حمله مأموران رژیم ستم شاهی به مدرسه فیضیه در سالروز شهادت امام صادق در سال ۱۳۴۲هر چند تصویر تلخی بر خاطره انقلاب باقی گذاشت، اما سرمنشأ بسیاری از رخدادهای سیاسی شد. از این رو در سالگرد این واقعه فجیع به بررسی زمینههای بروز آن و خاطرات باقی مانده و تأثیر این واقعه بر قیام خمینی کبیر میپردازیم.زمینههای حمله به مدرسه فیضیه
در ماههای پایانی سال ۱۳۴۱،محمدرضا شاه که سالگرد ناکامیطرح انجمنهای ایالتی و ولایتی را به تلخی پشت سر میگذاشت، تصمیم گرفت اصول ششگانهای را با حذف و اضافاتی در قالب «انقلاب سفید» به رفراندوم بگذارد. این اصول ششگانه در واقع همان انقلاب از بالایی بود که آمریکا به کشورهای توسعه نیافته اعلام کرده بود. مخالفت با اصول ششگانه، برخی تبعات را برای روحانیت در پی داشت. چرا که «مسأله اصلاحات ارضی، سهیم کردن کارگران درکارخانهها، سپاه دانش که به نوعی به زنها برمیگشت و قانون ملی کردن جنگلها، جزو اصول لوایح ششگانه شاه بود. اینها مسائلی بود که به ظاهر یک مقداری وجهه عمومی شاه را در مقابل اقشاری از مردم بالا میبرد. این اصول، ظاهری فریبنده و عوام پسندانه داشت و مخالفت با آنها اعتراض افراد ناآگاه را در پی داشت.» بر این اساس امام خمینی تدبیر خاصی در نظر گرفتند و در مشاوره با سایر مراجع و علما، علاوه بر تبیین علل مخالفت با این رفراندوم، جوانب امر را سنجیدند. در نهایت قرار بر این شد از رژیم بخواهند تا نمایندهای به قم بفرستد و انگیزه شاه را از طرح این لوایح بیان کند. یکی از مقامات دولتی به نام بهبودی بنا به درخواست علمای قم روانه این شهر شد و بی درنگ با مقامات روحانی و علمای قم از جمله امام خمینی به گفت وگو نشست. همچنین علمای قم آیتالله کمالوند را به نزد شاه فرستادند تا نظرات آنها را ابلاغ کند. این مذاکرات بی نتیجه بود؛ چرا که شاه بر همان مواضع خود پافشاری میکرد. تا جایی که به آیتالله کمالوند گفت: «اگر آسمان به زمین بیاید و زمین به آسمان برود من باید این برنامه را اجرا کنم. زیرا اگر اجرا نکنم از بین خواهم رفت. در پایان نیز از علمای ایران گلایه کرد که چرا مانند علمای اهل سنت او را اولوالامر خطاب نمیکنند! و برای او به دعاگویی نمیپردازند».
به طور خلاصه میتوان گفت که علت مخالفت امام با این طرح آن بود که «این رفراندوم اجباری مقدمهای برای از بین بردن مواد مربوط به مذهب است. علمای اسلام از عمل سابق دولت راجع به انتخابات انجمنهای ایالاتی و ولایتی برای اسلام و قرآن و مملکت احساس خطر کردند و به نظر میرسد که همان معانی را دشمنان اسلام می خواهند به دست جمعی مردم ساده دل و اغفال شده اجرا کنند.» حجتالاسلام فاکر درباره روش مخالفت امام خمینی میگوید: «امام به جای آن که مواضع خود را روی اصول ششگانه متمرکز کند، به اصطلاح آنها را دور میزد و پشت این لوایح را میکوبید. ایشان میفرمود اجرای این لوایح اسارت است، وابستگی به آمریکاست. میخواهند اقتصاد ما را ویران کنند. این موضع گیریها به جای آن که زنان و کشاورزان را در مقابل امام قرار دهد با او همراه میکرد.» با تمام مخالفتها، اعتصابات و تظاهراتی که در شهرهای مختلف ایران، بویژه مراکز مذهبی صورت گرفت، رفراندوم در ششم بهمن ماه ۱۳۴۱ برگزار گردید و علیرغم تحریم انتخابات، رسانههای گروهی اعلام کردند که اصول پیشنهادی شاه با پنج میلیون و ششصد هزار رأی در مقابل چهار هزار و صد و پنجاه رأی مخالف به تصویب ملت ایران رسید! اسناد زیادی دال بر تشریفاتی و غیرواقعی بودن این انتخابات وجود دارد. شاه در ۲۳ اسفند ماه طی سخنانی در پایگاه وحدتی دزفول، از مراجع و روحانیون به زشتی یاد کرد و نسبت به یک سرکوب قریب الوقوع هشدار داد.(۵) امام نیز به منظور آگاه تر شدن مردم نسبت به اهداف رژیم شاه، با صدور اعلامیهای نوروز سال ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کردند: «اعظم الله تعالی اجورکم. چنانچه اطلاع دارید دستگاه حاکمه میخواهد با تمام کوشش به هدم احکام ضروریه اسلام قیام؛ و به دنبال آن مطالبی است که اسلام را به خطر میاندازد.لذا اینجانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر(عج) جلوس میکنم و به مردم اعلام خطر مینمایم. مقتضی است حضرات آقایان نیز همین رویه را اتخاذ فرمایند تا ملت مسلمان از مصیبتهای وارده بر اسلام و مسلمین اطلاع حاصل نمایند.» (۶) سایر علما از جمله چهل و شش نفر از علمای تهران نیز با صدور اعلامیه ای عید نوروز را عزای عمومی اعلام کردند
در برههای که نگاه همه به مرجعیت بود، امام خمینی صلابت خود را به عنوان یک رهبر سیاسی و شجاع به رخ همگان کشید. ایشان در پاسخ به نامه تسلیت آیتالله سیدعلی اصغر خویی، آن چنان به افشاگری سیاسی پرداخت که برگ جدیدی در مبارزات ورق خورد. متن این نامه به «شاه دوستی یعنی غارتگری» معروف شد.
تصمیم نابخردانه رژیم
حکومت، عصبانیت از حوزه علمیه بویژه از امام خمینی (ره) را نتوانست کنترل کند و با حرکتی نابخردانه، اگر چه در ظاهر طلاب را به خاک و خون کشید، اما فریاد قیام را در همه جا منعکس کرد. کارگزاران رژیم در آستانه عید نوروز به این نتیجه رسیدند که برای سرکوب عوامل و بنیان اصلی قیام یعنی مرجعیت، به اخلال در برنامهها، هتک حرمت آنها و ضرب و شتم هواداران برآیند. از معدود خاطرات به جا مانده از عوامل رژیم نیز تمام تصمیمهای فوق تایید میشود. از جمله در یاد ماندههای سپهبد مبصر- معاون شهربانی کل کشور در آن زمان- آمده است: «در روزهای پایانی سال ۱۳۴۱ به سازمانهای اطلاعاتی خبر رسید که طلبههای قم با صدور اعلامیهای از مسلمانها خواستهاند تا روز دوم فروردین ۱۳۴۲ مطابق با روز شهادت امام صادق در مدرسه فیضیه قم گرد هم آیند و در تظاهرات با اصلاحات مخالفت کنند... در برابر این تصمیم و برای جلوگیری از آن کمیسیونهایی تشکیل و مسأله را مورد بررسی قرار میدهند و سرانجام طرح بسیار نابخردانهای و میشود گفت کودکانهای که اصلاً به صلاح مملکت نبود را به تصویب رساندند. طرح مذکور این بود که عدهای از سربازان گارد با لباس غیرنظامیبه آنجا ریخته و با طلبههای تحریک شده درگیر شوند و با آنها کتک کاری کنند».
مبصر، طراح این پیشنهاد را نصیری رئیس ساواک معرفی و اضافه میکند اسدالله علم، نخستوزیر، آن را پسندید و شاه نیز آن را مورد تأیید قرار داد.
روز واقعه
در روز جمعه دوم فروردین ۱۳۴۲ مطابق با بیست و پنج شوال، سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع) مجالس در قم بویژه بیوت مراجع و علما در حال برگزاری بود. در این بین سه مجلس در کانون توجه مردم و به تبع آن کارگزاران رژیم پهلوی بود. اول مجلس عزا از سوی آیتالله شریعتمداری در مدرسه حجتیه. دوم مجلس عزا در بیت امام خمینی و سوم که اهمیت زیادی داشت، مجلس عزا در مدرسه فیضیه از سوی آیتالله گلپایگانی بود. مأموران ویژه گارد پهلوی به طور هماهنگ و با لباس مبدل قصد داشتند در هر سه مجلس اخلال ایجاد کرده و آنها را به خاک و خون بکشند.
استاد علی دوانی اوضاع مدرسه حجتیه را بدین صورت توصیف میکند: «در مدرسه حجتیه علاوه بر چند روضه خوان، آیتالله مشکینی قرار سخنرانی داشت. در بین سخنرانی وی، ناگهان به شکل هماهنگ چند نفر صلوات میفرستند. این کار را هر چند دقیقه یک بار تکرار میکنند. وحشت مجلس را فرا گرفت. در این زمان یکی از پهلوانان قم به نام «میری»که در مجلس حاضر بود به طرف منبر آمد و گفت: هر حرامزادهای که بخواهد مجلس را به هم بزند با مشت من مواجه خواهد شد. اخلالگران با این تهدید جا خوردند و در اجرای مأموریت خود ناکام ماندند.»
با عنایت به مواضع صریح و قاطع امام نسبت به رفتار هیأت حاکمه و افشاگریهای ایشان، مأموران امنیتی، اخلالگری در منزل امام را نیز به عنوان یکی از مأموریتهای اصلی انتخاب کردند تا از این طریق ایشان را به عقب نشینی وادارند. چگونگی این مأموریت و علت ناکامیاخلالگران در خاطرات برخی از شاهدان و حاضران آن مجلس آمده است. براساس این خاطرات باید گفت درک شرایط و انتقال وضعیت موجود توسط اطرافیان حضرت امام و متقابلاً تصمیمات ایشان تأثیر مهمیدر کنترل اوضاع داشت. حضور افراد مشکوک در بین جمعیت، قبل از شروع رسمیمجلس به امام گزارش میشود. در بین سخنرانی حجت الاسلام حجتی کرمانی و بعد از ایشان صلواتهای نابجا به همراه برخی مسائل به گوش میرسد. واکنش حضرت امام جالب است، ایشان ابتدا پیام دادند: «هرکس غیر از گوینده اگر شعار دهد، کنار دستی اش دهان او را بگیرد.»