فرازهایی از بیانات مقام معظم رهبری در رابطه با مقوله ی فرهنگ «کسانی که امروز وارد مدرسه می شوند، در پایان دوران بیست ساله، یک جوان بیست و شش، هفت ساله هستند- امسال، سال اول چشم انداز است- شما می خواهید این جوان خلاق، دارای ابتکار، شجاع، آراسته از لحاظ اخلاقی، سالم از لحاظ جسمی و فکری و روانی، صاحب فکر و اندیشه، دارای احساس مسئوولیت نسبت به کشورش و ملتش و آینده اش باشد، امروز باید طرح صیرورت این کودک را به آن جوان این جا طراحی کنید؛ حاضر داشته باشید و به دستگاه ها ابلاغ کنید».
«الان باید نقشه ی مهندسی کشور روی میز آماده باشد و باید روی آن بحث شده باشد؛ کار شده باشد؛ تصمیم گیری شده باشد و نقشه ی کلان با راه کارها- نه فقط چیزهایی که صرفاً آرزو و آمال است- کاملاً کشیده شده و مشخص شده باشد؛ این حرف اصلی ماست به شما دوستان.» «شورای عالی انقلاب فرهنگی باید یک شورای زنده فعال، حساس، پرتحرک و پر تلاش باشد و دایم مسائل فرهنگی کشور را رصد کند.
این حرف اصلی ماست که حرف تازه یی هم نبود؛ حرف همیشگی است و تکرار مکررات است؛ منتها بعضی از تکرارها، واجب است؛ مثل نماز؛» «باید نخبگان کشور به طور دایم احساس کنند که از لحاظ ذهنی با شورا (شورای انقلاب فرهنگی) مرتبطند.
این کار موجب می شود که همکاری آنها را جلب کنید؛......
بنابراین، خبر رسانی و اطلاع رسانی، موجب جلب همکاری نخبگان می شود.» «الان در دنیا نظام های جدیدی برای آموزش کودکان، نوجوانان، جوانان- چه در دوره ی دبیرستان، چه در دوره ی دانشگاه- به وجود آمده است.
بالاحره ما بایستی از یک مقطعی شروع کنیم و این شیوه ی قدیمی شصت سال پیش را که همچنان حاکم بر کشور است، تبدیل و تصحیح کنیم؛» «برای آن آینده ی مبارک و فرخنده ای که در ذهن ماست شما فکری کنید که عامل فرهنگی چند درصد است برای رسیدن به آن آینده؟
عامل فرهنگی که می گوییم در مقابل عوامل گوناگون دیگر؛ پول، علم، صنعت، اینها من وقتی تصور می کنم- این متکی به یک محاسبه ی آماری و علمی دقیق نیست اما انسان دورادور بر طبق موازین فکری که نگاه می کند، تصور می کنم- عامل فرهنگی درصد بسیار بالایی دارد؛ مثلاً فرض کنید اگر بگوییم هفتاد و پنج درصد عامل فرهنگی مؤثر است بیست و پنج درصد بقیه ی عوامل؛ به نظر من اغراقی نکرده ایم.» «اگر بنا باشد که اخلاقیات اجتماعی در این مملکت تضمین قانونی و یا لااقل شبه قانونی پیدا کند و دنبال شود، نگوییم وجدان کار، وجدان کار را که همه دارند می گویند، بلکه عمل کنیم و کاری کنیم که این وجدان کار بوجود بیاید، خود ماها که وجدان کار داریم، دنبال کارهایمان که هستیم؛ این روشن است، می خواهیم این وجدان کار عمومیت پیدا کنید، آیا این تلاش عمومیت پیدا خواهد کرد، با نصیحت، عمومیت پیدا خواهد کرد، بلاشک نه، اگر خواستیم که با یک تدبیری این عمومیت پیدا کند، جای جعل این تدبیر و تعقیب این تدبیر در مملکت کجاست؟
غیر از شورای عالی انقلاب فرهنگی ما جای دیگری را داریم؟» اگر ما دنبال، استقلال هستیم، باید به فرهنگ مراجعه کنیم و روی فرهنگ کار کنیم.
اگر دنبال خود کفایی و رفاه عمومی مردم هستیم، اگر به دنبال تدین مردم و یک تمدن بزرگ اسلامی هستیم- که باید باشیم و البته هستیم- باید بر روی مساله ی فرهنگ تأمل و تلاش و توجه و سرمایه گذاری ویژه ای بکنیم.» «ما اگر توانستیم فرهنگ این کشور را با پایه های مستحکم و قوی و نهادهای صحیحی که کارایی لازم را داشته باشند، پشتیبانی و تقویت کنیم، کار این کشور روی غلتک خواهد افتار، پیشروی این کشور در همه ی زمینهای مورد نظر تضمین خواهد شد.
چنانچه ما فرهنگ را اصلاح و دنبال نکردیم، به احتمال زیاد برنامه ریزی های ما ابتر خواهد بود؛ » «ما دشمنان فرهنگی زیادی داریم، مبارزه با اسلام و انقلاب به صورت فرهنگی، یک چیز جدی است، این چیزی که ما به آن تهاجم فرهنگی می گوییم، یک امر واقعی و حقیقی است.
الان باورهای سیاسی ما، با ابزارهای فرهنگی دشمنان هدف گیری می شود.
باور های دینی ما هدفگیری می شود.
عادات حسنه ی ملت ما مورد تهاجم قرار می گیرد و هدفگیری می شود.
این کار خیلی هم دقیق انجام می گیرد.
خلاصه آن چیزی که انقلاب بر پایه ی آن به وجود آمده است- یعنی فرهنگ اسلام ناب و فرهنگ انقلابی- دقیقاً مورد تهاجم دشمنان است.» سیاست فرهنگی سیاست فرهنگی از جمله مفاهیمی است که از حدود چهار دهه قبل در کشورهای جهان مورد توجه قرار گرفته است.
سیاست فرهنگی نوعی توافق رسمی و اتفاق نظر مسئولان یک کشور در فعالیتهای مهم و ضروری می باشد.
فرهنگ دیگر امروز، به عنوان یک راهبرد عمده برای حرکت به جلو و رقابت در صحنه جهانی بدل شده است و دیگر کشورها به فرهنگ بیشتر به عنوان یک دارایی ملی و بخشی از نیروی کشش درراهیابی به استقلال می نگرند.
همه ملتها گذشته های بیشماری دارند که از آن می توان برای شکل دادن به آینده کشور می توان استفاده نمود.
اما موضوع مهم دیگری که می تواند در مورد فرهنگ مطرح شده باشد این است که از کدام سیاست فرهنگی باید حمایت کرد و به آن ارج نهاد.
اگر فرهنگهای مقاوم بخواهند از هویت خود دفاع کنند باید به یک فرهنگ جمعی تبدیل شوند.
نسل های نو تنها زمانی فرهنگ کهن را می پذیرند که سودمندی آنها برایشان ثابت شده باشد.
فرهنگهای پیشین زمانی می توانند در برابر فرهنگهای نوین مقاومت کنند که به خوبی به آن نوع آوری آشنا باشند و برخی ابزارهای مطلوب را بر ضد بنیانگذاران آن فرهنگ به کار گیرند و در برابر آن توانسته باشند مقاومت کنند.
و اما درموردی دیگر عامل سیاسی یک شرط بسیار مهم در پایدار بودن آن می باشد و سیاست گذاران فرهنگی باید اعتماد نهادهای جامعه، و گروههای اصلی فرهنگی، و نظر شهروندان را نسبت به خود برانگیزند تا افراد جامعه به اجتماعات فرهنگی اعتماد پیدا کرده و نظرات و پیشنهادات آنها را پذیرفته باشند.
عامل بعدی در سیاست فرهنگی و کامیابی آن، زیر بنای اقتصادی جامعه می باشد تا بتواند بر سرعت و مسیری که منابع خویش را در آن توسعه میدهد تسلط داشته باشد.
اگر اجتماع فرهنگی از زیربنای اقتصادی درستی نداشته باشد و نتواند بر سرنوشت خود حاکم شود جامعه از لحاظ فرهنگی به هم می پاشد و یک عده مسائل و مشکلات در جامعه پدیدار خواهد گشت، و جامعه متزلزل خواهد شد.
- اصول و سیاست نظام فرهنگی جمهوری اسلامی ایران بر این مبنا و اصول شکل گرفته است که به یک عده از این اصولها را یادآور می شویم و در یک عده از جاها نقد و انتقاداتی نیز بر این عوامل وارد می باشد که به آنها خواهیم پرداخت.
این اصول و سیاست فرهنگی عبارتنداز: 1- ایجاد وحدت رویه و هماهنگی در میان دستگاههای مختلف نظام 2- تأکید بر آرمانها و ارزشهای معنوی و فرهنگ اسلامی و حفظ ترویج فرهنگ بسیجی 3- بازشناسی سنن تاریخی و ملی در عرصه های مختلف 4- شناخت فرهنگ و تجربه های بشری و استفاده از دستاوردهای علمی و فرهنگی جهانی از روشها و ابزارهای مناسب 5- تحکیم وحدت ملی و دینی با توجه به ویژگیهای قوی و مذهبی 6- تلاشی مستمر در جهت رشد علمی 7- فراهم ساختن شرایط و امکانات کافی برای مطالعه و تحقیق و بهره گیری از نتایج آن 8- ترویج روحیه قیام به قسط و عدالت اجتماعی 9- ارزش دادن به کار و اهمیت بخشیدن به تلاش و کوشش در جهت استقلال و خود کفائی 10- توسعه تبلیغات فرهنگی و هنری در جامعه با اینکه فرهنگ دارای ساختار ویژه ای است که دگرگونیها و تغییرات در آن کاملاً تابع ساز و کارهای درونی و تاریخی اش می باشد بنابراین سیاست فرهنگی باید ضروری انگاشته شود و دارای یک برنامه ریزی معین باشد از اینرو می توان گفت که برنامه ریزی تنها یک فن و ابزار برای انجام تغییرات نیست بلکه برنامه ریزی الگویی کلی می باشد که به نحو روشمنده تغییرات مورد نظررا صورتت بندی می کند.
به عبارتی دیگر هر برنامه ریزی حاوی یک عده ایدئولوژی و یک عده روشهای اجرایی برای تحقق آن می باشد.
وجود برنامه ریزی در کارهای فرهنگی باعث می شود که هماهنگی لازم در فعالیتهای مختلف پدید آید.
و از شرایط و امکانات موجود به خوبی استفاده شود.
امکان ارزیابی و اصلاح فعالیتها مهیا می گردد و نقد و بررسی امکان پذیر می گردد.
و در چنین امری باید به یک برنامه ریزی دراز مدت و استراتژیک یک پرداخت نیمی از هم اکنون سیمای جامعه و انسانی که در آن جامعه زندگی می کند ترسیم کرد.
بنابراین یک نوع سیاست گذاری دراز مدت لازم است یعنی یک اهدافی معین که گروه اجتماعی به آن علاقه دارند.
و خواهان آن هستند، سیاست گزاری وظیفه یک بخشی یا یک وزارتخانه نیست، هیچ دولتی در جهان بدون مشارکت خود مردم و بدون استفاده از نهادهای مردمی نمی تواند سیاستگذاری فرهنگی کند.
زیرا موضوع آن انسانها آگاه و فعال که در فرهنگ جامعه نقش دارند.
کسانی که به طور طبیعی سازنده فرهنگ هستند.
باید مشارکت گروههای اجتماعی را برانگیخت، و باری اینکار از نظر جامعه شناسان، مردم شناسان و نویسندگان، و سایر علمای اجتماعی کسانی که اهل فرهنگ هستند و با فرهنگ سرو کار دارند.
کسانی که در مسائل فرهنگی صاحب نفوذ هستند و در ذهن مردم تأثیر دارند.
مثل استاد دانشگاهها، مربیان، معلمان، و همه کسانی که به نحوی در زندگی مردم نفوذ کاوی دارند و سازنده فکر و فرهنگ هستند باید جلب شوند و در مورد موضوعات زندگی به بحث و تبادل نظر بپردازند.
با ایجاد چنین کاری یک هدف فرهنگی تحقق پیدا می کند که متاسفانه به این گونه عوامل بهائی چندانی داده نمی شود.
در همه حال باید اثرات و پیامدهای برنامه ریزی فرهنگی را در نظر گرفت.
با ارزیابی فهمیده می شود که فعالیت ها در جهت مقصود اصلی پیش رفته است یا نه.
یعنی باید مشخص شود که چه انتظاری از اقدامات چنین برنامه ای وجود داشته است، و هر اقدامی چه میزان توانسته است تحقق یافتن هدف مورد نظر را پدید آورد.
دو نمونه از عدم وجود سیاست فرهنگی را بررسی می کنیم - کم توجهی به مسائل نسل جوان - هر نظامی برای حرکت و پیشبرد اهداف و مقاصد خود بیشترین بهره گیری را از نسل جوان استفاده می کنند زیرا قدرت و مقاومت و وابستگیهای و مشکلات کمتری در تصمیم گیری دارند.
جوانان نیروهای سازنده و مدیران و سیاستگذاران آینده هر کشور می باشند.
برنامه ریزی و بهره گیری مناسب از نیروی آنان مهمترین امری است که ذهن مسئولان هر کشور را به خود مشغول می سازد.
وجود ضعف امکانات ورزشی، وجود مشکلات اقتصادی، بیکاری، مشکلات سیاسی، مشکل ازدواج و صدها مشکل دیگر زمینه را برای فساد جامعه و پذیرش فرهنگ مهاجم آماده می کند و این نکات در جوانان نوعی احساس پوچی، سرخوردگی، ناامیدی و در نهایت احساس بی هویتی به آنها دست میدهد.
و با اینکه تغییر وضعیف فرهنگی یک ملت کار بسیار ساده ای نیست و به یک برنامه ریزی طولانی مدت نیاز است، و در این کار باید کلیه دستگاههای فرهنگی، و اقتصادی و غیره باید نقش داشته باشند عدم همکاری یک بخش باعث شکست کلیه برنامه های یک سازمان خواهد شد.
- بهم خوردن موازنه فرهنگی در زمینه فرهنگی این اصل حاکمیت دارد که به محض اینکه سیاست فرهنگی توان و قدرت را از دست داد جهاد فرهنگی ضروری می نمائید.
با اینکه کشورهای جهان سوم در تحلیلهای خود ریشه غالب مشکلات را در کسب ابزار آلات و پول برای پر کردن فاصله خود با کشورهای پیشرفته می دانند، در صورتی که دهها برابر امکانات کشورهای صنعتی نمی تواند کشورهای جهان سوم را از این وضعیت نجات دهد.
مگر اینکه با آموزش و تفکر خود به زندگی مطلوب دست یابند.
بنابراین موازنه فرهنگی برای حفظ موجودیت و هویت یک اجتماع امری ضروری می باشد باید به یک دستاورد علمی و فلسفی جلو رفت تا بتوانی به نفوذ فرهنگی در سایر جاها دست یابی و ببینی که در گذشته چگونه عمل می شده و حال باید چگونه عمل کرد و امروزه بحثها بر سر چگونگی حفظ هویت فرهنگی و دینی می باشد.
که چگونه باید از این هویت دفاع کرد و نگذاری در آن فرهنگ تغییرات بی ثمر رخ دهد و آن هویت فرهنگی را دچار اختلال سازد.
تداوم سیاست فرهنگی زمانی میسر خواهد بود که به نوسازی و به بازنگری میدان دهند و با نیروهای خلاق به گزینش های درست دست یابند و در عرصه های مختلف به یک عده ترکیبات درست و مناسب و به انجام درونی دسترسی پیدا کنند.
و در سیاست فرهنگی باید به زندگی انسانها در جامعه نگریسته شوند زیرا رابطه انسانها و فرهنگ رابطه دو سویه است.
از یک سوء توانائیها و قابلیتهای انسان بر توسعه اثر می گذارد و از سوی دیگر سیاست فرهنگ شیوه زندگی انسان را متأثر می کند.
علت درست اجرا نشدن سیاست فرهنگی در کشور را باید در عوامل ساختاری جستجو کرد لذا عدم برقراری ارتباط صحیح بین ساختارهای مختلف یک نظام و عدم هماهنگی ساختاری نظام باعث درست اجرا نشدن سیاست فرهنگی شده است.
اولین راه برای برطرف کردن این مانع ایجاد هماهنگی بین ساختارها و جنبه های مختلف اقتصادی سایسی و اجتماعی است.
در صورت عدم رفع فاصله بین این ساختارها زیاد می شود.
و شاهد شکاف عمیق خواهیم بود و دومین راه حل اینکه ما در جهانی زندگی می کنیم که نه می توانیم چشم خود را به گذشته های خویش و عظمت ایران ببندیم و نه می توانیم در سنت ها بخوانیم و چشم خود را به تحولات ببندیم.
و باید مسیر آینده سیاست فرهنگی از ابعاد مختلف هویت ایرانی، اسلامی، و دستاوردهای عصر تمدن جهان پیشرفته صنعتی باشد.
مصاحبه با عرب اسدی چگونه می توانیم یک الگوی عملیاتی برای مهندسی فرهنگی داشته باشیم؟
وقتی از مهندسی فرهنگی صحبت می کنیم مفاهیم متعددی به ذهن متبادر می شود.
جهاد فرهنگی مقام معظم رهبری در سال 75 در حاشیه بحث عوام و خواص از مفهوم جهاد یک معنای عام تری را ارائه کردند.
دقیقاً مشابه آن کاری که حضرت امام (ره) با بسیج دانشجوئی کردند.
جنگ که تمام شد پیام بسیج دانشجوئی را صادر کردند و جبهه را عوض کردند.
مقام معظم رهبری هم گفتند فکر نکنید که جهاد یعنی بجنگیم و کار نظامی بکنیم.
هر تلاشی که در راستای اهداف الهی صورت می گیرد جهاد است و کسی که در این راه جانش را بدهد مجاهد و شهید است.
وقتی ما از مفهوم مهندسی فرهنگی صحبت می کنیم با یک مقوله اتو کشیده مواجه نیستیم.
در حقیقت یک مهندسی رزمی است.
مهندسی فرهنگی، مهندسی رزم فرهنگی است.
مهندسی فرهنگی به این معنا که آرشیتکت باشیم نیست.
به معنای جهاد است البته جهاد فرهنگی خودش لایه هایی دارد.
جهاد یعنی زد و خورد و هزینه کردن وجهاد فرهنگی وقت می خواهد،جان می خواهد، مال می خواهد و آبرو می خواهد.
باید جریان حزب الله برای جهاد فرهنگی هزینه کند.
اما ما نمی خواهیم هزینه کنیم.
تهاجم فرهنگی- شبیخون فرهنگی چقدر روی تهاجم فرهنگی کار کردیم و چه تلقی از آن داریم؟
بماند که عده ای می گفتند تهاجم فرهنگی وجود ندارد.
مقام معظم رهبری تعبیر دیگری پس از آن ارائه کردند با عنوان شبیخون فرهنگی.
تهاجم آگاهانه است اما در شبیخون از جاهایی ضربه می خوری که متوجه نیستی، آیا جریان حزب الله فهمیده است که الان در وضعیت شبیخون هستیم که حالا می خواهند مهندسی کنند.
مشکلی که در جبهه فرهنگی وجود دارد این است که نمی دانیم در چه فضایی داریم می جنگیم.
ناتوانی فرهنگی مقام معظم رهبری در حکم یک ایرباس که بالای کوه ایستاددده و همه جا را رصد می کند، مرحله به مرحله به نیروهایی که پائین کوه هستند گفته است که چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
اول گفتند که تهاجم است.
اما بعد می بینند که دشمن کوه احد را دور زد و هشدار شبیخون می دهند.
اما بعد می بیند که افرا بی شکل گرفتند و سازماندهی شده می آیند و اعلام می کنند «ناتوانی فرهنگی» شکل گرفته است.
ناتوانی فرهنگی یعنی یک تشکیلات منسجم فرهنگی شکل گرفته تا فرهنگ ما را بزند، تکنوازی و تک تیرانداز نیست.
یک جریان سازماندهی شده است.
این مسائل درک دیگری در مقوله مهندسی فرهنگی به ما می دهد.
مهندسی رزم فرهنگی ما در مفاهیم پیش نیاز مهندسی فرهنگی برخوردمان شعار گونه بوده است و به یک شعور جمعی نرسیدیم.
ما نفهمیدیم که اگر کشور ما در اقتصاد یا حتی تولید هم پیروز شود و در فرهنگ شکست بخورد در حقیقت شکست خورده است و هیچ موفقیتی بدست نیاورده ایم.
بعد از سی سال از انقلاب اسلامی سال گذشته شورای شورای عالی انقلاب فرهنگی داشتن ضمیمه فرهنگی برای برنامه توسعه اقتصادی را لازم الاجرا کرد.
یعنی ما تازه فهمیدیم که فرهنگ مهم است.
در نظام برنامه ریزی ما بخش فرهنگ نداریم و بخش فرهنگ ذیل بخش خدمات تعریف می شود.
در صورتی که فرهنگ اصل است.
بسیاری در بدییات جبهه فرهنگی هم تردید دارند.
برخی گفتند که اصلاً کی گفته «جبهه فرهنگی؟» ادبیات را نظامی نکنید!
من مدیریت خوانده ام.
تمام الفاظی که در مدیریت استراتژیک به کار برده می شود الفاظ نظامی است.
کلمه استراتژی هم یک کلمه نظامی است.
ادبیات استراتژیک بعد از جنگ جهانی دوم مورد استفاده قرار گرفت.
همه فکرمی کنند عرصه نرم، رزم ندارد.
ما الان در عرصه نظامی هم جنگ روانی داریم.
جنگ روانی از ویتنام شروع شد.
آمریکائی ها حدود صد میلیون اطلاعیه روی سر ویتکونگ ها ریختند.
کوزو را هم ناتو با همین حربه گرفت.
جنگ روانی نمونه ای از جنگ نرم است.
ارکان مهندسی فرهنگی من از زاویه یک مدیر عملیاتی می خواهم به موضوع نگاه کنم و هشت رکن عملیاتی ارائه می دهم.
اگر این هشت رکن شناسایی بشود و به آنها پرداخته شود، مهندسی فرهنگی اتفاق می افتد و کاملاً هم عملیاتی خواهد بود.
1- دشمن شناسی دشمن کیست؟
آیا تعریفی از دشمن داریم؟
این باز کاویدن مفاهیمی است که شاید بدیهی بنماید.
اما بدیهی نیست.
چه طور می شود که اما (ره) در پیام قطعنامه تحجر را دشمن اعلام کرد.
آیا ما آن را دشمن فرض کردیم؟«خوی استکباری»، «تجمل گرایی»، «آزادی قدس» و «صدور انقلاب» را مطرح کردند.
آیا ما به این مسائل توجه داریم؟
در ادبیات نظامی وقتی شما دشمن را نشناسی، باید به سمت چه کسی تیراندازی کنی.
ویژگی ما و توانمندی ما و نقاط ضعف و قوت و آسیب پذیری دشمن برای ما معلوم نیست.
یک روز ضمیر 300 دشمن می شود، یک روز عرفا نهای انحرافی و یک روز ماهواره این نشان می دهد که شناختی از دشمن وجود ندارد.
2- فضا شناسی ما در چه فضایی و با چه محدودیت ها و امکاناتی می خواهیم کار فرهنگی کنیم.
عموماً تعریف دقیقی از فضای فرهنگی ارائه نمی شود و اگر ارائه هم شود بسیار محدود و بسته است و دستگاه های فرهنگی مرتب تداخل و موازی کاری را تجربه می کنند.
فضای فرهنگی ما برای چه مخاطبی می خواهیم بذر بکاریم؟
در چه فضایی؟
چند قومیتی است یا نه؟
تک مذهبی است یا چند مذهبی؟
شهری است یا روستایی؟
کجا می خواهیم عملیات کنیم؟
3- جبهه شناسی بعد از شناخت دشمن و فضا، باید خاکریز خودی را شناخت.
اصلاً آیا به جبهه فرهنگی قائلیم؟
آیا فرهنگ و جهاد فرهنگی می تواند جبهه داشته باشد یا نه؟
آیا می شود تقسیم وظایف داشت یا نمی شود؟
مثلاً آیا بنیاد شهید هم همان کارهایی را باید بکند که ارشاد می کند، یا نه؛ اگر می گوییم «ایثار و شهادت» با مسئولیت بنیاد شهید است، ارشاد دیگر هیچ کاری نباید داشته باشد؟
می ترسم بحث مهندسی فرهنگی مثل امر به معروف و نهی از منکر بشود.
مقام معظم رهبری سال 71 بحث امر به معروف و نهی از منکر را مطرح کردند.
سال 78 ستاد امر به معروف را آقا جمع کردند و گفتند که همه شما اشتباه فهمیدید.
و این خیلی بد است.
من می ترسم هفت سال دیگر آقا بگوید که منظور من از مهندسی فرهنگی این نبود.
- نیروشناسی و نیروسازی هم در قاب جبهه شناسی امکان تحقق دارد.
نمی شود یک نفر هم آر.
پی.
جی زن باشد، هم کلاشینکف بدست بگیرد، هم درشکا روی دوش ببرد.
باید کارها نسب به وظائف و موقعیت در جبهه مشخص شود و بر مبنای آن نیروسازی انجام شود.
الان ما داریم چریک تربیت می کنیم در حالی که نیازهای تخصصی شده و چریک در این جبهه کاربرد چندانی ندارد.
یکی از تبعات عدم شناخت جبهه، نبود سازماندهی است.
الان نهادهای مختلف درگیر کارهای موازی و سطحی شده اند.
چون مقری برای سازماندهی و فرماندهی کل فرهنگی وجود ندارد.
وضعیت مدیریت فرهنگی ما دچار سردرگمی است.
بسیاری از وزارت خانه ها معاونت فرهنگی دارند.
اما تعریف دقیقی و ماموریت مشخصی ندارد.
- در حراست این اتفاق افتاده است.
می دانیم که نماینده وزارت اطلاعات در هر دستگاهی حراست ها هستند.
چون این تعریف اتفاق افتاده و همه قبول کردند یک مدیریت واحد شکل گرفته است، چطور است که ما پرسنل عادی مان را با این نظم حراست کنیم اما از فرهنگ مملکت غافلیم.
4- هدف شناسی هر دستگاه فرهنگی باید اهداف متناسب با خودش داشته باشد.
آیا ما هدف گذاری داریم؟
همه می گوئیم استکبار جهانی.
یکی باید برود تو دل دشمن، یکی باید خاکریز بزند.
هدف که مشخص نیست همه به زعم خودشان دارند به تنهایی با استکبار جهانی مبارزه می کنند.
حتی باید دستگاه های استراتژیک و غیر استراتژیک مشخص شود.
باید منطقه عملیاتی هر کدام از دستگاهها مشخص شود.
- ما نیازمند یک شورای برنامه ریزی فرهنگی هستیم که خارج از سیاست گذاری ها که توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی مشخص می شود، جایگاه، اهداف، برنامه ها و حوزه عملیاتی دستگاه ها را مشخص کند.
ممکن است این شورای برنامه ریزی در خود شورای عالی انقلاب فرهنگی تعریف شود.
- برش های بخشی از سند چشم انداز بیست ساله کجاست؟
بیانیه های مأموریت وزارت ارشاد، سازمان صدا و سیما و بقیه نهادها کجاست؟
سندهای بخشی سند چشم انداز چرا هنوز تهیه نشده است.
5- ابزار شناسی چه ابزارهایی داریم و چقدر آنها را می شناسیم؟
سینما، تاتر، موسیقی، رسانه و .....
برد هر کدام از این ابزارها چقدر است؟
مثلاً ما می دانیم که برد کلاشینکف، یک کیلومتر است بعد از هزار متر دیگر موثر نیست.
ما نمی دانیم ابزارهای فرهنگی ما چقدر برد دارد.
چقدر می تواند محتوای فرهنگی را منتقل کند و چقدر می تواند نسبت به آموزه های انقلاب اثر گذاری داشته باشد؟
آیا ابزارهای جدیدی را می توانیم ابداع کنیم یا نه؟
پ در مورد ابزار ما اولویت بندی هم طبیعتاً نداریم.
آیا باید روی سینما سرمایه گذاری کنیم یا روی تاتر؟
چون شناختی نسبت به ابزار نداریم.
6- روش شناسی آیا جنگ ما منظم است یا نامنظم؟
شهری است یا صحرایی؟
بنده معتقدم جنگ فرهنگی جنگ نامنظم است.
در این جنگ، دشمن معلوم نیست از کدام طرف می زند.
روش های مبارزه در جنگ فرهنگی متفاوت است.
7- فرمانده شناسی نهایتاً یک نفر باید فرمان بدهد و بقیه اجرا کنند.
باید یک مکانیسمی برای اجرای فرامین نهایی وجود داشته باشد.
8- رصد وقتی همه مراحل فوق اجرا شد باید گروهی مأمور رصد و گزارش وضعیت کل جبهه باشد و لحظه به لحظه مشکلات را گزارش بدهد و تحلیل داشته باشد.
ما رصدگر فرهنگ در کشورمان نداریم.
که بررسی کند و مشکلات را واکاوی کند .
باید شهر به شهر و محله به محله رصد کنیم و مشکلات را بدانیم تا بتوانیم عملیات فرهنگی کنیم.