مقدمه کار می تواند به عنوان انجام وظایفی تعریف شود که متضمن صرف کوششهای فکری وجسمی بوده وهدفشان ولید کالاوخدماتی است که نیازهای انسانی را بر آورده می سازد وشغل پا پیشه: کاری است که در مقابل مزد یا حقوق منظمی انجام می شود .
کار در همه فرهنگها اساس نظام اقتصادی است شامل نهادهایی است که با تولید وتوزیع کالا وخدمات سر وکار دارد وویکی از تحولات بسیار مهم ودر عین حال متناقص با جامعه شناسی کار در دهه ماه اخیر مقوله جهانی شدن است .
جهانی شدن واژه ای بود که توسط جورج مودلسکی در دهه 1970 برای توصیف ارتباط تدریجی موجود بین جامعه های متفاوت به وجود آمد .
جهانی شدن از آن زمان به بعد معانی مختلفی را در بر داشته از جمله تراکم وآگاهی فزاینده نسبت به جهان ( رابستون 1992 ) ، رشد سازمانهای مزا ملیتی از هر نوع – اگر چه شرکت های بزرگ چند ملیتی علا قمند ند محور بیشتر نوشته ها را تشکیل دهند وبه طور روز افزونی به دنیا ی تجارت مسلط شوند ( کوپررید رو پاس مور 1991 ) ، حضور جهانی کوکا کولا ومک دو نالد ، به شثابه شمایل های مقدس مذهبی ، رشد شیوه های تولید جهانی مانند شیوه هر چند در موقع خود ، کیفیت کامل ونظایر آن (باسبون 1995 )، تولید جهانی مانند سیستم کار ( ka ) در شرکت فورد وموسیقی غربی پاپ.
پاسخ به جهانی شدن به اندازه خود پدیده جهانی شدن متنوع است .
از یک طرف توسعه همکاری های جهانی وبه هم فشردگی همزمان مکان وزمان طبق نظریه افرادی که تزجهانی شدن را می پذیرند فرآیندی را که توسط اولین نشانه های اقتصاد سرمایه داری شروع شده وبه ثمر نشانده است .
در نهایت به دورهای می رسید که در آن هر چه که بین مردم مشترک است به چیزی متفاوت ارتقاء می یابد .
دوره ای می رسیم که در آن هر چه که بین مردم مشترکات به چیزی متفاوت ارتقاء می یابد .
دوره ای که در آن می توانید هویت خود را به جای اینکه در اثر رخداد تولد به ما تحمیل شده باشد خود انتخاب کنید ودر آن توانایی وشایستگی های منحصر به فرد هر دوره وهر منطقه ای به دقت پرورش یافته ودرون بازار جهانی برای همگان یعنی تولید کننده ومصرف کنند ه هر دو به یک اندازه ، یک پارچه ومنسجم گردد.
بعضی از منتقدین جهانی شدن اعتقاد دارند که ما به سوی نوعی همگرایی جهانی حرکت می کنید که در آن فرهنگها وهویت ملی ، قومی ومحلی به وسیله پدیده ای مانند مک دو نادی شدن ( رایتز 1993 ) ویا مایکروسافتی شدن جهانی محو می گردند ( ولاس 1997 ) ودر آن معنی واقعی هنر به خودی خود به زودی منتقدین اعتقاد دارند که تنها کشورهای فقیر تر از جهانی شدن بهره ای نخوتهند برد حقی درون کشور های ثروتمند نیز تنها خدمات مالی است که سود خواهد برد فعالیتهای تولید ( دیوان 1997)بیشتر کشور های در حال توسعه در حالی که به طور کلی از محتاط بودن به سوی هشت بودن نسبت به شرکت های چند ملیتی از دهه 1960 تا کنون تغییر جهت داده اند در حال حاضر هر چه باشند در روابط خود با این شرکت ها دیگر منفصل نیستند .
تعدادی از منتقدین تاکید کرده اند که وعده جهانی شده می بایست اقتصادی در حال توسعه را تا سطح قابل قبول توسط کشور های توسعه یافته بالا بکشد .
اما واقعیت این است که هر چه ثروتمندان ثروتمندتر وفقرا فقیر تر می شوند قطبی شدن فرصت ها وثروت در سطح جهان تشدید می یابد افزایش بی سابقه نیروهای رقابت کننده به وجود آمدن نوعی عدم امنیت فردی واز هم پاشیدگی جمعی است واین هم زمانی رخ می دهد که اعتمادها وسنت ها وعادات قبلی درون سیل جهانی شدن نا بود می گردند واین زمانی است که شرکت های کوچک نا امیدانه وبا انعطاف پذیری سعی می کنند در مقابل رقابت مقاومت کنند .
جهانی شدن و همگرایی : نظریه جهانی کردن تجارت به مثابه ساز وکاری برای وحدت جهانی یا لااقل عاملی برای نزدیک کردن جامعه ها وگروههای مختلف به همدیگر در بعضی از تعاریف جهانی شدن منعکس شده است از جمله ( جهانی شدن در تعریف را بینز (1996 ) به مثابه مرحله ای در توسعه اقتصادی جهانی ارزیابی شده است در که در آن تمام جنبه های اقتصاد مانند مواد خام ، کار ، اطلاعات ، حمل ونقل، امور مالی ، توزیع ، بازار یابی در سطح جهانی با هم ترکیب شده یا با هم وابستگی درونی دارند » کاستلز می گوید « منظور از اقتصاد جهانی اقتصادی است که به عنوان یک واحد در زمان واقعی بر یک مبنای سیاره ای عمل می کند » همگرایی یا واگرایی در جایی که همگرایی در حال رخ دادن است ضمانتی وجود ندارد که در مرحله بعدی به واگرایی مبدل نشود وآیا جهانی شدن به همگرایی مهارت ها منجر میگردد مطابق یک قرارداد(یعنی برمبنای قضیه استولپر – ساموئل سون که برای اولین بار در دهه 194 به وجود آمد ) جهانی شدن تجارت قاعدتاً باید مهارت ها ودستمزدهای هر گروهی را که در بازار کار اکثریت را به دست می آورد افزایش دهد .
به این معنا که سطح مهارت از همین طریق سطوح دستمزدها ولاجرم سطح استاندارد در زندگی باید در مقایس موجود یک کشور به هم نزدیک شدند .
بنابراین در بین ملت ها جایی که کارماهر بر کار غیر ماهر تسلط دارد ، جهانی شدن تقاضارا برای کارماهر افزایش داده تقاضا برای کار غیر ماهر ( که ممکن است در هر جای دیگر منبع کار محسوب شود ) کاهش می دهد آنچنانکه این تاثیر کلی وعام به افزایش سطح مهارتی منجر گردیده واز این طریق روی نا برابری دستمزدها تاثیر می گذلرد عکس این جریان قاعدتاً در کشورهایی با توده های عظیم کار گران غیر ماهر اتفاق می افتد که خدمات آنها بیشتر به سوی استخدام کشیده شده و در نتیجه تقاضا برای کارگر ماهر به خارج منتفی می گردد این جریان لااقل در تئوری چنین است .
با وصف این تجربه کشورهایی که اطلاعات را نگهداری می کنند نشان می دهد که بعضی ازکشورها نسبتاً به عنوان کشوری با نیروی کار غیر ماهر بیشتر شهرت یافته اند تا ماهر ( مثل مکزیک ، شیلی ، اوروگوئه ، کلمبیا ، کاستاریکا ) که فاصله بین دستمزد کارگران ماهر و غیر ماهر مداوم افزایش می یابد اما کاهش نمی یابد گزارش توسعه انسانی سازمان ملل ( 1997) نشان می دهد که فاصله در حال افزایش بین ثروتمند و فقیر نتیجه « جهانی شدن گزینشی » توسط غرب می باشد که درآن کمک می شود تا صادرات و خدمات مالی در کشور های در حال توسعه افزایش یابد در حالی که در کشورهایی که برای غرب اهمیت زیادی ندارد( البته از دیدگاه خود کشورهای غربی) از اقداماتی مانند اصلاحات ارضی و سرمایه گذاری در صنعت نساجی پرهیز شود .
یکی از نتایج اصلی حرکت به سوی جهانی شدن به وجود آمدن رقابت شدیدتر در بین کشورها و شرکت هاست .
در نتیجه شرکت ها در کاهش شدید هزینه های کاری خود از طریق کوچک کردن و انعطاف پذیر کردن سیستم های تولیدی بازسازی مهندسی و نظایر آن نه تنها دست به تغییرات عمده زده اند بلکه علاوه بر آن برای رسیدن به بهبود کالا و خدمات از طریق سیستم های مدیریت کیفیت کامل و برنامه های توجه به مشتری قدم های بلندی برداشته و یا لااقل در این مسیرکوشش کرده اند .
در فرآیند تولید در همگرایی تغییرات اساسی آغاز شده که یکی از این تغییرات بازسازی سیستمها در مسیر اصول هر چیز در موقع خود که در آن سطح سرمایه سهامی در حداقل بوده و فرآیند تولید بر مبنای کشانیدن درست و به موقع بخش ها و خطوط فرعی تولید به درون خط تولید اصلی برایتولید محصول کامل و بارگیری انجام می پذیرد .
دومین تغییر اساسی نسبت به این شیوه کار به مشابه نوعی نتیجه رقابت جهانی شناخته شده بازسازی مهندسی سازمان ها می باشد بیشتر سازمان ها از نظر سنتی حول محور عمودی ساخته شدهاند به این معنا که افرادبسیار مهم در این ساختار در سطح بالاتری قرار دارند و ساختارهای کاملاً آشکار ، آنهایی هستند که تولید را از نگهداری فروش را تولید و حسابرسی را از پرسنل و غیره جدا میکنند و در هیچ کجای این محور جایی برای مشتری وجود ندارد به این علت که مشخصات مربوط به مشتری در محور افقی در نقطه مقابل بافت ساختار سازمانی قرار می گیرد.
سومین تغییر در سازمانها ایجاد صور مختلف انعطاف پذیری می باشد.
چهارمین تغییر همگرا به ظهور مدیریت منابع انسانی مربوط می شود .
مدیریت منابع انسانی با این پیشنهاد که منابع انسانی ، اگر و تنها اگر درست مورد استفاده قرار گیرد یک منبع رقابتی است که تصور سنتی را که کار هزینه ای است که باید به حداقل برسد کاملاً به هم می زیند ، کمک و حمایت مردم از یک سازمان می تواند از یک حداقل ساده تا یک حداکثر باور نکردنی در نوسان باشد .
دو متغییر از این رویکرد در طول زمان تکامل یافته است .
اول تفسیر « سخت» مدیریت منابع انسانی که می خواهد نحوه استفاده از منابع انسانی را به بازار خاصی ربط دهد.
دوم در تفسیر « نرم » مدیریت منابع انسانی برای ایجاد کارهای دارای ارزش فوق العاده و مسوول روی این نرم سرمایه گذاری بیشترین تأکید به عمل می آید.
بین بعضی از عناصر اقتصادی و فرهنگی و حکومتی نوعی همگرایی وجود دارد.
جهانی شدن و نوآوری : هر چیز جذابی ظاهراً تازه به نظر می آید اما شیوه هایی وجود دارند که رشد را در سطوح مختلف و با تکنولوژی های مختلف به سادگی به مشابه بازگشت صور قبلی جهانی شدن تلقی می کنند .
برای مثال روستا هم شکستن مرزهای قلمرویی نسبتاً تغییر ناپذیر قبلی وانجام اقتصادی و سیاسی جدید را در گسترش امپراطوری های قبلی مانند امپراطوری اسکندریه روم ، مغول و ...
میتوان دید در رابطه با آلودگی صنعتی در آغاز انقلاب صنعتی در بریتانیا تا زمان انتقال این عامل به ایالات متحده از اروپا ، آلودگی محیط بی اعتنا به مرزهای سیاسی همیشه****** از نظر جهانی پر اهمیت محسوب شده است.
بحث های اخیر جهانی شدن تعدادی از مباحث پیشین را در باره اهمیت فرهنگهای ملی که تحت فشارهای همگرایی برای استانداردهای جهانی قرار داشتند تحت تأثیر قرار داده است .
بعضی از متفکرین معتقدند که یا دنیا به سوی یک فرهنگ جهانی در حرکت است که ـ خوب یا بد ـ نشانه به وجود آمدن سرمایه داری دموکراتیک است .
یا نفوذ فرهنگهای ملی برای تسلط هر نوع معیار جهانی بسیار قوی است یا اینکه استاندارهای زندگی در بین قدرتهای اقتصادی رهبری کننده دوباره بهسوی همگرایی به پیش می روند .
دکتر توسلی معتقد است که یکی از خصیصه های اصلی پیشرفت تاریخی سرمایه داری صنعتی به عنوان یک نظام اقتصادی لزوم افزایش کارآیی نیروی کار بوده است با همین که سرمایه داری به نهایت توسعه تشکیلات اولیه اش برسد نمی توانست با افزایش ساعات کار یا روزهای کاری یا بهره گیری از نیروی کار زنان و کودکان با دستمزدکم ، کارآیی و بهره وری را افزایش دهد .
در اینجا افزایش بهره وری باید از راه کاربرد علم و تکنولوژی به دست می آمد .
دراین حال اتوماسیون مراحل مکانیزه شدن وتولید انبوه را با استفاده از دستگاههای پیچیده تر و کامپیوترهایی به پیش برد که قادر به تولید کالا ، کنترل میزان تولید تبادل اطلاعات هماهنگ ساختن جریان های مختلف تولیدات پیچیده ونیاز منحصر به عامل انسانی است منابع خودکار نیاز شان به کارگرانی است که می توانند کامپیوتر را برنامه ریزی کنند و مراحل مختلف پیشرفت کارها نظارت داشته باشند آنها به مهندسین و کارمندان بیشتر نیاز دارند تا مسئولیتهایی را که بالاتر از کارگران خط زنجیره ای تولید است به عهده گیرند کارکردن در صنایع خودکار ممکن است به معنای نشستن کنار میز و جعبه کلیدها در اطاق کنترل باشد و حتی ممکن است عده ای در خانه شخصی خود این فعالیت و کنترل را از راه دور انجام دهند و نیاز به رفت و آمد به محل کار نباشد .
توضیح جهانی شدن : از سال 1981 تا 1994 سرمایه گذاری مستقیم خارجی در کشورهای در حال توسعه از 13 میلیارد دلار به 80 میلیارد دلار افزایش یافت.
نتایج این توسعه این بود که در دهه 1980 بسیاری از شرکت های فرا ملیتی به طور منظور بین 25 تا 4 درصد سود خود را از طریق سرمایه گذاری درآن سوی دریاها به دست آورند که این عمل با همکاری بانکهای تجارت آمریکا که بیشتر از 60 درصد سود ناشی از فعالیتهای خارجی را کسب می کردند انجا پذیرفت جدا از میزان دقیق و چشمگیر سود یا بازگشت سرمای گذاری ها شرکتهای فراملیتی دلایل دیگری برای گسترش یافتن در کشورهای خارجی داشتند.
اول : دسترسی مطمئن به مواد خام .
دوم : صرفه جویی در هزینه های حمل و نقل سوم : دست یابی به بازار های جدید ، اغلب با پرهیز از محدودیت های مهم چهارم : استثمار منابع کار ارزان و یا ماهر .
پنجم : بعضی از کشورها مجتمع های تولیدی در کشورهایی ایجاد می کردندکه قوانین بهداشتی وایمنی درآنها کم باشد و این عمل برای پرهیز از هزینه های سنگین آلودگی محیط زیست بود.
اگر برای مرحله اخیر جهانی شدن دلایل گوناگون سنتی وجود دارد .
علاوه بر آن تحولاتی چند نیز وجود دارد که نشان می دهد تحول اخیر از نظر کیفی از صورت بندی های قبلی خود کاملاً متفاوت است این تحولات هشت مورد است .
دانش ، رقابت ، بازارها ، تکنولوژی اطلاعات ، طرز حکومت ، دولت های ملی ، خطر ، اقتصاد بالقوه و مادر این قسمت به دو مورد این تحولات را بررسی می کنیم.
اول دانش: دلیل قدیمی برای جستجوی شرکتهای فرامیلیتی یعنی به دست آوردن بازارهای هارجی و دست یابی به منابع موجود مانند منابع طبیعی نفت و سنگ های قیمتی کشف نشده و نظایر آن هنوز هم سر جای خود باقی است .
البته زمانی که کشورهای توسعه یافته به این منابع دسترسی پیداکنند تا اخرین رمق آنها را تا مورداستفاده قرار ندهند دست بر نمی دارند .
با وصف این در حالی که تولید مواد زیر بنای اقتصاد کشورهای قبلی محسوب می شود ، امروزه جهانی شدن در اهمیت دانش و نه اشیاء ، خدمات و نه کالاها و نوآوری ها و ن ه فرآوری ها و اطلاعات و نه مادی شدن ها بازتاب می یابد.
دوم رقابت : دلیل قدیمی دیگر سرمایه گذاری های خارجی ، کارگر ارزان و سیستمهای قانونی سهل گیر بود که هنوز هم وجود دارد اما این بار بعضی از کشورهای توسعه یافته متوجه شدند که در قبال خط مشی رفاه اجتماعی مسئولیت هایی به عهده دارند که به انجام رساندن آنها بسیار سخت است و این خود آنها هستند که باید برای سرمایه گذاری مستقیم خارجی که قبلاً به عنوان بخشی از دنیای در حال توسعه محسوب می شد دست به رقابت با یکدیگر بزنند.
جهانی شدن و عدم امنیت : بدون توجه به هر فایده ای که از جهانی شدن به دست آمده باشد شاید بزرگترین تهدید ایجاد شده از طرف این پدیده افزایش عدم امنیت برای اکثریت مردم است .
بیشترین مقدار عدم امنیت به نظر می رسد به این ******* عام درباره تأثیرات جهانی شدن به خوص این مسأله مربوط است که ناامنی ، بیکاری را در بین کارگران غیر ماهر افزایش خواهد داد .
جریان شدی سرمایه داری مستقیم خارجی موجب خواهد شد که مشاغل تازه به سوی کشورهای به تازگی صنعتی شده ای سرازیر گردد که در آن ها نیروی کارارزان است ودر نتیجه دستمزد کارگران در مشاغل معدودی که شانس آورده واز بین نرفته اند به حداقل کاهش یافته وبالاخره دیگر تقریباً چیزی باقی نخواهد ماند که کسی ودر پایین ترین مرحله دولت های ملی بتوانند در این زمینه کاری انجام دهند .
استندینگ ( 1997 ) به هفت نوع امنیت شغلی مشخص اشاره می کند که عبارتند از امنیت بازار کار: اشتغال کاملاً تضمین شد امنیت اشتغال : حمایت در مقابل اخراج دلبخواهی وبی ضابطه امنیت شغلی : ایجاد مقیاس های حمایتی برای حفظ مهارت ها وصلاحیت ها امنیت کاری : وجود قوانین ومقرارات بهداشتی وایمنی امنیت مهارتی : ایجاد فرصتهایی برای افزایش مهارت از طریق کار آموزی امنیت درآمدی : وجود حداقل دستمزد ومقررات تامین اجتماعی امنیت تشکیلاتی : وجود اتحادیه های کار گری افزایش عدم امنیت در کار تاثیر دو گانه متضادی دارد .
اول به این علت که ما از دوره روشنایی تا کنون با این عقیده بزرگ شده ایم که حوادث غیر مترقبه مانند جنگها و مصیبت های طبیعی و پیشرفتهای حاصله از طریق علوم و علوم اجتماعی به زندگی ما امنیت بیشتر می بخشند و نه کمتر ، دوم به این علت که از دهه 1980 بعد شیوه اصلی انگیزش کارکنان « مدیریت منابع انسانی » بوده است که به صورت مختلف در معنی دار بودن تعهد نسبت ه نیروی کار و در ایجاد امنیت شغلی ریشه دارد .
از طریق این تعهد شرکت نسبت به کارکنان خود می باشد که می توان از کارکنان انتظار داشت آنها هم نسبت به شرکت ، هم احساس مسئولیت داشته باشند و هم احساس کنند که در این شرکت امنیت دارند و ******* کوشش خود را 110 درصد برای پیشرفت شرکت بالا می برند بنابراین ایجاد عدم امنیت با رویای مدیریت درباره مسئولیت کاکنان در تضاد قرار گرفته و در نهایت آن را مختل کرده و به امری کاذب مبدل خواهد شد.
کابلی (1995) با بررسی داده های ایالات متحده معتقد است که افزایش مدت حفظ شغل در زنان به عادت کاهش یافته ترک شغل بعد از بچه دار شدن مربوط می باشد هر نوع تغییر در استراتژی اشتغال از طرف کار فرمایان .
علاوه بر این حفظ مدت شغل مردان نه تنها به طور عام کاهش می یابد بلکه برای افرادی که تحصیلات پایین تری دارند یا افرادی که سنشان بالا می رود به طور چشمگیری پائین می آید.
ریفیکین معتقد است در جایی که صنعتی شدن کشاورزی پایان کار است را اعلام کرد .
رایانه ای شدن کار هم پایان کار انسان را اعلام خواهد کرد به طور مسلم کاسته شدن جمعیت درگیر در کار کشاورزی به علت صنعتی شدن چیزی بیشتر از جبران صرف توسط توسعه صنعت محسوب می گردیدو در عوض خودکار شدن و کاسته شدن از جمعیت درگیر در صنایع نیز چیزی بیشتر از جبران توسط توسعه مشاغل خدماتی بود .
با وصف این ریفکین معتقد است که در افق محلی به این علت که هر چه تازه باشد هنوز به حداقلی از نیروی کار انسان نیازمند است پس هنوز آن توسعه معمول و قابل انتظار در مشاغل به وجود نیامده است .
بنابراین می توان اتظار داشت که فروشگاههای مواد غذایی آماده و فوری با استفاده از صفحه های بسیار حساس و دکمه های سفارش دهند ه جای رستوران های دارای گارسون زنو مرد را خواهد گرفت ، پمپ بنزینها و بانکها کاملاً خودکار جای خدمات فعلی ارائه بنزین و بانک را بگیر و کارهای جزء شما را هم روبات ها انجام خواهند داد .
علاوه بر این در واقعیت های بالقوه به این معنا است که حتی تفریح و سرگرمی در واقع آخرین موزه خدمات انسانی یعنی صحبت مستقیم افراد در تئاتر جای خود را به برنامه های « زنده » کامپیوتری خواهد داد که از طریق دستگاه های مجهز به گوشی و میکروفون انجام می پذیرد .
در نتیجه به عنوان واژگونی قاطع از پیش بینی مارکس که معتقد بودسرمایه داری با خلق برولتار یا گورکن خود را تولید می کند به نظر می رسد که سرمایه داری از طریق برولتار یا گور خود را نمی گند بلکه با توجه به پیشرفتهای حاصله ، برولتار یا نه گور سرمایه داری که گور خود را کند و به درون آن می جهد البته مشکلی که اینجا مطرح است کناره گیری اکثریت مردم از کار که نه تنها ثبات اجتماعی را تهدید می کند بلکه هر چه تقاضا ، موازی با کاهش قدرت خرید ، کاسته می شود حتی خود سیستم اقتصادی را هم تهدیدمی کند .
مشکل دیگر این است که این نوع سناریو ها تنها برای اقلیتی از جمعیت جهان ، آن هم در ثروتمندترین کشورها می تواند ادامه یابد اگر اصلاً ادامه یافتنی باشد و نه در بین افراددیگر .
ما می توانستیم هفته کاری را به هر ترتیبی که بین مردم عادلانه باشد کاهش دهیم اما می توانستیم درآمدها را بدون توجه به انیکه افراد شاغل هستند یا نه به طوری که نیاز اولیه آنها را تأمین کند توزیع کنیم اما این هر دو اقدام نه تنها واقعاً به عنوان یک راه حل جهانی برای مشکل جهانی می تواند انجام بپذیرد .
اگر هر یک از کشورهای بلوک های تجاری یا حتی یک شرکت این شیوه را به عنوان مزایای رقابتی برای پیشی گرفتن بر آنهایی که در معرض این شیوه ها پیشقدم نشده بودند معرفی می کردند نتیجه جز ویرانی فوری یک گروه از نظر اجتماعی پیشرفته و غلتیدن درون فقر خفت آور چیز دیگری نمی توانست باشد .
عوامل دیگری نیز نشان دهنده افزایش عدم امنیت است : از جمله کاهش فشارهای قانونی بر استخدام ها و اخراج امنیت کارکنان را به خطر انداخته است .
بنابراین در دهه 1970 حمایت قانونی علیه اخراج نا بجا بعد از شش ماه کار مداوم مورد پذیرش واقع شد و در دهه 1990 این مدت به دو سال افزایش یافت .
در بعضی از شرکت ها که خط مشی های پیچیده و پر هزینه ای برای اخراج کارکنان خود دارند ممکن است به اخراج کارگران « بی دست و پا » اقدام کنند تا کارگرانی که آنها را با گرفتاریهای مختلف قانون های حمایتی درگیر می سازند.
در بعضی از مناطق بیشتر اخراجها به یقه سفید ها و کارکنان اداری مربوط می شود و در بعضی دیگر مختص کارکنانی که با مهارت پائین هستند.
مهارت مدیریت ممکن است برای موفقیت اقتصادی شاخص مناسب تری باشد تا مهارت کارمندی ، این مسئله به خصوص زمانی صادق است که جهانی شدن به کم شدن فاصله ای منجر شده باشد که در آن هر کشوری باید خط مشی اقتصاد کلان خود را کنترل کند به این مسأله به آن معنی نیست که آموزش و کارآموزی بی ارزش است .
درست برعکس این مسأله نشان می دهد که تنها یک مقیاس آموزشی منسجم یک پارچه می تواند به موفقیت نائل شود .
در نهایت تاکید روی این مساله که عدم امنیت شخصی تنها به افرادبی چیز محدودنمی شود ارزشی چندانی ندارد .
بر عکس یکی از نشانه های افزایش عدم امنیت بین نخبگان صاحب امتیاز نقاط مسکونی محافظت شده در سراسر جهان است .
تحول کار و آینده آن : با صنعتی شدن وتکنولوژی شدن مشاغل تحولاتی نیز صورت می گیرد و با ورود ماشین به دنیای کار 1- به افزایش مهاجرت روستائیان دامن زده 2- در محیطهای کاری تجمع وتراکم پدید آورد 3 - باعث افزایش در آمد ورونق اقتصادی شد 4- نهادهای خاص خویش را پدید آورد 5- خانواده گسترده را تدریجاً به خانواده هسته ای تبدیل کرد 6- موجب بیکاری بسیاری از کارگران شد 7- تولید انبوه را جایگزین « تولید برای مصرف خانواده » کرد و« استاندارد شدن » تولید را به همراه داشت و امروزه دانش و دانایی سهم عظیمی در تولید و در قدرت آینده خواهد داشت و کامپیوتر ها و ماشینهای خودکار به سرعت جای خود را بین آدمیان باز خواهند کرد و حتی جای آنها راخواهند گرفت.
تافلر آینده ای را که برای سیستم کاری پیش بینی می کند حضور افراد نه در کار خانه بلکه در خانه وانجام دادن کار در آنجاست در نتیجه آن همبستگی وپیوستگی خانواده وآسایش وآرامش روانی خانواده است .
در آینده کارگران فکری جای کارگران یدی را خواهند گرفت وآنچه زمانی در محل کار قدرت بود توان جسمانی ویدی جای خود را به دانایی وفکر می دهند « کارگر جدید » خلاق است ، ایده می دهد و در فرآیند تدوین مقررات تولید سهیم است در جهان فردا دیگر توده های کارگری نیستند که تولید کمپانی را متوقف می کنند یا خساراتی را به آن وارد می کنند .
بلکه « ویروس کامپیوتری » یا « دستیابی رقیب به اطلاعات » یا دستکاری زیرکانه در اطلاعات مخزن داده ها نمونه هایی از شیوه های خرابکاری است به نظر تا فکر مساله بسیار مهم آیند محو طبقه کارگر به مفهوم امروزی است در آینده قدرت نه در ثروت ونه در خشونت بلکه در میزان دانایی است اما در کشورهای جهان سوم آنها نه تنها گرفتار کمبود اشتغال وسرمایه گذاری وعمومیت بیکاری هستند بلکه با کمبود تکنولوژی پایین بوده سطح آموز ش ومهارت .
افزایش بی رویه جمعیت ومهاجرت روستائیان به شهرها نیز دست به گریبان هستند و هیچ یک از این مسائل نوید دور نمای مثبت وخوش بنیانه ای برای ورود به عصر فرا صنعتی نمی دهد قبل از هر چیز باید این نارساییها حل وفصل شود.
آینده کار و مارپیچ تاریخ در آخرین قسمت باید به طور خلاصه بگوئیم که آینده در رابطه با کار به کجا خواهد رسید.
البته برای ارائه تحولات در طول زمان شیوه های متفاوتی وجود دارد .
از عصر روشنگری تا کنون در غب معمولاً به صورت تک خطی و تکاملی به صورت یک خط مستقیم به جلو حرکت کرده و پدیده ها هم عموماً بهبود پذیرفته اند بسیاری از جامعه های غیر غربی معتقداند **** س خواه ریشه در آهنگ طبیعت داشته باشد مانند فصل ها یا در آهنگ زندگی و مرگ و نظایر آن ، ممکن است هیچ تأثیری درآینده که ضرورتاً باید بهتر از گذشته باشد به جای نگذارد راه سومی هم وجود دارد که بدون توجه به نظریات مدرنیسم های قبلی درباره پیشرفت تأکید دارد که برای گذر زمان هیچ طرح و الگوی خاصی وجود نداد مگر آن طرح هائی که ما را برای کمک به درک خود از زمان و مکان انتخاب می کنیم .
می توانم زمان را به صورت یکمارپیچ تصور می کنیم با حرکتی پیچان که در ان بازگشت های مشخصی به صور اولیه اما در سطحی متفاوت از سطح قبلی وجود دارد ؛ بنابراین تاریخ خود را تکرار نم یکند ، همانطور که همیشه هم پیام آور بهبود و توسعه دائمی نیست ، همانطور که آفریده توهم و خیال پردازی ما هم نیست ، بر عکس چیزی است گذرا اما نه آنچنان که ما آن را می شناسیم .
برای شکل دادن به آینده به عنوان بازسازی زمان های گذشته ، بازسازی آینده فراصنعتی و نه به سادگی بازگردانیدن زمان حال صنعتی بلکه برای تجسم تصورات گذشته ما قبل صنعتی بی نهایت راه وجود دارد.
دوره ما قبل صنعتی صنعتی دوره فراصنعتی این مسأله در مرحله دیگر مارپیچ به شعبه های مختلف تقسیم می شود که درانها کالاهای پیشه وری اولیه برای یک بازار تخصصی شده ( مثل بازار مسکرها ، بازار آهنگران ، بازار علافان و ...
) تولید می گردید که در زیر فشار ماشین های بخار و تولید انبوه از نفس می افتد ، و تنها باید خود آنها با تغییر سیستم های تولید ی خود به شیوه دیگری روی آورند و ما در حال حاضر با چنین وضعیتی روبرو هستیم .
این پیشه وران تا حدودی مستقل اند هر وقت که دلشان بخواهد کار می کنند و نه وقتی که فرادستان به آنها دستور داده باشند آن چنان که سیستم سرمایه داری با شرایط کنترل از طرف افراد دیگری باشد .
در در حال حاضر دوران ریاست به نظر می رسد.
در حال نابودی است ،اما مقررات با من رئیس نمی میرند ، بلکه بر عکس درونی می شوند ما به مقدار فراوانی به علت محکوم بودن به علت امید برای موفقیت در حرفه خود یا فشار همکاران به جلو رانده می شویم .
برای آنهایی که کارگران پیشه وری نبودند کار در دوره ماقبل صنعتی همگر بوده به معنای در حرکت بودن ، به دنبال محدود کردن ذهنیت کارگران بودند در عین حال تلاش کرد.
که آنهارا از نظر فیزیکی و محل زندگی نیز در یک جا ساکن کنند یک نتیجه این اقدام لااقل این بود که اتحادیهای کارگری اغلب در تلاش برای حفظ کنترل خود به مقدار زیادی دچار تمایلات قلمروئی شوند در حال حاضر دوباره انتظار می رود افراد سیار و در حال حرکت باشند .
آن عده ای هم که مجبور نیستند تمام هفته با جت های غول پیکر در اطراف جهان حرکت کرده و در ملاقات های شغلی شرکت کنند لااقل انتظار می رود در جائی کار کنند که مدیران می خواهند ، خواه بخش خاصی از دفتر یک شرکت باشد و یا دفتر دیگری در شهری دیگر .
مزد روزانه عادلانه برای کار روزانه عادلانه فریدریش انگلس در 15 سال اخیر شعار بالا انتخابی جنبش کارگر انگلستان شده است ودر ایام بالا گرفتن کار اتحادیه های کارگری و بعد از القای قوانین ننگین ضد ائتلاف در سال 1824 این شعار خدمات بزرگی انجام داد و از این مهمترین خدمتی بود که در زمان جنبش شکوهمند چارتیستی ـ یعنی زمانیکه کارگران انگلیس پیشاپیش طبقه کارگر اروپائی گام بر می داشتند انجام گرفت .
اما زمان توقف نمی ند و بسیاری از موضوعاتی که پنجاه سال و حتی سی سال پیش دلخواه و ضروری بودند اکنون کهنه شده اند و کاملاً نامتناسب می باشند .
آیا آن راه حل معروف دیرینه نیز یکی از این موضوعات است ؟
مزد روزانه عادلانه برای کار روزانه عادلانه ؟
خوب ، اما مزد روزانه عادلانه و کار روزانه عادلانه چیست ؟
و اینها چگونه بوسیله قوانینی که جامعه مدرن تحت آنها موجودیت یافته و تکامل می یابد تعیین می شوند ؟
برای آنکه بتوانیم پاسخی برای این سؤالات پیدا کنیم بایستی نه به علم اخلاق یا حقوق و یا عدالت استناد ورزیم و نه به احساسات ظریف انسان دوستانه و دادگری و یا حتی شفقت و ترحم متوسل گردیم .
آنچه از نظر اخلاقی عادلانه است ، آری حتی آنچه بر حسب قانون عادلانه است می توان با آنچه از نظر اجتماعی عادلانه است ، بی اندازه تفاوت داشته باشد .
درباره عدالت یا بی عدالتی اجتماعی می توان فقط بهکمک یک علم قضاوت کرد ، بوسیله علمی که به واقعیات مادی تولید و مبادله می پردازد ، یعنی علم اقتصاد سیاسی .
خوب ، حالا براساس اقتصاد سیاسی چه چیزی مزد روزانه ی عادلانه و کار روزانه ی عادلانه نامیده می شود ؟
خیلی ساده سطح مزد و مدت و شدت کار روزانه ای که بوسیله ی رقابت میان کارفرما یان و کارگران در بازار آزاد تعیین می گرد .
خوب ، حالال که آنها به این نحو تعیین می گردند چیستند؟
مزد روزانه عادلانه تحت شرایط عادی مبلغی است که برای امرار معاش کراگر ضروری باشد ، معیشتی که او براساس سطح زندگی موقعیت و کشور خود لازم دارد تا قادر به ادامه کار و بقای نسل خود باشد .
سطح واقعی مزد می تاند برحسب نوسانات جریان بازار گاهی بالاتر و گاهی پائین تر از اینمقدار باشد ولی در شرایط عادی این مبلغ باید بهر حال عبارت باشد از حد متوسط کلیه نوسانات مزدها.