مقدمه سرآغاز وجود هر کدام از ما هنگامی است که یک اسپرم با یک اوول با یکدیگر در می آمیزند و هستی ما را به بار می نشانند (سیمونه، ترجمه سلطانیه، 1376.
ص26).
با انتقال اسپرم توسط پدر، تأثیر مستقیم او در جنبه وراثتی بپایان رسیده و مادر تا 9 ماه دیگر رابطه فیزیکی و عاطفی اش را با کودک ادامه خواهد داد.
(شکوهی یکتا 1373، ص14) 3 ماه بعد از ازدواج اسپرم و اوول جنسیت فیزیولوژیک این موجود ناشناخته بیولوژیکی مشخص می گردد، در ادامه بعد از ادا و کاهش مسولیت توسط ژن ها و هورمون ها، تکامل جنسیت (جنسیت فیزیکی، هویت جنسی، رفتار جنسی) توسط شاخص های پر رنگ تری چون عوامل روانی، اجتماعی و فرهنگی ادامه پیدا می کند.
(گولومبوک و همکاران، شهر آرای، 1378، ص7).
محققین عقیده دارند که جنین از هیجده هفتگی می شنود، تحقیقات دیگر توسط دستگاه های گریه نگاری از جنین های نارس موید آن است که تاریخ ظهور حافظه و یادگیری از 5 ماه پس از تشکیل نطفه آغاز می گردد.
بر اساس یکی از مطالعاتی که به کمک سنجش امواج مغزی انجام گرفت، نشان داد که جنین بعد از تولد حتی در خواب هم صدا را می شنود، مغز نوزاد می تواند در هر دو مرحله فعال و آرام خواب، صدای یک تیک ساده در حد 60 دسیبل را ضبط کند (بی چمبرلین، زاهدی و همکاران، 1379، ص 26 و ص 27).
یکی از طبقه بندی های اجتماعی عمده در هر جامعه ای جنسیت است.
غالباً اولین سوالی که در مورد یک بچه می پرسند این است که بچه پسر است یا دختر؟
در فرهنگ ما و سایر فرهنگ ها مجموعه ای از علایق، خصوصیات شخصیتی و رفتارها، زنانه یا مردانه تلقی می شوند.
کودکان در همان آغاز که هنوز کوچکند، این معیارهای فرهنگی را می آموزند و کسب می کنند (ما سن و همکاران، ترجمه یاسایی، 1373 ، ص 340).
کسب هویت جنسیتی از ازمنه قدیم بصور آموختن مهارتهای خاص مردانه چون سوارکاری، تیراندازی، رقابت و ...
توسط پسران و یادگیری مهارت های زنانه چون بچه داری، آشپزی و ...
از جانب دختران؛ و امروزه بصورت همانند سازی مستقیم و غیر مستقیم بواسطه وجود والدین، کتاب های داستان، تلوزیون و ...
صورت می گیرد (محسنی، 1368، ص91).
اگر قدم به قدم، روند رشد جسمی روانی یک انسان به زیر ذره بین برده شود، کم کم به مرحله ای رسیده خواهد شد خیره کننده و طوفانی؛ این مرحله که به تأیید اکثر اندیشمندان به عنوان تولد دوباره از آن یاد شده است، مرحله ای نیست جز مرحله نوجوانی.
اگر بعد از بلوغ به زیر لاله های دیگر این دوران (نوجوانی) نظری افکنده شود، مسائل و بحران های دیگری چون، بحران هویت، استقلال و غیره در ذهن ها پر رنگ می شوند که هر نوجوانی به گونه ای با آن دست به گریبان شده و برای کسب شخصیت بهنجار به ستیز معقولانه با هر یک از این بحران ها بواسطه کمک اطرافیان باید بپردازد، یکی از این بحران ها، بحران هویت می باشد.
نوجوان به اقتضای سن خود در جستجوی هویت خویش می باشند.
بعلت تغییر و تحولاتی شدید در جسم و روح.
نوجوان به خود آمده و دوره خود شناسی و تطبیق آموخته ها با واقعیات را انجام داده و ماحصل این تعاملات، تثبیت هویت شخصی در شاهراه فکری اش می باشد.
بدیهی است کسب متعادل هویت، رفتاری متعارف در جامعه را باعث می گردد (فرهادیان، 1370، ص 38).
هویت به انواع گوناگونی چون هویت شغلی، تحصیلی و غیره تقسیم می گردد که یکی از انواع آن ها هویت جنسیتی می باشد که روند رشد آن از اوان کودکی آغاز شده و به واسطه مکانیزم همانند سازی تا دوران بلوغ به اوج خود می رسد.
در این بین افرادی یافت می گردند که بعلل مختلف از جمله پرورش نادرست توسط اطرافیان الخصوص والدین و نتیجتاً همانند سازی با جنس مخالف، دیگر از جنس فیزیولوژی و بدنبال آن افکار و رفتارهای جنس خود راضی نبوده و بر اثر تنفر از خود، دست به دامن روانپزشکان یا پزشکی قانونی شده و اقدام به تغییر جنسیت می کنند، که به این افراد اصطلاحاً تبدل خواه جنسی می گویند.
با کمی تفکر در روند آسیب تبدل خواهان جنسی، بزودی به این استنباط خواهیم رسید که، اغلب این آسیب دیدگان را آسیب دیدگان را آسیب دیدگان بعد اجتماعی آن تشکیل داد، که علت عمده آن، عدم همانند سازی صحیح با هم جنس خود می باشد.
این افراد با وجود اینکه می دانند به گروه جنس موافق خود تعلق دارند ولی خود را دارای تفاوت های محسوسی با آنان حس می کنند.
بیشتر آنان پیش از بلوغ از وضعیت جنسیت خود متنفرند و آرزوی اصلی آنان پیوستن به گروه جنس مخالف است و این اشتغال خاطر دائمی کلیه فعالیت های آنان را تحت الشعاع قرار می دهد و محور اصلی جهان بینی آنان می شود (مهرابی 1374، ص7).
تاریخچه از ابتدای خلقت، بدنبال ساده ترین مجودات چند سلولی مانند: ستارگان ریزدریایی و اسفنج ها و...
درخت زندگی شاخه های متعددی بوجود آورد.
در ابتدای این مرحله، هر سلولی، سلول مشابه خود را بوجود آورد اما از این پس در پی امیزش هر دو سلول، سلول سومی متفاوت با آن پدیدار گشت.
گروهی از آنها با هم جفت و جور شده اند و تبادل ژنیتکی کردند و بدین ترتیب جنسیت فرا گیر شد.
در آمیختگی ژن ها با دو رشته DNA صورت می گرفت و روند دوتایی داشت؛ محققان عقیده دارند که ترکیب سه رشته DNA با هم سبب پیچیده تر شدن نظام جهان و در نتیجه فنا پذیر شدن زندگی انسان می گردد (سیمونه، ترجمه سلطانیه، 1376، ص 123 و ص 124).
فروید نیز به خصوص بر دو جنسی بودن (میل همزمان به همجنس و جنس مخالف) مردان و زنان تأکید داشت.
فیلسوفانی چون افلاطون نیز بر دو جنسی بودن انسان در ابتدا تأکید داشته اند ستود، ترجمه مرندی، 1375 ، ص34).
از مطالب با لا چنین استنباط می شود که جنسیت، مطلق نیست و لااقل از نظر ترشحات داخلی مرد و زن آمیخته بوده و در حقیقت مرد نسبت به زن مردتر و زن نسبت به مرد زن تر است (مارلو، ترجمه مانیانس، 1375، ص 127).
فراگیری عادت های گروه توسط افراد زیر گروه، اندک اندک باعث شباهت و همانندی شخصیت افراد در یک فرهنگ مشخص گردید، این اصل تحت عنوان ((شخصیت پایه)) بویژه توسط کاردینر به اثبات رسیده است (روش بلاو و نیون، ترجمه دادگران، 1374، ص113).
قرون وسطی البته تاریخ در فاصله زمانی کوچ نشینی و رنسانس، از پیشرفت بازنا ایستاد.
این دوران تمدن های پرشکوهی چون تمدن های عظیم، مصر قدیم، چین، هندوستان یا حتی اروپای قرون وسطی را بهمراه داشت.
لیکن کلیه این تمدن ها در یک مورد با شکست روبرو شدند و آن اینست که قدرت تصور جوانان را محدود می کردند، ثابت و یکنواخت هستند، زیرا در آن پسر از پدر سرمشق می گیرد و کار او را تقلید می کند، در حالی که پدر به پیروی از پدر بزرگ زندگی می کند.
فرهنگ ها اقلیتی اند،زیرا فقط قسمت کوچکی از مهارت های انسانی بکار گرفته می شود، عده بسیار محدودی قادرند خواندن و نوشتن فرا گیرند، به زبان دیگری آشنا شوند و از پلکان ترقی بالا روند، چرا که، در بین جمیع حیوانات، انسان از آنجا در خلاقیت بر دیگران پیشی جسته است که در خود خصوصیات گوناگون بیشتری را ذخیره کرده و در مهارت های خود از آن سعی می جوید، و بدین جهت، کوچکترین سعی در یکنواخت ساختن انسان ها چه از نظر احساساتی و طرز تفکر، در حقیقت خیانتی است عظیم به نیروئی که در سیر تکامل انسان، او را به قله رشد بی مانندش رسانیده است (برونوفسکی، مشفق، 1360، ص403 و ص 504).
روس یکی از پیشگامان روانشناسی کودک در میانه سال های 1700 در تأیید مطالب بالا می افزاید: ما توقع داریم که سیمای مرد را در کودک بیابیم بدون اینکه فکر کنیم کودک قبلل از اینکه مرد بشود، چه خصوصیاتی دارد، کودکی راه های دیدن، فکر کردن و احساس کردن مخصوص به خودش را داراست و هیچ چیز بی معنی تر از آن نیست که بخواهیم خوتد را جایگزین آن کنیم (آزاد، 1371، ص 41).
دوره رنسانس: این دوره که در قرن 16 قرار دارد، یکی از تحولات عظیم فکری، هنری، اجتماعی و ...
در اروپا به حساب می آید.
از زمان رنسانس به بعد، کودکان همواره مورد عشق و علاقه جامعه قرار گرفته اند.
این پرستش در آثار نقاشی نقاشان غربی بخوبی بچشم می خورد، کودکی حضرت مسیح که رافائل تصویر کرده است و یا کودکان قهرمان داستانهای ژان ژاک روسو و چارلز دیکنس علاقه وافر اجتماع را به کودکان به ثبوت می رسانند (برونوفسکی، ترجمه مشفق، 1360، ص 501).
با اشراف به این موضوع که، وجود پدر و مادر مهربان همانند سازی جنسی عمیق تر توسط فرزندان را سبب می گردد، بعد تازه ای از همانند سازی جنسی است که در دوره رنسانس شاهد بوده ایم (پاکدل، 1374).
قرن نوزدهم: این قرن که بحق، تأثیر حیرت انگیزی بر روی دیدگاه افراد جامعه نسبت به کودکان داشت را مدیون اعجوبه ای بنام زیگموند فروید می باشد.
با باز شدن چشمان تیزبین این متفکر در سال 1856 در چکسلواکی ما شاهد روشن شدن افق های جدید روانشناسی کودک و نوجوان بوده ایم.
اگر قدم به قدم، روند رشد جسمی ـ روانی یک انسان به زیر ذره بین برده شود، کم کم به مرحله ای رسیده خواهد شد خیره کننده و طوفانی؛ این مرحله که به تأیید اکثر اندیشمندان به عنوان تولد دوباره از آن یاد شده است، مرحله ای نیست جز مرحله نوجوانی.
دوره رنسانس: این دوره که در قرن 16 قرار دارد، یکی از تحولات عظیم فکری، هنری، اجتماعی و ...
با اشراف به این موضوع که، وجود پدر و مادر مهربان همانند سازی جنسی عمیق تر توسط فرزندان را سبب می گردد، بعد تازه ای از همانند سازی جنسی است که در دوره رنسانس شاهد بوده ایم (پاکدل، 1374).
به راستی وی با انگشت گذاشتن بر روی پنج سال اول کودکی در تشکیل شخصیت و نیز مطرح کردن عقده ادیپ والکتر و یا طرح فرآیند همانند سازی به کمک مکانیزم درون فکنی، که قبلاً به شرح آن پرداختیم سنگ بنای نگره های اندیشمندان دوران خود را دگرگون کرده و بعد جدیدی از روانشناسی کودک را به متصه ظهور گذاشت (استور، ترجمه مردنی 1375، ص1).
شناخت فرآیند همانند سازی، الخصوص همانند سازی جنسی، تأثیر ژرفی در هر چه متعارف تر شدن این فرآیند در کودکان آن دوره داشت.
در این قرن شاهد تحول عظیم دیگری بودیم و آن وجود نارضایان جنسیتی بود.
مردانی که دنبال زندگی زنانه هستند و زنانی که می خواهند.
مثل مردان زندگی کنند از زمان های قدیم در اجتماعات مختلف شناخته شده و شرح داده شده اند.
اولین بار شرح حال این موارد در ادبیات علمی آلمان در قرن 19 وارد شد.
اولین گزارش عمل جراحی تغییر جنسیت در سال 1931 بوسیله آبراهام (جراح آلمانی) به ثبت رسید (بلاگلاس و همکاران 1990، ص 707).
در این قرن علاوه بر روانشناسان، جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی نیز بر اثر تحریک علمی نظریه فروید، به کنکاش در باب همانند سازی پرداختند.
قانون تقلید گابریل تارد جامعه شناس و دانشمند مشهور این قرن ـ که به روابط میان افراد توجه وافری داشت را از آن جمله می توان نام برد.
یکی از زیر قانون های قانون تقلید قانون توارث است که می گوید: اعمال و رفتار نسل های پیشین، مورد تقلید نسل های بعدی قرار می گیرد.
افرادی چون نیوکمب نیز بعدها در صدد توجیح کردن بیشتر این مقوله، بر آمدند (روش بلاو و همکاران، ترجمه دادگران، 1374، ص33 و ص 39).
اواخر قرن بیستم: در جوامع ابتدایی که الگوی شکل پذیری و همانند سازی و نقش های اجتماعی محدود بود، هویت یابی برای کودکان و نوجوانان ساده بود.
کودکان به سادگی نقش های تازه را می پذیرفتند.
رفتار قابل قبولی را داشتند.
در جامعه پیچیده امروزی و در قرن بیستم که تغییر و تحولات بسرعت صورت می گیرد، هویت یابی جنسی برای کودکان و نوجوانان دشوار است (حسنی، 1374، ص6).
امروزه تمام اسباب بازی ها، کتاب های مصور و برنامه های تلویزیونی که خردسالان در تماس با آنها هتسند معمولاً تفاوت های میان ویژگی های مردانه و زنانه را مورد تأکید قرار می دهند.
تجزیه و تحلیل کتاب ها و داستان ها نیز تأئید کننده تمیز نقش جنسی در شخصیت های داستان ها و القائ مستقیم یا غیر مستقیم این نقش ها به خوانندگان آنان، الخصوص کودکان می باشد.
در کتاب ها و داستان ها معمولاً پسرها به کارهای ماجراجویانه و فعالیت های بیرون از خانه که مستلزم استقلال و نیرومندی بوده می پرداختند.
هر جا که دختران ظاهر می گردیدند، به گونه انفعالی و اکثراً محدود به فعالیت های درون خانه نشان داده شده بودند.
دختران برای پسرها غذا می پختند و خانه را تمیز می کردند و یا انتظار بازگشت پسرها را می کشیدند.
طبق تحقیقی که توسط لنور و تیزمن و همکارانش در سال 1972 صورت گرفته است نشان دهنده اینست که، پسرها نقش بسیار بزرگی در داستان ها و تصویرها بازی می کردند تا دخترها و از نظر تعداد به نسبت 11 پسر در برابر 1 دختر بودند.
اگر حیواناتی را که دارای هویت جنسی بودند نیز منظور می کردیم، این نسبت به 95 به یک بود.
در تمام کتاب های مورد تحقیق، حتی یک زن وجود نداشت که شغلی در بیرون از خانه داشته باشد.
بر عکس مردان در نقش های متعددی چون، رزمنده، پلیس، قاضی و شاه و...
تصویر گردیده بودند.
در تحلیل دیگری که بر روی برنامه های تلویزیونی صورت گرفت و نقش آنرا در القاء هویت جنسیتی مورد بررسی قرار دادند به هماهنگی یافته هایشان با یافته های مربوط به کتاب های کودکان پی بردند.
اگر کمی دقیق تر به روند هویت جنسیتی متمرکز شویم، بزودی متوجه تأثیرات محیط اجتماعی افراد نیز در کسب هویت جنسی خواهیم شد.
مثلاً: دختران در اجتماع می اموزند که با صدای بنلد صحبت نکنند و یا پسرها یاد می گیرند که اواخواهر یا بچه ننه نباشند (گیدنیز، ترجمه صبوی، 1374، ص 180 تا ص 185).
بریدن آلت تناسلی نسبتاً شایع در تغییر جنسی های مرد دیده شده است.
بریدن واقعی نادر است ولی اتفاق می افتد و می تواند شامل قطع آلت در درآوردن بیضه ها بشود.
کریگر و همکاران در سال 1982 طی تحقیق دو ساله در سانفرانسیسکو، 3 مورد از این موارد را ارائه دادند که دو نفر از آنها نداشتن پول عمل جراحی را عامل این کار خود بیان کردند.
طی تحقیق دیگری که بلانکارد و همکاران در سال 1983 انجام دادند، پائین بودن حس تهاجم در دو جنسه ها و تغییر جنسی ها را ارائه دادند.
هینگ و همکاران نیز در سال 1970 بر روی فاحشگی این افراد تحقیق کرده و وجود فاحشگی در 9/16% افراد مذکور را گزارش داد=ه اند (بلاگلاس و همکاران، 1990 ، ص 707).
دکوپر و همکاران در سال 1995 تحقیقی بر روی تبدل خواهان هر دو جنس انجام دادند.
در ین بررسی نشان دادن که تبدیل خواه های جنسی مرد به زن از نظر وضعیت اجتماعی و مشخصات فردی تفاوت های اساسی با تبدیل خواه های جنسی مرد به زن از نظر وضعیت اجتماعی و مشخصات فردی تفاوت های اساسی با تبدیل خواه های جنسی زن به مرد دارند.
انان همچنین در زمینه هویت جنسی،تاریخچه رشد مراحل جنسی و میزان اختلالات شخصیتی منجر به تبدل خواهی جنسی، متفاوت اند.
در عین حال هر دو گروه از نظر کار کرد روانی آسیب دیده اند اما بیماران مرد به زن از این نظر دارای اختلال بیشتری هستند.
پژوهش دیگری که در انستیتو روانپزشکی تهران توسط حسین رنجبر شایان در زمستان 1377 به روی 15 نفر افراد خواهان تبدل جنسی مذکر (18 تا 23 سال) به مونث با استفاده از چک لیست 23 سوالی بر اساس ملاک های DSMIV و آزمون شخصیتی کتل، آزمون شخصیتی میلون آزمون MMPI-2 و پرسشنامه ارزیابی دوران رشد افراد (محقق ساخته) صورت گرفت.
در این تحقیق از 60 نفر پسر به عنوان گروه شاهد استفاده گردید و نتایج ذیل حاصل گردید: 1ـ در آزمون شخصیتی کتل عوامل F (ناوابستگی = پرشور، تکانشگر، با نشاط، پرحرف، پر جنب و جوش، بی اعتنا)، M (اضطراب = تخیلی، حواس پرت، در خود فرو رفته ، بی دست و پا) Q (اضطراب = بیمناک، خود سرزنش کننده،مستعد احساس گناه، نگران، دارای احساس نا ایمنی) Q2 (برونگرایی = خود بسنده،مبتکر کاردان، دارای اعتماد به نفس) Q3 (برونگرایی = تسلط به خود، دارای خود پنداره بالا، دارای نظم و ترتیب اجتماعی، وسواسی) با ضریب اطمینان 5% P تفاوت معنی داری بین گروه کنترل و شاهد مشاهده شد.
2ـ در آزمون شخصیتی میلون عوامل شخصیتی اسکیزوئید، اجتنابی، وابسته، اسکیزوتایپی مرزی، اضطراب، سوماتوفرم، وابستگی دارویی، افسردگی اساسی (CC)، نمایشی ، خود شیفته آزار گری ، منفعل، پرخاشگر، بازداری شده دیستامیا، اختلال دو قطبی، اختلال تفکر، تفاوت معنی داری بین گروه کنترل و شاهد مشاهده گردید.
3ـ در آزمون شخصیتی MMPI-2 در مقیاس های L (دروغ پردازی) F (نابسامدی) KL (مقیاس اصلاح) D (افسردگی) HY (هیستری)، PD انحراف روانی ـ اجتماعی).
SI (درونگرایی اجتماعی)، MF (مردانگی زنانگی) PA (پارانویا)PT (ضعف روانی، SC (شیدایی ضعیف) تفاوت معنی داری بین دو گروه کنترل و شاهد مشاهده گردید.
4ـ در پرسشنامه 50 سوالی تحت عنوان ارزیابی دوران رشد این افراد تفاوت معنی داری در سطح 95/0 با درجه آزادی 73 یافت گردید.
طی تحقیق دیگری که در خارج از کشور به روی بی هویتان جنسی با عنوان مقایسه مادران پسران مبتلا به اختلال هویت جنسی با مادران گروه کنترل توسط مارانتز و کانز در مارس 1991 انجام گرفت نتایج زیر بدست آمد.
نتایج مصاحبه های تشخیصی و پرسشنامه افسردگی بک نشان دادند که مادران پسران دارای اختلال هویت جنسی علایم افسردگی بیشتری دارند و بیشتر ما ملاک های اختلال شخصیت مرزی تطابق دارند تا مادران گروه کنترل.
در تحقیق دیگری با عنوان دو قولوهای یک تخمی ناهمسان در تبدیل خواهان جنسیتی توسط گاردن جی ام و راتوس دی جی در دسامبر 1992 به روی 13 دختر تبدل خواه جنسیتی صورت گرفت، نتایج زیر بدست آمد.
بیماری های ذهنی یا ناهنجاری های فیزیولوژیکی نداشتند همچنان خواهران همسانشان مشکلات هویت جنسی نداشتند این پژوهش نشان داد که اختلال هویت جنسی بوسیله یک مکانیسم ژنیتکی ساده انتقال داده نمی شود.
در تحقیق دیگری که به روی تبدل خواهان جنسی مرد به زن توسط رابینسو در سال 1993 صورت گرفت به نتایج زیر منتج گردید جهش هائی در ژن SRY ممکن است علت این اختلال باشد اما روش ایده ال در زمینه سبب شناسی یافته نشده است.
میچل در سال 1991 به این نتیجه رسید، مادران دارای فرزندان پسر مبتلا به اختلالات GID، نسبت به سایر کودکان گروه کنترل، فرزندان خود را در بروز رفتارهای زنانه، نسبت به بروز رفتار مردانه، بیشتر مورد حمایت قرار می دهند.
گر چه می توان تصور کرد که کودکان دارای اختلالات GID نسبت به واکنش های والدین در مورد رفتار ها و تمایلات جنسی خود چه واکنشی دارند، اما غیر منطقی نخواهد بود که بپذیریم، آزاد گذاشتن فرزندان از نظر بروز رفتارهای جنسی، در طی مدت طولانی، باعث تثبیت رفتارها و شکل گیری هویت جنسی خواهد شد.
اگر بخواهیم عواملی را که باعث تشدید رفتارهای جنس مخالف می شوند بر شماریم، بایستی عوامل فعال و مؤثر وجود والدین،عوامل ذاتی و سرشتی خودکوکان را در نظر بگیریم (زاکر و برادلی 1995).
از جمله عوامل موثر در وجود کودکان، به سطح فعالیت و ظاهر فیزیکی آنها می توان اشاره کرد.
استولر 1975 عنوان کرد، پسران دچار اختلالات GID اغلب جذاب تر از سایر کودکان می باشد گرین در سال 1987 گزارش کرد که مادران دارای فرزندان GID، اغلب پسران خود را به عنوان یک کودک زیبا و شبیه یک دختر توصیف می کنند.
در نمونه های کلینیکی مشخص شده که پسران گروه کنترل، دارای عکس های زیبا و جذاب تری هستند.
بر عکس دختران مبتلا به GID نسبت به سایر دختران گروه کنترل و طبیعی، جذابیت کمتر دارد (فرید یل و همکاران 1996).
بر اساس تحقیقی که گرین در سال 1987 راجع به پسران دارای تمایلات زنانه انجام داد و طبق گزارش های مادر این کودکان نتیجه گیری شد که این مادران نسبت به مادران گروه کنترل ، اوقات کمتری را برای پسران خود سپری می کنند.
گریندر در سال 1987 اظهار داشت که تنها معدودی از پسران (1نفر از 44 نفر) دارای اختلالات GID در نوجوانی و بزرگسالی تمایلات و رفتارهایی مشابه جنس مخالف از خود بروز می دهند.
گرچه گرین به این نتیجه رسید افرادی که به طور پیوسته رفتارهایی مبنی بر تمایل به رفتار جنس مخالف از خود نشان می دهند در آینده دچار همجنس گرایی می شوند ولی به طور حتم نمی توان معین کرد که با کدام یک از متغییر ها می توان اختلالات جنسی دوره نوجوانی را پیش بینی کرد.
در ارزیابی کلینیکی نوجوانان دارای اختلالات GID مشخص شد که والدین این نوجوانان نسبت به رفتارها و تمایلات نوجوانان خود به جنس مخالف صبر و حوصله بیشتری به خرج می دهند در حالی که والدینین که رفتار دقیق تری در برابر بروز حالات مختلف کودکان خویش دارند مانع از ادامه یافتن این حالات و رفتارها در سنین نوجوانی فرزندشان می شوند.
در پیگیری زاکر و برادلی (1995) روی 16 نوجوانی که دچار اختلال هویت جنسی بودند 3 نفر علایم این اختلال را در سنین بزرگسالی نشان دادند 3 نفر دیگر مورد جراحی و درمان هورمونی قرار گرفتند و بقیه کودکان مبتلا که برای ادامه درمان مراجعه به کلینیک نداشتند به نحوی دچار اختلالات و مشکلات جنسی بودند.
روند شکل گیری هویت جنسیتی: همانطور که ذکر شد جنسیت فیزیکی کودک در سه ماه اول دوران درون رحمی شکل گرفته و کودک از همان زمان تحت تاثیر عوامل مختلف درون رحمی و برون رحمی هویت جنسی اش شکل می گیرد.
کلبرگ در ارتباط با رشد هویت جنسیتی در کودکان بر اساس مصاحبه های گسترده با کودکان خرد سال به نتایج ذیل دست یافت: او سه مرحله را در ادراک جنسیت مطرح کرد.
در ابتدا کودکان برای خود و دیگران به هیچ وجه از جنسیت استفاده نمی کنند اگر از آن ها سوال شود بگویند «پسر» اساسا هیچ گونه درکی ندارند که جنسیت یک ویژگی تغییر ناپذیر در یک فرد است.
در حدود دو سالگی کودکان وارد مرحله اول هویت جنسی می شوند در این سن کودکان قادرند که به طور ثابت به خود و دیگران بر چسب دختر یا پسر بزنند ولی آنها خود را بر خصوصیا ت جسمانی مبتنی می کنند.
در حدود سه تا چهار سالگی کودکان به مرحله دوم که استواری یا پایداری جنسیت نامیده شده است می رسند آنها اکنون درک می کنند که اگر کسی در حال حاضر زن یا مرد قبلا نیز زن یا مرد بوده در آینده نیز کماکان زن یا مرد باقی خواهد ماند.
در حدود پنج سالگی وقتی که کودکان به مرحله سوم که ثبات جنسیت نامیده می شود میرسند می فهمند که جنسیت در طول زمان و در موقعیت های مختلف ثابت ایت در این سن کودکان مدعی هستند که صرف نظر از نوع پوشاک با نوع فعالیت فرد جنسیت او تغییر پیدا نمی کند آنها به این شناخت رسیده اند که جنسیت یک جنبه زیر بنایی و تغییر ناپذیر هویت است .
بعد از 5 سالگی کودک کم کم وارد اجتماع شده و با ورود به مدرسه و تفکیک هر جنس در مدرسه شکل گیری هویت جنسیتی ثبات بیشتری پیدا می کند کم کم با القای نقش ها و رفتارهای خاص هر جنس کودک یاد می گیرد که کیست و کجاست؟
نوجوانی و بلوغ: هم زمانی که این دوره با تحول عظیم بلوغ در واقع یک تغییر و تحول شدیدی را در سراسر وجود نوجوان طنین انداز می کند.
¤ نوشته شده در ساعت 1:6 توسط leila norazadپیامهاى دیگران شنبه، 3 دى، 1384مهم ترین نکته در مشکلات بلوغ تغییرات جسمانی است که در دخترو پسر اتفاق می افتد و باید این دو جنس از آنها مطلع باشند.
بلوغ جنسی در دختران: طبق نظر اکثر اندیشمندان تغییرات جسمانی مربوط به بلوغ جنسی تقریبا به ترتیب زیر ظاهر می شود: 1- بزرک شدن سینه 2- روئیدن و رشد موهای زهاری صاف و کمرنگ 3- حداکثر رشد سریع بدنی 4- ظهور موهای زهاری مجعد 5- شروع قاعدگی (حدود سنی بروز قاعدگی از 10 تا 17 سالگی و معدل سنی آن 13 سالگی است) 6- رشد موهای زیر بغل بلوغ جنسی در پسران: خلاطه ای از فهرستی که گرولیچ و همکارانش در مورد ترتیب بروز برخی از تغییرات ظاهری در مرحله بلوغ جنسی در پسران تهیه کرده اند عبارتند از: 1- رشد بیضه و آلت سریع تر می شود 2- موهای بلند و نرم در قسمت زهاری ظاهر می شود 3- موهای نرم پشت لب به خصوص در دو انتها بلند تر و تیره تر می شود 4- موهای نرم در دو طرف صورت در جلوی گوش ها ظاهر می شود 5- موهای بیشتری در قسمت زهاری ظاهر می شود 6- صدا بم تر می شود 7- اندازه آلت تناسلی و بیضه ها به حداکثر خود می رسد 8- موی کلیه قسمت های بدن به اندازه موی بزرگ سالان می شود.
نقش ها و تفاوت های جنسی در بلوغ: از جمله تفاوت های جنسی این است که پسران بیش از دختران خواستار اوج لذت جنسی اند پیش از دختران به خیالبافی های جنسی پناه می برند نسبت به نشانه های جنسی حساس ترند در خواب بیشتر از دختران به اوج لذت جنسی می رسند برای باقی ماندن در حالت تحریک جنسی کمتر به تحریک مداوم احتیاج دارند میزان روابط جنسی اشان با بیش از یک جنس مخالف بیشتر از دختران است کمتر از دختران اصرار دارند که محبت باید حاکم بر روابط جنسی باشد و دوام روابط یک زوج خاص بیشتر در مورد توجه دختران است تا پسران.
رشد روانی – جنسی نوجوان: رشد روانی – جنسی نوجوان از زمانی است که غدد جنسی از خواب بیدار می شود و فعالیت پنهانی خود را با همکاری سایر عدد داخی آغاز کرده و هورمون ها جنسی در خون کودکان می ریزند و تحول و انقلاب همه جانبه ای را در مزاج آنان بوجود می آورند ظهور غریزه جنسی در سنین نوجوانی به منزله بشارتی است در جهت رشد طبیعی فردی جوان که در آینده ای نه چندان دور او می تواند مانند هر انسان بزرگسالی تشکیل خانواده دهد هنگام بلوغ محبت و دوستی در نوجوان نسبت به جنس مخالف پدید می آید این کشش نشانه ای از رحمت الهی است که خداوند برای استواری نظام خانواده و گزینش همسر در آینده برای او تدارک دیده است.
فروید معتقد است که احساسات اودیپال بوسیله آزادسازی فرد از قیود والدین صورت می گیرد (کرین ترجمه فدایی) به بیان دیگر عقده ادیب که در مرحله چهارم به شکل طرح یک رابطه مثلثی (طفل، پدر، مادر) بود در این مرحله تجدید می شود و رابطه مثلثی دوره گذشته از نو بوجود می آید منتها با افراد دیگر و می بینم که این تجدید طبع در موقعیتی است که زیر بنایش تغییر یافته و معشق یا معشوق جای پدر و یا مادر را گرفته است.
فروید معتقد است در این دوره دستگاه تناسلی به حد رشد کافی میرسد و عملا بکار میافتد و نواحی شهوت زا را که قبل از بلوغ به صورت پراکنده در بدن هستند متمرکز می سزد و در نتیجه یک نوع هم گرائی( که نقطه کانونی آنها دستگاه تناسلی است) ایجاد می شود با همه اینها مدتها این دستگاه کامل بصورت خالی می چرخد یعنی تا مدت ها نیاز به ایجاد رابطه با فرد دیگر در فرد آدمی نیست و مدت ها این وضع ادامه دارد تا متداجا وضع از مرحله ارضای جنسی بوسیله خود به مرحله ارضای جنسی به کمک دیگری تبدیل شود.
بحران هویت و ابعاد مختلف آن: هویت یک سازه و ساختار اجتماعی – روانی است که باعث جدائی و افتراق فرد از سایرین می شود(حسنی1374،ص33).
اریکسون معتقد است هنگامی که تعارض بین هویت و سرگشتگی در نقش اجتماعی برای نوجوان حل شود به تعهد که صفت بارز مرحله نوجوانی است دست می یابد تعهد در نوجوان شامل: « استعداد تداوم وفاداری آزادانه به یک سیتم اجتماعی علی رغم ارزش های متضاد آن جامعه می باشد» تعهد بعنوان سنگ بنای هویت استعداد نوجوان را برای درک و پیروی از قوانین و مقررات سنتی اخلاقی و اید ئولوژیک یک جامعه نشان می دهد البته منظور از ایدئولوژی مجموعه ای از ارزش های ناخودآگاه است که بصورت برداشت های مذهبی علمی و اجتماعی نمودار می گردد هدف ایدئولوژی ایجاد تصویری در ذهن شخص است که احساس فردی و جمعی هویت را در او تقویت می نماید.
هویت جنسیتی و نگره ای نو در این باب در دوره نوجوانی: همراه با رشد و تکامل جنسیت بیولوژیکی پدیده های مختلف دیگری در روند شکل گیری زندگی جنسی فرد موثر می باشد که عبارتند از: هویت جنسی، نقش جنسی و سوگیری یا گرایش جنسی (گولومبوک و همکاران شهر آرای).
الف: هویت جنسی: مجموعه ای از نگرش ها و الگوهای رفتاری و صفات جسمی تعیین شده توسط فرهنگ می باشد که معمولا تداعی کننده مردانگی یا زنانگی است.
ب: نقش جنسی: شامل رفتارها و نگرش هایی است که برای مردان و زنان در فرهنگ خاص مناسب قلمداد می شود و یا به عبارتی دیگر چنبه هایی از رفتار فرد که با تعاریف فرهنگی مردانگی و زنانگی شکل می گیرد.
ج: گرایش جنسی: به کشش جنسی شخص اطلاق می گردد میل یا گرایش جنسی انسان از سه جزء بیولوژیکی (غریزی) فیزیولوژیکی(کارکردی) و احساسی(روحی) تشکیل گردیده که بر اساس اظهارات کارشناسان جزء احساسی(روحی) میل جنسی انسان قوی ترین شاخص گرایش جنسی بوده و تقریبا 70% از میل جنسی را تشکیل می دهد.
هر شخصی دارای هویتی بعنوان فرد و هویتی بعنوان شخص با جنسیت خود می باشد پیام هایی که درباره نام خود درباره اینکه به چه بازی های مبادرت نموده اید و در کجا و درباره نحوه ای که بعنوان پسر یا دختر درباره خود احساس کرده اید و درباره اینکه یاد گرفته اید چگونه درباره جنس مخالف خود احساس کنید دریافت کرده اید همه در هویت جنسیتی شما اثر گذار بوده اند(دوروتی و همکاران ترجمه قاسم زاده) همانند سازی فرآیندی است مستمر که طی آن رفتارهای تازه تحت تاثیر تجارب مستقیم و تجارب جانشینی با والدین و سایر الگوها قرار گرفته می شوند.
از آنجا که اولین و بیشترین برخورد را در زندگی به والدین خود دارد والدین منبع اصلی همانند سازی او محسوب می شوند.
یکی از دوره های مهم و اساسی در شکل گیری هویت جنسیتی در بزرگسالی دوره نوجوانی است وقتی سخن از هویت یابی است می باید نوجوان در مورد جنسیت خویش و نقش های مربوط به آن نیز به تصور روشنی دسترسی پیدا کند پسر باید به این نکته واقف شود که مرد کیست؟
و چه خصوصیاتی لازم است داشته باشد؟
و همینطور در زن ها نیز لازم است هر دختری در مورد اینکه زن کیست؟
و چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟
به تصور روشنی برسند.
نقش جنسی در فرد به هویت جنسی ارتباط دارد عامل عمده در کسب نقش مناسب جنسی یادگیری های فرد است که در طول دوران زندگی آموخته است.
هویت جنسیتی یعنی تعریف خصوصی و شخصی خود از فرد با وجودیکه مذکر و مونث بودن واقعیتی بیولوژیکی است پذیرش یا عدم خود بعنوان مذکر یا مونث موضوعی روانی است که بوسیله آنچه کودک درباره خویش بعنوان مرد یا زن احساس می کند تعیین می گردد.
نارضایان جنسیتی دارای خصوصیات ذیل می باشند: 1/ همانند سازی قوی و مستمر با جنس مقابل در دوران کودکی.
2/ میل مکرر ابراز شده برای بودن یا اصرار براین که او متعلق به جنس مقابل است 3/ ترجیح دادن مستمرو مبرم نقش های مقابل در بازی های وانمودی یا تخیلات مستمر جنس مقابل بودن 4/ ئر پسرخت ترجیح دادن لباس دخترانه یا تقلید ظاهر دخترانه در دخترها اصرار بر پوشیدن لباس های قالبی مردانه 5/ میل شدید به شرکت در بازی های کلیشه ای و تفریحات جنسی مقابل 6/ ترجیح دادن مبرم هم بازی های جنس مقابل این افراد در کودکی با نشانه های زیر خود را نشان می دهند: در پسرها قاطعیت بر اینکه بیضه ها و آلت تناسلی چیزی نفرت آور هستند از بازی های پسرانه بیزارند بازی های پسرانه را نمی پسندند و تمایل به پوشیدن لباس های دخترانه دارند و گاهی بدانجا میرسد که اقدام به قطع آلت و در آوردن بیضه ها میکنند در دخترها تمایلی به رشد سینه خود و شروع عادت ماهانه ندارند از پوشیدن لباس های معمولی دختران متفرند امنتا از ادرار کردن در حالت نشسته دارند بیماران مونث از دونقطه نظر با مرد های شبیه خودشان متفاوتند.
الف: رفتار ناشی از اختلال هویتشان کمتر اغراق آمیز است و بیشتر کیفیت متقاعد کننده دارد.
ب: میزان علاقه به فعالیت جنسی در آنها شدیدتر می باشد.
نظریات مرتبط با رشد هویت جنسی: نظریه فروید درباره تکامل هویت جنسی: شاید نافذترین و بحث انگیز ترین نظریه ظهور هویت جنسی نظریه زیگموند فروید باشد بنابر نظر وی یادگیری تفاوت های جنسی در کودکان و خردسالان بر اساس داشتن یا نداشتن آلت رجولیت متمرکز است « من آلت رجولیت دارم» معادل است با «من پسرم» و بالعکس فروید تاکید می کند که تنها تمایزات کالبد شناختی نیستند که در اینجا مهم هستند داشتن یا نداشتن آلت رجولیت نشان دهنده مردانگی یا زنانگی است.
نظریه چودروف درباره تکامل هویت جنسی: در حالی که بسیاری از نویسندگان از رویکرد فروید در مطالعه رشد جنسی استفاده کرده اند یک نمونه برجسته در این زمینه کارنانسی چودروف است.
چودروف معتقد است دختران هویت خود را از نزدیگی با مادر و وابستگی هویتی با وی کسب می کنند و پسر ها حس آگاهی از خود را از طریق ادراکشان از ویژگی های مردانه بر یه آنچه زنانه نیست شکل میگیرد.
تا اندازه ای چودورف در اینجا تاکید فروید را معکوس می سازد بجای ویژگی های زنانه ویژگی های مردانه به عنوان یک فقدان تعریف می شوند یعنی از دست دادن دل بستگی نزدیک مستمر نسبت به مادر هویت مردانه از طریق جدایی شکل می گیرد بدین سان مردان بطور ناخودآگاه در مراحل بعدی زندگی احساس می کنند اگر در روابط عاطفی نزدیک با دیگران شوند هویتشان به خطر می افتد از سوی دیگر زنان عکس آن را احساس می کنند با عدم رابطه نزدیک با شخصی دیگر اعتماد به نفس آنان را تهدید می کنند.
اختلالات جنسی مرتبط با جنسیت: همان طور که در صفحات قبل هم دکر شد انسان در اصل موجودی دو جنسی است و حتی این دو جنسی بودن بعد از هفته پنجم جنینی در بعضی از قسمت های بدنی ادامه پیدا می کند بطوری که یک انسان در موارد ذیل تمایلات دو جنسی خود را حفظ می کند.
1/.
دوجنسی بودن جنینی: در سنین پائین جنینی غدد تناسلی به طور اساسی هم شکل است و با رشد جنین بسوی مردانگی یا زنانگی سیر می کند.
2/.
دو جنسی بودن بافتی: که حتی پس از بلوغ کامل نیز آثاری از جنس مخالف از نظر سنجی بر جای ماند 3/.
دو جنسی بودن روانی: که پسران و دختران تا بروز آثار بلوغ از نظر روانی تمایز جنسی چندانی ندارند.
4/.
دو جنسی بودن هورمونی: که حتی پس از بلوغ هورمون های مردانه در زنان و بلعکس موجود است.
ولی با وجود این اصول در وجود بشر یک گرایش بنیادی ژنتیکی نسبت به هم جنس وجود ندارد اگر این مساله حقیقت داشت بیماران معالجه شده همچنان مثل گذشته نیازهای همجنس گرایانه خود را حفظ می کردند که البته اینگونه نیست در ضمن وقتی اعضای جنسی زن و مرد را از نظر فیزیکی مورد قضاوت فرار می دهیم و اینکه آنها چگونه با هم جفت می شوند بنظر می رسد تنها حکم منطقی درباره انسان سالم می توان داد تمایل به جنس مخالف باشد و این خود مکانیزم دفاعی خوبی را می طلبد که تمایلات همجنس گرایانه پنهان را در هر شخص سالم مانع شود و زمینه را برای برقراری یک رابطه جنسی مناسب با جنس مخالف آماده کند.
قرآن مجید نیز در تایید آفرینش دو جنس در موجودات الخصوص انسانها می فرماید: ای مردم از پروردگارتان بترسید خدایی که شما را از یک نسل آفرید و همسرش را زا او بوجود آورد و از آن دو زنام و مردان بسیاری پراکنده ساخت.
اختلالات هویت جنسی اختلال جنسی نسبتا تازه ای بوده که درعلوم ر فتاری به زیر ذره یین برده شده سات تظاهر شایع آن به صورت کلامی یا غیر کلامی باشد ( کلامی یعنی آن که ابراز کند که می خواهم متعلق به جنس مقابل باشم و غیر کلامی یعنی رفتاری شبیه به جنس مخالف داشته باشد.) نگره اندیشمندان علوم پزشکی و فیزیولوژی و آناتومی به بی هویتان جنسی از دیگاه تک بعدی جسمانی بوده و بنا به اسطوره قدیم یونانی نام این اختلالات مرتبط با هویت جنسیتی را هر مافرودیسم دکر و بر این اساس آنها را به سه قسمت ذیل تقسیم بندی کرده اند.
هرمافرودیت: افرادی که اندام های تناسلی شان با رشد طبیعی جنسیت ژنتیکی شان هماهنگ نیست هر مافرودیت نامیده می شوند این حالت نادر می تواند در اثر هورمون های غیر طبیعی محیط جنینی و یا داروهای مصرفی مادر و غیره صورت گیرد.
این اختلال بر چهار نوع تقسیم می گردد که عبارتند از: دو جنسی کامل: این گروه بسیار نادر بوده است افراد متشکل این گروه هر دو بافت تخمدان و بیضه را در دوران طفولیت نشان می دهند در زمان های قدیم که قدرت علم پزشکی در حد ضعیفی بود تشخیص این گونه افراد بسیار مشکل بوده است.
در این باب نقل جالبی از یکی از ائمه ما شده است که: روزی، شخصی نزد حضرت علی (ع) گفت: من هم زن دارم و هم شوهر کرده ام (هر مافرودیسم حقیقی) چون هر دو آلت را دارم، حضرت فرمود: ادرار کن و ریزش ادرار از هر کدام زودتر بریزد، جنسیت تو آنست و اگر مساوی بریزد، در ظرف ادرار نطفه بریز اگر نطفه ته ظرف رفت، تو مرد هستی و اگر نه، زن می باشی.
2ـ دو جنسی کاذب زنانه: در این ژنوتیپ xx بوده و غدد جنسی تخم دان می باشند،گر چه سیستم تناسلی خارجی شباهت به سیستم تناسلی مردانه دارد.
3ـ دو جنسی کاذب مردانه: در این حالت ژنوتیپ xy بوده ولی سیستم خارجی تناسلی ممکن است زنانه یا مبهم و یا مردانه ناقص باشد.
4ـ دسژنز مختلط گوناد: این افراد از لحاظ اندام تناسلی خارجی و گنادها شبیه هرمافرودیسم حقیقی می باشند اما از لحاظ ترکیب کروموزومی حالت موزائیسم دارند و به شکل 45x یا 46xy و گاه به شکل xo 45 می باشد.
جراحان اطفال سن مناسب برای انجام اعمال جراحی برای این افراد را 2-6 ماهگی و حدالثر تا2 سالگی بیان می کنند.
دیگر نابهنجاری های رشد جنسی: عدم حساسیت در برابر آندروژن یا زنانه شدن بیضه ای: افراد خاصی با الگوی کروموزومی XY مردانه طبیعی ظاهر تناسلی زنانه دارند.
نشانگان ترنز: زنانی که الگوی کروموزوم های جنسیتی شان xo بوده این زنان عقیم کوتاه قد و به ظاهر نا بالغ اند.
نشانگان کلاین فلتر: الگوی کروموزمی xxy دارند اغلب این مردان آلت تناسلی و بیضه هایی کوچک رشد پستان ها در هنگام بلوغ صدائی با زیرو بمی بالا و بدنی فربه دارند و صورت آنها بسیار کم مو است این افراد عقیم و احتمالا سائق جنسی اندکی دارند.
قابل ذکر است که این آسیب در برخی حیوانات و پروندگان نیز دیده شده است متخصصان علوم رفتاری نیز همچون اندیشمندان علوم بدنی این آسیب را به گروه های مختلف ذیل تقسیم بندی کرده اند.
تعریف اختلال هویت جنسی: عبارت است از احساس مبرم ناراحتی و عدم سنخی از ساخت آناتومیک جنسی خود و آرزوی مبرم به خلاصی از اعضای تناسلی خویش و زندگی کردن به صورت فردی از جنس مقابل به عبارتی ترانس سکسوالیسم حالت کسی است دارای جنسیت مشخص و معین می باشد ولی قویا اعتقاد دارد که او متعلق به جنس مخالف است.
از دید متخصصان علوم رفتاری اختلال هویت جنسی یک احتلال رشد شخصیتی است که می توان بصورت ذیل آنرا طبقه بندی کرد: طبقه بندی اختلالات هویت جنسی بر اساس کاپلان و سادوک: انواع ترانس سکسو آلیسم الف: ترانس سکسو آلیسم در افراد مذکور 1- ترانس سکسو آلیسم اولیه در مرد – چون آغاز این اختلال در سنین اولیه پسرها بوده و در تمام طول زندگی بدون تغییر باقی می ماند لذا به این اسم نامیده می شود 2- ترانس سکسو آلیسم ثانوی در مرد – به مواردی اطلاق که شروع آن در مراحل بعدی زندگی است چنین مردانی ظاهر و نقش مردانه دارند.
ب: ترانس سکسو آلیسم در افراد مونث : 1- در زنانی دیده می شود که از اوان کودکی خود را به صورت جنس مذکر دیده و زندگی زنانه نداشته باشند.
2- ترانس سکسو آلیسم های مونث – حتی قبل از عمل جراحی « تغییر جنسیت» معمولا موفق به کسب ظاهر مردانه می شوند و اغلب یار جنسی برای خود پیدا می کنند که آشکار همجنس گر نیستند.
ج: انواع دیگر( که بر پایه تاریخچه زندگی جنسی مسلط قبلی تقسیم بندی شده است) 1- فاقد جنسیت یا آسکسوال Asexual که در آن مرز منکر داشتن هر گونه احساس جنسی نیرومندی است.
2- هم جنس گرا یا هوموسکسوال Homosexual که در آن خود ادعا می کند دارای فعالیت جنسی کامل هتروسکسوال بوده است.
طبقه بندی اختلالات هویت جنسی بر اساس DSM IV: اختلال هویت جنسی اشاره دارد به برچسب زدن خود به عنوان دگر خواه جنسی و هم جنس هواه و دو جنسی.
این احتلال که از جاذبه های عشق شهوانی ناشی می شود از دوران نوجوانی بروز می کند.
DSMIV اختلالات هویت جنسی را به شکل ذیل طبقه بندی کرده است: 1.
اختلال هویت جنسی در کودکان.
2.
اختلال هویت جنسی در نوجوانی و بزرگسالی.
3.
اختلال همزمان با یک اختلال فیزیکی دو جنسی بودن نیست.
4.
اختلال موجب ناراحتی قابل ملاحظه ای بالینی و تخریب در عملکرد اجتماعی شغلی یا سایر زمینه های مهم می شود.
1.
اختلال هویت جنسی در کودکان: طبق نظریه ماگس شوگر در سال های پیش از مدرسه کودکان اختلال هویت جنسی را به دلیل در هم آمیختگی هویت جنسی و نقش جنسی و نقش جنسی تجر به می کنند که بعد ها به علت فشار های اجتماعی به جایگاه متعارف خود سوق پیدا می کنند که این امر در دختران شایع تر است.
در کودکان اختلال با هر یک از علائم زیر تظاهر می کند: در پسر ها قاطعیت مبنی این که تماحلیل یا بیضه ها چیزهای نفرت آوری هستند یا از بین خواهند رفت یا قاطعیت مبنی بر اینکه احلیل یا بیضه ها چیزهای نفرت آوری هستند یا از بین خواهند رفت یا قاطعیت در مورد این که بهتر است شخص احلیل نداشته باشد یا بیزاری نسبت به بازی های خشن پسرانه و رد اسباب بازی ها و بازی ها و فعالیت های کلیشه ای پسرانه در دخترها امتناع از ادرار کردن در حالت نشسته یا فاطعیت مبنی بر این که تمایلی به رشد سینه های خود یا شروع عادت ماهانه ندارند یا بیزاری بارز نسبت به لباس معمولی دخترانه.
بر اساس ملاک های DSMIV در کودکان اختلال با چهاریا بیش از چهار خصوصیت زیر تظاهر می کند: 1- میل مکرر یا اصرا بر این که متعلق به جنس مخالف است 2- در پسر ها ترجیح به دادن لباس دخترانه یا تقلید ظاهر دخترانه در دختر ها اصرا بر پوشیدن لباسهای قالبی مردانه 3- ترجیح دادن مستمر و مبرم نقش های جنس مخالف در بازی ها یا تخیلات مستمر جنس مخالف بودن 4- میل شدید به شرکت در بازی های کلیشه ای و تفریحات جنس مخالف 5- ترجیح دادن مبرم همبازی های جنس مخالف 2.
اختلال هویت جنسی در نوجوانی و بزرگسالی: در نوجوانان و بزرگسالان اختلال با علائمی نظیر اشتغال ذهنی یا از بین بردن صفات اولیه یا ثانوی جنسی ( مثل درخواست تجویز هورمون ها جراحی یا سایر روش های تغییر فیزیکی مشخصات جنسی به منظور مشابهت با جنس مقابل) تظاهر می کند.
اختلال همزمان با یک اختلال فیزیکی دو جنسی بودن نیست 4.
اختلال موجب ناراحتی قابل ملاحظه ای بالینی و تخریب در عملکرد اجتماعی شغلی یا سایر زمینه های معم می شود.
در گذشته این اختلال در گروه انحرافات جنسی طبقه بندی می شود ولی با توجه به ویژگی های متفاوت با انحرافات هویت مستقل خود را یافت و امروزه تبدل خواهی جنسی موضوع اصلی مبحث اختلال در هویت جنسی را تشکیل می دهد.
زندگی فردی خانوادگی و اجتماعی این آسیب دیدگان: افراد مبتلا به هویت جنسی دارای مشکلات فردی اجتماعی خانوادگی عدیده ای می باشد این افراد محکوم شدگان و فراموش شدگانی هستند که در مدت حیات علاوه بر رنج و تعصبی که خود تحمل می نمایند موجب اختلال در نظام اجتماعی دیگران شده که مشکلات عدیده ای را به دنبال دارد.
زندگی فردی: این افراد در زندگی شخصی خود عموما در نقش جنس مخالف ظهور پیدا می کنند لباسهای جنس مخالف را پوشیده و رفتار و اطوار جنس مقابل را به نمایش می گذارند.
البته این افراد را نباید با همجنس بازان اشتباه گرفت زیرا که همجنس بازان کسانی هستند که اولا: در خفی تمایلات همجنس گرایانه خود را به ظهور می رساندو ثانیا: همجنس بازان از خود و هویت جنسیتی و صفات ثانویه جنسیشان متنفر نیستند و بلعکس بخاطر داشتن چنین صفاتی اظهار فخر نیز می کنند.
افسردگی عارضه شایع خصوصا در مواردی می باشد که شخص در مورد تغییر جنسیت با جراحی یا درمان هورمونی احساس ناامیدی کند( سازمان پزشکی قانونی کشور 1376) زندگی خانوادگی: اولین اشکال در خانواده بوجود می آید که پدران و مادران و سر پرستان چنین افرادی حاضر به قبول چنین نقص و عیبی نیستند.
نارضایان جنسیتی معمولا دارای دو یا چند اسم دخترانه و پسرانه هستند که در خانواده و آشنایان از آنها استفاده می گردد.
آنها معمولا در خانواده مشغول به کار و شغل های خانگی می شوند و کمتر خود را در اجتماع نشان می دهند یکی از ¤ نوشته شده در ساعت 0:56 توسط leila norazadمهم ترین نکته در مشکلات بلوغ تغییرات جسمانی است که در دخترو پسر اتفاق می افتد و باید این دو جنس از آنها مطلع باشند.
آنها معمولا در خانواده مشغول به کار و شغل های خانگی می شوند و کمتر خود را در اجتماع نشان می دهند یکی از ¤ نوشته شده در ساعت 0:56 توسط leila norazadپیامهاى دیگرانپیامهاى دیگران