هزینه یابی برمبنای فعالیت [1]
کارو هزینه یابی بر مبنای فعالیت(ABC) روشی است که درآن یکسری هزینه ها به محصولات وسایرخدمات اختصاص داده می شود ،ABC یک وسیله ای است که ازآن برای برنامه ریزی .کنترل استفاده می شود .ABC یک وسیله ای است که ازآن برای آنالیز کردن کارها استفاده می شود.
مفهوم ABC اولین بار دربخش تولیدات انبوه آمریکا ما بین سالهای 1970 تا 1980 پایه گذاری شد . مابین این سالها کنسرسیونهای بین المللی که درآمریکا فعالیت می کردند (همان هایی که هم اکنون با نام CAM-1 وسایت www.cham-i-org معروف اند ) یک سیستمی را ابداع وپایه ریزی کردند که با آن بتوان مدیریت وکنترل بهتری را انجام داد که این سیستم هم اکنون با نام ABC شناهته شده است . رابرت کوپر ورابرت کاپلان طی چند مقاله که درسال 1988 دربخش تجاری هاروارد منتشرکردند، مفاهیمی را به ABC افزودند. ازنظر کوپر وکاپلانABC یعنی نزدیک شدن به حل مسائل ومشکلات تجاری ازطریق سیستم مدیرت ارزشی این سیستمهای ارزشی تجاری معمولاً قادر نیستند که به دقت ارزش وبهای واقعی تولیدات وخدماتوابسته به آن را تعیین نمایند . نتیجتاً مدیران مجبوربودند که تصمیم هایی براساس داده های کم دقت اتخاذ نمایند. مخصوصاً هنگامی که تولیدات چندگانه داشتند. بجای درصدهای شانسی که به ارزش ها وبهاها اختصاص داده می شود وABC شاخص هایی را جستجو می کند که بهتر می توانند تأثیربگذارند برروی ارزش وبها وقتی که به فعالیت ها ارزش دهی شود ارزش هرفعالیت استفاده می کند تاثیر بگذارد. در این روش ABC اغلب یک سری نواحی را مشخص می کندبراساس ارزشهادر هر واحد تا آنجاییکه توجه مستقیم برای یافتن راههایی به منظورکاهش ارزشها و بها و تولید با ارزش تر انجام شود.
توصیف ریزتر (دقیق تر)
ABC برای اولین بار در سال 1987 توسط رابرت s کاپلان و w براون به عنوان یک فصل در کتاب حسابداری و مدیریت با دقت زیادی توصیف شد. این کتاب توسط مدرسه تجاری هاروارد در سال 1987منتشر شد.
آنها برای شروع کار، فعالیتشان را روی صنایعی که تولید انبوه دارند متمرکز کردند در این صنایع تکنولوژی در حال افزایش بود و افزایش تولیدات میزان ارزش و بها مستقیم را کاهش داده بود ولی برخی موارد غیر مستقیم را افزایش داده بود.
برای مثال افزایش اتوماتیک شدن سبب کاهش کارگر شده بود که این ارزش و بهای مستقیم بود ولی ارزش پولی را افزایش داده بود که این تاثیر غیر مستقیم بود.
حسابداری ارزش تجاری به طور شانسی (اتفاقی)یک درصدی را به ارزشها و بهاهای مستقیم اضافه کرد که اجازه می دهد به ارزش های غیر مستقیم .با وجود اینکه درصد ارزشها افزایش یافته است ،این تکنیک به فزاینده ای بدون دقت شد چون ارزشهای غیر مستقیم به طور مساوی توسط تمام تولیدات انجام نشده بود .برای مثال یک محصول در یک ماشین گران قیمت وقت بیشتری را می گرفت نسبت به بقیه محصولات .ولی از وقتی که میزان کارگرها و مواد باید همانند باشند، ارزشها و بهاهای اضافی برای استفاده ماشین تشخیص داده نمی شود. وقتی که با همان کارگرها و درصدها به تمام محصول اضافه شود نتیجتاً وقتی که تولیدات چندگانه ارزش گذاری می شوند، این خطر وجود دارد که برای محصولات دیگر سوبسید تعلق بگیرد.
مانند صنایعی که تولید انبوه دارند. همچنین انستیتوهای پایانی که تولیدات گوناگونی دارندمی توانند سوبسید تعلق بگیرند.ازموقعی که مخارج شخصی به عنوان یکی از بزرگترین اجزاء انستیتوهای نهاییی است ،این قیمتها باید تأثیربگیرند ازتولیدات وانبوه، بنابراین می تواند مفید باشد برای انجام اینگونه کارها . این نوع استفاده ازABC برای انستیتوهای پایانی درسال 1990 دریک مقاله درمجله ارزش بانک وحسابداری و مدیریت (جلد 3 شماره 2) توسط ساپ ودیوید کاروفورد واستیون ربیشک گنجانده شد. همچنین یک مقاله دیگر در1991 درهمان مجله( جلد 4 شماره 1) منتشرشد. کارگران وموارد مستقیم به آسانی درتولیدمستقیم دخالت دارند ولی این موضوع که ارزش های غیرمستقیم برای تولیدات اختصاص بدهندبسیار دشوارتر است .جایی که تولیدات ازمنابع متفاوت تغذیه می کنند. برخی از انواع سنگین وزن در پروسه اختصاص دادن ارزش ها بکار می آیند. اندازه گیری استفاده از فعالیت های تقسیم شده توسط هرنوعی از تولیدات به عنوان هدایت کننده ارزش شناخته شده است .
برای مثال وارزش فعالیت تلرهای بانک می توان برای هر نوع تولید توسط اندازه گیری اینکه چگونه تولیدات را کامل نماییم وسپس هرنوع آن را انجام دهیم ودوباره کامل کنیم بکار برده شود.
محدودیتها :
حتی در ABC برخی از ارزشها به منظور اختصاص دادن به تولیدات ومشتریها مشکل می باشند . برای مثال رئیس اجرایی حقوق. این ارزش ها به عنوان مشکلات تجاری شناخته شده اندو به تولیدات ومشتریان اختصاص داده نمی شود چون هیچ روش با معنی دراین رابطه وجود ندارد. این ارزش های اختصاص داده نشده باید با شرکت انواع تولیدات مواجهه شود . ولی این موضوع به بزرگی ارزش ها قبل ازبکارگیری ABC نیست . اگر چه ممکن است برخی بااین نوع ارزشها مخالف باشند. که فعالیت ها باید به طور شانسی ( اتفاقی) به تولیدات اختصاص داده شوند.
مدیریت حسابداریهای می تواند روش دیگری رابرای ارزش گذاری بر روی گزارشات داخلی داشته باشد.
ABC روشی برای مدیریت تولیدات انبوه
همانطوریکه صنایع با تولید انبوه ازطرف مشتریان ومتخصصان درفشار قرارداردانبوه ارزشها به سمت افزایش یافتن ادامه پیدا می کند . اغلب بدون یک نامه نگاری تعداد ساعات کاری ماشینها افزایش می یابد . برای مثال یک مشتری باید به تولید احتیاج داشته باشد. وقتی که این درخواست بوجودمی آید ، ارزش های اضافی درکارخانه برای برنامه ریزی ویژه بکار گرفته می شود . این ساعات کاری ماشینی اضافی را درخواست نمی کند یا حتی ساعات کارگری را تحت ارزش های تجاری حسابداری که تأثیر می گذارد روی این افزایش که می تواند شامل ساعات کاری ماشین آلات باشد ویا حتی ساعات کارگری مستقیم . از وقتی که این نرخ فزاینده بکارگرفته خواهدشد ازطریق تمام ساعات کاری ماشینی ، تمام تولیدات انبوه درکارخانه اختصاص داده خواهند شد به تولیدات انبوه افزاینده به عبارت دیگر برنامه های جانبی ارزشی سبب شده با یک مشتری ویژه نشر پیدا می کند ویا اختصاص داده می شود به تمام تولیدات انبوه دیگر ازطریق فزاینده شدن نرخ در هرساعت کاری ماشینی وساعت کارگری مستقیم.
درموقعیت متفاوت با مورد قبلی ، فرض کنید که یک کمپانی یک سری ازاقلامی را تولید می کند که با تعداد بالا می باشند ولی با توجه بسیارکمی درکمپانی مواجه است .
این اقلام که به راحتی تولید می شوند قسمت زیادی از ساعت کاری ماشینی را به خود اختصاص می دهند ولی ازنظر سهم ارزش تولیدی کمتری دارند . ازنظر ارزش تجاری این می تواند 3 اثر داشته باشد:
نرخ ومیزان تولیدات نسبت به هر ساعت کاری ماشینی کمتر می شود چون تعداد ساعت کار ماشینی بالا می رود.
یک تعداد زیادی از تولیدات اختصاص داده می شود به تولیداتی که به راحتی می شوند حتی این تولیدات نمی توانند سبب پیشرفت شوند.
به تولیدات دیگر برای تولید انبوه کمتر توجه می شود ، حتی تولیدات دیگر نمی توانند سبب پیشرفت نسبت به حالت قبل شوند.
یک نتیجه بد این است که رقابت باید اقلامی را که به راحتی تولیدمی شوند را سفارش کند به یک قیمت پایین تر ، چون ذقابت کننده می داند که ارزش کمتر ازآنچه که کارخانه تولید می کند است.
اگر شرکت شما این موارد واقلامی که به راحتی تولید می شوند را ازدست بدهد دراین صورت شما با مشکل بزرگی مواجه می شوید . فکر اینکه چه اتفاق خواهد افتاد اگر یک تعداد قابل ملاحظه ای ساعت کاری ماشینی ناپدید شود وفقط یک تعداد کمی از ارزش ناپدید شود دراین صورت تمام مابقی تولیدات ازنظردلاری رشد می کنند که نتیجه آن نرخ بالاتر می شود . در سال 1980 شرکتها تلاش کردند تا یک روش ارزش گذاری بیابند که بتواند آن تولیداتی را که سبب می شوند تا تولیدات انبوه به تنهایی براساس ساعات کاری ماشینی باشد ، حذف نماید.
تولیدات انبوهی که فعالیتها را خاتمه دادند سبب افزایش ارزش شدند وتعداد زیادی از فعالیت ها را خاتمه دادند سبب افزایش ارزش شدند وتعداد زیادی از فعالیت ها درتولیدات انبوه می باشند که ساعت کاری ماشینی را افزایش می دهند . برخی دیگر از انواع فعالیت ها که شامل تنظیم تولیدات ماشینی وگسترش تولیدات جدید وپروسه های جدید درکارخانه ومهندسی بر روی تولیدات وبرنامه ریزی می باشد یک روش تجاریی که گسترش نیافته باشد می تواند:
آن فعالیت هایی را که سبب این است که شرکت ازآن منابع استفاده کند معرفی می نماید .
[1] -Activity-based costing from wikipedia.