) طرح تحقیق 1- موضوع تحقیق : سیاست خارجی ایران در قبال آمریکای لاتین 2- عنوان تحقیق : رویکرد دولت احمدی نژاد به آمریکای لاتین 3- تعریف مسئله : همان طور که می دانیم و اخیراً در فواصل زمانی کوتاه ، از طریق رسانه ها مطلع می شویم ، مدتی است که روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای آمریکای لاتین رو به افزایش است.
این رابطه ابعاد مختلف سیاسی ، اقتصادی ، صنعتی و ...
دارد .
از جهت سیاسی شاهدیم که کشور ما با کشورهای یاد شده ، خصوصاً درمورد ایالات متحده ی آمریکا ، در پی دستیابی به سیاست های مشابه و همسو هستند و در مجامع جهانی از موضع گیریهای یکدیگر در رابطه با مسائل گوناگون دفاع می کنند.در زمینه ی اقتصادی ، کشور ما در پی برقراری روابط مثبت با کشورهای دارای نفت مانند ونزوئلا و شاید افزایش طرق تأثیرگذاری بر قیمت جهانی نفت و حفظ ثبات آن است.در زمینه ی صنعتی ، اخیراً قراردادهایی بین کشورها به امضا رسیده که چشم انداز رابطه ی مثبت در زمینه ی همکاری های صنعتی را ایجاد کرده است.
نیاز چندانی به بررسی تاریخی ندارد ، اگر اندکی به حافظه ی خود رجوع کنیم و برای اطمینان ، سری به عناوین خبری روزنامه ها در چند سال اخیر بزنیم ، متوجه می شویم که رابطه ی ما با کشورهای آمریکای لاتین ، از ابتدا به این گستردگی نبوده و از دوره ی دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی و به خصوص ، به طور واضح تر و گسترده تر ، از زمان رئیس جمهور شدن آقای احمدی نژاد ، روابط ، شکل دیگری به خود گرفته و وسعت بیشتری یافته است.
در واقع « مفروض اصلی » ما در این پژوهش این است که رابطه ی ایران با کشورهای آمریکای لاتین ، از زمان ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد ، بیشتر شده است.
ما با طرح این مفروض ، به دنبال علت یابی و یافتن چرایی این موضوع هستیم .
در واقع در پی این هستیم که اهداف دولت جدید را از این رابطه کشف کنیم و مورد شناسایی قرار دهیم.
آیا بحث منافع اقتصادی در میان است ؟
آیا مشابهت های ایدئولوژیک ما را به سمت این رابطه کشانده است ؟
آیا دیدگاه ضدیت نسبت به ایالات متحده ی آمریکا ما را به کشورهای آمریکای لاتین نزدیک کرده است ؟
و...
سوالاتی هستند که در این پژوهش در پی دستیابی به پاسخی برای آن ها هستیم.
4- سوالات تحقیق : 4- الف) سوال اصلی : چرا رویکرد کشور ما به آمریکای لاتین در دوره ی احمدی نژاد نسبت به دوره های قبل بیشتر شده است ؟
4- ب) سوالات فرعی: 1- ما چه منافعی از نظر اقتصادی و سیاسی در آمریکای لاتین داریم؟
2- نقش نفت تا چه حد در این رابطه موثر بوده است؟
3- ضدیت آمریکا و ایران با یکدیگر تا چه حد در این رابطه موثربوده است؟
4- مشابهت های ایدئولوزیک تا چه حد در این رابطه موثر بوده است؟
5- اهداف تحقیق و ضرورت انجام آن: همان طور که گفته شد ، رابطه ی ما با کشورهای آمریکای لاتین از جنبه های مختلف اقتصادی، سیاسی ، صنعتی و ...
گسترش یافته است.مسلماً شکل گیری رابطه ی سیاسی بین دولت ها بی هدف نیست و دولت ها در سیاست خارجی اهداف خاصی را دنبال می کنند.هدف اصلی ما در این پژوهش ، شناخت این اهداف است.این که این اهداف از چه جنبه ای هستند ( سیاسی ، اقتصادی ، ایدئولوژیک و...) و در کنار آن ، به طور غیر مستقیم ، رسیدن به این مطلب که اهداف متقابل آن دولت ها چیست و در واقع ما چه امتیازاتی را باید واگذار کنیم؟
ضرورت انجام این پژوهش به نظر من به این جهت است که شناخت اهداف دولت ها از این رابطه ها می تواند ما را تا حدی به فهم اصول کلی سیاست خارجی حاکم بر دولت احمدی نژاد یاری کند و احیاناً اهداف دولت از شکل دهی روابط مشابه با کشورهای دیگر را بر ما مکشوف کنند.
6- سابقه ی تحقیق در حوزه ی مورد نظر: با توجه به اینکه آقای احمدی نژاد مدت زیادی نیست که به ریاست جمهوری رسیده و از سوی دیگر ، گسترش روابط با آمریکای لاتین در همین زمان بوده است ، من در جست و جوی خود به منابع جامعی که در ان زمینه تحلیل و بررسی ارائه کرده باشد برنخوردم.این موضوع ، همان طور که ذکر شد به جدید بودن موضوع پژوهش بازمی گردد.
7- تعریف مفاهیم: الف) سیاست خارجی: سیاست خارجی را باید مجموعه ای از اهداف ، جهت گیری ها ، روش ها و ابزارها در نظر گرفت که یک حکومت در مقابل سایر واحد ها ی سیاسی بین المللی به منظور دستیابی منافع ملی ، دنبال می کند.
سیاست خارجی در نهایت سعی می کند بر رفتار و کردار سایر کشورها و نتیجتاً بر کل نظام بین المللی اثر بگذارد ، ضمن اینکه متقابلاً از محیط خارجی تأثیر می پذیرد.
ب) دولت: بر حسب تعریف جدید، دولت عبارت است از عده ای از مردم که در سرزمینی مشخص ، به طور دائم اسکان دارند و دارای حکومتی هستند که به وضع و اجرای قانون اقدام می کند.
و از حاکمیتی برخوردارند که به صورت روح حاکم و قدرت عالی آن ها را از تعرضات داخلی و خارجی مصون می دارد.
اما در اینجا منظورما از« دولت احمدی نژاد » ، مفهوم یاد شده از دولت نیست ، بلکه منظور ، بخشی از جامعه است که به نمایندگی از طرف کل جمعه بر آن فرمان می راند .
یعنی ، به طور اخص ، منظور ، هیئت دولت ، متشکل از رئیس جمهور و وزیران است.
ج) آمریکای لاتین: آمریکای لاتین به یک طبقه بندی فرهنگی اطلاق می شود و به کشورهای غیر انگلیسی زبان آمریکای مرکزی و جنوبی اشاره می کند که در این کشور ها به طورعمده ، به زبان پرتغالی و اسپانیایی تکلم می شود.
مکزیک ، ونزوئلا، کوبا ، بولیوی ، برزیل ، آرژانتین ، کامرون ، شیلی ، کلمبیا ، کاستاریکا ، اکوادور ، السالودور ، نیکاراگوئه ، پاراگوئه ، پورتوریکو و اوروگوئه جزو کشورهای آمریکای لاتین می باشند.
مکزیک ، با اینکه از نظر جغرافیایی جزو آمریکای شمالی است ، ولی جزو آمریکای لاتین طبقه بندی می شود.
8- فرضیات: 1) یکی از اهداف دولت ما از برقراری رابطه با امریکای لاتین ، یافتن متحد برای خود در مجامع جهانی است.
2) یکی از اهداف دولت ، استفاده از تجربیات علمی و فنی این کشورها برای توسعه ی صنعتی و اقتصادی است.
3) یکی از مهم ترین عوامل شکل دهده ی این رابطه ، نقش نفت و اهمیت آن برای هر دو طرف رابطه است.
4) ضدیت با آمریکا یکی از مهم ترین عوامل شکل دهنده ی این رابطه است.
5) وجود مشابهت های ایدئولوژیک و باورهای سیاسی مشترک بین دولت ها از عوامل شکل دهنده ی رابطه بوده است.
9- جمع آوری داده ها: با توجه به اینکه موضوع مورد نظر جدید است و کتابی در این زمینه ( تا جایی که من اطلاع دارم ) تألیف نشده ، بیشترین اتکا بر مطالعه ی عناوین روزنامه ها در چند ساله ی اخیر و مراجعه به اسناد وزارت امور خارجه است .
از طرف دیگر ، در کنار این روش ، شیوه ی مصاحبه هم برای آگاهی از تحلیل های اساتید در این زمینه ، مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
10- کاربردها و منافع مورد انتظار : همان گونه که در قسمت ضرورت انجام تحقیق ذکر شد ، پی بردن به اهداف این رابطه ، ما را در فهم کلی سیاست خارجی دولت احمدی نژاد و اصول و اعتقادات حاکم بر آن یاری خواهد کرد.
11- مشکلات و محدودیت ها : مشکل اصلی در این رابطه ، نبود منابع مکتوب جامع ( مانند کتاب ) است که تحلیل و نتیجه گیری را اندکی مشکل خواهد کرد.عدم دسترسی به همه ی اسناد مرتبط هم مشکل دیگر است.اصلی ترین مشکل هم به پراکنده بودن مطالب مربوطه در سطح اینترنت مرتبط است که جمع آوری داده ها را با مشکل مواجه میکند.
ب) بدنه ی تحقیق: مقدمه: در ابتدای این پژوهش و به عنوان مقدمه ذکر دو نکته ضروری است.
نکته ی اول اینکه این پژوهش با توجه به کلی و به خصوص کیفی بودن سوالات و فرضیات تحقیق و از همه مهمتر به دلیل شیوه ی تحلیل اسناد و اطلاعات ، برخلاف پژوهش های کمی و آماری ، بیشتر حالت یک مقاله ی پژوهشی را یافته است که درآن ابتدا ، با توجه به مطالعات و بررسی های انجام شده ، به ارزیابی فرضیات می پردازم و در پایان نتیجه گیری کلی خود را از مباحث بیان خواهم کرد.
پس این پژوهش ، در قسمت بررسی فرضیات به پنج بخش مجزا تقسیم شده است که در هر بخش ، یکی از فرضیات مورد بررسی و آزمون قرار خواهد گرفت.
به این ترتیب، بخش اول ، اختصاص به فرضیه ی اول دارد؛ یعنی این فرضیه را که دولت ما در پی یافتن متحد در مجامع جهانی است ، مورد بررسی قرار می دهد.
بخش دوم نقش استفاده از تجربیات علمی و فنی را در این رابطه برسی می کند.
بخش سوم به بررسی نقش نفت و اهمیت آن در رابطه ی ما با آمریکای لاتین می پردازد.
بخش چهارم نقش ضدیت با آمریکا را در این رابطه مورد مطالعه قرار می دهد.
و بالاخره ، بخش پنجم به بررسی نقش سنت ها ی فرهنگی مشترک بین مردم و باورهای سیاسی مشترک بین دولت ها در این رابطه می پردازد.
نکته ی دوم که ذکر آن حائز اهمیت است اینکه هر چند در موضوع و عنوان این پژوهش ، به رابطه ی ایران با کشورهای « آمریکای لاتین» اشاره شده است و مفروض اصلی ما گسترش رابطه ی ایران با این کشورها در دوره ی ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد ذکر شده است، اما در عمل و به طور خواسته یا ناخواسته تأکید اصلی روی چند کشور از مجموعه کشورهایی که در قسمت تعریف مفاهیم به آن ها اشاره شد قرار می گیرد.
یعنی از مجموعه کشورهایی که تحت عنوان کشورهای آمریکای لاتین از آن ها نام برده شد کشورهایی از قبیل کوبا و ونزوئلا و در مرحله ی بعد، بولیوی و مکزیک و...
به دلیل اهمیت بیشتر در اکثر حوزه ها و همچنین شمول بیشتر مفروض بر آن ها ، با تأکید بیشتری مورد بررسی قرار گرفته اند.
اینک به بررسی فرضیات پژوهش می پردازیم.
بخش اول: شاید بتوان به نوعی فرضیه ی اول و فرضیه ی چهارم این پژوهش را در ارتباط با یکدیگر در نظر گرفت ، زیرا همان طور که می دانیم با پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی ، نظام دو قطبی که با محوریت آمریکا و شوروی وجود داشت ، عملاً از بین رفته و از آن زمان آمریکا در پی آن بوده است تا در نبود یک ابر قدرت رقیب ، از راه های مختلف سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و ...
در نظام بین الملل نقش محوری ایفا کند و جهان رابه سمت و سویی ببرد که از آن تحت عنوان تک قطبی شدن یاد می شود.
هرچند در حال حاضر ، حداقل از لحاظ اقتصادی نمی توان آمریکا را تنها قدرت برتر حاضر در صحنه به حساب آورد و قدرت های اقتصادی جدید در اروپای غربی و جنوب شرق آسیا ( به ویژه ژاپن) اکنون به نوعی رقیب آمریکا محسوب می شوند ، اما نوعی وحدت نظر تئوریک در مسائل کلان سیاسی ، این کشورها و آمریکا را در صحنه ی نظام بین الملل در کنار هم قرار می دهد.
ما آنچه مدنظر ماست و به طور خاص در مورد این فرضیه ، جایگاه ایران در این نظام است.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 و مطرح شدن شعار « نه شرقی ، نه غربی » و تقابل ها و تضاد هایی که بین ایران و کشور های غربی ، به ویژه آمریکا رخ داد ( که تکرار آن ها در این مطلب ضرورتی ندارد ) ، ایران عملاً در مقابل آمریکا ونظام غرب محور قرار گرفت و تاکون هم فشارهای زیادی از قبیل تحریم های متعدد را تحمل کرده است.
هر چند رابطه ی ما با کشورهای اروپایی هرگز به آن سطح که رابطه ی ما با آمریکا کاهش یافته بود ، کاهش نیافت ولی درعمل شاهد بوده ایم که کشورهای اروپایی هم آنجا که پای منافعشان در میان باشد به موضع گیری علیه ایران اقدام می کنند و عملاً نباید آن ها را به عنوان متحد ،در نظام بین الملل در نظر گرفت وتجربه ی سالیان ثابت کرده است که اگر همکاری هم بین ما و اروپا بوده است ، در راستای تأمین منافع بوده و اصول کلی سیاست ما و موضع گیری های ما در مورد مسائل گوناگون احتمال یک اتحاد همه جانبه و بلند مدت با کشورهای اروپا ( به طور خاص ، کشورهای توسه یافته ی اروپای غربی ) را تا حد زیادی کاهش داده است.
اصولاً نه به طور خاص درمورد کشور ما ، بلکه تجربه ی اکثر کشورهای در حال توسعه نشان می دهد که نمی توان در مواقع حساس و مورد نیاز روی همکاری کشورهای توسعه یافته ی غربی حساب کرد.
آنچه به عنوان مثال و به دلیل نزدیکی زمانی می توان از آن نام برد مسئله ی پرونده ی هسته ای کشور ماست که مدتی است توجه زیادی را به خودبرانگیخته است.
آن زمان که برای اولین بار بحث مطرح شدن پرونده ی هسته ای ایران در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی و احتمال ارجاع پرونده ی هسته ای ایران به شورای امنیت به میان آمد توجه مقامات کشور ما به سمت چین ، هند و روسیه جلب شد.
هر چند این امر هم به نوبه ی خود طرح جدیدی بود و به دلیل عدم اطمینان ( در اثر تجربه های گذشته ) به کشورهای اروپای غربی مطرح شده بود و این سه کشور که سابقه ی همکاری بیشتری با کشور ما را داشتند مدنظر قرار می داد، اما در عمل شاهد بودیم که خوش بینی بیش از حد به این کشورها و امید به حمایت آن ها نیز چاره ساز نخواهد بود.روسیه و هند به عنوان دو قدرت هسته ای که پیشینه ی روابط اقتصادی و همکاری های گذشته امید به حمایت آن ها در آژانس را از ما، افزایش می داد، مورد توجه قرار گرفته بودند ؛ از سوی دیگر وجود خود روسیه و نیز چین به عنوان دو عضو از اعضای شورای امنیت این امید را در ما تقویت می کرد که در صورت ارجاع پرونده به شورای امنیت ، می توان روی حمایت این دو کشور و در صورت لزوم ، استفاده از حق وتوی آن ها حساب کرد.
اما در عمل خلاف این امر مشاهده شد ؛در رأی گیری آژانس، چین و روسیه رأی ممتنع دادند و هند هم برضد ایران رأی داد تا استراتژی کشور ما در این زمینه عملاً شکست بخورد.
همان طور که می دانیم آمریکا ازابتدای پیروزی انقلاب در تلاش برای منزوی کردن ایران به شیوه های گوناگون بوده است اما تا چندی پیش به دلیل عدم وجود اجماع نظر جهانی ( البته تکیه ی اصلی بر کشور های اروپایی بوده است ) بر ضد ایران در تحقق این امر ناموفق بوده است؛ اما تحولات اخیر بهانه های جدیدی را به دست آمریکا داده است .
روی کار آمدن آقای احمدی نژاد و ایدئولوژیک تر شدن رویکرد دولت ، به ویژه در مورد مسائلی مانند تقابل با اسرائیل و قضیه ی هلوکاست که اخیراً شاهد بودیم به عنوان حربه ای ارزشی و ایدئولوژیک برای برانگیختن اروپا مورد استفاده ی آمریکا قرار گرفته است ؛ از سوی دیگر ، مسئله ی هسته ای ایران تبدیل به موضوعی شده است که آمریکا توانسته با جوسازی و بهره برداری از شرایط به نفع خود ، اذهان جهانی را به این سمت بکشاند که ایران در پی بهره برداری نظامی از انرژی هسته ای است و در نتیجه تهدیدی برای امنیت جهانی به شمار می آید.
موارد ذکر شده در مجموع شرایطی را فراهم کرده که امکان ایجاد اجماع نظر غرب در مورد ایران دور از ذهن نیست و خطر در انزوا قرار گرفتن ایران به خوبی احساس می شود.
حال رویکرد جدید دولت برای جلوگیری از به وقوع پیوستن چنین شرایطی چه می تواند باشد ؟!
نیاز به حدس و گمانه زنی نیست.
روز 13 مهر امسال ( 1385) دکتر منوچهر متکی ، وزیر امور خارجه ی کشورمان در سخنرانی خود در مرکز مطالعات خاور میانه خبر از جهت گیری جدی سیاست خارجی ایران به سوی کشورهای آسیایی ، آفریقایی و آمریکای لاتین داد و به دنبال آن هم معلوم شد که دکتر منوچهر محمدی ، معاون ایشان سفری 20 روزه به آمریکای لاتین داشته اند تا جوانب امر را بررسی کنند و به طراحی سیاست مناسب این رویکرد بپردازند.حتی خبر از آن است که معاونت جدیدی در وزارت خارجه ، برای امور آمریکای لاتین به وجود آید.
البته این سیاست از دو جنبه قابل بررسی است.
جنبه ی اول در برگیرنده ی رویکرد کلی کشورهای جهان سوم در پنجاه سال گذشته است که برای فرار از بن بست و وابستگی ( بیشتر در جنبه ی اقتصادی ) ، پس از مشاهده ی کارشکنی های کشورهای غربی ، راه را در همکاری های متقابل یافته اند.
اما جنبه ی دوم که به طور ویژه ، درمورد کشور ما قابل بررسی است این است که هر چند حوزه ی اقتصاد در این جهت گیری موثر است اما همان طور که در سطور بالایی ذکر شد؛ هدف عمده یافتن متحدانی در نظام بین الملل که در شرایط بحرانی نیز بتوان روی همکاری و حمایت آن ها حساب کرد.
شاهد این امر آن است که در همان رأی گیری آژانس در فوریه ی 2006 میلادی ، از بین کشورهای رأی دهنده ، تنها سه کشور به ارجاع پرونده به شورای امنیت رأی منفی دادند : سوریه ، کوبا و ونزوئلا.
رأی سوریه بیشتر قابل پیش بینی بود زیرا این کشور سال های بسیاری است که با کشور ما رابطه ی مطلوبی دارد و همکاری دوکشور در مسائل مختلف خاورمیانه سابقه دار است.
اما دوکشور کوبا و ونزوئلا متعلق به همان سرزمینی هستند که در رویکرد جدید دولت ، مورد توجه ماست ، یعنی آمریکای لاتین.
کوبا با رهبرانقلابی اش ، فیدل کاسترو تقریباً از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران با کشور ما روابط خوبی داشته است.سیاست ضد آمریکایی هر دو کشور ، آن ها را در عرصه های زیادی در کنارهم قرار داده که هدف تحریم های آمریکا بودن و مقاومت در برابر آن ، یکی از این عرصه ها بوده است.
ونزوئلا هم با انتخاب هوگو چاوز به ریاست جمهوری عملاً در صف متحدان کوبا در آمریکای لاتین قرار گرفته است.
چاوز به طور کلی استراتژی سیاست خارجی خود را بر مبنای مبارزه با الگوی نئولیبرال و تک قطبی بنا کرده است؛ الگویی که امروزه در قالب اقتصاد بازار ، جهانی شدن و دموکراسی به شیوه ی ایالات متحده رواج یافته است ، در این راستا همکاری های گوناگون با بسیاری از کشورهای در حال توسعه از جمله ایران را در دستور کار جدی سیاست خارجی خود قرار داده است.
وجود اهداف مشترکی بین این دو کشور از جمله : فعال گرایی در سیاست خارجی خارج از الگوی نظام تک قطبی ، مقابله با هژمونی ایالات متحده ، عضویت فعالانه ی دو کشور در اوپک و...
مواردی هستند که نشان می دهند رابطه ی ما با این کشور فراتر از یک رابطه ی تک بعدی ( مثلاً فقط در بخش اقتصاد ) است.
از سوی دیگر نکته ی مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد این است که ایدئولوژی ضدیت با آمریکا ( که در بخشهای بعد بیشتر به آن پرداخته خواهد شد ) در آمریکای لاتین در حال گسترش است.
این امر به روی کارآمدن روسای جمهور چپ گرا و ضد امپریالیسم در این کشورها ارتباط دارد.چنان که شاهد بودیم هوگو چاوز بار دیگر به ریاست جمهوری ونزوئلا برگزیده شد؛ اوو مورالس در بولیوی روی کار آمد؛ میشله باشلت در شیلی به ریاست جمهوری انتخاب شد ؛ رافائل کوره آ توانست در انتخابات اکوادور به پیروزی برسد ؛ دانیل اورتگا در نیکاراگوئه به قدرت رسید و سرانجام در برزیل هم لولا داسیلوا توانست در انتخابات پیروز شود.
روی کار آمدن این افراد در کشورهای مختلف آمریکای لاتین که در زمینه ی سیاست های داخلی و خارجی اهداف کمابیش مشابه ونزوئلا و کوبا را دنبال می کنند و اقبال متقابل این کشورها به برقراری رابطه با سایر کشورهای در حال توسعه و دارای اهداف مشابه - از جمله ایران - بیانگر این نکته است که این کشورها میتوانند در شرایط کنونی به عنوان متحدانی بالقوه برای کشور ما به شمار روند و تجربه ی رابطه با کوبا و ونزوئلا ( و اخیراً بولیوی ) ما را متوجه این نکته می کند که این رابطه چیزی بیش از یک همکاری چند جانبه ی صرف است و با توجه به سیاست خارجی کنونی حاکم بر این کشورها می توند تا حد یک اتحاد بین این کشورها گسترش یابد.
بنابراین در رابطه با فرضیه ی اول می توان چنین نتیجه گرفت که یکی از اهداف ما از این رابطه یافتن متحدانی در مجامع جهانی برای پیش گیری از قرار گرفتن در شرایط انزوا است ؛ هر چند که ممکن است این هدف ، اصلی ترین هدف دولت ما نباشد ، اما به عنوان یکی از اهداف به شمار می آید.
بخش دوم: در بخش همکاری های علمی و فنی هم برای بررسی فرضیه ی مورد نظر ، باید ابتدا همکاری هایی که تاکنون انجام شده مطالعه شود و در کنار آن زمینه های محتمل همکاری در بخش های علمی و اقتصادی و صنعتی مورد بررسی قرار گیرد تا بر اساس آن ها بتوان صحت فرضیه را مورد آزمون قرار داد.به عبارت دیگر ابتدا کلیت این مسئله که تلاش هایی از جانب دولت ما در این راستا صورت گرفته بررسی می شود و سپس به مطالعه ی طرف مقابل و این مسئله که اصولاً از جانب طرف مقابل همکاری در زمینه های یاد شده امکان پذیر است یا خیر پرداخته می شود.
اما نکته ای که اینجا نباید از نظر دور داشت این است که صرف عقد چند قرارداد و همکاری در چند زمینه ی محدود نمی تواند تأییدی بر فرضیه ی ما باشد ؛ بنابراین مواردی را که در طی مطالعات خود به آن ها برخوردم که حاکی از نوعی همکاری پایدار میان کشور ما و آمریکای لاتین باشد را در اینجا ذکر می کنم.
مورد اول کشور ونزوئلاست .
از ابتدای روی کار آمدن چاوز درونزوئلا ، در طی یک دهه ی گذشته ، حدود شش دیدار در سطح روسای جمهور کشور ما و ونزوئلا صورت گرفته که توافقات و قراردادهای گوناگونی در تمامی سطوح منعقد گردیده است.
ایجاد کارخانه ی تراکتورسازی در ونزوئلا از سوی ایران و کمک به اصلاح و ترویج ساختار بخش کشاورزی در ونزوئلا از جمله ی این همکاری هاست.از سوی دیگر ، دو کشور ایران و ونزوئلا با مشکلات مشابهی در زمیه ی مسائلی مانند اقتصاد وابسته به درآمد های نفتی ، افت تولید درحوزه های نفتی بالغ شده ، آلودگی های زیست محیطی و عدم کارآئی و صرفه جویی در بخش های مختلف اقتصاد مواجهند و از این رو همکاری های دو جانبه در زمینه ی رفع مشکلات فوق هم محتمل به نظر می رسد.
شاید مهم ترین دلیل در اثبات گسترش همکاری اقتصادی دو کشور ، اظهارات مقامات دو کشور باشد ؛ مثلاً در یک مورد از آن ها در دیداری که در تاریخ 26 شهریور 1385 بین وزرای امور خارجه ی دو کشور در ونزوئلا انجام شد، طرفین ، شتاب رو به رشد در روابط ، به ویژه در حوزه ی همکاری های اقتصادی را در جهت منافع دو ملت دانسته و بر ضرورت تداوم مشورت های سیاسی پیراون همکاری های دو جانبه و منطقه ای تأکید کردند.
مورد دیگر کشور کوباست.
همان طور که گفته شد رابطه ی ما با کشور کوبا سابقه ی طولانی تری دارد و همکاری هایی در زمینه های گوناگون وجود داشته که از دوره ی دوم ریاست جموری آقای خاتمی شتاب بیشتری گرفته و در دوره ی ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد هم این روند همکاری ادامه داشته است.
اگر بخواهیم بررسی اسنادی دقیق تری انجام داده و به نمونه هایی اشاره کنیم ، یکی از آن ها مربوط به 14 تیر ماه 1383 است که در دیدار دکتر خرازی ، وزیر امور خارجه ی وقت کشورمان با ریکاردو کابریساس ، وزیر دولت کوبا ، دکتر خرازی با اشاره به همکاری های بیشتر طرفین در زمینه های کشاورزی ، صنعتی ، علمی و فرهنگی شرکت فعال بازرگانان ایرانی در نمایشگاه بین المللی این کشور را مقدمه ای برای ورود تجار ایرانی و آشنایی بیشتر با آن منطقه دانست.
همان طور که گفته شد این همکاری در دوره ی آقای احمدی نژاد هم ادامه یافته ؛ به عنوان نمونه می توان به دیدار آقای محمدی ، معاون آموزشی و پژوهشی وزیر امور خارجه ی ایران با معاون همکاری های بین المللی وزارت امور خارجه ی کوبا در تاریخ 10 مرداد 1385 اشاره کرد که در آن آقای محمدی ، آمادگی ایران را برای برگزاری دوره های آموزشی و تحقیقاتی برای دیپلمات های کوبایی و تبادل استاد و دانشجو در زمینه های مورد علاقه ی طرفین اعلام کرد.
برای خودداری از اطاله ی بیش از حد کلام ، فقط به یک نمونه ی دیگر، یعنی مکزیک ، در این رابطه اشاره می شود.کشور مکزیک هم به نسبت ، پیشینه ی طولانی تری در رابطه با ایران دارد؛ در خرداد سال 1372 ودر پی سفر مدیر کل خاور میانه ی وزارت خارجه ی مکزیک به ایران ، اولین کمیته ی همکاری های مشترک در تهران برگزار شد و با تشکیل سه گروه کاری ، برنامه ی اجرایی همکاری دوجانبه تدوین شد ، که سه گروه کاری به این شرح می باشد : 1- گروه همکاری اقتصادی و تجاری .
2- گروه همکاری فنی و علمی .
3- گروه همکاری فرهنگی و آموزشی.
روابط ما با مکزیک هم در چند ساله ی اخیر و به وپژه در دوره ی مورد نظر ما ، همین روند را طی کرده و چشم انداز همکاری در زمینه های انرژی و صنایع وابسته ، ماهیگیری و صنایع شیلات ، معادن و فلزات ، کشاورزی و مواد خام تشکیل دهنده ی کاغذ ، محتمل به نظر می رسد.
موارد ذکر شده نمونه هایی از همکاری های اقتصادی و علمی و فنی بود که تاکنون بین دو طرف انجام شده است.
اما برای اینکه به نتیجه ی صحیح تری دست پیدا کنیم بررسی زمینه های متقابل همکاری بین کشور ما و آمریکای لاتین و توانمندی های متقابل دو طرف ضروری است.
برای بررسی توانمندی های اقتصادی و فنی کشورهای آمریکای لاتین ، بهترین راه ، مطالعه ی اتحادیه ی « مرکوسور » است.
به طور خلاصه می توان گفت: مرکوسور در مارس 1991 با امضای پیمان «اسونسیون» در پایتخت پاراگوئه ، از سوی رهبران کشورهای آرژانتین ، برزیل ، پاراگوئه و اوروگوئه پایه گذاری شد.
هدف اولیه ازاین پیمان ، حصول یکپارچگی اقتصادی بین کشورهای امضا کننده ی پیمان ، از طریق ایجاد جریان آزاد کالا و خدمات ، تعیین یک تعرفه ی مشترک خارجی ، قبول سیاست مشترک بازرگانی و هماهنگی سیاست های اقتصاد کلان و منطقه ای است.
در ادامه ی راه این سازمان ، بولیوی و شیلی در سال 1996 و ونزوئلا در سال 2005 به عضویت این سازمان در آمدند.
حوزه های عمده ای که تاکنون محورفعالیت کشورهای مرکوسور قرار گرفته عبارتند از : ایجاد منطقه ی تجارت آزاد مرکوسور ، تشکیل اتحادیه ی گمرکی مرکوسور ، توافقات در زمینه ی محیط زیست ، کشاورزی و مبارزه با قاچاق مواد مخدر.
مرکوسور ، اکنون با 210 میلیون جمعیت و هزار میلیار دلار تولید ناخالص ، پس از نفتا و اتحادیه ی اروپا سومین بلوک تجاری جهان محسوب می شود.
اما آن بخش از موضوع که برای کشور ما حائز اهمیت است ، این است که یکی از اهداف مشترک اعضای مرکوسور که تقریباً مورد اتفاق نظر رسمی یا تلویحی است ، کاهش وابستگی به ایالات متحده در تمام عرصه هاست.
این کاهش وابستگی ،در عرصه ی اقتصاد با قدرت فراوان تری پیگیری می شود.
کشورهای عضو مرکوسور از هم اکنون فعالیت های گسترده ای برای ارتباط با تمام کشورهای جهان برقرار کرده اند.این موضوع می تواند به عنوان فرصتی برای ایران در منطقه تلقی شود که به نظر می رسد دولتمردان ما در طرح رویکرد جدید خود به آمریکای لاتین به این مسئله نیز توجه داشته اند.
با توجه به عضویت ونزوئلا در مرکوسور و جریان چپ گرایی جدید در آمریکای لاتین – که به آن اشاره شد – رابطه با مرکوسور می تواند فرصت های مناسبی را در زمینه ی اقتصادی برای کشور ما ایجاد کند.
از سوی دیگر ، کشور ما چند سالی است که در پاره ای از حوزه ها به پیشرفت های قابل ملاحظه ای دست یافته است که از آن جمله می توان به صنعت خودروسازی ، تراکتور سازی ، سد سازی ، جاده سازی ، پل سازی و ...
اشاره کرد .
هم اکنون نیز شرکت های ایرانی در کشورهای همسایه فعالیتی چشمگیر دارند.
صنعت جوان ایران و توانمدی های کشورما در حوزه های یاد شده به راحتی می تواند بسیاری از رقبای جهان اول خود را به کنار زند و جای آنها را بگیرد، زیرا هزینه ها بسیار پایین تر از چیزی است که در کشورهای صنعتی جریان دارد ؛ در مقابل ، ایران می تواند مواد مورد نیاز خود از محصولات کشاورزی و غیره را با قیمت مناسب از همین کشورها وارد کند.
پس به طور کلی ، آن طور که از شواهد بر می آید و در جریان بررسی های خود دریافته ام حوزه ی اقتصاد و صنعت یکی از حوزه هایی است که در رویکرد جدید دولت به آمریکای لاتین مورد توجه بوده است.البته در اینجا باید نکته ای را در نظر داشت و آن اینکه حوزه ی اقتصاد یک زمینه ی فرصت دو جانبه را برای کشور ما ( و به طور کلی فعالان این حوزه ) فراهم می کند.
از یک سو با توجه به شرایط ذکر شده در امریکای لاتین ، این منطقه می تواند به نوعی حکم بازاری برای کالاها و خدماتی که ایران در آن ها دارای مزیت نسبی است را پیدا کند از سوی دیگر می توان به طور متقابل از کالاها و خدمات این کشورها – که در اکثر موارد از نظر هزینه نسبت به اروپا به صرفه تر است – بهره مند شد.
البته نباید موانعی که در این راه وجود دارد ، از جمله کارشکنی های گاه و بیگاه آمریکا در مسیر حرکت مرکوسور و وجود رقبای قدرتمندی نظیر اتحادیه ی اروپا را در منطقه از نظر دور داشت، اما چون هدف ما در این بخش صرفاً بررسی وجود یا عدم همکاری میان دو طرف بوده و ریشه یابی مسائل و مشکلات پیش رو مد نظر نیست ، از توضیح بیشتر دراین رابطه خودداری می کنم.