آنچه که اذهان عمومی از کلمه سیاست تلقی دارد ، مکر و خدیعه و پشت پا زدن به فضایل انسانی و نوار میس الهی جزو انصار سیاست بوده است ملاک این قضاوت ازهان عمومی حکامی است که تاکنون بر بشریت حکم می خوانده اند . بی شک علی بن ابیطالب (ع) از چهره های معدد و استثنایی تاریخ است که آیین نامه سیاسی اش را مکتب عرفان و فضایل و کرامات انسانی پی می افکند . این شیوه و سیره (سیاست ) گرچه برای آن حضرت گران تمام شد و عناصر بسیاری از فرست طلبان زمان ویانیان زمین را به مقابله با وی وا داشت و منشاء مشکلات بسیار و درگیری های فراوان و رنجها و شکنجه های روحی برای او شد ، ولی از سوی دیگر این خود ترسیم خط فضیلتی بود که در تاریخ سیاست بتواند الگو و شاخص برای بشر باشد که طبعاً بهای سنگینی را در ازای آن باید پرداخت .
قدرت به عنوان امانت
قدرت و انعطاب
قدرت به عنوان یک حق
قدرت مشروع و نامشروع
اهمیت وجود سیاست و حکومت
جوامع مدنی شامل قدرت های متفاوت اجتماعی است . اما آنچه این قدرتها را در یک جا گرد هم آورده و روابط آن ها را نظم می بخشد و بر اجرای قوانین میان ان ها نظارت می کند قدرت سیاسی است . به طور قطع ، بدون وجود قدرت سیاسی ، جوامع مدنی توانایی حفظ خویش را نخواهند داشت و به زودی دچار از هم گسیختگی خواهند گردید . حضرت علی (ع) می فرماید . (هیچ جامعه ای قوام نمی یابد مگر به وسیله تدبیر ، و چاره ای جز وجود حکومت نیست .»
به وسیله قدرت سیاسی است که می توان حتی را بر پا داشت و باطلی را میراند ، نشانه های دین را بر پا ساخت ، شهرها را آباد نمود و کار مردم را اصلاح کرد ، و بطور کلی حیات اجتماعی انسان را از یک طرف حفظ نمود و از طرف دیگر ، به سمت هدایت ، کمال و رستگاری برد . بناراین قدرت سیاسی ، قدرتی بس توانا و کاراست ، اما مهمترین گام در جهت کمال توانایی قدرت سیاسی ، برخورداری از مشروعت الهی و مردمی است .
(امتی که با داشتن یک هدف مستقل الهی در مسیر تکامل گام بر می دارد به ناچار باید رهبری تمسک جوید ، رهبری که تبلوری از آرمان الهی و مورد قبول و پذیرش و الگو و سند تحرک و پویایی وی باشد . حضرت علی (ع) می فرمایند : « نقش زمامدار نسبت به ملت همانند رشته ای است که مهره ها را گرد هم آورده و به یکدیگر پیوند می دهد ، پس اگر رشته بگسار دانه ها از هم می باشد و هرگز تمام آنها گرد نمی آید.»
امام با این تشبیه بسیار ساده و جالب خاطر نشان می سازد که وحدت امت ، که اساس هویت ، قوام و استقلال ان است ، بستگی به وجود تیم و سرپرستی دارد که به دور از اختلاف نظر ها وجه ای از عوامل تفرقه و تبعیض ، امت را در یک محور بنیادی گرد آوری و متشکل ساخته و از تشت و تفرق ، که اولین نقطه آسیب پذیری است مصونیت دهد . طبیعی است که چنین توفیقی برای هر زمامدار حاصل نمی آید ، بلکه زمامداری صالح باید ، تا با توجه به رمز وحدت و با اهتمام به پر کردن شکافها و در هم ریختن دیوار های تبعیض ، جاده اتحاد و همبستگی است را در پرتو مکتب توحید هموار سازد .
قدرت یکی امانت الهی
یکی از ویژگیهای بارز قدرت ، امانت بودن آن است ، قدرت اصالتاً متعلق به شخص خاصی نیست و هیچ کس حق مالکیت نسبت به آن ندارد . تداول و در گردش بودن ان دلیل بر این عدم مالکیت ذاتی است . بنابر این تنها خداوند است که مالکیت تام نسبت به آن دارد و قدرت را بصورت امانت به حاکم واگذار می کند . در یک جامعه یکتا پرست در غیر این صورت ، یعنی در حالتیکه حاکم قدرت خود را از طرق دیگر بدست آورد ، مسلماً مشکلات متعددی در راه حکومتش بروز خواهد نمود . شکل واضح این مشکلات به هنگام ایجاد تنش میان مردم و حاکم قابل مشاهده است . عدم اطمینان و اعتماد قلبی مردم از چنین حکومتی ، پایه های نظام را سست می نماید . این امر باعث می شود تا حاکم هزینه های فراوانی را با استفاده از ابزار های تشویق و تنبیه به جهت کنترل جامعه در سطحی گسترده متحمل شود . البته بطور مسلم هیچگاه با این وسایل نمی توان حس اعتماد و اطمینان مردم را بعنوان مهمترین عناصر ثبات در یک حکومت ، بدست آورد . امام علی در موارد متعددی به مسئله امانت بودن قدرت شااره می نماید و به کار گزاران خود ، آنرا متذکر می شود هنگامی که سخن از تشویق کار گزار است با گفتن این جمله که امانت را خوب بجای آوردی . آنها را تشویق می کند ، و به هنگام عتاب ، آنان را با این جمله که «امانت خود را از دست داده ای » مورد سرزنش قرار می دهد .
همچنین برای فهماندن اهمیت موضوع و اتمام حجت ، به عمال خویش با جملاتی از این قبیل :«کاری که بعهده توست نانخورش تو نیست بلکه بر گردنت امانتی است . آن که تو را به آن کار گمارده ، نگهبانی امانت را به عهده تو گذارده و یا «بدرستیکه این فرمانروایی امانتی است ، پس کسی که در ان خیانت ورزد تا روز قیامت لعنت خدا بر او باد .» سعی می کند واقعیت حکومت را برای یاران خویش روشن سازد .
در مرتبه ای پائین تر مالک این امانت مردم هستند . آنها هستند که ولایت یک شخص را بر خود می پذیرند و از بسیاری از اختیارات خود جهت برقراری نظم و ایجاد روابط صحیح اجتماعی چشتم می پوشند . بنابر این تا حدی نیز نسبت به قدرت ، حق مالکیت دارند . امام علی در این زمینه به یکی از کارگزاران خویش چنین می گوید ک چون دیدی روزگار ، پسر عمویت را بیازرد ، و دشمن بر او دست برد و امانت مسلمانان تباه گردید ... پس نه پسر عمویت را یاری بودی و نه امانت را کار ساز . حق مالکیت مردمی بر قدرت ، در دوره حکومت امام علی برای تمامی افراد جامعه بصورت یکسان نبوده است ، بلکه گروه مهاجرین و انصار ، دارای اولویت بوده اند . در واقع آنها در حکم نمایندگان دیگر مسلمانان محسوب می شدند . البته هنگامی که از مهاجرین و انصار بعنوان کسانی که دارای این اولیت هستند ، صحبت می شوند ، مقصود اصحاب پیامبر بطور کلی از مهاجرین و انصار نیست ، بلکه تنها به شرکت کنندگان در جنگ بدر ، اولین جنگ مسلمانان با مشرکین اختصاص دارد . هنگامی که گروه مهاجرین و انصاری بعنوان کسانی که دارای این اولیت هستند ، صحبت می شوند ، مقصود اصحاب پیامبر بطور کلی از مهاجرین و انصار نیست ، بلکه تنها به شرکت کنندگان در جنگ بدر ، اولین جنگ مسلمانان با مشرکین اختصاص دارد . هنگامی که گروه مهاجرین و انصار در مورد امر مهمی چون حکومت متفق القول شوند ، حکم آنان جنبه لازم الاجراء بودن را پیدا می کند امام علی در این مورد می فرماید : «شورا از مهاجران است و انصار ، پس اگر گرد مردی فراهم آمدند و او را امام خود نامیدند ، خشنودی خدا را خریدند . بنابر این رابطه فرمانروا و قدرت ، رابطه امانت است و امانت داری . در واقع فرمانروا در این دنیا چیزی به جز زحمت و مسئولیت ، برای خود نمی خرد و تنها اجر خود را در آخرت می برد .
پس از مشخص شدن مالکین واقعی قدرت ، زمامدار باید همواره خود را برای جوابگوی در برابر آنان آماده نگه دارد و استیضاح حاکم بعنوان امری موجه خود را برای جوابگوی در برابر آنان آماده نگه دارد و استیضاح حاکم بعنوان امری موجه خواهد بود ، چنانکه امام علی در فرازی از نامه خود به مالک اشتر چنین می فرماید :
«اگر رعیت بر تو گمان ستم برد ، عذر خود را آشکارا با آنان در میان گذار و با این کار از بدگمانی شان درآر ، که بدین رفتار ، خود را به –عدالت – خوی داده باشی و با رعیت مدارا کرده و با عذری که می آوری بدانچه خواهی رسیده و آنان را به راه حق در آورده همچنین امام در انتهای نامه به مسئولیت حاکم در قبال خداوند و مردم ، با هم اشاره می نماید ، آنجا که فرماید : «من از خدا می خواهم با رحتی فراگیر که او راست ، و قدرت بزرگ او بر انجام هرگونه درخواست ، که من و تو را توفیق دهد در آنچه خشنودی او در آن بود از داشتن عذری آشکار در پیشگاه او و آفریدگانش .»