مقاله شرح ابیات مثنوی بیت 1598 تا 1649

Word 74 KB 33481 20
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • 1598 ) بامدادان آمدند آن مادران                    خفته اُستا همچو بیمار گران

    نثر : آن مادران بامدادان آمدند در حالیکه در حالیکه اُستا همچون بیمارگران خفته بود.

    معنی : صبح مادران به خانه استاد آمدند و استاد مانند یک بیمار وخیم الحال خوابیده بود.

    بامدادان : صبح اول وقت / گران :‌وخیم الحال / بیمار گران : بیمار وخیم الحال

    1599) هم عرق کرده ز بسیاری لحاف              سریسته،‌دو کشیده در سجاف

    نثر : غم از بسیاری لحاف عرق کرده است و هم سرخود را بسته و دو را در سجاف کشیده است.

    معنی: از بس لحاف روی او انداخته بودند عرق کرده بود و سرش را نیز بسته بود و صورتش را زیر لحاف پنهان کرده بود.

    زبسیاری: از زیادی / سربستن: کناه از بیمار بودن/ سجاف : فاصله بین دو پرده ، باریکه ای که در حاشیه جامه می دوزند.

    1600) آه آهی می کند آهسته او                                  جملگان گفتند هم لا حول گو

    نثر: او آهسته آه آهی می کند و جملگان نیز لا حول گو گفتند.

    معنی :‌استاد آهسته آهسته زیر لحاف آه آهی می کرد و همه حضار نیز از تعجب لاحول و لاقوه الا باالله می گفتند.

    آه آه : ناله کردن از درد بیماری / جملگان : حاضران – اطرافیان

    1601) خیر باشد اوستاد این درویش                 جان تو ،‌ما را نبودست زین خبر

    نثر :‌اوستاد این دردسر خیر باشد به جان تو قسم ما را از این حادثه هیچ خبر نبود

    معنی : مادران به استاد گفتند : انشاء الله که خیر است قسم به جان عزیزت که ما از این موضوع بی خبر بودیم

    خیر باشد: به نیکی و خیر سپری می شود / دردسر: بیماری ، گرفتاری / جان تو : قسم به جان تو

    1602) گفت : من غم بی خبر بودم از این                     آگهم مادر غران کردند، هین

    نثر : استاد گفت : من هم از این بیماری بی خبر بودم هم اکنون کودکان مادر غران مرا آگاهم کردند

    معنی :‌استاد گفت : البته من هم از این مسأله خبر نداشتم بلکه آن بچه های مادر فلان مرا آگاه کردند.

    این طرز تعبیر که مادران اطفال را در پیش روی خودشان غر و قحبه می خواند هم با طرز بیان معلم مکتب که به سادگی و کودک زبانی معروف است مناسبت دارد و هم ساده خیالی هنرمندانه گوینده مثنوی را رنگ بلاغت عام پسند ؟؟ می دهد *)

    * سرنی : ج 1 ص 142.

    غران : غر و قحبه شخصی در جلوی درویش

    1603) من بدم غافل به شغل قال و قیل                          بود در باطن چنین مرنجی ثقیل

    نثر: من به دلیل مشغول بودن به شغل قال و قیل (تدریس) از وجود چنین بیماری سختی در باطن خودم غافل بودم.

    معنی : من مشغول قیل و قال و بحث و درس بودم و در نتیجه از این رنجوری و بیماری غافل بودم و نمی دانستم که باطناً دچار این بیماری سخت شده ام.

    [در اینجا «معلم» کنایه از عالمان علوم رسمی است که چنان در قیل و قال و بحث و جدال فرو میروند که از نقایص روحی و اخلاقی خود غافل می شوند.]

    غافل بودن : کنایه از عدم آگاهی از وجود چیزی / شغل قال و قیل : شغل معلمی و تدریس

    ثقیل : سخت، دشوار

    1604 ) چون به جد مشغول باشد آدمی             او ز دید رنج خود باشد عمی

    نثر : چون آدمی به جد مشغول باشد او زدید رنج خود عَمی می باشد.

    معنی : این یک اصل کلی است: هر گاه انسان بطور جدی به کاری مشغول شود نمیتواند رنج و کسالت خود را احساس کند.

    عَمی : درک نکردن ،‌عدم احساس

    1605 ) از زنان مصر، یوسف شد سمر               که ز مشغولی شد زیشان خبر

    نثر: از زنان مصر حضرت یوسف سمر شد که از مشغولی از ایشان خبر شد.

    معنی :‌در داستان ها نقل شده است که زنان مصری وقتی جمال حضرت یوسف را مشاهده کردند از حال خود غافل و بی خبر شدند.

    سمر : اضافه ، حکایت

    1606 ) پاره پاره کرده ساعده های خویش                    روح واله،‌که نه پس بیند، نه پیش

    نثر‌: آن زنان ساعدهای خویش را پاره پاره کردند روح واله نه پس را می بیند و نه پیش را می بیند.

    معنی : آن زنان از شدت حیرت، دستهای خود را قطعه قطعه کردند، اصولاً روحی که از مشاهده محبوب، حیوان و بیهوش شده باشد نه جلوی خود را می بیند و نه پشت سر خود را می بیند.

    * در بیت اخیر به آیه 31 حضرت یوسف (ع) اشاره دارد.

    پاره پاره : قطعه قطعه / روح واله : روحی که از مشاهده محبوب ، حیوان و بیخود شده باشد.

    1607) ای بسا مرد شجاع اندر حراب                که ببرد دست، یا پایش ضراب

    نثر: ای بسیار مرد شجاع که در حراب دست یا پایش را ضراب قطع می کند.

    معنی :‌چه بسا مردی دلاور که در کشاکش نبود، دست و یا پایش را ضربه شمشیر قطع می‌کند.

    حراب : مصدر باب مفاعله به معنی پیکارکردن / ضراب: مصدر باب مفاعله به معنی زد و خورد باشمشیر است.

    1608) او همان دست آورد درگیر و دار                      بر گمان آنکه هست او بر قدار

    نثر: او همان دست را در گیر و دار می آورد به گمان آنکه دست او برقرار و سالم است.

    معنی: اما آن مرد دلاور، درگیر و دار نبرد از بریده شدن دست و پای خود بی خبر است از اینرو به گمان اینکه دستش سالم است، همان دست را بلند می کند و در نبرد به کار می‌گیرد.

    در گیر و دار : در جنگ و نبرد / برقرار : سالم، ثابت و استوار

    1609) خود بیند دست رفته در ضرر                 خون ازو بسیار رفته، بی خبر

    نثر: خود می بیند که دست او در ضرر از بین رفته است و در عین بی خبری خون بسیاری از او رفته است.

    معنی: بعد از خاتمه نبرد تازه متوجه میشود که دستش در گرماگرم پیکار قطع شده و خون بسیاری نیز از آن رفته است و او در آن حال چیزی حس نمی کرده است.

    یکی از اصول مهم در پنج بیت اخیر این است که هرگاه روح انسان بطور عمیق به کار خاصی متمرکز شود از کمند حواس می رهد و ممکن است که چیزی را نشنود یا احساس نکند.*

    * در بیان آنکه تن، روح را چون لباسی است و این دست، آستین دست روح است و این پای، موزه پای روح است.

    1610 ) تا بدانی که تن آمد چون لباس              رو، بجولابس، لباسی را ملیس

    نثر: تا بدانی که تن چون لباس آمد برو لابس را بجو و لباسی را ملیس

    معنی: برای آنکه بدانی جسم برای روح آدمی، به منزله لباس است پس باید در جستجوی پوشنده لباس باشی نه آنکه شیفته لباس شوی.

    * منظور از لابس روح و منظور از لباس، جسم است.

    لابس: پوشنده لباس / ملیس : فعل امر از لسیدن به معنی بوسیدن و شیفته شدن

    1611 ) روح را توحید الله خوشتر است             غیرظاهر، دست و پایی دیگر است

    نثر: روح را توحید الله خوشتر است و غیر ظاهر دارای دست و پایی دیگر است.

    معنی: برای روح، یکتاپرستی حق تعالی از هر چیز دیگر محبوبتر است، یعنی مطلوب نهایی روح، لقای حق است، زیرا روح به جز این دست و پای ظاهری دست و پای دیگر نپردازد.

    خدا / توحید الله :‌یکتاپرستی حق تعالی

    1612) دست و پا در خوا بینی و ائتلاف                        آن حقیقت دان، ؟؟ از گزاف

    نثر: ائتلاف دست و پا را در خواب می بینی آنرا حقیقت بدان و از گزاف ندان

    معنی: به عنوان نمونه و نشان؟؟ هرگاه ، در خواب دست و پایی را می بینی که بصورت سازوار، ترکیب یافته اند، تو این دو تا را حقیقتی تلقی کن و مبادا آنرا بی پایه و اساس بدانی.

    ائتلاف: به هم پیوستن، پیوستگی / گزاف : بیهوده

    1613) آن تویی که بی بدن داری بدن              پس نترس از جسم، جان بیرون شدن

    نثر: آن تو هستی که بی بدن دارای بدن می باشی پس از اینکه جان از جسم تو بیرون شود نترس

  • فهرست:

    ندارد
     

    منبع:

    ندارد

مقدّمه بشنو این نی چون شکایت می کند از جدایی‌ها حکایت می کند می‌خواهیم سخن درباره انسانی بگوییم که چه در دوره خود و چه بعد از زمان خود نابغه زمان است و باید گفت که از جرگه انسانهای عادی خارج است. انسان والایی که حکایت های دقیق عرفانی را آن‌چنان زیبا در ذائقه ما می ریزد که شهد آن روح ما را تازه می سازد. حکایت‌هایی که با داستانی به ظاهر ساده شروع می‌شود و مفاهیم بلند و عمیق عرفانی ...

مقدّمه بشنو اين ني چون شکايت مي کند از جدايي‌ها حکايت مي کند مي‌خواهيم سخن درباره انساني بگوييم که چه در دوره خود و چه بعد از زمان خود نابغه زمان است و بايد گفت که از جرگه انسانهاي عادي خارج است. انسان والايي که حکايت هاي دقيق عرفاني را آن‌

1598 ) بامدادان آمدند آن مادران خفته اُستا همچو بيمار گران نثر : آن مادران بامدادان آمدند در حاليکه در حاليکه اُستا همچون بيمارگران خفته بود. معني : صبح مادران به خانه استاد آمدند و استاد مانند يک بيمار وخيم الحال خوابيده بود. بامدادان : صبح اول وق

چکیده این رساله، با عنوان «آموزه‌های تربیتی در مثنوی و تطبیق آن با روانشناسی نوین و معاصر» در یک مقدمه و چهار بخش تنظیم شده است. مقدمه مشتمل است بر اشاره‌ای به جایگاه رفیع مثنوی در میان آثار ادب فارسی و عظمت اندیشه‌های ژرف مولانا جلال الدین محمد مشهور به مولوی. همچنین شرح مختصر زندگینامه به آن بزرگ از آغاز حیات تا واپسین دم حیات. بخش اول اختصاص دارد به بررسی تعلیم و تربیت از ...

خواجه شمس الدين محمد بن محمد حافظ شيرازي (حدود ???-??? هجري قمري)، شاعر و غزلسراي بزرگ قرن هشتم ايران و يکي از سخنوران نامي جهان است. بسياري حافظ شيرازي را بزرگ‌ترين شاعر ايراني تمام دوران ها مي‌دانند. بيشتر اشعار حافظ غزل مي‌باشد و بن‌مايه غالب غز

وي مدتها خلافت طريقت نقشبنديه را به عهده داشت. جامي معاصر سلطان حسين بايقرا و وزير دانشمندش امير عليشير نوائي بود که وي را مورد تفقد قرار داده اند. جامي سفرهاي زيادي به بلاد مختلف کرده است از جمله هرات و سمرقند که از مراکز علوم اسلامي و ادبيات ايران

از ابن عماد خراسانی شیرازی گرچه تحفه العشاق در مواردی از منظومه سلفش منطق العشاق تبعیت می‌نماید، لیکن موارد متفاوت با آن نیز در منظومه کم نیست. شاعر در اینجا عناوینی چون حکایت، تمامی سخن یا خلاصه سخن را حذف و گویی آنان را زاید می‌دانسته، یا محتمل است این عناوین و ابیات آنان جزو محذوفات کاتب بوده. دیگر اینکه اوحدی روایت را به صورت نقل از کسی دیگر آورده، در حالیکه رکن‌الدین به ...

به نام خداوند جان و خرد مقدمه :‌ شک ،‌ گمان و يقين ؛ از جمله مسائل مربوط به حوزه معرفتند که بشر پيوسته در زندگي با آن روبه روست . شکل حاصل اشتراک ميان معلومات و مجهولات است . گمان به قول مولانا همچون شيشه زرد و

مقدمه ومعرفی مختصری درشرح احوال حکیم سنایی غزنوی حکیم ابوالمجدبن آدم متخلص به سنایی شاعر و عارف نامدار اواسط قرن پنجم واوایل قرن ششم ه.ق. به احتمال زیاد درسال 473 ه.ق درغزینن به دنیا آمد وچنان که اثر تذکره نویسان نوشته اند واز ابیات اودرمنظومه حدیقه الحقیقه نیز برداشت می شود 62 سال بعد درهمان دیار درگذشت .وی هم دوره با مسعودبن ابراهیم فرزند نیل بهرام شاه غزنوی بود پدرش آدم از ...

مقدمه: در اين نوشتار سعي بر آن است که برخي از مفاهيم مشاوره و اصطلاحات رايج روزمره مشاوره و هم‎چنين برخي از رويکردهاي اصلي مشاوره با زبان شعر و از ديدگاه جلال‎الدين محمد بلخي ملقب به مولانا بيان مي‎شود. بسياري از آنچه که امروز مشاوران و روانشناسان ب

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول