند، پیپ در گوش دهان داشت.
کشیدن توتون مانند همه چیز جدید دیگر، با مخالفت شدید عدهای روبرو گردید. در رأس مخالفین دودکشی در اروپا، کشیشان قرار داشتند که دودکشان را به بیدینی و زندقه متهم ساختند. اما این تهمت نتوانست از توسعه دودکشی جلوگیری کند. به زودی دودکشی چون مرضی همهگیر از اروپا به آسیا و آفریقا سرایت کرد، و در قرن 17 میلادی کشیدن توتون در سراسر مشرق گسترش یافت .اما در شرق نیز دودکشی مواجه با مخالفتهای شدید شد.
سلطان مراد خان چهارم، به فتوای ملایان، هزاران بیگناه را به جرم کشیدن توتون به دیار نیستی فرستاد. دودکشان در سلک مرتدین به حساب آمدند، و در ریختن خون آنها مباح گردید. در مدت سلطنت سلطان مراد خان (1033 1048) با قساوت هرچه بیشتر، دود کشان امپراتوری اسلامی به زیر تیغ جلاد رفتند. اما نتیجه ای حاصل نشد. پس از مرگ او کشیدن چپق با شدت هرچه تمامتر توسعه یافت و تجارت پر سود توتون رونق گرفت. باین ترتیب مبارزه خونین به سود توتون خاتمه یافت. دولت عثمانی ناچار کشیدن توتون را آزاد کرد و بر تجارت آن مالیات بست.
در روسیه نیز وضع به همین منوال بود و مدتی دودکشی با مخالفت روبرو شد.
توتون و تنباکو در ایران
تاریخ قطعی ورود تنباکو به ایران را نمی توان تعیین کرد. ولی بی شک توتون و تنباکو همراه با دست اندازی پرتقالیها به خلیج فارس (913 هجری قمری) به ایران وارد گردیده است. اما طرز استفاده توتون و تنباکو در ایران تغییر یافت و ایرانیان لوازمی برابر ذوق خود برای دودکشی ایجاد کردند.
وسیلهای که اروپاییان برای دود کردن به کار میبردند، عبارت بود از پیپهای کوچکی که از فلز یا سفال یک پارچه ساخته میشد.
در ایران این پیپها اقتباس شد و به صورت چپقهای دسته بلند درآمد. چنانکه در ویژگیهای زندگی ایرانی گفتیم، این وسیله کشیدن توتون نیز با ذوق و هنر ایرانی در هم آمیخت، و پیپ ساده تبدیل به چپق گردید، و در تزیین آن سلیقه خاص ایرانی به کار رفت و چپق های ایرانی با انواع مختلف تزیینات آراسته گردید.
علاوه بر چپق که تقلیدی از پیپ فرنگی بود، وسیله دیگری برای دود کردن تنباکو به ننام قلیان توسط ایرانیان اختراع و ایجاد گردید.
قدیمترین ذکری که از قلیان در ادبیات فارسی شده، این رباعیها از اهلی شیرازی است که در سال 942 هجری قمری در گذشته است.
«قلیان ز لب تو بهره ور می گردد» «نی در دهن تو نیشکر می گردد»
«بر گرد رخ تو دود تنباکو نیست » «ابریست که بر گرد قمر می گردد.»
بنابراین می توان گفت که در سال 942، یعنی 29 سال پس از ورود پرتقالیها به خلیج فارس، قلیان کشیدن در ایران رواج یافته است.
شعرای دیگر قرن دهم هجری نیز اشعاری درباره قلیان دارند.
«قلیان که بر دست چو گل جای نمود» «هر دو بر او شمع نهد سر به سجود»
«گلزار دماغ شعله آشامان را» «سرچشمه آتش است و فواره دود» میر الهی
«کمتر باشد مرا غم تنهایی» «مأیوس شدم به عالم تنهایی»
«صحبت به کسی گو، که اگر نیست چه باک» «قلیان کافیست همدم تنهایی» باسطی
«من و صد آه و افغان و، نی صد بوسه بر لعلش» «هزاران پیچ و تابم داد از این قلیان کشیدنها»
«با قرچلمی(1) چو نافه آهو کو» «چون فاخته تا چند زنم کو کو کو»
«در محشر اگر آتش دوزخ بینم» «فریاد برآورم که تنباکو کو» باقر کاشی
اولین تصویری که از قلیان به وسیله هنرمندان ایرانی کشیده شده، احتمالاً تصویر نشمی کماندار کار رضا عباسی، نقاش مشهور دربار شاه عباس بزرگ است، که تا اواخر نیمه اول قرن یازدهم هجری زنده بوده است.
قلیان وسیلهای کاملاً جدید و ابتکاری بود، و اروپاییان از آن هیچ گونه اطلاعی نداشتند. این بیاطلاعی را میتوان از شرحی که تاورنیه و شاردن از قلیان داده اند درک کرد.
تاورنیه می نویسد: «ایرانیان تنباکو را با دستگاهی کاملاً اختصاصی میکشند. در کوزه گلی دهان گشادی به قطر سه انگشت، تنه قلیانی از چوب یا نقره که سوراخی در وسط دارد قرار می دهند، و بر سر آن مقدار تنباکوی نمدار با کمی آتش می گذارند، و در زیر قلیان سوراخ ممتدی است که، در حالی که نفس را بالا می کشند، دود تنباکو با شدت از امتداد سوراخ پایین آمده و داخل آب که به رنگهای مختلف میآمیزد(2) داخل میشود. این کوزه مرتباً تا نصفه آب دارد. دود که در آب است به سطح می آید و هنگامیکه نفس را بالا می کشند، از نی قلیان دود به دهان وارد میشود. به واسطه آبی که به قلیان می ریزند دود تنباکو تصفیه می شود و کمتر ضرر می رساند. والا با این همه قلیان که میکشند، مقاومت برای آنها غیر ممکن است. ایرانیان زن و مرد، به طوری از جوانی عادت به کشیدن تنباکو کرده اند، که کاسبی که باید روزی پنج شاهی خرج کند، سه شاهی آن را به مصرف تنباکو میرسانند. میگویند اگر تنباکو نمی داشتیم چطور ممکن بود کیف و دماغ داشته باشیم.»