دانلود تحقیق زندگی نامه ویگوتسکی

Word 75 KB 33613 18
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • ویگوتسکی در پنجم نوامبر 1896 در شهر اورشا (ORSHA)در بخش شمالی جمهوری بلوورس ، روسیه در یک خانواده متوسط یهودی پا به عرصه وجود نهاد پدرش، ویگودسکی (Vygodsky) کارکند بانک، و مادرش که کدبانوی صاحب کمال و بسیار آگاه بود زندگی خود را وقف تربیت هشت فرزند خود کرد (1999) ویگوتسکی دومین فرزند این خانواده بود .

    لثوی آموزش ابتدایی خود را در خانه و با آشپیتز (A.Ashpitz) ، معلم خانگی خود آغاز کرد ، کسی که پیشتر به سبب فعالیتهای انقلابی اش به سیبریه تبعید شده بود .

    ویگوتسکی پس از گذراندن امتحانات آموزش ابتدایی وارد دبیرستان شد ودر آنجا بود که آثار نبوغش بر همگان معلوم گشت .

    او به همه دروس عشق می ورزید و در همه آنها آنچنان دانش و مهارتی از خود نشان می داد که هر یک از معلمانش وی را به ادامه تحصیل در رشته تخصصی خود تشویث می کرد ، اما ویگوتسکی بیش از همه به هنر تئاتر وادبیات و فلسفه گرایش داشت ، و بر خلاف دوستانش که عموما اشعار تغزلی را دوست داشتند ، او با اشعار تراژیک الفت فراوان داشت ( به نقل از بلانک در مول ) .

    ویگوتسکی افزون بر زبانهای آلمانی و روسی ، می توانست به چندین زبان دیگر، فرانسوی ، عبری و انگلیسی تکلم کند و بخواند.زبانهای لایتنی و یونانی را در دبیرستان فرا گرفته بود و زبان اسپرانتو را به خوبی بلد بود .

    حافظه قوی و تواناییهای ذهنی اش شگفتی همگان را بر می انگیخت و در تند خوانی و تحلیل اطلاعات ید طولانی داشت .

    زمانی که به سن پانزده سالگی پا نهاد ، همه او را «پروفسور کوچولو» صدا می کردند .

    و همواره نخستین کسی بود که در محافل دوستانه آغازگر بحثهای فلسفی و علمی بود .

    در 1913 با کسب مدال طلا در امتحان ورودی دانشگاه مسکو قبول شد و نخست در رشته پزشکی ثبت نام نمود ، اما پس از یک ماه تغییر رشته داد و در دانشکده حقوق ثبت نام نمود ، و در سال 1971 تحصیل دراین رشته را به پایان برد و به شهر گومل ، جایی که خانواده پدری زندگی می کرد ، عزیمت نمود و به عنوان معلم به تدریس دروس ادبیات ، منطق ، روان شناسی ، زیباشناسی ، تاریخ و هنر تئاتر پرداخت .

    با وجود وضعیت اسفبار شرایط اجتماعی زندگی که بعد از انقلاب کمونیستی ، 1917 برروسیه مستولی شده بود ، روشنفکران صاحب نام و بی بدیل در کنفرانسها ، سمینارها ، جلسه های مباحث علمی در آمد و شد بودند .

    دانش و تبحر ویگوتسکی همه کسانی را که به سخنرانیهای وی درباره شکسپیر،جخوف ، تولستوی و یوشکین گوش می سپردند به حیرت وا می داشت .

    او در روان شناسی مجذوب عقاید فروید و جیمز بود : در زبان شناسی با عقاید هامبولت و «پوتب» نیا الفت داشت : در بحث تکامل و مطالعات تطبیقی جانوران به واگنر (vagner) ارادت می ورزید .

    انیشتین را به خاطر نظریه نسبیت اش ستایش می کرد .متفکران بزرگی چون بیکن ، دکارت ، اسپینوزا ، فویرباخ ، هگل ، مارکس ، انگلس در تکوین فلسفی اش سهم فراوانی داشتند.

    در سال 1919 ویگوتسکی به بیماری سل مبتلا شد که او را پانزده سال در سال 1934از پای در آورد ، و این در حالی بود که ویگوتسکی هنوز پژوهشهای فراوانی پیش رو داشت .

    او در تابستان 1925 برای آشنا شدن با شیوه های آموزش کودکان کر و لال به کشورهای انگلیس ، فرانسه و هلند سفر کرد .

    در همین سال بود که نگارش روان شناسی هنر 4 را که پایان نامه دکتر ایش بود به انجام رسانید .

    در سال 1930 او و لوریا کتاب بررسیهایی درتاریخ رفتار : میمون انسان نما ، انسان بدوی و کودک 5 را به رشته تحریر کشیدند .

    در واپسین ماههای عمرش ویگوتسکی به ریاست بخش روان شناسی موسسه ملی پزشکی تجربی منصوب گردید ، اما مرگ نابه هنگامش اجرای برنامه های پژوهشی وی را ناتمام گذاشت .

    در بهار سال 1934 آخرین یورش بیماری سل او را روانه بیمارستان کرد و بامداد روز یازهم ژوئن 1934 چشم از جهان هستی فرو بست.

    امروزه ویگوتسکی در زمره معدود متفکران بزرگ قرن بیستم به شمارمی رود و هرچه بیشتر زمان می گذرد ، تلالو اندیشه های نابیش چشمان مشتاقان آثارش را خیره تر می سازد .

    شگفتا که پس از گذشت چندین دهه، گلستان اندیشه هایش همچنان خوش و باطراوت است .

    جهان علم امروز او را بهتر از دیروز می سناسد و بیشتر از گذشته ارج می نهد .

    امروز، مال اوست .

    اصل نظریه تفکر و زبان ویگویسکی : هر چند ویگوتسکی همه فرایندهای عالی روان شناختی را در بر می گرفت ، لیکن او عمدتا به رشد زبان و رابطه آن با تفکر ، وبه یک مفهوم کلی ، به رابطه میان زبان انسان وهشیاری علاقه مند بودد .

    فعالیت علمی ویگوتسکی روی این مسئله ، اساس کتاب بسیار مهروف او را به نام Myshlenie I Rech (تفکر و زبان ) فراهم آورد.

    به نظر می رسد که ویگوتسکی در تعقیب این خط مشی پژوهشی مسائل فراوانی را که در دهه 1960 در زمینه روان شناسی زبان ، محور پژوهشی امریکا را درباره روان شناسی زبان تشکیل می داد فورمولبندی کرد .

    در میان این مسائل رابطه های میان فرایندهای رشد فکری و زبانی بودند که به لحاظ پدیدایی فردی متغییرند ، ونیز سازمان سلسله مراتبی تشکیل مفهوم از توده های هماد بینانه ایماژها گرفته تا ساختارهای منطقی مفاهیم علمی ؛ شیوه های گوناگون تولید زبانی مانند گفتار ارتباطی، زبان خود محور ، زبان درونی و زبان کتابت ، و بالاخره ، فعالیتهای خواندن و نوشتن بمثابه فرایندهای قدرتمند روان شناختی .

    اگر چه به لحاظ موضوع معلوم شده که پژوهش ویگوتسکی رو به سوی آینده روان شناسی دارد ، لیکن آثار روان شناسان معاصر، مانند کارل بوهلر، و ولفگانگ کوهلر، ژان پیاژه و ویلیام استرن الهام بخش او بودند .

    مضافا، مسائل علمی نظام آموزشی شوروی در سالهای دهه 1930 به سهولت با مباحث عموما انتزاعی روان شناختی در نوشته های ویگوتسکی در آمیخت .

    و بالاخره ، به نظر می رسید که ویگوتسکی در مقام پاسخ به آن اندیشه انسان گرایانه درونی برآمده است که دانشمندان معاصر چون میخائیل باختین در روسیه و مارتین هایدگر در آلمان را واداشته بود در پی یافتن فورمولهای تازه برای رابطه بین زبان وانسان و هستی برآیند .

    زیربنای فلسفی نظریه ویگوتسکی انسان از دیر باز به زبان و چگونگی و منشأ پیدایش آن اندیشیده است.

    آثار باقی مانده از مصرقدیم حکایت از این دارند که مصریان در دوران فرعون سلمه سیسوس1 در زمینه زبان و ریشه های آن به تحقیق و تفحص می پرداختند.

    آنها در پی جستجوی اولین واژه ای که بشر به آن دست یافته بود، چوپانانی را مأمور نگاهداری از تعدادی کودک می کردند.

    این کودکان از هر نظر تأمین بودند، مگر از نظر ارتباط گیری.

    چوپانان حق حرف زدن با کودکان آزمایشگاهی خود را نداشتند.

    آزمایش بر این پایه پی ریزی شده بود که اولین کلمه یا صدائی که کودک جهت ارتباط گیری با چوپانان از خود و به ابتکارخود در می آوردند، اولین واژه هائی بوده است که انسان آفریده و بکار گرفته است.

    به عبارت دیگر، از دیدگاه مصریان قدیم، اولین کلمه کودک منشأ زبان آدمی است.

    با نگاه امروزی ما و دانش امروز ما، مصریان به دو عامل اساسی ، یعنی عوامل موروثی و محیط توجه داشته اند.

    فیلسوفان در فاصله سالهای 1700-1600 توجه شایانی به معنای زبان و چگونگی آموزش آن کرده اند.

    در آن روزگار اندیشه و ارتباط انسان ها با یکدیگر و با محیطشان، بدون زبان، امری محال تلقی می شد.

    به اعتقاد راسیونالیست ها زبان آموزی استعدادی مادرزادی ست.

    راسیونالیست ها با ارائه دیده هایشان در پی اثبات موروثی بودن زبان بودند.

    اندیشه آنها بر این اصل که افراد در اجتماعات مختلف قادر به آموختن موضوعات یکسانی هستند بنا شده بود.

    جبهه مقابل راسیونالیست ها، تجربه گرایان بودند.

    طبق نظر آنها محیط و تأثیرات آن عامل اصلی زبان آموزی است.

    به اعتقاد تجربه گرایان عوامل محیطی و اجتماعی و تأثیرات آنها بر حواس پنجگانه آدمی هستند که امکان یا عدم امکان آموختن زبان را باعث می شوند.

    در قرن نوزدهم پزشکان و متخصصان آموزش و پرورش دست به اولین تحقیقات تطبیقی زدند.

    آنها برای یافتن پاسخ به پرسش هایشان به مقایسه چگونگی مراحل زبان آموزی کودکان ناشنوا و نیمه شنوا با سایر کودکان پرداختند.

    در آغاز، این تحقیقات بیشتر بخاطر کمک به کودکان ناشنوا و نیمه شنوا صورت گرفته بود، اما در روند خود، دامنه اش وسعت گرفته و به حوزه زبان شناسی و روانشناسی نزدیک تر و نزدیک تر شد، تا امروز که مرحله جنینی اش را پشت سر گذاشته است.

    در قرن بیستم میلادی، محققان زبان شناسی با شیوه های مختلف و با استفاده از ابزار گوناگونی، چون یادداشت برداری از روند رشد زبان کودکان، ضبط کردن صدای آنها و فیلمبرداری از کودکان در شرایط مختلف به مطالعه روند رشد صداها، حروف، کلمات و جملات و عبارات نزد کودکان و در یک روند تاریخی پرداختند.

    جدول رشد زبان کودک - که تا به امروز هنوز اعتبار خود را حفظ کرده است – محصوا تحقیقات این محققان است.

    تحقیقات زبان شناسی در ادامه خود به پیدایش فرضیه ها و تئوری های تازه ای در حوزه زبان و زبان شناسی انجامید.

    تجربه گرایان - بار دیگر در دهه های نود قد علم کرده و فضای آموزشی را از آن ِ خود کردند.

    بیهیوریست ها یا رفتار شناسان از جمله تجربه گرایان مطرح این دهه بودند.

    طبق نظر آنها رفتار کودک نتیجه مستقیم تقلید از رفتار بزرگتر هاست.

    به عبارت دیگر کودک دقیقأ از محیط و پیرامون خود الگو برداری می کند.

    بیهیوریست ها راه علاج انحراف از نورم ها و قراردادها را در رفتار درمانی می جویند، چیزی که سنگ بنای نظرات آنها را ریخته است.

    طبق این تئوری، کودک نقشی غیر فعال دارد و چون منفعل است، می توان او را فرم داد.

    سیستم آموزش و پرورش در کشور ایران ریشه های دینی و مذهبی دارد، و به این دلیل به دیدگاه بیهیوریست ها نزدیک است، زیرا رفتار کودک، هم در خانه و هم در مدرسه، زیر تیغ نگاه بزرگترهاست.

    کودک فاقد اندیشه مستقل است و باید چون جعبه ای تهی به مرور زمان از افکار و جملات آماده و تراشیده بزرگترها پر شود.

    فاعل بودن کودک امری است که اغلب در جامعه ما نادیده گرفته می شود.

    شاید بتوان گفت که در مراحل اولیه زبان آموزی تا حدودی اندیشه بیهیوریسم قابل پیاده کردن باشد، اما وقتی کودک به مرحله ای خاص از رشد رسید، دارای اندیشه می شود.

    آنگاه دیگر جائی برای بیهیوریست ها باقی نمی ماند یا نباید بنماند.

    عمربیهیوریست ها در اروپا و امریکا چندان طولانی نشد.

    آنها شدیدأ مورد انتقاد متخصصانی چون چومسکی (1969) 3 قرار گرفتند.

    اینبار نوبت دوباره راسیونالیست های نو فرا رسیده بود.

    راسیونالیست های نو با یک تفاوت اساسی - نسبت به راسیونالیست های 1700- 1600 - به عرصه علم پا نهادند.

    آنها نقش محیط را کلاً رد نکرده و به دو عامل مهم زبان آموزی اشاره می کردند: محیط و استعدادی درونی و ذاتی که در محیط و در شرایط خاص خود رشد می کند.

    این دیدگاه به نا تیویسم 4 یا ذات گرایی مشهور شد.

    (بی یر و لیبرگ 2003 ).

    آنها با طرح عبارت ِ " استعداد زبان آموزی همگانی "است، براین باورند که همه انسان ها با چنین استعدادی متولد می شوند، اما پرورش این استعداد در رابطه های انسانی و اجتماعی شکل می گیرد و درست به همین سبب است که کودک زبان مرسوم کشوری را می آموزد، که در آن به دنیا می آید.

    کودک ایرانی، فارسی زبان و کودک آلمانی، آلمانی زبان می شود.

    همزمان با تولد نی تیویسم، تئوری دیگری در جهان مدرسه و زبان آموزی به عرصه وجود پیوست که به کگنی تیویسم مشهور شد.

    برنر، پی یاژه و ویگوتسکی از پایه گذران این مکتب بودند.

    طبق نظر آنها انسان با یکسری امکانات یا ابزار خاص و درونی زاده می شود.

    او با کمک این ابزار ذاتی و درونی به مطالعه و بررسی پیرامون خود می پردازد و از محیط خود اطلاعات کسب می کند.

    اطلاعات کسب شده در سیر تکاملی اش به مخزن دانش او تبدیل می شود.

    تجربه های تازه در رودررویی با تجارب گذشته و انبار شده به یکسری تغییرات و تحولات ریشه ای می انجامد.

    در این راستا زبان به عامل یا فاکتوری تعیین کننده در رشد و زندگی اجتماعی فرد تبدیل می شود.

    بنا به اهمیت تئوری کگنی تیویسم و اعتبار امروزی آن در دنیای فرهنگی و آموزشی غرب، در مقاله بعدی به شرح مفصل نظرات تئوریسین های به نام آن - به ویژه ویگوتسکی - خواهم پرداخت.

    روح زمان لو ویگوتسکی ( 1896 - 1934) روانشناس روسی با جان ب.

    واتسون بنیانگذار تئوری بیهوریسم (1970- 1924 ) معاصر و به خوبی با نظراتش آشنا بود.

    و شاید بتوان گفت که او در طرح نظرات خود بسیار از واتسون و بیهوریست ها متأثر بوده است.

    میان نظرات این دو متفکر تشابهاتی چند می توان یافت، از جمله که هر دوی آنها به پدیده آموزش و عوامل تأثیر گذار برآن پرداخته اند.

    یکی دیگر از موضوع هائی که توجه هر دو روانشناس را به خود جلب کرده بود، تفاوت یا تشابه حیوان و انسان بود.

    این دو محقق معتقد بودند که هم انسان و هم حیوان بخشی از پروسه تکامل هستند و نه دو شکل جدا از هم.

    اما وجه تمایز نظرات ویگوتسکی و واتسون صورت های بیشمارتری از تشابهات فوق دارد .

    از دیدگاه بیهوریست ها رابطه میان محرک و رفتار یا عکس العمل در ارگانیزمهای مختلف یکسان است، در حالی که ویگوتسکی معتقد بود که انسان بنا به توانائی های خاص خود، قادر به کنترل محرک ها و در نتیجه قادر به کنترل رفتار و اعمال خود است.

    ابزار کار، تنها تفاوت انسان و حیوان است.

    انسان با ساختن ابزار کارش می آموزد که به خود و دیگران بیاموزد.

    او با کمک ابزاری که در اختیار دارد، می تواند ابزاری تازه بسازد.

    یعنی ابزار به نوبه خود به انسان امکان انجام کارهایی را می دهد که بدون آن ممکن نبوده و نیست.

    با دست و دندان می شود پارچه را پاره کرد، اما قیچی دقت وکیقیت کار را بالا می برد.

    به عبارت دیگر بدون ابزار و آلات مکانیکی و فیزیکی، تغییر و تحولات پدیده های انسانی، امری ست دشوار، بطی و کند.

    ابزار درونی و فکری مثل حافظه و قدرت درک و حل مشکلات، نیز همانند ابزار فیزیکی از انسانی به انسانی و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود.

    به اعتقاد ویگوتسکی ابزار فکری ظرفیت حافظه را بالا برده و امکان بهره جستن از ابزار فیزیکی را فراهم می آورند.

    به نظر او ابزارهای فکری دارای دو خصیصه اصلی هستند: در مرحله تولد یا پیدایش ویژگی های اونتوژنی ( تکامل جنینی) و فیلوژنی (تکامل نژادی و موروثی) بر آنها غالب هستند.

    و در مراحل بعدی، نمادی فیزیکی و بیرونی پیدا می کنند.

    در مراحل پیشرفته تر ذاتی و معنوی شده و در ذهن و بدون وابستگی به عامل بیرونی، باقی می مانند.

    (بیر و لیبرگ 1996).

    به عنوان مثال می توان گفت : « ما برای فراموش نکردن خرید سیب، به انگشت خود نخی می بندیم،– یعنی نمادی بیرونی و خارجی به اندیشه مان می بخشیم.

    تداعی و تبادر سیب و مغازه میوه فروشی با دیدن نماد بیرونی آنها، مانیفستی درونی و ذاتی ست.

    دومین تفاوت ابزار فیزیکی و ابزار فکری و درونی این است که ما از ابزار فکری برای فهمیدن محیط و پیرامون خود و برای فهم و درک رفتار خود و دیگران، برای حل و رفع مشکلات و معضلات خود، هنگام برنامه ریزی ها و همکاری با دیگران، کمک می گیریم.

    این ابزار به کودک در فهم و کنترل رفتار خود و احساس خود کمک می کند.

    به نظر ویگوتسکی بدون عنصر زبان، ابزار درونی و فکری هستی نخواهند یافت و کودکی که قادر به کنترل خود نباشد، در واقع هنوز به خود آگاهی و درونی شدن آموخته هایش نرسیده است.

    یکی دیگر از تفاوت های اساسی ویگوتسکی و بیهوریست ها، برخورد ویگوتسکی با پدیده زبان است.

    واتسون تفکر و اندیشه را زبان صامت می نامید.

    اما از نظر ویگوتسکی زبان دارای وجودی مستقل از اندیشه است.

    او معتقد بود که زبان در پیشرفت و تعالی انسان نقشی حیاتی بازی کرده و می کند.

    ویگوتسکی میان زبان و پروسه تکامل اندیشه تمایز قائل شده و می گفت که این دو پدیده دارای عملکردهایی متفاوت هستند.

    نگاه متفاوت ویگوتسکی به پدیده زبان و اندیشه، پیامد های نظری دیگری را به دنبال داشت و آن اختلاف نظر ویگوتسکی و واتسون در حوزه آموزش و پیشرفت های مربوط به مدرسه و آموزش بود.

    آموزش و تعالی علمی در نگاه بیهوریست ها پدیده هایی جدا از هم تلقی نمی شدند، در حالی که ویگوتسکی با تأکید بر نقش زبان بر این عقیده بود که تعالی و پیشرفت، زمانی امکان پذیر است که کودک مالک زبان خود باشد.

    به عبارت دیگر وقتی کودک بتواند بر محور واژگانی خود بیندیشد، نیروی های درونی اش، چون " قوه اندیشیدن و توانائی حل و فصل مشکلات" تغییر و تعالی می یابند.

    ویگوتسکی بر سر چگونگی بروز و شکل گیری دانش و معرفت آدمی نیز با بیهوریست ها اختلاف نظر داشت.

    بیهوریست ها نقش کودک را درپروسه آموختن غیر فعال می دانستند.

    در باور آنها، کودک ابژکتیو و پاسیو و صد در صد وابسته به اطرافیان ِ سوبژکیتو خود است.

    ویگوتسکی با دادن خصلت فاعلیت به کودک، میان نظرات خود و بیهوریست ها مرز کشید.

    کودک در نگاه او سوبژکتیو و فعال است.

    به نظر او وقتی زبان، علم و ابزار آموزش علم در اختیار کودک باشد، کودک قادر به کنترل اندیشه و اعمالش خواهد بود.

    ویگوتسکی علاوه بر عامل زبان، به فرهنگ به عنوان پدیده ای تعیین کننده در پروسه زبان آموزی و رشد فکری کودک نگاه می کند.

    او در اواخر عمر کوتاهش با اشاره به نیروی احساسات کودک و توانائی خود سنجی و کنترل خود به تأثیر زبان به عنوان عامل کلیدی پرداخت، اما فرصت تعمق و تفحص بیشتر در این زمینه را نیافت.

    پس از مرگ ویگوتسکی، بسیاری از روانشناسان و محققان با دنبال کردن نظرات او به تکامل و پیشرفت آنچه امروزه به کگنی تیویسم یا معرفت گرائی مشهور است، پرداختند.

    بعضی از محققان از جمله شیفرینگ و آتکینسون ( 1968) با انتقاد از نظرات ویگوتسکی طرح پروسه اطلاعات را ریختند.

    آنها با پذیرفتن نیروی خود آگاهی و خود سنجی کودک، تلاش درونی – فکری کودک و فعال بودن او را باور داشتند.

    آنها همچون ویگوتسکی چگونه آموختن را به میزان توجه، حافظه و خود آگاهی فرد وابسته می دانسنتد.

    ظهور کامپیوتر و استفاده از آن در محیط آموزشی و جمع آوری اطلاعات، نقش حافظه را در دنیای مدرسه و تعلیم و تربیت تغییر داد.

    امروزه دیگر سپردن همه اطلاعات در حافظه، به شیوه گذشتگان، نشانه پیشرفت آموزشی تلقی نمی شود، بلکه چگونه استفاده کردن از اطلاعات ِ در دسترس است که معنا یافته است.

    و همینجاست که میان نظرات نئو کگنی تیویست ها که به پروسه و روند کسب اطلاعات و نقش کامپیوتر توجه دارند، و ویگوتسکی تفاوت های ماهوی بروز می کند.

    پروسه تفکر دیگر دارای همان خصایصی نیست که ویگوتسکی تصور می کرد.

    فرهنگ و تأثیر آن بر اندیشه و پروسه پیشرفت فرد، نیز بدانگونه نیست که ویگوتسکی تعریف و تصویر کرده بود.

    به نظر والسینر (1988) کودک یا فقط آخرین حرفی را که می شنود به خاطر می آورد یا اولین حرف را ، اما اینکه کدام را به خاطر آورد، وابسته به فرهنگی است که او به آن تعلق دارد.

    ویگوتسکی نیروی احساس و انگیزه را دو شرط اساسی آموختن می دانست، اما این نظر، به دلیل نداشتن بنیان آزمایشی و تحقیقی، مورد انتقاد محققان بعد از خود قرار گرفت.

    علاوه بر این زاپورزهتز(1977- 1959) و ونگر (1977- 1969) ویگوتسکی را به خاطر بها دادن بیش از حد به زبان مورد انتقاد قرار دادند.

    به نظر آنها ابزار فرهنگی و غیر زبانی نیز زمینه های پیشرفت و تعالی کودک و نیروی اندیشه او را فراهم می آورد و تأکید بر زبان بعنوان تنها عامل ترقی درست نیست.

    تحولات اجتماعی تعریف تئوری کگنی تیویسم یا معرفت گرائی بنا به وسعت و اهمیتش در یک یا دو مقاله چند صفحه ای میسر نیست.

    و از آنجائیکه سیستم آموزش و پرورش کشورهای غربی بر اساس تئوری هائی از این دست پایه ریزی شده است، تعمق و تفحص بیشتر بر محور فرضیه ها و تئوری های آموزشی – روانشناختی نیز امری ست ضروری.

    ویگوتسکی همراه با ارائه نظراتش، مفاهیمی چون "تکامل و ترقی"، "ابزار اندیشه"، " فرهنگ" و "آموزش" را تعریف می کند، که بخشی از آنها در بخش پیشین همین مقاله آمد.

    همانطور که پیشتر گفته شد، به عقیده ویگوتسکی، آموختن، و رشد و ترقی فکری دو پرسه جدا از همند، که در عین حال به شکلی پیچیده به هم مرتبط اند.

    پیشرفت تحصیلی دانش آموز، در نگاه بیهوریست ها، انبار شدن اطلاعات در حافظه کودک است.

    نزد ویگوتسکی تعالی اندیشه کودک به مرور و در طی مراحل خاصی صورت می پذیرد.

    آموختن اطلاعات جدید پیش فرض های خود را دارد و کودک برای پذیرش این اطلاعات، بایستی به مرحله ای از رشد و خود آگاهی رسیده باشد.

    طبق نظر ویگوتسکی، تعالی و پیشرفت در بطن آموختن جای ندارد، اما آموختن می تواند زمینه ساز پیشرفت و رشد فکری کودک شود.

    او برای اثبات این گفته سیسلی هفت ساله را مثال می زند.

    سیسلی دسته بندی کردن اشیاء را نیاموخته است.

    آموزگار او مشکل او را با دو جعبه محتوی عکس و کلمه حل می کند.

    در جعبه اول کلمه " بزرگ" و یک عکس بزرگ وجود دارد.

    در جعبه دوم کلمه" کوچک " همراه با یک عکس کوچک.

    سیسلی با بازی کردن با این جعبه ها مفهوم "بزرگ " و "کوچک" را می آموزد.

    آنچه ویگوتسکی، از بیان این مثال در نظر دارد این است که در جریان روند رشد و تعالی فکری است که شرایط خلق اندیشه ناب فراهم می شود و از همین روی پیوسته بر لزوم وجود شرایطی که به کودک امکان تجربه های تازه را بدهد، تأکید دارد.

    تکالیف داده شده به کودک بایستی در حد توانائی او باشد تا به رشد و پیشرفت او کمک کند.

    تکالیف دشوار هرگز به نتایج مثبت منتهی نمی شوند.

    دادن تکلیف های دشواری که کودک نمی تواند از پس حلشان برآید، به این می ماند که کودک هنوز اعداد را نشناخته، بخواهد چهار عمل اصلی راانجام دهد.

    ویگوتسکی مکررأ با طرح تفاوت های رشد و تعالی با پدیده آموختن، همواره می کوشد تا اشکال مختلف یاد گیری را – که به تعداد افراد جهان متفاوت و متغیر است - به جهانیان بنمایاند.

    به اعتقاد ویگوتسکی میزان دانسته های فرد و آگاهی او به میزان تأثیر او از سمبل ها و مفاهیمی ست که آموخته است.

    اینجاست که نقش زبان – به عنوان ابزار معرفت و آگاهی - کلیدی می شود.

    زبان ابزار اندیشه است و جهان پیرامون ما را بیش از پیش آبستره می کند.

    در عین حال خود به عنوان پدیده ای مستقل و بدون وابستگی به محرکی خاص، چون به صورت ابزاری درونی در اختیار کودک درآید، امکان تخیل ، اعمال اراده بر اندیشه ها و آموخته های خود ، آفرینش افکار و اندیشه های تازه و تقسیم افکار و اندیشه ها با دیگران را، به او می دهد.

    بدین ترتیب، زبان دارای دو نقش اساسی می شود: " اول اینکه زبان ابزار اعتلای معرفت و آگاهی است.

    دوم اینکه خود بخشی ست از پروسه آگاهی." (بیر و لیدبرگ 1996 .

    ص.

    13).

    از آنجائیکه آموختن در شرایط گوناگونی رخ می دهد، هنگام کسب ابزارهای درونی و فکری، زبان به عنوان وسیله ای حیاتی و مهم نقش بازی می کند.

    کودک تنها از راه مکالمه و حرف زدن در باره کاری که می کند، می تواند به مفهوم آن کار پی ببرد و معلم نیز به نوبه خود، تنها از راه گفت و شنود است که می تواند توانائی های درونی شاگردش را کشف کند.

    [ و به نظر من نه از راه امتحانات و ورقه های سیاه شده و پرسش های پوچ و اغلب کلیشه ای.] زبان، تفکیک و طبقه بندی ِ تجربه ها و آموخته ها را، که پیش فرض پروسه معرفت و دانش است، تحقق می بخشد.

    گفتگو (دیالوگ) کودک را به مسیری ورای بحث صرف بر محور یک حادثه، یا اتفاق یا فعالیتی آموزشی، مثلا تماشای پروانه ای که سر از پیله بیرون می آورد، هدایت می کند.

    او تنها در باره موضوعی خاص بحث نمی کند، بلکه در پروسه ای به کشف علم می رود.

    به قول ویگوتسکی : « لوسی همراه با آموزگارش پیله ای را که در حال باز شدن است، نگاه می کند.

    گفتگوی آنها در باره پیله، کرم ابریشم و موارد استفاده ابریشم و مسائلی از این قبیل، نماد پرسه درونی شدن زبان و ابزار اندیشه است.» به نظر ویگوتسکی زبان به عنوان وسیله ای که به فرد در درونی کردن آموخته هایش کمک می کند، تفاوت بنیادین او را با حیوانات موجب می شود.

    زبان و اندیشه به عنوان دو ابزار انسانی سبب تحول و تغییر محیط پیرامون او می شوند.

    وقتی ویگوتسکی از درونی شدن زبان در قالب ابزار های درونی، مثل حافظه، سخن می گوید، به عرصه ای پا می گذارد که عرصه تحقیق و تفحص جامعه شناسان است.

    او با طرح واژه هائی چون اینترپرسنال یا مراوده ها ، توزیع و بخش شده ها ، اجتماعی بودن پروسه آموزش را مطرح می کند .

    این روند سمت و سوئی فردی دارد، اما در روابط انسانی است که فرد قادر به اصلاح و تغییر خود می شود.

    ویگوتسکی می نویسد: « نادیای ناآرام که به هیچوجه قادر به کنترل رفتار خود نیست و دائم حرف معلمش را قطع می کند، باعث می شود که توجه معلم به او جلب و در نتیجه در ردیف اول کلاس نشانده شود.

    خانم معلم کتاب را جلوی او می گیرد و می گوید : نادیا گوش کن!

    نادیا آرام می شود و به معلمش گوش می دهد .

    اینجا توجه متقابل است .

    پس از ساعتی نادیای کاملا آرام به نقاشی می کند و تمام حواسش معطوف کار است.

    این مرحله، مرحله فرد ی شدن توجه است.

    زبان ابزاری همگانی است.

    جوامع بشری در هر محدوده ای جغرافیائی برای ارتباط گیری با یکدیگر زبانی مشترک آفریده اند.

    از اینرو، زبان بار فرهنگی دارد.

    " ابزار درونی زبان، برای مثال - توجه و تمرکز، حافظه، احساس و توانائی یافتن راه حل های فردی - به فرد، در به خاطر سپردن و به خاطر آوردن تجارب و آموخته هایش کمک می کند" (بیر و لیبرگ .

    ص 19).

    آنچه از نگاه ویگوتسکی و تعریف او از زبان دور می ماند، اشکال زبان است.

    گاه سمبل ها و علایم همان کاری را می کنند که زبان می کند.

    مثلا علایم راهنمائی و رانندگی که بین المللی شده اند.

    ناگفته نماند که ویگوتسکی هنگام تعریف خود از زبان و تفاوت آن با زبان حیوانات از دو خصلت یا دو عملکرد "والاتر" و " پست تر" استفاده می کند و خصلت های والاتر را به انسان نسبت می دهد، این مدعا امروز از جانب بسیاری از زیست شناسان و زبان شناسان زیر سؤال رفته است.

    به اعتقاد محققانی که به تعریف ویگوتسکی از زبان انتقاد دارند، آگاهی و اطلاعات ما از زبان و شیوه ارتباط گیری حیوانات با یکدیگر بسیار اندک است.

  • فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

مقدمه: یک کشف بزرگ سبب حل شدن یک مسأله بزرگ می‌شود، ولی در حل هر مسئله حبه‌ای از اکتشاف وجود دارد. مسئله شخص ممکن است چندان پیچیده نباشد، ولی اگر کنجکاوی وی را برانگیزد و ملکه‌های اختراع و اکتشاف را در فرد به کار وادارد، و اگر آن را با وسایل و تدابیر خود حل کند ممکن است از تنش و شادمانی حاصل از پیروزی در اکتشاف شاد شود، چنین حال و تجربه‌ای در سالهای تجربه‌پذیری می‌تواند شوق و ...

«نقش والدين و مردمان در رشد زباني کودک» «آيا به نواي ديگران به ترنم مي آييم» گويند مرا چو زاد مادر پستان به دهان گرفتن آموخت دستم بگرفت و پا به پا برد تا شيوه ي راه رفتن آموخت يک

دیباچی: امیل دورکیم را به همراه ماکس وبر یکی از دو بنیانگذار اصلی تئوری جامعه شناسی نوین نامیده‌اند. دورکیم چهارچوب وسیعی برای سیستم‌های اجتماعی ایجاد کرد که در جامعه شناسی و تعدادی رشته‌های مرتبط با آن به عنوان یک اصل هنوز باقی مانده است، بویژه در انسان شناسی. حتی آنهایی که اساساً با آن موافق نبوده‌اند. آن را به عنوان یک نقطه عطفی می‌پذیرند. این چهارچوب تحلیل در جریان کار خود ...

دیباچی: امیل دورکیم را به همراه ماکس وبر یکی از دو بنیانگذار اصلی تئوری جامعه شناسی نوین نامیده‌اند. دورکیم چهارچوب وسیعی برای سیستم‌های اجتماعی ایجاد کرد که در جامعه شناسی و تعدادی رشته‌های مرتبط با آن به عنوان یک اصل هنوز باقی مانده است، بویژه در انسان شناسی. حتی آنهایی که اساساً با آن موافق نبوده‌اند. آن را به عنوان یک نقطه عطفی می‌پذیرند. این چهارچوب تحلیل در جریان کار خود ...

مقدمه: ژان پیاژه؛ روانشناس بزرگ معاصر را پایه گذار «معرفت شناسی تکوینی» دانسته اند.از این رو که او کوشید تا سیر پیدایی و تحول معرفت را در انسان از نخستین روزهای کودکی تا سنین نوجوانی که هنگامه قوام تفکر انتزاعی و در واقع فرجام شکل گیری معرفت است، پی گیرد. به همین سبب، پیاژه را پیرو آرای کانت در روانشناسی می دانند ساعت پیاژه همانند کلاه بره اش بسیار مشهور است. این ساعت را از ...

«نقش والدين و مردمان در رشد زباني کودک» «آيا به نواي ديگران به ترنم مي آييم» گويند مرا چو زاد مادر پستان به دهان گرفتن آموخت دستم بگرفت و پا به پا برد تا شيوه ي راه رفتن آموخت يک

کلید واژه ها : پیشرفت تحصیلی، رغبت، هدایت تحصیلی ، سلامت جسمانی , سلامت روانی , دانش آموز مقدمه : یکی از برنامه های راهنمایی و مشاوره در مدرسه، هدایت تحصیلی است. هدایت تحصیلی یک جریان منظم است، که هدف خاصی را دنبال می کند و ابتدا و انتهای مشخصی ندارد. از طریق هدایت تحصیلی به فرد کمک می شود تا خود را بشناسد، با خصوصیات رشته های مختلف و نیازهای جامعه آشنا گردد، رشته مناسبی را ...

سازندگی یا ساختن گرایی ( Constructivism) یعنی ساختن دانش و مکتب ساخت گرایی ( structuralism) دراواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی به وسیله ادوارد براد فوردتیچنر شاگرد ویلهلم و ونت بنیانگذاری شد وهدف آن شناسایی ساختمان یا اجزای تشکیل دهنده ذهن و هوشیاری بود اعتقاد پیروان این نظریه آن است که یاد گیرندگان براساس تجارب شخص خود دانش ( یعنی مفاهیم - اصول- فرضیه ها - تداعی ها و ...

مراحل یادگیری! اصولاً برای آموختن هرعلمی و یا فراگرفتن هر کاری انجام چندین مرحله کاری ضروریست. برای کسی که می‌خواهد عمل یادگیری را سریع و صحیح، پشت سر بگذارد تا از آموخته‌هایش استفاده کند، چاره‌ای جز رعایت و انجام این مراحل وجود ندارد. هیچ تفاوتی در این وجود ندارد که می‌خواهیم حرفه‌ای را یاد بگیریم، یا ورزشی را و یا درسی را، در تمام کارها این اصول برای یادگیری مشترک است و رعایت ...

چکیده: تعاریف مختلفی از شخصیت ارائه شده است که هر یک بر وجهی از شخصیت تأکید کرده‌اند. هیلگارد (Hilgard) شخصیت را «الگوهای رفتار و شیوه‌های تفکر که نحوه سازگاری شخص را با محیط تعیین می‌کند» تعریف کرده است در حالی که برخی دیگر «شخصیت» را به ویژگیهای «پایدار فرد» نسبت داده و آن را بصورت «مجموعه ویژگیهایی که با ثبات و پایداری داشتن مشخص هستند و باعث پیش بینی رفتار فرد می‌شوند» تعریف ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول