منظور از تشویق این است که افراد چگونه باید تشویق شوند و همچنین تنبیه در مورد آنها چگونه باید باشد؟
و آیا افراط و تفریط در این امرو ضروری است؟
آیا تنبیه بدنی لازم است؟
و آیا لازم است که در ابتدای کار تنبیه انجام شود؟
و همچنین تشویق و تنبیه در کدامیک از مراحل زندگی بر روی فرد تاثیر میگذارد؟
و نیز تشویق و تنبیه به چه معناست ؟ و ما از آن چه تصوری داریم؟
فصل اول
برای تربیت بدنی معنای مختلفی در نظر گرفته اند که در کتب و تربیت به چشم میخورد بعضی میگویند: تربیت علمی است که از طریق نسل بالغ درباره ی آنها که رشد کافی نیافته اند به منظور پرورش جسمی، فکری و اخلاقی شان انجام میشود تا آنها را برای عضویت در زندگی انسانی آماده کند.
عده ای گویند: تربیت عبارت است از یک عمل عمدی و آگاهانه ودارای هدف که به منظور رشد دادن یا ساختن و دگرگون کردن ونیز شکفتگی استعدادهای مادر زادی او انجام شود . آنچه در تعریف تربیت لازم و ضروری است که توجه شود و از خصوصیات و ویژگی هایی است که تربیت باید داشته باشد عبارت است از: آگاهانه بودن ، دائمی بودن، دارای هدف و جهت بودن، شکوفا نمودن نیروهای فطری و استعداد غرائز ( در غیر انسان) و کلا پرورش قوای جسمی و روحی و روانی انسان.
هر گاه از طرف فردی آگاه و تربیت یافته استعدادهای انسان در راستای مطلوبی شکوفا گشته و از قوه به فعلیت در آید تربیت در انسان صورت گرفته است.
مفهوم تعلیم: تعلیم یعنی فراهم آوردن زمینه های و عوامل لازم برای فراگیری فرد. بعضی هم در معنی تعلیم ، انتقال معلومات به ذهن فرد را متذکر شده اند ومعتقدند که علم از معلم به فرد منتقل میشود ه در اصل تفاوت چندانی بین دو تعریف وجود ندارد.
تفاوت معنای تعلیم و تربیت
الف: مفهوم تربیت گسترده تر از تعلیم است، تعلیم اختصاص به انسان دارد که داری درک و فهم و شعور است و قدرت یادگیری دارد ولی تربیت در مورد موجودات فاقد شعور که در عین حال رشد میکنند نیزبه کار میرود. برای مثال باغبانی که به پرورش گل و گیاه می پردازد و در حقیقت به تربیت و زمینه سازی برای فعلیت رساندن استعدادهای بالقوه گیاه پرداتند بنابراین کار باغبان تربیت است نه تعلیم دادن.
ب: هدفهای تربیت نسبت به اهداف تعلیم، از گستردگی بیشتری برخوردار است. در تربیت هدف این است که زمینه رشد و شکوفایی همه استعداد های درونی انسان اعم از جسمانی و روحانی و عقلی و عاطفی رشد کند، در صورتی که هدف در تعلیم دادن معلومات یا افزایش آن در ذهن فرد است.
ج: تربیت عملی است و تعلیم ذهنی؛ افراد بسیاری هستند که نسبت به مسائل مختلف، علم و آگاهی زیاد میدارند ولی از آن همه علم و دانش در مقام عمل بهره ای نبرده اند.
د: تربیت دشوار تر از تعلیم است؛ تربیت از آن جهت دشوار تر است که فرد باید خود را با دیگری را طوری بسازد که بتواند دانسته های صحیح خویش را به عمل در آورد.
اهداف تعلیم و تربیت
هربرت اسپنسه فیلسوف انگلیسی (1903-1820) اهداف آموزش و پرورش را چنین بیان میکند: 1- تربیت برای رشد شخصیت 2- تربیت برای ادای وظایف پدر و مادر 3- تربیت برای رفتار و ادای وظایف اجتماعی و سیاسی4- تربیت برای رضایت خاطر و خوشحال بودن و خوشحال زندگی کردن5- تربیت برای استفاده ا زوقت آزاد و تفریح .(همان منبعی که در اخر فصل ذکر میشود.) کارشناس دیگری به نام دکتر ونر waues عقیده دارد که : هدف آموزش و پرورش خارج کردن افکار از بن بستها میباشد. ژان ژاک ووسو معتقد است: هدف، تامین آزادی و کشف طبیعت انسان است.
فصل دوم : تشویق
تشویق از ابزار مهم تعلیم و تربیت است که از آن به عنوان ابزار معجزه آسا یاد میشود که اگر درست وبه جا و به موقع و حساب شده به کار رود اثرات شگفت آوری خواهد داشت و در صورت عدم استفاده صحیح اثرات نامطلوب درپی خواهد داشت که چه بسا موجب ناهنجاری هایی در روح و روان و جسم فرد میگردد از طریق تشویق نه تنها به کودکان بلکه هب بزرگترها نیز میتوان فهماند ه خوب و بد و خوبان و بدان مساوی نبوده و افراد جامعه و خصوصا افراد تیز بین به آنها به یک چشم نمی نگرید.
نقش تشویق در تربیت
جای بسی خوس وقتی است که امروزه، روانشناسان و صاحبنظران در امور تعلیم و تربیت به نقش مهم و سازنده تشویق پی برده اند و از آن به وسیله ی یک ابزار مفید رد امر تعلیم و تربیت استفاده کنند و از راههای مختلف از جمله از طریق آزمایشهای متعدد تاثیرات فراوان تشویق را بر همگان روشن نمودهاند به عنوان نمونه موردی از کتاب تعلیم و تربیت اسلامی در این جا نقل میشود:
« در یک آزمایش 160دانش آموز را که معلومات درس حساب آنها برابر و سن آنها نیز یکسان بود به 4 گروه تقسیم بندی کردند هر یک از این گروه ها میبایست تا حد امکان 30 مساله ای حساب را در مدت معینی (15 دقیقه) حل کنند.
هر روز پس از پایان کار افراد گروه اول را جلوی دیگران آورده آنها را به خاطر اشتباهاتشان در حل مسائل بودن آنکه خود افراد گروه از اشتباهات خود با خبر باشند، سرزنش میکردند، در مورد افراد گروه دوم به عکس افراد گروه اول عمل میشد. به این ترتیب که افراد را به خاطر مسائل صحیحی که حل کرده بودند تشویق میکردند، بودن آنکه اشتباهات آنها را تصحیح کنند. در مورد گروه سوم که شاهد این گونه تشویقها و تنبیه ها بودند هیچ عکس العملی نشان داده نمی شد. گروه چهارم ، در اتاق دیگری به حل مسائل می پرداتند و از این برنامه ها هیچ اطلاعی نداشتند.
در آغاز کار متوسط نمره های هر 4 گروه مساوی بود و به طور متوسط افراد گروه در حدود 12 مساله را از 30 مساله پاسخ میداند اما از روز سوم وضع تغییر کردبه این ترتیب هک متوسط نمره گروهی که افراد آن تمجید و تشویق میشدند روز به روز افزایش یافت و میانگین نمره گروهی که مورد سرزنش بودند رو به کاهش و نقضان گذاشت دو گروه دیگر وضع ثابتی نداشتند و در پیشرفت و عدم پیشرفت آنها آهنگ خاصی مشاهده نشد
نوجوانان چگونه باید تشویق شوند؟
تشویق چیست؟ تشویق فرایند توجه کردن به منابع شخص و حمایت های مثبت به منظور بالابردن عزت نفس ، خود انگاری او احساس ارزشمندی است، پدر و مادر میتوانند نوجوانان خود را با توجه کردن به توانایی های او تشویق نمایند.
راههای تشویق کردن: پدر و مادر به روش های ساده ای میتوانند نوجوانان خود را تشویق کنند اگر از سیاست تشویق به حد کافی استفاده شود، رابطه ی جدیدی میان پدر و مادر و فرزندانشان ایجاد میشود، پدر و مادر تشویق کننده برای نوجوان نشان همانطور که هست ارزش قائل می شوند آنها را با انتظارات منفی خود زیر فشار نمی گذارند از جمله روشهای تشویق میتوان به نشان دادن اعتماد به توان مندی، کمک به افزایش حرمت نفس، تشویق و شناسایی تلاش و بهبودی اشاره کرد. که هر یک از این موارد به اختصار توضیح داده خواهد شد.
اطمینان داشتن توان مندی نوجوان: تشویق کننده ها به نوجوان شان اعتماد دارند این گروه از والدین بی انکه از نوجوانشان بخواهند توانمندی های خود را ثابت کند به او اعتماد میکنند.
والدینی که پیوسته در مقام نظارت بر کارهای نوجوانشان هستند، کسانی که پیوسته در رفت و آمد انها را کنترل میکنند؛ نوجوان ها را به قبول مسئولیت در قبال خود تشویق نمی نمایند. البته این به آن معنا نیست که پدر و مادر هرگز محدودیت هیای برای فرزندانشان در نظر نگیرند یا در مقام راهنمایی آنها کاری صورت ندهند. واقعیت این است که نوجوان ها به راهنمایی احتیاج دارند اگر پدر و مادر بعد از راهنمایی نوجوانشان احساس کردند که انها مطابق خواسته شان رفتار نمی کنند باید با فرزندشان به گفتگو بنشینند.
ایجاد حرمت نفس: تشویق کننده ها از مقایسه نوجوان ها با خواهران وبرادران و یادوستان خوداری میکنند. چه نیازی است که بدانیم نوجوان دیگری چه میکند و چگونه ظاهر میشود؟ مقایسه از حرمت نفس نوجوان میکاهد زیرا تلاش های او را زیر سوال میبرد . تشویق کننده ها به هدفهای نوجوان های خود بها میدهند به تلاش های آنها ارج میگذارند و به شایستگی های خود آنها توجه دارند.
به همین دلیل شکل والدین تشویق کننده تفاوتهای فردی را می پذیرند. نوجوان ها ممکن است بخواهند متفاوت از پدر و مادر شان زندگی کنند ممکن است ایده ها و باورهای متفاوتی داشته باشند. مثلا ممکن است دانش آموزی به آن جهت درس بخواند که در آینده آموزگار شود و پدرو مادرش ممکن است که بازرگانی و تجارت را ترجیح دهند. اگر پدر و مادر این حق تصیمیم گیری فرزندان شان را نپذیرند، اختلافاتی ممکن است بروز کند.