دانلود تحقیق آدلر و نظریه های روانشناسی فردی

Word 110 KB 33846 23
مشخص نشده مشخص نشده روانپزشکی - روانشناسی - علوم تربیتی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • آدلر معمولا به عنوان نخستین پیشگام گروه روانشناسی اجتماعی در روانکاوی تلقی می شود، زیرا در 1911 از فروید جدا شد.

    او نظریه ای را تدوین کرد که " علایق اجتماعی " در آن نقش عمده ای را ایفا می کنند ، و او تنها روانشناسی است که یک گروه چهارنفری تشکیل داد که به نام او نامیده می شود.

    زندگی آدلر آدلر در یک خانواده ثروتمند که در حومه وین ، اتریش ، زندگی می کردند به دنیا آمد.

    کودکی او با بیماری ، حسادت برادر بزرگتر ، و طرد شدن از سوی مادر مشخص شده بود.

    او خود را شخصی زشت و کوچک اندام تلقی می کرد.

    آدلر نسبت به پدرش بیش از مادرش احساس نزدیکی می کرد، و شاید مانند یونگ ، بعدها به این دلیل با مفهوم عقده ادیپ مخالفت کردکه در تجارب دوره کودکی اش انعکاس نداشت.

    آدلر در کودکی با جدیت تمام کار می کرد تا نزد همسالانش محبوبیت به د ست آورد، و به تدریج که بزرگتر شد، به احساس عزت نفس و پذیرش از سوی دیگران دست یافت که در میان افراد خانواده اش سراغ نداشت.

    آدلر در ابتدا دانش آموز ضعیفی بود، به اندازه ای ضعیف که معلمی به پدرش گفت که این پسر برای هیچ شغلی جز شاگرد کفاشی مناسب نیست.

    اما آدلر با پشتکار و فداکاری خود را از پایین ترین سطح کلاس بالا کشید.

    هم از نظر اجتماعی و هم از نظر تحصیلی سخت تلاش کرد تا بر عقب ماندگیها و حقارتهایش غلبه کند، و بدین ترتیب برای نظریه آینده اش دایر بر اینکه شخص باید نقاط ضعفش را جبران کند نمونه ای شد.

    توصیف احساسهای حقارت ، که بعدها بخش اصلی نظام او را تشکیل داد، بازتاب مستقیم تجارب اولیه خود اوست، دینی که آدلر آزادانه به آن اعتراف کرد.

    آدلر در چهار سالگی ، هنگامی که از دست و پنجه نرم کردن با ذات الریه ای که او را تا دم مرگ برده بود بهبودی حاصل کرد، تصمیم گرفت پزشک شود.

    درجه دکتری پزشکی خود را در 1895 از دانشگاه وین دریافت کرد.

    پس از گرفتن تخصص چشم پزشکی و سپس اشتغال در طب عمومی ، به روانپزشکی روی آورد.

    در 1902 شرکت در جلسات بحث گروهی هفتگی فروید را به عنوان یکی از چهار عضو مجاز آغاز کرد.

    گرچه از نزدیک با فروید کار می کرد، رابطه شخصی با یکدیگر نداشتند.

    یکبار فروید گفته بود که آدلر حوصله اش را سر می برد.

    آدلر در چند سال بعد نظریه ای درباره شخصیت تدوین کرد که از بسیاری جهات با نظریه فروید تفاوت داشت و تاکید فروید بر عوامل جنسی را آشکارا مورد انتقاد قرار داد.

    در 1910 فروید ریاست انجمن روانکاوی وین را به نام او کرده بود تا اختلافات فزاینده بین آندو از میان برداشته شود، اما در 1911 ، انشعاب اجتناب ناپذیر کامل شد.

    این انشعاب تلخ بود.

    بعدها آدلر فروید را کلاهبردار توصیف کرد و روانکاوی او را " کثیف " خواند (روزن [1] ، 1975 ، ص ، 210) فروید از آدلر به عنوان " نابهنجار" و " دیوانه شهرت " یاد می کرد ( گی ، 1988 ، ص .

    223).

    آدلر در جنگ جهانی اول به عنوان پزشک در ارتش اتریش خدمت کرد و پس از آن کلینیکهای راهنمایی کودکان را در مدارس وین سازماندهی کرد.

    در سالهای دهه 1920 نظام روانشناسی اجتماعی وی که خود آن را روانشناسی فردی می نامید پیروان زیادی پیدا کرد.

    در 1926 آدلر نخستین بازدید از چندین بازدید خود از آمریکا را انجام داد و هشت سال بعد به استادی روانشناسی بالینی در دانشکده پزشکی لانگ آیلند ( نیویورک ) منصوب شد.

    وی در حالی که برای ایراد سخنرانی پرحرارت در سفر بود، در آبردین[2]، اسکاتلند در گذشت.

    فروید در پاسخ به نامه دوستی که مرگ آدلر به شدت متاثرش کرده بود نوشت ، " من معنای دلسوزی شما برای آدلر را نمی فهمم.

    برای یک پسر یهودی که از حومه وین خارج می شود مرگ در آبردین به خود ی خود یک موقعیت بی سابقه و دلیلی است بر اینکه تا چه اندازه پیش رفته است .

    دنیا در برابر مخالفتش با روانکاوی پاداش خوبی به او داد " (اسکارف[3] ، 1971 ، ص.

    47).

    روانشناسی فردی آدلر عقیده داشت که رفتار آدمی نه به وسیله نیروهای زیست شناختی بلکه به وسیله نیروهای اجتماعی تعیین می شود .

    به نظر وی علاقه اجتماعی ، که می توان آن را به عنوان استعداد ذاتی برای همکاری با دیگران جهت رسیدن به هدفهای شخصی و اجتماعی تعریف کرد، از طریق تجارب یادگیری در دوره کودکی رشد می کند.

    آدلر بر خلاف فروید، نقش امیال جنسی را در شکل گیری شخصیت به حداقل کاهش داد و در این مورد، به جای ناهشیاری ، نقش هشیاری را به عنوان تعیین کننده رفتار مورد تاکید قرار داد.

    در حالی که فروید بر این امر تاکید می کرد که رفتار انسان به وسیله تجارب گذشته شکل می گیرد، آدلر معتقد بود که اندیشیدن درباره آینده تاثیر قوی تری بر ما دارد.

    تلاش برای هدفهای آینده یا پیش بینی رویدادهای آینده می تواند رفتار زمان حال ما را تحت تاثیر قرار دهد.

    برای مثال ، کسی که با ترس از نفرین جاودانه پس از مرگ زندگی می کند، رفتارش با کسی که چنین انتظاری ندارد متفاوت خواهد بود.

    فروید شخصیت را به سه بخش جداگانه ( نهاد ، من ، و من برتر) تقسیم کرد، اما آدلر اثبات و یگانگی شخصیت را مورد تاکید قرار می داد.

    او به یک نیروی پویای کشاننده معتقد بود که منابع مختلف شخصیت را در جهت یک هدف مهم هدایت می کند.

    این هدف نهایی که همه ما برای رسیدن به آن تلاش می کنیم ، برتری یا کمال است که شامل رشد کاملتر پیشرفت ، به واقعیت رسانیدن و تحقق خود است.

    آدلر عقیده داشت که این تلاش برای برتری ، برای پیشرفت خود ، مادرزادی است و در همه جنبه های شخصیت آشکارا به چشم می خورد .

    روانشناسی فردی و شیوه های آزمون آدلر نسبت به آزمون های متداول در روانشناسی که تشخیص درباره شخصیت هسته اصلی آن ها را می سازد، مردد بود و غالبا اخطار می داد.

    او به شاگردانش توصیه می کرد که از این روش کوتاه و مختصر " احتراز کنند و در عوض به تقویت و توسعه قدرت درک مستقیم [4] خویش بکوشند.

    و بهترین راه برای ممارست در این توانایی همانا گفتگوی رواند زمانی است که بدون هیچ شرط و قیدی انجام می پذیرد : وضعیت های ساختگی که در یک آزمون برپاست فقط منتج به نتائجی می شود که می توانند تعبیرات بسیار داشته باشند.

    علاوه بر آن ارزشیابی این آزمون ها بدون کمک دقیق محاسبات ریاضی انجام پذیر نیست و این همان موردی است که متخصصان فن به آن مباهات می ورزند: نتایجی که از این طریق سنجش روانی [5] حاصل می شود.

    فقط دارای ارزش بسیار کمی از لحاظ روانشناسی عمقی است.

    آزمون یعنی به امتحان در آوردن یک گروه گواه [6].

    این آزمون قبلا در گروه گواه کوچکی صورت می پذیرفت ، برای آنکه آمادگی های خاص و مهارت های شخصی را اندازه گیری کند.

    مراکز و تاسیسات اقتصادی و صنعتی از ده ها سال پیش ، از اینگونه روش های آزمون استفاده می نمودند تا اینکه حتی کار به آنجا کشید که آنها با تایلور آمریکائی در ایجاد هم آهنگی نسبی برای حرفه های مختلف و رشته های تخصصی برنامه ریز نموده و به وسیله آزمون به انتخاب افرادی پرداختند که از لحاظ فعالیتهای فنی مستعد تر بوده و باصطلاح " بهترین فرد باشند برای بکار گماردن در بهترین محل کار." از آنجا که در اقتصاد آن زمان انسان به عنوان یک کلیت تنها ، کمتر مورد نظر قرار می گرفت و امروز هم متاسفانه وضع بهمان منوال است فرد کارگر بیشتر به عنوان ابزار کار دیده می شد و گناهی به نظر نمی آمد که روی این ابزار کار روش های آزمون به آزمایش در آید.

    بکار پرندگان روش های به اصطلاح روان فنی [7]در صدد بر آمدند که از امکان هر موقعیتی برای توسعه کار خود استفاده نمایند و روش های آزمون را به کار گیرند: چنین گمان میرفت که این گونه ارزشیابی های آمار و شکل پردازی های روش آزمون ، ضمانتی بر یک داوری " عینی" درباره ارزش و توانائی انسانها باشد.

    روان پزشکی نیز مانند روانشناسی اقتصادی [8]بسیار زود دست به کار توسعه روش های آزمون زد با این هدف که بتواند نیروهای روانی و معنوی انسانهای بهنجار و نابهنجار را از یکدیگر تمیز بخشد.

    روان پزشکی نیز مانند روانشناسی اقتصادی بسیار زود دست به کار توسعه روش های آزمون زد با این هدف که بتواند نیروهای روانی و معنوی انسانهای بهنجار و نابهنجار را از یکدیگر تمیز بخشد.

    روان پزشکی تا حدی همان نظریه اتمیسم را که زندگی اقتصادی در جهت منافع خود اختیار کرده بود، مد نظر داشت .

    روان پزشکان نیز با آزمون های خود همان زیر بنای فکری را داشتند که در آن انسان به صورت محموله ای متشکل از کنش های متعدد مثل هوش ، حافظه ، احساس ، عاطفه و مانند اینها نگریسته شده که باید به وسیله یک روش مطمئن و قابل اندازه گیری ، شمارش و توزین شود.

    این امر تنها محدود به فعالیت روانشناسی فردی نیست که شیوه های آزمون روان پزشکی را بطور جامع رد کند .

    باید در نظر داشت که بعضی از شیوه های آزمون که حافظه و هوش را مورد آزمایش قرار می دهد، البته بدون ثمر نیست : استفاده از آزمون های معتبر و با قاعده به راحتی راه را در جهت یک مقایسه علمی می گشاید تا بتوان موضوع را با دقت هرچه بیشتر تفسیر کرده و از شخص مورد آزمایش ـ تخمیناً ـ گمانی به دست آورد.

    اشکالی که در این نوع موارد برای آزمون گرا ـ مخصوصا آنها که تجربه کمتر دارندـ حین آزمون پیش می آید ، آنست که آنها مجبورند یک کنش را از مجموع کنش های روانی بیرون بکشند : در صورتیکه قدرت هوش از نظر زندگی روانی موردی نیست که بتواند براحتی و ظرافت از دیگر فعالیتهای ذهنی جدا شود.

    حتی یکفرد بی تجربه در این امور هم مطلع است که هوش ، همراه با احساس و نیروی عاطفه وابسته به تاثیر متقابل در یکدیگر می باشند.

    انتقادی که روانشناسی فردی تقربیا از تمام آزمون می کند ، بر اساس این حقیقت قرار دارد که آزمون ها ـ تقریبا همگی ـ قادر به ارائه یافته های پویا نیستند : آنها بهیچوجه نمی توانند توضیح بدهند که در نتیجه کدام یک از تلاش های درونی یا مهارها ، ماهیت بعضی از واکنش ها به صورتی است که می بینیم و طور دیگری نیست .

    آیا تغییر پذیر یا تغییر ناپذیری مسئله اصلی است ؟

    و در عین حال چه اقدامی می شود برای توسعه یا بهبود آن نمود.

    اما نکته اینجاست که در عمل غالبا وضع بدین نتیجه می رسد که نتایج بدست آمده در آزمون همچون " برچسبی " به موضوع زده می شود مثال کودکانی که در مدرسه فاقد پیشرفت در امور درسی هستند و به احتمال قوی علت اصلی آن کاستی در امر تربیت یا وضع خانوادگی است از این نوع است.

    حال با انجام چند آزمون روی این کودک ، آنها را به عنوان " بی هوش " یا " بی استعداد " معرفی می کنند که طبعا در سرگذشت بعدی آنان نیز متضمن عواقب بد خواهد گشت .

    از سوئی دیگر ، مورد آزمون قراردادن یکی از فعالیتهای روانی جدا از دیگر فعالیتها خود مسئولیتهای خطیر در بر دارد.

    مسئله این مسئولیت هنوز وقتی سنگین تر می شود اگر بخواهند به کمک روش های آزمون کل یک شخصیت ـ سالم یا بیمار ، نوع ناهنجارها و میزان و غیره ـ آن را بسنجش در آورند.

    در رابطه با این مسئله نیز " آزمون هائی " در سالهای اخیر متداول شده که روانشناسی فردی نسبت به آنها تردید از خود نشان می دهد.

    در روش آزمون " رور شاخ " که در تجربه زیاد مورد استفاده قرار می گیرد ، یک سلسله لکه های رنگی که بر حسب تصادف به شکلی در آمده اند ، و تفسیر آنها به وسیله شخص مورد آزمون موضوع اصلی است .

    بدین ترتیب که گفته های در مانجو درباره شکل لکه و آنچه از آن به نظرش می رسد دقیقا یادداشت شده و بعد جزء جزء آن به تفصیل مورد ارزشیابی قرار می گیرد .

    توضیح درباره نظر این آزمون بدین شرح است که پیدائی علائم بیماری همچنین خصوصیات معین شخصیت موضوع در یافته های کاملا خاص این آزمون ، آشکار می گردد و معمولا آزمون رور شاخ را برای سنجش هوش ، ساختمان عاطفی ،محفوظات درون و ترکیبات شخصیت به کار می برند.

    فرض بر اینست که سلامت و بیماری انسان بر حالات رفتارش موثر واقع شده و خصوصیت نوع او می تواند خود را در هر عملی که از موضوع سر میزند، آشکار سازد ـ چرا که در یک یافته آزمون این حالت اتفاق نیفتد ؟

    اما در اینمورد نیز اعمال دقت فراوان لازم است .

    روش فنی آزمون و نیز ارزشیابی و نتیجه آن که اساسی اسطوره وار دارد.غالبا بر خصوصیت یکباره و غیر قابل تکرار شخصیت موضوع ، دقت لازم مبذول نمی دارد.

    طبیعی است که این نوع روش های آزمون بدین خاطر مورد قبول واقع شده و طرفدار زیاد دارد که آدم خوش خیالی که نامش " متخصص فن " است ، دل به این خوش دارد که همیشه نوار اندازه گیری خود را همراه داشته و می تواند همه انسان ها را " دقیقا" بسنجد .

    اما شیوه های آزمون همواره این خطر را با خود می آورند که از یک رویاروئی انسان میان آزمونگر و مورد آزمون جلوگیری شود : مورد آزمون در آن اصلا نیازی به رویاروئی با انسان ندارد.

    چون او مورد اندازه گیری و شمارش قرار گرفته و قواعد آزمون به راحتی جریان پذیرفته است و وسیله یا عامل گرایشهایی در سنجش که نامش " درک " و " احساس " است به زوال کشیده شده جای خود را به دستگاه داده است.

    روانشناسی فردی نسبت بتمام شیوه های آزمون با نظر انتقاد آمیز می نگرد.

    مطابق توصیه و شیوه آدلر در تشخیص مسائل روانشناسی ، روانشناسی فردی از حرکات ظاهر بیمار یا درمانجو ـ مثل حالات چهره، رفتار ، صحبت ، نحوه راه رفتن ، صدا ، نگاه ـ استفاده می جوید، ولی هیچگاه یک وضعیت آزمایشی تصنع آمیز به وجود نمی آورد که مجبور به نتیجه گیری ساختگی از آن بشود.

    تشخیص نهائی این نوع آزمون ، بطور قطع همیشه از داستان زندگی موضوع بیرون کشیده می شود که این قصه برای یک محقق اهل فن ، آشکار کننده شیوه زندگی و نوع اقدام ( قدم برداشتن ) فرد است : در ادامه این مطلب باید گفته شود که خود رفتار بیمار در امر رواندرمانی وسیله کمکی بسیار با ارزش برای تشخیص است که به یک مشاهده کننده خوب و ارزشیاب نکات با ارزشی از زندگی و افکار بیمار گزارش می دهد.

    در عصری که شیوه های آزمون تقریبا در همه جا متداول است ، روانشناسی فردی همه دقت خود را بر یادگیری ساده ترین وسیله برای شناخت روان آدمی متمرکز می کند و توصیه می نماید که روش های مصنوعی باید به نفع ایجاد یک رابطه مستقیم و گفتگوی دو نفره ( مصاحبه ) انسانی توام با درک و احساس کمک ، کنار گذاشته شود.

    احساسهای کهتری ( حقارت ) آدلر در این مورد که تمایلات جنسی پایه اصلی انگیزش است ، با فروید موافق نبود.

    او در مقابل عقیده داشت که یک احساس کلی حقارت نیروی تعیین کننده رفتار است ، چنانکه در زندگی خودش صادق بود.

    آدلر در ابتدا این احساس حقارت را به قسمتهای معیوب بدن ربط می داد.

    کودکی که دارای یک نقص عضوی ارثی است ، با تاکید بیش از اندازه بر کارکرد ناقص آن ، سعی می کند نقص را جبران نماید.

    کودکی که دچار لکنت زبان است ، ممکن است از طریق گفتار درمانی سخنور بزرگی شود، همچنین کودکی که بدن ضعیف دارد ممکن است با تمرین زیاد به صورت ورزشکار یا رقصنده ای در آید.

    آدلر بعدها این مفهوم را گسترش داد و آن را به هر نوع نقص بدنی ، ذهنی ، یا اجتماعی حقیقی یا خیالی تعمیم داد.

    او همچنین عقیده داشت درماندگی و کوچکی اندام و وابستگی کودک به محیط یک احساس کلی حقارت را در او به وجود می آورد که همه افراد آن را تجربه می کنند.

    کودکی که هشیارانه از این حقارت آگاه است و نیاز دارد بر آن غلبه کند، بر اثر تلاش برای برتری که ارثی است به حرکت در می آید.

    آدلر معتقد بود که این فرآیند تلاش و کوشش در سرتاسر زندگی استمرار می یابد و شخص را به سوی پیشرفت سوق می دهد.

    احساسهای حقارت هم به سود فرد و هم به سود جامعه عمل می کنند، زیرا به پیشرفت و ترقی مداوم منتهی می شوند.

    اما اگر در کودکی احساسهای حقارت با نازپروردگی بیش از اندازه یا طرد شدگی از سوی والدین برخورد کنند ممکن است به بروز رفتارهای جبرانی نابهنجار بیانجامند.

    شکست در جبران احساسهای حقارت به رشد عقده حقارت منجر می شود، که در نتیجه شخص را در برخورد با مسایل زندگی ناتوان می سازد .

    انفعالات انفصالی الف .

    خشم خشم انفعالی است که مظهر و تجلی جاودانی قدرت طلبی و برتری جویی به شمار می آید.

    این احساس بروشنی نشان می دهد که هدفش از بین بردن سریع و با قدرت موانعی است که بر سر راه فرد عصبانی قرار دارد.

    در تحقیقات پیشین آموختیم که یک فرد خشمگین کسی است که با جدیت نیرو و توان خود را به کار می گیرد تا بر دیگران برتری پیدا کند.

    تلاش فرد برای بازشناسایی ، گاه به شکل قدرت طلبی جاودانی در می آید.

    وقتی این اتفاق می افتد ، با افرادی روبه رو می شویم که به کمترین محرکها ـ که حس قدرتمندی آنها را تحریک می کند ـ با خشم زیاد پاسخ می دهند.

    آنها معتقدند شاید در نتیجه تجربیات قبلی که خیلی راحت می توانند ، به میل و دلخواه خود عمل کنند و به واسطه این روش بر مخالفان خود غالب شوند .

    این روش پایه و اساس عقلی صحیحی ندارد، با وجود این در بیشتر موارد به آن متوسل می شوند.

    بیشتر افراد براحتی به خاطر می آورند که چگونه با خشم خودشان موقعیتشان را حفظ کنند.

    ب.

    افسردگی وقتی فردی نتواند برای شکست یا محرومیتی که متحمل شده است خود را دلداری بدهد، انفعال افسردگی اتفاق می افتد .

    افسردگی همراه با دیگر انفعالات ، احساس نارضایتی یا ضعف را جبران می کند و هدف آن دستیابی به موقعیت بهتر است.

    در این خصوص ، ارزش آن همانند غلیان خشم است.

    تفاوت اینجاست که افسردگی در نتیجه یک محرک دیگر رخ می دهد، به وسیله یک نگرش متفاوت به وجود می آید و از روش متفاوتی بهره می گیرد.

    ج .

    سوء استفاده از احساس در گذشته هیچ کس ارزش و معنای واقعی انفعالات و احساسات را نمی دانست تا اینکه محققان پی بردند که انفعالات و احساسات ، ابزاری گرانمایه برای غلبه بر احساس حقارت و بالا بردن شخصیت و شناسایی خویشتن هستند.

    استعداد بروز احساس ، کاربرد وسیعی در زندگی روانی دارد .

    وقتی کودک بیاموزد که با خشم ، افسردگی ، گریستن و احساس اینکه به او کم توجهی شده است ، می تواند بر محیط اطرافش حاکم شود ، بارها از این روش برای برتری یافتن ، استفاده خواهد کرد.

    در این روش به آسانی الگوی رفتاری پیدا می کند که به او اجازه می دهد تا با پاسخهای احساسی ابتدایی نسبت به کوچکترین و کم اهمیت ترین محرکها ، عکس العمل نشان دهد.

    هرکجا که نیاز باشد ، احساساتش را بروز دهد.

    د.

    بیزاری احساس بیزاری ، نوعی از احساسات انفصالی است ، گرچه این احساس بخوبی سایر انفعالات شناخته شده نیست.

    از لحاظ فیزیکی ، زمانی بیزاری اتفاق می افتد که دیواره معده با روش خاصی تحریک می شود.

    به هر حال ، گرایشها و تلاشهایی وجود دارند که فرد با آن می خواهد موضوع را از حیطه زندگی روانی خود " بیرون بریزد " .

    اینجاست که جنبه انفصالی یک انفعال آشکار می شود.

    حوادث آتی عقیده ما را تایید و بر آن تاکید می کند.

    بیزاری حالتی از تنفر است.

    اداهایی که فرد همراه با این حالت از خود نشان می دهد، دلالت بر خوار شمردن محیط و حل یک مشکل و تلاش برای دوری جستن از آن دارد.

    خیلی راحت می توان از این انفعال سوء استفاده کرد و به کمک آن برای دور کردن خودمان از یک موقعیت ناخوشایند بهانه بیاوریم .

    هـ ترس و اضطراب اضطراب یکی از بارزترین پدیده های زندگی بشر می باشد.

    این انفعال بسیار پیچیده است؛ چرا که نه تنها یک احساس انفصالی نیست ، بلکه مانند افسردگی ، می تواندبه طور یکجانبه بر همنوعان انسان تاثیر بگذارد .

    یک کودک به واسطه ترسی که دارد ، از موقعیت پیش آمده می گریزد و برای محافظت خود به سوی شخص دیگری می شتابد.

    مکانیسم ترس، برتری را به طور مستقیم نشان نمی دهد ـ در حقیقت به نظر می رسد که نوعی شکست را نشان می دهد.

    شخص مضطرب سعی می کند تا آنجا که می تواند خود را کوچک کند، اما همینجاست که جنبه عاطفی این انفعال ـ که در عین حال قدرت طلبی را با خود به همراه دارد ـ آشکار می شود.

    افراد مضطرب برای محافظت از خود به موقعیت دیگری گریز می زنند و سعی می کنند با این روش خود را تقویت کنند تا اینکه بتوانند با خطراتی که سر راهشان قرار می گیرد، روبه رو شوند و به پیروزی نایل آیند.

    2.

    انفعالات عاطفی الف .

    شادی شادی ، انفعالی است که فاصله میان دو انسان را با پلی به هم پیوند می زند.

    در شادمانی ، انزوا و گوشه گیری معنا ندارد حالات شادمانی در پی دوست یابی ، و در انسانهایی که می خواهند با هم بازی کنند، بروز می کند.

    این نگرش ، یک نگرش عاطفی است.

    به بیان دیگر ، با این انفعال دست خود را به سوی همنوعانمان دراز می کنیم .

    همانند اینکه محبت از طرف فردی به فرد دیگر ابراز می شود.

    تمام عناصر پیوند دهنده در این انفعال وجود دارد.

    به طور قطع ، دوباره با انسانهایی سروکار داریم که تلاش می کنند تا بر احساس نارضایتی و تنهایی غلبه نمایند، به طوری که ممکن است در امتداد خطی که از پایین به بالا کشیده ایم ، به معیار برتری دست یابند.

    ب .

    همدردی حس همدردی بیان احساس تعاون محض است .

    هروقت که ببینیم فردی همدردی می کند ، به طور کلی می توانیم اطمینان داشته باشیم که احساس تعاون او به طور کامل رشد کرده است ؛ چرا که این احساس به او اجازه می دهد تا قضاوت کنیم که یک فرد چقدر می تواند خود را همانند همنوعش سازد شاید مساله معمولتر از این احساس ، سوء استفاده قراردادی است که از آن می شود.

    تواضع تواضع انفعالی است که در یک زمان یا به طور همزمان ، هم انفصالی و هم عاطفی است.

    بعلاوه این انفعال بخشی از ساختار و بنای احساس تعاون ماست از زندگی روانی ما جدا نیست.

    وجود جامعه بشری بدون حضور این احساس ممکن نیست .

    هرجا به نظر برسد که ارزش شخصیت انسان در حال سقوط است یا نمی تواند آگاهانه خود را مورد ارزیابی قرار دهد، این اتفاق رخ می دهد.

    سبک زندگی به نظر آدلر ، تلاش انسان برای رسیدن به برتری جهان شمول است ، اما هر فردی برای رسیدن به این هدف از رفتارهای گوناگونی استفاده می کند.

    ما تلاش برای برتری جویی را به صورتهای مختلف جلوه گر می سازیم ، و هریک از ما شیوه یگانه یا مشخص از پاسخ را در خود پرورش می دهیم ، که آدلر آن را سبک زندگی می نامید.

    این سبک زندگی شامل رفتارهایی است که به وسیله آنهاحقارت واقعی یا خیالی خود را جبران می کنیم .

    در مورد مثال قبلی ما ازکودکی که بدنی ضعیف دارد ، سبک زندگی شامل تمامی فعالیتهایی مانند تمرین و پرداختن به ورزشهاست که به افزایش نیرومندی و بنیه بدنی او منتهی می شود.

    این سبک زندگی که در چهار یا پنج سالگی شکل می گیرد، تثبیت می شود و به آسانی تغییر نمی کند، و چهارچوبی را فراهم می آورد که تمامی تجارب بعدید در قالب آن انجام می گیرند.

    ملاحظه می شود که آدلر نیز همانند فروید اهمیت سالهای اولیه زندگی را در تشکیل شخصیت مورد تاکید قرار داده است.

    تفاوت او با فروید در این عقیده است که فرد سبکی زندگی خودش را هشیارانه می آفریند.

    قدرت خلاق خود مفهوم آدلر از قدرت خلاق خود اوج نظریه او تلقی می شود .

    او گفت ما استعداد آن را داریم که شخصیت مان را مطابق سبک زندگی یگانه خود تعیین کنیم .

    این قدرت خلاق نشانگر اصل فعال هستی انسان است که ممکن است با مفهوم روح پیوند داشته باشد.تواناییها و تجارب معینی از طریق وراثت و محیط به ما منتقل می شوند، اما آنچه که پایه های نگرش ما نسبت به زندگی را فراهم می سازد همانا روشی است که فعالانه به کار می بندیم و تجاربمان را تفسیر می کنیم.

    این بدین معناست که ما هشیارانه در ساختن شخصیت و سرنوشت مان دست اندرکاریم .

    آدلر نوشت ما می توانیم سرنوشت خود را تعیین کنیم نه اینکه منتظر بمانیم تا تجارب گذشته آن را تعیین کند.

    ترتیب تولد آدلر در بررسی دوران کودکی بیمارانش ، به رابطه بین شخصیت و ترتیب تولد علاقمند شد .

    او یافت که فرزند اول ، میانی و آخر ، به دلیل موقعیت شان در خانواده ، تجارب اجتماعی ، متفاوتی دارند که به شخصیتهای متفاوت منجر می شود.

    مسن ترین فرزند پیش از آنکه فرزند دوم جای او را بگیرد توجه زیادی دریافت می دارد.

    بنابراین ، فرزند اول ممکن است احساس ناامنی و خصومت کند ، سلطه گر و محافظه کار باشد ، و به حفظ نظم و قدرت علامه مند شود.

    آدلر اظهار می داشت که مجرمان ، روان رنجوران ، و منحرفان اغلب فرزندان اول خانواده هستند .

    ( زیگموند فرزند اول خانواده بود ).

    آدلر فرزند دوم را جاه طلب ، عصیانگر ، و حسود یافت که به طور مداوم می کوشد تا از فرزند اول سبقت گیرد.

    (آدلر ، که فرزند دوم بود ، همه عمر چنین رابطه رقابت آلودی با برادر بزرگترش زیگموند داشت ) آدلر معتقد بود فرزند دوم از فرزند اول و جوانترین فرزند سازگاری بهتری دارد.

    عقیده داشت که جوانترین فرزند خانواده لوس و نازپرورده می شود و به احتمال زیاد در کودکی و بزرگسالی مشکلات رفتاری خواهد داشت.

    اظهار نظر بیشتر کسانی که از تصویر ارائه شده از ماهیت انسان توسط فروید به گونه ای که نیروهای جنسی و تجارب کودکی بر آن غلبه دارند ناخشنود و متنفر بودند نظریه های آدلر را به گرمی پذیرفتند.

    بدیهی است این طرز تلقی که ما هشیارانه و صرف نظر از محدودیتهای وراثتی یا رویدادهای کودکی رشد خود را هدایت می کنیم ، ناخوشایند تر است.

    آدلر یک تصویر خشنود کننده و خوش بینانه از ماهیت انسان را ارائه داد.

    نظام آدلر عاری از انتقاد نیست .

    بسیاری از روانشناسان مدعی اند که نظریه های او ساختگی و بر مشاهدات مبتنی بر عقل سلیم از زندگی روزمره متکی است.

    بعضی دیگر مشاهدات سوگیرانه و عاری از بینش تلقی می کنند.

    فروید می گفت که نظام آدلر بیش از اندازه ساده است.

    یادگیری و روانکاوی به علت پیچیدگی اش دو سال طول می کشد اما اندیشه های آدلر را می توان " به دلیل آنکه او حرف زیادی برای گفتن ندارد در دو هفته یاد گرفت " (استربا ، 1982 ، ص .

    156).

    از سوی د یگر آدلر می گفت آن دقیقا درباره کارهای خود فروید صدق می کند، زیرا برای آدلر تدوین روانشناسی ساده اش 40 سال طول کشید !

    انتقادهایی که روانشناسان آزمایشی به فروید و یونگ وارد کرده اند به آدلر هم وارد است.

    مشاهدات آدلر درباره بیمارانش قابل تکرار یا بررسی نیستند، به علاوه این مشاهدات به شیوه کنترل شده و نظامدار صورت نگرفته اند.

    او برای وارسی دقت و صحت گزارشهای بیمارانش کوششی به عمل نیاورد، و ما نند فروید و یونگ روشهایی را که به وسیله آنها داده ها را تحلیل می کرد و به نتیجه گیری هایش می رسید توضیح نداده است.

    بیشتر مفاهیم آدلر در برابر اعتباریابی آزمایشی نافرجام مانده اند، هرچند عقاید وی درباره ترتیب تولد به گونه چشمگیری موضوع تحقیق قرار گرفته است.

    برای مثال ، مطالعات نشان داده اند که هوش و نیاز به پیشرفت در فرزندان اول بالا تر است و با تولد فرزند دوم معمولا اضطراب را تجربه می کنند.

    پژوهشهای بعدی نشان می دهند که خاطره های اولیه کودکی نشانه هایی از سبک زندگی بزرگسالی ما را جلوه گر می سازند ( دیویدو و بران ، 1990).

    نفوذ آدلر در روانکاوی پس از فروید چشمگیر بوده است.

    آثار روانشناسان من (ایگون ) که به هشیاری بیش از فرایندهای ناهشیاری تاکید دارند ، از رهنمودهای آدلر پیروی می کنند.

    تاکید وی بر نیروهای اجتماعی در شخصیت در کارهای کارن هورنایو تاکید او بر وحدت شخصیت در نظریه گوردون آلپورت انعکاس یافته است.

    توجه او بر قدرت خلاق فرد در شکل دادن سبک زندگی اش بر افکار مزلو نفوذ داشت.

    و تاکید آدلر بر متغیرهای اجتماعی کارهای جولیان راتر نظریه پرداز جدید نو رفتار گرای یادگیری اجتماعی را تحت تاثیر قرار داد.

    آدلر بسیار جلوتر از زمان خود بود، زیرا تاکید او بر متغیرهای شناختی و اجتماعی با روندهای روانشناسی امروز سازگارتر از روانشناسی زمان خود اوست.

    منابع: 1- روانشناسی شخصیت- تألیف دکتر یوسف کریمی 2- روانشناسی فردی- تألیف آلفرد آدلر-ترجمه دکتر حسن زمانی شرفشاهی- نگارش: میهن بهرامی 3- طبیعت انسان- تألیف آلفرد آدلر- مترجم: طاهره جواهر ساز 4- تاریخ روانشناسی نوین- تألیف دوان پی.

    شولتز سیدنی آلن شولتز- ترجمه: علی اکبر سیف

  • فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

آلفرد آدلر ( 1937 1870) آدلر معمولا به عنوان نخستين پيشگام گروه روانشناسي اجتماعي در روانکاوي تلقي مي شود، زيرا در 1911 از فرويد جدا شد. او نظريه اي را تدوين کرد که " علايق اجتماعي " در آن نقش عمده اي را ايفا مي کنند ، و او تنها روانشناسي است ک

پيش فرض‌هاي روانشناسي کار اولين پيش فرض روانشناسي کار اين است که اقتصاد و صنعت با نيروي فکري و يدي انسان هدايت مي شود . بنابراين سلامت فکري ونيروي دستي انسان نقش مهمي در بهبود عملکرد توليد دارد. دوم با توجه به رشد روز افزون زمينه هاي اجتما

پيش فرض‌هاي روانشناسي کار اولين پيش فرض روانشناسي کار اين است که اقتصاد و صنعت با نيروي فکري و يدي انسان هدايت مي شود . بنابراين سلامت فکري ونيروي دستي انسان نقش مهمي در بهبود عملکرد توليد دارد. دوم با توجه به رشد روز افزون زمينه هاي اجتما

مقدمه ازدواج یکی از مراحل مهم در زندگی انسان به شمار می‌رود. نتایج اطلاعات متعددی که در مورد ازدواج انجام شده بر اهمیت آن در سلامت جسمانی و روان شناختی تأکیده کرده‌اند. در دهه‌های اخیر توجه بسیاری از پژوهشگران و متخصصان بالینی و خانواده به کیفیت روابط زناشویی ، رضایت زوجین و تأثیر آن در سلامت خانواده جلب شده است. بطور کلی آنچه در مباحث روانشناسی ازدواج مورد توجه است بررسی عوامل ...

چکیده: از جمله وظایف و تعهدات حکومت، اهتمام به اشتغال و رفع موانع آن در کشور می‌باشد، بر این اساس دولتها موظف به ایجاد مراکز خدمات اشتغال (PES) و اعمال فرآیند کاریابی شده‌اند. راهنمائی و مشاوره شغلی برای جویندگان کار، کارآفرینان و کارفرمایان (بعنوان مشتریان اصلی مراکز خدمات اشتغال) ابزار اصلی فرآیند کاریابی می‌باشد و می‌بایستی با رعایت اصول و فنون حرفه‌ای توسط کارشناسان علاقمند ...

چکیده تحقیق: بعضی از افراد درانتخاب شغل تسلیم حوادث می‌شوند و برخی بدون نقشه و فکر تحت تأثیر اعضای فامیل، شغلی راانتخاب می‌کنند که با خصوصیات فردی آنها منطبق نیست برخی از مردم نیز تحت تأثیر ارزشهای اجتماعی بدون درنظر گرفتن خصوصیات روانی و طرح نقشه خاص شغل خود را انتخاب می‌کنند. بطور کلی هدف از این پژوهش مقایسه و برسی رغبتها و گرایشات شغلی بین دانش‌آموزان دبیرستانی عادی و ناشنوا ...

تعریف نظریه واقعیت درمانی مجموعه‌ای از اصول نظری و عملی است که در دهه 1950 میلادی توسط روانپزشکی به نام ویلیام کلاسر مطرح شد و در سال 1965 میلادی مبانی آن در کتاب واقعیت درمانی به طور منظم و سازمان یافته‌ای انتشار یافت. واقعیت درمانی نوعی روان درمانی است که در آن سعی می‌شود با توجه به مفاهیم واقعیت، مسئولیت، امور درست و نادرست در زندگی فرد، به رفع مشکلات او کمک شود. در این نظریه ...

در ابتدا لازم می دانم بزهکاری را بیان و به طور کلی به مفهوم بزهکاری بپردازیم تا با بزهکاری بیشتر آشنا شویم. بزهکاری نوجوانان: از آنجائیکه بزهکاری و انحرافات نوجوانان از دیر زمان در جامعه بشری مورد توجه اندیشمندان بوده است همزمان با گسترش انقلاب صنعتی و گسترش دامنه نیازمندیها و محرومیت های ناشی از عدم امکان برآورده شدن خواسته ها و نیازهای زندگی موجب گسترش شدید و دامنه دار فساد، ...

چکیده: پژوهش حاضر با مقایسه سطح افسردگی و سلامت روان در بین دانشجویان فنی و مهندسی و روانشناسی می پردازد، سئوال اصلی پژوهش حاضر این می باشد که آیا بین افسردگی و سلامت روان دانشجویان فنی و مهندسی و روانشناسی تفاوت وجود دارد یا خیر؟ به همین منظور از میان کلیه ی دانشجویان فنی و مهندسی و روانشناسی 100 نفر به صورت نمونه گیری طبقه ای انتخاب گردید. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ...

روان شناسي تربيتي يکي از مهترين رشته‌هايي است که به بحث و بررسي پيشرفتهاي درسي و نارسائي‌هاي تحصيلي ياد گيرندگان مي‌پردازد. به عبارتي روان شناسي تربيتي شاخه‌اي از علم روان شناسي است که هدف آن کمک به دست اندرکاران تربيت در برخورد درست با مسائل آموزشي

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول