دانلود تحقیق علل حمله مغول به سرزمین های اسلامی

Word 75 KB 33860 20
مشخص نشده مشخص نشده تاریخ
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • حمد و ثنا خداوند ستایش و سپاس خاص پروردگاری است که انسان را به نعمت عقل کرامت ارزانی فرمود و شناخت خویش را با فطرت الهی بدو الهام کرد.

    درودی بی پایان بر همه انبیاء الهی بویژه پیامبر گرامی اسلام و خاندان پاکباخته اش بخصوص حضرت مهدی (عج) ولی خدا و احیاگر عدل و قسط پس از ستم و جور فراگیر جهانی سلام بر عالمان وارسته و فقیهان شیعه که حقوق اسلامی و معارف ائمه(ع) را حراست کرده و به ما رساندند و همواره دشمنان را از حوزه معارف دینی و انسانی و جوامع اسلامی پراکندند.

    سلام بر آن که برنامردی ها و ستم ها فائق آمد و حق را بنیاد کرده و به حق خواند.

    امام مقتدا زاده علی مرتضی (ع) حضرت امام خمینی (ره) که بر او و بر حماسه اش درود باد محبت و رحمت الهی نثار آن شهیدان و کشتگان حق که عدل به کردار آنان قائم گشت و دنیا را به همت والایشان متوجه اسلام نمودند.

    مقدمه مغول ها قوم بیابانگرد و چادرنشین بودند که در قسمت اسیای مرکزی و شرقی زندگی می کردند و رئیس آن ها شخصی به نام «تموچین» یا چنگیز بود که در سال617 هجری حملات خود را از سر حدات چین آغاز کرد چنگیز خان وقتی خبر کشته شدن جمعی از تجار مغول به وسیله حاکم شهر اوترار شنید برای سلطان محمد خوارزمشاه پیغام فرستاد به زودی به سراغ تو خواهم آمد.

    از دلایل دیگر حمله مغول به سرزمین های اسلامی می توانیم به ارتباط سری بین مغولان و مسیحیان مغرب زمین 2 تنش حکومت قراختاییان و تعریف خلای عباسی مغولان اشاره کرد.

    و باید دانست که مهم ترین علل انقراض دولت خوارزمشاهی و خلافت عباسی و افتادن اکثر ممالک اسلامی در دست مغوان بت پرست، چند چیز بوده: یکی آنکه محمد خوارزمشاه اکثر امراء و حکمفرمایانی که ممکن بود در روز درماندگی و حمله بیگانگان، کشور ایران را محافظت نمایند از میان برداشت و بلادی که بین ایرانیان و مغولان حایل بوده ضمیمه متصرفات خود کرد و از این جهت تقریبا با آن هم سر حد گردید.

    از همه بدتر اینکه محمد خوارزمشاه در موقع حمله مغول خویشتن را باخته و جرات از دست داده چنان بر او مستولی شده است که به جلال الدین هم اجازه جنگ نداد و همه را دلسرد و مایوس ساخت و بالنتیجه واقع شد آنچه ازخواندن آن دل ها در طپش آید و حال منقلب گردد.

    علت دیگر پیشرفت مغول دربار خلافت عباسی با خوارزمشاه بود و شاید خلیفه باطنابی میل نبود که حریف خود را بدست مغول ها ببیند و از شر او راحت گردد و از همین جهت خلیفه نه فقط با خوارزم شاه مساعدت ننمود و در دفاع از مغولان همت نگماشت بلکه سلطان جلال الدین را مساعدت نکرد و درخواست او را نپذیرفت نفاق سنی و شیعه را که اغلب بلاد حتی در بغداد حکمفرما بود علت دیگر پیشرفت مغول باید دانست چه رشته اتحاد مسلمین از یکدیگر گسیخته بود و در بغداد دارالخلافه مسلمین به کرات به شیعیان جور و احجاف واقع شد وفی الحقیقه این جماعت از استبداد عامه بجان آمده بودند و چاره ای هم نداشتند همچنین اهل سنت با یکدیگر سخت مخالفت داشتند و حتی در موقع حمله مغول بسیاری از حنفی مذهبان با مغول همدست گردیده با شافعیان از در خصومت در آمدند و مغولان در آخر هر دو طایفه را مقهور خود ساختند.

    از طرف دیگر اسماعیلیان سالیان دراز در ایران بلکه در اطراف بلاد اسلام تولید خوف و وحشت می نمودند نه قدرتی بود که آنان را به قسمی سرکوبی نماید تا دیگر قد علم ننمایند و نه عقلا حکمفرمایان و امراء به آن ها آزادی مذهب می دادند تا دست از اقدامات خود بردارند.

    این اوضاع و احوال خصوصا مخالفت امراء جلال الدین خوارزم شاه که مجبور بود گاه کرمان زمانی در آذربایجان و هنگامی در گرجستان با مخالفین بجنگد موجب شد که کشور پهناور ایران در اندک زمان در دست مغول بیافتد.

    هدف از تحقیق و پژوهش زندگی گذشتگان همیشه چراغ راه آیندگان بوده است و استفاده از تجربیات و آنچه بر آن‌ها گذشته‌و همچنین‌درس‌ آموختن از شکستها و علت شکست‌ها و پیروزی‌ها باعث می شود که انسان برای زندگی آینده خود هزینه کمتری نسبت به گذشتگان بپردازد.

    هدف از تحقیق و پژوهش در رابطه با این موضوع این بوده است که بدانیم چگونه مسلمانان ضعیف شدند که تقریا می شود گفت اقوام وحشی که تا آن روزگار تمدنی نداشتند، توانستند بر مسلمانان غلبه‌نمایند و مسلمانان را با آن همه عظمت و تمدن‌بزرگی را که داشتند اسیر خود سازند.امید است که این تحقیق و پژوهش در این رابطه توانسته باشد آنچنان باشد که حق مطلب را ادا نموده باشد.

    تاریخ سیاسی چنگیز خان در آغاز قرن هفتم هجری بر اساس صفحات شرقی مناطقی که اسلام در آن رسوخ یافته بود، آشفتگی کامل حکمفرما گردید.

    پس‌از مرگ صلاح الدین ایوبی(26صفر589 هـ).

    دیری نپایید که امپراطوری های وی درهم شکست.

    جانشینان صلاح الدین از یک سو، سرگرم نبردی سخت با یکدیگر بودند و از سوی دیگر با سلاطین سلجوقی آسیای صغیر، که قلمرو نیز دستخوش نفاق بود دست و پنجه نرم می کردند.

    اگرچه جنگجویان صلیبی نتوانستند در مشرق زمین بر مناطق وسیعی دست یابنداما به سبب حملات پی در پی این جنگجویان دودستگی عمیق تر شد، اتحاد زود گذر میان امیران محلی برای دفع نیرو های مهاجم به وجود آمد.

    علاوه بر این جنگجویان صلیبی در سال 1204 م قسطنتنیه‌را تسخیر کردند و امپراطوری‌روم شرقی‌توانست‌بخشی‌از قلمرو خود را نگاه‌دارد.

    در این موقع یعنی در سال 641هـ..ق به دربار خلیفه گزارش رسید که در آسیای مرکزی تموچین نامی که مغولان وی را به ریاست برگزیده و به او لقب چنگیزخان داده‌بودند توانسته است سرزمین های قبایل گوناگون را تحت فرماندهی خود با یکدیگر متحد کند و به این ترتیب نیروی عظیمی به وجود آورد.

    خلیفه از روی ناچاری (ناصرالدین الله خلیفه عباسی) به این فرمانروا روی آورد تا خطری را که از جانب همسایگان متوجه قلمرو خلافت بود دفع نماید؛ اما خان مغول درخواست وی را اجابت‌نکرد.

    چنگیز خان برالتون خان پادشاه ‌ختای و ایدی قوت پادشاه بلاد ایغور و نیز گورخان فرمانروای قراختای و شاهان دیگر فائق آمده بود.

    دراین موقع به جا می نمود که وغلبه نهایی بر کوچلک فرمانروای مسیحی قبیله نایان، نیروهای خود را جمع آمری نماید و به آنان فرصتی برای استراحت دهد.

    در این شرایط چنگیز خان صادقانه به خوارزمشاه اطلاع داد که خواهان حفظ صلح است.

    در این هنگام پیش آمدی علاوه بر تمام تصادفاتی که میان دو نیرو رخ داده و بی نتیجه مانده بود به وقوع پیوست که فرمانروای مغول را بر علیه خوارزمشاه به حرکت در آورد.حاکم قلعه اترار دستور داد بازرگانانی که چنگیزخان به قلمرو خوارزمشاه گسیل داشته بود دستگیر سازندو در میان حتی چند تن از اهالی خوارزم نیز بودند.

    او پس از بازجویی از دستگیر شدنگان خوارزمشاه اجازت طلبید که بازرگانان را نابود سازد و اموال آنان را ضبط کند.

    محمد خوارزمشاه بی تامل با این نیت سوء فرمانده خود موافقت نمود؛ تنها یکی از بازگانان توانست جان جان سالم بدر برد و سرگذشت همکارانش را در دربار مغول بازگو کند.

    و اینچنین چنگیز جنگ را آغار کرد.

    سپاهی را به فرماندهی توشی به سوی جنوب و سپاهی دیگر را به سرکردگی اکتای و جغتای پسران دیگرش به جانب اترار گسیل داشت.

    و خود در پاییز 616 هـ..ق از راه کاشغر و بلا ساغون که قبلا به تصرف مغولان در آمده بود رهسپار بخارا شد.

    سپاه وی صد و پنجاه تا دویست هزار تن بود.

    شهر بخارا مدت کوتاهی مقاومت کرد و سه شنبه چهارم ذی الحجه 616 هجری تسلیم گردید.

    اما قلعه آن 12 روز بیشتر مقاومت کرد.

    مغولان آن دسته از ساکنان شهر را که قادر به جنگ بودند به اسارت بردند و بقیه را قتل عام کردند.

    سمرقند را نیز که در شرق بخارا واقع و بیشتر بناهایش از چوب بود و خوارزمشاه فرصت نیافت دور ان را برج و باروئی بر پا کند در 10محرم 617 هـ .ق به چنگ دشمن افتاد.

    بنابراین استحکامات خوارزمشاه یکی پس از دیگری سقوط کرد اما وی پس از ناچیزی بر مغولان در جنوب جیحون امیدوار گردید که بتواند قلاع از دست رفته را از چنگ دشمن بگیرد مغولان این پیروزی سریع را مرهون عواملی بودند 1-در قلمروپهناور خوارزمشاه هنوز وفاداری به دولت رسوخ نکرده بود و خوارزمشاه با مالیات های وسیع پشت مردم را خم کرده بود.

    2-لشکریاغن ضعیف تر از آن بودند که در مقابل مغولان ایستادگی کنند و سپاهیان ترک بیشتر به هم نژادانشان (مغولان) می پیوستند به این ترتیب خوارزمشاه شتاب زده پا به فرار گذاشته و از مقابله با مغولان هراسید و در حالی که پسرش جلال الدین در برابر آنان ایستاد و پیروزی هایی هم کسب کرد.

    به هر حال چنگیز خان توانسته بود میان خوارزمشاه و امیران لشکرش تخم بدبینی بپا شد و این خود همکاری بین شاه و سپاهیان را دشوار می نمود.

    در این حال توشی بر سقناق و شهرهای دیگر تسلط پیدا کرد و در همه جا امور را به مغولان سپرد.

    دست های دیگر به فرماندهی مغولان الغ نوین و سکتوفناکت را تصرف کرد و با جور و مقاومت قهرمانه تیمور ملک فرمانده‌خجند بر این شهر نیز دست یافته‌اند.

    مهاجمین رفته رفته مرو، طوس و شهرهای دیگر خراسان را گرفتند و برج و باروی خوارزم با وجود مقاومت به چنگ چنگیز خام افتاد.

    چنگیز خان بیش از هر چیز تصمیم داشت خوارزمشاه را کاملا نابود کند.

    اگرچه جدا از مادر بدخواهش ترکان خاتون و همسرانش از شهری به شهر دیگر می گریخت با این همه وجود او برای سپاهیانش موجب دلگرمی می شد.

    به همین جهت خان مغول امیران مورد اعتماد خود ستبای و جبه را به تعقیب خورازمشاه فرستاد.

    امیران مغول از راه بلخ و طوس کمی پس از آنکه خوارزمشاه نیشابور را ترک کند به آنجا رسیدند.

    مدافعان شهر مدتی مقاومت کردند.

    نبرد نهائی روز 12 صفر 617 هـ .

    ق اغاز شد.

    مغولان در این جنگ گروه کثیری از سپاهیان خود را گرد آورده بودند و پس از سه روز بر نیشابور غلبه کردند.

    همدان که خوارزمشاه به ان پناه برده بود، بعد از خروج شاه تسلیم جبه شد.

    ستبای در این زمان قزوین را فتح کرد.خوارزمشاه نیز به یکی از جزایر بحر خزر گریخت و مغولان از جای او بی اطلاع ماندند و سرانجام شاه در آن جزیره چشم از دنیا بست.

    مغولان در این زمان به سوی مغرب تاختند.

    جبه به مازندران حمله برد و سپس ری را تصرف کردند.

    در زمستان همان سال مغولان به آذربایجان و قفقاز لشکر کشیدند و پس از آن که گنجه را تصرف کردند و سپس به گرجستان حمله برده و سپاهیان تابک ایران و ژرژ چهارم شاه گرجستان را شکست فاحشی دادند.

    پس از این شکست مرد، مغولان از راه تفلیس به ارمنستان حمله بردند و مراغه در4 صفر 618 هـ .

    ق به چنگ مهاجمین افتاد.

    مهاجمین پس از تصرف اردبیل به تبریز روی آوردند و چون فرمانروای آن ازبک بن پهلوان تسلیم آنان گردید شهر از آسیب مصون ماند، اما مغولان بیقان که سفیرشان قبلا در آغاز به قتل رسیده بود با خاک یکسان کردند.

    خان مغول در پاییز سال617 هـ.

    .ق ترمذ و در سال 618 هـ .

    ق بلخ، طالقان و چند شهر دیگر را تسخیر نمود و به ساحل رود سند رسید.

    در این مدت ایران به صورت سرزمینی ویرانه در آمد.

    لشکرکشی های پی در پی در سال 621 هـ .

    ق به ری، قم، ساوه، کاشان تنها به منظور تاراج صورت گرفت.

    جلال الدین یکی از پسران خوارزمشاه و جانشین وی به نبرد با مهاجمان پرداخت.

    پس از مرگ پدر باقیمانده سپاهیان خوارزم به وی پیوستند.

    میان جلال الدین و برادرش قطب الدین در کرمان اختلاف در گرفت و جلال الدین از راه نیشابور به غزنین رفت.

    در حالی که برادرش غیاث الدین یکی در صفحات اصفهان و فارس و دیگری در عراق سرگرم جنگ بودند.

    جلال الدین پس از فتح هرات بدست مغولان از غزنین متواری شده بود و به از آنکه در چند جنگ کوچک بر سپاهیانش فرعی مغول فائق آمد با چنگیز خان در کنار رود سند روبرو شد و از وی شکست خورد.

    ولی جان سالم به در برد و توانست شناکنان از رود سند بگذرد این تهور سبب شگفتی خان شد.

    پس فرزند خوارزمشاه از طریق کرمان به عراق رفت و آنجا را تصرف کرد.

    بعد از راه خوزستان و اذربایجان به گرجستان حمله برد و پیروز شد و آنگاه به تبریز رو آورد و پس از فتح اران بار دیگر به گرجستان حمله کرد و تفلیس را تسخیر نمود.

    جلال الدین چندی در آنجا ماند و یارانی پیدا کرد در سال624 هـ .

    ق به عراق بازگشت و در اطراف اصفهان با یکی از از لشکرهای مغول برخورد کرد و در همانجا بود که با برادرش غیاث الدین که از راه مازندران و کرمان به عراق عجم رسیده بود ملاقات کرد.

    غیاث الدین نیز در آنجا طرفدارانی یافته و به کمک آنان توانسته بود شهرهای ری، همدان، اصفهان را تصرف کند.

    در این هنگان دو برادر به فارس لشکر کشیدند و بار دیگر نزاع میان آنان در گرفت غیاث الدین پس از درگیری مقداری از تصرفات خود را رها کرد.

    چون جلال الدین شنید که قصد جانش را کرده اند دستور داد تا بادرش را نابود کنند برادر دیگر رکن‌الدین نیز در این میان‌به قتل‌رسیدجلال الدین‌زمستان سال‌625 هـ .

    ق را تنها در آذربایجان گذراند و از آنجا دوباره به گرجستان حمله کرد و توانست شهر خلاط را تصرف کند اما در حینی که سرگرم جنگ با الملک الاشرف فمرمانروای دمشق و سلطان سلجوقیان بود مغولان تا آذربایجان پیشرفت کردند جلال الدین در نزدیک شهر کبوت شکست خورد و ناگزیر به شمال گریخت و در آنجا گنجه را تصرف کرد.

    انگاه جلال الدین قصد داشت به اصفهان لشکرکشی نماید اما در این جا مغولان در پی او بودند، تقریبا به وی رسیدند و او ناگزیر به کوهستان گریخت و در آنجا زندگیش با ضربه خنجر کردی غارتگر در سال 628 هـ .

    ق پایان تلخ یافت.

    چنگیز خان در سال 621 هـ .

    ق دوباره به خاور برگشت و جز خراسان سایر مناطق ویران ایران زمین را به حال خود گذارد.

    چنگیز خان پس از بازگشت به مغولستان دیگر در اداره امور آسیای غربی دخالت ننمود و به احتمال قوی در 4 رمضان 624 بدرود حیات گفت.

    مرگ چنگیز پسرش اوکتای قا آن به وصیت پدر جانشین وی گردید و بعد از اوکتای قاآن پسرش گویوگ خان (639-647 هـ..

    ق) و پس از نگوتاآقا (648-657) به خانی نشست ودر عهد خان اخیر هولاکو مامور تملیک فتوحات مغول و در ایران و در سایر نواحی غربی آسیا گردید.

    در فاصله میان تسلط مغول بر مشرق ایران و حمله هولاکو که ایران سرزمین های مفتوح مغولان را مقام مغولی که از خانان تعیین می شدند با راهنمایی وزرای ایرانی مانند شرف الدین خوارزمی و بهاءالدین مهد جوینی اداره می‌کردند.

    هولاکوته برادرمنگوقا آن و پسر کولی خان این چنگیز بود در طی حملات مکرر خود اسماعلیه را مغلوب و قلاع آن را ویران ساخت و سپس بغداد را فتح کرد و با کشتن المستعصم بالله خلیفه عباسی به خلافت 525 ساله بنی عباسی خاتمه داد و پس از فتح بغداد شهرهای عراق و همچنین گرجستان و ارمنستان و بلاد اسیای صغیر را مسخر کرد.

    در سال 661 قوبیلای قاآن که به جای فگبوقاآن نشسته بود سلطنت تمام ایران و بین النهرین و شام و آسیای صغیر را به هولاگو واگذار کرد و بدین ترتیب اخلاف چنگیز خان سلسله ای در ایران تشکیل دادند که به ایلخانان مغول معرف است.

    هولا گو663 هـ بعد از آنکه همه منازعان را از جیحون تا سر حدات مصر را مغلوب و مطیع کرده بود در گذشت بعداز هولاگو خانان مغول به ترتیب زیر به فرمانروایی رسیدند.

    1- آباقاخان پسر هلاگوته در سال 663 جلوس کرد و در 680 وفات نمود 2-سلطان احمد تگودار پسرهلا گوته (680-683) 3-ارغون پسر آباقاخان (683-690) 4-گیفاتو پسر آباقا (690-694) 5-باید پسر طرغابی بن مغول که 694 درگذشت.

    6-مهودخان فازان پسر ارغون (702-716) 8-سلطان ابو سعید بهادر خان پسر الجاتیو (716-736) بعداز مرگ ابو سعید بهادر خان ضعف و انحطاط در سلطنت ایلخانان آشکار شد و ممالک ایلخانان دچار تجزیه و تفرقه گردید.

    وضع مذهب نزد مغولان مغولان به خدای یگانه ایمان داشتند اگرچه گاه گاه به وجود خدایان فرعی نیز در کنار خدای یگانه معتقد بودند.

    مغولان آفرینش زمین و آسمان ها را به خدای یگانه نسبت می دادند و او را منشاء خوشبختی و بدبختی میدانستند آنان بعد از مرگ منتظر حیاتی بودند که به حیات دنیوی شباهت زیادی داشت.

    مغولان برای پرستش خورشید به سمت جنوب سه بار به حالت رکوع در می آمدند و در عین حال انگشت های میانه را به کف دست می چسباندند و سق می زدند.

    مغولان می پنداشتند دارای سنگ باران هستند و هرگاه بخواهند می توانند باران تولید کنند و به خصوص‌معتقد بودند که این سنگ‌می‌تواند در جنگ‌ها خدمات ذی‌قیمتی انجام دهد.

    افراد که مورد توجه آن ها بودند و جزء بزرگان دینی آن ها بودند (شمن) نام داشتند که تمام مسائل دینی را شمن ها انجام دادند از جمله در موقع بیماری شمن ها تشخیص می دادند که آیا او مبتلا به بیماری طبیعی است یا این که ارواح در او حلول کرده اند.

    آداب تدفین مغولان را در حالت چمپاته و با هدایای فراوان به خاک می سپردند علاوه بر هدایا کاسه ای پر از گوشت و کوزه ای مملوء از شیر مادیان درون قبر قرار می دادند.

    ثروتمندان می توانستند طلا و نقره و رداء و پارچه های فراوان با مرده خاک کنند.

    جنازه فرمانروایان مغول را کنیزکان به درون گور بدرقه می کردند و این یکی از حقوق خاص آنان بود مغولان جنازه فرمانروایان را مخفی دفن می کردند و قبر را مخفی نگه می دشتند تا از دزدی در امان باشند.

    به همین دلیل بیشتر وقت ها قبر کن هایی را که از قبر فرمانروایان مطلع بودند می کشتند اما غازان پس از تشرف به اسلام سنت دیرینه مغول را ترک کرد و دستور داد برایش در تبریز مزاری مجلل بسازند.

    رابطه مغولان با ادیان مسیحیت فرمانروایان مغول هیچ گاه نکوشیدند که دین خاصی را بر رعایای خود تحمیل کنند سرانجام فاتحان مغول خود راناگزیر دیدند یکی از ادیان جهانی قلمرو خود را بپذیرند و پذیرش یک دین غیر مغولی موجب نابودی اداب بر رسوم مغولی شد.

    در دوران زمامداری کیوک رابطه خان با مسیحیت به شکل دیگر در آمد او تحت تاثیر وزیران مسیحی خود چین غای و قداق نویان نسبت به دین مسیح ابراز تمایل شدید می کرد پیوسته چهارتن کشیش در محضر وی وجود داشتند مانکو که وزیری نسطوری به نام بلغار مادر و همسرانی مسیحی داشت و حتی یکی از پسرانش را غسل تعمید داده بود مانکو به مسیحیت ایمان آورده بود واز پیروان ادیان دیگر نیز حمایت می کرد مسیحیان مغولان را ناجی خود می دانستند و چون سپاهیان و مغول به سال 1260 میلادی به دمشق وارد شدند مسیحیان آن شهر از آنان با فریاد های شادی استقبال کردند مسیحیان می توانستند با صلیب ها افراشته از معابر شهر بگذرند و حتی روایت می شود که به مسلمانان شراب پاشیده اند کیوک پیش از ان وعده داده بود که کلیسا های ویران شده را از نو بسازند در این موقع زمان مناسب برای انکه مغولان به این نوع وعده ها وفا کنند فرارسیده بود هلاکو نه تنها به مسیحیان اجازه داد که ناقوس های کلیسا رابه صدا در آورند بلکه در مراسم عبادت آنان نیز شرکت می کرد به خصوص در کلیساهایی که به فرمان همسرش دوقوز خاتون ساخته شده بود وحتی با بسیاری از روحانیون عالی قدر روابط دوستانه داشت او همچنین فرمان داد تا در سال 1258 میلادی در بغداد کلیسایی در اختیار مکیکا جاثلیق نسطوری بگذارند که در آن برای پیشوای مسیحی و اعقاب وی دعا شود هلا کو ضمنا قصر دوات دار کوچک را که در کنار رود دجله واقع بود به این پیشوا داد تا در ان مسکن کند و نیز به مسیحیان اجازه داد که به جای سجده در برابر او فقط تعظیم کنند و فرمان داد تا کشیشان ارمنی، گرجی و شامی مراسم عبادت انجام دهند و شراب او را ترک کنند.

    رابطه اباقا با مسیحیان مانند پدرش صمیمانه نبوده است.

    اباقا گاه گاه در جشن های مذهبی شرکت کرده است از جمله یک بار پیش از مرگش به سال 1282 در جشن عید پاک در همدان حاضر شد.

    همسرش مریم که دختر نامشروع میخائل هشتم امپراطور قسطنتنیه بود به هیچ وجه دقوز خاتون را نداشت.

    از یک نظر اباقا حتی از هلاکو نیز پا فراتر نهاد و فمان ضرب سکه هائی را که دادند که بر روی آن عبارت «به نام پدر و پسر و روح القدس»و علامت صلیب نقش بسته بود.

    مریم همسر اباقا همچنان پیرو کلیسای ارتدوکس یونان ماند.

    در دوران فرمانروایی احمد برادر اباقا که به اسلام گرویده بود مسیحیان در دربار نفوذ نداشتند او دستور داد تا از کلیسا ها مساجد بسازند و دیگر حق طبابت اطبای مسیحی و یهودی را از درآمد مسلمانان نپرداخت.

    فرمانروایی احمد فقط دو سال به طول انجامید و جانشین او ارغون که بودائی بود دشمن مسلمانانبود.

    درباره مسیحیان رفتار پدرش اباقا را پیش گرفت.

    حمایت از مسیحیان در زمان سلطنت گیخاتون نیز ادامه یافت بی آنکه ایلخان چون برادرش در برابر مسلمانان رفتار خصومت آمیز پیش گیرد گیخاتون چون در سال 1292 میلادی بیمار شد روحانیون مسیحی مسلمان یهودی و بودائی را بالین خود خواند اما در سال 1295 آرزوهای مسیحیان به یاس مبدل گردید کوشش بایدوخت برای مقابله و مخالفت با سلام موجب شد که مارکوپلو و هیتونوس بپندارند که او مسیحی است به حال او به عالم مسیحیت تا آنجا سرآشتی داشت که جبران زیان هایی راکه سپاهیانش به صومعه ماربنهام در سوریه وارد کرده بودند جبران کند اما سیر تریخ او را تحت شعاع قرار داد و با جلوس غازان بر تخت سلطنت اسلام پیروزی نهایی یافت غازان از روز جلوس بر تخت سلطنت جزیه را برای مسیحیان و یهودیان دوباره مقرر کرد و فرمان تخریب معابد مسیحی و یهودی و بودائی را داد مغولان برخی از این معابد را به شکل مساجد در آورده بودند.

    منابع و ماخذ 1-اشیولر: برتولر، تاریخ مغول در ایران، ترجمه دکتر محمود میر آفتاب، تهران 1351 2-رازی- عبدالله، تاریخ کامل ایران، 1371 تهران 3-اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول و اوایل ایام ؟

    تهران نشر نامک 1376 4-دهخدا- علی اکبر، لغت نامه دهخدا 5-ح- ج ساندوز- تاریخ فتوحات مغول، ترجمه ابوالقاسم حالت- تهران 1363 6- رشیدوو- پی، ثن، سقوط بغداد، ترجمه اسدالله آزاد، انتشارات استان قدس رضوی 1368 7-ولایتی، علی اکبر، فرهنگ تمدن اسلامی-1384 8-امیر عبداللهیان- احسان، پایان نامه

  • فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    -اشیولر: برتولر، تاریخ مغول در ایران، ترجمه دکتر محمود میر آفتاب، تهران 1351

    2-رازی- عبدالله، تاریخ کامل ایران، 1371 تهران

    3-اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول و اوایل ایام ؟ تهران نشر نامک 1376

    4-دهخدا- علی اکبر، لغت نامه دهخدا

    5-ح- ج ساندوز- تاریخ فتوحات مغول، ترجمه ابوالقاسم حالت- تهران 1363

    6- رشیدوو- پی، ثن، سقوط بغداد، ترجمه اسدالله آزاد، انتشارات استان قدس رضوی 1368

    7-ولایتی، علی اکبر، فرهنگ تمدن اسلامی-1384

    8-امیر عبداللهیان- احسان، پایان نامه

    .

مغول ها قوم بيابانگرد و چادرنشين بودند که در قسمت اسياي مرکزي و شرقي زندگي مي کردند و رئيس آن ها شخصي به نام «تموچين» يا چنگيز بود که در سال617 هجري حملات خود را از سر حدات چين آغاز کرد چنگيز خان وقتي خبر کشته شدن جمعي از تجار مغول به وسيله حاکم شهر

مقدمه یکی از مدارس قدیم ایران که در تبریز در نیمه اول قرن هشتم هجری دایر بوده مجتمع « ربع رشیدی » می باشد ، که این مجتمع از نظر اصول کلی مدیریت و آموزش و شیوه ی اداری با تمام مدارس قبل و معاصر بعد از خود تفاوت کلی داشته است . یکی از علل انتخاب این موضوع نیز همین دلیل می باشد . پس از مشورت با استاد گرامی جناب آقای دکتر قرچانلو به بررسی و مطالعه ی منابع و ماخذ موجود پرداختم . ...

مقدمه یکی از مدارس قدیم ایران که در تبریز در نیمه اول قرن هشتم هجری دایر بوده مجتمع « ربع رشیدی » می باشد ، که این مجتمع از نظر اصول کلی مدیریت و آموزش و شیوه ی اداری با تمام مدارس قبل و معاصر بعد از خود تفاوت کلی داشته است . یکی از علل انتخاب این موضوع نیز همین دلیل می باشد . پس از مشورت با استاد گرامی جناب آقای دکتر قرچانلو به بررسی و مطالعه ی منابع و ماخذ موجود پرداختم . ...

نوشکتین نیای بزرگ خوارزمشاهیان، غلامی بود از اهالی غرجستان که توسط سپهسالار کل سپاه خراسان در زمان سامانیان خریداری شد. این غلام در دوران فرمانروایی سلجوقیان به سبب استعداد سرشار و کفایتی که از خود نشان داد به زودی مدارج ترقی را طی کرد و به مقامات عالی رسید تا این که سرانجام به امارت خوارزم برگزیده شد. نوشتکین صاحب ۹ پسر بود که بزرگ‌ترین آنها، قطب الدین محمد نام داشت. پس از ...

به نام خدا خلاصه تاريخ ايران زمان ميلادي زمان هجري سلسله پادشاه رويدادها پايتخت حدود 720 تا 550 پيش از ميلاد مادها ديا اکو ديااکو هفت قبيله آريايي را در

اشتیاق آدمی به دانستن سرگذشت آدمیان پیشینیان و شوق کندوکاو در شیوه زندگی انسانهای دیگر، بانی و باعث ثبت و ضبط وقایع و عامل پیدایش کتابها و مقالات متعدد تاریخی بوده و تاریخ هر ملت و شهری در حقیقت شرح رویدادها و معرف پیشینه فرهنگی، سنتها و باورهای کلی و روابط . مناسبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم یک سرزمین است که آدمی به مقتضای نیاز به آن سرزمین روی آورده و روزگارانی را به سر ...

اصفهان سرزمین اصفحان حدود 2600 سال پیش بخشی از سرزمین ماد بود. بعضی از پژوهشگران عقیده دارند که نام این سرزمین در روزگار هخامنشیان گابه یا گی بوده است و پاراتیکا، که آن را فریدون امروزی می دانند، از نواحی مشهور و آباد آن بوده است. در روزگار اشکانیان، سرزمین اصفحان یکی از استانهای بزرگ کشور بوده است. دردوره ساسانیان نیز سرزمین اصفحان استانیمهم به شمار می آمد و محل زندگی اعضای هفت ...

جد بزرگ خوارزمشاهیان، غلامی ترک نژاد به نام نوشتکین بود. او نه فرزند داشت و پسر ارشد او قطب الدین محمد نام داشت. در سال 491 قطب الدین محمد از طرف سلطان سنجر سلجوقی، حاکم خوارزم شد و لقب خوارزمشاه گرفت و مدت سی سال به همین منوال گذشت تا اینکه وفات کرد و بعد از او پسرش اتسز جانشین وی شد. این واقعه در سال 521 هجری قمری رخ داد. او در کنار سلطان سنجر در جنگ ها شرکت میکرد و حتی او را ...

خوارزمشاهیان : جد بزرگ خوارزمشاهیان، غلامی ترک نژاد به نام نوشتکین بود. او نه فرزند داشت و پسر ارشد او قطب الدین محمد نام داشت. در سال 491 قطب الدین محمد از طرف سلطان سنجر سلجوقی، حاکم خوارزم شد و لقب خوارزمشاه گرفت و مدت سی سال به همین منوال گذشت تا اینکه وفات کرد و بعد از او پسرش اتسز جانشین وی شد. این واقعه در سال 521 هجری قمری رخ داد. او در کنار سلطان سنجر در جنگ ها شرکت ...

جد بزرگ خوارزمشاهیان، غلامی ترک نژاد به نام نوشتکین بود. او نه فرزند داشت و پسر ارشد او قطب الدین محمد نام داشت. در سال 491 قطب الدین محمد از طرف سلطان سنجر سلجوقی، حاکم خوارزم شد و لقب خوارزمشاه گرفت و مدت سی سال به همین منوال گذشت تا اینکه وفات کرد و بعد از او پسرش اتسز جانشین وی شد. این واقعه در سال 521 هجری قمری رخ داد. او در کنار سلطان سنجر در جنگ ها شرکت میکرد و حتی او را ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول