دانلود تحقیق درباب خلاقیت و واژه پردازی در شعر

Word 79 KB 33499 26
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • متن زیر بخش های چهارده و پانزده (Biograehia literania) کالریج را تشکیل می دهد که در سال 1817 چاپ شد.

    این بخش ها در مقایسه با قسمت های دیگری که می شد انتخاب کرد ثانیا نسبتا کامل تری از قدرت کالریج به عنوان یک منتقد بر خواننده می گذارد.

    حقیقت این است که کالریج در مقام فخیم و شعر والا مرتبه کاملا گم شده است .

    او بر آن است که خود را در نثر بشناساند.

    ما اینگونه احساس می کنیم که خود منتقد بلند مرتبه تر از هر نقدی است که بر او می شود چه در نوشته هایش و چه در سخنرانی هایش .

    بخش برگزیده شده حاضر شاید تلقی شود که در مقایسه با آن چیزی که برای خود کالریج رایج و آشناست تلاش ناکافی و کم است ما آرمان شعری او را بیان کند و آن را با ارجاع به شعر خودش و یا شعر ورد زوشا و شکسپیر توضیح دهد.

    آنچه که در مورد شکسپیر می گوید به بهترین سفو ممکن است .

    او خود را ارزیابی برد و با یک چشم مضمون را که کاملا در حضور قدرت اوست را می نویسد.

    در قسمت های اول این بخش و در واقع غیر مستقیما در تمام قسمتها او مقدمه مشهور و رزوشارا در ذهن خود دارد.

    مقدمه ای که در تمام شعر های کامل ویرایش شده و در نوشته های متوازن و ردزورشا یافت می شود.

    این نوشته ها را دکتر گروسارت ویرایش کرده است .

    اولین سالی که ؟آقای ورد زورشاه من باهم هایه بودیم ، بحث های ما غالبا در مورزد دو نکته مهم در شعر بود قدرت بر انگیختن حس همدردی خواننده با تبعیت صادقانه از حقیقت طبیعت و قدرت ایجاد علاقه به بداعت با توصیف رنگ های خیالی .

    این افسون نا بهنگام که اتفاقات نور و سایه نور مهتاب و غروب آفتاب منظره آشنا و شناخته شده را پراکنده می کندبرای این ظاهر می شود که قابلیت عملی بودن ترکیب این دو را نشان دهد .

    اینها شعر طبیعت اند.

    این تفکر خود پشنهاد می دهد ( به خاطر نمی آورم به کلاسیک از ما ) که یک سری از شعرها ممکن است از دو نوع تشکیل شده باشد .

    در اولی حوادث و عاملان آن حداقل از قسمت هایی ماوراللطبیعه هستند و تعالی مورد هدف فرار است که ( هر جذابیت علاقه ای تشکیل شود که حقیقت نمایش اینگونه احساسات است ) و به طور طبیعی این گونه موقعیت ها را همراهی می کند و آنها را واقعی فرض می کند.

    و واقعی به این معنی آنها شبیه هر انسانی هستند که از هر منبع کژ پنداشت که باشند خود را در هر زمان تحت نفوذ نیروی ماورای طبیعی می داند.

    در مرتبه دوم : موضوعات از زندگی عاری و معمولی انتخاب می شوند ،‌شخصیت ها و حوادث آنگونه هستند که در هر روستا و حومه ای یافت می شود جایی که ذهن متفکر پر احساس به دنبال آنهاست و یا زمانی که آنها خود را نمی نمایانند.

    ذهن به آنها توجه می کند.

    طرح از یان ایده نشئت میگیرد .1 با شروع می شود و با و ردژورف به پایان می رسد .

    دیگرز شعرهایی که در ژوورث با سبک بسیار ساده نوشته هستند که در آنها به این توافق رسیدیم که تلاشهای من باید به سمت افرادو شخصیت های ماورای طبیعی یا حداقل رمانتیک و معطوف باشد و از ماهیت درونی ما علاقه انسانی وسیمای حقیقت تا حد کافی برای فراهم کردن اشباح خیال منتقل شده باشد که خواستار تعلیق و بلا تکلیفی نا باوری در لحظه است و این حقیقت شعر را تشکیل می دهد.

    از طرفی آقای وردزورث مقصود خود اینچنین پیشنهاد می دهد که گیرایی و بداعت به همه چیز هر روز بدهد و احساس مشابه به ماورایی را ایجاد کند که این توسط بیدار کردن توجه ذهن از بی علاقگی به رسوم و هدایت آن به سمت دوست داشتنی بودن و خیالات دنیایی است که در پیش روی ماست یک آنج بی پایان به خاطر آشنائیست و نگرانی خودخواهانه ما چشم داریم اما نمی بینم گوش داریم اما نمی شنویم و ما تب داریم که نه احساس می کند و نه درک می کند.

    با این دیدگاه من Ancient mariner را نوشتم و از میان شعرهای دیگر Dark ladie و (cheritable) را آماده می کردم که در آنها من باید ایده آل های خود را نسبت به آنچه که در اولین تلاشم انجام داده بودم بهتر درک می کردم .

    اما مهارت آقای ورزودرث خیلی موفق تر عمل کرد و تعداد شعرهایش خیلی بیشتر بود .

    آنقدر که نوشته های من به جای شکل دادن تعادل یک تعریف ناهمگون بود .

    آقای ورزودرث دو یا سه شعر را که درباره شخصیت خود نوشته بود را با یک واژه پردازی بر شور و حراث متعالی و حفظ شده نوشت که ویژگی خلاق بودن او بود.

    در این شکل Lyrical Ballads منتشر شدند و به طور آزمایش توسط او معرفی شدند که آیا موضوعات که طبعا تزئینات و زیادی های معمول را نمی پذیرفت و در کل سبک محاوره ای شعرها احتمالا به زبان زندگی معمولی نوشته نشده تا علاقه خوشایندی به وجود این چیزی است وظیفه مهم شهر است تا فاش کند.

    در دومین ویرایش او مقدمه قابل توجهی را اضافه می کندکه در آن به هر حال چند متن ظاهرا با مفهوم متضاد دارد .

    او دریافته بود که برای بسط دادن سبک خود به انواع شعر مبارزه کند و تمام عبارات نا مناسب انواع سبکی که شامل ؟آنچه او زبان زندگی واقعی می نامیدنمی شود را رد کند.

    از این مقدمه که پیوند شعرهایی است که در آن ها ممکن نیست بتوان وجود خلاقیت اصلی را نادیده گرفت هر چند که او در جهت یابی اشتباه کرده باشد اما باز هم یک بحث طولانی مدت را بر می انگیزد .

    از پیوستگی قدرت درک و فهم با بدعت گذاری فرض شده من عمق مطلب را شرح می دهم.

    و در چند مثال متاسفم که می گویم احساست خشونت آمیز با چیزی که بحث در موردش توسط مهاجمین هدایت و تصمیم گیری می شود .

    آیا شعرهای آقای وردروزث احمقانه و بچه گانه بود طوری که تا مدت های طولانی اینچنین توصیف شوند آیا واقعا شعرهایش صرفا به خاطر پست بودن زبانش و پوچی افکارش از نوشته های دیگر شاعران متمایز می شود؟

    آیا واقعا آنها چیزی بیش تر از آنچه که در نقیضه ها و تقلیدهای ظاهر چیز دیگری را شامل نمی شوند ؟

    آنرا اینطور بود پس باید همان موقع راکد می شدند یک اثری بی ارزش و مرده که به ورطه فراموشی سپرده می شد و تنها مقدمه را به دنبال خود می کشاندند .

    اما سال به سال تعداد کسانی که آقای ورزودرث رامی ستودند زیادتر می شد آنها از عموم خوانندگان طبقه پایین اجتماع نبودند بلکه عمدتا از میان جوانان با احساسات پر شور و ذهن های متفکر بودند و ارادت آنها ( تا شاید تا حدی با مخالفت تحریک می شد) به خاطر حساسیت شعرهایش بود که متمایز می شد .

    این چیزی است که من با توجه به تب و تاب مذهبی اش می گویم .

    این حقایق و تب وتاب هوشمندانه نویسنده که کم و بیش آگاهانه حس می شوند آنجایی است که همین حقایق با عوامل بیرونی و حتی با سر و صدا انکار می شوند و با حس بیزاری از عقاید او همچنین حس هوشیاری از عواقب آن همراه است که ایجاد حلقه ای از انتقاد می کند و باعث دوام شعرهایش با خشونتی می شود که این خشونت شعرهایش را پیچ و تاب می دهد.

    من با بسیاری از قسمت های این مقدمه اندازه ای با شعرها در ارتدر ارتباط است و تا آنجا که بدون شک در اختیار کلمات است من اصلا موافق نیستم .

    اما بر عکس مخالف آنهایی هستم که با اصول سازگار نیستند و ( حداقل در ظاهر) که هم در تضاد با دیگر قسمت های همان مقدمه او حرفه خود شاعر در تعداد بیشتری از شعرها ست .

    آقای وردورث در مجموعه جدید خود آنطور که من فهمیدم تحقیق و تشخیص پیش گفتاری در آخر جلد دوم را قبول ندارد .

    که خوانننده شود یا به انتخاب خواننده باشد.

    اما تا آنجایی که من فهمیدم او در این شعر هیچ تغیری را اعلام نکرده .

    در هر شرایطی اگر این را منبع بحث و جدال در نظر بگیرم که در آن من بیش از آنچه لایقش بودم چون اسم من نیز با اسم ایشان ذکر شد.

    موردستای قرارگرفتم ...فکر می کنم یک بار برای همیشه ناگزیرم این رابگویم که در چه مواردی با نظرات او موافقم و در چه مواردی ما کاملا باهم متفاوتیم .

    برای این که بتوانم نام خود را کامتا بیان کنم قبل از آن باید با حداقل کلمات ممکن عقاید خود را توضیح بدهم .

    اول در مورد شعر و دوما در مورد خود حرفه شعر در نوع و اهمیت اش .

    کار تحقیق و تفحص فلسفی متمایز از دیگر است .

    منظور سبک ایده های کافی در مورد هر تحقیق که ما باید هوشیا رانه قسمتهای متمایز آن را از هم جدا کنیم و این پردازش تکنیکی و فلسفی است .

    شعر همان عناصر نثر شامل می شود .

    بنابراین تفاوتها باید در ترکیب مختلف آنها و به خاطر هدفهای مختلفی که پیشنهاد میشود .

    بر اساس تفاوت در هدف نوع ترکیب هم متفاوت است .ممکن است که هدف فقط برای آسان کردن جمع آوری دوباره حقایق داده شده و مشاهدات می باشدکه توسط نظم و ترتیب مصنوعی شکل گرفته و نوشتن آنها شعر می شود ،صرفا به خاطر اینکه به به خاطر داشتن وزن و قافیه و یا هر دوی آنها از شعر متمایز میشود که در این پایین ترین است ممکن ،احتمال دارد شخصی نام شاعر را بر روی خود بگذارد به خاطر شمارش معروف روزها در ماهای مختلف و چیزهای دیگردر همین طبقه و با همین هدف و به خاطر این شادی مخصوص که در پیش بینی پیش آمدن صداها و اندزه های آن است .

    تمام نوشته هایی که این گیرایی را دارد محتوای آنها هر چه باشد احتمالا شعر تلقی می شود .

    این بیشتر برای مشکل های مصنوعی و ساختگی است .

    تفاوت در هدف و محتوا زمینه دیگر ابزاری متمایز فراهم میکند .

    هدف اصلی ممکن است ارتباط برقرار کردن با حقایق باشد چه حقیقت محض و قابل تو صیف مانند آثارعلمی و چه حقایقی که تجربه و ثبت میشود مانند آنچه که در تاریخ است شادی و مرت در بالا ترین و دائمی ترین شکل خود ناشی از دستیابی به هدف باشد .اما این هدف اصلی نیست .

    در آثار دیگر ارتباط با ممکن است هدف اصلی با شد اگر چه حقیقت ، چه اخلاقی و چه هوشی ، باید هدف اصلی باشد .

    اما این شخصیت داستان را از نویسنده دور میکند ، نه آنطبقه اجتماعی که اثر متعلق به آنجاست .

    خوشا به حال آن مرحله درجامعه که در آن هدف مورد نظر به خاطر منحرف شدن ازهدف اصلی گمراه شود که در این حالت نه جذابیت نوع انتخاب کلمات و نه تخیل نمیتواند باشی لمس را BATHY IIUS )) را حتی از آن کرئون (ANACREON) یا ALEXISO FVIRJI را از حالت انزجار و تنفر مستثنی کند .

    اما ارتباط با نشاط و شادی ممکن است هدف اولیه اثری باشد که وزن ندارد و این هدف احتمالا در درجه باتر به دست بیاید .

    مانند رمانها و رمانس ها .

    آیا صرف اضافه کردن وزن با قافیه یا بدون قافیه باعث میشود که نام شعر بر روی آنها بگزاریم .

    پاسخ این است که هیچ چیزی نم یتواند دائم انسان را خشنود سازد وقتی این خشنودی را در خود نداشته باشد .

    اگر وزن نیز اضافه بشود تمام قسمت های دیگر باید با آن صامت بسازند .

    آنها باید چیزی باشد که توجه مشخص و همیشگی به هر قسمت را کنند و تکرار منطبق و دقیق از لهجه و صداها به طور حساب شده وجود داشته با شد .

    پسآخرین تعریف احتمالا این وطور بیان و نتیجه گیری : شعر گونه ای نوشتن است که در مخاسف با آثار علمی است .

    چون مصرف اولیه اش ایجاد شادی و سرور است نه گفتن حقیقت .

    و متمایز از تمام گونه های دیگر است (این یک هدف معمول برای شعر است )به این دلیل که خشنودی از تمام قسمت های کار به وجود می آورد که این خشنودی و رضایت مندی با هر قسمت شعر سازگار است .

    در ارتباط با طرف بحث که هر معنی متفاوت را به کلمه ربط می دهد جدال و گفتگو معمولا هست و وقتی کهذ بحث در مورد موضوع حاضر و کنون است .

    شرایط کمتری پیش می آید 2 این موضوع مورد اهمیت قرار بگیرد .

    اگر انسان بخواد هر نوع نوشته ای که ریتم، اندازه ، و یا هر دو را دارد شعر بنامد ، من باید نظراو را رد شده بنامم .

    این تمایز برای ارزیابی منظور آینده .

    در کمتری درجه قرار دارد .

    اگر این طور قید شود که کل اثر جالب و ثاثیر گذار مثل داستان یا مثل یک سری تفکرات جالب نیست من این را تاکید میکنم به عنوان جز کامل دیگری از شعر و یک اعتبار زیادی .

    اما اگر این تعریف برای یک شعر قانونی باشد ، پاسخ میدهم که برای قسمتی از حمایت متقابل باشد و یکدیگر را توصیف کند .

    همه آنها در نیت خود هماهنگ هستتند و هدف و تاثیرات شناخته شده و ترتیب موزون را حمایت میکند .

    منتقدین فیلسوف تمام دوران ها با داوری نمایی تمام کشور ها منطبق است و به طور برابر ستایش یک شعر محض را رد می کند و از طرف دیگر در یک سری از ابیات موثر ویا هر کدامن از آنها توجه کامل خواننده را به خود جلب می کند و آن را از مبحث خودجدا میکند و آن را یک حکمت جدا می داند و به جای اینکه یک قسمت هما هنگ باشند و از طرف دیگر با یک نوشته ای که قسمتهایش با هم در ارتباط نیست که از آن خواننده به سرعت نتیجه کلی را که با قسمت های بغش بغش غیر مملوس شده اند را جمع آوری می کند خواننده با ید این کار نه صرفصرف وکلا با حس کنجکاوی خود و یا با آرزوی مشتاقانه برای یک نتیجه پایانی باشد بلکه باید با فعالیت خوشایند ذهن که توسط جازبه های خود سفر مشتاقانه شده است انجام بشود .

    مثل حرکت یک مار که مصری ها آن را نشانه قدرت هوشمندانه میدانند و یا مثل عبور صدا در هوا در هر مرحله او مکث می کند و تقریبا عقب می کشد و از حرکت تنزلی قدرتی را که دوباره او را به جلو پیش می راند جمع می کند.

    پترونیوس آربیترباخوشحالی می گویند (PRAECIPI TANDVSEST LIBER SPIRITS ) صفت LIBER در اینجا با فعل قبلی در متعادل است و کار آسانی نیست که معنای بیشتری را در حکمت کمتر خلاصه کرد .

    اما اگر این باید به عنوان یک خصوصیت رضایت بخش شعر تلقی بشود اما هنوز مجبوریم که دنبال تعریف برای شعر باشیم .

    نوشته های افلاطون و اسقف لیکر و THEORIA SACRA از برنت دلایل غیر قابل انکاری را می آورند که شعر در نوع برتر خود بدون وزن باید باشد و حتی بدون هرچیزی کهبتوان با آن عناصر شعر را تشخیص داد .

    بخش اول ISAIAH (در واقع قسمت اعظم کتاب )شعر در معنی موکد خود است .

    اما کمتر غیر عقلانی است تا اینکه یک عنصر بیگانه بخواهد بر این خوشحالی تاکید کند .

    نه حقیقت .

    و این هدف اولیه پیامبراست .

    خلاصه اینکه هر مفهومی که با به کلمه شعر وصل کنیم در ارتباط با آن خواهد بود و به عنوان یک توال ضروری که شعر باهر طول و مقداری نه میتواند و نه باید تمام شعر باشد و این بدون شک میتواند تاثیر بگیرد تا اینکه این چنین معبوله مطالعه شده و ترتیب مصنوعی که شامل یکی می شود و اگر چه یک مورد خاص نیست اما متناسب بودن شعر است.

    ودوباره این میتواند چیزی بیش ازتناسب هیجان ،یک تداوم بیشتر و توجه مساوی باشدتا آنچه که هدف زبان نیز است چه محاورهای چه کتابی .

    نتیجه گیریهای خود من در مورد ماهیت سغر ر معنای واقعی کلمه تادر قسمتی درمقاله قبلی که در مورد خیال و خیال پردازی بودگفته شد.

    سغر چیست؟

    تقریبا همان سوالی است که می گویند شاعر کیست ؟

    که جواب دادن به یکی راه حل دیگری نیز هست.

    چون تمایزی وجود دارد به خود خلاقیت شاعری می شود که ایجاژها به افکار و احساسات را ذهن شاعر را حفظ و توصیف می کند.

    شاعر که در تکامل ایده ال اینطور توصیف می شود که : تمام روح انسان رات به فعالیت وا می دارد .

    نیروهای درونی بر طبق ارزش و امتیاز آنها را با هم هم سطح می کند.

    او تن و روح وحدت را اشاعه می کند که با هم آمیخته می شود و با هم ترکیب می شود هر کدام در دیگری که این توسط قدرت نحوی و جادویی انجام می شود و با هم ترکیب می شود هر کدام در دیگری که این توسط قدرت نحوی و جادویی انجام می شود که ما منحصرا نام خیال پردازی را به آن می دهیم این قدرت که اول توسط میل و درک به عمل در می آید.

    گر چه نرم و آهسته و بی توئجه است کنترل می کند و خود را در تعادل یا سازگاری ویژگی های مخالف و ناجور آشکار می کند.

    در همسان بودن و در کلی بودن با عینی و واضح بودن در عقاید با ایماژها در فرد با نماینده آل ایماژ حس تازی و بلر بودن با موضوعات قدیمی و آشنا و یک حالت احساس بیش از حالت معمولی با نظم بیش از حد معمول و قضاوت همیشه بیدار و مالک با حس همدردی عمیق و پر شور و در حالیکه عناصر طبیعی و مصنوعی با هم آمیخته می شوند هنر و طبیعت با هم در ارتباط اند و روش با موضوع هماهنگ است و همچنین ستایش ما از شاعر با حس همدردی ما با شعر هماهنگ است .

    بدون شک همانطور که سر جان دیویس در مشاهده روح گفت: ( و با کلمات خود شاید تغییرات جزئی ایجاد شود و حتی مناسب تر از آن در خیال پردازی شعری تغییر ایجاد شود) در به کارگیری این اصول با هدف نقد عملی که در ارزیابی آثار کم و بیش ناقص استفاده شده است .

    تلاش کرده ام ویژگی های شعری را کشف کنم که بیانیه های فرض شده و نشانه های خاص قدرت شاعری هستند و از استعداد های کلی متمایزند و توسط انگیزه های اتفاقی این نوشته های شعربه وجود آمده اند .

    با یک عمل ارادی تا الهام یک طبیعت مساعد و پر ثمر .

    در این بررسی فکر می کردم نمی توانم از این عمل کنم که در برابر خودم آثار اولیه هوشمندان بزرگ را که شاید طبیعت بشر به وجود آورده است را حفظ کنم .

    مثل ذهن پر بار شکسپیر .

    منظورم ونوس و آدنیس( Venus and Adonis) و rlucrece آثاری که وردم بیانیه های قوی و دلایل روشن از خلاقیت رشد نکرده است را می دهد .

    از اینها من نشانه های زیر را که خصوصیات خلاقیت شاعری به طور کلی است را نشان داده ام.

    در ونوس و آدنیس اولین و روشن ترین خلاقیت و بزرگی شیری کامل در به نظم در آوردن آن است و پیوند آن با موضوع و قدرتش که در مانور مختلف کلمات نشان داده شده است بدون اینکه از میان بزرگی و شرافت عبور کند و ریتم جادویی آن که بیشتر توسط افکار خواسته می شود و یا مناسبی که حس برجستگی آهنگ به وجود می آید.

    خوش در غنی بودن و شیرین بودن صدا حتی محور نادرست اگکر صراحتا اصلی باشد و نتیجه یک مکانیزم به راحتی تقلیده شده نباشد من به عنوان یک بیانیه کاملا قابل قبول در نوشته های یک مرد جوان می دانم .

    تصورات ( که حتی از طبیعت گرفته شده باشد و بیشتر وقتی که از کتاب ها استخراج شده باشد .مثل شعرها دریانوردی ها و آثار تاریخ طبیعی ) بر حوادث مثل افکار تاثیر می گذارند و احساسات شخصی و یا غیر شخصی را افزایش می دهند .

    و با این ها هنر تلفیق آنها و یا نرم کردن آنها در فرم شعر ممکن است تمامی آنها با تلاش مستمر به عنوان یک تجارت استفاده شوند توسط انسانی با استعداد و اهل مطالعه که همانطور قبلا مشاهده کرده ام اشتیاق شدید شهرت شاعری را با خلاقیت شاعری طبیعی اشتباه گرفته است .

    عشق برای هدف دلخواه برای کسب ابزار خاص اما حس خوش موزیکال با قدرت ایجاد آن استعداد خیال پردازی است و این همراه با قدرت کم کردن تعداد زیاد به ایجاد یکسره و توصیف یک سری از افکار توسط یک فکر یا احساس مسلط احتمالا نتیجه گیری و اصلاح می شود اما هرگز یاد گرفته نمی شود.

    در اینها هست کهnonfit poeta nascitur بیانیه دوم خلاقیت در انتخاب موضوعاتی است که از علاقه ها و موفقیت های شخصی شاعر فاصله دارد حداقل من دریافته ام که هر کجا موضوع بلادرنگ از احساسات و تجربیات شاعر گرفته شود منحصر به فرد بودن یک شعر خاص چیزی جز نشانه های سوال برانگیز نمی شود و گاهی یک قول و خواسته فریننده از فدرت شاعری و خلاقیت است .

    شاید قصه statury را به خاطر بیاورم .

    کی که شهرت قابل توجهی را برای پاهایی که برای خدایان شناخته بودن بدست آورد.

    گر چه ادامه مجسمه نیز توافق شد اما او نیست به زیبای ایده ؟آل بی تفاوت بود تا زمانی که هوش که به خاطر شهرت شوهرش مغرور شده بود متوجه شد که خود او مدل دائمی بوده است .

    در ونوس وآدنیس علت قدرت شاعری تا مرز بی عدالتی پیش می رود .

    انگار که یک روح برتر دارای درک بیشتر که حتی بیشتر از خود شخصیت ها نیز آگاه است .

    نه تنهات با یک نگاه و حرکت بلند با تغییرات پی در پی ذهن در همه افکار احساسات ظریف و دقیق اش در جلوی دید ما قرار گرفته است .

    در حالیکه خودش در این احساسات دخیل نیست و فقط به خاطر هیجانات شور انگیزی که نتیجه اشتیاق پر انرژی روح اوست این ها را به کار انداخته است در واضح و روشن آنچه که دقیقا و عمیقا تفکر شده است به گذاشته است.

    فکر می کنم باید از این شعرها حتی حدس می زدم که غریزه مهمی که شاعر را وادار به نوشتن نمایش نامه می کند به طور مرموزی در شاعر وجود دارد و او را با بیشترین تلاش توسط یک سری از زنجیر ایماژهای به هم پیوسته ترضیع می دهد که همیشه روشن و واضح اند و چون هیچ وقت جدا نمی شوند گاهی با بیشترین تلاش ممکن برای تصویر سازی کلمات تا جائیکه کلمات ظرفیت داشته باشد .

    حتی شاید بالاتر از هر چیزی که توسط شاعران به حقیقت پیوسته است حتی دانسته بدون شک برای زبان دیداری یک جانشین به وجود آورد که نظرات جاری و اتفاقاتاتی توسط تن نگاه و قیافه که در آثار دراماتیک اش وجود داشت .

    به او این حق را داده بودند که از دیباگران انتظار داشته باشد .

    ونوس و آدنین او دردم به نظر می رسد که خود شخصیت ها باشد و ارائه کلی آن شخصیت ها توسط بیشتر بازیگران کامل.

    به نظر می رسد که خود شخصیت ها باشد و ارائه کلی آن شخصیت ها توسط بیشتر بازیگران کامل.

    به نظر می رسد که چیزی به شما گفته نشده است اما همه چیز را دیده و شنیده اید.

    به همین دلیل این از فعالیت دائمی و توجهی که برای خواننده مهم و مورد احتیاج است شکل می گیرد .

    از یک جریان سریع .

    تغییرات فوری و ماهیت بازی گوش افکار و ایماژها و بالاتر از همه از بیگانگی و اگر من اینچنین اصطلاحی را حدس بزنم گرفتن کامل احساسات شاعر از آنچه که در آنها او یک نقاش یا تحلیل گر است اگر چه موضوع نمی تواند از شادمانی یک ذهن ظریف بکاهد اما هرگز نمی تواند شعری کم خطر در زیمنه های اخلاقی باشد .

    به جای اینکه مثل اریستو(Aristo) عمل بشودکه هنوز هم موثر و مفید است ولی لند(wieland) این کگار را انجام داده است به جای متناسب کران احساسات با سلیقه ها به محاکمه عشق در درگیری ها به شکسپیر در اینجا بغض حیوان را آورده است نگذارد که با آنها همدردی شود.

    با دور کردن توجه خواننده از میان هزاران ایماژ خارجی با موفقیت های زیبا و چال انگیز که پوشش ها و صحنه ها را شکل می دهند.

    و پا با پرت کردن حواس ما از موضوع اصلی با بدنه توپی ربط پیدا کرده است ایماژها و حوادث .

    خواننده مجبور است که در نمایش های بسیار صرفا با محمولات طبیعت ما احساس همدردی کند.

    کمتر کسی می تواند ذهنی را که آشنا و بر انگیخته شده است را با احساسات عزیزی و پیوند بدهد همانطور که و تنبل می تواند بر سطح دریاچه بخزد در حالیکه باد نسبتا از درون امواج را به حرکت در می آورد.

    قبل از مشاهده ایماژ زیبا اگر چه با صداقت از طبیعت کپی شده است و با دقت از کلمات تداعی شده است نمی توانند شاعر را ارزیابی و توصیف کنند.

    آنها دلایا خلاقیت اصلی می شوند تا جائیکه توسط یک احساس نافذ و مسلط توصیف شوند و یا توسط افکار و ایماژهای ترکیب شده توسط این احساسات بیدار شده باشند.

    یا وقتی که آنها تاثیر کم کردن تو را به یک شکل متحد را داشته باشند و یا محتوای بودن دائمی و بالاخره زمانی که انسان و زندگی هوشمندانه از روح خود شاعر به آنها منتقل می شود.

    برای مثال در دوبیت زیر هیچ چیز قابل اعتراضی وجوئد ندارد هیچ چیزی نمی تواند مانع شکل گیری آنها در محل مناسب خود شوند قسمتی از یک شعر توصیفی: ایماژ به کار خواهد رفت زمانی که با قدرتش بیش از قدرت نقاش و شاعر به ما ایماژ زنده ای از رشته های پی در پی با حس خود جوشی می دهد.

    اما با حذف جزئی ریتم همان کلمات در جایگاه خود به طور مساوی در یک کتاب توپوگرافی یا در یک تور توصیفی هاست .

    همین اینماژ از سیمای شعری برآید اگر اینچنین برداشت شود.

    من این را به عنوان یک توضیح داده ام .

    فقط به عنوان یک مثال از آن ویژگی مخصوص که من از دیدگاه خود دارم و آن چیزی که شکسپیر دارد.

    حتی در اولین آثارش تا آخرین هایش و از همه شاعران پیشی می گیرد.

    به این وسیله است که شکسپیر هنوز برتری و حس خود را به چیزهایی که نشان می دهد جلوه گر می کند.

    بدون احتیاج به هیج هیجان قبل آنها ما را سرشاز من کنند هم در زندگی و هم در قدرت .

    در درجه بالاتر اهمیت هنوز ویژگی های خلاقیت شعری بدون شک ایجاد ایماژ می کند وقتی که این ایماژ در شرایط احساسات شیفت چه زمان حال چه قبل تر در ذهن خود را نشان می دهد و رنگ می گیرد در موقعیت های بی نظیر از این مهارت ذهن خود خواننده به سیر و سلوک ربط پیدا می کند.

    کدام یک از اینها بزرگ همیشه زنده و نمایش انسان های هلاک شده نیست؟

    چه قدر؟

    به طبیعت نزدیکترند و خود شکسپیر به زیبایی این را بیان کرده.

    آخرین شخصیتی که من می خواهم یاد آور شوم که در واقع کمتر اثبات شده است .

    که از مشترکات با قبلی گرفته شده است .

    اما بدون آن قبلی در این درجه بالا نمی توانست وجود داشته باشد و حتی اگر این ممکن باشد بیانیه ها که تنها جلوه های موقتی می گیرند و یک قدرت زودگذر .

    عمق آهن و انرژی تفکرش .

    هیچ کس هیچگاه یک شاعر بزرگ نمی شود مگر اینکه در عین حال یک فیلسوف نیز باشد شعر مشکوفه و عطر خوش دانش بشری افکار و احساسالت و اشتیاق و زبان بشری است.

    در اشعار شکسپیر قدرت خلاق و انرژی هوشمندانه در یک جنگ تنگاتنگ باهم کشتی می گیرند .

    هر کدام در زیادی قدرت و هر کدام با سپر در برابر دیگری می جنگد .

    یا شبیه دو جریان تند وقتی اولین بار از سواحل صخره ای و باریک می گذرند که متقابلا می کوشند یا یکدیگر را رد کنند و با بی میل باهم ترکیب می شوند و در یک همهمه به زودی یک کانال وسیع تری را پیدا می کند و سواحل تسلیم شده بیشتری باهم ترکیب ومبسوط می شوند و در یک مسیر و با یک صدا جاری می شوند .

    ونوس و آدنیس شاید اجازه ندهد که اشتیاق عمیق تر نشان داده شوند .

    اما داستان لوکریتا (lucretia) به نظر مشتاق تر است و حتی اجازه می دهد که تاثیرات شدیدش دیده شود.

    او ما ما ما در هدایت شکسپیر در داستان هایش نه حسن تاثیر پیدا می کنیم .

    و نه ویژگی های دراماتیک در شعر قبلی لحظه ای بیشتر و ایماژ و صادقی وجود داشت در رنگ های شفاف یکسان که نیروی بی پروای ذهن الهام گرفته است که با همان فعالیت برابر کم می شوند و از هم دور می شوند و با توصیف توانایی ها و با نمایش بزرگتر و یک رشته از معلومات و تفکرات و بالاخره یک محدوده کامل غالبا تسلط بر کل دنیای زبان .

    پس چه باید بگوییم؟

    حتی شکسپیرکه صرفا کودک طبیعت نیست و نه اتوماسیون خلاقیت است نه وسیله مجهول ابهامات است که روح مالک اوست و خود او مالک آن نیست.

    اول با حوصله مطالعه می کرد و عمیقا تفکر می کرد و چند لحظه درک کرد تا زمانی که اطلاعات عادی و قابل درک بشوند خود را با احساسات از روی عادت خود پیوند می داد و در مورد طول یک قدرت شگفت انگیزی ر ا به وجود آورد که با آن او به تنهای ایستاده است .

    بدون هیچ کسی که درباره او برابر یا حتی در رده دوم سقراط بگیرد .

    با این قدرت به پیشگیررا در مقام یکی از دو قله کوه شاعری قرار می دهد که میلتون در ابن قدرت با او هم رتبه است و چیز اورقیبی ندارد .

    در حالیکه شکسپیر خود را به جلو می راند و از میان تمام شکل های شخصیت و احساسات اسنانی عبور می کند رب النوع آتش و سیل نام گرفت و دیگری تمامی شکل ها و مورد ها را به خود جلب می کند و در وحدت ایدآل های خودش جمع می‌کند .

    تمام یا چیزها و رفتارها آنها در شبیه لیتون بودن شکل می دهد در حالیکه پیگیر همه سچیز می شود و برای هیمشه خودش باقی می ماند .

    اوه چه سروان بزرگی را به سوجود آورده ای انگلیس !

    کشور من !

  • فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

درباب خلاقيت و واژه پردازي در شعر: متن زير بخش هاي چهارده و پانزده (Biograehia literania) کالريج را تشکيل مي دهد که در سال 1817 چاپ شد. اين بخش ها در مقايسه با قسمت هاي ديگري که مي شد انتخاب کرد ثانيا نسبتا کامل تري از قدرت کالريج به عنوان يک من

درباب خلاقيت و واژه پردازي در شعر: متن زير بخش هاي چهارده و پانزده (Biograehia literania) کالريج را تشکيل مي دهد که در سال 1817 چاپ شد. اين بخش ها در مقايسه با قسمت هاي ديگري که مي شد انتخاب کرد ثانيا نسبتا کامل تري از قدرت کالريج به عنوان يک منتقد

مقدمه مقاله ای که پیش رو دارید ترجمه ای است از فصل اول کتابی به نام «مقدمه ای بر جنسیت و زیبایی شناسی[1]» نوشته «کارولین کورس میر[2]» که در واقع فلسفه زیبایی شناسی را از دیدگاه فمینیستی بررسی می کند. کارولین کورس میر استاد فلسفه در دانشگاه بوفالو که یکی از دانشکده های دانشگاه ایالتی نیویورک است می باشد. از دیگر کتاب هایی که به قلم این خانم می باشد می توانیم از کتابی به نام ...

اغلب به نظر می رسد که تغییر قرن موجب درونگری می شود. با خاتمه یافتن یک سده و شروع سده جدید نویسندگان و هنرمندان خرد سنتی را به نقد می کشند و به دنبال امکانات تازه ای برای تغییر اوضاع فرهنگ بشری می روند. بنابراین هنر نو که در میان دو جنبه «هنر به خاطر هنر» و زیبایی شناسی کارکردی به دامه افتاده بود ترکیبی غریب از هنر، تصنع و کارآیی را به نمایش گذاشت . مانند اکثر چیزهایی که اصرار ...

مقدمه انسان ها هنر را برای تسکین خود برگزیده‌اند ، چه هنرمندان و چه مخاطبان اثر هنری در هنر مایه آرامش می‌جویند . آنچه در هنر به نظر اصل است ،‌ زیبایی است . هرچند در هرزمانی زیبایی را به شکل‌های مختلفی درک می‌کنند. بعضی هنر را آینه واقعیت‌های موجود درجهان از طبیعت تا زندگی آدمها به حساب می‌آورند . یعضی زمانی نام هنر را بر چیزی میگذارند که سازنده‌ اش با آن احساس آرامش کند و آنچه ...

واژه " بنا نهادن" به معنای بن بخشیدن ، پی نهادن و آفرینش دوباره بر اساس طرح واندیشه از قبل تعیین شده است. واژه آرشه تخنائومه یونانی که لاتینی شده آن آرشیتکت است خود ترکیب جالب توجهی از دو واژه " آرشه" ، به معنای بُن و منشا (وهمچنین پی افکندن بر اساس مبنا و اصلی مشخص و معلوم) و کلمه " تخنه " به معنی هنر می باشد. تخنه ، ریشه ای هند و اروپایی دارد و از فعل " تیکتو" و" تخنائومه " به ...

تارﻳخچه شعر بافی شعربافی( ( SHARBAFIاز جمله هنر و صنعتی است که حدود ‪ ۳۵۰سال پیش به وسیله دستگاهی با نام "ماکوپران" انجام می‌شد و در هر کوی و برزن شهر یزد مردم به این شغل مشغول بوده و امرار معاش می‌کردند. ااین شغل در محله‌های قدیمی یزد مانند وقت و ساعت ، بازارنو، پشت باغ ، شاه ابوالقاسم، جنگل و پشت خان ، از رونق خاصی برخوردار بوده و به عنوان شغل اصلی آن دوران محسوب می‌شد. زری ...

مقدمه فلات ایران با تنوع اقلیمی خود به احتمال زیاد یکی از مهمترین خاستگاههای اصلی پیدایش و گسترش صنعت سفالگری در آسیای غربی می باشد. روند رو به رشد سفالگری در طول هزاران سال، در هیچ منطقه ای از آسیای غربی مثل ایران نبوده است. نقاط عطف این روند بدون تردید در پیدایش سفال در حدود هزاره هشتم پ.م در منطقه زاگرس مرکزی و پیدایش چرخ سفالگری و تعامل کوره های سفال پزی در هزاره چهارم پ.م ...

مقدمه برای فهم تغییرات ما با ید به زیر سطح اشیا و حوادث بنگریم و بکوشیم آنچه را که در ذهن مردم روی می داد و می گذشت پیدا کنیم زیرا عمل و اقدام به آن صورت که ما آن را می بینیم خود نتیجه ای از مجموعه ی افکار و شهوات ، تعصبات و خرافات ، امید ها و ترس هاست و هرگز هیچ اقدام و عملی را نمی توان به تنهایی و بدون توجه به عللی که به آن عمل منتهی شده است فهمید . توفان تغییرات بزرگی که در ...

مقدمه : محیط اطراف ما، خانه هایی که در آن زندگی می کنیم، همه نیاز مبرمی به برقراری روابط صحیح فرمها، رنگ ها و هم چنین سازمان بندی دقیق بر مبنای اصول بصری دارند. - انسان به واسطه ی زبان گرافیک می تواند با محیط اطراف خود سخن بگوید و با دیگران ارتباط برقرار کند. استفاده از گرافیک شهری در مساحت فضای داخلی خانه‌ها و فضای بیرونی آن ها یعنی کوچه ها، خیابان و فضای سبز اطراف، در تزئین و ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول