تیمور در خانوادهاى از قبایل ترک ماوراءالنهر و در شهر " کش " - از توابع سمرقند در ترکستان ( آسیای مرکزی فعلی )- در 736 ق / 1335 م دیده به جهان گشود و خیلی زود در سوارکاری و تیر اندازی مهارت یافت..
پدرش تراغاى، از جنگجویان ایل برلاس بود که طایفهاش در این نواحى از قدرت و نفوذ محلى برخوردار بودند.
در 761 ق / 1360 م، فردى به نام تغلق تیمور، از نوادگان جغتاى ، از ترکستان به ماوراءالنهر لشکر کشید.
حاجى برلاس که دفاع از شهر کش - بعدها شهر سبز خوانده شد - را در مقابل این مهاجم دشوار یافت ، دفاع از ولایت را به پسر تراغاى - تیمور گورکان - سپرد.
تیمور که در چنین آشوبى قدم به صحنه حوادث گذاشت در آن هنگام 25 سال داشت.
تیمور توانست با زیرکى و سیاست، از همان آغاز کار، و با اظهار طاعت نسبت به مهاجمان، شهر کش را از قتل و غارت نجات دهد.
سپس با امیر حسین - نواده قزغن در کابل - بناى دوستى گذاشت و بالاخره خواهر او - اولجاى ترکان - را به عقد ازدواج خود درآورد .
تیمور به سبب همین خویشاوندى، در خانواده امیر حسین به گورکان - داماد - مشهور شد.
مع هذا، دوستى تیمور با امیر حسین دیرى نپایید و با مرگ اولجاى ترکان، جنگ بین این دو امیر اجتناب ناپذیر شد.
در آخرین نبرد، قلعه هندوان نزدیک بلخ، به محاصره سپاه تیمور درآمد و امیر حسین مغلوب و مقتول شد.
با این پیروزى تیمور در بلخ به فرمانروایى مستقل رسید(رمضان 771 ق / آوریل 1370 م) و خود را صاحبقران خواند.
چهار تن از زنان امیر حسین را نیز به ازدواج خود درآورد و باقى را به سرداران بخشید.
پس از آن به ماوراءالنهر رفت و سمرقند را پایتخت خویش ساخت.
در جنگ با والی سیستان نیز چند زخم برداشت، دو انگشت دست راستش قطع شد و پای راستش چنان صدمه دید که تا پایان عمر میلنگید و به این دلیل به «تیمور لنگ» شهرت یافت.
بعد از قدرت یافتنش و یا شاید در زمان جانشینانش ، نسب او را به سردار و خویشاوند نزدیک- و شاید افسانه ای- چنگیز خان مغول می رساندند .
این بدان جهت بود که می خواستند خود را جانشینان چنگیز قلمداد کنند .
لشگر کشی های تیمور : تیمور که در عین سلحشوری و بی باکی, فردی هوشیار و فرصت طلب بود, توانست به زودی با شکست امیر حسین از نوادگان قزغن در کابل که مدعی منصب اجدادی خود بود, بلخ را تسخیر به این ترتیب و حکومت مستقلی را تشکیل دهد «رمضان 771 ق/ آوریل 1370 م» او سپس خود را صاحبقران خواند.
پس از آن تیمور طی پنج سال از 772 تا 777 ق/ 1370 تا 1375 م, سه بار به خوارزم و پنج بار به قلمرو خانان جَثَه در آن سوی سیحون لشکر کشید.
با این وجود فتح خوارزم ده سال پس از آغاز سلطنتش ممکن شد و عاقبت آنجا را ویران کرد .
تیمور دشت قفچاق و مغولستان را فتح نمود و در سال 783 هجری فرزند ده ساله خود، میرانشاه، را با سپاهی، مامور تسخیر خراسان کرد و خود نیز به آنها پیوست.
تیمور نیشابور و هرات را تصرف کرد و در هرات از سرهای مردم مناره ها ساخت.
سپس مازندران را که تا سال 750 هجری در تصرف ملوک باوند بود، تسخیر کرد.
حمله سه ساله : در یورشی سه ساله که از 788 تا 790 طول کشید آذربایجان، لرستان، ارمنستان، گرجستان و شروان را نیز تصرف کرد و در سال 793 مردم خوارزم را قتل عام کرد.
حمله پنج ساله : حملهی پنج ساله وی بین سالهای 794 تا 798 صورت گرفت و پس از آن حکومت هر شهر را به یکی از فرزندان یا خویشاوندان خود سپرد.
سپس مسکو را فتح کرد و عازم هندوستان شد.
در سال 801 آنجا را تصرف کرد و صد هزار نفر را به قتل رساند.
پس از تقسیم شهرها و نواحی تصرف شده، به سمرقند بازگشت.
حمله هفت ساله : لشگرکشی وی به ایروان از سال 802 تا 807 هجری طول کشید که آن را یورش هفت ساله مینامند.
در سال 803 با عثمانیان جنگید و چندین شهر را گرفت.
در همین هنگام سفیرهایی به مصر فرستاد، ولی چون نتیجه نگرفت، مصمم شد به مصر حمله کند، و در طول این لشکرکشی، حلب، دمشق و بغداد را نیز تصرف نمود.
در سال 804 با یزید سلطان عثمانی را مغلوب و اسیر کرد.
بعد از آن قصد فتح چین کرد و عازم آنجا شد.
او با سپاهیانش تا کنار رود سیحون نیز رفت ولی در اترا بیمار شد و در رمضان سال 807 / فوریه 1405 میلادی ، در 71 سالگی درگذشت.
تیمور از 778 ق / 1377م تا هنگام مرگش در 807 ق / 1405 م، به مدت 29 سال، جهانى را با تهاجمات و یورشهاى مکرر خود و با خشونتى وصف ناپذیر، در هم کوبید و بنیان امپراتورى را گذاشت که بالافاصله پس از مرگش، انحطاط و زوال و تجزیه آن آغاز شد.
بدین ترتیب فتوحات تیمور که به قیمت خونریزیهاى دهشتبار و ویرانیهاى بسیار به دست آمد، دیرى نپایید.
قلمرو تیمور با ظهور دو طایفه ترکمان - قرا قویونلو و آق قویونلو - تجزیه و بعدها توسط دولت صفوى یکپارچه و متمرکز شد.
نگاهی دیگر به تیمور : یکی از شگفت انگیز ترین ویژگی های تیمور ، فتوحات او در سنین بالای اوست .
تیمور از ابتدای جوانی ، هیچ نقش جدی و مهمی در تاریخ تحولات منطقه خودش ندارد .
گویی تنها نظاره گر حوادث است و منتظر .
بسیاری رخدادها در منطقه او بوجود آمد اما او هیچ واکنشی نشان نداد .
خصوصا شواهد بسیار فراوانی وجود دارد که به دقت به تحولات داخلی ایران می نگریست و مواظب اختلافات موجود میان شاهان و سردستگان ایرانی و مغول بود .
او منتظر فرصت مناسب بود و به دقت برنامه هایش را تنظیم نموده بود .
تنها در سنین حدود پنجاه سالگی است که ناگاه این چشمه خروشان به جوشش در می آید و بخش بزرگی از دنیای آن زمان را فتح می کند و به خاک و خون می کشد .
تیمور جهان گیر است و نه جهان دار !
تیمور فاتح خیلی خوبی است .
یعنی تقریبا هیچ گاه در دوره فتوحاتش شکست نمی خورد .
همه جهان پیرامونش را فتح می کند .
چنانچه شهر مسکو ، با وجود فاصله بسیار طولانی ای که با منطقه ایران و ماوراء النهر دارد ، بازهم از هجوم به آنجا باز نمی ماند .
هند و بخش هایی از سوریه و مناطق شرقی ترکیه فعلی ، فاصله هایی بسیار طولانی هستند .و همه می دانیم که تدارکات برای یک لشگر کشی اهمیتی بسیار زیاد دارد و حتی چنانچه بدرستی برنامه ریزی نشود ، بعد از هجوم اولیه ، در اثر محاصره شدن ، لشگر حمله کننده نابود خواهد شد .
اما هیچ یک از این موارد از حمله ها و تصرفات تیمور گزارش نشده است و این قدرت برنامه ریزی نظامی بسیار زیاد و درخشانی را می طلبد .
اما تقریبا هیچ یک از مناطق فتح شده ، در اختیار و تصرف جانشینانش باقی نمی ماند .
امپراطوری او ، به سرعت و پس از مرگ او فرو می پاشد و تنها به منطقه خراسان محدود می گردد .
البته خراسان بزرگ یعنی تمامی ماوراء النهر و حتی بخش بزرگی از افغانستان فعلی و تمامی خراسان امروزی و بخشی از سیستان .
این جهان گیری و نه جهان داری ، بسیار ما را به تأمل فرا می خواند که چه عواملی سبب می شود تا یک سلسله براستی شکل بگیرد و باقی بماند و کدامین عوامل در عملکر تیمور نبوده است و چنین شده است .توانایی بسیار در فتح کردن و عدم توانایی بازماندگان در ادامه آن ، به همین شکل در نادرشاه نیز مشاهده می شود و جای بررسی بیشتر و کاملتر دارد .
رفتار تیمور با شکست خوردگان : تیمور بسیار خشن بود و موارد بسیار زیادی از قتل عام و خشونت هایش آورده شده است .
اما تیمور علاوه بر آن ، بسیاری از هنرمندان و دانشمندان شهرهای فتح شده را به پایتخت خود یعنی سمرقند می آورد .
مواردی زیادی از نقاشان برجسته و استادان معماری ، فقها و نظائر آن وجود داشته است که توسط تیمور به سمرقند آورده شده است .
این موارد نقش فراوانی در تحولات بزرگ هنری و فرهنگی در عصر پس از تیمور داشته است .
جانشینان تیمور : شاهرخ میرزا فرزند تیمور که پس از او به حکومت رسید ، درست نقطه مقابل پدرش بود .
فردی فرهنگ دوست ، با رفتاری غیر نظامی و به شدت ترویج کننده هنر و معماری و فرهنگ .
همین ویژگی ها در پاره ای از جانشینان شاهرخ نیز ، ادامه یافت و حتی کسانی همچون الغ بیک خود از هنرمندان و دانشمندان عصر خود محسوب می شدند .
عصر پس از تیمور : همه این عوامل و خصوصا تجمع ثروتی که تیمور فراهم آورده بود و میزان بالایی از هنرمندان که در مناطقی نظیر سمرقند گرد آمده بودند ، سبب شد تا با حمایت کسانی همچون شاهرخ تیموری و همسرش گوهرشاد آثار درخشانی از هنر و معماری و نقاشی و خطاطی پدید بیاید .
گویی بازی روزگار کار را با تیمور و فرزندان و جانشینانش به آخر برده است که از پدری تا آن درجه خونخوار و زورگو ، فرزندانی چنین هنرپرور و فرهنگ دوست به وجود بیاید .
چنانچه حتی علم و دانش نیز در این دوره درخششی کوتاه مدت داشته است و رصدخانه الغ بیگی که با حمایت الغ بیک تیموری و با نظارت دانشمند بزرگ عصر یعنی غیاث الدین جمشید کاشانی بنا شد ، نمونه ای از این موارد است .
عصر درخشان هنرها : پاره ای از زیباترین نقاشی ها ، ریشه در مکتب هرات دارند که بطور کامل با حمایت شاهزاده های تیموری در شهر هرات شکل گرفت و استاد بزرگ نقاشی یعنی کمال الدین بهزاد برخاسته از چنین مکتبی است .
807 -771 ق / 1405- 1369 م تیمور در خانوادهاى از قبایل ترک ماوراءالنهر و در شهر " کش " - از توابع سمرقند در ترکستان ( آسیای مرکزی فعلی )- در 736 ق / 1335 م دیده به جهان گشود و خیلی زود در سوارکاری و تیر اندازی مهارت یافت..
خطوط زیبای فارسی نظیر خط نستعلیق در دوره جانشینان تیمور شکل گرفت و آخرین مراحل تکاملی اش را در این دوره طی نمود .
پاره ای از زیباترین آثار معماری ایرانی در این دوره به وجود آمد که از آن جمله می توان به مسجد گوهرشاد در شهر مشهد و در کنار بارگاه امام رضا علیهالسلام اشاره نمود .
این مسجد که با حمایت گوهرشاد همسر شاهرخ تیموری ساخته شده است ، یکی از درخشان ترین آثار معماری ایرانی است .
در گوشه ای کتیبه های این مسجد و در سمت ایوان مقصوره آن ، کتیبه ای از بایسنقر میرزا از شاهزادگان تیموری وجود دارد که خود از خطاطان بزرگ عصر خویش بود .
میراث تیموریان در اختیار صفویه : معماری صفوی و یا نقاشی و خطاطی آنها ، کاملا ادامه میراثی است که از تیموریان برجای ماند .
خصوصا که صفویه با حمایت گسترده خویش ، این میراث را درخشان تر نموده ، باعث رشد و گسترش آن گشتند .
گورکانیان هند : بعدها و مقارن زمان برخاستن صفویه یکی از نوادگان تیمور که در منطقه ماوراء النهر حکومت می کرد یعنی بابر، با لشگری به هند حمله کرد و آنجا را فتح کرد و بر خلاف جدش ، در همانجا ساکن شد و سلسله درخشان مغولان کبیر هند یا گورکانیان هند را بنیان نهاد .
سلسله ای که برخی از درخشان ترین آثار هنری و معماری نظیر بنای تاج محل در دوره ایشان بنا شده است .
یورش تیمور به خوارزم «781- 772 ق/ 1379- 1370 م » تیمور در رمضان 771 ق/ آوریل 1370 م در بلخ حکومتی مستقل بنا نهاد.
پس از آن، از بلخ به ماوراءالنهر رفت و سمرقند را مرکز حکومت خویش ساخت.
آرامش ماوراءالنهر و استقرار حکومتش در آن دیار، تنها به دفع خانان جَثه در ترکستان ( آسیای مرکزی فعلی ) و مقابله با خانان خوارزم بستگی داشت که دائماً به نواحی او تاخت و تاز می کردند.
حمله های ناموفق تیمور به خوارزم و ترکستان : تیمور طی پنج سال از 772 تا 777 ق/ 1370 تا 1375، سه بار به خوارزم و پنج بار نیز به قلمرو خانان جثه در آن سوی سیحون لشکر کشید.
تثبیت قدرت : در عین حال در سمرقند به بسط آبادی و تحکیم قدرت پرداخت.
به دنبال فتح جند و کاشغر و قسمتی از خوارزم، از مجموع بقایای حکومتهای محلی حاکم بر ماوراء النهر، دولت واحدی به وجود آورد.
مشروعیت ظاهری : سپس آنگونه که در آن ایام معمول بود ، یکی از نوادگان چنگیز را بصورت ظاهری و برای توجیه مشروعیت حکومتش به اسم خان به فرمانروایی برداشت، این کس سیورغتمش نام داشت و از اعقاب گمنام چنگیز از اولوس جغتای بود .
تیمور خود به نام او ، زمام امور را در دست گرفت.
فتح نهایی خوارزم : با این حال فتح نهایی تمام خوارزم، ده سال بعد از آغاز سلطنت تیمور ممکن شد .
او پس از فتح و غارت آن منطقه «781ق/ 1379 م، علما؛ و حافظان قرآن، صنعتگران و پیشه وران خوارزم را به شهر "کش " کوچ داد و به این ترتیب خوارزم را به دست ویرانی و پریشانی سپرد.
این سیاست بعدی تیمور در مورد اکثر مناطقی بود که فتح می نمود .
چنانچه نقاشان و خطاطان و معماران بنامی را از مناطق داخلی ایران را پایتخت خود یعنی سمرقند کوچ داد .
حمله به منطقه افغانستان کنونی : پس از آن برای خاتمه دادن به تاخت و تازهای آل کرت در ماوراءالنهر، که از عهد امیر قزغن و ملک معزالدین آغاز شده بود، لشکرکشی به نواحی هرات را لازم دید.
با آنکه در این ایام ظاهراً ملوک کرت از در طاعت درآمده بودند، با این وجود ، تصرف آن نواحی را برای تحکیم موضع خود در ماوراء النهر امری ضروری می دید.
به این ترتیب به بادغیس و هرات لشکر کشید و تمام آن نواحی را به تصرف خود درآورد «782 ق/1380 م».
در هرات نیز، پس از ویران کردن حصار شهر، عده ای از بزرگان ولایت را به سمرقند کوچ داد .
بطوریکه حتی دروازه های قدیم شهر را که به نقل میرخواند مورخ آن سرزمین : «مفرق به آهن و مزین به نقوش و کنایه بود» به شهر "کش" فرستاد.
تیموریان «771- 873 ق/ 1369- 1468م» لشگرکشی تیمور : مقارن انحطاط و اضمحلال ایلخانان و حکومت های محلی بازمانده از آن دوران, امواج یک سلسه مهاجمات تازه ای, از ماوراءالنهر با لشگر خونریز تیمور به سوی ایران به حرکت درآمد که تمام خراسان, جبال یا همان منطقه غرب ایران و فارس و قسمتی از نواحی مجاور را در سیل خون انداخت.
ا این لشگرکشی ها تنها به ایران محدود نماندند بلکه حتی تا شهر مسکو و از سویی دیگر تا دمشق در سوریه فعلی و تا کشور هند و از سویی دیگر تا غرب امپراطوری عثمانی ادامه یافت و همه جا با پیروزی همراه شد .
نتیجه حمله های تیمور : این حمله ها در قسمت های گوناگون تأثیرات مختلف برجای گذاشت اما در ایران و تمدن ایرانی به سلسله هایی از ترکمانان از یک سو و به جانشینان خود تیمور از سوی دیگر منجر شد .
در بخش های غربی و مرکزی ایران و حتی بخش های جنوبی ترکمانان به قدرت رسیدند .
دولت ترکمانان از تیره قراقویونلو و آق قویونلو در جای جای این فلات باقی ماند و تا ظهور صفویه ادامه پیدا کرد.
یکصد و پنجاه سال تهاجم: این مدت از فاجعه تهاجم چنگیز تا یورشهای مصیبت بار تیمور, تقریباً یکصد و پنجاه سال به طول انجامید.
سپس در پایان یک سده دیگر که از پایان حیات تیمور می گذشت, ایران واپسین دوران ملوک الطوایفی ( یا حکومت های کوچک محلی ) خود را پشت سر گذاشت و وارد دوره صفوی شد که مورخان جدید, غالباً آن را اعتلای ایران به مرحله دولت ملی خوانده اند .
فاجعه چنگیز در قلمرو پارسی زبانان, عاقبت به ماوراءالنهر محدود شده امّا شگفت آنکه, فاجعه غمبار تیمور از همان ماوراءالنهر آغاز شد .
چرا که دولت خونین تیمور, از میان ویرانه های دولت های بجای مانده از حمله چنگیز شکل گرفت .
مضاف بر اینکه در مدت فرمانروایی تیمور و سپس در دوران بعد از او , سراسر ایران زمین, از خراسان تا مازنداران و فارس و آذربایجان عرضه تاخت و تاز ترکمانان آسیای صغیر و ترکان آسیای میانه شد.
آذربایجان در آن زمان شامل استان های آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی و اردبیل و همچنین جمهوی آذربایجان و جمهوی ارمنستان و بخش هایی از ترکیه فعلی نیز بود .
پسران امیر تیمور « 872-794 ق / 1468-1392 م» تیمور چهار پسر به نامهاى: «غیاث الدین جهانگیر»، «معزالدین عمر شیخ»، «جلال الدین میرانشاه»، و «معین الدین شاهرخ» داشت که از میان آنان؛ دو تن در زمان حیات تیمور دار فانى را وداع گفتند، فرزند دیگرش میرانشاه نیمه دیوانه و واپسین پسرش شاهرخ، پس از یک درگیرى طولانى، جانشین قلمرو تیموریان شد به طورى که دورهاى از اعتلاى هنر ایران را پایه گذاشت.
عمر شیخ پسر تیمور «796 - 794 ق / 1394 - 1393 م» عمر شیخ یکى از پسران تیمور بود که همواره همراه پدر در جنگ حضور داشت.
وى در پایان یورش سه ساله، در دفع شورش خوارزم کوششهاى فراوانى نمود، اما چون اوضاع ماوراءالنهر نامساعد گزارش شده بود، به همین خاطر براى آرام کردن اوضاع به آن دیار رفت.
در یورش پنج ساله تیمور که منجر به فتح فارس و کشته شدن شاهزادگان آل مظفر شد «رجب 595 ق / مه 1393 م»، تیمور فارس را به پسر خود عمر شیخ واگذار کرد و خود از آن جا عازم بغداد شد.
مرگ عمر شیخ : عمر شیخ هنگام اقامت تیمور در بغداد که به منظور تقویت سپاه و تدارک اسباب حمله به مصر و شام( یا همان سوریه و لبنان فعلی ) بود، از فارس به دیدار پدرش آمد، اما در نزدیکى بغداد به وسیله یاغیان محلى کشته شد «ربیع الاول 796 ق / ژانویه 1394 م».
که این واقعه به شدت موجب تألم و تأثر تیمور شد.
به همین خاطر او پس از قتل عمر شیخ، حکومت فارس را به نوهاش، پیر محمد جهانگیر واگذاشت.
غیاث الدین جهانگیر وفات 799 ق / 1377 م تیمور از 9 زوجه خود، صاحب فرزندان متعددى با نوادگان بسیار شد که از میان پسرانش غیاث الدین جهانگیر ، فرزند ارشدش بود.
وى در اوایل سلطنت تیمور و به سال 799 ق / 1377 م درگذشت.
تیمور هنگام مرگ ، فرزند این پسرش را یعنی پیر محمد جهانگیر به جانشینی خود برگزید .
جلال الدین میرانشاه تیمورى « 810- 799 ق / 1408-1396 م تیمور در پایان یورش پنج ساله خود و به هنگام بازگشت به سمرقند، آذربایجان و ولایات غربى ایران را به پسرش جلال الدین میرانشاه سپرد.
ولى چندى بعد در پایان لشکرکشى به هند، خبرهایى از آذربایجان به تیمور رسید که حاکى از آشفتگى اوضاع و ادامه اغتشاشات در ایران بود.
اختلال حواس میرانشاه : پسرش میرانشاه که حکومت آذربایجان به او واگذار شده بود به سبب آسیبى که از پیشامد سقوط از اسب به مغزش وارد آمد، دچار پریشانى حواس شد.
بعد از این حادثه، میرانشاه به کارهاى بى رویهاى دست زد که با این اعمال خود، اداره حکومت را دچار مشکل و اختلال نمود.
به طورى که در آن آشفتگى و پریشان حالى، بخش عمدهاى از عواید خزانه را تلف و عدهاى از بزرگان شهر را به قتل رساند.
همچنین برخى از ابنیه را نیز ویران نمود.
او حتى به تحریک مخالفان، قبر خواجه رشیدالدین فضل الله را نبش کرد و باقى جسد او را در قبرستان یهودیان دفن کرد.
با این حال میرانشاه به مجرد آگاهى از حرکت تیمور، بر سبیل پوزش به اردوى پدر آمد.
به این ترتیب تیمور او را از حکومت معزول کرد و پسر میرانشاه یعنی میرزا ابابکر را به جاى او به امارت برگزید.
از طرفى عدهاى از مصاحبانش هم که در این جریانات مهم به تشویق و الزام او در این اقدامات شده بودند به خصوص که برخى از آنان از جمله علماء و موسیقى دانان عصر محسوب مىشدند، به اتهام دخالت در این بى رسمیها به امر تیمور، توقیف و بلافاصله تسلیم دارِ مجازات شدند.
میرانشاه بعد از مرگ تیمور: پس از مرگ تیمور، نواحى غربى ایران از آذربایجان ( به توضیح بالا توجه بفرمائید ) تا گرجستان که جزو قلمرو میرانشاه محسوب مىشد، همچنان تحت نظارت پسرانش میرزا ابابکر و امیر زاده محمد عمر، اداره مىشد .
این نواحى به علت اختلال میرانشاه و اختلاف فرزندانش، همچنان دستخوش آشفتگى و پریشانى بود.
چون امیر زاده محمد عمر، برادر خود میرزا ابابکر را دستگیر کرد و در سلطانیه به زندان انداخت، این عمل باعث ترس و هراس میرانشاه از او شد به همین خاطر به خراسان پناه برد و بر خلاف میل باطنىاش نسبت به شاهرخ تیمورى از در طاعت و انقیاد درآمد «808 ق / 1405 م».
تا این که چندى بعد به اصرار و الزام میرزا ابابکر به آذربایجان برگشت و سرانجام در جنگى که بین او و قرا یوسف ترکمان رخ داد، به قتل رسید «ذى القعده 810 ق / آوریل 1408 م»