دانلود تحقیق دوران رضاشاه، پیامد های انقلاب مشروطه

Word 118 KB 33885 16
مشخص نشده مشخص نشده تاریخ
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • نگاه دوگانه به رضاشاه در دوران حکومت وی: بعد منفی: مستبد، ثروت اندوز، وابسته به انگلستان، عوام بعد مثبت: انجام اصلاحات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی که مد نظر مشروطه خواهان بود.

    نتایج مثبت انقلاب مشروطه (آنچه مد نظر انقلابیون بود) در دوران رضاشاه ظاهر شد و در بعد سیاسی نیز، انقلاب مشروطه شکست.

    رضاشاه در حالی که طبقه متوسط سنتی را بشدت از خود متنفر ساخت، در میان طبقه متوسط جدید نیز احساسات و گرایش های بی ثبات و متغیری بوجود آورد.

    نسل جوان طبقه روشنفکر، مخالف منفعل رضاشاه بود، در حالی که نسل قدیم این طبقه، نخست پشتیبان او بود، ولی بعدها از این کار دست کسید.

    این مبارزان کهنه کار جنگ داخلی که در دوران نابسامانی داخلی نتوانسته بودند توده ها را بسیج کنند، نخست از ایجاد نظام جدید S به ویژه آرام کردن قبایل، عرفی سازی و تمرکز قدرت دولتی- پشتیبانی کردند.

    ولی در دهه 1310 که شاه قرارداد ناخوشایند نفت را امضا کرد، حرص و طمع وی برای جمع آوری ثروت شخصی بیشتر شد، با افزایش هزینه های ارتش تورم گسترده ای بوجود آورد، و با منع فعالیت همه احزاب سیاسی از جمله احزاب از جمله احزاب اصلاح طلبان، قدرت سیاسی را منحصرا در دست گرفت.

    (آبراهامیان، 1377 : 190) کسروی نیز در مقالاتی که در 1321 متنشر کرد، ایستار و دیدگاه متغیر نسل معاصر خود را نسبت به رضاشاه بیان میLکند.

    وی اقدامات شاه را در تمرکز دولت لغو القاب اشرافی، اجرای نظام سربازگیری، تضعیف قدرت های فئودال، تلاش برای همگون ساختن جمعیت، تاسیس مدارس، شهرها و صنایع جدید بسیار ارج می نهد.

    ولی او را به دلیل پایمال ساختن قانون اساسی مشروطه، ترجیح ارتش بر نهادهای دولتی، گردآوری ثروت شخصی، غارت اموال مردم، کشتار روشنفکران مترقی، افزودن بر شکاف میان داراها و ندارها سرزنش میLکند.

    (آبراهامیان، 1377: 191) کسروی می گوید: «روشنفکران جوان ما (آنها که دوره رضاشاه را درک نکرده اند) به آسانی قادر به فهم دوره پادشاهی رضاشاه نبوده و بنابر این شاید نتوانند در این باره داوری کنند، بلی آنها نمی توانند، چون جوانتر از آن هستند که اوضاع پرآشوب و هرج و مرجی را که منجر به ظهور مستبدی چون رضاشاه شد را به یاد آورند».

    (آبرهامیان، 1377: 192) ؏ اقدامات مثبت رضاشاه رضاخان، پس از تحکیم قدرت، «برنامه بلندپروازانه اصلاحات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی» را آغاز کرد.

    وی بیشتر نوآوری هایی را که در سده گذشته مصلحانی چون عباس میرزا، امییرکبیر، سپهسالار، ملکم خان و دموکرات های انقلاب مشروطه پیشنهاد کرده بودند، ولی کاملا عملی نشده بود، به انجام رسانید و تا سال 1320، نظام اجتماعی جدیدی بنیاد نهاد.

    (آبراهامیان، 1377: 169) هدف درازمدت و یایجاد جامعه ای شبه غربی بود (یا به هر ترتیب، جامعه ای که مطابق برداشت او از غرب باشد) و ابزارهایش برای رسیدن به ای هدف، غیردینی ساختن جامعه، مبارزه با قبیله گرایی، ملی گرایی، توسعه آموزشی، و سرمایه داری دولتی بود.

    (آبراهامیان، 1377: 174) اقدامات مثبت رضاشاه از نظر آنان عبارت بود از (آبراهامیان، 1377): - تمرکز دولت و ایجاد بوروکراسی نوین دولتی با حدود 90 هزار کارمند، نظام تقسیمات کشوری و دسترسی دولت مرکزی به استان ها، شهرها و حتی برخی روستاهای بزرگ - ایجاد ارتش مدرن: افزایش بودجه دفاعی، خرید تجهیزات مدرن، افزایش سربازان از طریق خدمت نظام وظیفه اجباری، بهبود وضعیت اقتصادی و وجهه اجتماعی افسران - تلاش برای کنترل قبایل از طریق: توسعه پاسگاه ها در آن نواحی، خلع سلاح قبایل، به سربازی فرستادن جوانان قبایل، تضعیف خوانین، محدود کردن کوچ های سالیانه و تخت قاپو کردن عشایر.

    - لغو القاب اشرافی مانند الدوله، السلطنه، الممالک - اجبار همه شهروندان و اتباع ایرانی به گرفتن شناسنامه و تغییر نام خانوادگی - جایگزینی تقویم هجری شمسی بجای هجری قمری - تضعیف قدرت های فئودال - تلاش برای تبدیل امپراتوری چندقومی به دولتی واحد با مردمی واحد و یک قوم، یک زبان، و یک قدرت سیاسی: تعطیل کردن مدارس و انتشاراتی های متعلق به جمعیت غیرفارس.

    - تلاش برای پیرایش زبان از واژه های بیگانه (عمدتا عربی ترکی) و ورود لغات فارسی بجای آنها، مانند جایگزینی عناوین درجه های فارسی بجای ترکی و غربی.

    - ممنوعیت پوشیدن لباس های سنتی، اجبار به پوشیدن لباس های مدل غربی و کلاه پهلوی (بعدا، کلاه بین المللی، کلاه نمدی لبه دار اروپایی، برای مقابله با سجده نمازگزاران) برای تمام مردان (بجز روحانیون رسمی - حذف عناوین افتخاری قدیمی مانند: میرزا، خان، بیگ، امیر، شیخ و سردار - افزایش آگاهی عمومی با استفاده از روزنامه، مجله، کتاب، اعلامیه و برنامه های رادیویی.

    - تغییر نظام قدیمی اداره محلات و حذف کلانترها و کدخدایان - تغییر نام برخی مکان ها، مانند عربستان به خوزستان، استرآباد به گرگان، بندر انزلی به پهلوی، علی آباد به شاهی، سلطانیه به اراک و محمره به خرمشهر - تغییر نام ایران از پرسیا، که هم با فساد گذشته قاجار هم معنا بود و هم تنها به استان فارس اطلاق می شد.

    - اقدام برای بهبود وضعیت زنان: - تاسیس مدارس - تاسیس صنایع جدید - راهسازی و راه آهن سراسری ؏ اقدامات منفی رضا شاه: - استبداد و حذف مخالفان سیاسی: خودکشی وزیر عدلیه (داور) به این بهانه که پیش بینی می کرد به بهانه ای رسوا یا کشته شود؛ برکناری تقی زاده از سفارت ایران در لندن؛ بازنشستگی سلیمان میرزا اسکندری از استانداری کرمان در 1306؛ قتل فرخی یزدی؛ تدین که نقش برجسته ای در جمهوری خواهی و انتقال سلطنت داشت، وقتی مساله بودجه اندک وزارت آموزش و پرورش و بودجه زیاد وزارت جنگ را مطرح کرد، از کابینه اخراج شد و به زندان افتاد؛ علی دشتی که روزنامه شفق سرخ وی از 1301 در خدمت رضاشاه بود، از مصونیت پارلمانی محروم و در یک آسایشگاه دولتی نگهداری شد؛ کسروی بلافاصله پس از صدور حکم به نفع گروهی از زمینداران کوچک که شاه خلع ید کرده بود، از مقام قضاوت برکنار شد.

    (آبراهامیان، 1377: 191) - حذف مجلس مستقل: در مجالس ششم تا سیزدهم، شخص رضاشاه نتایج انتخابات و ترکیب هر مجلس را تعیین می کرد.

    این مجلس، مجلسی تشریفاتی بود که هر چه شاه می خواست، تصویب می کرد.

    سفیر انگلیس د رایران در 1305 (که هنوز ابتدای دیکتاتوری رضاشاه بود) گزارش دادکه «هنگامی که شاه طرح یا لایحه ای را مد نظر دارد، تصویب می شود.

    زمانی که مخالف است، رد می شود و هنگامی که بی اعتنا است، بحث های فراوانی (در باره لایحه یا طرح مورد نظر) صورت می گیرد.

    (آبراهامیان، 1377: 172) - تعطیلی روزنامه های مستقل و احزاب سیاسی، سلب مصونیت پارلمانی نمایندگان، - پایمال ساختن قانون اساسی مشروطه - ترجیح ارتش بر نهادهای دولتی - گردآوری ثروت شخصی: رضاشاه که در زمان ورد به تهران ثروت اندکی داشت، در انتهای سلطنت خود به ثروتمندترین فرد ایران تبدیل شد.

    وی با علاقه شدیدی که به زمینداری داشت، در 1320، سرمایه ای در حدود سه ملیون پوند و بیش از یک میلیون هکتار زمین به ارث گذاشت.

    (آبراهامیین، 1377: 171) وی زمین های زمینداران را به بهانه توطئه آنها علیه دولت، بی توجهی آنها به منافع ملی و..

    مصادره می کرد.

    دکتر مصدق در محاکمات خود می گوید: «این پادشاه قبل از اینکه سر کار بیاید دیناری نداشت و وقتی که از مملکت رفت، غیر از پول هایی که در بانک لندن ودیعه گذارده بود، پنجاه و هت میلیون تومان پول به دست شاه فعلی داد.

    این پادشاه ابقا به جان و مال کسی نکرد و پنج هزار و ششصد رقبه از املاک مردم را بدون آنکه کسی اعلان ثبت آن را در جراید ببیند، بر طبق اوراق رسمی ثبت اسناد به ملکیت خود درآورد.» (کتاب مصدق در محکمه نظامی، نوشته جلیل بزرگمهر، جلد دوم، ص 690؛ به نقل از امیرخسروی، 1375: 584) - غارت اموال مردم - کشتار روشنفکران مترقی - افزودن بر شکاف میان داراها و ندارها - قزاق دست آموز تزارها که توسط انگلستان به قدرت رسیده بود - درگیر با نیروهای سنتی و تقویت کننده طبقات زمیندار ؏ رویکرد دوگانه رضاشاه در حوزه دینی در حوزه دینی نیز رضاشاه برخورد (ظاهرا) دوگانه ای داشت: - محدود کردن روحانیون - کشف حجاب دوره شانزده ساله پهلوی اول را می توان دوره خصومت با فرهنگ و نهادهای اسلامی قلمداد کرد.

    (الگار، 1381: 115) دوره اول: در این دوره رهبران مذهبی، در مسیر صعود رضاخان به سلطنت، مانع مهمی بوجود نیاوردند.

    بخشی از این موضع رهبران مذهبی، به دلیل سرخوردگی آنها از مشروطیت، و بخشی دیگر به اقدامات و حرکت های فریبکارانه رضاشاه و ابراز تمایل محسوس وی به مراسم مذهبی قبل از استحکام پایه های قدرتش مربوط می شود.

    اما مهمتر از آنها حوادثی بود که در عراق اتفاق افتاد و مانع موضعگیری قاطع علما در مقابل رضاشاه شد.

    (الگار، 1381: 116 در این دوره رهبران مذهبی، در مسیر صعود رضاخان به سلطنت، مانع مهمی بوجود نیاوردند.

    (الگار، 1381: 116) در مارس 1923، انگلیسی ها خالصی را به حجاز تبعید کردند و نایینی، اصفهانی و دیگر علمای ایرانی را وادار کردند تا عراق را ترک و به ایران عزیمت کنند.

    یک سال بعد، که امکان بازگشت آنها به عراق فراهم شده بود، به همراه شیخ عبدالکریم حایری یزدی، با رضا خان که وزیر جنگ بود، دیدار کردند و خواستند که شایعه ایجاد نظام جمهوری را تکذیب کند، چرا که جمهوری خواهی، مستلزم همسویی با لامذهبی موجود در ترکیه است.

    رضاشاه بلافاصله طی تلگرافی از خواسته علما اطاعت کرد.

    این اقدام رضاخان، برای کسب مشروعیت برای خود بود.

    در اکتبر 1924 فتوایی با امضای اصفهانی و نایینی منتشر شد که اطاعت از رضاخان یک وظیفه دینی است.

    جدال هایی در مورد صحت این فتوا در گرفت، ولی نه اصفهانی و نه نایینی آن را تکذیب نکردند.

    آنها در هر حادثه ای با درخواست رضاخان برای ملاقات موافقت کرده و نشست های آشکار و دوستانه ای برگزار می کردند.

    (الگار، 1381: 116) رضاخان، در جریان جمهوری خواهی و مخالفت علما (از ترس اقداماتی مشابه دولت جموری ترکیه) و تظاهرات مردم از مسجد شاه تا بهارستان و سردادن شعار «ما دین نبی خواهیم، جمهوری نمی خواهیم؛ ما تابع قرانیم، جمهوری نمی خواهیم» اعلام کرد که برای زیارت حرم حضرت معصومه (س) به قم خواهد رفت.

    رضاخان به محض تصویب طرح تغییر سلطنت، فروش مشروبات الکلی را ممنوع کرد، قماربازی را غیرقانوئی کرد، به زنان توصیه کرد عفت عمومی را حفظ کنند، و اجرای اصول اخلاقی را وعده داد.

    همچنین ادعا کرد که دو آرزوی بزرگ وی در زندگی، دست یابی به صلح و امنیت برای مردم، و اجرای شرع مقدس اسلام بوده است.

    (آبراهامیان، 1377: 168) دوره دوم: خدمت نظام وظیفه اجباری (علیرغم مخالفت علما).

    از دیدگاه علما، به ویژه مدرس، دو سال تلقین و آموزش در یک نهاد غیرمذهبی تحت اداره افسران ضدروحانی، اخلاق اجتماعی و دیانت عمومی را فاسد می کرد.

    بنابر فتواهای جداگانه برخی علما، خدمت نظامی اصول تشیع و بنیادهای اسلام را به خطر می انداخت.

    (آبراهامیان، 1377: 163) هدف اساسی رضاشاه غیردینی کردن جامعه بود.

    - در حوزه حقوقی: نوسازی وزارت عدلیه و ورود عناصر حقوقی متعارض با شرع، واگذاری ثبت اسناد به وکلای غیرروحانی، واگذاری مسئولیت تشخیص شرعی بودن یا عرفی بودن موارد حقوقی به قضات دولتی.

    جلوگیری از دخالت علما در ازدواج و طلاق، انتخاب معتمدین و نگهبانان محلی، محرومیت علما از حق قضاوت (1936).

    در 1934 قانونی تصویب شد که بر اساس آن به دولت اختیارات گسترده ای در زمینه دخل و تصرف در موقوفات داده و تمام اختیارات سابق علما در زمینه اوقاف به عهده دولت گذاشته می شد.

    - دولتی کردن، نظارت و محدودیت در فعالیت روحانیون: دولت از طلبه ها آزمون می گرفت، و تنها کسانی از خدمت سربازی معاف بودند که در این آزمون قبول می شدند.

    دولت از طلبه های حوزه امتحان می گرفت و به پذیرفته شدگان، گواهی قبولی می داد.

    در سال 1931 تصمیمی گرفته شد که سرفصل دروس حوزوی توسط حکومت تعیین می شد.

    - کم کردن حضور روحانیون در مجلس، از 24 نفر در مجلس ششم به شش نفردر مجلس دهم.

    - حذف بست نشستن و تحصن در اماکن مذهبی - حذف تظاهرات عمومی در عید قربان و زنجیرزنی در ماه محرم - محدودیت د رعزاداری محرم.

    برنامه های عاشورا ممنوع شد یا در راه انجام آن، موانع متعددی قرار گرفت.

    این ممنوعیت حتی شامل شهرهای مشهد و قم هم می شد.

    - گشودن مساجد اصلی اصفهان بر روی جهانگردان خارجی - تشریح جسد مسلمانان در دانشکده های پزشکی علیرغم حرمت شرعی آن - تصرف همه املاک وقفی در 1318 در نتیجه اقدامات رضاشاه، روحانیون نه تنها در حوزه سیاست، بلکه در امور قضایی، اجتماعی و اقتصادی نیز نفوذ خود را از دست دادند.

    البته اعتراضاتی هم از جانب علما صورت گرفت، که مهمترین آنها عبارت بود از: - اعتراض در اصفهان به رهبری حاج آقا نورالله اصفهانی و ملا حسین فشارکی در 1924 علیه انحصار کشت تریاک توسط دولت - اعتراض در تبریز به رهبری شیخ عبدالحسین انگجی و میرزا صادق آقا علیه خدمت وظیفه اجباری - اعتراض شیخ محمد تقی بافقی علیه بدحجابی دختران شاه در حرم حضرت معصومه (س) و برخورد شدید رضاشاه با وی - اعتراض در مشهد به رهبری حاج آقا حسین قمی و محوریت بهلول علیه اجبار در پوشیدن کلاه اروپایی در 1935 که منجر به کشتار مردم در مسجد گوهرشاد شد.

    اما از نظر الگار (1381) مهمترین پاسخ علما به سیاست های رضاشاه، احیا و گسترش حوزه علمیه قم توسط شیخ عبدالکریم حایری بود.

    رضاخان و کودتای 1299 5 اسفند 1384 پژوهشگر: رزیتا میری چکیده: کودتای سوم اسفند 1299 را می‌توان نقطه عطفی در روابط سیاسی ایران و انگلیس دانست چرا که با انقلاب اکتبر 1917، سلسله قاجار از حمایت روسیه محروم شد و هنگام آن رسیده بود که رقیب دیرینه او، انگلیس بدون نیاز به تقسیم منابع با رقیب به تدریج حضور گسترده خود را در ایران بیش از پیش تثبیت نماید.

    هدف از کودتای 1299 برندازی احمدشاه نبود بلکه کودتا به مثابه اولین کیش برای مات کردن آخرین شاه قاجار به شمار می‌رفت.

    ژنرال آیرونساید به رضاخان تأکید می‌کند که : « اقدام قهرآمیزی برای سرنگون کردن شاه خودکامه صورت ندهد و به دیگران هم اجازه و امکان چنان اقدامی را ندهد ...

    [رضاخان] به من قول داد که به خواسته‌های من عمل کند.» ...

    احمد شاه قاجار به اتفاق رضا خان میرپنج و جان محمد خان امیر علایی کودتای سوم اسفند 1299 را می‌توان نقطه عطفی در روابط سیاسی ایران و انگلیس دانست چرا که با انقلاب اکتبر 1917، سلسله قاجار از حمایت روسیه محروم شد و هنگام آن رسیده بود که رقیب دیرینه او، انگلیس بدون نیاز به تقسیم منابع با رقیب به تدریج حضور گسترده خود را در ایران بیش از پیش تثبیت نماید.

    [رضاخان] به من قول داد که به خواسته‌های من عمل کند.» (1) عمده‌ترین هدف کودتا عاری کردن احمدشاه از قدرت نظامی قزاق بود.

    برای عملی شدن این مقصود ضروری بود که ابتدا کلنل استاروسلسکی فرمانده نیروهای قزاق خلع ید شود.

    ژنرال آیرونساید ماجرای به دام انداختن کلنل استاروسلسکی را چنین شرح می‌دهد : ...

    او [کلنل استاروسلسکی] به محض اینکه دید افرادش از دومین تنگه به سلامت عبور کرده‌اند برای عزیمت به قزوین و تهران با اتومبیل خود به راه افتاد.

    در اداره پست قزوین توقف کرد و طی تلگرافی به شاه اطلاع داد که با اتومبیل به زودی به تهران خواهد آمد.

    بعد در تلگرام مفصل دیگری به افرادش دستور داد در شمال قزوین اردو بزنند.

    مأموران شنود ما تلگراف او به شاه را مخابره نکردند و در تلگراف دوم هم دست بردند و مقصد افراد قزاق را آق بابا ذکر نمودند...

    استاروسلسکی در این ضمن به تهران وارد شد، به حضور شاه رسید.

    در آنجا به او گفته شد که از پست خود برکنار شده و تمامی افسران و نفرات باید از بریگاد قزاق جدا شده عازم بغداد گردند.

    او بعد از شنیدن اخراجش به فوریت خود را به نزدیکترین شعبه تلگراف رسانیده و طی تلگرافی از قزاقان می‌خواهد در آنجا جمع شوند.

    این دهکده در نیمه راه قزوین به تهران و در شمال جاده اصلی واقع است.

    بنا بود در آنجا با فوج قزاق دیدار کند و دستورات بعدی را ابلاغ نماید.

    مأموران شنود، طبق معمول در این تلگراف هم دست بردند و در تلگراف ساختگی به افسران روسی و افسران جزء دستور داده شد در ساختمان حکومتی قزوین به دیدار استاروسلسکی بروند و افراد قزاق در اردوگاه آق بابا بمانند.

    در نتیجه وقتی استاروسلسکی به آنجا رسید یک خودرو زره‌ پوش ما، در انتظار او بود تا او را سوار کند و نزد سایر افسران روسی که در بازداشت ما به سر می‌بردند ببرد.

    (2) پس از برکناری کلنل استاروسلسکی امور بریگاد قزاق به سرهنگ اسمایس واگذار شد.

    او یکی از افسران ارشد انگلیسی بود که برای آموزش ارتش جدید ایران ــ که در قرارداد سر پرسی کاکس پیش‌بینی شده بود ــ به تهران آمده بود.

    (3) در این گیرودار مجلس شورای ملی یکی از اعضای خانواده سلطنتی به نام سردار همایون را به فرماندهی بریگاد قزاق منصوب کرد.

    سردار همایون در ملاقاتی که با ژنرال آیرونساید داشته است صراحتاً می‌گوید که سرباز نیست و علت انتخاب او برای فرماندهی قزاقها « تضمین وفاداری آنان نسبت به شاه بوده است.» (4) اما پیش از این ژنرال آیرونساید و سرهنگ اسمایس به منظورعملی کردن کودتا رضاخان را شناسایی کرده بودند.

    هنوز مدت زمان زیادی از انتصاب سردار همایون نگذشته بود که سرهنگ اسمایس به توصیه ژنرال آیرونساید وی را به مرخصی روانه می‌دارد تا در غیاب او رضاخان به تحکیم موقعیت خود بپردازد و فرماندهی نیروی قزاق را برعهده بگیرد.

    (5) با رضاخان گفت وگویی داشتم ــ 12 فوریه 1921 ــ و او را به فرماندهی مطلق قزاقهای ایرانی گماردم.

    او قویترین فردی است که تاکنون دیده‌ام.

    به او گفتم که به تدریج از تحت کنتزل من خارج شود و باید همراه سرهنگ اسمایس مقدمات رویارویی با شورشیان رشت را پس از خروج ستون از منجیل فراهم کند.

    در حضور اسمایس گفت و شنودی طولانی با رضا داشتم.

    (6) با قرار گرفتن رضاخان در رأس نیروی نظامی، اهرم اجرایی کودتا شکل می‌گیرد.

    اما این جریان بدون حمایت عناصر داخلی و نیروهای سیاسی میسر نمی‌شد.

    سید ضیاءالدین طباطبایی یکی از قسم‌خوردگان کودتا و تنها غیرنظامی این جمع است که در تحقق یافتن کودتا نقش شایان توجهی دارد : می‌گویند پنج نفر برای انجام کودتا با یکدیگر متحد شده و همقسم شده پشت قرآن را هم مهر کرده‌اند...

    این پنج نفر عبارت بودند از : سیدضیاءالدین، رضاخان میرپنجه، ماژور مسعودخان، سرهنگ احمد آقاخان ــ امیراحمدی ــ و کلنل کاظم خان ــ‌سیاح ــ سید ضیاءالدین هم هنگام طرح اعتبارنامه‌اش در مجلس دوره چهاردهم چنین بیان کرده است : دو روز پیش از کودتا من رفتم به شاه‌آباد.

    جلسه‌ای تشکیل شد در شاه‌آباد از بنده و آقای رضاخان میرپنج و از آقای احمد آقاخان که آن وقت سرهنگ بود و از آقای ماژور مسعودخان و از آقای کاظم خان.

    من آنها را دیدم؛ چه دیدم و چه صحبت کردیم و چه تصمیم گرفتیم، از اسرار ماست؛ ولی یک خبری را به شما می‌گویم و آن این است که ما پنج نفر قسم خوردیم که به ایران خدمت کنیم ...

    (7) یحیی دولت‌آبادی، سیدضیاءالدین مدیر روزنامه رعد و رفقای کمیته‌ای او ــ کمیته آهن و فولاد یا کمیته زرگنده ــ را قوه ایرانی سیاسی برای اجرای کودتای سید ضیاءالدین ــ رضاخان می‌داند (8) و محمودخان مدیرالملک، مسعودخان سرهنگ، منوچهرخان طبیب و میرزا کریم خان گیلانی را از اعضای آن معرفی می‌کند و معتقد است : « ...

    کمیته زرگنده مرکز سیاست انگلیس است در تهران در قسمتی که باید به دست ایرانیان انجام بگیرد.» (9) شبکه اردشیرجی از سال 1913 به وسیله میرزا کریم خان رشتی با رضاخان مرتبط شده بود و به نوعی تعلیمات سیاسی وی را برعهده داشت.

    (10) اردشیر جی درباره نقش سید ضیاءالدین طباطبایی می‌نویسد : « فقط می‌گویم که آنچه را هم که سید ضیاءالدین طباطبایی به عهده داشت به خوبی انجام داد و محرک او هم خدمت به ایران بود ولی شاید بیش از آنچه لازم و یا مطلوب بود تظاهر به همگامی با سیاست انگلیس می‌کرد.» (11) برخلاف عقیده اردشیر جی سید ضیاءالدین با پنهانکاری و مخفی داشتن اسرار کودتا نه تنها تظاهر به همگامی با سیاستهای بریتانیا نداشت بلکه به عنوان یک عنصر داخلی سیاسی بزرگترین خدمت را در جهت اهداف استعمار انجام داد و این رضاخان بود که در حضور حاج میرزا یحیی دولت‌آبادی و دکتر مصدق و دیگران به صراحت از حمایت بی دریغ بریتانیا برای عملی ساختن کودتا سخن گفته بود.

    سید ضیاءالدین در دفاع از خود و کودتا بارها گفته است که وقایع از اسرار است و مجبور نیستم درباره آن مطلبی بگویم و بدین طریق مطلبی از اسرار را افشا نکرده است.

    غافل از اینکه تلگرافات متبادله بین وزیر مختار انگلیس و وزیر خارجه انگلیس و نگاهی به یادداشتهای روزانه آیرونساید دیگر جای هیچ گونه شبهه و ابهامی باقی نمی‌گذارد که کودتا، مارک لندن را داشته است و به طوری که حاج میرزا یحیی دولت‌آبادی در حیات یحیی صریحاً از قول سردار سپه چنین نوشته است که سردار سپه در حضور مستوفی‌الممالک، میرزاحسن مشیرالدوله، دکتر مصدق، تقی‌زاده،‌ علاء، و دو تن از وزرای دولت یعنی مخبرالسلطنه و فروغی اظهار داشته : مثلاً خود مرا انگلیسیها روی کار آوردند؛ ولی وقتی روی کار آمدم به وطنم خدمت کردم.

    همین مطلب را هم دکتر مصدق با کمی اختلاف بدین عبارت گفته است : ...

    به خاطر دارم که سردار سپه نخست‌وزیر، در منزل من با حضور مرحومان مشیرالدوله و مستوفی‌الممالک و حاج میرزا یحیی دولت‌آبادی و آقایان مخبرالسلطنه و تقی‌زاده و علاء اظهار کرد مرا انگلیسیها آوردند ولی ندانستند با چه کسی سروکار دارند.

    (12) اگرچه ژنرال آیرونساید خود را معمار کودتای 1299 می‌شناسد (13) اما بدیهی است کودتا بدون مساعدت و حمایت نیروهای داخلی و خاصه کمیته زرگنده و اعضای آن که همواره با سفارت انگلیس مرتبط بودند محقق نمی‌شد.

    میرزا کریم خان رشتی که یکی از مرموزترین اعضای کمیته زرگنده است، صریحاً به نقش واسطه‌گری خود میان سفارت انگلیس و رضاخان اشاره کرده است.

    (14) علاوه بر نقش ژنرال آیرونساید تأثیر اردشیر جی بر رضاخان در به ثمر رسیدن کودتا موضوعی است قابل توجه و شایان تأمل.

    لرد آیرونساید ــ فرزند ژنرال آیرونساید ــ در نامه‌ای به امیراسدالله علم می‌نویسد : امیدوارم که شما و سر شاپور [ریپورتر] چکیده‌های مناسبی از مکاتبات پدرم و پدر سر شاپور را ...

    جمع‌آوری کنید ...

    حقیقتی که در اینجا رخ می‌نماید، این است که یک بار دیگر در تاریخ کهن ایران زمین یک فرد ایرانی میهن‌پرست قیام کرده است تا میهن خود را از خطرات حفظ کند.

    رضاشاه کبیر، چنین مردی بود و من به خاطر همکاری پدرم با چنین چهره برجسته‌ای افتخار می‌کنم.

    (15) در ورای این جملات آراسته و عبارت‌پردازیهای میهن‌پرستانه، لرد آیرونساید به طور ضمنی اهمیت نقش و دخالت دولت انگلیس را در جریانهای سیاسی ایران یادآور می‌شود اما، چنانکه پیش از این اشاره شد، دخالت استعمار و حضور تجاوزگرانه خارجی بدون دخالت عناصر داخلی و همراهی و همگامی آنها هرگز میسر نمی‌شد.

    کودتا که با هدف « استقرار دیکتاتوری نظامی» (16) شکل گرفته بود در یکی دو روز همه سرجنبانان را دستگیر کرد و به فعالیت همه جراید، بدون استثنا خاتمه داد : قرار بود مؤسس کودتا همه جراید را ببندد و تنها روزنامه ایران را که مدیرش من بودم، باقی بگذارد و ماهی هزار تومان به روزنامه کمک کند...

    نکته‌ای قلبی و احساسی روحی که شرحش دشوار است مرا از پذیرفتن پیشنهاد دوستانه ایشان [رضاخان] منصرف داشت و بعد از دو سه روز، من هم در شمار اسرای کودتا قرار گرفتم.

    (17) بدین ترتیب برای صاحب منصبان انگلیسی تقاضای ده قطعه نشان شیروخورشید و برای ژنرال آیرونساید نیز نشان درجه اول شیر وخورشید با حمایل سبز تقاضا می‌شود که دولت به پاس عملی شدن کودتا به آنها اعطا نماید.

    (18)

  • فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

نگاه دوگانه به رضاشاه در دوران حکومت وي: بعد منفي: مستبد، ثروت اندوز، وابسته به انگلستان، عوام بعد مثبت: انجام اصلاحات اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي که مد نظر مشروطه خواهان بود. نتايج مثبت انقلاب مشروطه (آنچه مد نظر انقلابيون بود) در دوران رضاشاه ظاهر

ایران در دوره سلطنت رضاشاه (پهلوی اول) در این دوره که شانزده سال به طول انجامید، شیوه های گوناگونی در اداره امور به کار رفت. در آغاز به ظاهر جنبه های مشروطه خواهی و دین پروری و ملت خواهی چیره بود و دکتر مصدّق و مدرّس و آزادیخواهان دیگری از تهران و برخی از شهرها به مجلس راه یافتند. اما بسیاری از آزادیخواهان یا در نظام جدید ادغام می شدند یا از سیاست و مبارزه بر ضد دیکتاتوری نظامی ...

شکی نیست که تاریخ ایران دارای فراز ونشیب های فراوانی بوده است و علما و مرجعیت در این کشور نیز داری نفش مهمی بوده اند خصوصا حکومت ها و مردم نیز توجه ویژه ای به این موضوع داشته اند لذا در این تحقیق سعی بر آن شده تا با ورق زدن گوشه ها یی از صفحات تاریخ وتحلیل آن نگاهی هر چند مختصر به رابطه علما و مراجع با یکی از چهره های مهم سیاسی ایران ( سردار سپه) بیفکنیم و بامطالعه موردی برخی از ...

نام‌ها رضاشاه در طول زندگی خود و حتی پس از آن به دلایل مختلف به نام‌هائی چند خوانده شده است. در جوانی به نام ناحیه‌ای که از آن برخاسته بود «رضا سوادکوهی» نامیده می‌شد.[1] با ورود به نظامی‌گری به «رضاخان» و سپس، با ذکر درجه نظامی‌اش، به «رضاخان میرپنج» شناخته شد. بعد از کودتای ۱۲۹۹ و به دست‌گرفتن وزارت جنگ و فرماندهی کل قوا او را «سردار سپه» می‌خواندند. پس از رسیدن به سلطنت و ...

عصر رضاشاه را در مجموع باید از مقاطع عجیب تاریخ معاصر ایران به شمار آورد. نه از بابت ویژگیهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن عصر که از این بابت اتفاقاً عصر رضاشاه پیچیدگی خاصی ندارد؛ چرا که حکومت رضاشاه مصداق نظام استبدادی مطلقه بوده، با تمام خصوصیاتی که چنین نظامهایی از آن برخوردارند. تعجب و شگفتی عصر رضاشاه در آن است که آن دیکتاتوری نفس گیر و استبداد مطلقه پس از دو دهه تلاشهای ...

نام‌ها رضاشاه در طول زندگی خود و حتی پس از آن به دلایل مختلف به نام‌هائی چند خوانده شده است. در جوانی به نام ناحیه‌ای که از آن برخاسته بود "رضا سوادکوهی" نامیده می‌شد.[1] با ورود به نظامی‌گری به "رضاخان" و سپس، با ذکر درجه نظامی‌اش، به "رضاخان میرپنج" شناخته شد. بعد از کودتای ۱۲۹۹ و به دست‌گرفتن وزارت جنگ و فرماندهی کل قوا او را "سردار سپه" می‌خواندند. پس از رسیدن به سلطنت و ...

علي اکبر داور متولد 1264 خورشيدي در تهران پسر کلب علي خان خازن الخلوت سرايدار راندروني مظفرالدين شاه بود. او مدتي در دارالفنون به تحصيل پزشکي پرداخت اما بعد مدتي پزشکي را رها کرد در رشته حقوق ادامه تحصيل داد. پس از فارغ التحصيل شدن در اين رشته تحت

به نام خدا خلاصه تاريخ ايران زمان ميلادي زمان هجري سلسله پادشاه رويدادها پايتخت حدود 720 تا 550 پيش از ميلاد مادها ديا اکو ديااکو هفت قبيله آريايي را در

فصل اول:دوران اقتدار وزوال رضا خان( سردار سپه) شکي نيست که تاريخ ايران داراي فراز ونشيب هاي فراواني بوده است و علما و مرجعيت در اين کشور نيز داري نفش مهمي بوده اند خصوصا حکومت ها و مردم نيز توجه ويژه اي به اين موضوع داشته اند لذا در اين تحقيق سعي ب

علی اکبر داور متولد 1264 خورشیدی در تهران پسر کلب علی خان خازن الخلوت سرایدار راندرونی مظفرالدین شاه بود. او مدتی در دارالفنون به تحصیل پزشکی پرداخت اما بعد مدتی پزشکی را رها کرد در رشته حقوق ادامه تحصیل داد. پس از فارغ التحصیل شدن در این رشته تحت تاثیر شرایط سیاسی و اجتماعی عصر مشروطیت برای دفاع از این انقلاب در این رقابتهای خربی مجلس دوم شورای ملی از دموکرات ها هواخواهی کرد. ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول