پیشینه تاریخی تعزیه
تعزیه از نظر لغت به معنی(اظهار همدردی, سوگواری و تسلیت) است, ولی به عنوان شکلی از نمایش ریشه در اجتماعات و مراسم یادکرد شهادت امام حسین(ع) در ایام محرم دارد و در طول تکامل خود بازنمایی محاصره و کشتار صحرای کربلا محور اصلی آن بوده و هیچ گاه ماهیت مذهبی اش رااز دست نداده است. از آنجا که شیعیان شهادت امام حسین (ع) را عملی مقدس و رهایی بخش می دانستند, اجرای مراسم محرم را نوعی تلاش به سوی نجات و فلاح به حساب می آوردند, بعدها نیز پنداشتند که مشارکت در نمایشهای تعزیه, خواه در ردیف بازیگران, خواه تماشاگران, آنان را از شفاعت حسین(ع) در روز قیامت بهره مند خواهد ساخت.
مردم فلات ایران, به طرز خاصی پذیرای مذهب تشیع بوده اند, بنابه یک افسانه ایرانی, دختر آخرین پادشاه سلسله ساسانی, در تهاجم مسلمانان به اسارت برده شد و به زوجیت حسین(ع) در آمد. مراسم سالانه سوگواری ماه محرم, از دیر باز با شکوه و سوگنوا همراهی می شد و تماشاگران, که در امتداد گذرگاهها صف می کشیدند, برسینه می زدند و در حالی که دسته عزاداران از کنارشان می گذشت فریاد می زند حسین حسین شاه شهیدان حسین.
در همان زمان که مراسم محرم در دوره حکومت صفوی رشد و توسعه می یافت شکل مهم و معروف دیگری از نمایش مذهبی پدید آمد که نقل نمایشی زندگی و اعمال, رنج و مرگ شهیدان شیعه بود. موضوع این نمایش در اساس, هرچند هم اندک, همیشه در ارتباط با واقعه کربلا بود, این داستانها از کتابی فارسی به نام روضه الشهداء یا (بهشت شهیدان) گرفته می شد و از اوایل سده شانزدهم به بعد در میان شیعیان به گونه ای گسترده انتشار یافت.
روضه خوانی, یا قرائت کتاب روضه الشهداء برخلاف اجتماعات محرم ساکن بود, نقال (ذاکر, مداح, … - م). معمولاً برمنبر یا سکویی بلند می نشست و تماشاگران, در پیش پا پیش به صورت نیم دایره گرد می آمدند.
بزودی خواندن روضه الشهداء برای طرح ماجرا و دستمایه نقالان حرفه ای که با خلاقیت درباره رنج و اعمال بعضی از قهرمانان شیعه فی الداهه سخن می راندند, آغاز می شد, نقال باانتخاب وقایع و تنظیم صدای خود می توانست احساسات تماگرانش را تهییج و متاثر سازد و در آنها وحدت احساس فراوان به وجود آورد.
قریب دویست و پنجاه سال دسته گردانی های محرم و روضه خوانی در کنار هم بودند, هر یک پیچیده تر و در عین حال پیراسته تر و تئاتری تر می شد تا این که در نیمه سده هجدهم به هم پیوسته و به این ترتیب شکل نمایشی (دراماتیک) جدیدی به نام تعزیه خوانی, یا به قول عوام تعزیه به وجود آمد.
با سازش میان دسته های سیار و روضه خوانی ساکن, تعزیه ابتدا در چهار راهها با تاثر عظیم برگزار می شد. یادکرد قهرمانان از دست رفته مدتهای مدید جزء مهمی از فرهنگ ایرانی را تشکیل می داد, پیام رهایی از طریق فدا شدن به گونه ای همسان در افسانه های ماقبل اسلامی, چون مرگ سیاوش و نیز مراسم آیینی آدونیس و تموز در فرهنگ بین النهرین باستان وجود داشت. در سده دهم میلادی اجتماعات ماه محرم بخوبی متشکل شد. ابن اثیر, مورخ معتبر, از شماره عظیم شرکت کنندگان, با چهره های سیاه شده و موهای پریشیده سخن می گوید که گرداگرد شهر بغداد می گشتند و در مراسم محرم به سینه می زدند و اشعار حزن انگیز می خواندند, این در زمانی بود که سلسله ایرانی آل بویه بر بغداد حکومت داشت.
در نخستین سالهای سده شانزدهم, زمانی که ایران _ در عهد سلسله صفوی, چون گذشته همواره نیروی فرهنگی قدرتمندی بود_ بار دیگر به قدرتی سیاسی تبدیل شد, تشیع مذهب رسمی کشور شناخته شد و از آن برای متحد ویکپارچه کردن کشور, به ویژه در برابر عثمانی های متجاوز و ازبک ها که هواخواه مذهب تسنن بودند, استفاده شد.
مراسم محرم, حمایت و تشویق دربار را جلب کرد, یادکرد شهادت امام حسین(ع) به صورت عملی میهن پرستان در آمد. گزارشهای متعددی از اجتماعات مزبور که غالباً توسط فرستادگان سیاسی اروپا, مبلغان, بازرگانان و سیاحان به ثبت رسیده از اشخاصی سخن می گویند که ملبس به جامه های رنگا رنگ به طور منظم پیاده روی می کردند. یا سوار بر اسب ها و شترها, باز آفریننده وقایعی بودند که به آخرین واقعه حزن انگیز کربلا ختم می شد. تصویر زنده تکیه پاره شده و در خون تپیده و سر از پیکر جدا, بر ارابه ها گردانده می شد. نبردهای ساختگی توسط صدها تن از عزاداران ملبس به جامعه همگون و مسلح به تیر و کمان و شمشیر و سلاح های دیگر به طور آهسته بازی می شد. در سده نوزدهم, این نمایش های نوظهور در تماشاخانه های باز یا سر بسته ای به نام (تکیه) که معمولاً توسط طبقات فرادست و مرفه به عنوان یک خدمت مذهبی و عمومی ساخته می شدند, به اجرا در می آمدند.
تکیه, در واقع انگاره ای بود از دشت کربلا, و رسم بر این بود که تعزیه خوانها در مجالس مربوط به کشتار کربلا, در مقام نمادی از شهیدان در محاصره اشقیا هیچگاه صحنه اصلی نمایش را ترک نمی کردند. بدین سان اگر گفته آید که (تکیه) نوعی سنگر برای شیعیان بود چندان گزافه نیست.
حدسی وجود دارد که تعزیه از طریق آذربایجان و قفقاز به ایران آمده است و آن به این صورت است که:
عده ای دور یک بیرق مزین مجتمع شده با خواندن (ای شهید کربلا السلام علیک!) به سینه خود می زنند و دور بازار می گردند. اهالی آذربایجان نسبت به اهالی سایر نواحی ایران غیور و متعصب بوده بیضاً خودشان را در این مراسم مجروح می نمایند … ).
تعزیه, نخست در میان عوام, اعم از روستاها و شهرها, ریشه گرفت. به تدریج به سطوح بالای جامعه راه یافت و سرانجام توجه اکثریت نخبگان مملکت را جلب کرد. این پیدایش درنقاط مختلف به صورت همزمان نبود, با این همه, حتی امروز نیز در اکثر روستاها و شهرهای کوچک ایران, تعزیه شکل مذهبی خود را حفظ کرده است, ولی در تهران و پاره ای از شهرهای بزرگ دیگر, جنبه های ساده و نیمه تئاتری خود را رها کرده و از یک نمایش مصیبت ابتدائی به صورت نمایشی جدی تکامل یافت.
تعزیه در آغاز, سوگواری ساده ای بود از وقایعی که در کربلا رخ داده بود و نیز حوادث غم انگیزی که برای خاندان پیامبر(ص) اتفاق افتاده بود. تعزیه خوانها, راویان قهوه خانه ای بودند که سخنانشان تنها به نقل صریح و یکنواخت تکخوانی های تکراری و طولانی محدود بود. اشعارشان ساده, سست و آکنده از عبارات محاوره ای بود.
هنوز جایی برای خلاقیت و ابتکار در میان نبود, تنها از طبل و شیپور به عنوان وسایل موسیقی استفاده می شد. اما کم کم تعزیه نویسان, آگاهتر و بیناتر شدند, ابزار موسیقی نیز ممنوع تر شد, نواختن دهل, سنج, کرنا, قره نی و شیپورهای مختلف معمول شد. به احترام و مقام و موقع هر یک از شهادتخوان ها سرودهای مخصوصی نوشته شد. مثلاً برای حر و حضرت عباس, موسیقی حماسی نواخته می شد. برای علی اکبر و قاسم, (چهار گاه), (سه گاه), (اصفهان), درحالی که برای امام نواهای سنگین و جدی نواخته می شد که ضمن حزن آوری حس آرامش و امید را القا می کرد.
در شیوه های نمایش دادن صحنه های جنگ نیز تغییراتی پدید آمد. بعضی از شبیه خوان ها مهارت فوق العاده ای در شمشیر بازی و دیگر فنون جنگی از خود نشان دادند, بتدریج اسباب صحنه و تجهیزات نیز برجستگی و نمود بیشتری یافت. وسایل و ابزاری چون دسته های بیرق, و چنگک قصابی و حتی تخت و بارگاهی برای یزید وارد نمایش شد. برای نشان دادن حیواناتی چون شیر از پوست واقعی آنها استفاده می شد. در تکیه دولت در تعزیه (شیر و فضه) به جای مرد ملبس به شیر, از شیری واقعی استفاده شد.
استاد فقیهی در مورد تاریخچه عزاداری چنین می گوید: در مورد عزاداری امام حسین(ع) کتابهای بسیاری با عنوان(مقتل) نوشته شده است. به طور کلی وقتی می گوییم (مقتل) هر اثرمکتوبی درباره واقعه کربلا را شامل می شود, به همین جهت هم هست که نویسندگان بسیار از این (مقتل) شیعه نیستند. البته همیشه عنوان(مقتل) را به همراه ندارد, ولی درباره واقعه کربلا است. از جمله آثار ارزشمندی که به واقعه کربلا پرداخته می توان به مقاتل الطالبین ابوالفرج اصفهانی که کتابی فوق العاده جالب است و نیز تاریخ طبری اشاره کرد.
در مورد عزاداری باید عرض کنم که تا اوایل قرن چهارم, روش معمول و مرسوم این بود که عده ای از شیعیان جمع می شدند وشعر می گفتند و گریه می کردند. اما در اوایل قرن چهارم, جمعیتی پیدا شدند به نام (سلفیه) که بنیانگذار همین وهابیت هستند. یکی از اعتقادات سلفیه این بود که عزاداری برای حضرت امام حسین(ع) درست نیست. همین طور زیارت قبر حضرت امام حسین(ع).
یکی از علمای حنبلی که در راس سلفیه آن روز قرار داشت ابو محمد بربهاری است که این شخص, نخستین کسی است که عقاید سلفیه را جامه عمل پوشاند. وی که نه برای حضرت امام حسین(ع) عزاداری می کرد و نه برای زیارت قبر حضرت می رفت. به افرادش دستور داده بود که هر کجا در هر راهی که به زوار حضرت امام حسین(ع) برخورد کردند, آنها را بکشند.
همین طور هر کس را که برای امام نوحه گری کند از میان بردارند, به این سبب در آن ایام هیچ کس نه جرات رفتن به زیارت قبر امام را داشت و نه شهامت نوحه گری را, و اگر هم کسی می خواست به این امور دست بزند, در نهایت اختفا انجام می داد. اما هنگامی که آل بویه بر سریر قدرت تکیه زدند, به ویژه در زمان عضدالدوله, مردم دسته جمعی در کوچه ها حرکت می کردند و نوحه می خواندند و سینه می زدند و به احتمال بسیار زیاد,شبیه واقعه روز عاشورا را هم درست می کردند, ولی چون دراین زمان در بغداد اکثریت غالب با اهل تسنن بود, دائماً نزاع و اختلاف پیش می آمد و غالباً در هر عاشورا, گروهی زخمی و کشته می شدند. به هر صورت مسلم است که قبل از آل بویه عزاداری وجود داشته ولی علنی نبوده و در اختفا صورت می گرفته است.
در این دوران برای آن که, برهیجان مردم دامن بزنند و آن را افزایش دهندتشریفاتی را که امروزه نیز شاهد آن هستیم به عزاداری افزودند,چیزهایی نظیر طبل زدن که شخص را تهییج می کند و هر که آن را بشنود به خیل عزاداران می پیوندد. اصل طبل زدن پیش از آن که در داستان عاشورا وارد شود در دو مورد به کار می رفته است. یکی به منظور برانگیختن هیجان, خاصه در میادین جنگ و کارزار, و دیگر به منظور تشریفات, در دربار خلفای عباسی, به هنگام ورود خلیفه و نیز در وقت نماز طبل می نواختند.
استاد فقیهی می نویسد:
نخستین بار که دسته های سوگواری عاشورا, در کوچه و بازار به راه افتاد, در سال 352 هجری, در زمان فرمانروائی معزالدوله دیلمی در بغداد بود, در عاشورای این سال و سالهای بعد از آن, تعطیل عمومی بود و دسته عزادار, از محله کرخ بغداد بغداد حرکت می کرد و ضمن گشتن در کوچه و بازار, در سوگ حضرت امام حسین(ع) شیون و فغان می کرد.
مدتی بعد از این تاریخ در مصر هم, راه انداختن دسته معمول شد. در این ایام, بخصوص در زمان فاطمیان مراسم عاشورا به طور مرتب برپا می شد و در این رابطه بازارها را می بستند و مردم به صورت دسته جمعی و درحالی که با هم شعرهایی در مصیبت کربلا می خواندند به مساجد قاهره می رفتند.
اما در مورد سینه زدن باید عرض کنم که این عمل به عنوان یکی از مراسم سوگواری از قدیم معمول بوده است و مخصوصاً درمیان عربها رواج داشته که بر سرو سینه خود می زدند و لباسهای خود را چاک می کردند و خاک بر سر و روی خود می ریختند. اما سینه زنی به صورتی که امروزه معمول است که یک نفر دم بگیرد و دیگران به آهنگ او سینه بزنند, از قرن چهارم هجری در زمان آل بویه, همزمان با حکومت فاطمی ها در مصر آغاز شده است.
ابن بطوطه در سفر نامه خود می نویسد:
بعد از این که دولت صفویه به اقتدار رسید و مذهب شیعه درایران رسمیت پیدا کرد و عزاداری عاشورا رواج یافت, سینه زنی و برخی مراسم دیگر, به طور اختصاصی به امام حسین(ع) تعلق پیدا کرد.
در حال حاضر تنها موردی که ممکن است در غیر ایام عاشورا سینه زنی صورت بگیرد, در فوت مراجع تقلید بزرگ است.