مقدمه : سرزمین تالش در شمال ایران ، و بخش شمالی استان گیلان قرار دارد که در آن قومی همنام با این سرزمین یعنی تالشها زندگی می کنند و مرکز آن شهر هشت پر است .
در گذشته ای بسیار نزدیک تالش را بیشتر به عنوان مردمانی کوه نشین و دامدار میشناختند تا کشاورز و جلگه نشین .
ا مروزه با افزایش ارتباطات و گرایش مردم منطقه به جلگه نشینی و کشت شالی جامعه کوه نشین و دامدار تالش محدود به مناطق کوهستانی است .
کوچ نشینی در تالش عبارت است از حرکت از یک نقطه جغرافیایی کوهستان به نقطه ای دیگر که در هنگام تغییرات محیط در دو یا سه مرحله در فصول گرما و سرما به ترتیب کوچ صعودی (از قشلاق به ییلاق ) و کوچ نزولی (از ییلاق به قشلاق ) صورت می گیرد .
جنگلها و مراتع گیلان به دلیل برخورداری از بارندگی و رطوبت بالا از تنوع زیادی برخوردار است ، به عبارتی دیگر فلور منطقه ای خزری که استان گیلان نیز جزئی از آن است – از غنی ترین و متنوع ترین جوامع گیاهی در ایران است .
جغرافیای تالش به موازات سواحل دریا از حدود شهر سالیان جمهوری آذربایجان تا شهر بندر انزلی در ایران و به موازات کوههای مرتفع تالش بطول تقریبی 300 کیلومتر ، جلگه تالش با اقلیم مربوط به خود – بارندگی ، و پوشش گیاهی از جغرافیای اقتصادی – جمعیتی و ا قلیمی خاص برخوردار است و پراکندگی جمعیت در جلکه بسیار بیشتر از کوهستان می باشد .
آب و هوای گرم و مرطوب در بهار و تابستان و بارش باران و برف در پاییز و زمستان از خصوصیات آب وهوایی منطقه است – عرض بین کوه و دریا در این منطقه جغرافیایی در تالش شمالی (جمهوری آذربایجان ) با توجه به اتصال دشت مغان و سیع و در برخی نقاط مانند آستارا – ویزنه ، لمر و شیر آباد (تالش شمالی بخش ایران ) بسیار کم عرض میباشد .
جمعیت جمعیت تالش دارای بافت مخصوص و ویژه ای است ، این جمعیت با تراکم نسبی 70 نفر در هر کیلومتر مربع کم تراکم ترین و وسیعترین شهرستان استان گیلان با 25% کل استان میباشد .
کل جمعیت تالش بر طبق آمار نامه استان گیلان 1371- برنامه و بودجه استان گیلان ص 36 – بالغ بر 257000 بوده که با احتساب رشد متوسط 2% در حال حاضر بیش از 300.000 نفر خواهد بود .
تقسیم جمعیت بر اساس نسبت محلی قوم تالش به ترتیب ، ایل – تیره – طایفه – کوچ ، می باشد .
مذهب بنا به اسناد و آثار مکشوفه باستانی از منطقه و مقابر مورد کاوش در تالش و اعتقادات گذشته قبل از اسلام تالشیها دارای دین زرتشتی شاخه ای از آن ما نند میترائیسم بودند که به نوعی با توتم پرستی عجین گردیده بود چنانکه مجسمه گاوهای سفالی کوهان دار که از این منطقه بدست آمد گویای قداست این حیوان در گذشه می باشد .
آب که مایه حیات و خورشید که مایه زندگی بخشی بوده دارای ارج و احترام بوده و گورستانها در تالش قبل از اسلام در دره های مشرف به آب و شرق یعنی تابشگاه آفتاب بود ، اما باز بنا به منابع تاریخی از جمله تاریخ طبری در قرن اول تالشیها به اسلام تسلیم شدند منتهی این تسلیم همراه با حفظ سنتهای موجود قبلی و عرف قومی و محلی بود و حکومتهای اسلامی نیز به دلیل وضعیت اقلیمی منطقه و مشکلات مربوط به تصرف تالش آنچنان توجهی نسبت به تبلیغات مذهبی نداشتند اما رفته رفته این امنیت موجب شد تا تالش و گیلان مأمنی برای حضور مردان مذهبی باشد ، وجود زیارتگاههای فراوان ، سادات و مشایخ مبین این سخن است .
در تالش جنوبی مانند شاندرمن و ماسال و فومن مذهب تشیع و در تالش شمالی و مرکزی مانند عنبران و کرگانرود ، اسالم و پره سر مذهب تسنن ، شافعی اکثریت نسبی دارند اما در مقاطع مختلف تاریخی تغییرات مذهبی وجود داشته است .
از ابتدای رواج طریقه قادریه در اوایل قرن هفتم رواج طریقه قادریه در تالش به اوج خود رسید و در پایان قرن هفتم از طریق ارادت به شیخ صفی الدین اردبیلی عرفان صفویه به وسیله نسل خلفای صفوی در تالش رواج یافت .
در اواخر قرن هشتم و ا و اوایل قرن نهم هجری رواج طریقه دیگری به نام نقشبندی در منطقه آغاز شد .
ترویج این طریقه در سه مقطع انجام و به اوج خود رسید ، ابتدا اوایل قرن دهم از طریق ازبکها از هندوستان به خانات شمالی تالش منتقل شد ، سپس در اوایل قرن دوازدهم به وسیله خلفایی که به منطقه وارد شدند این طریقه تبلیغ شد و به نام این خلفا مناطقی نیز نامگذاری شده است .
مانند خلیفه آباد و خلیفه کری .
اما مهمترین دوره اوج ترویج طریقه نقشبندی زمانی بود که علمایی از تالش برای تحصیل مذهبی به کردستان رفته و سپس به تالش برگشتند .
آنها در آن زمان به عنوان نخبگان مذهبی که امورات مذهبی و اجتماعی مردم نظیر عقد و طاق و حل دعاوی و مراسم مذهبی و .
.
را انجام می دادند دارای قدرت زیادی شدند و طریقه خود را نیز ترویج نمودند از جمله آنها میتوان از سید شهاب صفوی (تالش) جد شرفی ها ، فرج اله افندی اسالمی ، حاج شیخ افندی عنبرانی و عبدالکریم اسالمی کله سرائی برای نمونه نام برد .
اعتقادات مذهبی مردم تالش بسیار قوی و مردم این منطقه به ارکان اساسی دین از جمله نماز اهمیت فوق العاده ای می دهند .
زیارتگاهها در تالش از احترام فراوانی برخوردار بوده و نذر و نذورات خود از اعتقادات بسیار محکم اهالی است .
از زیارتگاهها مهم تالش میتوان از شاه گرد آو در اسالم – بزرکوه در تالشدولاب و شاه میلرزان در تالش شمالی نام برد .
زبان زبان جامعه کوچ نشین تالش جدای از زبان کل تالشان یعنی همان زبانی که بنام این قوم و دیار ، گویش تالشی نامیده میشود نیست .
زیرا بر اساس شواهد موجود آغاز و درخشش تمدنهای گذشته در تالش در عرصه کوهستان بوده و جلگه نشینان مهاجرانی هستند که در اثر الفت با زمین از کوچ نشینی دست کشیده و در نهایت به آبادانی جلگه مشغول شده اند ک در زبان تالشی به آن ها گیلنج ها (گیلانی ها ) و در مقابل به اهالی کوهستان کوئج ها (کوه نشینان ) گفته میشود .
زبان تالشی به دلیل احاطه سرزمین در یک حصار طبیعی کمتر در زبانهای دیگر مستحیل گردیده و سینه به سینه به نسل قرن حاضر منتقل شده است .
این زبان از زبانهای نوعی پهلوی و زبانی ایرانی است که متکلم آ ن میتواند تمام حوائج زندگی خود را به آن بیان نماید.
پیشینه تاریخی پیشینه تاریخی سرزمین تالش به زمانهای بسیار قبل از اسلام میرسد .
آثار باستانی بدست آمده از کوهستانهای تالش توسط دمرگان فرانسوی در آق اولر و اطراف آن و تپه ها و مناطقی تاریخی و گورهای باستانی در پارگام ، وسکه ، میانرود ، آق مسجد و .
نشانهای تمدن قبل از اسلام و هزاره های اول و دوم ق .م هستند .
و همینطور آثاری از وجود جوش کوره دیده شده که مبین ساخت مصنوعات بدست آمده در گورها در همان محل می باشد .
آثار گیلان تقریباً متأثر از هند آسیای میانه می باشد که این مهم می تواند از عصر آهن (1500-1400 ق .م ) که دقیقاً انطباق دارد با مهاجرت اقوام آریایی به داخل فلات ایران و طبیعتاً گیلان .
کاوشها و مطالعات باستانشناسان بیانگر این مطلبند که تالش در اواخر عصر مفرغ و یا به اعتباری آغاز عصر آهن وارد مرحله عظیمی از استقرارهای متعدد و ثروتی سرشار گردید و این دوره عصر شکوفایی تمدن گیلان نیز قلمداد میشود.
اما یکسری بناها نیز مربوط به تمدن بعد از اسلام است .
از جمله مسجد عبدالهی – (سفید مسجد ) ، ایسبیه مزگت که گویا مربوط به عهد سلجوقیان باشد که به تازگی سازمان میراث فرهنگی مرمت آن را شروع نموده و در کف این مسجد تاریخی سفالهای فیروزه ای و استخوان مرده در دنیاچال حکایت می کند و قلعه صلصال لیسار و برخی بناهای دیگر که حفاظت و حراست از آنها باید مد نظر و نقطه توجه سازمانهای ذیربط قرار گیرد .
فرهنگ قومی قوم تالش نیز مانند سایر ملل و ا قوام دنیا در اقلیم مشخص با بافت جمعیتی معلوم و حوزه جغرافیایی اش دارای فرهنگی ویژه خود است .
اگر ژاپنی ها توانستند از ویژگیها و نقاط مثبت فرهنگ سامورائی خود استفاده کره و با تبدیل شمشیرها به تکنیک و تعهد و روحیه جنگ جویی به روح سازندگی جایی برای سخن گفتن در عرصه پیشرفت داشته باشند .
یقیناً ما نیز خواهیم توانست از نقاط مثبت فرهنگی خود در جهت اعتلای فرهنگی و اجتماعی خود بهره مند گردیم و این بهره مندی در وهله نخست مستلزم شناخت شاخصهای فرهنگی مان ، است .این شاخص ها نقاط به پشت برجسته تر فرهنگی هر قوم است .
شاخص هایی مانند ادبیات ایلی (شامل اشعار محلی و نورزونامه ها و تصنیف ها ) اسطوره ها یا افسانه های قوم – ضرب المثل های محلی و موسیقی و باورها و اعتقادات مردمی و بازیهای محلی .
همسر گزینی وعروسی: در مقوله همسر گزینی و ازدواج و جشن و عروسی دو زوج در جامعه کوچ نشین لازم است گفته آید که کمتر از سه دهه پیش الگوهای تقریباً مشترک فرهنگی و تا حدود بسیار روشهای متجانسی در بین کوه نشینان و جلگه نشینان وجود داشت و شکاف کمتری از نظر شیوه های همسر گزینی و مراسم جشن و عروسی نسبت به امروز دیده می شد .
اگر فرهنگ را متشکل از دو جزء مادی و معنوی آن بگیریم دراین صورت با رشد و یا پس ماندگی اجزاء مادی یک تمدن یا قوم ، فرهنگ معنوی آن نیز دچار تحول یا رکود خواهد شد و بدین سان می توان گفت که فرهنگ ها با سطح معیشت و زندگی اعضای یک جامعه در ارتباط مستقیم هستند .
جامعه تالش را نیز در وضعیت فعلی میتوان به دو گروه فرهنگی جامعه کوچ نشین و دامدار و جامعه جلگه نشین و همسو با فرهنگ شهرنشینی و تأثیر پذیر از فرهنگ عمومی کشور تقسیم کرد .
جامعه کوچ نشین یک نظام پدرسالاری با نقش آمرانه پر در شئون خانوادگی و سرنوشت فرزندان بوده و فرزندان خود را مکلف به رعایت صلاحدید پدر خانوده در کلیه امورات از جمله ازدواج دانسته و از تصمیمات آنان پیروی می کنند .
گرچه با تحصیل فرزندان کوچ نشین در طی یکی ، دو دهه اخیر و آشنایی آنان با جامعه باز شهری ، خود این فرزندان نیز در انتخاب همسر آینده شان دخیل میشوند ، لیکن توجه خود را به نظرات رئیس خانوار تا حد امکان معطوف می دارند .
در مقوله همسر گزینی و ازدواج و جشن و عروسی دو زوج در جامعه کوچ نشین لازم است گفته آید که کمتر از سه دهه پیش الگوهای تقریباً مشترک فرهنگی و تا حدود بسیار روشهای متجانسی در بین کوه نشینان و جلگه نشینان وجود داشت و شکاف کمتری از نظر شیوه های همسر گزینی و مراسم جشن و عروسی نسبت به امروز دیده می شد .
انتخاب : سعی هر خانواده کوچ نشین بر این است تا عروسش را از خانواده ای انتخاب کند که به امورات و فنون کار خانه و به امورات مربوط به رسیدگی و مساعدت در امر دامداری وارد و دارای جثه ای قوی و از خانواده ای با اصل و نسب و تا حد ممکن در داخل حوزه و دایره ایل باشد .
عصبت موجود در خانواده ، طایفه ، تیره و سرانجام ایل موجب شده تا خانواده ها به ازدواج از دایره خانوادگی ، طایفه و ایل گرایش داشته باشند .
هر خانواده سعی دارد تا دخترش را به یکی از اقوام یا افراد درون ایلی بدهد .
زیرا این امر گذشته از این که موجب نزدیکی فرزندانشان به خانواده می شود ، موجب افزایش افراد خانواده و به تبع آن قدرت خانواده و طایفه در درون ایل شده و هم درمواقع لزوم از کمک دختر و داماد ، یا خانواده عروس بهره مند می شود .
در انتخاب همسر و عروس ، هر خانواده و به تبع آن پسران سعی می کنند هنجارهای بخصوصی را رعایت کنند ، از جمله این هنجارها که محدودیتهای ازدواج به شمار رفته و می رود و از گذشته تا حال با شدت نزولی وجود داشته است ،میتوان از عواملی مانند مذهب ، سرزمین و طبقه اجتماعی یاد کرد .
مذهب : در مقوله مذهب باید تفاوتهای مذهبی را از موانع بسیار مشکل به شمار آورد که دو جوان تالشی باآن روبرو بوده و هستند .
در گذشته شدت عمل این موانع بسیار زیادتر از امروز بوده است ، چنانچه اگر کوشش برای پیوند دو جوان با دو مذهب مختلف از راه مصلحت آمیز ممکن نبود و آن دو نیز دلداده یکدیگر بودند اقدام به فرار با یکدیگریا همسرربایی می شد و دو زوج جوان با تعدیل اختلافات مذهبی زندگی مشترک خود را شروع می نمودند و نمونه های این گفته در تالش بسیار فر اوان است و به همین دلیل است که وحدت مستحکمی بین شیعه و سنی در سرزمین تالش وجود دارد .
طبقه اجتماعی : در جامعه سنتی تالش اصل طبقه اجتماعی تا حدود زیادی رعایت می شد .
برای مثال یک پسر از خانواده ای فقیر نه میتوانست و نه به خود جرأت میداد که به خواستگاری دختری از خانواده ای سرشناس و متمکن برود و فرزندان خانواده های سرشناس نیز در پی ازدواج با هم ردیفان خود بودند و ارباب – رعیتی تنها نظام حاکم بر روابط اجتماعی تالش بود .
انتخاب همسر : همانگونه که قبلاً گفته شد سابق بر این پدر و مادر ، عروس مد نظرشان را انتخاب و به اطلاع فرزندشان می رساندند .
اگر او نیز مخالفتی نداشت به خواستگاری دختر مورد نظر می رفتند .
اگر پسری هم دل در گرو دختری داشت ، موضوع را به وسیله مادر یا خواهرش به اطلاع پدر می رساند و در صورتی که آنان نیز با خواسته فرزندشان مخالف نبودند ، مقدمات خواستگاری را فراهم و در غیر اینصورت با برشمردن دلایل مخالفت خود یا اعلام نارضایتی خود به معرفی دختران مورد نظر خود پرداخته و سعی در انصراف جوان خود می کنند .ولی اگر پسر از سخن خود بر نگردد چاره ای جز انجام خواسته وی نخواهد بود و از خوف اینکه مبادا پسرشان اقدام به فراری دادن دختر مورد علاقه اش کند ، نسبت به برآوردن خواسته وی اقدام و به خواستگاری می روند ، ولی اگر والدین کنار بنشینند و جوان عاشق نیز نتواند از عشق خود دل بکند به همراه تنی چند از دوستان خود اقدام به ربودن دختر کرده و در صورتی که دختر نیز موافق باشد اقدام به فراری دادن و بردن او به خانه ملای عاقد محلی «افندی» می نماید .افندی ها عاقد و در سابق دارای نفوذ و قدرت زیادی بودند چنانکه اگر کسی میتوانست دختر مورد علاقه اش را به خانه افندی برساند ، دیگر در امان بوده و کسی را یارای بیرون آوردن دختر از خانه ا فندی نبود .
زن در جامعه کوچ نشین : زنان در جامعه کوچ نشین علاوه بر ایفای وظیفه همسر و مادری نقش مهمی را نیز در اقتصاد خانواده دارند .
گذشته از چارچوب قانونی جایگاه زن در خانواده و جامعه به علت نقش تولیدی زنان در جامعه کوچ نشین که دوشادوش مردان چرخ زندگی را در عرصه خانواده و میدان اجتماع به حرکت در می آوردند .
زن رتبه با ارزش در میان خانواده قرار دارد .
وی به عنوان یار و یاور مرد ، در امور خانه از پخت و پز تا تهیه پنیر و ماست و کره و صنایع دستی ،هیزم شکستن تا رسیدگی به دام ها ، همچنین امور فرزندان نقش عاطفی ویژه ای را در خانواده ایفا میکند .
او به عنوان همسر از ابتدای زندگی با ناملایمات و رنج و مشکلات آغاز زندگی در کنار شوهرش مسیر زندگی را با صبر و تلاش می پیماید و فرزندان خانواده را تربیت میکند .
زن بعنوان مدیر خانه دارای اختیاراتی بسیار در حوزه تصمیم گیری در مسایل شخصی و خانوادگی است و تا حدی که قوانین اجتماعی ، سنتی به وی اجازه این اختیار را بدهد ، پیش میرود .
مردها نیز این قوانین را در حد ممکن رعایت می کنند .
او برای خود و فرزندانش لباس و یا پارچه می خرد و به بازار هفتگی و مراسم جشن و عزاداری میرود .
در این میان همیشه احترام همسرش را به عنوان مدیر خانواده حفظ و پاسداری میکند .
معضلات اجتماعی جامعه کوچ نشین بیسوادی : نیم قرن پیش از این تحصیلات و سواد در جامعه تالش مختص خانواده خوانین ، روحانیون ، ا شراف و معدودی از مردم بود که شاید این افراد باسواد به زحمت 3% جمعیت تالش را تشکیل میدادند .
شیوه معیشتی تالشان به شکل کوچ نشینی ، عدم وجود مراکز آموزش دولتی مجهز ، نبود ارتباطات علمی و فرهنگی با همسایگان مجاور (برخلاف آذربایجان که با روسیه و انزلی و زنجان ارتباط فرهنگی داشتند ، تالشهای کوچ نشین اینگونه ارتباطات را نداشتند ) و یا عدم امکان گسیل فرزندان خود به شهرهای مجاور به دلایل اقتصادی ، برخی از عوامل بیسوادی نسل کنونی جامعه دامدار و کوچ نشین تالش است .
برخی افراد باسواد آن دوره برای تحصیل به بندر انزلی و یا خلخال می رفتند .
همچنین میرزاها و ملاها و افندی هایی از سایر نقاط نظیر خلخال به منطقه آمده و در مکتب خانه ها به تدریس می پرداختند که البته آن هم در نقاط متمرکزی مانند ارده ، ناو ، پره سر ، رضوانشهر ، ا سالم ، شفارود ، و سایر آبادیهای جلگه وجود داشت .
سیاست خوانین منطقه نیز از علل دیگر وجود بیسوادی بوده است .
اما متأسفانه آنچه که امروز نیز مشاهده میشود وجود کودکان و نوجوانان بیسواد در بین خانوارهای کوچنده است .
این افراد به دلیل ماهیت شغل کوچ نشینی و اشتغال در امر دامداری متحرک ، فقر و مسائل اقتصادی از نعمت فراگیری تحصیل و سواد محروم مانده و بسیار از آنان در نزد دامداران بزرگ به عنوان پادو و کارگر با مزد ناچیزی در سال مزدوری می کنند .
تعداد اولاد : در قبل از یکی ، دردو دهه گذشته به علت نیاز به نیروی انسانی کارآمد در رابطه با شغل شبانی و دامداری و ارتباط مستقیم قدرت هر خانواده ، طایفه و در نهایت ایل به افزونی جمعیت آن ، تعداد اولاد به عنوان مزیتی با بار فرهنگی مثبت مطرح بود .
بعد از احساس ضرورت پیرامون مسئله کنترل جمعیت در کشور به علت عدم وجود مراکز درمانی و شبکه های بهداشتی و نبود آگاهی فرهنگی و مقاومت مردم در برابر تغییر دیدگاهها به دلیل عامل گرایش و پایبندی به باورها و اعتقادات درون گروهی و قومی خود ، روند کنترل جمعیت با سرعت لازم پیشرفت نکرده و اگر چه جنبه فرهنگی آن تا حدودی جا افتاده است ولی در عمل بسیار دیده میشود که یک شبان جوان به علت بیسوادی ، نبود امکانات یا فقر فرهنگی مسئله کنترل جمعیت را رعایت نمی کند .
زیادی عائله و تعداد اولاد علاوه بر معضلات بسیار فراوان اقتصادی پی آمدهای نامطبوع تربتی و فرهنگی را در پی دارد .
خانواده های پرجمعیت کوچ نشین سعی می کنند که دختران خود را زودتر شوهر داده و پسرشان را زودتر مأهل کنند .
خود این ازدواج های زود هنگام پی آمدهای اخلاقی و اجتماعی منفی دیگری را دارد که به درجا زدن و ایستایی فرهنگ و متأسفانه طرحهای کاربردی و فوری ومفید برای این کنترل جمعیت صورت نگرفته است .
و این تعدد اولاد در همه جوانب در شرایط حاضر علاوه بر تحصیل خدمات اضافی بر عهده دولت و فلج کردن اقتصاد خانواده های کوچ نشین موجب شده تا مراتع و زمینهای کشاورزی تبدیل به مسکن شده و همچینن شغلهای کاذب و واسطه گری و در مواردی ناهنجاریها افزایش یابد .
بیکاری و پی آمدهای آن : یکی از نتایج مسلم عدم رعایت کنترل جمعیت بیکاری است .
افزایش جمعیت موجب می شود تا منابع موجود طبیعی ظرفیت پاسخگوئی به تمام افراد را نداشته و در صورت اصرار جهت بهره برداری بیشتر از این منابع ، ا ین منابع عظیم طبیعی رو به تخریب رفته و بازدهی کافی نخواهد داشت .
برای مثال شش فرزند ذکور یک خانوار کوچ نشین به ترتیب زیر اشتغال یافته اند .
فرزند بزرگ با واسطه گری خرید دام از چوپانان و فروش آن به قصابان در نقاط شهری شروع و هم اکنون دارای مغازه قصابی در یکی از نقاط شهری است .
فرزند دوم در یک کارخانه دولتی شاغل شده است .
فرزند سوم بعد از اتمام دوره ضرورت خدمت سربازی در نزد پدرش به امر شبانی مشغول شده ، وی با پدر خود به صورت (هفت سال شراکت ) قرار داد بسته و خود نیز مالک بسیار رأس گوسفند شده که موجب تقسیم حوزه مذکور در پروانه چرای پدر خود شده است .
فرزند چهارم دوره خدمت سربازی را تمام و فعلاً بیکار است .
فرزند پنجم در یکی از آبادیهای جلگه ازدواج کرده و در امور کشاورزی کارگری می کند .
و فقط فرزند ششم در منزل خود در یکی از آبادیهای جلگه به تحصیل می پردازد و از شش فرزند این خانوار فقط یکی باسواد است و از چهار دختر خانواده سه تای آنها در سن زیر هیجده سالگی ازدواج و فقط یکی در خانه پدری باقی و تا پایان دوره ابتدایی تحصیل نموده است و با این شرایط تعالی فرهنگی معنای خود را به مشغله آب و نان داده و هر یک از فرزندان در پی یافتن سرپناهی مناسب و درآمدی که معاش آنها را تأمین کند هستند .
با محدود شدن منابع طبیعی نظیر مراتع و جنگل ، به علت اشباع شدن الباقی مراتع از دام و محصور شدن جنگل توسط شرکت جنگل شفارود امکان ادامه شغل دامداری برای تمام فرزندان میسر نخواهد بود .
بنابراین تعداد زیادی از فرزندان این کوچ نشینان به اشتغال در شغلهای کاذب و ناهنجار مانند قاچاق آرد – چوبداری – قاچاق چوب درختان جنگلی که موجب تسریع در روند تخریب جنگل شده است و حفاریهای غیر مجاز که موجب به یغما رفتن ثروتهای باستانی شده می پردازند وفرهنگ تجاوز و تخریب حریم طبیعت جای احساس مسئولیت در مقابل این منابع عظیم و فناپذیر خدادادی را می گیرد .
از سوی دیگر نیروی انسانی جوان و تازه نفس بجای گرداندن چرخهای تولیدی و اقتصادی صرف امور مخرب و بیهوده میشود .
عدم تخصص و آموزشهای علمی : آموزشهای تخصصی یا علمی د رمورد امور دامداری و دامپروری محدود میشود به تزریق سالیانه چند واکسن از سوی اداره کشاورزی به دام های دامداران .
کوچ نشینان دامدار عملاً در هیچ کلاس و آموزشی شرکت نمی کنند و بیسوادی عاملی مزید بر علت عدم آگاهیهای علمی و ترویجی آنان است .
برای مثال جهت درمان زخم دهان یا زخم سم به دعای شیخ متوسل میشوند .
از مراتع به موقع استفاده نمی کنند ، پنیر را با روش سنتی و غیر بهداشتی درست می نمایند ،دامها را حمام نمی دهند ، طویله و آغل ها متناسب با تعداد دام ها نبوده و مقدار زیادی از پشم گوسفندان در هنگام پشم بری به علت استفاده از قیچی دستی و چیدن ناقص به هدر میرود .
بسیاری از بره ها به دلیل نداشتن آگاهی و تشخیص یک بیماری ساده تلف میشوند و دامداران گوشت این بره های بیمار را مصرف می کنند .
در این مورد میتوان با تشکیل کلاسهای دوره ای نسبت به راهنمائی و آموزش لازم در زمینه بهبود و اصلاح نژاد دام و درمان بیماریهای ساده توسط خود دامداران به نتایج بسیار مثبت دست یافت و دامداران با تشکیل شرکتهای تعاونی از مزایای تعاون استفاده نمایند .
بهداشت : در مورد بهداشت و نحوه رعایت آن در میان خانوارهای دامدار کوچنده جای سخن فراوان نهفته است .
به علت خاصیت اسکان در نقاط مختلف در فصول متنوع کوچ خانواده دامدار مجبور است از هر آبی اعم از چشمه و رودخانه که در دسترس باشد استفاده نماید ، البته نقاط سکونت در محلهایی انتخاب می شود که دارای حداقل یک چشمه باشد و البته در کوههای تالش چشمه های آب فراوانی موجود است و به ندرت از آب رودخانه برای آشامیدن استفاده میشود .
آب این چشمه ها و رودخانه ها دارای املاح مختلف بوده و یکی از شایع ترین بیماریهای موجود در میان این ایلوندان بیماریهای سنگ کلیه و مجاری ادراری و انواع انگل های روده ای می باشد .
به علت تماس این اشخاص با دام بیماری سل در مقام بعدی قرار می گیرد .
استفا ده از صابون در میان آنها بسیار کم بوده و استحمام هر هفته یا ده روز یکبار آنهم در خانه با یک دیگ آب گرم صورت میگیرد .
امروزه اکثر چوپانان در روز بازار کارهای اصلاح سروصورت و رسیدگی به امور بهداشتی را جزء برنامه خود قرار میدهند .
در تهیه پنیر بهداشت کار رعایت نمیشود .
از نمک های سنگی که دارای املاح و مواد زائد هستند به جای نمک یددار استفاده میشود .
مصرف پنیر تازه چه بصورت تر و چه بصورت سرخ کرده رایج است که این پنیر تازه تا زمانی که در آب نمک خوابانده نشود دارای میکروب بود و موجب بیماری خواهد بود .
سگهای گله یکی از عوامل ایجاد بیماریهای کیستی در نزد کوه نشینان است که این کیستها سالها از بدن بیمار خارج نشده و در نهایت او را از پای درخواهد آورد .
استفاده از دامهای سواری نظیر اسب و قاطر و تیمار نکردن آنها در سرایت انواع حشرات موذی نظیر شپش و کنه به انسان عامل اساسی است .
قرار گرفتن در معرض نور مستقیم آفتاب و عدم استفاده از کلاههای مناسب یکی دیگر از عوامل شیوع سرطان می باشد .کمبود نور مناسب بر بهداشت چشم تأثیر می گذارد .نگارنده یک شالباف زن را مشاهده نمودم که علائم سل و زردی را در خود داشت ولی از مراجعه به دکتر طفره می رفت ، او ادعا مینمود که سالی یک یا دو بار به جلگه گیلان میرود و وقت کافی ندارد تا به دکتر برود ولی به جای آن حدود 4 الی 5 قطعه دعای سه گوش به گردن آویخته بود .
مسئله اساس دیگر بهداشت روانی خانواده و اعضای آن است .
حقوق دختران و زنان در اغلب اوقات رعایت نشده و برخوردهای تندی با آنان میشود ،بررسی مسائل روانی این جامعه موجود در کشورمان مطالعه و تحقیق متخصصین این امور را میطلبد و در نهایت اینکه مساکن این افراد دارای مشکلات بهداشتی است که با آموزش و اسکان آنان هم میتواند از تخریب جنگل جلوگیری و هم خانه هایی با مصالح خوب و بهداشتی ایجاد کرد .
صنایع دستی شال بافی هنر دیرین تالشان به احتمال قریب به یقین استفاده از پشم در منسوجات به پایان دوره نو سنگی و آغاز دوره مفرغ یعنی سه هزار سال ق – م است .
آثار نخ ریسی در عهد باستان را میتوان در نقاشیهای دیواری مصری و حفاریهای باستان شناسی نقاط گوناگون در دنیا یافت .
پشم از نخستین الیافی بوده است که بشر از آن استفاده نموده و برای پوشش و مسکنش از آن سود برده است .
تالش از مناطق پرورش دام و حشم دارای اصلی ترین شغل تالشان یا کادوسان کتب تاریخی قدیم بوده و در واقع زندگی این قوم و طوایف و تیره های مربوطه به این امر وابستگی تام داشته است .
در این میان علاوه بر ا ستفاده از گوشت و پوست و لبنیات حیوانات اهلی ، پشم آنها نیز مورد استفاده قرار میگرفت .
از پشم گوسفندان مصنوعاتی چون سیاه چادر – طناب – نمد – گلیم – جاجیم – جنقه – کت و شلوار – کلاه و جوراب و پیراهن و .
تولید میشود .
اما شال در این میان مهم ترین صفت مناطق کوهستانی تالش از نظر منسوجات است ، چنانکه در این رابطه از آثار مکشوفه در وسکه میتوان از قیچی مفرغی خیاطی نام برد که مربوط به هزاره اول ق – م و احتمالاً تمدن سکاها که از غرب دریای خزر تا دریای سیاه گسترده بودند است .
شال علاوه بر اینکه لباس ملی تالشان محسوب میگردد ، لباس اصلی شبانان و دامداران و عشایر تالش نیز میباشد .
از آنجائیکه صنعت شالبافی به تقریب در تمام نقاط تالش رایج است به جهت دقت در مسأله حوزه تحقیق این بخش تالشدولاب و اسالم می باشد .
تولید یک پارچه از جنس شال مراحل ذیل را به ترتیب طی میکند .
ابتدا پشم لازم به رنگ دلخواه از پشم گوسفندان انتخاب و تهیه می گردد ، تا آنجا که ممکن است از رنگ زدن شال احتراز می جویند و از پشمهایی با رنگ سفید ، شیری ، قهوه ای و سیاه ، شال بافته میشود .
در این انتخاب های سعی میگردد تا الیاف نرم و بلند مورد استفاده قرار گیرد .
بعد از این مرحله به آماده ساختن پشم می پردازند .
ابتدا پشم را می شویند و آن را خشک می کنند ، این عمل به دو روش صورت میگیرد : یا پشم را از طناب می آویزند و یا آن را روی سطح پاکیزه پهن مینمایند .
بعد از خشک شدن پشم ،آن را بوسیله دندانه های یک شانه فلزی حلاجی میکنند ،در اصطلاح محلی این وسیله شونه نامیده می شود .
این وسیله به شکل شانه ای با دندانه فلزی به طول 15 الی 20 سانتی متر است که به شکل عمودی بر روی یک پایه چوبی یا فلزی افقی سوار است .
در طول کار حلاجی ، زنان پرتلاش تالش زیر لب به زمزمه دستونهایی با مضامین دلخواه می پردازند – کار حلاجی عموماً توسط دختران و زنان صورت می گیرد .
بعد از حلاجی پشم به شکل لوله های فتیله مانند آماده نموده و بوسیله چرخ یا دوک می ریسند .
ریسیدن بوسیله چرخ و دوک هر یک دارای یکسری برتری نسبت به دیگری میباشد ، برای مثال در کار با چرخ نخ یکنواخت ریسیده میشود ،ولی امکان جابجایی فرد وجود ندارد .
علاوه بر آن کاری مداوم محسوب می گردد .
اما در کار با دوک امکان هر نوع جابجایی فرد وجود دارد ،یعنی دوک را میتوان هنگام صحبت کردن در منزل همسایه یا سایر مکانها ، نشسته یا ایستاده و در زمان دلخواه بکار برد ، اما در اینجا دقت در یکنواختی کار کمتر از چرخ ریسندگی خواهد بود .
چرخ در اصطلاح محلی (چره –chare) نامیده میشود و از یک دوک و یک چرخ و تسمه دسته گرداننده چرخ تشکیل گردیده است .
بعد از اینکه زن ریسنده نخ را بوسیله دوک یا چرخ ریسید آن را باز کرده و دولا میتاباند البته لازم به توضیح است که ریسیدن بوسیله دوک چینین است که ریسنده پشم فتیله مانند را بدور دست چپ پیچیده و سر آن را به دوک وصل میکند ، سپس دوک را با پای خود مماس و آن را می پیچاند تا دور بگیرد و پشم را نیز آزاد میکند تا بتابد .
وزنه موجود در سر دوک سنگینی و دور لازم را موجب می شود .
سرانجام نخهای بدست آمده که در اصطلاح تالشی (رشته پو) پشم رشته شده نامیده میشود را به شکل گلوله های نخی در می آورند و این نخ آماده بافتن شال یا جوراب می باشند .
شکل دستگاه شالبافی پیشرفت زیادی ننموده و به تقریب همان شکل صدها سال پیش را دارا می باشد و از طرفی این صنعت رو به زوال میرود .
نکته ای که قدر مسلم موجب عدم نابودی این صنعت است طالبان فراوان شال میباشد .
اما تغییراتی در شکل دستگاه صورت نگرفته و این صنعت شامل پیشرفت ماشینی و ساخت دستگاه های شالبافی نشده است .
این دستگاه دو ردیف نورد بوده و دارای دو پدال نیز میباشد که در داخل گودال کنده شده قرار می گیرد و در این حالت بافنده روی زمین می نشیند و ماکورا از بین نخهای کشیده شده عبور میدهد و با فشار پدال ردیف نورد را تعویض میکند و دوباره عمل بالا را تکرار می نمایند و با دفه یا شانه سرخورد ردیفهای بافته شده را با ضربه محکم می کند .