دانلود تحقیق سوسیال‌ دموکراسی

Word 89 KB 33866 17
مشخص نشده مشخص نشده تاریخ
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • سوسیال‌ دموکراسی سوسیال‌دموکراسی یا مردم‌ سالاری اجتماعی یک ایدئولوژی سیاسی است که در اواخر سدهٔ نوزدهم و اوایلسدهٔ ۲۰ (میلادی) از سوی هواداران مارکسیسم ارائه شد.

    ابتدا سوسیال دموکراسی شامل انواع گرایشات مارکسیستی از گرایشات انقلابی همچون رزا لوکزامبورگ و ولادیمیر لنین تا گرایشات مختلفی همچون کائوتسکی و برنشتاین را شامل بود, اما بخصوص پس از جنگ جهانی اول و انقلاب اکتبر در روسیه سوسیال دموکراسی بیشتر و بیشتر به گرایشی غیرانقلابی بدل شد.

    تا آن جا که گرایش رویزیونیستی که برنشتاین نمایندگی می‌‌کرد, مبنی بر اینکه سوسیالیسم نه از طریق انقلاب که از طریق اصلاحات تدریجی به دست می‌‌آید تقریباً بر کل سوسیال دموکراسی حاکم گشت.

    شعار بعضی سوسیال دموکرات‌ها "نه به انقلاب,آری به اصلاح" بوده است.(این شعار در زبان انگلیسی وزن خاصی دارد) در میانه‌های سده بیستم سوسیال‌دموکرات‌ها از اِعمال قوانین جدیتر کار، ملی کردن صنایع اصلی و ایجاد دولت رفاهی هواداری می‌کردند.

    برنشتاین » صاحب فرضیه تعدیل مارکسیسم ،و تاکید بر پیاده کردن تدریجی و مرحله به مرحله سوسیالیسم امروزه سازمان "انترناسیونال سوسیالیستی" مهم‌ترین سازمانی است که در سطح جهانی احزاب سوسیال دموکرات را (در کنار احزاب سوسیالیست دموکراتیک) دربر می‌‌گیرد.

    ادوارد برنشتاین Eduard Bernstein صاحب فرضیه تعدیل مارکسیسم 18 دسامبر سال 1932 در 82 سالگی در گذشت .

    کمونیستها تا زمان فروپاشی شوروی برنشتاین را یک تجدید نظر طلب می خواندند که اینک راه او را در پیش گرفته اند.

    برنشتاین، یک روزنامه نگار آلمانی، نخست از پیروان سرسخت مارکسیسم (سوسیالیسم علمی) بود و آن را تنها راه نجات بشر از بدبختی، غم، جنگ و تباهی می دانست و با این افکار چون نتوانست در آلمان به کار روزنامه نگاری ادامه دهد به انگلستان رفت و در آنجا به مدت 21 سال به انتشار روزنامه پرداخت.

    با توجه به روانشناسی بشر، برنشتاین بعداً پاره ای از اصول مارکسیسم را غیر عملی دید و به نشر نظرات خود در روزنامه سوسیال دمکرات Der Sozial Demokrat دست زد.

    یکی از موارد اختلاف نظر برنشتاین با مارکسیسم این بود که عقیده داشت طبقه متوسط جامعه نباید از میان برداشته شود؛ همین نتیجه ای که چین در تجریه ای که از سال 1982 آغاز کرده به آن رسیده و بسیاری از احزاب کمونیست دیگر هم به آن گردن نهاده، و پذیرفته اند که ساختن بنای سوسیالیسم باید تدریجی، و شروع آن از سوسیال دمکراسی باشد.

    مورد اختلاف دیگر این بود که برنشتاین باور نداشت که کاپیتالیسم با تضادهای داخلی اش از درون متلاشی شود.

    طبق فرضیه برنشتاین، طبقه زحمتکش یک جامعه باید نخست روشن شود، رشد کند و به تدریج به صورت یک وزنه سیاسی در آید و از راههای دمکراتیک به قدرت (حکومت) برسد و یا این که سهم چشمگیری از آن را به دست آورد و از این جایگاه به تضعیف بنیادهای کاپیتالیستی بپردازد.

    آنگاه با سوسیال دمکراسی آغاز و سپس، مرحله به مرحله، سوسیالیسم را جایگزین آن سازد و در جریان عبور از مراحل باید مراقب فرصت طلبان باشد که خود را داخل نکنند که ورود آنان، تکامل را از مسیر خود منحرف و با شکست رو به رو خواهد ساخت (دهها سال بعد، شکست سوسیالیسم در شوروی و اروپای شرقی درستی اخطار برنشتاین را که همانا برحذر بودن از فرصت طلبان است ثابت کرد).

    یکی از مثالهای او از این قرار است که شکارچی ماهر، نخست شکار خود را خسته می کند و از پای در آوردن شکار خسته کار بسیار آسانی است، ولی باید توجه داشت که در این شرایط هم هر فرد و گروهی می خواهد آن را شکار کند.

    باید مراقب فرصت طلبان بود.

    وی می گوید که تنها، با ورود طبقه کارگر به پایگاههای قدرت نمی توان زیربنای کاپیتالیسم را ویران ساخت به گونه ای که قابل مرمت کردن نباشد؛ باید همزمان کارهای بد و خصلت های سوء کاپیتالیسم را برای مردمی که هنوز روشن نیستند افشاء کرد تا ریشه کنی کاپیتالیسم در ذهن آحاد مردم نقش بندد و برای رسیدن به این هدف به یاری روشنفکران نیاز است.

    بنابر این، در بطن مبارزه نیاز به یک طبقه روشنگر است از جمله اهل جراید، کتاب نویسان مخصوصا داستان نویسان که حرفهایشان در مغز عوام الناس فرو می رود، اصحاب نمایش (تئاتر و سینما).

    وی نقش روشنفکران (نویسنده، روزنامه نگار، هنرمند و مدرس) در ویران ساختن بنای کاپیتالیسم و استثمار و هر گونه بنیاد ارتکاب ظلم را با انعکاس زشتی های آنها بیش از هر عامل دیگر دانسته و گفته است که تخریب آن بنیادها با قلم، بیان و هنر به گونه ای است که مرمت پذیر نخواهند بود، زیرا که نوشته و بیان در اذهان افراد نقش می بندد و آنان را به صورت دشمن آشتی ناپذیر استثمارگران و ستمگران در می آورد.

    بزعم برنشتاین، یک کتاب داستان؛ یک مقاله مستدل؛ یا یک نمایش، یک تصویر و حتی یک قطعه شعر و یک کاریکاتور می تواند جامعه ای را منقلب و آماده پذیرفتن هر تغییر و انجام هر اقدام کند.

    برنشتاین در توضیح این نظر یه خود گوید: تا طبقه زحمتکش که نگران تامین معاش روزانه است، متوجه آینده و احقاق خود نشود و به مجالس و به دنیای قلم و تریبون راه نیابد نمی توان به پیروزی امیدوار بود.

    با طبقه متوسط که از نظر شمار برتر از طبقه بالا ست و کارایی زیاد دارد نباید در افتاد که بدون کمک این طبقه، پیروزی زحمتکشان و اشتثمار شوندگان غیر ممکن خواهد شد، زیرا که طبقه بالا نیروی بازدارنده زحمتکشان را از طبقه متوسط به دست می آورد و بدون داشتن چنین عاملی نمی تواند به سلطه خود ادامه دهد(بر خر مراد سوار باشد).

    به عبارت دیگر طبقه بالا که پاسدار کاپیتالیسم است با اسب طبقه متوسط می تازد.

    بنا براین، تا طبقه متوسط که از دو طبقه دیگر دانش، مهارت و کارایی بیشتری دارد و کارگزار طبقه اول است مطمئن نشود که با فرو پاشی کاپیتالیسم منافع خود را از دست نخواهد داد دشوار است که تمام عیار در خدمت زحمتکشان قرار گیرد.

    پس، یک طالب سوسیالیسم به همان اندازه که طبقه متوسط را به سوی خود می طلبد باید به سوی این برود، و نتیجه این کار همان سوسیال دمکراسی یعنی راه میانه است که پس از پادار شدن چاره ای جز حرکت به سوی سوسیالیسم کامل ندارد.

    برنشتاین با انقلاب پرولتاریا مخالف است و می گوید که از این طریق ، پیروزی کوتاه مدت خواهد بود؛ زیرا که چنین انقلابی همه چیز را می خواهد برق آسا زیر و زبر کند که برای پیشرفت چیزی باقی نمی ماند و چون انقلابیون، بدون داشتن تجربه لازم- خود می خواهند امور را به دست گیرند باعث پشیمانی و عدم رضایت توده ها می شوند و در این شرایط برای حفظ نظم، دیکتاتوری نظامی و یا هر شکل دیگر جای دیکتاتوری طبقه کار گر را خواهد گرفت و توده مردم حسرت گذشته را خواهندخورد.

    برنشتاین با این استدلال نتیجه می گیرد که به جای انقلاب باید تحول کرد.

    برنشتاین حاضر نمی شود کلمه ای درباره مدینه فاضله بشنود.

    او می گوید که اگر به موازات تحول در جهت سوسیال دمکراسی و تکامل، سطح فهم و آگاهی ها و دانش مردم بالا نرود موفقیت به دست نخواهد آمد.

    برنشتاین در یکی از رساله هایش نوشته است: نباید به یک انقلاب قاطع امید بست، باید از طرق دمکراتیک و مسالمت آمیز قدرت را در جامعه به دست گرفت.

    باید وجدان و ضمیر عوام الناس و طبقه ساکت را روشن ساخت و فعال کرد و به آنان فهماند که نباید تنها در اندیشه امرار معاش روزانه خود باشند، باید به سوی برابری کامل و عدالت اجتماعی - اقتصادی پیش بروند؛ زیرا که آزادی سیاسی برای خوشبخت زیستن و دغدغه نداشتن کافی نیست.

    برنشتاین اندرز داده است: مردم نسبت به اخلاقیات، با این که گاهی خودشان آن را نقض می کنند حساسیت دارند و به کسی اعتماد می کنند که ضعف اخلاقی نداشته باشد؛ بنابر این مبارزان راه سوسیالیسم، نخست باید خود را مجهز به سلاح اخلاقیات کنند و نمونه باشند تا مردم حرف و عمل آنان را بپذیرند و حمایتشان کنند.

    افول سوسیال دموکرات های اروپایی، همراه با تاریخچه مختصری از این احزاب سوسیال دمکرات‌ها، وفادار به شکل و ماهیت خود، در آخرین لحظات نیز پیشنهاد حزب کمونیست برای تشکیل یک ائتلاف انتخاباتی علیه نازیسم را رد کردند.

    مانند بسیاری دیگر از کشور‌ها در گذشته و حال، در آلمان نیز سوسیال دمکرات‌ها بدون تعلل، اتحاد با راست ارتجاعی را به اتحاد عمل با سرخ‌ها ترجیح دادند.

    دسیسه و نیرنگ و توطئه کردن هم از جمله ویژگی های احزاب سوسیال دمکرات و به خصوص حزب سوسیال دموکرات آلمان است.** اصولاً جوهر و اساس حزب سوسیال دموکرات آلمان بر پایه توطئه گری و دسیسه سازی استوار است و همیشه با گل آلود کردن آب، ماهی گرفته و به قدرت رسیده است و امروز هم در چنین وضعیتی به سر می برد.

    دنیای ما «افول سوسیال دموکرات های اروپایی» همراه با تاریخچه مختصری از این احزاب مقاله ای که در زیر تحت عنوان «افول سوسیال دموکرات های اروپایی» آورده می شود، از اشپیگل است.

    ما در اینجا مقدمه بسیار کوتاهی در مورد جدایی احزاب سوسیال دموکرات اروپایی از احزاب کمونیست را نقل می کنیم، تا خوانندگان محترم شمه ای از تاریخچه این احزاب را دوباره مرور نمایند.

    " جنگ جهانی اول و انقلاب اکتبر، به جدایی همیشگی دو گرایش انقلابی و رفرمیستی جنبش سوسیال دموکراسی انجامید.

    جناح راست سوسیال دموکراسی آلمان، فرانسه و بریتانیا در کنار طبقات سرمایه دار کشورهای خود قرار گرفتند و در یک جنگ امپریالیستی، طبقه کارگر کشورهای مختلف را به جنگ علیه هم واداشتند.

    البته، رهبرانی مانند رامزی مکدونالد در بریتانیا و کارل لیبخنشت در آلمان، از آغاز با جنگ مخالف بودند.

    لنین موضع سازش ناپذیری در برابر جنگ امپریالیستی اتخاذ کرد، و انقلاب اجتماعی علیه طبقات جنگ افروز را تنها راه پایان دادن به آن جنگ امپریالیستی ارزیابی کرد.

    انقلاب کبیر اکتبر 1917، درستی سیاست لنین را نشان داد، و روسیه را از جنگ جهانی اول بیرون کشید.

    این تحولات سترگ و تاریخ ساز، در مقیاس جهانی موجب جدایی سازمانی جناح انقلابی سوسیال دموکراسی از جناح سازشکار و رفرمیست و تشکیل احزاب مارکسیستی( احزاب کمونیست) شد.

    در دوره تاریخی انقلاب اکتبر تا جنگ جهانی دوم، عملکرد احزاب سوسیال دموکرات، نسبت به احزاب کمونیست و جنبش انقلابی جهان بسیار مخرب و خصمانه بود.

    همه آنها یا بطور مستقیم- با حمایت از لشکر کشی چهارده دولت سرمایه داری جهان علیه انقلاب نوپای اکتبر و اولین دولت سوسیالیستی جهان- و یا بطور غیر مستقیم- از طریق تبلیغات تحریف آمیز و مباحث نظری و روشنفکرانه مخدوش و غیرواقعی در باره تجربه انقلاب اکتبر- در کنار اردوی سرمایه قرار گرفتند.

    افراط گرایی آنها در تبلیغات ضد- کمونیستی در عمل موجب شد آنها در آستانه به قدرت رسیدن فاشیسم در آلمان، ائتلاف با نیروهای راستگرا را بر اتحاد با کمونیست ها ترجیح دادند.

    «در انتخابات دسامبر 1932، سه کاندیدا برای ریاست جمهوری حضور داشتند: فیلد مارشال فون هیندنبرگ، کاندیدای محافظه‌کاران، آدولف هیتلر کاندیدای نازی‌ها، و ارنست تلمان Ernst Thaelmann کاندیدای حزب کمونیست.

    تلمان در کارزار انتخاباتی خود، استدلال کرد که رأی به هیندنبرگ یعنی رأی به هیتلر و هیتلر آلمان را به جنگ رهبری خواهد کرد.

    مطبوعات بورژوازی، منجمله مطبوعات سوسیال دمکرات‌ها، این نظر تلمان را «تبلیغات مسکو» نامیدند.

    هیندنبرگ در انتخابات پیروز شد و آرای نازی‌ها نسبت به 13.7 میلیون رأی آن‌ها در انتخابات رایشتاگ، حدود دو میلیون رأی کاهش یافت.

    سوسیال دمکرات‌ها، وفادار به شکل و ماهیت خود، در آخرین لحظات نیز پیشنهاد حزب کمونیست برای تشکیل یک ائتلاف انتخاباتی علیه نازیسم را رد کردند.

    مانند بسیاری دیگر از کشور‌ها در گذشته و حال، در آلمان نیز سوسیال دمکرات‌ها، بدون تعلل اتحاد با راست ارتجاعی را به اتحاد عمل با سرخ‌ها ترجیح دادند.

    پیش از این در سال 1924، مقامات سوسیال دمکرات در وزارت کشور از نیروهای شبه نظامی فاشیستی Reichswehr برای حمله به تظاهرکنندگان چپ استفاده کرده بودند.

    آن‌ها طی این عملیات 7 هزار کارگر را زندانی کرده و روزنامه‌های حزب کمونیست را سرکوب کردند.

    در پی انتخابات، تعدادی از احزاب کوچک راستگرا با نازی‌ها ائتلاف کردند و در ژانویه 1933، چند هفته بعد از برگزاری انتخابات، هیندنبرگ برای پذیرش مقام صدراعظمی به طور رسمی از هیتلر دعوت به عمل آورد.» (سیاه جامگان و سرخ ها:فاشیسم منطقی و سرنگونی کمونیسم، ص30)."(1) شرق: اشپیگل: افول سوسیال دموکرات های اروپایی تا همین گذشته های نزدیک، چپ اروپایی از خوش بینی و انرژی سرشار بود و برخی از نمایندگان آنها خود را پیشروان عصر نوین سوسیال دموکراسی می دیدند.

    در آن زمان سخنگو و طلایه دار آنان تونی بلر بود که در مه 1997 محافظه کاران بریتانیایی را ماهرانه از عرصه قدرت سیاسی بیرون راند و این مساله به عنوان پیش درآمدی بر هژمونی پیوسته و نوین چپ ها در اروپا مطرح شد و سپس در پایان دهه نود این چپ ها بودند که بر کشورهای اسکاندیناوی و دولت فرانسه و انگلستان و ایتالیا حکم می راندند.

    در آلمان نیز در سال 1998 و برای اولین بار بعد از دهه شصت، سوسیال دموکرات ها به رهبری شرودر زمام قدرت سیاسی را در دست گرفتند.

    بدین ترتیب روسای دولت های سوسیال دموکرات به هنگام نشستی که در پایان قرن گذشته برگزار کردند تا اندازه ای لبریز از غرور بودند.

    در آن زمان هیچ یک از آنان در این مورد که چرا در پایان قرن نوزدهم ستاره سوسیال دموکراسی غروب کرد، سخنی به میان نیاورد.

    به جای آن همه آنها با غروری خاص از «راه های سوم» گفتند و حتی حاضر نشدند در مورد علل شکست های پی درپی دموکرات مسیحی های اروپایی بحث کنند.

    در آن زمان آن نئولیبرالیسم جوان پسند نیز بهترین دوران خود را پشت سر گذاشته بود.

    اما آن سوسیال دموکراسی دگرگون شده که با بازار و رقابت آشتی کرده و دیگر از دولت ستایش نمی کرد، با وجود افزایش چشمگیر طرفدارانش جدیت بیشتری نشان می داد تا انسجام اجتماعی را با نوآوری اقتصادی پیوند دهد و چنین سوسیال دموکراسی مدرنی در پایان هزاره گذشته به آینده تعلق داشت.

    اما بالاخره زمانی رسید که آن شور و سرزندگی جای خود را به افسردگی بدهد.

    اولین حلقه زنجیره شکست های سوسیالیستی با شکست حزب سوسیالیست اتریش به وجود آمد و در بسیاری از کشورهای دیگر ادامه پیدا کرد.

    حتی سوسیال دموکرات های سوئد هم که همواره در قدرت بودند تن به شکست دادند و در همان حال سوسیال دموکرات های آلمان هم تنها با پذیرش ائتلاف بزرگ و به زحمت توانستند حزب خود را نجات دهند.

    با اینکه سوسیال دموکرات ها در دهه های پیش هم بارها موقتاً از قدرت کناره گیری کرده اند اما هرگز مثل امروز متحمل شکست های دراماتیک نشده بودند.

    این دولت ها در دهه های قبل هیچ گاه از خود کوهی از مشکلات برجای نگذارده بودند.

    سوسیال دموکرات ها غالباً بدهی های انبوه را به تدریج و دقیق پرداخته، نرخ تورم را در پایین ترین سطح نگه داشته و در سراسر اروپا هزاران فرصت شغلی ایجاد و نهادسازی کرده بودند.

    آنها هرگز مانعی جدی در برابر جهش اقتصادی ایجاد نکرده و حوزه عمومی و نهاد های دولتی را گسترش بی حساب و کتاب نداده بودند و برای تامین مالی بخش دولتی هرگز نرخ تعرفه ها را بالا نبرده بودند.

    با این حال سوسیال دموکرات ها به راحتی اعتماد مردم را از دست دادند.

    آنها چندان کاری با ویژگی ای به نام قدرت متقاعدسازی نداشتند و معمولاً چنین ویژگی در میان آنها وجود نداشت.

    رای دهندگان اروپایی هم گاه با کمال بی رحمی رای خود را پس می گرفتند.

    اما این کار نه تنها موجب پیدایش آلترناتیوی برابر نمی شد بلکه هیچ مسیر جدیدی را هم مشخص نمی کرد.

    اما تیره و تار شدن آسمان سوسیال دموکراسی اروپایی نه فقط بر حسب اتفاق و نه تنها به علت تبلیغات رسانه ای برای تغییر ذائقه مردم بلکه دلایلی بس ساده تر داشت.

    به عبارت دقیق تر تاریخ سوسیال دموکراسی آکنده از بی شمار از این ناکامی ها است.

    احزاب سوسیالیست گاه چندین دهه پر از انرژی بودند و گاه چندین دهه (مثل امروز) در لاک اپوزیسیون می رفتند و خاموشی می گزیدند.

    آنها سال ها احزاب متعلق به جوانان و آینده نگر با ایده هایی هیجان برانگیز به شمار می آمدند.

    اما امروز از بسیاری از آن ایده ها اثری نیست.

    امروزه احزاب سوسیالیست بیشتر سازمان هایی هستند که عده ای میانسال خسته و مهره هایی سوخته را در خود جای داده اند.

    چهره های شاخص سوسیالیسم اروپای میانه و غربی سال ها است که در شبکه های سازمانی احزاب خود دست وپا می زنند و در پی سازمان دهی های جدید هستند و این یعنی حضور گاه شبانه روزی در کمیسیون های وقت گیر و جنگ های جناحی و گاه توافق های نفس گیر پنهانی که همه و همه موجب زوال انرژی و از بین رفتن قدرت خلاقه می شود.

    در نتیجه بسیاری از چهره ها و کارگزاران شاخصی که نماینده و نماد سوسیال دموکراسی اروپای غربی به شمار می آمدند امروز خسته و درمانده اند و از آنجایی که بسیاری از آنان هنوز هم در پی آن رویاها و امیدهای سیاسی اولیه و از دست رفته خود هستند، بیش از آنکه جسارت سیاسی داشته باشند گرفتار مالیخولیا شده اند.

    امروزه در میان سیاستمداران سپیدموی سوسیالیست دیگر از آن سخنوران زبردست و تئوریسین های خلاق اثری نیست.

    زوال انرژی رابطه ای انکارناپذیر با زوال قدرت تحلیل آگاهانه دارد.

    سوسیال دموکرات ها بیش از یک دهه نسبت به عقاید خود اعتقاد و اطمینان کامل داشتند و همین اعتقاد درونی بود که به اصطلاح باتری آنها را برای کار و فعالیت زیاد، شارژ می کرد و همین جدیت در کار بود که تا مدت ها شاخصه اصلی سوسیالیست ها و سوسیال دموکرات ها به شمار می آمد.

    اما این باطری خالی شد.

    بعدها و در سال های دهه نود بود که جادوی آن شعارهای معروف تاریخ جنبش کارگری نیز خاموش و بی اثر شد.

    وداع با تصورات کهنه سیاست های عملی دولت های سوسیال دموکرات اروپای دهه نود با به اصطلاح مرام نامه های تجویزی کوشش گران سوسیال دموکرات هیچ ارتباطی نداشت.

    این دولت ها که به شدت مرعوب هژمونی نولیبرالیسم بودند سیاستی انقباضی و صرفه جویانه در پیش گرفتند و از سیاست های انبساطی پرهیز کردند.

    همین دولت های سوسیال دموکرات بودند که به سیستم اجتماعی و بازار کار آرمانی خود پشت کردند و همان ها بودند که تصمیم به مشارکت نظامی در مناقشات خارجی گرفتند و بدین ترتیب فعالان سوسیال دموکرات سطوح میانی احزاب با قبول مسوولیت های اجرایی به این واقعیت پی بردند که جهان تصورات کهنه آنها دیگر اعتباری ندارد.

    بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که سوسیال دموکرات ها امروزه فاقد همه آن ویژگی هایی هستند که زمانی همه قدرت و جذابیت خود را از آنها می گرفتند، یعنی وجود نسل آینده رهبران، شور و حرارت جسورانه، ارائه تصویری از آینده و شور و عشق در عمل.

    آنها دیگر توانایی درک تجارب اجتماعی و فرهنگی نحله های مختلف را ندارند و نمی توانند از شدت بیم و امید های مردم و از خواست ها و تصوراتشان آگاهی پیدا کنند.

    سوسیال دموکرات ها امروزه قدرت هم گرایی حتی با طبقات فرودست جامعه خود را نیز ندارند.

    سوسیال دموکراسی امروز برای اداره جوامع از نظر طبقاتی دگرگون شده اروپایی از کمترین آمادگی برخوردار نیست و از مقتضیات فرهنگی و راهبردی و اجتماعی و ذهنی این جوامع چیزی نمی داند.

    این حالت به ویژه در مورد حزب سوسیال دموکرات آلمان صادق است.

    دسیسه و نیرنگ و توطئه کردن هم از جمله ویژگی های احزاب سوسیال دمکرات و به خصوص حزب سوسیال دموکرات آلمان است.

    اما اینکه چرا این حزب آلمانی با وجود این دسیسه ها همچنان باقی است و یک سال و اندی پیش هنوز بر اریکه قدرت سوار بود، پاسخی بس ساده دارد.

    اصولاً جوهر و اساس حزب سوسیال دموکرات آلمان بر پایه توطئه گری و دسیسه سازی استوار است و همیشه با گل آلود کردن آب، ماهی گرفته و به قدرت رسیده است و امروز هم در چنین وضعیتی به سر می برد.

    به هرحال باید صبر کرد و دید که آیا چپ اروپا اصولاً می خواهد و می تواند خود را با مقتضیات روز تطبیق داده و آن را درک کند یا نه؟

    شاید زمانی از خواب بیدار شود اما چه بسا این بیداری چندان زودهنگام و به موقع نبوده و اردوگاه چپ برای همیشه قطار نوین و پرسرعت تحولات امروز را از دست بدهد.

    سیمای عمومی سوسیالیسم در قرن بیستم فعالیتهای سوسیال دموکراتیک و کمونیستی در ایران از همان دوران انقلاب مشروطیت آغاز شد و در جریان مبارزه به تشکیل گروههای سوسیال دموکرات ( که تحت تاثیر انقلاب 1905 روسیه بودند ) با برنامه ای بورژوا – دموکراتیک منجر شد .

    با وجود دستاوردهای مثبت سوسیال دموکراتها در انقلاب مشروطیت و قیامهای متعاقب آن ، اما بدلیل عدم تکامل طبقه کارگر و ناتوانی از شناخت خصوصیات امپریالیسم و عوامل متعدد دیگر ، از ایفای نقش تاریخی خود بازماندند و شکست انقلاب مشروطیت مستولی شدن یک دوران رکود تا تشکیل حزب عدالت و سپس تاسیس حزب کمونیست ، فعالیتهای موثر سوسیال دموکراتیک در ایران را با رکود توام شد .

    جنبش کمونیستی کارگری روسیه نقش مهمی در شکلگیری آگاهی کمونیستی و سوسیال دموکراتیک در جنبش کارگری ایران داشت .

    شکلگیری اولین هسته های سوسیال دموکراتیک در بین کارگران مهاجر و گسترش آن در ایران مباحثات و اختلاف نظرات جنبش سوسیال دموکراسی روسیه را در خود منعکس کرده و این پیوند سالهای متمادی در حیات جنبش کمونیستی ایران نقش ایفا کرده است .

    اولین اختلاف نظر استراتژیک حول انقلاب ایران انعکاسی از مواضع بلشویکها و منشویکها در روسیه بود 1- ضبط کلیه اراضی ، دولتی یا فئودالها و مالکان ارضی ، تقسیم آن میان زارعین ، آزادی مطبوعات ، گفتار مجامع ، اشخاص ، احزاب ، اعتصابات ، تشکل ، تعلیمات عمومی اجتماعی ، تغییر سیستم مالیاتی ، مالیاتهای تصاعدی بر ثروت ، حق انتخابات عمومی با رای مساوی ، مخفی مستقیم و سایر خواستهای بورژوا – دموکراتیک اولین برنامه سوسیال دموکراسی برای انقلاب ایران بود .

    2- تکامل گروه های سوسیال دموکرات منجر به تشکیل حزب عدالت شد و بموازات تکامل مبارزه طبقاتی در روسیه و پیروزی انقلاب اکتبر حزب عدالت به حزب کمونیست ایران تکامل یافت .

    حزب کمونیست ایران محصول تجزیه و ترکیب و تکامل گروه های سوسیال دموکرات در دو جهت سوسیال دموکراسی و کمونیستی ، بعبارت دیگر منشویسم و بلشویسم بود ( رجوع شود به جلسه 30 تن از سوسیال دموکراتهای تبریز و اختلاف بر سر شرایط عینی انقلاب ) 3- در نتیجه جنگ و پیروزی انقلاب اکتبر در روسیه ، فرار و یا محدودیت ملاکین و سرمایه داران بزرگ ، کمیابی کالاها ، فعالیت مجدد صنایع کوچک داخلی را گسترش داد و صنایع ملی در پاسخ به نیازمندیهای داخلی انکشاف یافتند .

    در نتیجه تحکیم موقعیت بورژوازی داخلی و طبقه کارگر ، مبارزه بر ضد استعمار خارجی و علیه اشرافیت فئودال جان تازه ای گرفت ، تحت تاثیر انقلاب اکتبر ، موجهای جدید قیام از جمله به تشکیل دولت ائتلافی ( شورایی ) گیلان منجر شد .

    4- موضع نسبت به ائتلاف رضا خان سید ضیأ ، هم در حزب کمونیست اتحاد شوروی که وقایع ایران را دنبال می کرد و هم در اولین کنگره حزب کمونیست ایران و در فاصله دو کنگره ( حول انقلابی و ملی دانستن این ائتلاف و یا ضد انقلابی دانستن آن ) به اختلافات دامن زد .

    این کنگره در 23 ژوئیه 1920 برگزار شد .

    5- در پلنوم دوم که همزمان با شکلگیری کمینترن و مباحثات دورن آن ، پیرامون موضع در قبال جنبشهای رهائیبخش و نقش بورژوازی ملی در آنها تشکیل شده بود ، تزهای معروف حیدر خان به تصویب رسید .

    عملا حزب به دو گرایش دارای برنامه مجزا منقسم شد ( برنامه حزب کمونیست ، رجوع شود به کتاب " انقلاب ایران وظایف پرولتاریا" ص 135 و یا اسناد دیگر در این باره ) 6- با پیروزی خط مشی انقلابی ، حزب کمونیست با گسترش تشکیلات خود در داخل و شرکت در مبارزه نقش مهمی در ارتقای آگاهی و سازمانیابی طبقه کارگر ایران ایفا کرد، تشکیل اتحادیه ها ، سندیکاها و سازماندهی اعتصابات در سراسر کشور از جمله اقدامات حزب کمونیست بود .

    7-در این دوره بورژوازی ملی همراه با خرده بورژوازی مرفه و اقشار مختلف جامعه روشنفکری ایران که در جنبش دوران مشروطیت شرکت داشتند در هراس از تعمیق جنبش توده ای و بمنظور سهیم شدن در قدرت سیاسی به دنباله روی از رضا خان پرداختند.

    در این زمان بخشی از رهبری حزب کمونیست نیز بدام فریبکاریهای امپریالیسم انگلیس و عوامل آنها افتادند .

    آنها در وجود رضا خان آن عنصر" دموکرات وملی" را می دیدند که با هدف کسب استقلال سیاسی و اقتصادی و ندای جمهوریخواهی وارد صحنه سیاسی شده بود .

    جناح اپورتونیست معتقد بود که " با وجود دولت رضا خان و با حمایت پرولتاریا و حزب کمونیست از آن نه تنها می توان مبارزه ضد امپریالیستی را پیش برد ، بلکه گذار مسالمت آمیز به سوسیالیسم نیز امکانپذیر است " .

    گرایش فکری که در همین زمان در حزب کمونیست شوروی نیز بوجود آمده بود .

    و در کمینترن نیز حول این موضوع مباحثه بود.

    8- کنگره دوم حزب کمونیست در 1306 منعقد شد ، تداوم مباحثات در کمینترن که در آنجا اساسا نسبت به جنبشهای بورژوا ملی موضع رادیکالی اتخاذ شد ، از یکسو و تاجگذاری رضا خان ، تبدیل شدن وی به بزرگترین فئودال زمان خود ، گسترش سرکوب و ....

    منجر به تحکیم موقعیت کمونیستها در کنگره و مرزبندی با انحرافات گذشته شد .

    حزب در این زمان ، با ایجاد تشکلهای توده ای کارگران و سازماندهی حوزه های حزبی در مناطق کارگری نقش بسیار مهمی در تحولات کشور بازی می کرد.

    9- اما رضا خان با تمرکز قدرت سیاسی به سرکوب عنان گسیخته جنبشهای کارگری و ترقی خواهانه اقدام و با تصویب قانون سیاه 1310 به سرکوب حزب کمونیست و تشکلهای کارگری پرداخت .

    فعالیت کمونیستی تا 1320 بکلی ممنوع اعلام گردید.

    این امر با انحرافات حزب کمونیست شوروی همزمان بود .

    10- جنگ جهانی دوم و ورود متفقین به ایران ، گذشته از تأثیرات منفی ، تأثیرات دیگری در ساختار اقتصادی اجتماعی ایران بر جای گذاشت .

    رشد صنایع داخلی طی این دوره به گسترش و قوام بورژوازی ملی از یکسو و طبقه کارگر از سوی دیگر انجامید .

    از مقطع 1320 که حکومت رضا شاه ساقط شد چندین سال فضای باز سیاسی به تشکیل احزاب ، اتحادیه های کارگری و گسترش مبارزه طبقاتی و ملی و غیره امکان داد .

    تشکیل حزب توده بر یک چنین زمینه ای صورت گرفت .

    11- حزب توده محصول جنبش انقلابی و تکامل سازمانهای مارکسیستی نبود .

    نتیجه شرایط ویژه ای از اوضاع داخلی و بین المللی و حاصل تجمع افراد و عناصر نامتجانس از لحاظ ایدئولوژیک ، خصلت و ماهیت طبقاتی و اهداف مبارزاتی بود .

    مهمتر از آن بر اساس نیازهای جبهه های ضد فاشیستی و تحت تأثیر سیاست حزب کمونیست شوروی در این رابطه شکل گرفت و برنامه آن در مقطع تاسیس از برنامه اولین گروههای سوسیال دموکرات در دوران مشروطییت نیز عقب تر بود .

    12- در این دوره حزب توده به بزرگترین حزب سیاسی ایران و خاورمیانه تبدیل شد.

    اما تفوق جهان بینی التقاطی ، بکار گیری اسلوب متافیزیکی در تمامی زمینه ها و انعکاس آن در برنامه و تاکتیکها ، رهبری حزب را در مقابل حوادث و جریانات روزمره خلع سلاح و به دنباله روی از حوادث سوق داد .

    13- کودتای 28 مرداد ، شکلگیری دوباره ساختار متمرکز انحصاری دولتی که با سرکوب خونین جنبش کارگری و ترقیخواهانه همراه بود یک دوره رکود طولانی مدت را بر جنبش کارگری تحمیل نمود .

    علاوه بر آن تعمیق انحرافات و تحکم قدرت بوروکراسی در اتحاد شوروی تاثیرات زیانبار خود را بر جنبش کارگری ایران بر جای گذاشت و نقش بزرگی در شکست جنبش انقلابی وکارگری در این دوره و بوجود آمدن یک دوره رکود و گسست بیست ساله ایفا کرد .

    14- تا اواخر دهه 40 بر زمینه اصلاحات ارضی و تفوق مناسبات سرمایه داری ، جنبش کارگری با وجود دیکتاتوری شاه مبارزات چندی را از سر گذرانده و در برخی موارد به دستاوردهایی نیز رسید .

    15- در نتیجه رشد سرمایه داری و رفرمهای از بالای دولت در دهه چهل و سرازیر شدن میلیونها دهقان بسمت شهر ها و وارد شدن بخش زیادی از آنها در مشاغل کارگری مزید بر علت شد تا روحیات خرده بورژوازی سنتی و نگرشهای غیر ماتریالیستی و غیر طبقاتی در میان کارگران زمینه رشد یابند .

    طبقه کارگر نه تنها آماج جهانبینی غیر مارکسیستی توسط احزاب اپورتونیست بود ، بلکه اندیشه های مذهبی و روحیات دیر پای دهقانی با تمام عواقب خود بوسیله خیل دهقانان تازه پرولتر شده بدرون طبقه کارگر سرازیر شد و موانع زیادی در ارتقا آگاهی طبقاتی کارگران بوجود آورد .

    16- بروز اختلاف در جنبش جهانی کمونیستی ، اختلاف بین چین و شوروی ، ناتوانی احزاب وابسته به قطب های اردوگاهی در پاسخ به مسائلی که به همراه رشد شتابان سرمایه داری در دهه 40 مطرح کرده بود ، گسترش صنایع و به تبع آن افزایش کمیت طبقه کارگر ، حل شدن برخی مسائلی که قبل از سلطه نظام سرمایه داری مطرح بودند ، همه و همه آن زمینه های عینی بودند که هم انشعابات متعدد را در احزاب قدیمی بوجود آورند و هم به شکلگیری احزاب و سازمان های جدید زمینه و میدان دادند .

    17- تشکیل سازمانهای نظیر چریک های فدائی خلق ایران و سایر گروه ها و احزاب مشابه در پاسخ به این نیازها بود که با رشد و گسترش شتابان نظام سرمایه داری ضرورت عینی یافته بودند .

    سازمان فدائی با وجودیکه در پاسخ به نیاز جنبش طبقاتی و با هدف سوسیالیسم تاسیس شد و طی هشت سال مبارزه خونین از پشتیبانی طبقه کارگر و توده های مردم برخوردار گردید، اما بدلائل مختلف از جمله ساختار عینی اجتماعی و سطح تکامل جامعه ، وجود دیکتاتوری ، ترکیب عمدتا روشنفکری و فقدان برنامه ای پرولتری و ....

    عملا به محل تجمع عناصر گوناگون اجتماعی با اهداف و چشم اندازهای متفاوت و مبهم تبدیل شد .

    که تنها در شرایط رکود مبارزه طبقاتی میتوانست به حیات خود در چنین ساختار و اهدافی عموم خلقی ادامه دهد .

    18- تشدید مبارزه طبقاتی و دریده شدن پوسته های پوپولیستی در جریان قیام و بعد از آن و انعکاس مبارزه طبقاتی در احزاب و جریانات سیاسی، سازمان فدائی را نیز به اجزای تشکیل دهنده خود تقسیم کرد و جنبش کمونیستی که امکان پیوند ارگانیک با طبقه کارگر و تشکیل حزب را بدست آورده بود اما در اختلافات خود گرفتار شد .

    بخشی از آن در حمایت از حاکمیت موجود کاملا موضع طبقاتی و انقلابی را ترک کرد.

    بخش دیگر که در موضع انقلابی قرار داشت در حالت پراکندگی ، مورد تعرض و سرکوب رژیم قرار گرفته و با عقب نشینی های مداوم و انشعابات متعدد عمدتا در خارج از کشور به حیات خود ادامه داد .

    19- بعد از فرو نشستن گرد و خاک ناشی از فروپاشی اتحاد شوروی ، کمونیسم انتقادی در سطح جهان بشکفتن آغاز کرده است و بار دیگر شبح کمونیسم ، کمونیسمی که از شکست و پیروزیهای خود درس فراوان گرفته است ، خواب از چشمان سرمایه داری ربوده است .

    این کمونیسم در کشور ما نیز با نقد گذشته خود به دوران شکوفائی قدم میگذارد ، عناصر آن در میان پیشروان جنبش کارگری و فعالین جنبش کمونیستی صرف نظر از تعقلات تشکیلاتی شکل می گیرد .

    پیوند اجزا و عناصر این نهضت فکری و گسترش آن بویژه در درون جنبش کارگری ، زمینه وحدت جنبش کمونیستی و حزب کمونیست انقلابی را اجتناب ناپذیر می سازد .

  • فهرست:

    ندارد
     

    منبع:

    ندارد

مدیریت مشارکتی اگر مدیریت مشارکتی را به سان رهیافتی جامع برای جلب مشارکت فردی و گروهی کارکنان در جهت حل مسائل سازمان و بهبود مستمر در تمام ابعاد تعریف کنیم و بر این باور باشیم که مدیریت مشارکتی ارتباط دائم، متقابل و نزدیک بین مدیریت ارشد و کارکنان است می توان گفت که: مدیریت مشارکتی به معنای مشارکت افراد مناسب، در زمان مناسب و برای انجام کار مناسب است. بر پایه این تعریف، مشارکت ...

مدیریت توسعه داخلی یک سیستم اطلاعاتی کمپس هدف:نشان دادن اینکه چطور ترکیب یک پروژه نرم و سخت و مدیریت تغییرروش شناسیها بر خوبی توسعه داخلی یک سیستم اطلاعاتی کمپس را هدایت می کند. طراحی-روش شناسی-راه حل: بررسی یک نمونه از روش شناسیها و مدیریت ساختارهایی که توسعه را هدایت کرده است نشان داده شده است . یافته‌ها:بکاربردن یک ترکیبی از روش توسعه سیستمهای پویا، شکل‌گیری سریع نمونه اصلی، ...

هدف: نشان دادن اینکه چطور ترکیب یک پروژه نرم و سخت و مدیریت تغییرروش شناسیها بر خوبی توسعه داخلی یک سیستم اطلاعاتی کمپس را هدایت می کند. طراحی-روش شناسی-راه حل: بررسی یک نمونه از روش شناسیها و مدیریت ساختارهایی که توسعه را هدایت کرده است نشان داده شده است . یافته‌ها:بکاربردن یک ترکیبی از روش توسعه سیستمهای پویا، شکل‌گیری سریع نمونه اصلی، prince 2 روش شناسیهای سیستمهای آسان ...

نويسنده دراين مقاله نخست مفاهيم اصلي تحقيق ازقبيل نظام، انتخابات و نظام انتخابي را بررسي و سپس به بحث پيرامون مهمترين ابعاد نظام انتخاباتي شامل: فرمول انتخابات، وسعت حوزه انتخاباتي، حوزه بندي، شيوه اخذ و محاسبه آراء و .... پرداخته است و در بخش نهاي

شهرسازي شهرسازي واژه‌اي است که در برابر يک واژهآلماني در دهه بيست خورشيدي وارد ادبيات حرفه‌اي ايران شد. اين واژه در واقع ترجمه نه چندان صحيحي است از برنامه‌ريزي شهري و به مفهوم مداخله در شهر از طريق تنظيم فضا و فعاليت به منظور بهبود کيفيت زندگي

تقريبا همه اذعان دارند که از ميان همه فيلسوفان بريتانيايي معاصر،برتراند راسل در سراسر جهان از همه مشهور تر است.اين امر تا حدي ناشي از اين واقعيت است که او تعداد بس معتنابهي کتاب و مقاله در زمينه مباحث اخلاقي ،اجتماعي و سياسي نوشته و منتشر کرده است ک

زندگي افلاطون در آتن يا اژين ، نزديک آتن ، احتمالا در 427 پيش از ميلاد بدنيا آمد وي از يک دودمان اشرافي بود که در بين نياکانش شخصيت هاي برجسته اي وجود داشتند . نسبت پدرش آريستون بکود روس ، آخرين پادشاه آتن و از طرف مادر به پريکسيونه مي رسد يکي ا

وقتي که تاريخ را ورق مي زنيم با دوران هايي برخورد مي کنيم که نقاط عطفي در تاريخ زندگاني بشر محسوب ميشوند و به عنوان منشا تحولات عظيم فرهنگي قرار مي گيرند. پيدايش مطبوعات در زمره اين دوران ها ميباشد. انديشه مندان علوم ارتباطات، تاريخ تمدن بشري را از

آغاز زندگي ودوره کودکي محمد رضا پهلوي در روز چهارم آبان 1298 برابر 26 اکتبر 1919 درتهران به دنيا آمد. پدر او رضاخان ميرپنج(پهلوي) و مادرش که تاج الملوک که همسر دوم رضاخان بود.چند ساعت بعد خواهر دوقلوي او قدم به عرصه ي وجود گذاشت که نامش را اشرف گذاش

مقدمه از آنجائيکه هسته اصلي اين موضوع پژوهشي ، تاکيد و توضيح فايده بودن مکتب اقتصادي و بويژه ليبراليسم در ارائه راه حل هاي منطقي و انساندوستانه براي معضلات و مشکلات بشري در تمام ابعاد و جنبه هاي آن است . سعي شده در روند نگارش اين تحقيق و تمام ن

خداي عزوجل را سپاس که به من توان و فرصت اين را عطا نمود تا بتوانم ضره اي از آنچه اساتيدم به من آموخته اند و با تحقيق در کتب مختلف اين مطالب را جمع ‌آوري نمايم. از آنجاييکه از بين 14 موضوع پيشنهادي اينجانب به کانون محترم خوزستان و لرستان اين موض

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول